اعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

نسبت ولايت و استبداد

به نظر مي رسد نظام سياسي كه قرآن در آيات خود تبيين و معرفي مي كند نظامي ثابت نيست؛ زيرا به انواع و اقسام نظام هاي سياسي پرداخته شده است.

الگوهايي كه قرآن براي انسان مطرح مي سازد شامل پيامبراني است كه حكومت ها و نظام هاي مختلفي را ايجاد و مديريت مي كردند. از اين رو برخي گمان بر اين برده اند كه اصولا قرآن نظام و شكل خاصي از حكومت را مطرح نكرده است بلكه آن چه در بينش و نگرش قرآني و آموزه هاي وحياني ملاك و معيار ارزشي و سنجشي است ماهيت حكومت ها و نظام هاست كه به عنوان مباني و اصول حكومت ها و دولت هاي سياسي بيان شده است. از جمله اين مباني كه درفلسفه و انديشه سياسي قرآني مطرح شده است مي توان ولايت اختصاصي و انحصاري خدا بر هستي و بشر در حوزه ولايت تشريعي و تكويني اشاره كرد. بنابر اين فلسفه و انديشه سياسي اصولي را مي توان استنباط و استخراج كرد كه هر ولايت و حكومت در هر حوزه اي ولايت باطل و نارواست. آن گاه در برخي از آيات ولايت برخي از اشخاص با ويژگي هايي اثبات و تثبيت مي شود كه به حكم اخراج از حكم اصلي و بنيادين است.

در بينش و تحليل قرآني اصولي براي سياست بيان مي شود كه مهم ترين آن ها ايجاد امنيت، آرامش ، آسايش ، عدالت، آزادي در مفهوم گسترده آن و مشاركت عمومي در حوزه سياسي مي باشد. اين اصول مي بايست شرايط را به گونه اي فراهم آورد تا آدمي و جوامع بشري بتواند ظرفيت ها و توانمندي هاي خويش را آشكار ساخته و در فرايند شدني از نقص به كمال وجودي دست يابد و نقش خليفه اللهي را از قرارگاه زمين بر هستي ايفا نمايد.
با اين همه، بايد گفت دقت در ايات قراني روشن مي سازد كه بر خلاف تصور پيش گفته نه تنها قران و آموزه هاي وحياني آن به ماهيت و مباني و اصول پرداخته است بلكه شكل و روش خاصي از نظام هاي سياسي را كه از آن به نظام سياسي ولايي ياد مي شود توجه داده است و آن را به عنوان شكل و نظام سياسي مطلوب بيان نموده است.
اين انديشه از سوي مسلمانان عصر پيامبر پذيرفته شده بود ولي جريانات سياسي خاص موجب شد تا پس از رحلت پيامبر (ص) تفكر فقدان نظام مطلوب سياسي از منظر قران بر جامعه و تفكرات آن غلبه كند و طالبان قدرت و يا مدعيان رهبري به توجيه عدم وجود و يا تعريف نظام سياسي مطلوب اشكال مختلفي از نظام هاي سياسي را تجربه كنند كه از انتخاب اهل حل و عقد و غلبه قدرتي قبيله اي ( قريش بر اوس وخزرج) تا انتصاب تا انتخاب شوراي شش نفره تا حضور همه طيف هاي سياسي و اجتماعي جامعه در انتخاب اميرمومنان (ع) تا پادشاهي را در بر مي گيرد.اين در حالي است كه آيات بسيار در كنار سنت و سيره نبوي (ع) وجود دارد كه نظام سياسي خاص و مطلوبي را به عنوان نظام ولايي معرفي كرده است.
نظام ولايي نظامي خاص است كه به شكلي مي توان گفت به دور از روش هاي انتخابي و يا انتصابي است و اگر نصب و انتصابي انجام مي گيرد بيرون از دايره قدرت بشري است و به شكل به آسمان و وحي مرتبط مي شود. اين گونه است كه نمي توان براي آن اين هماني يافت هر چند كه از جهاتي با برخي از نظام هاي سياسي بشري و حتي گزارش هاي قرآني از پيامبران پيشين همگون و مشابهت دارد ولي وجوه متمايز نيز وجود دارد كه نمي توان گفت كه نظام ولايي همان نظام و يا همانند آن است.
گزارش قرآني از ويژگي هاي اين نظام كه در اين جا از آن به نظام ولايي ياد مي شود به گونه اي است كه نوعي اقتدار و استبداد در آن نمودار و به شدت به چشم مي آيد. با اين همه نمي توان آن را دراين حوزه دسته بندي كرد و به عنوان نظام استبدادي و يا اقتدارگرا معرفي كرد.
نسبت نظام سياسي ولايي و استبدادي
نظام استبدادي يكي از اشكال و روش هاي مديريت سياسي جامعه است كه در آن جا راي و نظر يك نفر به عنوان سر بر همه اعضاي و نهادهاي جامعه حكومت مي كند و ديگر افراد جامعه به عنوان عضوي غير سر شناخته و معرفي مي شود و چيزي به عنوان اتاق فكر و طرح و برنامه ريزي وجود ندارد و همه اعضاي جامعه به عنوان عوامل اجرايي دانسته مي شوند.
اين نظام از جهت آن كه فكر و انديشه فردي از اعضاي جامعه به عنوان سر و راس جامعه قرار داده مي شود و ديگر اعضاي آن به عنوان عوامل اجرايي شناخته مي شوند در مقام عمل اقتدارگراست و هر فكر و انديشه ي كه از سوي حاكم به عنوان راي صادر مي شود به عنوان زور و قدرت مشروع يعني اقتدار قانوني اعمال مي شود. از اين روست كه نظام استبدادي از نظر طرح و برنامه متكي بر نظريه هاي شخصي و از نظر عمل و اجرا اقتدارگراست و دخالت در راي و فكر به طور شدني نيست چنان كه مخالفت با آن عواقبي شديد به دنبال دارد.
نظام ولايي نظامي است كه شخص خاص در راس نظام سياسي قرار مي گيرد كه منسوب و منتصب به خدا و مشروعيت ديني است. با اين همه شخص در حوزه انديشه و طرح و برنامه از مشاوره ديگران برخوردار مي شود و به حكم وظيفه بر اوست كه از مشاوره بهره مند شود.
نكته ديگر آن كه شخص خود به نوعي در چارچوب قوانين و مقرراتي عمل مي كند كه از آن به قوانين و مقررات الهي ياد مي شود و نمي تواند از آن خارج شود. اين قوانين و مقررات تركيبي از اصول عقلاني و مستقلات عقلي و سيره عقلايي به عنوان عرف عقلا و شريعت وحياني و قوانين الهي است كه خروج از هر يك از آن ها مشروعيت ديني او را تهديد و حكومت و ولايتش را خدشه دار مي سازد. از اين روست هر گونه ظلم و ستم به مفهوم قرآني آن در زندگي گذشته و حالش مي تواند ولايت او را نامشروع به مفهوم ديني سازد.
در نظام ولايي هر چند كه مشورت با ديگران از اهل ايمان و عقل قرآني لازم و ضروري است ولي در هنگام اجرا و حكم خود مي بايست به عنوان ولايت وارد شود و لازم نيست كه در همه موارد به مشورت عمل شود؛ زيرا نظام ولايي نظام شورايي رهبري نيست، بلكه ولايت از آن ولي الله است. از اين روست كه با نظام شورايي تفاوت هاي ماهوي خواهد داشت.
به سخن ديگر نظام ولايي نظامي است كه به شكلي در ساختار نظام اقتدارگرا قرار مي گيرد و درهنگام حكم و صدور فرمان و پس از آن هرگونه سرپيچي به شدت مجازات و مواخذه به دنبال دارد. از اين روست كه خداوند مي فرمايد: فاذا عزمت فتوكل علي الله ؛ هر گاه پس از مشورت بر رايي قرار گرفتي بر آن راي و انديشه عزم و اراده جدي كن و به سبب مخالفت برخي چه از بيرون اهل مشورت و يا درون آن بر خدا توكل كن و او را در هنگام عمل وكيل خود قرار ده و از مخالفت آنان نهراس.
نظام ولايي، نظام ضد خودبنياني
به نظر مي رسد كه تفاوت هاي پيش گفته ميان نظام ولايي و نظام استبدادي در آن حد و اندازه نيست كه بتواند نظام ولايي را از اين هماني و يا همانند با استبداد دور سازد و از اتهام استبدادگري و اقتدارگرايي رهايي بخشد بلكه نظام ولايي را در ساختار نظام هاي استبدادي و اقتدار گرا دسته بندي مي شود.
اما چنان كه گفته شد شرايطي براي تولي و ولايت يابي شخص ولي الله درآيات بيان شده است كه خود مهم ترين عامل تفكيك و جداسازي دو نظام استبدادي و ولايي خواهد بود. چنان كه گفته شد برخلاف نظام استبدادي نظام ولايي به شكلي درحوزه طرح و برنامه و انديشه ها و مباني حكومت و اجرا شورايي است و ازسوي ديگر در چارچوب قوانين و مقرراتي كه عقلاني و عقلايي و شرعي است عمل مي شود كه خروج از هر يك خود موجب بطلان ولايت مي شود.
از اين مهم تر كه شاخصه نظام ولايي از ديگر نظام هاي سياسي است نظام ولايي نظامي است كه ولي الله مي بايست در يك فرآيند از آزمون ها و امتحانات بسياري سربلند بيرون آمده باشد. از اين روست كه پس از ابتلائات و آزمون ها شخص به مقام ولي الله مي رسد؛ چنان كه قرآن به صراحت به اين شرط اساسي و اصلي در حوزه نظام ولايي اين گونه اشاره مي كند: و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و منذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛ و زماني كه پروردگار ابراهيم به كلماتي آزمود و آن را به تمام و كمال انجام داد آن گاه به وي گفت من تو را به عنوان امام مردمان قرار مي دهم و ابراهيم گفت: و هم چنين از فرزندانم و خداوند گفت كه عهد و پيمان امامت به ستمگران و ظالمان نمي رسد.
آن چه در نظام هاي استبدادي موجب مي شود تا شخص گرفتار خودرايي و اقتدارگرايي شود خودبنياني است. در قران از خود بنياني به عنوان عامل مهم طغيان و ظلم و ستم ياد شده است و خداوند مي فرمايد: ان الانسان لیطغی ان راه استغنی؛ انسان زماني كه به خود بنياني برسد طغيان مي كند و سركش مي شود. از اين روست كه ولي الله كسي است كه پس از آزمون هاي بسياري به مقام انسان كامل مي رسد و خلافت و ولايت الهي را به عهده مي گيرد و از حكم كلي عدم ولايت استنثا مي شود. او كسي است كه "مخالفا لهواه و مطيعا لامر مولاه " يعني خداوند است كه ولايت كامل و عمومي بر همه كس و همه چيز به حكم خالقيت و ربوبيت و مالكيت دارد. از هر نظر مورد تاييد و رضايت خداوندي است و به مقام رضا دست يافته به گونه اي كه عين الله و يدالله مي شود و تاسف او در حكم تاسف الهي قلمداد مي شود و خداوند تاسف او را تاسف خويش مي شمارد: فلما اسفونا انتقمنا؛ زماني كه ما از قوم فرعون متاسف شديم از ايشان انتقام گرفتيم. در اين جا حضرت موسي (ع) از ايشان متاسف شده بود كه خداوند به خويش نسبت مي دهد؛ زيرا خشم او خشم الهي و خشنودي او خشنودي خداست؛ رضاها رضي الله و غضبها غضب الله ؛ چنان كه در حق عصمت طهاره حضرت فاطمه (س) آمده كه پيامبر(ص) به ايشان فرموده است: ان الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك (المستدرك ج 3 ص 154 الحاكم نيشابوري و هم چنين الصحاح السته ) و يا در باره اميرمومنان (ع) در آيات مختلف و متعددي گزارش شده كه خداوند اميرمومنان را به سبب ويژگي هاي انحصاري و محبوبيت در نزد خدا به عنوان ولي مومنان برگزيده است.
مشروعيت سياسي و كارآمدي
در نظام ولايي مساله مشاركت سياسي به عنوان اصلي پذيرفته شده است و مردمان به عنوان شهروندان امت اسلامي نه تنها به عنوان حق بلكه وظيفه و تكليف مي بايست در حوزه سياسي مشاركت فعال داشته باشند. اين مشاركت هم در مساله شوراي برنامه ريزي و اتاق هاي فكر و هم در حوزه عمل سياسي و اجتماعي بروز و ظهور مي كند از اين روست كه تحقق عدالت اجتماعي را متكي به حضور فعال همه مردم به عنوان شهروندان مي داند.
بر نظام ولايي است كه مردم را به حقوق خويش آگاه سازد و آنان را تحريك و بر انگيزاند تا از دولت و ديگران بخواهند تا حقوق ايشان را به تمام و كمال بدهند و مردمان مي بايست در استيفاي اين حقوق بكوشند. از اين روست كه قيام مردم براي گرفتن حقوق خويش را به عنوان هدف نهايي تبيين گري و روشنگري و تدوين و بيان قوانين دانسته است كه مردم پس از آشنايي با حقوق خويش براي احقاق حقوق خود دست قيام نمايند و در حوزه هاي مختلف سياسي و اجتماعي و قضايي و نظامي (حديد ) مشاركت فعال داشته باشند. اين مشاركت براي دست يابي به حقوق خود است كه به شكل مطالبات سامان دهي و قانوني شده است. اين عبارت كه ليقوم الناس بالقسط براي اين است كه مشاركت مي بايست قانوني و در راستاي عدالت باشد و اين زماني تحقق مي يابد كه مردم ازحقوق خود آگاه شده و از طريق قوانين زمينه دست يابي فراهم شده باشد. از اين روست كه دولت اسلامي مي بايست زمينه هاي قانوني استيفاي حقوقي مردمان را فراهم اورد تا حركت ها و مشاركت هاي مردمي نهادينه شده و در مسير تكاملي و قانوني باشد.
در زماني كه پيامبر حقوق زنان و يا بردگان را بيان مي كرد برخي از افراد جامعه به مخالفت با اين آموزه ها و قوانين پرداخته و به پيامبر اعتراص مي كردند كه آموزه هاي وحياني و كتاب (قانون) موجب افزايش مطالبات مردمي شده است. اين مطالبات به دو شكل مطالبات شخصي و جمعي نسبت به افراد و يا دولت و گروه هاي اجتماعي بود. از اين روست كه برخي از گروه ها و طيف ها و قشر هاي اجتماعي از اين وضعيت احساس ناخشنودي داشتند و آن را به شكل هاي مختلف بيان مي كردند. از جمله در برخي از گزارش هاي تاريخي اعتراض مردان مكي نسبت به افزايش مطالبات زنان مكي مطرح شده است كه به دنبال ارتباط با فضاي فرهنگي مدينه و نيز بيان حقوق و قوانين ازسوي پيامبر پديدار شده بود.
با اين همه مشاركت مردمي در بخش هاي مختلف سازنده و بلكه وظيفه و واجب اجتماعي و ديني تلقي شده است. از جمله مي توان به مشاركت ايشان در حوزه مشروعيت سياسي نظام سياسي ولايي اشاره كرد كه در شكل بيعت خودنمايي مي كند؛ زيرا دولت بي جامعه و ملت معنا و مفهومي ندارد و دولت مي بايست پس از دست يابي به مشروعيت ديني از مشروعيت و در ادامه از مقبوليت برخوردار گردد وگرنه ناتوان از كار و دست يابي به قدرت مي شود.
در بسياري از موارد مشروعيت ديني نمي تواند به تنهايي مفيد باشد؛ زيرا تا جامعه اي به شكل امت و هدفمند وجود نداشته باشد نمي توان برنامه هاي حتي آرماني را اجرايي كرد. از اين روست كه مشروعيت سياسي در كنار مشروعيت ديني در نظام ولايي لازم و ضروري است كه از آن به بيعت در قالب هاي مختلف بيعت حمايت و اطاعت و مانند آن خود را نشان مي دهد.
قرآن در گزارش خود از ملت موسوي بيان مي دارد كه پس از مشروعيت ديني كه با دلايل و بينات مختلف براي حضرت موسي (ع) ايجا مي شود نيازمند مشروعيت سياسي است كه با حضور و همكاري مردم در هنگام عبور از دريا اتفاق مي افتد و مردمان بالاخره پس از سال ها ولايت سياسي حضرت موسي (ع) را مي پذيرند و با او همراه و همگام مي شوند. اين همان مشروعيت سياسي است كه آن حضرت پس از سال هاي به دست مي آورد و اطمينان و مقبوليت مردمي يافته و مديريت و رهبري جامعه را به عهده مي گيرد. به اين معنا كه مشروعيت ولايي و ديني به تنهايي براي دست يابي به قدرت كفايت نمي كند؛ زيرا نظام ولايي نظام مشاركتي است.
مشروعيت و كارآمدي
پس از دست يابي به مشروعيت سياسي آن چه لازم است تداوم مقبوليت است كه با كارآمدي به دست مي ايد. نظام سياسي ولايي مي بايست همواره تلاش كند تا كارآمدي خود را حفظ و مقبوليت خويش را تداوم بخشد. اين مساله در داستان حضرت موسي (ع) نيز مطرح مي شود. در داستان درخواست مردم از موسي (ع) به اين نكته اشاره شده است كه حتي غذاهاي بهشتي نمي تواند پوششي براي فروبستن از مطالبات عادي مردمي باشد. در آن جا با آن كه مردم برخوردار از نعمت هاي ويژه بهشتي بودند ولي مطالباتي داشتند كه با چشم پوشي از حق و يا ناحق بودن آن مي بايست گفت مرتبط با مشروعيت سياسي و مقبوليت دولت سياسي موسوي بوده است. اگر دولت موسوي و نظام ولايي مشروع او نتواند از پاسخ به مطالبات مردمي خويش برآيد دچار بحران مشروعيت سياسي به سبب عدم كارآمدي مي شود. بنابراين در مساله مشروعيت سياسي نمي توان به مطالبات مردمي بي توجه بود.
اين گونه كه نقش كارامدي نظام ولايي بخشي از مولفه هاي بقاي نظام است و اگر دولت ولايي و مشروع ديني يافته نتواند از مشروعيت سياسي و مقبوليت خود دفاع كند نمي تواند پايدار باشد. بي گمان در اين آيات هر چند كه به سرزنش قوم به سبب مطالبات بي وجه پرداخته شده است ولي به اين نكته توجه مي دهد كه حتي گاه مطالبات ناحق و غير موجه مردمي اگر پاسخ داده نشود مي تواند مشروعيت و مقبوليت نظام را زير سوال برد. از اين روست كه فرمان نظام ولايي موسوي براين قرار مي گيرد كه به تامين اين خواسته اقدام شود و آنان را به شهري كوچ دهد كه امكان دست يابي به پياز و خيار و عدس و مانند آن براي ملت فراهم باشد. به هر حال هر نظام ولايي مي بايست حتي به برخي از مطالبات ناروا ولي طبيعي مردم پاسخ دهد. البته اين مطالبات مي بايست در چارچوب قوانين اصلي و مشروع باشد.
به سخن ديگري ناتواني و شرايط خاص نمي تواند موجب شود تا مردمان از خواسته ها و مطالبات خويش دست بردارند هر چند كه بهتر است كه شرايط را ملاحظه كنند و درخواست ها ناروا و بي جا نخواهند. با اين همه وظيفه دولت درهر شرايطي تامين آن است وگرنه متهم به ناكارآمدي و در نتيجه بحران مشروعيت سياسي مي شود و از مشاركت فعال مردمي محروم مي شود.
از آيات مختلف مي توان در يافت كه كارآمدي دولت در برآورد نيازهاي طبيعي چون آسايش و‌ آرامش و امنيت و عدالت و آزادي نقش مهم واساسي در بقاي مقبوليت و مشروعيت سياسي و در نتيجه مشاركت مردمي دارد. دولت و نظام ولايي مي بايست همواره به مطالبات مردمي در چارچوب حقوق آنان و وظايف خويش بنگرد چنان كه حضرت موسي (ع) اين چنين به مساله مي نگرد و با آن كه آنان امري را در شرايط خاص طلب مي كردند كه دولت قادر به تامين آن نبود ولي از آنان خواسته نشده است كه دست از مطالبات خويش بشويند ؛ زيرا درخواست ها و مطالبات از دولت بر اساس حقوق طبيعي و يا قانوني امري طبيعي است و دولت ها مي بايست پاسخ گو باشند.
به هر حال ميان استبداد و نظام ولايي قرآني تفاوت هاي ماهوي است كه به حوزه هاي مختلف بينش و نگرشي و رفتاري دولت استبدادي و ولايي باز مي گردد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا