اجتماعیاخلاقی - تربیتیاقتصادیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

اِتراف؛ رفاه‌گرایی ‌اشرافی

در مطلب حاضر نویسنده ضمن تبیین چیستی رفاه و آسانی در زندگی از منظر قرآن، به برخی ویژگی‌های رفاه‌طلبی منفی از دیدگاه قرآن‌اشاره کرده است.

رفاه و آسانی در زندگی از منظر قرآن
واژه «رفاه» در لغت عربی از اصل «رفه» به معناى فراخ و آسان شدن زندگى(لسان العرب، ابن منظور،  ج 5، ص 277، «رفه»؛ لغت نامه، دهخدا، ج 10، ص 10706، «رفاه») و برخوردارى از امكانات(فرهنگ بزرگ سخن، ج 4، ص 3645، «رفاه») است. در فرهنگ نامه آمده است: رَفُهَ: رَفَاهاً و رَفَاهِيَةً و رَفَاهَةً العيشُ: زندگى خوب و آسان شد. رَفَاهَة: فراخ زندگى و رفاه آن. رَفاهية:  رفاه، آسايش، تمكن، راحتي، خوشي، مكنت.
بی گمان رفاه به معنای پیش گفته، یک امر طبیعی و کمالی است؛ زیرا انسان گرایش به کمال دارد و از نقص می‌گریزد و شکی نیست که آسان شدن امور زندگی و برخورداری از امکانات، یک امر کمالی در برابر کمبودها و سختی‌ها و فقدان امکانات است.
خداوند در آیات قرآن، از بشر می‌خواهد تا برای کسب هر گونه امکانات در زندگی و آسانی تلاش کنند و فضل الهی را در همه حوزه‌ها بجویند.(جمعه، آیه 10) این فضل افزون بر آن رزق مقسومی است که برای همگان در حد نیاز در نظر گرفته شده  است؛ به این معنا که خداوند برای همگان یک رزق مقسوم و روزی مشخصی در نظر گرفته که به او می‌رسد و انسان برای افزون‌تر از آن باید تلاش کند و خود، آن را بجوید.
همچنین از دعا و نیایش پیامبران  می‌توان فهمید که آسانی در هر کاری از جمله امور مادی و رسیدن به آسایش و رفاه امری مطلوب است؛ از این رو حضرت موسی(ع) خواهان آسانی در کارهایش می‌شود و خداوند آن را اجابت می‌کند.(طه، آیه 26) خداوند در آیه 88 سوره کهف می‌فرماید: وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا؛ و اما هر كه ايمان آوَرَد و كار شايسته كند، پاداشى هر چه‏ نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهيم داشت. همچنین در جایی دیگر می‌فرماید: وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا؛ هر کسی تقوای الهی پیشه کند برایش از هر امر و کارش آسانی قرار داده می‌شود.(طلاق، آیه 4) خداوند حتی در آیه 7 سوره طلاق بیان می‌کند برای دستیابی انسان‌های تنگدست و تنگ روزی به آسانی و فراخی در رزق و روزی بهتر آن است که بخشی از همان کم داشته‌های خویش را انفاق کنند و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند. خدا هيچ كس را جز [بقدر] آنچه به او داده است تكليف نمى‏كند. خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى‏كند.(طلاق، آیه 7)
پس رفاه به معنای فراخی و گشایش در زندگی و رسیدن به آسانی و دستیابی به امکانات، امری پسندیده است. البته واژه رفاه در قرآن به کار نرفته و خداوند برای بیان این مفهوم از رفاه، از واژگان بسیار دیگری چون «رحمت»، «نعمت»، «سرّاء»، «بركات»، «تمتّع»، «رزق»، «تمكّن»، «حسنات»، «زرع»، «ثمرات» و يا مشتقّات مربوط به آنها استفاده کرده است. همچنین سیاق برخی از جملات همین مفهوم از رفاه را در بر دارد.
اتراف، رفاه طلبی منفی و مذموم از منظر قرآن
در قرآن واژه‌ای دیگر به کار رفته که با مفهوم رفاه طلبی در مفهوم فارسی آن نزدیک است. در حقیقت نوعی از رفاه وجود دارد که از نظر قرآن منفی است و از آن به اتراف یاد می‌شود. این واژه همان «اتراف» از باب افتعال و مشتقات آن است. واژه اتراف از واژه «ترف» گرفته شده است. «ترف» در لغت به معنای فراخی و گشایش است. همچنین به کسی که مانعی در برابرش نیست، این واژه اطلاق می‌شود.
راغب در مفردات گفته است كه: كلمه» ترفه» به معناى توسعه دادن در نعمت‏ است، وقتى گفته مى‏شود: اترف فلان: فلانى مترف است، معنايش اين است كه فلانى نعمتش از حد گذشته است… و مراد از«مترفين» در جمله « أَمَرْنا مُتْرَفِيها» همان كساني هستند كه در آيه: فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ؛  خدا وقتى انسان را آزمايش كند او را اكرام نموده غرق در نعمتش مى‏سازد وصفشان مى‏كند.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ذیل ماده» ترفه»)
واژه «مُتْرِف»(اسم فاعلی) از باب اتراف به معنای مرفه، راحت ‌طلب، خوشگذران، بي ‌غم، غرق در لذات، بي ‌درد و همچنین به معنای توفيق دهنده، فيض بخش، بخشنده، رئوف، مهربان، دلپذير، زير دست نواز، خيرخواه، خوشايند، مطبوع دارای لطف، خوشمزه، لذيذ، شيرين، شهوت انگيز به طور حقیقی و مجازی به کار رفته است.
همچنین واژه «مُتْرَف»(اسم مفعولی) به معنای سرمست، خوشگذران، كسي كه در فراخ روزى باشد، یا آن كه هر كارى بخواهد بكند و كسى او را منع نكند و همچنین ستمگر و تجاوزگر به طور حقیقی و مجازی است.
در ادبیات عربی، واژه اتراف از باب افعال در معانی منفی به کار رفته است. «مُتْرِف» مردی است که در ارتكاب گناه اصرار ورزيده یا مردی است که مال و ثروت، او را به فساد كشانيده و او را بى خيال كرد.
در قرآن نیز این واژه به شکل اسم مفعولی یا فعل مجهول و معلوم در معنای ضد ارزشی و منفی به کار رفته است و «مُتْرَف» کسی است که در خوشگذرانی و ناز و نعمت و رفاه غرق شده است. خداوند در پنج مورد از واژه «مُتْرَف» و سه بار از واژه «أُتْرِفُواْ» و «أُتْرِفْتُمْ » «وَأَتْرَفْنَاهُمْ» برای بیان مقاصد خود استفاده کرده است.
در اصطلاح قرآنی، «مُتْرِف» کسی است که به دنبال کام جویی، لذت جویی، ناز و نعمت طلبی رفاه طلبی منفی، کامروایی، خوشگذرانی و مانند آن می‌رود و این اعمال او را از آخرت و یاد خدا غافل می‌کند.(مجمع البیان، ذیل آیه 116 سوره هود) امین الاسلام طبرسی در جایی می‌نویسد: «ترفه»: نعمت؛ و برخى برآنند كه «مترف» به مفهوم كسى است كه به حال خود رها شود تا هرچه مى‏خواهد انجام دهد.(مجمع البیان، ذیل، آیه 16 سوره اسراء) و در جایی دیگر به معنای : غرق در نعمت و ناز و خوشگذرانى و عياشى(همان، ذیل آیه 13 انبیاء، آیه 64 سوره مومنون)؛ و در جایی دیگر: نعمت بسیار(همان، مومنون، آیه 33) دانسته است.
صفات، ویژگی‌ها و فعالیت‌های مترفان و رفاه طلبان
بر اساس آیات قرآن مترفان دارای خصوصیات، ویژگی‌ها و  کارهایی هستند که توجه به آنها در شناخت این قشر اجتماعی بسیار مهم و اساسی است برخی از این خصوصیات عبارتند از:
1. فساد: از آیات قرآن به دست می‌آید که مترفان و خوشگذرانان در ناز و نعمت بسیار، اهل فساد و تباهی در زمین هستند: فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ؛ پس چرا از نسلهاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه [مردم را] از فساد در زمين باز دارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم. و كسانى كه ستم كردند به دنبال ناز و نعمتى و خوشگذرانی رفتند كه در آن بودند، و آنان بزهكار بودند(هود، آیه 116)؛
2. جرم: آنان مرتکب کارهایی می‌شوند که از نظر قانونی و شریعت جرم است و باید در همین دنیا پاسخ دهند. از جمله جرم‌ها می‌توان به قتل، غارت، زنا، دزدی و مانند آنها‌اشاره کرد؛ زیرا جرم به نوعی خاص از گناه گفته می‌شود(همان)؛
3. ظالم: مترفان ستمگر و پیرو ستمگرانی هستند(همان)؛
4. بی‌خیالی: چنانکه در بحث لغوی گفته شد، یکی از معانی اتراف بی‌خیالی برخاسته از خوشگذرانی است؛ از این رو مترفان نسبت به فساد و تباهی و جرم هیچ احساسی ندارند و بی‌خیال می‌شوند(همان)؛ در تفسیر نمونه آمده است: ستمگران كه اكثريت اين جامعه‌ها را تشكيل مى دادند به دنبال ناز و نعمت و عيش و نوش رفتند و آنچنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند كه دست به انواع گناهان زدند… در هر جامعه اى معمولا ظلم و فسادى وجود دارد، اما مهم اين است كه مردم احساس كنند كه ظلم و فسادى هست و در طريق اصلاح باشند و با چنين احساس و گام برداشتن در راه اصلاح ، خداوند به آنان مهلت مى دهد و قانون آفرينش براى آنها حق حيات قائل است؛ اما همين كه اين احساس از ميان رفت و جامعه بى تفاوت شد و فساد و ظلم به سرعت همه جا را گرفت آنگاه است كه ديگر در سنت آفرينش حق حياتى براى آنها وجود ندارد… نكته ديگر اينكه يكى از سرچشمه هاى ظلم و جرم در آيات فوق، پيروى از هوسرانى، لذت پرستى، عيش و نوشها ذكر شده كه در قرآن از آن تعبير به «اتراف» مى‌شود. اين تنعم و تلذذ بي قيد و شرط، سرچشمه انواع انحرافاتى است كه در طبقات مرفه جامعه‌ها به وجود مى آيد؛ چرا كه مستى شهوت، آنها را از پرداختن به ارزش‌هاى اصيل انسانى و درك واقعيت‌هاى اجتماعى باز مى دارد و غرق عصيان و گناه مى سازد.(تفسیر نمونه؛ ذیل آیه)
5. فسق: از جمله فعالیت‌های مترفان اعمال فاسقانه یا همان هنجارشکنی است. خداوند می‌فرماید: وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا؛ و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم، خوشگذرانانش را وا مى‏داريم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتيجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را يكسره‏ زير و زبر كنيم(اسراء، آیه 16)؛
6. نابودی جامعه: رفتارهای فسق و فجوری مترفان موجب می‌شود تا زمینه بلا و عذاب بر آن جامعه فراهم آید و جامعه را نابود سازد(همان)؛ البته باید توجه داشت که خداوند به معصیت و فسق تشریعی و تکوینی امر نمی‌کند؛ علامه طباطبایی می‌نویسد: حقيقتش اين است كه خداوند نعمت را براى اين ارزاني‌شان داشت كه شكرگزارى نموده و در راه خير صرف كنند، و متمكن از احسان و نيكى باشند، همچنان كه ايشان را صحيح و سالم و نيرومند آفريد و متمكن در خير و شرشان كرد، و از ايشان خواست تا خير را بر شر و اطاعت را بر معصيت مقدم بدارند، ولى ايشان فسق و فجور را مقدم داشتند، و چون دست و دامن بدان بيالودند «قول» كه همان كلمه عذاب باشد برايشان استقرار يافت، و نابودشان كرد.(المیزان، ذیل آیه).
در تفسیر نمونه آمده است: خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بيان دستوراتش كسى را مؤاخذه و مجازات نمى كند بلكه نخست به بيان فرمانهايش ‍ مى پردازد، اگر مردم از در اطاعت وارد شدند و آنها را پذيرا گشتند چه بهتر كه سعادت دنيا و آخرتشان در آن است و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زير پا گذاشتند اينجا است كه فرمان عذاب در‌باره آنها تحقق مى‌پذيرد و به دنبال آن هلاكت است. اگر درست در آيه دقت كنيم ، چهار مرحله مشخص براى اين برنامه بيان شده است: 1 – مرحله اوامر (و نواهى )؛ 2 – مرحله فسق و مخالفت؛ 3 – مرحله استحقاق مجازات؛ 4 – مرحله هلاكت. و همه اين مراحل با فاء تفريع به يكديگر عطف شده‌اند. در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه چرا امر شدگان تنها مترفين هستند؟ زیرا مترفين از ماده «ترفه» به معنى نعمت فراوان يعنى متنعمين و ثروتمندان از خدا بى خبر. در پاسخ اين سؤال توجه به يك نكته راه گشا است و آن اينكه در بسيارى از جوامع (منظور جامعه هاى ناسالم است ) مترفين، سردمداران اجتماعند و ديگران تابع و پيرو آنها. به علاوه در اين تعبير‌اشاره به نكته ديگرى نيز هست و آن اينكه سرچشمه غالب مفاسد اجتماعى نيز ثروتمندان از خدا بى‌خبرى هستند كه در ناز و نعمت و عيش و هوس غرقند و هر نغمه اصلاحى و انسانى و اخلاقى در گوش آنها ناهنجار است، به همين دليل هميشه در صف اول در مقابل پيامبران ايستاده بودند و دعوت آنها را كه به نفع عدل و داد و حمايت از مستضعفان بوده هميشه بر ضد خود مى‌ديدند. روى اين جهات از آنها بالخصوص ياد شده است چرا كه ريشه اصلى فساد همين گروهند.(تفسیر نمونه ذیل آیه)؛
7. تحقیر الهی: مترفان مورد تحقیر خداوند قرار می‌گیرند و هنگام عذاب به آنها می‌گوید: لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ؛ هان مگريزيد، و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و به سوى‏ سراهايتان بازگرديد، باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد(انبیاء، آیه 13)؛ در تفسیر نمونه آمده است: ممكن است‌اشاره به آن باشد كه همواره در اين زندگى پرناز و نعمتى كه داشتند سائلان و تقاضاكنندگان، به در خانه‌هايشان رفت و آمد داشتند، با اميد مى‌آمدند و محروم بازمى گشتند به آنها مى گويد: بازگرديد و همان صحنه‌هاى نفرت انگيز را تكرار كنيد، و اين در حقيقت يك نوع استهزاء و سرزنش است. بعضى از مفسران نيز احتمال داده‌اند كه «جمله لعلكم تسئلون »‌اشاره‌اى به دستگاه پر زرق و برق و كبريائى آنها است كه خود شخصا در گوشه اى مى نشستند و مرتبا فرمان مى دادند و خدمتگذاران ، پى در پى نزد آنها مى آمدند و سؤ ال از امر و فرمانشان مى‌كردند. اما اينكه گوينده اين سخن كيست؟ در آيه صريحا نيامده است. ممكن است ندایى وسيله فرشتگان خدا يا پيامبران و رسولانشان باشد يا از درون ضمير مخفى و وجدانشان. در حقيقت اين نداى الهى بوده است كه به آنها گفته مى‌شد: فرار نكنيد و بازگرديد كه از يكى از اين سه طريق به آنها مى رسيده است. جالب اينكه در اينجا از ميان تمام نعمتهاى مادى بالخصوص روى «مسكن » انگشت گذارده شده، شايد به خاطر اينكه نخستين وسيله آرامش انسان وجود يك مسكن مناسب است و يا اينكه انسان غالبا بيشترين درآمد زندگى خود را صرف مسكنش مى كند و نيز بيشترين علاقه او به آن است.(تفسیر نمونه، ذیل آیه)؛
8. تکذیب دین و آخرت: مترفان دین و آخرت را تکذیب می‌کنند و آن را دروغ می‌دانند: وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ؛ و‌اشراف قومش كه كافر شده، و ديدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنيا آنان را مرفّه ساخته بوديم گفتند: «اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست: از آنچه مى‏خوريد، مى‏خورد و از آنچه مى‏نوشيد، مى‏نوشد(مومنون، آیه 33)؛ علامه طباطبایی می‌نویسد: خداى سبحان به سه صفت آنها را ياد كرده: يكى كفر به خدا به خاطر عبادت غير خدا، و ديگرى تكذيب روز قيامت كه لقاى آخرتش خوانده، يعنى لقاى حيات آخرت، به قرينه مقابلش يعنى جمله» فى الحياة الدنيا». و اين دو صفت يعنى كفر به مبدأ و معاد باعث شد كه ايشان از هر چه غير از دنيا است منقطع گشته، يكسره به دنيا رو آورند و چون در زندگى دنيا هر جور خواستند رفتار كردند و زخارف و زينت‏هاى لذتبخش آن يكسره ايشان را به خود جلب كرد، صفت سومى در ايشان پيدا شد و آن پيروى از هواى نفس و فراموشى هر حق و حقيقت بود و به همين جهت از زبانشان گاهى انكار توحيد بيرون مى‏جست و گاهى انكار معاد و گاهى هم، رد و انكار دعوت رسالت، چون اين دعوت به دنياى ايشان و افسار گسيختگى آنان ضرر مى‏زد، و از پيروى هواى نفس بازشان مى‏داشت(المیزان، ذیل آیه).
همچنین در آیات قرآن آثاری برای اتراف بیان شده که عبارتند از: عجب(کهف، آیات 32 تا 34)، غرور ، تفاخر(هود، آیه 12)، شادمانی هیجانی(انعام، آیه 44؛ هود، آیه 9 و 10)، تحقیر دیگران(کهف، آیات 32 تا 34)، تحلیل نادرست  نسبت به حوادث و سختي‌هاى هشداردهنده (اعراف، آیات 94 و 95) ، تزیین زشتی ها(یونس، آیه 12)، ترک جهاد (توبه، آیات 93 و 42)، کفران نعمت(زمر، آیات 49 و 50) و مانند آنها.
از نظر قرآن رویه‌ای از این دست در زندگی موجب می‌شود که انسان از قناعت و صرفه‌جویی دور شود و به طور طبیعی در مسیری قرار گیرد که علیه  اقتصاد اسلامی خواهد بود. بنابراین، باید گفت که انتظار از جامعه یا افراد رفاه طلب و دنیاگرا برای همراهی در ایجاد اقتصادی از نوع اقتصاد مقاومتی انتظاری بیهوده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا