اعتقادی - کلامیفرهنگیمناسبت ها

امام صادق(ع) و عصر رخدادها

26880امام صادق عليه‏السلام مي‏دانست كه بني‏العباس مانع آن خواهند شد كه حكومت به اهل‏بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله منتقل شود و در صورت پذيرفتن پيشنهاد بدون هيچ تأثيرگذاري مثبت آن حضرت را شهيد خواهند كرد.

اولويت جهاد فرهنگي

يك مكتب جامع و فراگير و فرازماني مي‏بايست به گونه‏اي داراي انعطاف باشد كه در هر شرايط نيازهاي جوامع انساني را برآورده سازد. نيازهاي انساني دو دسته پايدار و ناپايدار هستند، با توجه به شرايط زماني و مكاني دگرگون و پاسخ‏هاي متنوع و مختلفي را مي‏طلبند. جامعه انساني از جهت سير كمالي خود هيچ گاه حالت ايستايي ندارد و عوامل و سازه كارهاي متعددي از درون و بيرون برآن تأثير مي‏گذارند. ناپايداري‏ها و بالندگي انسان و جامعه در سويه‏هاي مختلف، نيازهاي تازه و پاسخ‏هاي نويني را مي‏جويد و پديد مي‏آورد. نيازهاي جدي و پاسخگويي به اين نيازها با توجه به شرايط ناپايدار و بالندگي جامعه و انسان، موجب شد كه پاسخ‏ها، رويكردها و راهبردهاي كوتاه و يا بلند مدت شايستگي خود را از دست بدهد و افزون بركهنگي دچار بحران هويت و از سويي از يك پديده زيستي به يك پديده آسيب زننده و بيماري‏زا تبديل و دگرگون گردد.

مذاهب، مكاتب و ايدئولوژي‏هاي بشري و فلسفي و حتي قوانين بشري به جهت همين ناپايداري و ناتواني از گفتمان با وضعيت متغير و نا پايدار، همچنان دستخوش دگرگوني و كهنگي مي‏گردد و هر از گاهي راهكار، رويكر، رهيافت بر راهبردهاي زنده و مفيد و سازنده به يك بيماري، دشواري، مشكل و راهزن تبديل مي‏گردد و نه تنها سازنده نيست بلكه آسيب‏هاي جدي به حركت و سير تكاملي انسان و جامعه‏ي انساني وارد مي‏آورد. تنها مكتب و ايدئولوژيي مي‏تواند پايدار و پابرجا بماند كه گرفتار روزمرّگي و زمان زدگي نشده وبه گونه‏اي نگرش، آموزه‏ها و راهبردهاي فرازماني و فرا مكاني داشته كه گرفتار بندهاي هزار لايه زمان و مكان نگردد.
اين مكتب تنها ويژگي پايداري را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاريخ بشري مي‏تواند همگام يا پيشرو با او حركت نموده و انسان‏ها را از آموزه‏ها و گزاره‏هاي خود بهره‏مند سازد. بي‏گمان گردهمايي پايداري و ناپايداري تنها از عهده‏ي مكتبي برمي‏آيد كه بر پايه فطرت انساني و با شناخت كامل و جامع از ويژگي‏هاي انسان و جامعه گزاره‏ها وآموزه‏هاي خود را ارايه دهد و چون انسان به عنوان فرد بلكه حتي به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و كامل از خواسته‏ها، نيازها، شرايط زماني و مكاني ناپايدار و پيش بيني و يا پيشگويي آينده و نيازهاي آيندگان است نمي‏تواند چنين بينش، رويكرد و راهبردي جامع، كامل و فراگيري را ارايه دهد. مي‏بايست يا دست از اين كه پايه گذار چنين مكتبي باشد، بشويد و خود را روزمرّگي و زمان و مكان‏زدگي دچار سازد و براي هر مقطعي برنامه، آموزه بينش راهكار و راهبرد تازه‏اي ارايه دهد و هميشه گرفتار شرايط زدگي گردد و يا آن كه به مكتبي ايمان آورد كه بانگرش و بينشي فرا زماني و مكاني و با شناخت كامل و جامع به روحيات، خواسته‏ها و نيازهاي او، آموزه‏ها و گزاره‏هاي جاويدان و پايداري را ارايه داده كه با توجه به ناپايداري شرايط و زمان، گزاره‏هاي پايدار آن او را به جهت و فرجام كمال و نهايي بكشاند و نوع انساني را به كمال نوعي خود برساند.
اسلام با دارابودن دو ويژگي انعطاف و شناخت كامل وجامع، ميان ناپايداري شرايط و نا ايستايي از سويي، و پايداري آموزه‏ها، و گزاره‏هايش از سوي ديگر اين امكان را براي بشر فراهم آورده است تا بتواند، در شرايط ناپايدار و نا ايستا با قوانين، آموزه‏ها و گزاره‏هاي پايدار او را به سوي مقصود و هدف نهايي‏اش رهنمون سازد؛ به اين معنا كه اسلام به عنوان يك مكتب كه براي راهنمايي و رساندن انسان به كمال و پاسخگويي به همه‏ي نيازهاي او داراي چنان توانايي و كشش مي‏باشد كه بتواند به اين نيازها پاسخ‏هاي مناسب و راستين ارايه دهد؛ و مناسبات زماني، مكاني و بالندگي جامعه و انسان را در نظر بگيرد و گرفتار بندهاي ايستايي نگردد و پويايي و پايداري را در همان حال در خود گردآورد. اين پويايي و پايداري درونمايه‏اي مي‏تواند بر زمان و مكان، ناپايداري‏ها و نا ايستايي‏هاي هر زمان و مكان چيره گردد و هرگز در پاسخ دهي وانماند و همه‏ي شرايط را برتابد.
جاودانگي اسلام به عنوان يك مكتب فرا بشري كه آموزه‏ها و گزارهايش تا قيامت پايدار و دستوركار بشر براي رسيدن به خوشبختي دو جهاني است، تنها ازاين رو است كه پويايي و پايداري را در خود آميخته دارد و در ادامه مسأله‏ي وصايت و امامت تا پايان هستي اين جهان نيز تنها از همين جا توجيه‏پذير خواهد بود.
از ديدگاه شيعه، پايداري هميشگي امامت همچون ديگر آموزه‏ها و گزاره‏هاي پايدار و فرازماني و مكاني‏اش از اين رو بوده و هست تا پويايي و پايداري، ناايستايي با جاودانگي و پايندگي ميان خواسته‏ها و شرايط جمع گردد و تعارض و تناقض از ميان برداشته شود. اين امامت و پيشوايي هميشگي و پايدار به آدمي ياري مي‏رساند تا بهترين پاسخ‏ها را براي نيازهايش برگزيند. ازاين نگرش مي‏توان به تفاوت‏ها و حتي تناقض نماها در رفتارها، كنش‏ها، واكنش‏ها، رويكردها، راهكارها و راهبردهاي پيشوايان ديني نگريست و آن‏ها را توجيه كرد و تفسير و توضيح داد. شهيد مطهري در اين باره مي‏فرمايند: ائمه اطهار عليهم‏السلام در هرزماني مصلحت اسلام و مسلمين را در نظر مي‏گرفتند و چون دوره‏ها و زمان‏ها و مقتضيات زمان و مكان تغيير مي‏كرد، خواه و ناخواه همان طور رفتار مي‏كردند كه مصالح اسلامي اقتضا مي‏كرد و در هر زمان جبهه‏اي مخصوص و شكلي نو از جهاد به وجود مي‏آمد و آن‏ها با بصيرت كامل آن جبهه‏ها را تشخيص مي‏دادند.
اين تعارض‏ها، نه تنها تعارض واقعي نيست بلكه بهترين درس آموزنده است براي كساني كه روح و عقل و فكر مستقيمي داشته باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر و زماني را درك كنند كه چگونه مصالح اسلامي اقتضا مي‏كنند. (بيست گفتار، شهيد مرتضي مطهري، ص 159)
اين تعارض‏ها و تناقض نماها برخاسته از پويايي و انعطاف پذيري اسلام و هماهنگي و همسازي با شرايط زماني و مكاني در جهت پاسخگويي به نيازهاي ناپايدار و نا ايستاي انسان و جامعه است. مجموعه اين، آموزه‏ها، گزاره‏ها، راهكارها و رهيافت‏ها و نيز رويكردهاي امامان و پيشوايان ديني اين امكان را به بشر مي‏دهد تا بتواند براي هر زمان و مكاني با توجه به شرايط پاسخ‏هاي مناسب را بيابند و در زندگي فردي و اجتماعي خويش از آن بهره‏گيرند.
تنوّع و اختلاف برخوردها، رويكردها و راهبردهاي آنان كه در طول بيش از دو سده در شرايط بسيار مختلف در صحنه‏هاي اجتماعي و فكري آن‏اندازه زياد است كه هريك نيازي از نيازهاي آدمي را پاسخ مي‏دهد و اين افزون بر مجموعه‏ي كامل آموزه‏ها وگزاره‏هاي است كه در قرآن در شرايط بسيار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت روحيات، انديشه و بينش درباره پيامبران بيان شده است كه هريك از آنان مي‏تواند پاسخي درست و راستين براي بكارگيري در زندگي فردي و اجتماعي آدمي تا پايان و فرجام تاريخ و جهان بشري باشد.

رويكرد فكري، آموزشي و پرورشي امام جعفرصادق عليه‏السلام

از اين نگاه مي‏توان به رويكرد فكري، آموزشي و پرورشي امام جعفر صادق عليه‏السلام پرداخت و دانست كه چرا ايشان در دوران بحران سياسي و اجتماعي كه جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود و حكومتها دست به دست مي‏شد به جنبش و قيام مسلحانه دست نيازيد و خلافت و حكومت اسلامي را كه حق ايشان بود در دست نگرفت و حتي در پاسخ به پاره‏اي از دعوت‏ها براي در دست گرفتن پيشوايي و رهبري قيام بر ضد حكومت درحال فروپاشي امويان اقدامي نكرد بلكه حتي نامه‏ي پيشنهادي را پيش روي فرستاده ابوسلمه معروف به وزير آل‏البيت عليهم‏السلام را سوزاند. پرسش اين است كه چرا دو گونه رفتار از دو امام به يقين صورت مي‏پذيرد و يكي قيام مي‏كند و ديگري نامه را مي‏سوزاند؟ تعارض از كجا ناشي شده است؟
چرا در روش و رويكردهاي پيشوايان ديني به اين امور متعارض و متناقض‏نما برخورد مي‏كنيم؟ آيا اين تعارض‏ها و تناقض‏ها همانند تعارض‏ها و تناقض‏هايي است كه در مسايل فقه و احكام وجود دارد؟
مشكل اينجاست كه همان گونه كه اگر در اخبار متعارض و متناقضي كه در فقه و احكام نقل شده، تعارض‏ها حل نگردد و هركس به خبر و حديثي تمسك جويد، موجب مي‏شود كه هرج و مرج در فقه پديد آيد، اگر در اين رويكردها و راهبردهاي مختلف پيشوايان از آن جمله امام حسين و امام حسن عليهم‏السلام و ديگر امامان و پيشوايان ـ درود خداوند برايشان باد.ـ تعارض‏ها و تناقض‏ها برطرف نگردد، موجب آن خواهد شد كه هرج ومرج اخلاقي و اجتماعي و سياسي پديد آيد و هركس به هوا و هوس خود راهي را پيش بگيرد و بعد آن را با عملي كه در يك مورد معين و يك زمان معين از يكي از امامان و پيشوايان نقل شده توجيه و تفسير كند و فرد ديگري نيز بر پايه هوس خود راهي ديگر كه ضد آن است را پيش بگيرد و او نيز آن را به يكي از امامان و رفتارها، گفتارهاي گزينشي از آنان استناد داده و آن را اصل بگيرد؛ و اين چنين است كه برخي، باتوجه به اين تفاوت‏ها، تعارض‏ها و تناقض‏ها بگويند كه اسلام دين آخرت است و آن ديگري بگويد دين حكومت و دنيا است نه دين آخرت. يكي حركت امام حسين عليه‏السلام را حركت دنيوي در جهت رسيدن به خلافت و حكومت توجيه كند و آن ديگري صلح امام حسن عليه‏السلام ، كنارگيري امام زين العابدين عليه‏السلام و سوزاندن نامه رهبر قيام و جنبش‏هاي دوره پاياني حكومت اموي توسط امام صادق عليه‏السلام را نشان از آخروي بودن اسلام و غير دنياي بودن آن تفسير نمايد.
آن كس كه سري پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش ندارد و خاموشي را نپسندد براي توجيه رويكرد و رفتارهايش به شيوه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در صدر اسلام و جنبش و قيام‏هاي شيعيان و به ويژه جنبش و نهضت حسيني استناد كند و آن ديگري كه مزاجي عافيت طلب و گوشه‏گير موضوع تقيه و راه و روش امام صادق عليه‏السلام يا ديگر پيشوايان كه چنين روشي را برگزيده‏اند استناد نمايد و به اين صورت رويكردها و رفتارها و كنش‏ها و واكنش‏هاي متفاوت اين پيشوايان تنها ابزاري براي توجيه رويكردها خواهد شد و كسي به سخن كسي گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مكتب دچار هرج و مرج و اضطراب مي‏گردد.
با نگاهي دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز اين تعارض‏ها و تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد. چون پويايي درعين حال پايداري آموزه‏ها و گزاره‏ها و روح زنده و سيال و پوياي تعليمات اسلامي چنين تعارض و تناقض نماهايي را ايجاب مي‏كند. اين تعارض‏ها و تناقض‏ها در واقع آموزش بهره‏گيري و به كارگيري از شرايط و امكانات زمان و بهترين شيوه پاسخگويي به نيازهاي هر زمان است كه مي‏توان از آن‏ها در راستاي تكامل انسان و جامعه انساني بهره گرفت و از آن سود برد.
شهيد مطهري درباره دو رويكرد متفاوت دو امام صادق و امام حسين عليهم‏السلام مي‏فرمايند: امام حسين عليه‏السلام بدون پروا، با آن كه قراين و نشانه‏ها حتي گفته‏هاي خود آن حضرت حكايت مي‏كرد كه شهيد خواهد شد، قيام كرد ولي امام صادق عليه‏السلام با آن كه به سراغش رفتند، اعتنا ننمود و قيام نكرد، ترجيح داد كه در خانه بنشيند و به كار تعليم و ارشاد بپردازد.
به ظاهر تعارض و تناقض به نظر مي‏رسد كه اگر در مقابل ظلم بايد قيام كرد و از هيچ خطر پروا نكرد، پس چرا امام صادق عليه‏السلام قيام نكرد، بلكه در زندگي مطلقا راه تقيه پيش گرفت و اگر بايد تقيه كرد و وظيفه‏ي امام اين است كه به تعليم و ارشاد و هدايت مردم بپردازد، پس چرا امام حسين عليه‏السلام اين كار را نكرد؟ (همان، ص 153)
شهيد مطهري با توجه به اوضاع سياسي عهد امام به اين پرسش پاسخ مي‏دهند و بيان مي‏دارند كه اين رويكرد به ظاهر متناقض و متعارض تنها به جهت شرايط ومقتضيات زمان و مكان بود كه درسي آموزنده براي رهروان راه پيشوايان راستين است تا بدانند كه در شرايط مختلف مي‏توانند رويكردهاي متفاوتي داشته باشند. امام صادق عليه‏السلام مي‏دانست كه بني‏العباس مانع آن خواهند شد كه حكومت به اهل‏بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله منتقل شود و در صورت پذيرفتن پيشنهاد بدون هيچ تأثيرگذاري مثبت آن حضرت را شهيد خواهند كرد. ايشان مي‏فرمايند: امام عليه‏السلام اگر مي‏دانست كه شهادت آن حضرت براي اسلام و مسلمين اثر بهتري دارد، شهادت را انتخاب مي‏كرد. همان طوري كه امام حسين عليه‏السلام به همين دليل شهادت را انتخاب كرد.
در آن عصر كه به خصوصيات آن اشاره خواهيم كرد، آن چيزي كه بهتر و مفيدتر بود رهبري يك نهضت علمي و فكري و تربيتي بود كه اثر آن تا امروز هست. همان طوري كه در عصر امام حسين عليه‏السلام آن نهضت ضرورت داشت و آن نيز آن طور به جا و مناسب بودكه اثرش هنوز باقي است.
جان مطلب همين جا است كه در همه‏ي اين كارها، از قيام و جهاد و امر به معروف و نهي از منكرها و از سكوت‏ها و تقيه‏ها بايد به اثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه كرد. اينها اموري نيست كه به شكل يك امر تعبدي از قبيل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگيرد. اثر اين كارها در مواقع مختلف و زمانهاي مختلف و اوضاع و شرايط مختلف فرق مي‏كند. گاهي اثر قيام و جهاد براي اسلام نافع‏تر است و گاهي اثر سكوت و تقيه، گاهي شكل و صورت قيام فرق مي‏كند. همه اينها بستگي دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز و يك تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخيص دادن زيان‏ها به اسلام مي‏رساند. (همان، ص 155)

اوضاع سياسي و اجتماعي عصر امام صادق عليه‏السلام

امام صادق عليه‏السلام در عصر و زماني واقع شد كه افزون بر حوادث و رخدادهاي سياسي يك سلسله حوادث اجتماعي و پيچيدگي‏ها و ابهام‏هاي فكري و روحي پس از ورود فرهنگها و آيين‏هاي فلسفي و انديشه‏ي از شاهنشاهي‏هاي ايران و روم، پيدا شده بود. در اين زمان پاسداري از سنگرهاي اعتقادي مهمترين امر به شمار مي‏آمد. مقتضيات زمان امام صادق عليه‏السلام كه در نيمه نخست سده دوم هجري مي‏زيست با زمان سيدالشهداء عليه‏السلام كه در حدود نيمه نخست سده يكم بود، بسيار متفاوت بود.
در حدود نيمه سده نخست در درون كشورهاي اسلامي براي كساني كه مي‏خواستند به اسلام خدمت نمايند تنها مبارزه با دستگاه خلافت بود و ساير جبهه‏ها هنوز پديد نيامده بود و اگر هم وجود داشت هنوز آن چنان اهميتي نيافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و مردم در سادگي سده نخست مي‏زيستند.
اما بعدها اين جبهه‏ها متعدد شد كه مهمترين آنها جبهه‏هاي علمي، فكري و اعتقادي بود. يك نهضت علمي و فكري و فرهنگي عظيم در ميان مسلمانان آغاز شد. مذهب‏ها و مكتب‏هايي در اصول دين و فروع دين پيدا شد. در اين شرايط امام صادق عليه‏السلام پرچم فرهنگي و علمي اسلام به ويژه شيعيان را برافراشت و در همه صحنه‏ها پيشگام و پيشرو گرديد.
زمان امام عليه‏السلام زماني بود كه برخورد افكار و آراء و جنگ عقايد شروع شده بود و ضرورت ايجاب مي‏كرد كه امام كوشش خود را در اين جبهه قرار دهند و اين گونه شد كه شيعه به عنوان يك مكتب فكري، علمي و فقهي و اعتقادي درجهان اسلام جا افتاد به نحوي كه ديگر نمي‏توان اتهامات سياسي به آن بست.
اين آثار مولود ايمان و عقيده است و سياست نمي‏تواند چنين فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان، تفسير و ديگر علوم و فنون را پديد آورد. پيشگامي امامان باقر و صادق عليهما‏السلام موجب شد تا اسلام راستين پايدار بماند و براي هر زماني و مكاني و در شرايط پويا و ناايستاي انسان و جامعه برنامه‏ها، آموزه‏ها و گزاره‏هايي داشته باشد.

……………………………………………………………………..
منبع:نشريه فرهنگ كوثر ، شماره

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا