اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی و سـيره امـام باقر عليه‏السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

سبک و سیره زندگی معصومان به ما می آموزد چگونه قرآنی و اسلامی فکر و زندگی کنیم. نویسنده بر همین اساس به سراغ سبک و سیره زندگی امام باقر(ع) رفته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

رابطه با خدا در سبک زندگی امام باقر(ع)

شاید مهم ترین وظیفه و تکلیف هر انسانی حفظ رابطه معنوی با خداوندگاری است که پروردگار جهانیان است. این ارتباط به انسان کمک می کند تا در مسیر کمالی رشد قرار گرفته و صفات الهی را در خود تجلی بخشد و متخلق و متصف به صفات الهی شود؛ زیرا هدف و فلسفه عبادت خدایی و ربانی شدن انسان است. بر همین اساس، امام باقر(ع) پيوسته به ياد خدا بود و به حکم الهی عمل می کرد که می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار.(احزاب، آیه 41)

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ أَبى كَثـيرَ الـذِّكْرِ لَقَدْ أَمْشى مَعَهُ وَأَنَّهُ لَيَذْكُرُاللّهَ وَاكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وَأَنَّهُ لَيَذْكُرُاللّهَ وَلَـقَدْ كانَ يُحَـدِّثُ الْقـَوْمَ وَما يَشْغَلُهُ ذلِكَ عَنْ ذِكْرِاللّهِ؛ پدرم بسيار ياد خدا مى كرد. با او راه مى رفتم و او ذكر خدا مى گفت و با او غذا مى خوردم، او ذكر خدا مى گفت و با مردم سخن مى گفت، ولى سخن گفتن، او را از ياد خدا باز نمى داشت.(وسائل الشيعه، ج 4، ص 1181، روايت 2)

از این روایت به دست می آید که ذکر زبانی نیز بسیار مهم و اساسی است؛ یعنی هر چند ذكر واقعى، توجّه قلبى و باطنى به پروردگار است، امّا ذكر زبانى هم راهى به سوى ذكر قلبى است و خوب است كه انسان پيوسته با زبانش ذكر بگويد، هر چند به كار ديگرى مشغول باشد. مى توان در حال رانندگى، آشپزى، كار و زراعت هم ذكر گفت و چنين ذكرى با كار منافات ندارد.

کسی که هماره در ذکر الهی باشد، هرگز کاری نمی کند که خداوند از وی ناراضی و ناخشنود شود یا در برابر عظمت الهی کاری کند که خشم خداوند را موجب شود. اصولا کسی که خود را در محضر خدا می یابد از جلال و جمال وی خود را یا ترسان یا خجل می یابد و کاری نمی کند که خلاف ادب حضور باشد. به نظر می رسد که هر کسی که احساس حضور داشته باشد چنین رفتاری به او دست می دهد چه رسد که واقعا این حضور را ببیند. به سخن دیگر انسان در مرتبه احسان چنین احساسی دارد که پیامبر(ص) فرموده است. در روایت است: قال جبرئیل یا رسول الله حدثنی ما الإحسان قال الإحسان أن تعمل لله کأنک تراه فإن لم یکن تراه فإنه یراک؛ جبرئیل گفت:‌ای رسول الله درباره احسان برایم سخن بگو؟ پیامبر(ص) فرمود: احسان آن است که برای خداوند کار کنی گویی که تو خدا را می‌بینی. پس اگر خدا را نمی‌بینی به راستی که خداوند تو را می‌بیند. (بحارالانوار، ج 59، ص 260 و 261؛ الدرالمنثور، سیوطی، ج 1، ص 93)

البته شیخ طبرسی در مجمع البیان در ذیل معنای احسان و محسن در قرآن، به جای «تعمل» واژه «تعبد» را آورده است و می‌نویسد: روی عن النبی (ص) أنه سئل عن الاحسان فقال: أن تعبد الله کأنک تراه، فان لم تکن تراه فانه یراک؛ از پیامبر(ص) روایت شده که ایشان در پاسخ سوال از احسان فرمود: اینکه خداوند را عبادت کنی گویی او را می‌بینی. پس اگر او را نمی‌بینی به تحقیق که او تو را می‌بیند.( مجمع البیان ج 3 ص 116؛ ذیل آیه 113 سوره نساء؛ بحارالانوار، ج 70، ص 219)

به هر حال خداوند هر چند که به چشم و دیده ظاهر در نمی آید و دیده نمی شود، ولی خداوند لطیف را می توان به چشم دل و ابصار بصائر دید. درباره امام باقر(ع) نیز آمده است: قالَ أَعْرابىٌّ لِمُحَمَّدِ بنِ علىِّ بنِ الحُسين عليهم السلام: هَلْ رَأيتَ اللّهَ حينَ عَبَدْتَهُ؟ قـالَ: لَمْ أَكُنْ أَعْبُدُ مَنْ لَمْ أَرَهُ. قـالَ: كَيْفَ رَأَيْتَهُ؟ قـالَ: لَمْ تَرَهُ الاَبْصـارُ بِمُشـاهَدَةِ الْعَيانِ، لكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقيقَةِ الاْيمانِ؛ مردى صحرانشين از امام باقر عليه السلام پرسيد: آيا خداى را به هنگام عبادت ديده اى؟ امام باقر عليه السلام فرمود: من خدايى را كه نديده باشم عبادت نمى كنم. مرد گفت: چگونه او را ديده اى؟ فرمود: چشمها او را به ديدن آشكارا نديده است ولى قلبها با حقيقت ايمان او را مشاهده كرده است. (احقاق الحق، ج 12، ص 168)

این حالت برای همه معصومان(ع) است؛ چنان که همچنین علامه مجلسی از کتاب مکارم الاخلاق نقل می‌کند که پیامبر(ص) در سفارشات خود به ابوذر غفاری فرمود: یا أباذر اعبدالله کأنک تراه فإن کنت لا تراه فانه یراک، واعلم أن أول عباده الله المعرفه به؛ ‌ای ابوذر! خداوند را چنان عبادت کن که گویی او را می‌بینی. پس اگر او را نمی‌بینی بدان که او تو را می‌بیند و بدان که اول عبادت خداوند، معرفت به این مطلب است.(مکارم اخلاق، ص 537؛ بحارالانوار، ج 77، ص 75 و 76)

امام صادق(ع) نیز به اسحاق بن عمار فرمود: ای اسحاق! از خدا بترس گویی تو را می‌بیند؛ پس اگر تو خدا را نمی‌بینی به راستی که خداوند تو را می‌بیند. اگر شک داری که خداوند تو را می‌بیند بدان که کافر شدی و اگر یقین داری که تو را می‌بیند سپس آشکارا معصیت می‌کنی پس تو خدا را از هر ناظر دیگری پائین‌تر دانسته‌ای. (بحار‌الانوار، ج 5، ص 324)

ذِعلِب الیمانی از امیرمومنان (ع) پرسید:‌ای امیرمومنان آیا خدا را دیده‌ای؟ پس آن حضرت(ع) پاسخ داد: آیا عبادت می‌کنم کسی را که ندیده‌ام؟ پرسید: و چگونه دیدی؟ فرمود: چشمان با مشاهده عینی، او را درک نمی‌کنند، بلکه دلها با حقایق ایمانی او را درک می‌کنند.(نهج‌البلاغه، خطبه 179؛ بحارالانوار، ج 72، ص 279)

آن حضرت(ع) در جایی دیگر می‌فرماید: «ما کنتُ أعبد ربّاً لم أره؛ عبادت نمی‌کنم خدایی را که ندیده‌ام».( الکافی، ج1، ص98)

به قول شاعر: چشم دل باز كن كه جان بينى/ آنچه ناديدنى است آن بينى. گر چه خداوند با چشم سر ديدنى نيست، ولى چشم باطن و دل، اگر بينا باشد او را همه جا حاضر و ناظر مى بيند. به قول شاعر: يار بى پرده از در و ديوار/ در تجلّى است، يا اولى الأبصار.

کسی که در برابر جلال و عظمت الهی قرار می گیرد از این معرفت و علم به خود می لرزد و خشیت او خوفی را موجب می شود که در آیات سوره انسان برای اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بیان شده است. این گونه است که حزن آخرت در قلب معصوم وارد می شود و از این که در آخرت باید پاسخ گویی اعمالی باشد که در دنیا انجام داده و به جای اشتغال قلب به خدا به امور دیگر مشغول بوده خود را سرزنش می کند. در روایت است: قالَ جابِرُ بنُ عَبْدِاللّهِ: خَرَجَ [الباقر عليه السلام] يَوْما وَ هُوَ يَقُولُ: اَصْبَحْتُ وَاللّهِ يا جابِرُ مَحْزُونا مَشْغُولَ الْقَلبِ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ ما حُزْنُكَ وَما شُغْلُ قَلْبِكَ؟ كُلُّ هذا عَلَى الدُّنْيا؟ فَقالَ: لا يا جابِرُ وَلكِنْ حُزْنُ هَمِّ الاْخِرَةِ ؛ جابر پسر عبداللّه مى گويد: يك روز امام باقر عليه السلام از خانه بيرون آمد در حالى كه مى فرمود: اى جابر! به خدا سوگند كه اندوهناک و دلم مشغول گشته است. گفتم: فدايت شوم چه اندوه و چه دل مشغولى؟ آيا براى دنياست؟ فرمود: نه اى جابر، بلكه اندوه و غصّه آخرت است که دل مشغولم کرده است. (تحف العقول، ص 328)

انسان وقتی خداشناس باشد و معرفتی از روی علم داشته ، خشیت و خوفی به او دست می دهد که هر گونه در برابر خداوند حاضر نشود. این گونه است که در سلوک و سیره معصومان(ع) اموری بیان می شود که بیانگر خشیت و خوف ایشان در محضر الهی است.

به عنوان نمونه امام صادق عليه السلام درباره پدرش فرموده است: كانَ لاَبى ثَوبانِ خَشِنانِ يُصَلّى فيها صَلاتَهُ وَاِذا أَرادَ أَنْ يَسْأَلَ الْحاجَةَ لَبِسَهُما وَ سَأَلَ اللّهَ حاجَتَهُ؛ : پدرم دو لباس خشن داشت كه نماز خود را با آن دو لباس مى گزارد و چون مى خواست از خداى خود حاجتى بخواهد، آن لباسها را مى پوشيد و حاجت خود را از خدا درخواست مى كرد.( وسائل الشيعة، ج 3، ص 331، روايت 7.)

البته این فرهنگ بر گرفته از فرهنگ قرآنی است؛ زیرا خداوند از بندگانش می خواهد در پیشگاهش با حالتی از انابه و تضرع و خشوع حاضر شوند (اعراف، آیات 55 و 205) و این گونه کارها در حقیقت جلوه هایی از آن است.

به سخن دیگر، حاجت خواستن از خدا، بايد همراه با اظهار كوچكى و نياز خود و اعتراف به عظمت و قدرت پروردگار باشد. پوشيدن لباس هاى زبر و خشن، حالت غرور و ناز و تكبّر را از بين مى برد و فروتنى و خضوع مى آورد. دعا در چنين حالتى به استجابت نزديك تر و با مقام والاى خالق هستى متناسب تر است.

در روایت درباره حالت خشیت امام باقر(ع) آمده است: كان أبُوجَعْفر وَأبُوعَبْداللّه عليهماالسلام إذا قاما إلَى الصَّلاةِ تَغَيَّرَتْ ألوانَهُما حُمْرَةً مَرَّةً وَ مَرَّةً صُفرَةً كَأنَّما يُناجيانِ شَيئاً يُرِيانِهِ؛ امام باقر و امام صادق عليهماالسلام چون به نماز برمى خواستند رنگشان تغيير مى كرد، گاه سرخ و گاه زرد مى شد، گويا با چيزى مناجات مى كنند كه او را مى بينند.( دعائم الاسلام، ج 1:ص 159؛ بحارالانوار، ج 84: ص 248.)

البته از آن حضرت(ع) در طلب حاجت شیوه ها و روش هایی نقل شده که می تواند سرمشقی برای کسانی باشد که حاجتی از خداوند می خواهند. در شيوه حاجت خواستن از خدا هم چنین امام صادق عليه السلام فرموده است: كانَ أَبى اِذا طَلَبَ الْحاجَةَ طَلَبَها عِنْدَ زَوالِ الشَّمْسِ، فَاِذا أَرادَ ذلِكَ قَدَّمَ شَيْئا فَتَصَدَّقَ بِهِ وَ شَمَّ شَيْئا مِنْ طيبٍ وَراحَ اِلَى الْمَسْجِدِ وَدَعا فى حاجَتِهِ بِما شاءَاللّهُ؛ چون پدرم مى خواست از خداوند چيزى بخواهد، بهنگام ظهر درخواست مى كرد و چون اراده مى كرد از خداوند چيزى بخواهد قبلاً چيزى صدقه مى داد و مقدارى بوى خوش به كار مى برد و به مسجد مى رفت و براى درخواست خود دعا مى نمود به آنچه خدا بخواهد. (وسائل الشيعة، ج 4، ص 1116، روايت 1)

هر چند خداوند بیرون از زمان و مکان و خالق آن هاست، ولی مخلوق محاط به زمان و متمکن به مکان است و شکی نیست که زمان و مکان ها برای انسان تفاوت و فرقی دارد و آثار آن نیز متفاوت است. از همین رو، در آیات و روایات آمده است مكان و زمان و كيفيّت، در عبادت و نماز و دعا اثر دارد. هنگام زوال آفتاب در ظهر و مكانى چون مسجد، به استجابت دعا كمك مى كند و اگر پيش از دعا صدقه بدهند، بيشتر مورد عنايت الهى قرار مى گيرند، چون خداوند، صدقه دهندگان را دوست دارد.

از دیگر عوامل موثر در اجابت دعا و نیایش آن است که دعاى دسته جمعى انجام گیرد. در سیره و سبک زندگی امام باقر(ع) فرزندش امام جعفر صادق (ع) بیان می کند: كانَ أبى إذا حَـزَنَهُ أمْـرٌ جَمَعَ النِّساءَ وَ الصِّبْيانَ ثُمَّ دَعا وَ أمَّنُوا؛ چون مشكلى پدرم حضرت باقر عليه السلام را اندوهناك مى ساخت، زنان و كودكان را گرد مى آورد و خود دعا مى كرد و آنان آمين مى گفتند.( الكافى، ج 2، ص 487، روايت 3)

البته از این حدیث به دست می آید آمين گفتن در برابر دعا، مستحب است و آمين گويى كودكان بى گناه و اهل خانه دعا را به اجابت نزديك تر مى كند.

از همین روست که ایشان در طواف كعبه که احتمال اجابت دعا است، دست به دعا بر می دارد و در عمل به ما نشان می دهد که کجا چه بخواهیم.

ابومريم مى گويد: كُنْتُ مَعَ أَبى جَعْفَرٍ عليه السلام أَطُوفُ فَكانَ لا يَمُرُّ فى طَوافٍ مِنْ طَوافِهِ بِالرُّكْنِ الْيَمانىِّ اِلاّ اسْتَلَمَهُ ثُمَّ يَقُـولُ: اَللّهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتّى أَتُوبَ وَاعْصِـمْنى حَتّى لااَعُـودَ؛ همراه امام باقر عليه السلام به گرد خانه خدا طواف مى كردم. هرگاه امام در طوافش به ركن يمانى مى رسيد، دست بدان مى ماليد و مى گفت: خدايا به من توجه و عنايتى كن تا توبه كنم و مرا حفظ كن تا دوباره (به آنچه مورد رضاى تو نيست) بر نگردم. (الكافى، ج 4، ص 409، روايت 14)

ایشان در سنت و سیره خویش نشان می دهد دعا در مسجد الحرام، آن هم هنگام دست كشيدن به حجر الأسود و در ركن يمانى فضيلت بيشترى دارد؛ چون که كعبه و مسجد الحرام خانه خداست و طواف، چرخيدن به دور خانه اوست و دعا در اين مكان و حال، به اجابت نزديك تر است. پس باید این شیوه و سیره را بیاموزیم و عمل کنیم.

از جاهایی که خداوند دوست دارد مسجد است و دعا در این مکان نیز امکان اجابت بیش تری دارد. از این شتاب براى حضور در مسجد به ویژه در ماه مبارک رمضان که ماه خدا و مهمانی اوست، از فضلیت بیش تری برخوردار است. جابر مى گويد: كانَ أَبوُجَعْفَرٍ عليه السلام يُبَكِّرُ اِلَى الْمَسْجِدِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ حينَ تَكُونُ الشَّمْسُ قَيْدَ رُمْحٍ فَـاِذا كانَ شَـهْرُ رَمَضـانَ يَكُونُ قَبْلَ ذلِكَ؛ امام باقر عليه السلام روزهاى جمعه صبحگاهان به هنگامى كه خورشيد به اندازه يك نيزه برآمده بود به مسجد مى شتافت و چون ماه رمضان مى شد زودتر از اين به مسجد مى رفت. (وسائل الشيعه، ج 5، ص 42، روايت 2)

در این حدیث و روایات دیگر بیان شده که حضور در مسجد، ثواب دارد، و از همین رو توصيه شده كه زود به مسجد برويم و ديرتر خارج شويم. هم چنین دانسته شد که روز جمعه چون اعمال و نماز و دعاهاى بيشترى دارد و هم چنین ماه رمضان بهترین زمان هاست، نبايد از فيض حضور در اين مكان مقدس و ثواب عبادت محروم شد.

در همین رابطه غسل جمعه نیز مورد تاکید قرار می گیرد. امام صادق عليه السلام فرمود: وَ كانَ أَبى عَلَيهِ السّلامُ يَغْتَسِلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عِنْدَ الزَّوالِ؛ پدرم همواره در روز جمعه به هنگام ظهر غسل جمعه مى نمود. (قرب الاسناد، ص 360، روايت 1285)

در فقه اسلامی آمده که غسل جمعه مستحب است و بهترين وقت آن هنگام ظهر است، تا حضور در نماز جمعه و جمع مسلمانان، با بدن و لباسى پاك و تميز باشد.

دعاى هميشگى حضرت عليه‏السلام نشان می دهد که از نظرآن حضرت(ع) چه چیزی در زندگی انسان مهم تر است و باید خواسته و نیایش خویش را اجابت آن ها از سوی خدا قرار دهد. امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ أَبى رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ يَقُولُ فى دُعائِهِ: رَبِّ أَصْـلِحْ لى نَفْسى فَاِنَّها أَهَمُّ الاَنْفُسِ اِلَىَّ، رَبِّ أَصْـلِحْ لى ذُرِّيَّتى فَاِنَّهُمْ يَدى وَ عَضُدى، رَبِّ وَ أَصْلِحْ لى أَهْلَ بَيْتى فَاِنَّهُمْ لَحْمى وَدَمى، رَبِّ أَصْـلِحْ لى جَماعَةَ اِخْوَتى وَ اَخَواتى وَمُحِبِّىَّ فَاِنَّ صَلاحَهُمْ صَلاحى؛  پدرم كه ـ رضوان خدا بر او باد ـ در دعاى خويش مى گفت: خدايا نفْسم را اصلاح فرما، زيرا با اهميت ترين كس براى من است. خدايا فرزندانم را اصلاح فرما زيرا آنان دست و بازوى منند. خدايا خانواده ام را اصلاح فرما، زيرا آنان گوشت و خونِ منند. خدايا جمع برادران و خواهران و دوستانم را اصلاح فرما، زيرا صلاح ايشان صلاح من است. (قرب الاسناد، ص 8، روايت 26)

در اين دعا درخواست خير و صلاح براى «خود»، «فرزندان»، «خانواده» و همه «برادران دينى» و «دوستداران» شده است. اين خواسته، نشان همبستگى شديد انسانى با ديگران است و ارزش این امور در زندگی دارد که باید همت انسان مبذول آن شود.

همین ارزش گذاری را می توان از دعاى ایشان هنگام مسافرت نیز به دست آورد؛ یعنی چه چیزهایی ارزشمند هستند و باید از خداوند آن ها را به عنوان حاجات مهم خواست. در روایت است: كانَ أبُوجَعفرٍ عليه السلام اِذا أَرادَ سَفَرا جَمَعِ عيالَهُ فى بَيْتٍ ثُمَّ قال: اَللّهُمَّ اِنّى أَسْتَـوْدِعُكَ الْغَـداةَ نَفْسى وَ مالى وَاَهْلى وَ وُلْدى الشّاهِدَ مِنْهُمْ وَ الْغائِبَ، اَللّهُمَّ احْفَظْنا وَ احْفَظْ عَلَيْنا، اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى جِوارِكَ، اَللّهُمَ لا تَسْلُبْنا نِعْمَتَكَ وَ لا تُغَيِّرْ ما بِنا مِنْ عافيَتِكَ وَ فَضْلِكَ؛ چون امام باقر عليه السلام قصد سفر مى كرد، خانواده اش را در اتاقى گرد مى آورد و مى گفت: خدايا در اين صبحگاه خودم و مالم و خانواده و فرزندان حاضر و غايبم را به رسم امانت به تو مى سپارم، خدايا ما را حفظ كن و بر ما نگه دار، خدايا ما را در پناه خويش قرار ده، خدايا نعمت خود را از ما مگير و عافيت و فضلى كه بما عنايت نموده اى دگرگون مساز. (وسائل الشيعة، ج 8، ص 276، روايت 2.)

البته در دعا و نيايش و تهجّد، مهم ترين كار، اعتراف به قصور و كوتاهى و بر شمردن لغزش ها در پيشگاه خدا و استغفار از يكايك گناهان است تا از اين راه، رحمت الهى جلب شود. چه خوب است كه تلاش روزانه انسان، همرا با دعا و تضرّع و اشك شبانه باشد، آنگونه كه اولياى الهى چنين بودند.

امام صادق عليه السلام فرموده است: كانَ أَبى يَقُولُ فى جَوْفِ اللَّيْلِ فى تَضَرُّعِهِ: اَمَـرْتَنى فَـلَمْ أَئْتَمِرْ وَ نَهَيْتَنى فَـلَمْ أَنْـزَجِرْ فَها أَنَا ذا عَبْدُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ لا أَعْتَذِرُ؛ پدرم در نيمه هاى شب به هنگام مناجاتش مى گفت: [خدايا] فرمانم دادى فرمان نبردم، مرا نهى كردى، دست نكشيدم. پس اينك منم بنده تو در پيشگاهت ايستاده ام و عذرى نمى جويم! (بحارالانوار، ج 46، ص 290، روايت 14)

وی هنگام خروج از منزل این دعا را بر زبان داشت که فرزندش امام صادق عليه السلام نقل فرموده است: كانَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام اِذا خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ يَقُـولُ: بِسْمِ اللّهِ خَرَجْتُ وَ بِسْمِ اللّهِ وَلَجْتُ وَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظيمِ؛ چون امام باقر عليه السلام از خانه اش بيرون مى رفت مى گفت: به نام خداوند خارج شدم و به نام او داخل مى شوم و بر او توكل مى كنم و هيچ اراده و قدرتى نيست مگر از جانب خداوند والا و بزرگ. (وسائل الشيعة، ج 8، ص 280، روايت 10.)

البته تربيت دينى سبب مى شود انسان پيوسته به ياد خدا باشد و هر كار را با نام خدا شروع كند و خير و بركت و عافيت از پروردگار بطلبد. دعا هنگام سفر يا خارج شدن از خانه، سبب ايمنى از بلاها و حوادث مى گردد.

دعا هنگام سجود آن حضرت(ع) چنان که امام صادق عليه السلام نقل می کند این است: كانَ أَبى رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ يَقُولُ فىسُجُودِهِ: اَللّـهُـمَّ اِنَّ ظَـنَّ النّاسِ بى حَسَنٌ فـَاغْـفِـرْ لى ما لا يَعْـلَـمُونَ وَلاتُؤاخِذْنى بِما يَقُولُونَ وَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ؛ پدرم ـ كه خرسندى خداوند نثارش باد ـ در سجده مى گفت: خدايا! مردم به من خوش گمان اند، پس آنچه را كه آنان نمى دانند بر من ببخشاى و مرا به آنچه آنان درباره ام مى گويند مؤاخذه مكن و تو خود داناى غيبهايى. (قرب الاسناد، ص 8، روايت 23*

چرا که خوش گمانى مردم نسبت به انسان، نعمتى الهى است. خوب است انسان به گونه اى عمل كند كه اين حسن ظنّ ثابت بماند و خلاف آن آشكار نشود. براى گناهان پنهان هم كه مردم خبر ندارند، بايد از خدا درخواست آمرزش كرد.

هم چنین دعا هنگام عطسه نیز آموزنده است. سعد بن خلف مى گويد: كانَ أَبُوجَعْفَرٍ عليه السلام اِذا عَطَسَ فَقيلَ لَهُ «يَرْحَمُكَ اللّهُ»، قالَ: «يَغْـفِرُاللّهُ لَكُمْ وَ يَرْحَمُكُمْ » وَ اِذا عَطَسَ عِنْدَهُ اِنْسانٌ قالَ: «يَرْحَمُكَ اللّهُ »؛ چون امام باقر عليه السلام عطسه مى كرد و كسى به او مى گفت « يَرْحَمُكَ اللّهُ ؛ خدا تو را رحمت كند»، آن حضرت مى فرمود: «يَغْفِرُاللّهُ لَكُمْ وَ يَرْحَمُكُمْ ؛ خدا شما را ببخشايد و رحمت كند» و هنگامى كه كسى نزد او عطسه مى كرد، آن حضرت مى فرمود: «يَرْحَمُكَ اللّهُ ؛ خدايت رحمت كند». (مشكاة الانوار، ص 208.)

جالب این که ایشان در همه حال دعا و نیایش می کرد و ذکر خدا را از یاد نمی برد. این گونه است که حتی در خنده نیز دعا و نیایشی داشت. افلح، غلام امام باقر عليه السلام مى گويد: كانَ اِذا ضَحِكَ قالَ: «اَللّهُمَّ لا تَمْقُتْنى؛ چون امام باقر عليه السلام خنده مى كرد، مى گفت: خدايا مرا دشمن مدار و بر من غضب مكن. (كشف الغمة، ج 2، ص 329)

علت و چرایی این رویه و سیره را باید در مساله خنده جست و جو کرد؛ زیرا گاهى خنده، سبب غفلت انسان مى شود و خنده هاى غافلانه موجب قهر الهى مى گردد. گفتن جمله بالا هنگام خنده، آدمى را از خشم الهى ايمن مى سازد.

در آیات و روایات بر شب زنـده‏دارى و نماز شب تاکید بسیار شده است. این عمل بر پیامبر(ص) بر اساس آیات سوره مزمل واجب بوده است و امامان و مومنان بر آن بودند تا بدان به عنوان یک مستحب موکد عمل کرده و هرگز آن را ترک نکنند. امام صادق عليه السلام درباره سیره پدرش فرموده است: كانَ أَبى رِضْوانُ اللّهِ عَلَيهِ اِذا قامَ مِنَ اللَّيْلِ اَطالَ الْقيامَ وَ اِذا رَكَعَ أَوْ سَجَدَ أَطالَ حَتّى يُقالَ اَنَّهُ قَدْ نامَ فَما يَفْجَـأُنا مِنْهُ اِلاّ وَ هُوَ يَقُولُ: لااِلهَ اِلاّ اللّهُ حَقّـا حَقّـا ؛ پدرم ـ رضوان خدا نثارش باد ـ چون شبانگاه از خواب بر مى خاست، قيامى طولانى و ركوع و سجده اى طولانى به جاى مى آورد، به حدّى كه گفته مى شد، خوابش برده است، ناگاه مى شنيديم كه مى گويد: لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّا حَقّا. (بحار الانوار، ج 87، ص 227)

بر اساس آموزه های اسلامی سجده ها و ركوع هاى طولانى مايه تقرّب به پروردگار است و از فضايل ائمّه، سجده هاى طولانى بود، آن قدر كه تصوّر مى شد امام به خواب رفته است.

هم چنین امام صادق عليه السلام در سیره آن حضرت در انجام شب زنده داری و نماز شب فرموده است: كانَ أَبى عليه السلام يَقُولُ: «قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ» تَعْدِلُ ثُلْثَ الْقُرآنِ … كانَ بَيْنى وَ بَيْنَ أَبى بابٌ فَكانَ اِذا صَلّى يَقْرَءُ فِى الْوَتْرِ بِقُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ فى ثَـلاثَتِـهِنَّ؛ پدرم مى فرمود: «قل هو اللّه احد» [ در ثواب ]با يك سوّم قرآن برابر است … بين جايگاه من و پدرم درى بود. چون او براى نماز شب برمى خاست، در هر سه ركعت نماز وتر [ شفع و وتر ] «قل هو اللّه احد» مى خواند. (بحارالانوار، ج 87، ص 226، روايت 39)

البته در روايات دیگر آمده است كه سه بار خواندن «قل هو الله» ثواب ختم كلّ قرآن را دارد. از اين رو امام باقر عليه السلام در دو ركعتِ شفع و يك ركعت وتر (در نماز شب) پس از حمد، اين سوره را مى خواند، تا برابر با همه قرآن باشد.

از دیگر مستحبات بسیار موکد قرائت قرآن و آن نیز به صوت خوش و ترتیل است. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: قرآن را با صداى نيكو بخوانيد، چرا كه صوتِ زيبا در قرائت، بر جلوه و جمال قرآن مى افزايد. امامان ما نيكو قرآن مى خواندند و رهگذران مجذوب تلاوت زيبا و دلنشين آنان مى شدند. امام باقر(ع) نیز با صداى خوش به تلاوت قرآن می پرداخت به طوری که دیگران را مجذوب تلاوت خویش می کرد. امام صادق عليه السلام فرمود: اِنَّ أَباجَعْفَرٍ عليه السلام كانَ أَحْسَنَ صَوْتا بِالْقُرْآنِ وَ كانَ اِذا قامَ مِنَ اللَّيْلِ وَ قَرَءَ صَـوْتَهُ فَتَمُرُّ بِهِ مارُّ الطَّريقِ مِنَ السَّقّائينَ وَ غَيْرِهِمْ فَيَقُومُونَ فَيَسْتَمِعُونَ اِلى قِرائَتِهِ؛ امام باقر عليه السلام زيباترين صدا را در تلاوت قرآن داشت. چون شبانگاه بر مى خاست و قرآن مى خواند، رهگذران (سقايان و ديگران) مى ايستادند و به صداى قرائت قرآن وى گوش مى سپردند. (بحارالانوار، ج 85، ص 82، روايت 23)

البته برخی از زمان ها برای تلاوت قرآن خیلی مهم تر است. از آن جایی که ماه مبارک رمضان، بهار تلاوت قرآن است و هر چه بيشتر كلام الهى خوانده شود ثواب و اجر بيشترى دارد، این ماه برای حضرت باقر(ع) ماه قرآن بود. در روایت است : رُوِىَ أَنَّهُ [الباقرَ عليه السلام] يَخْتِـمُ الْقُـرْانَ فى شَهْرِ رَمَضانَ عَشْرَ مَرّاتٍ كُلَّ ثَلاثَةِ أَيّامٍ خَتْمَةً؛ روايت شده است كه امام باقر عليه السلام در ماه رمضان ده بار ختم قرآن مى كرد، در هر سه روز يك ختم قرآن. (وسائل الشيعة، ج 7، ص 219، روايت 3.)

انسان باید پیوسته شکرگزار سلامت و نعمت باشد و هماره به زبان و دل شکر گوید. پس هر گاه گرفتاری و بیماری و بلایی دید، باید استغفار کند و اگر آن را در دیگری یافت، باید استعاذه بجویید و به هنگام ديدن‏گرفتاران به خدا پناه برد. در روایت است: كانَ [الباقرُ عليه السلام] اِذا رَأى مُبْتَلىً اَخْـفى الاِسْتِـعاذَةَ؛ امام باقر عليه السلام چون فرد گرفتار و مبتلايى را مى ديد، پنهانى به خدا پناه مى برد و آهسته «اعوذ باللّه » مى گفت. (كشف الغمه، ج 2، ص 363)

این که ایشان آهسته از بلا و ابتلاى ديگران به خدا پناه ببرد، شاید به این دلیل است که طوری عمل نکند که گرفتار ناراحت شود ولی کاری کند که از آن بلا و گرفتاری دور بماند. از این رو استعاذه را به گونه ای مخفی و نهان بیان می کرد طوری كه فرد مبتلا ناراحت نشود.

از راه های شکرگزاری نماز و روزه گرفتن است. از این روست که در شادی هایی چون عید غدیر روز مستحب است. هم چنین انسان باید افزون بر ماه رمضان که روزه در آن واجب است ، برای شکرگزاری ماه دیگر از سال به ویژه ماه شعبان روزه بگیرد. امام صادق عليه السلام درباره سیره پدرش فرموده است: كانَ أَبى يَفْصِلُ بَيْنَ شَعْبانَ وَ رَمَضانَ بِيَوْمٍ؛ پدرم بين روزه ماه شعبان و روزه ماه رمضان يك روز فاصله مى انداخت؛ يعنى تمام شعبان و رمضان را روزه مى گرفت و تنها يك روز در بين اين دو ماه روزه نبود. (وسائل الشيعه، ج 7، ص 367، روايت 31.)

سـيره اجتماعی امام باقـر عليه‏السلام

با آن که دولت ها و حکومت های وقت به عنوان غاصبان حقوق امام و امت اجازه نمی دادند امامان معصوم(ع) مسئولیت الهی خلافت ظاهری را به عهده بگیرند، اما آنان به حکم ولایت و خلافت باطنی مسئولیت خود را نه تنها در قبال غیر بشر بلکه بشر نیز به هر شکلی بوده انجام می دادند. از مهم ترین وظایف ایشان شاید تعلیم و تزکیه بود که امام باقر(ع) به خوبی از عهده این مسئولیت بر آمده است. در این ادامه برخی از فعالیت های اجتماعی آنان بیان می شود تا سبک زندگی اجتماعی آنان به دست آمده و زمینه برای سرمشق گیری فراهم آید.
1.حكمت بخشى و علم گسترى

امام باقر(ع) در میان امامان(ع) اولین کسی است که فرصت یافت تا علوم و معارف اسلامی را به شکلی کاملی تبیین کند. البته پیامبر(ص) از پیش این بشارت را به امت داده بود که پس از غصب خلافت و گذر امت از پرتگاه سقوط ابدی، زمینه برای بازگشت و بهره گیری از معارف امامان معصوم(ع) فراهم خواهد شد و علوم و معارف در اختیار امت اسلام قرار خواهد گرفت. جابِرِ بْنِ عَبْدِاللّهِ الاْنَصْارِي می گوید: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: يُوشَكُ أَنْ تَبْقى حَتى یتَلْقى وَلَدا لى مِنَ الْحُسَيْنِ يُقالُ لَهُ مُحَمَّدٌ، يَبْقَرُ الْعِلْمَ بَقْرا فَاِذا لَقيتَهُ فَاقْرَئْهُ مِنّى السَّلامَ؛  جـابر بن عـبداللّه انصارى مى گويد: پيامبراكرم صلي الله عليه و آلهبه من فرمـود: انتظار مى رود تو بمانى تا ملاقات كنى فرزند مرا از نسل «حسين عليه السلام» كه به او «محمد عليه السلام» مى گوينـد. او علم را به گونه اى شگفت مى شكافد. چون او را ديدى سلام مرا به او برسان. (احقاق الحق، ج 12، ص 157)
2.ادب همسفری

انسان باید در اجتماع به گونه ای معاشرت داشته باشد که بهترین و برترین های اخلاقی را به نمایش گذارد. توجه به لطایف و ظرافت های اخلاقی که از آن به آداب تعبیر می شود، کمک می کند تا بهترین نوع برخورد و رفتار اجتماعی را داشته باشیم. در آیات و روایات به آداب اجتماعی توجه ویژه مبذول شده است. از آن جایی که برای هر کاری و رفتاری آدابی است شناخت آن ها و انجام درست می تواند به بهبود رفتار اجتماعی و معاشرت نیکو کمک شایانی کند. در این جا به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی درسفر را در سیره امام باقر(ع) یادآور می شویم.

أبي عُبَيْدَةَ الْحَذّاءِ از ياران امام باقر عليه السلام مى گويد: زامَلْتُ مَعَ أَبى جَعْفَرٍ عليه السلام، فَكانَ إذا نَزَلَ يُريدُ حاجَةً ثُمَّ رَكِبَ فَصافَحَنى. قالَ فَقُلْتُ: كَأَنَّكَ تَرى فى هذا شَيْئا، قـالَ عليه السلام: نَعَمْ اِنَّ الْمُـؤْمِنَ اِذا صافَحَ الْمُؤْمِنَ تَفَرَّقـا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ؛ با امام باقر عليه السلام در راهى همسفر و همراه بودم. هرگاه آن حضرت نيازى داشت و پياده مى شد، به هنگام سوار شدن با من دست مى داد. گفتم گويا در اين دست دادن چيزى [از فضيلت ]سراغ دارى؟ فرمود: آرى، چون مؤمنى با مؤمنى دست دهد، بدون گناه از همديگر جدا مى شوند خدا گناه هردو را مى بخشد. (مشكاة الانوار، ص 203)

از این روایت نکاتی دیگر نیز به دست می آید. می دانیم گخ از آداب معاشرت در اسلام، مصافحه و دست دادن هنگام ملاقات است و اين كار، صميميت و محبّت مى آورد. اينكه امام حتّى بعد از پياده شدن و سوار شدن دوباره، دست مى داد، تأكيد بر اين كار را مى رساند.
3.بخشش گسترده

بخشش و انفاق و احسان از سیره های نیک امامان (ع) است. با آن که گاه برخی از بخشش افراد سوء استفاده می کنند و هماره دست طلب دراز می کنند و یا گاه بیش از اندازه طلب دارند، با این همه حلم و بردباری از منش های معصومان(ع) است. از این رو، هرگز از خواسته های زیاد و تکرار طلب از سوی افراد خسته و ملول نمی شوند.

سُلَيْمانَ بْنَ قُرْم يكى از اصحاب امام باقر عليه السلام درباره بخشش گسترده آن حضرت مى گويد: كانَ عليه السلام لا يَمِلُّ مِنْ صِلَةِ اِخْوانِهِ وَ قاصِديهِ وَ مُؤَمِّليهِ وَ راجيهِ؛ او هرگز از نيكى به برادرانش و آنان كه به او روى مى آوردند و یا كسانى كه به او اميد مى بستند و از او انتظار نيكى داشتند، خسته و ملول نمى شد. (بحارالانوار، ج 46، ص 288)

بخشش به خویشان در درجه اول اهمیت است. این بخشش در اشکال مختلف خودش را نشان می داد. از نظر آن حضرت(ع) هر نعمتی که در اختیار است برای رشد و تعالی انسان است نه آن که وبال گردن انسان شود. به سخن دیگر، ارزش ثروت و مُكنت دنيا به آن است كه در راه خير و نيك مصرف شود. بعضى ها در «آزمون مالى» مردود مى شوند و مال دنيا وبال گردنشان مى شود و بايد حساب پس بدهند.

ایشان در بخشندگی چنان بود که حتی کنیز ایشان سخن به اعتراض می گشاید. سلمى كنيز امام باقر عليه السلام مى گويد: كانَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ اِخْوانُهُ فَلا يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِهِ حَتّى يُطْعِمَهُمُ الطَّعامَ الطَّيِّبَ وَ يَكْسُوهُمُ الثِّيابَ الْحَسَنَةَ وَ يَهِبُ لَهُمُ الدَّراهِمَ فَاَقُولُ لَهُ فى ذلِكَ لِيُقِلَّ مِنْهُ فَيَقُولُ عليه السلام: يا سَـلْمى ما حَسَنَـةُ الدُّنْـيا اِلاّ صِلَةَ الاْءخْوانِ وَ الْمَعارِفَ؛ برادران آن حضرت نزد او مى آمدند و از محضرش خارج نمى شدند مگر اينكه آنان را غذاى گوارا مى خورانيد و لباسهاى نيكو مى پوشانيد و بدانان درهمهاى نقره مى بخشيد. در اين باره با او سخن گفتم تا از اين رفتار خويش بكاهد، ولى او مى فرمود: اى سلمى! خوبى دنيا جز نيكى با برادران و آشنايان چيزى نيست. (بحارالانوار، ج 46، ص 290، روايت 15)

این بخشندگی در حالی بود که ایشان كمترين درآمد ولی بيشترين بخشش را داشتند. امام صادق عليه السلام می فرماید: كانَ أَبى عليه السلام أَقَلَّ أَهْلِ بَيْتِهِ مالاً وَاَعْظَمَهُمْ مَؤُنَةً وَكانَ يَتَصَـدَّقُ كُلَّ جُمُـعَةٍ بِدينارٍ؛ پدرم در ميان خويشانش از همه ثروتش اندكتر ولى هزينه اش (بخشش او) بيشتر بود. او هر روز جمعه يك دينار طلا صدقه مى داد. (بحارالانوار، ج 89، ص 350، روايت 28)

این بخشندگى امام (ع) نسبت به همگان بود؛ چنان که در روایت است: كانَ [الباقِرُ عليه السلام] ظاهِرَ الْجُودِ فىالْخاصَّةِ وَالْعامَّةِ مَشْهُورَ الْكَرَمِ فىالْكافَّةِ مَعْروفا بِالْفَضْلِ وَالاِْحْسانِ مَعَ كَثْرَةِ عِيالِهِ وَ تَوَسُّطِ حالِهِ؛ بخشندگى او (امام باقر عليه السلام) به نزديكان و عموم آشكار بود و سخاوتش مشهور آفاق، و احسان و نيكى او معروف همگان، با اينكه نانخور بسيار داشت و وضعيت (اقتصادى) او متوسط بود. (الارشاد، ص 164)

آن حضرت(ع) با روی خوش با مردم مواجه شده و بخشندگی می کرد و به قول معروف به گونه ای عمل نمی کرد که آدمی عطایش را به لقایش ببخشد. در منش آن حضرت آمده است که ایشان راست‏گويى وخوشرويى وبخشندگى را با هم گرد آورده بود: كانَ الباقِرُ عليه السلاماَصْدَقَ النّاسِ لَهْجَةً وَاَحْسَنَهُمْ بَهْجَةً وَاَبْذَلَهُمْ مُهْجَةً؛ امام باقر عليه السلام راستگوترين مردم و زيباترين آنان و بخشـنده ترين افـراد آنان نسبت به اشـياء گرانبـها بـود.

شکی نیست که صداقت در گفتار، برخورد نيكو و چهره بشّاش و اهل جود و بخشش بودن از فضايل اخلاقى است كه اگر كسى داشته باشد، نزد خدا و خلق خدا محبوب مى شود.( المناقب، ج 4، ص 208)

همین خوشرویی موجب می شود تا به نيازمندان احترام گذارد و آنان را بسیار میمون و مبارک بشمارد. چنان که در روایت است: كانَ لايُسْمَعُ مِنْ دارِهِ (الباقِرُ عليه السلام) «يا سائِلُ بُورِكَ فيكَ» وَ لا «يا سائِلُ خُذْ هذا» وَ كانَ يَقُولُ: سَمُّوهُمْ بِاَحْسَنِ أَسْمائِهِمْ؛ هيچگاه از خانه امام باقر عليه السلام شنيده نشد كه به فقير گفته شود: اى فقير! خدايت بركت دهد يا گفته شود: اى فقير اين را بگير، بلكه امام باقر عليه السلامهماره مى فرمود: فقرا را با بهترين اسمهايشان صدا بزنيد. (كشف الغمة، ج 2، ص 363)؛ زیرا در قرآن كريم سفارش شده است: «فَامّا السّائلَ فَلا تَنْهَر»؛ سائل را مران. وقتى سائل و نيازمندى به در خانه مى آيد، بايد به قصد قربت و براى خدا به او كمك كرد و از تحقير و بى ادبى هم پرهيز كرد. نحوه خطاب انسان به سائل، ممكن است سبك و تحقيرآميز باشد. بايد او را با نام نيك صدا كرد، نه آنكه مثلاً او را به اسم «گدا» و «فقير» صدا بزنيم.

درباره شيوه صدقه دادن آن حضرت(ع) فرزندش امام صادق می فرماید: كانَ أبى اِذا تَصَدَّقَ بِشَى ءٍ وَضَعَهُ فى يَدِ السّائِلِ ثُمَّ ارْتَجَعَهُ مِنْهُ فَقَبَّلَهُ وَ شَّمَهُ ثُمَّ رَدَّهُ فى يَدِ السّائِلِ وَ ذلِكَ اِنَّها تَقَعُ فى يَدِاللّهِ قَبْلَ اَنْ تَقَعَ فى يَدِ السّائِلِ؛ پدرم چون صدقه اى مى داد آن را در دست فقير مى گذاشت. سپس آن را باز پس گرفته مى بوسيد و مى بوييد و به فقير بر مى گرداند، چرا كه صدقه قبل از آنكه به دست فقير برسد در دست خداوند قرار مى گيرد. خداوند آن را مى پذيرد. (وسائل الشيعة، ج 6، ص 303، روايت 5.)

گفتنی است طبق روايات متعدد كه ارزش و فضيلت صدقه را بيان مى كند، صدقه قبل از آنكه در دست فقير قرار گيرد در دست خدا قرار مى گيرد و بركت پيدا مى كند. اين اهميّت احسان و صدقه را مى رساند و عمل امام باقر عليه السلام نيز با توجّه به اين نكته است.

البته ایشان برخی مناسبت ها را برای برخی از کارهای مهم از جمله بخشش و احسان مقدم می داشت و مثلا احسان در روز عرفه برای ایشان بسیار مهم بود. چنان که در روایت است: وَ كانَ أَبُوجَعْفَرٍ عليه السلام اِذا كانَ يَوْمُ عَرَفَةَ لَمْ يَـرُدَّ سـائِلاً؛ امام باقر عليه السلام در روز عرفه هيچ فقيرى را (دست خالى) باز نمى گرداند. (من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 211، روايت 2183.)؛ زیرا عرفه روز مغفرت الهى است و در روايات است كه خداوند، رحمت گسترده اش را شامل حال بندگان مى كند و هيچ حاجتمندى را محروم نمى سازد. با اين حساب، ما هم روز عرفه خوب است هيچ سائلى را از پيش خود محروم برنگردانيم.

سـيره خانوادگی امام باقـر عليه‏السلام

در بعد اجتماعی باید مباحث سبک زندگی خانوادگی را مقدم کرد؛ زیرا مهم ترین جلوه فضایل و منش افراد را می بایست در کنش و واکنش انسان ها در خانواده جست. در این جا به برخی از سیره و سبک زندگی آن حضرت (ع) در خانواده اشاره می شود.
1.امربه‏معروف وتربيت درخانواده

ایشان به حکم آیات قرآنی از جمله آیه 6 سوره تحریم بر آن بود تا خود و خانواده اش را از غضب و خشم الهی و جلوه های آن در دوزخ و قیامت حفظ کند. این گونه است که اصل تربیت خانواده را بر امور دیگر مقدم می داشت.

امام صادق عليه السلام درباره روش تربیتی پدرش فرموده است: كانَ يَجْمَعُنا فَيَأْمُرُنا بِالذِّكْرِ حَتّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِراءَةِ مَنْ كانَ يَقْرَأُ مِنّا وَ مَنْ كانَ لا يَقْرَأُ مِنّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ؛ پدرم امام باقر عليه السلام ما را گرد مى آورد و فرمان مى داد تا طلوع آفتاب ذكر خدا بگوييم آنانكه از ما توان قرائت قرآن داشتند، فرمان مى داد تا قرآن بخوانند و آنان را كه توان خواندن قـرآن نداشتند مى فرمود تـا ذكر الهى بگويند. (وسائل الشيعة، ج 4، ص 1185، روايت 1.)

در آیات و روایات آمده که خواندن دعا و ذكر پس از نمازهاى واجب كه به عنوان «تعقيبات نماز» مطرح است، بسيار پسنديده است و خداوند هم دوست دارد وقتى بنده اش فرمان او را اطاعت كرد و نماز خواند، از خدا چيزى بخواهد تا عطا كند. مستحب است بعد از نماز صبح تا طلوع خورشيد، انسان به دعا و تعقيبات و تلاوت قرآن مشغول باشد.
2.همراهى با خدمتكاران

امـام صادق عليه السلام فرمود: فى كِتابِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِذا اسْتَعْمَلْتُمْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ فىشَى ءٍ فَيَشُقَّ عَليْهِمْ فَاعْمَلُوا مَعَهُمْ فيهِ. قالَ وَ أَنْ كانَ أَبى لَيأْمُرُهُمْ فَيَقُولُ: كَما أَنْتُمْ عَلَيْهِ، فَيَـأْتى فَيَنْـظُرُ فَاِنْ كانَ ثَـقيلاً قالَ بِسْمِ اللّه ِ ثُمَ عَمِلَ مَعَهُمْ وَاِنْ كانَ خَفيفا تَنَحّى عَنْهُمْ؛ در نامه رسول خدا آمده است: چون بردگان خود را به كارى مى گماريد كه مشكل است، خود نيز با آنها بدان كار مشغول شويد. سپس فرمود: پدرم (امام باقر عليه السلام) به بردگان فرمانى مى داد سپس مى فرمود: سرجاى خود بايستيد، سپس مى آمد و در آن كار دقت مى كرد. اگر كار مشكلى بود خودش مى فرمود: بسم اللّه و همراه آنان مشغول كار مى شد و اگر كار سبكى بود، از آنان كناره مى گرفت تا خودشان كار را انجام دهند. (بحارالانوار، ج 46، ص 303، روايت 51)
3.گذشت در خانواده

سازگارى با همسر ناسازگار، نزد خداوند اجر دارد و از اخلاق كريمانه، گذشت و عفو از آزار اوست. پیامبر(ص) با آن که در سوره تحریم مجاز بود تا در قالب تنبیه برخی از همسران را طلاق دهد ولی از آنان در گذشت. همین رویه در معصومان دیگر نیز بروز و ظهور داشت. امام صادق عليه السلام فرمود: وَ كانَـتْ لاِبى عليه السلام اِمْـرَأَةٌ وَ كانَتْ تُـؤْذيهِ فَكانَ يَغْفِرُ لَها؛ پدرم داراى همسرى بود كه آن حضرت را اذيت مى كرد، ولى آن حضرت هماره او را مى بخشید. (من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 441، روايت 4528)
4.احــترام به غـذا

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ أَبى يَكْرَهُ أَنْ يَمْسَحَ يَدَهُ بِالْمِنْديلِ وَ فيها شَى ءٌ مِنَ الطَّعامِ تَعْظيما لَهُ اِلاّ أَنْ يَمُصَّها ؛ هرگاه به دست پدرم غذايى چسبيده بود، او بواسطه بزرگداشت غذا ناپسند مى شمرد كه آن را با دستمال پاك كند، بلكه آن را مى ليسيد.(وسائل الشيعة، ج 16، ص 507، روايت 6.)
5.بردبارى در خانواده

مدارا و تحمّل و صبر بر ناملايمات رفتارى ديگران از فضايل اخلاقى است و از موارد حلم و بردبارى به شمار مى رود. يكى از موارد صبر هم، صبورى در برابر اخلاق و رفتار تند ديگران است.

امام صادق عليه السلام فرمود : سَمِعتُ أَباجَعْفَرٍ يَقُولُ عليه السلام: اِنّى لاََصْبِرُ مِنْ غُلامى هذا وَ مِنْ أهْلى عَلى ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الْحَنْظَلِ. إنَّهُ مَنْ صَبَرَ نالَ بِصَبْرِهِ دَرَجَةَ الصّائِمِ الْقائِمِ وَ دَرَجَةَ الشَّهيدِ الّذى قَدْ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ قُدّامَ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله؛ از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: همانا من نسبت به اين برده و نسبت به خانواده ام صبر پيشه مى كنم بر چيزى كه تلختر از حنظل (هندوانه ابوجهل) است. براستى آنكه صبر كند، بواسطه صبرش به درجه روزه دار شب زنده دار مى رسد و نيز به درجه شهيدى مى رسد كه در پيشگاه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله جنگيده و شمشير زده است.( وسائل الشيعة، ج 11، ص 209، روايت 5.)
6.آراسـتگى در خـانواده

أَبي الْحَسَنِ امام رضا عليه السلام فرمود: عليه السلام قالَ: دَخَلَ قَوْمٌ عَلى أَبى جَعْفَرٍ عليه السلام فَرَأَوْهُ مُخْتَضِبا بِالسَّوادِ فَسَأَلُوهُ فَقالَ: إنّى رَجُلٌ اُحِبُّ النِّساءَ وَ أنَا أتَصَنَّعُ لَهُنَّ؛ گروهى به محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شدند. ديدند آن حضرت موى خويش را رنگ سياه زده است. درباره آن از آن حضرت پرسيدند. فرمود: من مـردى هستم كه زنان (همسرانم) را دوست دارم و خـود را بـراى آنان مى آرايـم. (الكافى، ج 6، ص 480، روايت 3)

شکی نیست که از عوامل قوام و استحکام بخش به خانواده و روابط زناشويى آن است كه هر يك از زن و شوهر، خود را براى ديگرى بيارايد. البته آرايش براى نامحرمان از گناهان بزرگ است، ولى آراستگى براى مَحرم ها و خانواده پسنديده است و محبت را تقويت مى كند و رفتارهای جنسی را متعادل ساخته و از تاثیرات سوء رفتار زشت دیگران در جامعه می کاهد و دلبستگی مردان و زنان را به نامحرم از میان می برد.

از همین روست که امام باقر(ع) به زينت زر و سيم در خانواده اهمیت می داد. در روایت است که امـام صـادق عليه السلام فرمـود: كانَ أَبى عليه السلام لَيُحَـلّى وُلْدَهُ وَ نِساءَهُ بِالـذَّهَبِ وَ الْفِضَّـةِ؛ پدرم هماره فرزندان و زنان خويش را با طـلا و نقـره مى آراست. (الكافى، ج 6، ص 475، روايت 2)

هم چنین اين حديث، بر لزوم تأمين نيازهاى زنان و فرزندان تأكيد دارد. زنان و دختران با طلا و جواهرات آراسته مى شوند و چنين آرايشى براى آنان طبيعى است و پدر خانواده خوب است كه به اين نيازها توجه داشته باشد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا