علوم قرآنیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

موانع فهم و درك حقايق قرآن

samamosقرآن معجزه الهي است. آيات قرآني، تنها راهنماي هدايتي بشر به سوي خوشبختي و سعادت جاودانه است. هرچند كه خداوند عقل را در انسان قرارداده تا او را به سوي اين كمال هدايت كند، ولي عقل بشري به گونه اي نيست تا درهمه مراحل دستگير او باشد؛ زيرا عقل بشري دريك فرآيندي به كمال مي رسدو اگر هم به كمال برسد، به سبب عدم احاطه كامل برهستي نمي تواند راهنماي كامل و جامعي براي بشرباشد. از اين رو وحي الهي به ياري انسان آمده است تا او را به كمال رهنمون شود.
قرآن با همه سادگي در بيان و رواني و آساني اش، به علل بسيار براي مردم سخت و دشوارياب است. مساله اي كه به تفاوت فهم ها و ادراك ها باز مي گردد. اين تفاوت درفهم و ادراك در بشر، خود علل و عوامل دروني و بيروني دارد.

نويسنده دراين مطلب برآن است تا تحليل قرآن از موانع فهم و درك قرآن را تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
آساني و سنگيني و اتقان قرآن
قرآن، كتاب هدايت انسان است. همين ويژگي موجب مي شود تا از قابليت هائي چون آساني و رواني برخوردار باشد تا همه انسان ها به عنوان مخاطبان آن بتوانند از قرآن استفاده كنند؛ زيرا اگر اين گونه نباشد، نمي تواند مسئوليت هدايتي بشر را به عهده گيرد.
خداوند درآيات بسياري به اين ويژگي قرآن اشاره كرده است. به عنوان نمونه خداوند درآيه 97 سوره مريم، قرآن را كتابي آسان و قابل فهم و درك بشر دانسته است. در آيات بسياري از جمله 58 سوره دخان، 17 و 22 و 32 و 40 سوره قمر با آوردن واژه يسر، بر آساني آيات قرآني براي بشرتاكيد كرده و آن را قابل درك و فهم براي همگان دانسته است.
درهمين آيات در تبيين علت آسان سازي فهم معارف و مطالب متعالي قرآن براي بشر، به موهبت و عنايت خاص الهي به بشر توجه داده است. به اين معنا كه قابل فهم سازي و آسان سازي مطالب سنگين و بلند براي بشر، موهبت الهي است كه انسان مي بايست آن را به يادآورد.
البته در اين آيات تنها علت آسان سازي را اين معنا ندانسته بلكه به علل ديگري نيز توجه داده است. خداوند دراين باره مي فرمايد كه به قصد پندگيري بشر و بشارت به اهل تقوا و انذارافراد لجوج و امكان بهره مندي همگاني از معارف بلند و مطالب متعالي، آيات قرآني، آسان ياب شده است. خداوند براي رسيدن به اين منظور، ازقصه و داستان هاي تاريخي و واقعي بهره گرفته است تا همه بشر درهمه سطوح فهم و ادراك بتوانند از اين آموزه هاي بلند قرآني بهره مند شوند. (قمر،آيات 9تا 40)
از نظر قرآن درمقام اثبات نمي توان از دو دليل مهم درآسان سازي بي توجه گذشت به اين معنا كه زبان تكلمي پيامبر(ص) و زبان عربي و ساختار بياني و ادبي آن، اين امكان را داده است تا معارف بلند و متعالي درشكل آسان و قابل فهم براي همگان ارايه شود. بنابر اين نمي توان نقش اساسي زبان عربي درآ سان سازي و تسهيل بيان معارف و محتواي بلند قرآن (مريم، آيه 97و دخان، آيه 58) و نيز نقش پيامبر (ص) به عنوان واسطه آسان شدن محتواي بسيار عالي قرآن بي توجه بود. (همان) علامه طباطبايي در ذيل آيه 97 سوره مريم مي فرمايد كه آيه درصدد تبيين اين معناست كه حقايق و معارف قرآن بلندتر از آن است كه دست افراد عادي به آن برسد، ولي اين حقايق به زبان پيامبر(ص) آسان گشته است تا ديگران از آن بهره لازم را ببرند. (الميزان، ج 14، ص 116)
از ديگر ويژگي هاي قرآني، اتقاق و استحكام آن است (آل عمران، آيه 85 و يونس، آيه 1) اين اتفاق دركنار روشني و آساني قرآن، جلوه اي از حكمت الهي است (همان و نيز لقمان، آيه 2 و يس، آيه 2) اين گونه است كه قرآن در كمال آساني و روشني و در عين اتقان و استحكام و بلندي، در اختيار بشر قرار گرفت تا حجت بر همگان تمام شود. (نساء، آيه 174 و نور، آيات 34 و 46 و كهف، آيات 52 تا 55)
اين كتاب وحياني در ميان همه كتب آسماني و غير آن، بهترين كتاب است، زيرا در بردارنده بهترين سخن، درباره دين و هدايت مردم است. (زمر، آيه23)
خداوند در قرآن، به خصوصيات و ويژگي هاي قرآن اشاره دارد و آن را كتابي داراي برهان (نساء، آيه 174)، بينايي و بصيرت براي همه بشريت (انعام، آيه 104 و جاثيه، آيه20) بيان حقايق و دلايل در اشكال و انواع مختلف براي فهم همگان (اسراء، آيات40 و 41)، داراي بينات و دلايل آشكار (بقره، آيات 99 و 158 و 209 و آيات ديگر)، تبيان هر چيزي (نحل، آيه 89)، تفصيل و تشريع هر چيزي و پيراسته از هرگونه ابهام و پيچيدگي (اعراف، آيات 52 و 173 و 174) و فرقان و جداكننده حق و باطل (بقره، آيه 185)، مبين و روشنگر (نساء، آيه 174) و نور روشنگر (همان و مائده، آيه15 و آيات بسيار ديگر) معرفي مي كند. اين بدان معناست كه قرآن، كتابي آسان و روان و پيراسته از تعقيد و پيچيدگي است.
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه چرا بسياري از مردم ناتوان از درك و فهم آيات قرآني هستند؟ قرآن براي اين مسئله چه پاسخي دارد؟
شرايط درك و فهم قرآن
چنان كه از آيات قرآني روشن شد، قرآن كتابي وحياني از سوي خداوند براي هدايت همه بشريت بلكه حتي جنيان است كه از نظر درجه فهم و ادراك در مرتبه اي پايين تر از بشر قرار دارند. بنابراين، قرآن، با همه بلندي و تعالي در معارف و مطالب خود، قابل فهم و ادراك براي همه بشر است. اما اينكه چرا بيشتر مردم ناتوان از ادراك و فهم معارف آن هستند؟ پرسشي است كه قرآن خود به آن پاسخ داده است.
خداوند علل چندي را به عنوان موانع فهم و درك بشر از قرآن بيان داشته است. از نظر خداوند، مشكل عدم فهم به خود انسان باز مي گردد. البته اين مشكل، امري عارضي در بشر است. به اين معنا كه ساختار وجودي بشر به گونه اي است كه مي تواند به سادگي مطالب و معارف بلند قرآني را بفهمد، ولي انسان به عللي خود را در وضعيتي قرار مي دهد كه ابزارهاي ادراكي و فهم وي ناتوان مي شود.
از آيات قرآني اين معنا به دست مي آيد كه فهم قرآن، براي همه كساني كه بر فطرت انساني باقي باشند، شدني است. بنابراين، خروج از فطرت سالم و پاك انساني آدمي را ناتوان از درك و فهم قرآن مي كند.
البته وقتي ما در اين جا از فهم و درك معارف و مطالب قرآني سخن مي گوييم، به معناي بهره مندي از آن است نه فقط شناخت و علم به آن؛ به اين معنا كه مراد از فهم و درك، علم و شناخت صرف نيست؛ زيرا يك انسان كافر نيز مي تواند به الفاظ و ظاهر قرآن و معارف آن آگاه شود و بهتر از يك انسان مؤمن آن را بشناسد و تبيين كند. چنان كه ديده شده است كه در دانشگاههاي غربي، كافران، قرآن را بهتر از مؤمنان تدريس مي كنند؛ زيرا اين شناخت، يك شناخت غير تأثيرگذار است.
مراد از فهم و درك قرآن، تأثرپذيري از آيات و بهره مندي از آن است. اين جاست كه شرايط براي فهم و درك قرآن مطرح مي شود. در كاربردهاي قرآني از اين فهم و درك به جنبه هدايتي آن اشاره مي شود. به اين معنا كه شخص از جنبه هدايتي قرآن تا چه اندازه بهره مند مي شود؟ اين جاست كه سخن از فهم و درك قرآن درست مي آيد.
از نظر خداوند، فهم و درك قرآن به اين معنا تنها براي اهل تقوا و متقين ميسر است؛ زيرا كساني كه از تقواي عقلاني و فطرت سالم برخوردار باشند، از جنبه هدايتي فهم قرآن بهره مند مي شوند. (بقره، آيه 2) در اين صورت است كه زمينه براي ايمان آوري و عمل به آموزه هاي وحياني در شخص فراهم مي آيد.
البته از نظر خداوند، قرآن داراي بطوني است كه هر چه طهارت و تقوا در شخص افزايش يابد و از تقوا و طهارت ظاهري و عقلاني به طهارت و تقواي باطني فراتر رود، قدرت درك و فهم و بهره مندي هاي هدايتي شخص از قرآن نيز افزايش مي يابد. از اين رو خداوند بهره مندي كامل از قرآن را به طهارت كامل و عصمت مقيد مي كند و در آيات 77 و 79 سوره واقعه مس كتاب و قرآن را تنها براي مطهرون داراي عصمت و طهارت كامل اثبات مي كند.
علامه طباطبايي مي فرمايد كه مقصود از مس قرآن، علم و درك آن است و مراد از مطهرون كساني هستند كه از پليدي گناهان توسط خداوند پاك و منزه شده اند و اين معناي از تطهير با معناي مس كه همان علم است مناسب مي باشد، نه طهارت از خبث و حدث كه طهارت ظاهري است. (الميزان، ج19، ص 137)
خداوند در آيه 7 سوره آل عمران و 19 سوره رعد، درك حقايق قرآن و آگاهي نسبت به محكمات و متشابهات آن را خاص اولوالالباب مي داند. اين بدان معناست كه صاحبان خرد كساني هستند كه اهل عصمت و طهارت باطني كامل مي باشند و از تقواي كامل بهره مند شده اند. بنابراين، صاحبان خرد در كاربردهاي قرآني، همان صاحبان عصمت و طهارت و تقواي كامل هستند كه حق تقاته را ادا مي كنند. اين گونه است كه ميان خرد و طهارت ارتباط تنگاتنگ و مستحكمي برقرار مي شود. به اين معنا كه تقوا و خرد داراي نوعي ملازمه و تلازم هستند. از اين جاست كه ارتباط علم و تقوا به خوبي دانسته مي شود، چنان كه خداوند در آيه 282 سوره بقره مي فرمايد: اتقوا الله و يعلمكم الله، تقوا پيشه گيريد و خداوند به شما مي آموزد. در آيات ديگر از جمله 2 و 4 سوره طلاق و نيز 29 سوره انفال، ارتباط تنگاتنگ تقوا با آساني، فهم و فرقان و مانند آن بيان شده است. اين بدان معناست كه طهارت باطني يعني تقوا، نقش كليدي در همه ابعاد زندگي بشر از جمله جدايي حق از باطل، فهم و درك حقايق هستي و آساني كارها و حل مشكلات دارد.
موانع اساسي در فهم حقايق قرآني
بر اين اساس مي توان دريافت كه فقدان تقوا و طهارت باطني مهم ترين، مانع جدي در رشد عقلاني بشر و فهم و درك مفاهيم هدايتي قرآن و معارف بلند آن بشمار مي رود.
خداوند در آياتي به تبيين جزئيات اين مفهوم در اشكال گوناگون پرداخته است. به اين معنا كه دلايل اثباتي بي طهارتي و بي تقوايي را ذكر مي كند و نشان مي دهد كه چگونه شخص دچار بي تقوايي مي شود و قدرت فهم و درك حقايق را از دست مي دهد.
به سخن ديگر، نشانه هاي بي تقوايي را مي بايست در اموري چون كفر (اسراء، آيات 45 و 46)، غفلت و فراموشي از عواقب اعمال بد و زشت (كهف، آيه 57) و روحيه ستمگري و ظلم و ستم (همان) جست و جو كرد؛ زيرا چنين اشخاصي، بر دستگاه هاي ادراكي خود چون قلب، مهر مي نهند و اجازه نمي دهند تا قلب چون آينه اي، حقايق هستي را نمايش دهد.
انسان هايي كه بي تقوايي را پيشه خود مي كنند، ابزارهاي شناختي خويش را ناتوان، سست و يا نابود مي كنند و ديگر نمي توانند مفاهيم و معارف حق را بشناسند و درك كنند. (كهف، آيه 57) خداوند در آياتي از جمله 7 سوره لقمان و 44 سوره فصلت، به روحيه استكباري برخي از انسانها اشاره مي كند كه اين بي تقوايي، عاملي مهم در محروميت انسان از ابزارهاي شناختي و از كار افتادن گوش ها و قوه شنوايي انسان مي شود. همين بي تقوايي هاست كه پرده ها را بر قلب مي افكند و حجاب هاي قلبي اجازه نمي دهد تا حقايق هستي از جمله حقايق قرآني براي شخص، قابل فهم و درك شود. (همان و نيز انعام، آيه 25)
به سخن ديگر، درك و فهم حقايق در هر شكل و قالبي از جمله حقايق آفاقي و انفسي ياحقايق قرآني، نيازمند تقواي قلبي و طهارت باطني است. تقواي قلب نشانه اي ازمرتبه والاي ايمان است (حجرات، آيه 3) و چنين شخصي به همه آموزه هاي عقلاني و وحياني عمل مي كند و به تعظيم شعاير الهي مي پردازد. (حج، آيه 32) و در همه رفتارهاي خويش از ريز و درشت، اخلاق را مراعات مي كند(حجرات، آيه3) و از هرگونه كفر و شرك پرهيز مي كند (حج، آيات 31 و 32)، بنابراين در زندگي به سادگي از آموزه هاي هدايتي عقل و شرع بهره مند مي شود و در مسير رشد و بالندگي تا مقام الوهيت و متاله شدن بالا مي رود و در مقام مظهريت ربوبيت الهي مي نشيند.
اما كسي كه به كارهاي زشت و ضدعقلاني و بي تقوايي روي مي آورد، بر قلب وي به سبب گناهان و زشت كاري ها و بدكاري ها، زنگار مي نشيند و قلبش تيره و تار مي شود (مطففين، آيات 13 تا 15) اين تيرگي و زنگار و چركيني قلب، اگر ادامه يابد، پرده بر آن افكنده خواهد شد و ديگر مانند آينه، حقايق هستي را برنمي تابد و ديگر هدايت هاي عقلاني و وحياني و انذارهاي پيامبران(ع) بر آن تاثيري نمي گذارد. (كهف، آيه 57) و فهم دقيق را از دست مي دهد (اسراء، آيات 45 و 46) و قلب شخص تنگ و سخت مي شود (انعام، آيه 125) اين گونه است كه حتي با همه انذارها و توجه بخشي پيامبران به حقايق، از آن سر باز مي زند و اعراض مي كند. (كهف، آيه 57 و فصلت، آيات 2 و 5) و به جدال و مجادله رو مي آورد (انعام، آيه 25) و حقايق را دروغ و افسانه مي خواند (همان) و پيامبران و حقايق قرآني را به سحر و جادوگري نسبت مي دهد. (اسراي، آيات 46 و 47)
به هر حال، همان گونه كه تقوا موجب خردمندي مي شود، بي تقوايي در همه اشكال و درجات آن موجبات دوري از خرد و ناتواني در فهم و درك حقايق مي شود. از اين رو خداوند گناه را مهمترين مانع در فهم حقايق هستي برمي شمارد و به انسان هشدار مي دهد كه تقوا پيشه گيرد تا دچار گناه و بزه نشود؛ زيرا اين گناهان است كه در يك فرآيندي انسان را از هويت انساني و فطرت سالم بيرون مي راند و همه ابزارهاي شناختي و قدرت فهم و درك او را سلب مي كند.
كساني كه دچار ناتواني در فهم حقايق از جمله حقايق قراني هستند، مي بايست براي رهايي از اين ناتواني، تقوا را پيشه خويش سازند تا ابزارهاي شناختي ايشان فعال شود و قلب از زنگارها زدوده گردد و تماس كتاب و قرآن براي آنها امكان پذير شود. باشد با تقواي الهي راه درك و فهم حقايق هستي از جمله حقايق بلند قرآني فراهم آيد و بتوانيم در مسير شدن هاي كمالي و هدايت الهي به درستي گام برداريم و به حقيقت كامل دست يابيم و هدف آفرينش را در خود تحقق بخشيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا