اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

نيكوترين رفتارهاي اجتماعي از ديدگاه امام باقر(ع)

 

samamos-comاحسان و رحمت به خلق راهي به سوي كمال انساني

به مناسبت سوم رجب ميلاد پنجمين امام هدايت

امام باقر(ع) همانند ديگر معصومان خاندان پيامبر گرامي(ص) اسوه نيك و كاملي براي همه زمانها و همه انسان هاست. مبنا و سبك زندگي آنان بر مكارم اخلاقي بنيان گذاشته شده است، لذا برازنده ستايش خداوندي «خلق عظيم» هستند.

عظمت خلق و خوي ايشان اين است كه همه مكارم اخلاقي را در كمال و تمام دارا مي باشند و همين ويژگي است كه نيكان و خوبان را گرد شمع وجود نازنين آنان جمع كرده و آنان مقتدا و پيشواي نيكان و خوبان شده اند.

اخلاق فردي و كمالات شخصي آنان غيرقابل توصيف است و تنها خداوندگار عالم و محيط به حقايق است كه مي تواند به توصيف ايشان بپردازد؛ در اخلاق اجتماعي، به گونه اي هستند كه دوست و دشمن را به شگفتي وامي دارد و دشمن را وادار به ستايش مي كند.

نويسنده در اين مطلب نگاهي گذرا به برخي از هنجارها و رفتارهاي اجتماعي امام باقر(ع) دارد كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

بي گمان شناخت انسانها سخت و دشوار است. پيچيدگي ذاتي انسان اجازه نمي دهد تا همنوع خويش را بشناسد؛ چرا كه ظرفيت انساني، اين اقتضا را دارد تا بتواند در دو سوي كمال مطلق خوبي هاو بدي ها قرار گيرد. چنين ظرفيتي به معناي بي نهايت بودن سعه وجودي انسان است. وسعت بي پايان و بي مانندي كه موجب مي شود در مقام تدني تا قاب قوسين او ادني (نجم، آيه 9) بالا رود و در مقام سقوط تا درك اسفل من النار نزول كند به گونه اي كه هيچ چيزي پست تر از او نباشد و از سنگ خارا يا چارپايان نيز پست تر شود. (انعام، آيه 179)

همين پيچيدگي و ظرفيت بي پايان آدمي است كه انسان را موجودي ناشناخته كرده و امكان داوري نسبت به ديگران را از هر انساني سلب كرده است. به اين معنا كه هر فرد انساني با آن كه در كليت، مشابهت بسياري با ديگر افراد همنوع خويش دارد، با اين همه آن چنان تفاوت هاي ميان دو فرد انساني بسيار زياد است كه قدرت فهم و درك اين تفاوت ها را ندارد و همين مسئله و مسائل ديگر موجب مي شود تا داوري از ديگر افراد همنوع دشوار باشد.

از آن جايي كه در زندگي اجتماعي نمي توان بي داوري درباره همنوع گامي در جهت نزديكي و يا دوري از شخص يا اشخاص برداشت، انسان، نيازمند معيارها و ملاك هايي براي داوري است. اين جاست كه انسان ناچار است به جاي آن كه به ذات و ذاتيات انسان و اشخاص بپردازد و به شكلي جنس و فصل وي را به دست آورد، ناچارمي شود تا به لوازم و نشانه هاي آن توجه و دقت نمايد.

از سوي ديگر، هر فرد انساني به يك معنا نوع منحصر به فردي است، هر چند كه به ظاهر همه انسانها را نوع انسان مي دانيم ولي به سبب همان ظرفيت وجودي بي پايان، از اين قابليت برخوردار است كه هر فرد انساني خود يك نوع منحصر به فردي باشد كه دومي براي آن نيست. همين انحصار در فرديت نوعي نيز موجب مي شود تا شناخت هر فرد انساني و داوري نسبت به وي نيز سخت تر شود.

در اين جا لازم است كه براي شناخت هر فرد انساني و داوري نسبت به وي، به سراغ روش هاي ديگري براي شناخت برويم كه از جمله آنها توجه به لوازم شخصي هر فرد انساني است. بنابراين، براي درك شخصيت حقيقي انسان و يا دست كم رسيدن به يك شناخت اجمالي درباره هر فرد و شخص انساني، لازم است تا به نشانه هاي وي توجه شود تا معلوم گردد اين شخص از نظر وسعت وجودي و مقامات انساني در كدام مرحله و مرتبه نشسته است تا بتوان بر اساس آن، روابط اجتماعي را با وي سامان داد.

نشانه هاي شخصيت وجودي هر فرد انساني در گفتارها و رفتارهاي وي آشكار است؛ چرا كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. بنابراين، داوري نسبت به ديگران همواره مبتني بر گفتارها و رفتارهاي شخص است و همين نيز مبنا و معيار داوري در اسلام معرفي شده و انسان ها مامور و مكلف هستند تا براساس همين ظواهر رفتاري و گفتاري، قضاوت كنند و روابط خويش را با ديگران تنظيم كنند.

در اين ميان رفتارهاي اجتماعي، مهمترين نشانه شخصيت شناسي است. به اين معنا كه هر چه ظرفيت و وسعت وجودي شخص بيش تر يا كم تر باشد، در رفتارهاي اجتماعي به خوبي بروز و ظهور مي كند و انسان هر چند كه بازيگر معروف و توجيه گر خوبي باشد، نمي تواند در يك مدت طولاني نقشي را بازي كند كه برخلاف شخصيت باطني و حقيقت وجودي اوست. از اين رو گفته اند: تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد؛ زيرا با نشانه شناسي مي توان شخصيت معيوب و يا كامل شخص را تشخيص داد و حقيقت وجودي او را تحليل و توصيف كرد. بر همين اساس است كه خداوند مي فرمايد: كل يعمل علي شاكلته؛ هر كسي بر اساس شاكله و شخصيت وجودي اش عمل مي كند. (اسراء، آيه 84) پس براي شناخت حقيقت وجودي هر كسي مي بايست به رفتارش به عنوان آينه افكار و انديشه ها و ظرفيت هاي وجودي اش توجه داشت.

تأثير متقابل شخصيت و رفتار

براساس آموزه هاي قرآني، ظاهر در باطن و نيز باطن در ظاهر تاثير مي گذارد. پس همان گونه كه شخصيت وجودي و ظرفيت ها و وسعت وجودي هر كسي در رفتار شخص تجلي و ظهور مي يابد، همچنين رفتار شخص مي تواند تأثيراتي در باطن شخص به جا گذارد؛ هر چند كه تاثير رفتار در شخصيت، كمتر و در يك فرآيند طولاني تر صورت مي گيرد، ولي اين تأثير در هر حال اتفاق مي افتد. از اين رو بر حفظ ظاهر و مراعات ظاهري شريعت و اخلاق تاكيد شده تا در يك فرآيند باطن شخص نيز تغيير يابد و به جاي تقابل ظاهر و باطن، تطابق پديد آيد.

از اين جاست كه گفته اند، ميان ظاهر و باطن و انديشه و رفتار تأثيرات متقابلي است و لازم است كه اشخاص همان گونه كه به باطن توجه دارند به رفتارهاي ظاهري خود نيز توجه كنند؛ زيرا هر گونه رفتار ظاهري مي تواند در يك فرآيندي باطن را دگرگون سازد. اين كه در برخي از روايات، دروغ حتي به عنوان شوخي نهي شده يا از برخي از رفتارهاي ظاهري هر چند به قصد مزاح و شوخي پرهيز داده شده است از آن روست كه اين رفتارها مي تواند به يك خصلت و اخلاق باطني در شخص تبديل شود.

تاكيد بر اخلاق اجتماعي از سوي امام باقر(ع)

پاكسازي انسان از رذايل اخلاقي و زشتي هاي خلق و خوي، نيازمند خودسازي است. به اين معنا كه هر كسي مي بايست براي بسترسازي پاكسازي كه خداوند انجام مي دهد، گامي بردارد كه از آن به خودسازي ياد مي شود.

به سخن ديگر، انسان به كمال نمي رسد مگر اين كه خداوند او را پاكسازي كند و رسيدن به مقامي كه خداوند او را پاكسازي و تزكيه نمايد، نيازمند خودسازي و ايجاد بستر لازم است. اين بستر نيز با رفتارهاي پسنديده اجتماعي و مانند آن اتفاق مي افتد.

خداوند مي فرمايد: ولو لا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احد ابدا و لكن الله يزكي من يشاء و الله سميع عليم؛ پس اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود هرگز هيچ يك از شما تزكيه و پاك سازي نمي شديد ولي خداوند هر كه را خواهد تزكيه و پاكسازي كند و خداوند شنوا و داناست.(نور، آيه21)

اما اين پاكسازي و تزكيه الهي نيازمند يك بستري است كه خودسازي انسان مقدمه آن است. گام هايي كه انسان در تهذيب ظاهر اخلاقي و بويژه رفتارها و هنجارهاي اجتماعي برمي دارد، در ايجاد اين بستر تزكيه كمك مي كند. از اين رو آموزه هاي وحياني از جمله سخنان معصومان(ع) و سنت و سيره ايشان بر اين مسئله تأكيد ويژه دارند تا اين گونه شرايط براي كسب مكارم اخلاقي و رسيدن به تماميت در كمال فراهم آيد.

مشكل انسان اين است كه در تشخيص حق و باطل و مفيد و بي فايده، گاه به خطا و اشتباه مي رود و گاه نيز به ظاهر امر بسنده مي كند و بر چيزي حرص مي ورزد كه خلاف نياز واقعي اوست.

امام باقر(ع) مي فرمايد: چه بسا شخص، بر امري از امور دنيا كه بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده حريص است و چه بسا كسي كه براي امري از امور آخرت كراهت داشته و بدان رسيده، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج75، ص 166)

اين معنا را خداوند در قرآن اين گونه بيان كرده است؛ عسي ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لكم؛ چه بسا چيزي را ناخشنود مي داريد در حالي كه خير شماست و چه بسا چيزي را دوست مي داريد كه براي شما شر و بدي است. (بقره، آيه 216)

ما در رفتارهاي اجتماعي گمان مي كنيم كه تقاص و مقابله به مثل كار خوبي است؛ چون فلاني فخرفروشي كرد و يا تهمت و غيبت كرد، پس بايد مقابله به مثل كنم و آبرويش را ببرم يا اين كه چون به من ستم كرد بايد حقش را كف دست وي بگذارم. اين گونه رفتار هر چند كه به ظاهر دل آدمي را خنك مي كند و از هيجان و فشار روحي مي كاهد، ولي در بلندمدت شخصيت آدمي را دگرگون مي سازد و آثاري زيانبار چون كاهش آستانه تحمل و حلم و صبر و تندخويي و خشونت طلبي و ستم گرايي و مانند آن را به دنبال خواهد داشت.

از اين رو امام باقر(ع) سفارش مي كند كه به جاي مقابله به مثل و اداي حق و عدالت، احسان و رحمت را پيشه كنيم. آن حضرت مي فرمايد: تو را به پنج چيز سفارش مي كنم: اگر مورد ستم واقع شدي ستم مكن، اگر به تو خيانت كردند خيانت مكن، اگر تكذيب كردند خشمگين مشو، اگر مدحت كنند شاد مشو و اگر سرزنشت كنند، بيتابي مكن. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج75، ص167)

از نظر آن حضرت(ع) انسان مي بايست عالم به حقيقت زندگي باشد و حكيم آن است كه زندگي اش را براساس حقيقت علم به زندگي سامان دهد و آن را در اخلاق اجتماعي به حلم بياميزد تا در مسير درست، كمالات وجودي خويش را افزايش و وسعت بخشد. از نظر آن حضرت(ع) چيزي با چيزي نياميخته است كه بهتر از حلم با علم باشد. (همان، ص 172) چرا كه علم و حلم اگر به هم آميزد، انسان در رفتار عملي خويش چنان خواهد بود كه در حقيقت علم آن را شناخته و دانسته است. بسياري از عالمان به چيزي كه مي دانند عمل نمي كنند و به بسياري از امور خوب كه از آن آگاه هستند دعوت مي كنند، ولي خود در مقام عمل آن كار ديگر مي كنند. خداوند در آيه 2 سوره صف اين گونه افراد را نكوهش مي كند.

بنابراين، بهترين شخص كسي است كه بتواند علم را در مقام عمل با حلم خويش نشان دهد و آن چه را دانسته و آموخته در شرايط سخت با حلم و بردباري به نمايش گذارد. از اين رو در فرهنگ قرآني گاه حلم به معناي خردمندي آمده است، چرا كه خردمند واقعي كسي است كه حليم باشد و در شرايط سخت و بحراني براساس دانش واقعي و حقيقتي عمل كند.

البته اين بدان معنا نيست كه انسان سخن عالمانه و نيك غيرحليم و غيرعامل را نپذيرد؛ زيرا پذيرش سخن نيك از هر كسي حتي كسي كه برخلاف آن عمل مي كند، خوب است؛ چنان كه امام باقر(ع) مي فرمايد: سخن نيك را از هر كسي، هر چند به آن عمل نكند، فراگيريد. (همان، ص 170) زيرا اگر كسي سخن نيك را از هر كسي بپذيرد و در فهم دين كه شناخت حقيقت هستي و مسير كمال آن است، بكوشد و اهل حلم و صبر باشد، به نهايت كمال دست خواهد يافت؛ چنان كه امام مي فرمايد: نهايت كمال، فهم در دين و صبر بر مصيبت و اندازه گيري در مخارج زندگاني است. (همان، ص172) كسي كه بر سخن نيك ديگران عمل مي كند، دانشمندي است كه از علم خويش سود برده و چنين كسي از هفتاد هزار عابد و زاهد بهتر است. (همان، ص 173)

هنر خوبي كردن در مقابل بدي

به هر حال، مقابله به مثل كار خوبي نيست و انساني كه در جست وجوي كمال و وسعت بخشي به ظرفيت وجودي خود از طريق اخلاق است، مي بايست به جاي عدالت و حقوق، به فراتر از آن يعني رحمت و احسان بنگرد و بدان عمل نمايد و به يك معنا سادگي كند و اذن خير ديگران باشد. امام باقر(ع) در جايي ديگر با تاكيد بر نقش رحمت و احسان به عنوان راه دست يابي به كمال مي فرمايد: سه چيز از خصلتهاي نيك دنيا و آخرت است: از كسي كه به تو ستم كرده است گذشت كني، با كسي كه از تو بريده است رابطه برقرار كني و هنگامي كه با تو به ناداني رفتار شود، بردباري كني. (همان، ص 173)

آن حضرت در جايي ديگر مي فرمايد: چه بسيار خوب است نيكي ها پس از بدي ها و چه بسيار بد است، بدي ها پس از نيكي ها. (كافي، ج2، ص458)

براي اين كه خود را بشناسيم مي بايست در عمل و رفتارهاي خود توجه و دقت كنيم؛ زيرا اين رفتارها آينه شخصيت و حقيقت وجودي ماست و اعمال ما بازتاب حقيقت ماست. امام مي فرمايد: هيچ بنده اي عالم نيست، مگر اينكه نسبت به بالادست خود، حسادت نورزد و زيردست خود را خوار نشمارد. (همان) پس اگر مدعي علم و دانش واقعي هستيم مي بايست اين گونه باشيم.

انسان اگر مورد ستم قرار گرفت، اگر ستم به شخص او شده مي تواند گذشت كند و با عفو و گذشت اجازه دهد تا جامعه به سوي صلح و صفا رود و همگرايي افزايش يابد، زيرا گذشت از ستم كسي كه ستمگري، خوي او نيست، مي تواند او را متنبه سازد و به انسانيت بازگرداند، اما اگر ستمگري خوي و خلق اوست مي بايست كاري كرد كه ديگر هوس ستمگري نكند. در صورتي كه انسان نتواند ستمگران را بر جاي خود نشاند او را به خدا واگذار كند كه خداوند سخت و بد و سريع انتقام مي گيرد. امام باقر(ع) درباره كساني كه ستمگري را خوي خود كرده اند مي فرمايد: سه خصلت است كه دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند: ستمكاري، قطع صله ارحام و قسم دروغ كه نبرد با خداست. (كافي، ج75، ص174)

در اين روايت بر صله رحم و ارزش و جايگاه آن نيز تأكيد شده و هشدار داده شده قطع كننده رحم در همين دنيا مجازات عمل و رفتار زشت خويش را مي بيند؛ چرا كه صله رحم نشانه و بياني از رحمت الهي است و انسان با قطع رحم، قطع پيوند با ربوبيت خداوندي نموده است. آن حضرت(ع) در جاي ديگر در بيان جايگاه و ارزش صله رحم و پيوند با خويشان مي فرمايد: پيوند با خويشان، عملها را پاكيزه مي نمايد، اموال را افزايش مي دهد، بلا را دور مي كند، حساب آخرت را آسان مي نمايد و مرگ را به تأخير مي اندازد. (بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، ج71، ص111)

آن حضرت همچنين مي فرمايد: هركس با خانواده اش خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده مي گردد. (همان، ص175)

رفتار توأم با احسان بجاي رفتار به عدالت

به هر حال، انسان اگر مي خواهد شخصيت و ظرفيت وجودي اش كمال يابد، مي بايد فراتر از حقوق و عدالت نسبت به مردم رفتار نمايد و در حق ايشان احسان و ايثار نمايد و مظهر ربوبيت و رحمت الهي شود. از اين رو امام باقر(ع) توصيه مي كند كه شخص همواره برترين حالات را در نظر بگيرد و بهترين و نيكوترين كارها را در ميان كارهاي نيك انتخاب كند و انجام دهد. پس اگر خوبي ها و نيكي ها را مي سنجيد و بهترين ها را براي خود كنار مي گذاريد، همان بهترين ها را در نيكوترين ها انتخاب و به ديگران هديه كنيد. آن حضرت مي فرمايد: بهترين چيزي را كه دوست داريد درباره شما بگويند، درباره مردم بگوييد. (همان، ج65، ص152)

اين خود جلوه اي از تواضع و فروتني است كه خداوند بسيار دوست مي دارد و ظرفيت وجودي بشر را چنان افزايش مي دهد كه قابل وصف نيست؛ زيرا هرگز نخورد آب زميني كه بلند است. از اين رو امام باقر(ع) بر تواضع و فروتني به عنوان راهي مهم در رسيدن به كمالات و افاضات الهي تأكيد مي كند و در تبيين واقعي معنا تواضع مي فرمايد: تواضع، راضي بودن به نشستن در جايي است كه كمتر از شأنش باشد و اينكه به هر كس رسيدي سلام كني و جدال را هر چند حق با تو باشد، ترك كني. (همان، ص176)

عقل و علم و عمل سرمايه وجودي انسان است و خداوند در روز قيامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلي كه در دنيا به آنها داده است، دقت و باريك بيني مي كند. (بحارالانوار ج7، ص267) عقل انساني او را به سوي كسب علم مي برد و علم، وي را به سوي عمل سوق مي دهد. عمل نيز بهترين و نيكوترين كارهايي خواهد بود كه عقل و علم شناخته و معرفي كرده است و بهترين كارها در زندگي انسان نيز احسان و رحمت به ديگران است كه برجسته ترين صفت الهي است و خداوند خود را رحمان و رحيم معرفي كرده و همه هستي را براساس آن آفريده و براساس آن نعمت داده و ربوبيت نموده است. پس هر كسي اين گونه باشد، متاله شده و در مقام مظهريت ربوبي نشسته و در كمالات وجودي در نهايت تماميت و كماليت خواهد بود.

باشد با بهره گيري از آموزه هاي وحياني و سنت و سيره امامان معصوم(ع) از جمله امام محمدباقر(ع) در مسير كمالات وجودي خود به درستي گام برداريم و در مقام مظهريت ربوبيت به مهر و رحمت بنشينيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا