اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی امام سجاد(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
شناخت سبک های زندگی معصومان(ع) به معنای شناخت فلسفه و جهان بینی آنان است؛ اما این تنها هدف از شناخت شناسی سبک های زندگی معصومان(ع) نیست، بلکه هدف اصلی همان استفاده از این سبک ها در زندگی هر مسلمانی است. آن چه در پی می آید سبک زندگی حضرت سجاد (ع) در حوزه شخصی و اجتماعی است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
ضرورت پیروی از سبک زندگی معصوم
قرآن به عنوان جوامع الکلم همه آن چه انسان به عنوان فلسفه و سبک زندگی نیاز دارد، بیان کرده است. از همین روست که به عنوان «تبیان کل شی» و بیانگر هر چیزی در این حوزه از سوی خداوند معرفی شده است.(نحل، آیه 89)
اما همین قرآن می فرماید که به جهات گوناگون نیازمند تفسیر و تبیین از سوی پیامبر(ص) است.(نحل، آیات 44 و 64) از همین روست که باید و نبایدهای پیامبر(ص) عین حکم خداوندی(حشر، آیه 7) و اطاعت از ایشان عین اطاعت از خداوند است.(آل عمران، آیات 31 و 32 و 132 و آیات دیگر) بر همین اساس هم چنین لازم است تا گفتار و رفتار ایشان سرمشق عملی زندگی قرار گرفته و سبک زندگی خودمان را براساس آن تعیین نماییم و آن را عین فلسفه و سبک زندگی خود قرار دهیم.(احزاب، آیه 21) این گونه است که در کلام و فقه اسلامی، روایات ایشان و از ایشان به عنوان منبع در کنار کتاب الله قرار می گیرد و سنت یکی از مهم ترین منبع علم و عمل مسلمانان در می آید و به عنوان حجت قاطع هر مسلمانی مامور و مجبور به اطاعت از آن است. البته شرایطی برای عمل است که در کتب علمی اسلامی هم چو اصول فقه و علم رجال و علم درایه و مانند آن ها تبیین شده است.
در آیات و روایات این تبیین گری علمی و عملی پس از پیامبر(ص) به افرادی سپرده شده که از آنان به راسخون در علم(آل عمران، آیه 7)، اولی الامر(نساء، آیه 59 و مائده، آیه 55)، اهل ذکر(نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) و مانند آن معرفی و یاد شده است.
بر اساس همین اصول قرآنی، اطاعت از این افراد که بر اساس آیاتی از جمله آیه 33 سوره احزاب معصوم از هر گونه رجس و پلیدی هستند، لازم و ضروری است و بدون اما و اگر و شاید و نشاید باید از آنان اطاعت شود، به طوری که اگر کسی سنت و سیره آنان را نیاموزد و بدان عمل نکند، مبغوض خداوند خواهد شد؛ زیرا اسلام را نشناخته و به آن عمل نکرده است؛ و به سخن دیگر بر دین جاهلیت و سنت آنان زندگی و مرده است. از همین رو، امام سجاد عليه السلام نسبت به این مساله به شدت هشدار داده و فرموده است: أَلا وَ اِنَّ أَبْغَضَ النّاسِ اِلىَ اللّهِ مَن يَقْتَدى بِسُنَّةِ اِمامٍ وَ لايَقتَدى بِأَعمالِهِ؛ هشدار كه منفورترين مردم نزد پرورگار، كسى است كه شيوه امامى را پيروى كند ولى از سيره عملى او پيروى ننمايد.( الكافى، ج 8، ص 234، ح 312)
سيره شخصی و عبادى امام سجاد عليه‏السلام
سیره و سبک زندگی هر کسی شامل دو دسته از مسایل می شود که شخصی و اجتماعی است. البته امور و مسایل شخصی گاه فردی محض و چنان شخصی است که هیچ ارتباطی به دیگری پیدا نمی کند، مثلا این که قیافه و مو و قد و قامت وی چگونه و چطور است؛ اما برخی دیگر از این مسایل شخصی، به سبک زندگی باز می گردد مانند این که با این مو چگونه عمل می کرد؟ یا چگونه تن خویش را می پوشاند و چه لباسی می پوشید؟ چگونه می خورد و می آشامید و می خوابید و عبادت می کرد؟ این ها اموری است که می تواند در سبک زندگی مورد استفاده قرار گیرد. از همین روست که در روایات معصومان (ع) به این جزئیات اشاره شده است تا دیگران از آن درس زندگی بیاموزند و بدان عمل کنند.
به عنوان این که بدانیم حضرت امام سجاد(ع) در محـضر قـرآن چگونه بود؟ به چه اموری بیش تر توجه داشت و چگونه از قرآن در زندگی خویش سود می برد؟ برای هر کسی که می خواهد سبک زندگی اسلامی قرآنی داشته باشد لازم و ضروری است. از خود آن حضرت نقل شده که فرمود: لَو مـاتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْـرِقِ وَالْمَغْـرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرآنُ مَعى، ؛  اگر تمام كسانى كه در ميان مشرق و مغرب هسـتند از دنيا بروند (و من تنها بمانم) و قرآن با من باشد وحشت مرا نمى گيرد و نمى ترسم.( بحارالانوار، ج 46، ص 107؛ و بلاغة الامام على بن الحسين عليهماالسلام ص 221 از كافى)
در حقیقت آن حضرت(ع) می خواهد بیان کند انس با قرآن به معنای انسان به خداوند است که هر وحشتی را از آدمی دور می سازد و وقتی انسان با قرآن و خداوندش انس دارد، دیگر از چه چیزی ترس و وحشت دارد. البته در ادامه همین حدیث به نکته ای جالب اشاره می شود که بیانگر آن است که حضور در محضر قرآن انسان را با عظمت الهی و معاد و رستاخیزی آشنا می کند که موجب خشیت از خداوند می شود و همین خشیت دیگر جایی برای وحشت و ترس از غیر خدا نمی گذارد. وقتی انسان با عظمت الهی آشنا شود و در برابر جلال الهی قرار گیرد، ترس و خوفی از خشم و مظاهر آن  جانش را فرا می گیرد که دیگر وحشت از دیگری معنا نمی یابد(فاطر، آیه 28)، همان طوری که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این گونه بودند.(انسان، آیات 5 تا 12)
در روایت در سبک حضور امام سجاد(ع) در محضر قرآن آمده است: وَ كانَ عليه السلام إذا قَـرَءَ «مالِكِ يَـوْمِ الدّينِ» يُكَـرِّرُهـا، حَتّى كادَ أَنْ يَمُـوتَ؛ او چنين بود كه وقتى جمله «مالك يوم الدين» را مى خواند آنرا تكرار مى كرد تا جايى كه نزديك بود جـان دهد.(بحارالانوار، ج 46، ص 107؛ و بلاغة الامام على بن الحسين عليهماالسلام ص 221 از كافى)
از نظر قرآن کسی که هماره خود را در برابر جلال الهی و عظمتش می بیند و یاد معاد و رستاخیز و حساب و کتاب آن در نظرش آید، از غیر خداوند خشیتی نخواهد داشت و تنها از خداوند می ترسد ؛ چنان که خداوند در آیه 39 سوره احزاب می فرماید: الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا؛ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى‏كند.
از همین روست که آن حضرت(ع) هر گاه خود را در شرایط خاصی برای حضور در پیشگاه خدا آماده می کرد، این خشیت به شکل خوف ظاهری در اعضا و جوارح آن حضرت(ع) نمایان می شد و رعشه به اندامش می افتاد. در روایت است: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام اِذا تَوَضَّأَ اِصْفَرَّ لَونُهُ، فَيَقُولُ لَهُ أَهْلُهُ: مَا الَّذى يَغْشاكَ؟ فَيَقُولُ: أَتَـدْرُونَ لِمَنْ أَتـأَهَّـبُ لِلْقيامِ بَيْنَ يَدَيْهِ؛ امام سجاد عليه السلام هنگامى كه وضو مى گرفت رنگ مباركش زرد مى شد، خانواده اش به او مى گفتند: چه حالتى است كه شما را دست مى دهد؟ مى فرمود: آيا مى دانيد آماده مى شوم تا در مقابل چه كسى بايستم؟ (بحار الانوار، ج 46، ح 74)
براى اقامه نماز، انجام مقدمات لازم است، تا حالت بندگى را بيشتر كند. وضو مقدّمه انجام اين عبادت است. كسى كه حقيقت نماز را بداند و در نماز، خود را ايستاده در برابر فرمانرواى هستى و خداى جهان آفرين ببيند، طبيعى است كه از مراحل مقدماتى نماز، يعنى هنگام وضو، رنگ چهره اش تغيير يابد و هراس وقوف در آستان الهى او را به خشيت آورد. چنين ادب و آدابى است كه نماز را اثرگذار مى كند و نماز در زندگى انسان تأثير سازنده مى گذارد.
حضور در محضر خداوند و شنیدن سخنان خداوند چنین حالتی را به او دست می داد که در آیه 23 سوره زمر این گونه خداوند بیان کرده است: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ؛ خدا زيباترين سخن را به صورت‏ كتابى متشابه، متضمّن وعده و وعيد، نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد، سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد. اين است هدايت خدا، هر كه را بخواهد، به آن راه نمايد، و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست.
از نظر خداوند ، قرآن و حضور در محضرش اصولا برای اهل خشیت این گونه تاثیرات مثبت روحی و جسمی دارد و علائم و نشانه های خشیت در همه ابعاد وجودی شخص خود را نشان می دهد.(طه، آیات 3 و 44؛ نازعات، آیات 26 و 45؛ اعلی، آیه 10)
حال اگر این خشیت از عظمت و جلال الهی با یادکرد مظاهر جلال در قیامت و حسابرسی سخت آن روز همراه شود، خوف و ترسی عظیم در جان و دل آدمی پدید می آورد که قابل توصیف نیست. خداوند می فرماید خردمندانی که به عمق و ژرفای علم و حقیقت دانش رسیده اند دارای صفاتی از جمله وفای به عهد و عدم پیمان شکنی هستند و نیز می فرماید: وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مى‏پيوندند و از پروردگارشان مى‏ترسند و از سختى حساب بيم دارند.(رعد، آیات 18 تا 20)
پس ترس و خشیت از روز معاد نوع رفتار آدمی را به ویژه در هنگامی که خود را در محضر خدا و قرآن می یابد، تغییر محسوس و آشکاری می دهد.
آن حضرت(ع) با همه وجودش حقیقت الهی را درک می کند و می کوشد تا به هر شکلی شده این حالات را به دیگران نشان دهد تا آنان درس بیاموزند و اگر خود ناتوان از تجربه ای چنین هستند و نمی توانند در آن اوج در محضر خدا باشند و به مقام خشیت برسند، دست کم با این حقیقت در جان و جسم معصوم(ع) آشنا شوند و از آن عبرت گیرند؛ زیرا اصولا خداوند و پیامبرش(ص) و اولیای معصومش(ع) بر آن هستند تا مردمان را بیاموزند و بسازند؛ یعنی تعلیم و تزکیه کنند.(بقره، آیه 129؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)
ایشان در محضر قـرآن بر آن بود تا بر اساس فرمان خداوند قرآن را با صوت زيبا و ترتیل بخواند(مزمل، آیه 4) و هم آن حالت خشیت را به دیگران نشان داده و زمینه را برای تعلیم و تزکیه علمی و عملی فراهم آورد و جانان دیگران را بسوزاند و بسازد. امام صادق(ع) در باره سیره و سبک زندگی امام سجاد(ع) در این باره می فرماید: إنَّ عَلىَ بْنَ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام كانَ أَحْسَنَ النّاسِ صَوْتا بِالْقُرآنِ وَكانَ يَرْفَعُ صَوْتَهُ حَتّى يَسْمَعَهُ أَهلُ الدّارِ؛ امام على بن الحسين عليهماالسلام خوش صداترين فرد در قرائت قرآن بود و صداى قرآن خواندنش را بلند مى كرد تا اهل خانه بشنوند و بهره مند گردند. (وسائل الشيعه، ج 4، ص 858)
ایشان افزون بر این که قرآن را به گونه ای آموزشی و تربیتی می خواند، هم چنین سعی می کرد تا با تاکید بر نکات اساسی تربیتی آن زمینه كمال بخشی معرفتی برای دیگران را فراهم آورد. این گونه است که ایشان نه تنها به خواندن و تفسیر و ارایه نکات تفسیری و تربیتی می پرداخت ، بلکه تلاش داشت تا بر برخی از این نکات تاکید ویژه داشته باشد. از این روست که در روایت آمده«کان یقول» یعنی همیشه می گفت. از جمله در این روایت آمده است:  كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام اِذا قَرَءَ هذِهِ الآيَةَ «وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاتُحْصُوها» يَقُولُ: سُبْحانَ مَنْ لَمْ يَجْعَلْ فى أَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَةِ نِعْمَةٍ اِلاَّالْمَعرِفَةَ بِالتَّقْصِيرِ عَنْ مَعْرِفَتِها، كَما لَمْ يَجْعَلْ فى أَحَـدٍ مِنْ مَعْـرِفَةِ اِدْراكِهِ أَكْثَـرَ مِنَ الْعِلْمِ بِانَّهُ لايُدْرِكُهُ؛ امام سجاد علی بن حسین عليه السلام هنگامى كه اين آيه 18 سوره نحل را كه می گوید: «اگر نعمتهاى الهى را بخواهيد شمارش كنيد قابل شمارش نيستند»، مى خواند همیشه مى فرمود: منزّه است خدايى كه شناخت (و شكر) نعمت را براى هيچ كس جز شناخت اينكه قادر به شناخت آن نعمتها نيست قرار نداده همانطور كه شناخت خودش را براى هيچ كس بيش از اين قرار نداده كه باور كند كه [ذات] او را نمى تواند بشناسد. (روضة الكافى، ج 8، ص 394، بلاغة الامام على بن الحسين عليهماالسلام ص 57)
از نظر آن حضرت(ع) معرفتی که انسان نسبت به خداوند و نعمت هایش پیدا می کند، در دایره نفی شناخت قرار می گیرد، به این معنا که شخص به جایی می رسد که می داند نمی داند و می فهمد که نمی فهمند و شناختش بسیار بسته و محدود است؛ این بدان معنا خواهد بود که شناخت انسان نسبت به خداوند نیز محدود به همین شناخت محدود اوست؛ پس کمال معرفت وی درک عدم رسیدن به معرفت کمالی خواهد بود.
به سخن دیگر، وقتی شخص باور كند نعمتهاى الهى را نمى تواند بشناسد تا سپاسگزارى كند ، به این نتیجه خواهد رسید و می فهمد که نمی تواند حقیقت خداوندی را بشناسد و حقيقت او را قادر نيست تا درك كند. پس هم شناخت خدا و نعمت هایش و هم  ناتوانی از شكرگزارى مهم ترین دستاورد این معرفتی است که به دست می آورد. از نظر امام(ع) همین میزان از معرفت برای شخص كافي است؛ یعنی به قول سعدی شاعر: بنده همان به كه ز تقصير خويش / عذر به درگاه خدا آورد/ ورنه سزاوار خداوندى اش/ كس نتواند كه به جا آورد.
امام (ع) در محضر قرآن خود را بنده ای می دانست که باید بیاموزد و عبادت از روی معرفت و یقین انجام دهد که خداوند شایسته اش است. سجده‏هاى امام (ع) در محضر قرآن خود حکایتی آموزنده برای هر مسلمان است. أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمّدُ بْنُ عَلىٍّ الباقِرِ عليهماالسلام فرمود: اِنَّ أَبى عَلىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام ما ذَكَرَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ نِعْمَةً اِلاّ سَجَدَ، وَ لا قَرَأَ آيَةً مِنْ كِتابِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فيها سُجُودٌ اِلاّ سَجَدَ وَ لا دَفَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ سُوءً يَخْشاهُ أَوْ كَيْدَ كائِدٍ اِلاّ سَجَدَ وَ لا فَرَغَ مِنْ صَلاةٍ مَفْرُوضَةٍ اِلاّ سَجَدَ، وَ لا وُفِّقَ لاِصْلاحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ اِلاّ سَجَدَ وَ كانَ أَثَرُ السُجُودِ فى جَميعِ مَواضِعِ سُجُودِهِ، فَسُمِّىَ السَّجّادُ لِذلِكَ؛ پدرم على بن الحسين عليهماالسلام هيچگاه نعمتى را ياد نمى كرد جز اينكه سجده شكر انجام مى داد، و آيه اى از كتاب خدا را نمى خواند كه داراى سجده بود مگر اينكه سجده مى كرد، و هرگاه خداوند، مكر حيله گرى يا خطرى را از او بر طرف مى كرد سجده شكر به جا مى آورد و هر وقت از نماز فارغ مى شد سجده مى كرد و زمانى كه موفق مى شد بين دو نفر اصلاح كند سجده مى كرد و طورى بود كه اثر سجده در تمام اعضاى هفتگانه سجده او نمايان بود از اين جهت او «سجّاد» ناميده شد. (بحارالانوار، ج 46، ح 6)
از این حدیث این معنا نیز به دست می آید که توفيق بر بندگى خدا و انجام كارهاى خير هم يك نعمت الهى است و بر آن هم بايد خدا را شكر كرد. سجده شكر، حالتى است كه انسان را به خدا نزديك مى كند.
«سجّاد»، صيغه مبالغه از سجود است، يعنى بسيار سجده كننده. پينه هاى پيشانى آن حضرت به خاطر سجده هاى فراوان او در پيشگاه خدا بود.
امام باقر عليه السلام در این باره فرموده است: كانَ لاَبى عليه السلام فى مَوْضِعِ سُجُودِهِ آثارُ ناتِئَةٍ وَ كانَ يَقْطَعُها فِى السَّنَةِ مَرَّتَيْنِ، فىكُلِ مَرَّةٍ خَمْسَ ثَفَناتٍ، فَسُمِّىَ ذَاالثَّفَناتِ لِذلِكَ؛ در سجدگاه پدر بزرگوارم آثار ورم بود و سالى دوبار آن را قطع مى كرد. در هر مرتبه پنج لايه پينه بود، از اين جهت او را «ذوالثّفنات» ناميدند. (بحارالانوار، ج 46، ص 6)
آن حضرت عليه‏السلام بر سر سفره دعا و نیایشی را می خواند که اقرار به عنایت همه جانبه خداوند و فقر وجودی انسان است.  أَبى حَمزَةَ الثُّمالى درباره سبک زندگی عَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام در سر سفره غذا می فرماید: اِنَّهُ كانَ اِذا طَعِمَ قالَ: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى أَطْعَمَنا وَسَقانا وَ كَفانا وَاَيَّدَنا وَ آوانا وَ أَنْعَمَ عَلَينا وَاَفضَلَ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى يُطْعِمُ وَ لايُطْعَمْ؛ هنگامى كه غذا مى خورد مى فرمود: حمد و ستايش براى خدايى است كه ما را اطعام كرد و سيراب نمود و به قدر كفاف به ما نعمت داد و تأييد كرد و پناه داد و بر ما نعمت و برترى داد. ستايش مخصوص آن خدايى است كه اطعام مى كند، ولى خود نمى خورد.( من لايحضره الفقيه، ص 233، ح 4266)
شکی نیست که انسان برای بندگی آفریده شده است(ذاریات، آیه 56) و نماز برترین حالت بندگی است که انسان می تواند به وظیفه بندگی خود عمل نماید و هدف خلقت خویش را تجسم عینی بخشد. همه امامان(ع) به نماز اهمیت می دادند و خود را در نماز که ذکر خداوندی است در محضر الهی دانسته و بهترین حالات را داشتند. البته آنان برای این حضور خودشان را آماده می کردند؛ چنان که امام سجاد(ع) نیز برای نماز با خوش بو کردن خویش به استقبال این ذکر بندگی می رفت. در روایت است : كانَتْ لِعَلىِ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام قارُورَةُ مِسكٍ فى مَسْجِدِهِ، فَاِذا دَخَلَ اِلَى الصَّلاةِ أَخَذَ مِنْهُ وَتَمَسَّـحَ بِهِ؛ امام چهارم علی بن حسین عليه السلام يك شيشه مُشك در عبادتگاه خود داشت كه وقتى مى خواست وارد نماز شود از آن بر مى داشت و استفاده مى كرد. عطر زدن هنگام نماز و پوشيدن لباس هاى تميز و مرتب و آراستگى هنگام اين عبادت، مستحب است و ثواب نماز را مى افزايد.( بحار الانوار، ج 46، ص 58)
آن به نماز عشق می ورزید و نمازهای بسیار می خواند. این نمازها از نظر کمیت و کیفیت با اهمیت است به طوری که نمازهاى امام سجاد(ع) از سوی دیگران مورد توجه قرار داشت. امام باقر أَبى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الْباقرِ عليهماالسلام درباره نمازهای پدرش می فرمود: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنُ عليهماالسلام يُصَلّى فِى الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ كَما كانَ يَفْعَلُ أَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام؛   امام على بن الحسين عليهماالسلام شبانه روز هـزار ركعت نمـاز مى خـواند، همانطور كه اميرمؤمنان هم چنـين مى كرد.
چرا که اولياى الهى از عبادت و نماز، لذّت مى برند و شوق نماز سبب مى شود اين همه نماز بخوانند و از نماز خسته نشوند. این در حالی است که دیگران از خواندن همین واجبات روزانه خود خسته می شوند؛ زیرا معرفت و شناخت قلبی از عظمت الهی ندارند و خشیتی برای آنان نیست؛ اما برای معصوم(ع) چنین معرفت و خشیتی است.( بحارالانوار، ج 46، ص 61)
امام صادق عليه السلام درباره كيفيت نماز جدش امام سجاد(ع) فرموده است:  كانَ عَلىُ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَلْبِسُ الصُّوفَ وَأغْلَظَ ثيابِـهِ اِذا قامَ اِلَى الصَّـلاةِ، وَ كانَ عليه السلام اِذا صَلّى يَبْرِزُ اِلى مَوْضِعٍ خَشِنٍ فَيُصَلّى فيهِ وَيَسْجُدُ عَلَى الاَرْضِ؛   امام سجاد عليه السلامهنگام نماز لباس پشمى خشن مى پوشيد و در مكان زبر و سخت به نماز مى ايستاد و بر زمين سجده مى كرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 108)
در حقیقت آنچه به نماز، فضيلت و اثر مى بخشد، خضوع و خشوع و توجّه قلبى به خداى متعال است. هر كارى كه اين حالت را ايجاد كند، مستحب و پسنديده است. نماز در لباس خشن و زبر و در مكانِ سفت و سخت، حالت انكسار و فروتنى بيشترى پديد مى آورد و سجده بر زمين، نمادى از فروتنى و خضوع در پيشگاه خداوند است. نمازگزار اگر معناى اين عبادت را بداند از تكبّر و غرور نجات مى يابد.
سيره امام(ع)  در نماز شب نیز جالب است.  علامه مجلسى نقل كرده است: اِنَّهُ عليه السلام كانَ لا يُحِبُّ اَنْ يُعينَهُ عَلى طَهُورِهِ أَحَدٌ وَ كانَ يَسْتَقى الْماءَ لِطَهُورِهِ وَ يُخَمِّرُهُ قَبْلَ أَنْ يَنامَ، فَاِذا قامَ مِنَ اللَّيْلِ بَدَأَ بِالسِّواكِ، ثُمَّ تَوَضَّأ ثُمَّ يَأْخُذُ فىصَلاتِهِ، وَ كانَ يَقْضى ما فاتَهُ مِنْ صَلاةِ نافِلَةِ النَّهارِ فِى اللَّيْلِ، وَ يَقُولُ: يا بُنَىَّ لَيْسَ هذا عَلَيْكُمْ بِواجِبٍ، وَلكِنْ اُحِبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْكُمْ نَفْسَهُ عادَةً مِنَ الْخَيْرِ أَنْ يَدُومَ عَلَيْها وَكانَ لايَدَعُ صَلاهَ اللَّيْلِ فِى السَّفَرِ وَالْحَضَرِ؛ امام سجاد عليه السلام دوست نداشت در وضو گرفتن كسى او را كمك كند، خودش براى وضويش آب تهيه مى كرد و قبل از اينكه بخوابد رويش را مى پوشاند. شب هنگام كه براى نماز شب از خواب برمى خاست نخست مسواك مى زد و بعد وضو مى گرفت و شروع به نماز مى كرد. امام عليه السلام نافله هاى روزانه را كه نخوانده بود شب قضا مى كرد و مى فرمود: فرزندان من! اين قضا كردن بر شما واجب نيست، ولى دوست دارم كسى كه بر كار خيرى عادت كرده به آن ادامه دهد و خودش نماز شب را در خانه و سفر ترك نمى كرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 98)
هم چنین درباره نمــاز امـام از نظر کمیت و کیفیت امام باقر(ع) می فرماید: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يُصَلّى فِى الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ اَلْفَ رَكْعَةٍ وَ كانَتِ الرّيحُ تَميلُهُ بِمَنْزِلَةِ السُّنْبُلَةِ، وَكانَتْ لَهُ خَمْسَمِأَةَ نَخْلَةٍ، فَكانَ يُصَلّى عِنْدَ كُلِّ نَخْلَةٍ رَكْعَتَيْنِ، وَ كانَ اِذا قامَ فى صَلاتِهِ غَشِىَ لَوْنَهُ لَوْنٌ آخَرٌ، و كانَ قيامُهُ فى صَلاتِهِ قِيامَ الْعَبْدِ الذَّليلِ بَيْنَ يَدَىِ الْمَلِكِ الْجَليلِ، كانَ أَعْضائُهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَ كانَ يُصَلّى صَلاةَ مُوَدِّعٍ يَرى أَنَّهُ لايُصَلّى بَعْدَها أَبَدا؛   علی بن حسین عليه السلام شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند و باد همانند سنبلى او را حركت مى داد و او داراى پانصد نخل بود، كه كنار هر كدام دو ركعت نماز مى خواند، و هنگامى كه به نماز مى ايستاد رنگ به رنگ مى شد و ايستادنش در نماز همانند ايستادن بنده در مقابل پادشاه بزرگ بود، بدن او از خوف خدا مى لرزيد، و همانند كسى كه با نماز وداع مى كند و فكر مى كند آخرين نماز اوست و ديگر هيچ وقت نماز نخواهد خواند نماز مى گزارد. (بحارالانوار، ج 46، ص 79)

نماز اگر با حضور قلب و دور از غفلت و سهل انگارى باشد، چنين تأثيرى را بر نمازگزار مى گذارد. مهم، معرفت بنده نسبت به آفريدگار است.
آن حضرت (ع) به اعمال مستحب همان اندازه توجه داشت که به اعمال واجب. از همین روست که به قضاى اعمال مستحب نیز در صورت فوت شدن می پرداخت. ابوعبدالله امام صادق عليه السلام می فرماید:  اِنَّ عَلىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام كانَ اِذا فاتَهُ شَى ءٌ مِنَ اللَّيْلِ قَضاهُ بِالنَّهارِ وَ اِنْ فاتَـهُ شَى ءٌ مِنَ الْيَومِ قَضاهُ مِنَ الْغَدِ أوْ فِى الْجُمُعَةِ أَوْ فِى الشَّـهْرِ، وَ كانَ اِذا اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِ الاَْشْياءُ قَضاها فىشَعْبانَ حَتّى يَكْمُلَ لَهُ عَمَلُ السَّنَةِ كُلُّها كامِلَةً؛ امام على بن الحسين عليهماالسلام هنگامى كه نمازهاى مستحب شبانه از او فوت مى شد آنرا روز قضا مى كرد و اگر از نمازهاى مستحبى روز فوت مى شد فرداى آنروز يا جمعه آينده يا ماه بعد آنرا قضا مى كرد و اگر نمازهاى مستحبى فوت شده جمع مى شد در ماه شعبان قضا مى كرد تا اينكه تمام نمازهاى مستحبى سال كامل شود. (وسائل الشيعة، ج 3، ص 201)
گرچه اصلِ نمازهاى نافله و نماز شب مستحب است نه واجب، ولى همين مستحبّات را هم مى توان قضا كرد، تا به فضيلت و پاداش اقامه نمازهاى مستحب رسيد و از رحمت الهى برخوردار شد.
نقل شده ایشان در نمــاز شـب خویش سیصد مرتبه العفو می گفت؛  درخواست عفو و گذشت از آستان خدا و اقرار به خطا و گناه از سوى بنده عاصى، سبب برخوردارى از غفران الهى است. بايد استغفار كرد تا بخشوده شد. در روایت است: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعابِدينَ عليه السلام يَقُولُ: اَلْعَـفْوَ الْعَـفْوَ ثَلاثَمِاَةَ مَرَّةٍ فِى الْوَتْرِ فِى السَّـحَرِ؛ امام سجاد عليه السلام در نماز وتر هنگام سحر سيصد مرتبه العفو، العفو مى گفت. (وسائل الشيعة، ج 4، ص 910)
امام در شبهاى رمضان بیش تر از پیش به عبادت می پرداخت؛ زیرا برخی از زمان ها و مکان ها برای آدمی تاثیر مثبت و سازنده تری از برخی دیگر دارد. از جمله این زمان ها می توان به سحرگاهان و بین الطلوعین و یا روزهای جمعه و ماه رمضان و مانند آن ها و از نظر مکانی به مساجد و مسجدالحرام و مسجد  النبی(ص) و مانند آن ها اشاره کرد. حال اگر سحرگاه شبی در ماه رمضان در مسجد النبی(ص) عبادتی انجام گیرد به مراتب ارزشی تر است. به قول شاعر: شب مردان خدا، روز جهان افروز است/ روشنان را به حقيقت، شبِ ظلمانى نيست.
ماه رمضان چنان فضيلتى دارد كه به فرموده پيامبر خدا صلي الله عليه و آله حتّى نفس كشيدن هاى روزه دار هم ثواب تسبيح و ذكر دارد. اگر كسى در حال روزه، از حرف هاى بيهوده بپرهيزد و پيوسته اهل ذكر و دعا و تسبيح و تكبير باشد، از ثواب بيشترى بهره مند مى شود و حالت معنوى او در زمان افطار، بهتر خواهد بود.امام صادق عليه السلام می فرماید: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام اِذا كانَ شَهْرُ رَمَضانَ لَمْ يَتَكَلَّمْ اِلاّ بِالدُّعاءِ وَالتَّسْبيحِ وَالاِسْتِغْفارِ وَالتَّكْبيرِ فَاِذا أَفْـطَرَ قـالَ عليه السلام: اَللّهُـمَّ اِنْ شِئْتَ أَنْ تَفْعَلَ فَعَلْتَ؛ امام سجاد عليه السلام در ماه مبارك رمضان جز به دعا و تسبيح و استغفار و تكبير لب نمى گشود و سخن نمى گفت، هنگامى كه افطار مى كرد مى فرمود: معبودا! هركارى را خواسته باشى انجام دهى انجام خواهى داد. (كافى، ج 4 ، ص 88، ح 8)
پس نماز شب در همه ايام، به خصوص در شبهاى ماه رمضان و در مکانی مقدس فضيلتی بسيار دارد. عاشقان و مقرّبان درگاه الهى با تهجّد شبانه و قنوت هاى مفصّل و سجده هاى طولانى و دعاهاى همراه با گريه، پله پله راه عروج به آسمان معرفت و كمال را مى پيمايند و با معشوق خویش به مناجات می پردازند.
أَبى حَمزَةَ الثُمالى مى گويد: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام سَيِّدُ الْعابِدينَ يُصَلّى عامَّـةَ اللَّـيْلِ فى شَهْرِ رَمضـانَ فَاِذا كانَ فِى السَّحَرِ دَعا بِهذَا الدُّعـاءِ: اِلهى لا تُؤَدِّبْنى بِعُقوبَتِكَ ؛ امـام علی بن حسین عليه السلام در مـاه مبارك رمضان تمام شب را نماز مى خواند و هنگامى كه سـحر مى شد اين دعـا را مى خـواند: الهى لا تؤدّبنى بعقوبتك..( وسائل الشيعة، ج 5، ص 174)
البته امام سجاد عليه‏السلام تنها به ماه رمضان و روزه آن بسنده نمی کرد ؛ چرا که وی بسیار روزه می گرفت و عبادت می کرد، اما در برخی از زمان بیش ترین توجه را به عبادت و روزه مبذول می داشت که مستحب است در آن به عبادت و روزه توجه شود. از جمله این زمان ها همان ماه های رجب و شعبان است.
امام صادق عليه السلام درباره سبک زندگی آن حضرت(ع) در این ماه ها می فرماید: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَصِـلُ مـا بَيْنَ شَعـْبانَ وَ رَمَضانَ وَ يَقُـولُ: صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةٌ مِنَ اللّهِ؛ امام سجاد عليه السلام روزه ماه شعبان و رمضان را به همديگر وصل مى كرد و مى فرمود: روزه دو ماه پشت سر هم موجب پذيرش توبه از طرف خداست.(كافى، ج 4، ص 92، ح 3)
رعایت ادب در پیشگاه خداوند به این است که انسان راضی به رضای خداوند باشد. این سیره امامان (ع) و پیامبران(ع) بود. امام باقر عليه السلام می فرماید: قالَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام مَرِضْتُ مَرَضا شَديدا فَقالَ لى أَبى عليه السلام : ما تَشْتَهى؟ فَقُلْتُ: أَشْتَهى أَنْ أَكوُنَ مِمَّن لا أَقْتَرِحُ عَلَى اللّهِ رَبّى ما يُدَبِّرُهُ لى، فَقالَ لى: أَحْسَنْتَ ضاهَيْتَ اِبراهيمَ الْخَليلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ حَيْثُ قالَ جَبْرَئيلُ عليه السلام : هَلْ مِن حاجَةٍ؟ فقالَ: لااَقْتَرِحُ عَلى رَبّى، بَلْ حَسْبِىَ اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ؛ امام على بن الحسين عليهماالسلام فرمود: من به بيمارى شديدى مبتلا شدم. پدرم به من فرمود: چه ميل دارى؟ گفتم: ميل دارم از كسانى باشم كه در مورد چيزى كه خدا برايم انديشيده، پيشنهادى نداشته باشم ؛ يعنى: راضى و خشنودم به آنچه را كه خدا برايم پيش آورد. پدرم فرمود: آفرين بر تو كه شبيه ابراهيم خليل عليه السلام هستى كه وقتى جبرئيل به او گفت: آيا حاجتى دارى (هنگامى كه مى خواستند او را در آتش بياندازند) فرمود: پيشنهادى به پروردگارم نمى كنم، او بهترين وكيل است و مرا كفايت مى كند. (بحار الانوار، ج 46، ص 67)
روش تربیتی و سیره اجتماعی امام سجاد(ع)
سرمشق گرفتن از امام معصوم(ع) یک واجب الهی است. شناخت سیره آن حضرت(ع) به ما کمک می کند که در تربیت خود و دیگران از روش هایی بهره مند شویم که برترین و بهترین در سبک زندگی انسانی است. در این جا به برخی از این موارد اشاره می شود.
1. تربیت بردگان کافر: در گذشته برده داری رواج داشت و این که اسلام آن را به شکلی پذیرفت در جایی خود باید بحث شود؛ اما شکی نیست که هدف از  پذیرش این نظام با توجه به شرایط روزگار در راستای انسان سازی بوده است؛ زیرا قوانین و احکام چنان سامان یافته است تا به هر گناه و خطایی باید برده ای آزاد شود که مسلمان باشد و اسلام را آموخته باشد. در حقیقت از آن جایی که بردگان اسیران جنگی از کافران بودند یا زنان و کودکانی که در جنگ به غنمیت گرفته می شوند، در نظام اسلامی  برنامه چنین سامان یافته که اینان پس از آموزش اسلام و پذیرش آن به اشکالی آزاد و رها شوند. با توجه به شرایط آن زمان، بردگی بهترین شکل حفظ جان افرادی بود که در جنگ اسیر می شدند، وگرنه می بایست کشته می شدند؛ زیرا هزینه های جنگی که تحمیل شده بود باید از یک طریق جبران می شد و بردگی کمک می کرد تا هم هزینه ها جبران شود و جان انسان ها حفظ. از سوی دیگر در نظام اسلامی، بردگان در شرایطی قرار می گرفتند که خیلی بهتر از نظام های دیگر بود؛ زیرا احکام و قوانینی در اسلام نسبت به بردگان مطرح بوده که دست اربابان را می بست.
امامان(ع) بردگان را خریداری می کردند و پس از تربیت و آموزش آنان به دلیلی یا بی دلیلی آزاد و رها می کردند. البته برخی از آنان هم چنان به امامان (ع) می ماندند و حتی در رکاب آنان به شهادت می رسیدند که در واقعه کربلا گزارش هایی از این دست وارد شده است. امام سجاد(ع) هر ساله ده ها برده تربیت شده را آزاد و رها می کرد. در روش تربیتی ایشان روایت بسیاری آمده است. از جمله مُحَمَّدُ بنُ عجلان می گوید: قالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللّهِ عليه السلام يَقُولُ: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام اِذا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضانَ لا يَضْرِبُ عَبْدا لَهُ وَ لا أَمَةً، وَ كانَ اِذا أذْنَبَ الْعَبْدُ وَالاَْمَةُ يَكْتُبُ عِنْدَهُ: أَذْنَبَ فُلانٌ، أَذْنَبَتْ فُلانَةٌ يَوْمَ كَذا وَ كَذا، وَ لَمْ يُعاقِبْهُ فَيَجْتَمِعُ عَلَيْهِمُ الاَدَبَ، حَتّى اِذا كانَ آخَرَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ دَعاهُمْ وَجَمَعَهُمْ حَوْلَهُ ثُمَّ أَظْهَرَ الْكِتابَ ثُمَّ قالَ: يا فُلانُ فَعَلْتَ كَذا وَكَذا، وَ لَمْ اُؤَدِّبْكَ أَتَذْكُرُ ذلِكَ؟ فَيَقُولُ: بَلى يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ. حَتّى يَأْتِىَ عَلى آخِرِهِمْ وَيُقَرِّرُهُمْ جَميعا ثُمَّ يَقُومُ وَسَطَهُمْ وَيَقُـولُ: اِرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ وَ قُولُوا: يا عَلىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ إنَّ رَبَّكَ قَدْ أَحْصى عَلَيْكَ كُلَّما عَمِلْتَ كَما اَحْصَيْتَ عَلَيْنا كُلَّما عَمِلْنا وَلَدَيْهِ كِتابٌ يَنْطِقُ عَلَيْكَ بِالْحَقِّ لايُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرةً مِمّا أَتَيْتَ اِلاّ أَحْصاها، وَ تَجِدُ كُلَّما عَمِلْتَ لَدَيْهِ حاضِرا كَما وَجَدْنا كُلَّما عَمِلْنا لَدَيْكَ حاضِرا، فَاعْفُ وَاصْفَحْ كَما تَرْجُو مِنَ الْمَليكِ الْعَفْوَ وَ كَما تُحِبُّ أَنْ يَعْفُوَ الْمَليكُ عَنْكَ فَاعْفُ عَنّا تَجِدُهُ عَفُوّا… الــخ. امام صادق عليه السلام فرمود: امام علی بن حسین عليه السلام هنگامى كه ماه رمضان داخل مى شد غلام و كنيز خود را نمى زد، هر وقت هر يك خلافى انجام مى داد پيش خود مى نوشت. فلان غلام يا كنيز فلان روز چنين و چنان كرد هيچ مجازات نمى كرد تا همه موارد را جمع مى كرد وقتى كه آخرين شب ماه مبارك رمضان مى شد همه را صدا مى كرد و اطراف خود جمع مى كرد و بعد نوشته ها را رو مى كرد و بعد مى فرمود: فلانى چنين و چنان كردى ولى من تنبيه نكردم آيا يادت هست؟ طرف مى گفت: آرى تا اينكه به آخرين نفر آنان مى رسيد و از همه اقرار مى گرفت. بعد در ميان آنان مى ايستاد و مى فرمود: صداى خودتان را بلند كنيد و بگوييد: اى على بن الحسين خداوند هر كارى را كه انجام دادى نوشته همانطور كه كارهاى خلاف ما را نوشتى و پيش خدا كتاب و نوشته اى هست كه عليه تو به حق سخن گويد و چيز كوچك يا درشتى را فروگذارى نكرده مگر اينكه آنها را نوشته است و هرچه كردى پيش خدا حاضر و روشن است همانطور كه كارهاى ما پيش تو حاضر است. پس گذشت كن و بيامرز همانطور كه از خداوند اميد عفو و گذشت دارى و همانطور كه دوست دارى خدا از تو بگذرد پس خودت هم گذشت كن تا او از تو بگذرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 103)
2. اطعام دیگران : ایشان برای رسیدن به اهداف مهم تربیتی از هیچ فرصتی فروگذار نمی شدند. در ماه رمضان که ماه قرآن و برکت و تربیت و تزکیه و تقوا و مغفرت است، امام(ع) به حکم اسلام، به اطعام دیگران توجه ویژه ای داشت. اطعام به گرسنگان و بینوایان هم آنان را سیر می کرد و هم تاثیر مثبت روی روحیه آنان می گذاشت. البته این عمل ایشان تنها به ماه رمضان ختم نمی شد و بلکه حتی روزهای دیگر به مناسب مثلا روزه گرفتن، این کارها را انجام می داد. ابوعبدالله امام صادق(ع) درباره سیره جد خویش امام سجاد (ع) در ماه رمضان می فرماید:  كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام اِذا كانَ الْيَوْمُ الَّذى يَصُومُ فيهِ، يَأْمُرُ بِشاةٍ فَتُذْبَحُ وَ تُقْطَعُ أَعْضاؤُهُ وَ تُطْبَخُ، وَ اِذا كانَ عِنْدَ الْمَساءِ أَكَبَّ عَلَى الْقُدُورِ حَتّى يَجِدَ ريحَ الْمَرَقِ وَ هُوَ صائِمٌ، ثُمَّ يَقُولُ: هاتُواالْقُصاعَ اِغْرِفُوا لاِلِ فُلانٍ، وَ اغْرِفِوا لاِلِ فُلانٍ حَتّى يَأْتِىَ عَلى آخِرِ الْقُدُورِ، ثُمَّ يُـؤْتى بِخُبْزٍ وَ تَمْرٍ فَيَكُونُ ذلِكَ عِشـاءُهُ؛ روزى كه امام سجاد عليه السلام روزه مى گرفت دستور مى داد گوسفندى تهيه و ذبح شود و تكه شود و پخته شود هنگامى كه شب مى شد سر خود را بالاى ديگها خم مى كرد تا بوى آبگوشت را با دهان روزه بچشد و بعد از چشيدن مى فرمود: كاسه ها را بياوريد براى فلان خاندان و فلانى پر كنيد تا اينكه به آخرين ديگها مى رسيد، نان و خرما آورده مى شد، پس اين شامش مى شد.( بحار، ج 46، ص 71؛ من لا يحضره الفقيه 90، ح 1955)
البته این خود بیانگر اوج وارستگى از تعلّقات و شهوتِ شكم است؛ زیرا انسان روزه دار خود نمی خورد یا با غذای ساده ای افطار می کند؛ ولی طعام هاى لذيذ براى ديگران فراهم می كند و افطارى می دهد.
3. در خدمت دیگران و مردم داری
امــام سجاد عليه‏السلام هماره بر آن بود تا سرمشق عملی برای دیگران باشد. مراعات همه آداب و سنن نیک اجتماعی حتی در زمانی که خودش به رنج و سختی می افتاد، برای این بود تا ضمن بهره مندی از آثار معنوی مراعات آن، دیگران نیز از آن بیاموزند و مشق زندگی خود سازند. در سـفرها بر آن بود تا با مردم داری و نزدیکی به آنان روش های تربیتی را در عمل به آنان بیاموزد و آنان را تحت تاثیر اخلاق اجتماعی خود قرار داده و زمینه آموزش و پرورش دیگران را برای خود فراهم آورد؛ زیرا نمی توان جدا از دیگران زیست و در آنان تاثیرگذار بود. در گذشته روحانیون و عالمان اسلامی با حضور در اجتماع مردم وزندگی در میان آنان، بیش ترین تاثیر را داشتند ؛ هر چند امروز به سبب شرایط خودخواسته یا تحمیلی از اجتماع مردمی دور افتاده و کم ترین ارتباط را دارا هستند و از همین رو، تاثیر مراجع دیگر که حضور مردمی تر دارند، بیش از عالمان اسلامی شده است.
به هر حال، امام سجاد(ع) در سفرهایش بر آن بود که خودش یکی از آنان بلکه خدمت گزار آنان باشد. امام صادق عليه السلام درباره این سیره جدش می فرماید: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام لايُسافِرُ اِلاّ مَعَ رُفْقَةٍ لايَعْرِفُونَهُ وَ يَشْتَرِطُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَكُونَ مِنْ خَدَمِ الرُّفْقَةِ فيما يَحْتاجُونَ اِلَيْهِ؛ امام علی بن حسین عليه السلام جز با كاروانى كه او را نشناسند مسافرت نمى كرد و با آنان شرط مى كرد كه از خدمتگزاران كاروان در نيازمندى هاى آنان باشد.
بنابراین باید گفت بر اساس این سیره امام سجاد(ع) از آداب سفر آن است كه انسان اخلاق خوب با همسفران داشته باشد و با آنان در كارها همكارى كند و از خواسته هاى شخصى به نفع جمع همسفران بگذرد، نه آنكه پيوسته ايراد بگيرد، يا كار خود را به دوش ديگران بگذارد و كَلّ بر آنان و خودخواه و تن پرور باشد. سفر امام سجاد عليه السلام در جمع كاروانيان به صورت ناشناس براى آن بود كه بارى بر دوش آنان نباشد، بلكه يار و همكارشان گردد؛ زیرا وقتی ایشان را می شناختند هرگز حاضر نمی شدند ایشان خدمت کند بلکه خود به خدمت عاشقانه ایشان می پرداختند.( بحارالانوار، ج 46، ص 69)
4. تواضـع و خدمت امـام عليه‏السلام
البته از روایت پیشین این معنا به دست می آید که امام(ع) با آن جایگاه رفیع معنوی و الهی خویش، هرگز تواضع را ترک نمی نکرد و به سوی کبر و تکبر هیچ میل و گرایشی نداشت. در روایات بسیاری می توان این مطلب را به دست آورد وبر آن مهر صحت گذاشت. به عنوان نمونه وقتی به به امام سجاد عليه السلام گفته شد: اِذا سافَرْتَ كَتَمْتَ نَفْسَكَ أهْلَ الرُّفْقَةِ؟ فَقالَ: أكْرَهُ أنْ آخُذَ بِرَسُولِ اللّهِ مالا اُعْطى مِثْلَهُ؛ هنگامى كه مسافرت مى كنى چرا خودت را از اهل كاروان كتمان مى كنى و نمى شناسانى و ناشناس در میان آنان سفر می کنی؟ فرمود: دوست ندارم از وابستگى به رسول خدا استفاده كنم با اينكه خدمتى در مقابل آن وابستگى انجام ندادم. (بحارالانوار، ج 46، ص 93، ح 82)
البته پرهیز از تکبر به معنای ترک وقار و متانت نیست، بلکه رعايت متانت و ادب و وقار در راه رفتن، بر شخصيّت انسان مى افزايد. راه رفتن بايد متواضعانه باشد نه متكبّرانه، با وقار باشد نه سبك و نامناسب. حركتِ متعادل دست ها هنگام راه رفتن هم نشانه اى از وقار است.
امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَمْشى مَشْيَةً كَأَنَّ عَلى رَأْسِهِ الطَّيْرُ لايَسْبِقُ يَمينُهُ شِمالَهُ؛   امام چهارم عليه السلام چنان با آرامش راه مى رفت مثل اينكه بالا سرش پرنده اى قرار دارد [كه نمى خواهد او حركتش را متوجه شود و پرواز كند ]دست راست او جلوتر از دست چپش نمى رفت. (مشكاة الانوار، 227)
ایشان با این همه به مسئولیت اجتماعی خود نیز عمل می کرد و با حفظ  خضوع امام عليه‏السلام تعهّد داشت تا حتی در جاده و کوچه و خیابان اگر کمکی به دست او برای خدمت رسانی بر می آید انجام دهد. در همین رابطه در روایتی دیگر آمده است: كانَ عليه السلام يَمُرُّ عَلَى الْمَدَرَةِ فى وَسَطِ الطَّريقِ فَيَنْزِلُ عَنْ دابَّتِهِ حَتّى يُنَحّيها بِيَدِهِ عَنِ الطَّريقِ؛  امام چهارم عليه السلام هنـگامى كه وسط راه به كلوخ پاره اى بر مى خـورد از مركب خود پياده مى شد و با دست مباركش آنرا از سر راه بر مـى داشت.( بحار الانوار، ج 46، ص 93)
در آموزه هاى دينى، هر نوع خدمت رسانى به مردم و رفع مشكلات از آنان، مطلوب است. در احاديث است كه حتّى برطرف كردن اندوه از چهره يك مسلمان يا برداشتن سنگى از سر راه مردم «صدقه» است و ثواب دارد. بر اساس اين حديث، تميز كردن مسير و صاف كردن جادّه و برداشتن سنگ و آشغال و موانع از سر راه مردم، كارى پسنديده و ثواب است.
5. صدقـات امـام عليه‏السلام
انفاق و صدقاتی که انسان می دهد باید از بهترین  و محبوب ترین چیزی باشد که خود انسان بدان علاقه مند است. در روایات است که امام حسین(ع) شکر و شیرینی و خرما بسیار دوست می داشت و از همان بسیار انفاق می کرد. خداوند در آیه 92 سوره آل عمران، در آداب و احکام انفاق به انفاق از محبوب سخن گفته است و معصومان(ع) در سیره عملی خویش بدان عمل می کردند. أبى عَبْدِاللّهِ الدّامْغانى مى گويد: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَتَصَدَّقُ بِالسُّكَّرِ وَاللَّـوْزِ. فَسُئِلَ عَنْ ذلِكَ فَقَرأَ قَوْلَهُ تَعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛ امام علی بن حسین عليه السلام از گردو و شَكر صدقه مى داد. از حكمت اين كار سؤال شد، اين آيه را خواند كه: «به نيكى و رستگارى نمى رسيد تا اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.» پس امام عليه السلام شِكر و گردو را دوست داشت و از آن ها انفاق می کرد.( بحار الانوار، ج 46، ص 89)
البته انسان با صدقه و انفاق از محبوب خویش خصلت ایثار را نیز بروز و ظهور می دهد که خداوند آن را بسیار دوست می دارد و در ستایش اهل بیت(ع) در آیات 5 تا 13 سوره انسان از آن سخن به میان آورده است. به هر حال، بهترين صدقه آن است كه از آنچه انسان به آن علاقه دارد انفاق كند، تا از وابستگى رها شود. پس روش امام سجاد عليه السلام با الهام از آيه شريفه، بر اساس همين نكته است.
امـام سجاد عليه‏السلام در صـدقه و انفاق کردن بر آن بود تا همه آداب و احکام واجب و مستحب اسلام مراعات شود. از این رو، در روایتی آمده است، امام صادق عليه السلام درباره سیره انفاق و صدقه ایشان فرموده است: كانَ [عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام] يُقَبِّلُ الصَّدَقَةَ قَبْلَ اَنْ يُعْطِيَهَا السائِلَ، قيلَ لَهُ: ما يَحْمِلُكَ عَلى هذا؟ قالَ: فَقالَ: لَسْتُ اُقَبِّلُ يَدَ السائِلِ اِنّما اُقَبِّـلُ يَدَ رَبّى، اِنَّـها تَقَعُ فى يَدِ رَبّى قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فى يَدِ السائِلِ…؛ امام علی بن حسین عليه السلام قبل از اينكه صدقه را به فقير بدهد مى بوسيد، از امام سؤال شد، حكمت اين كار شما چيست؟ فرمود: من دست پروردگارم را مى بوسم نه دست فقير را، زيرا صدقه قبل از اينكه به دست فقير برسد در دست خدا قرار مى گيرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 74؛ زیرا گر چه ظاهر صدقه، بيرون رفتن مال از دست انسان است، ولى نزد خداوند ذخيره مى شود و در روز نياز، چند برابر به انسان بر مى گردد و اين وعده حتمى خداست و پاداش عظيم آن را خداوند بر عهده گرفته است.
هم چنین درباره اخلاص امام سجاد عليه‏السلام در انفاق و صدقه آمده است: وَكانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام لَيَخْرُجُ فِى اللَّيْلَةِ الظَّلْماءِ فَيَحْمِلُ الْجِرابَ فيهِ الصُّرُرُ مِنَ الدَّنانيرِ وَالدَّراهِمِ حَتّى يَأْتى بابا بابا فَيَقْرَعُهُ ثُمَّ يُناوِلُ مَنْ يَخْرُجُ اِلَيْهِ، فَلمّاماتَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام فَقَدُوا ذلِكَ فَعَلِمُوا أَنَّ عَلىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ الَّذى كانَ يَفْعَلُ ذلِكَ؛ امام سجاد عليه السلام شب تاريك از خانه خارج مى شد و انبانى را كه در آن كيسه هاى درهم و دينار بود با خود برمى داشت و مى آمد درب منزلها و در مى زد و از آنها به كسى كه دم درب مى آمد مى داد. (بدون اينكه شناخته شود.) زمانى كه به شهادت رسيد و ديگر او را نديدند دانستند كه امام سجاد بود كه آن كار را مى كرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 66)
امام سجاد عليه‏السلام بر اساس احکام قرآنی بر آن بود تا بينوايان و یتیمان را دریابد.(بلد، آیات 15 و 16) أَحْمَدَ بْنَ حَنْبَلِ از مُعَمَّرٍ، از  شَيْبَةِ بْنِ نُعامَة نقل می کند: اِنَّهُ كانَ يَقُوتُ مِأةَ أَهْلِ بَيْتٍ بِالْمَدينَةِ؛ امام سجاد عليه السلام صد خانواده را در مدينه غذا مى داد و آنان را تأمين مى كرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 88)
ایشان در برخورد با مستمندان و درخواست کنندگان نیز به گونه ای عمل می کرد که شخص نه تنها خوار نشود، بلکه احساس کند که موجبات خیری برای امام (ع) را فراهم آورده است. در روایت است: وَ كـانَ عليه السلام اِذا أتـاهُ السائِلَ يَقُـولُ: مَرْحَبا بِمَنْ يَحْمِلُ زادى اِلَى الآخِرَةِ؛ هنگامى كه فقير خدمت امام عليه السلام مى آمد، امام مى فرمود: آفرين بر كسى كه زاد و توشه مرا به آخرت حمل مى كند. (بحارالانوار، ج 46، ص 98)
به نظر آن امام همام(ع) صدقه به فقير، مثل آن است كه انسان بار سنگين خود را به كسى بسپارد تا آن طرف پل و رودخانه، سالم به انسان تحويل دهد. آخرت، آن سوى رود است و صدقه، در قيامت به انسان بر مى گردد.
سيره و سبک زندگی خانوادگى امام عليه‏السلام
اخلاق خانوادگی شاید مهم ترین مشکل انسان امروز باشد؛ زیرا مشکلات اجتماع از خانواده آغاز می شود و اگر اخلاق خانوادگی و هنجارهای آنان به درستی مراعات شود، اجتماع نیز هنجارگرا خواهد شد. در این جا به گوشه هایی از سبک زندگی خانوادگی آن حضرت(ع) اشاره می شود.
1. خـدمت به خـانواده
كسى كه مسؤوليت خانواده اى را بر عهده مى گيرد، بايد در حدّ توان مالى به آنان وسعت دهد و نيازهايشان را برآورده كند، تا احساس كمبود نكنند. رسيدگى به خانواده و تأمين خواسته هاى آنان در حدّ معقول و متعادل، وظيفه مردِ خانه است و خدا هم به چنين كسانى اجر و ثواب عطا مى كند. در حديث است: كسى كه ثروت دارد، ولى به خانواده و فرزندانش نمى رسد، آنان آرزوى مرگ او را خواهند داشت.
امام على بن الحسين عليهماالسلام فرمود:  لَأَنْ أدْخُلَ السُّوقَ وَمَعى دِرْهَمٌ أَبْتاعُ بِهِ لَحْما لِعِيالى وَقَدْ قَرَمُوا اِلَيْهِ أَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ نَسِمَةً؛ اين كه وارد بازار شوم و همراهم درهمى باشد كه با آن براى خانواده ام گوشتى بخرم كه به آن اشتياق دارند، براى من محبوبتر است از اينكه فردى را آزاد كنم. (وسائل الشيعة، ج 15، ص 251، ح 6)
2. اخلاق خانوادگی نشانه ايمان كامل
از نظر امام سجاد(ع) ایمان کامل نشانه هایی دارد که از جمله آن ها اخلاق خانوادگی نیک است. امام أَبى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الباقر عليهماالسلام می فرماید: كانَ أَبى عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَقُولُ: اَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فيهِ كَمُلَ اِيمانُهُ، و مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِىَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راضٍ: مَنْ وَفى لِلّهِ بِما جَعَلَ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاسِ، وَ صَدَقَ لِسانُهُ مَعَ النّاسِ، وَاسْتَحْيى مِنْ كُلِّ قَبيحٍ عِنْدَاللّه ِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حَسُنَ خُلْقُهُ مَعَ أَهْلِهِ؛ پدرم امام على بن الحسين عليهماالسلام مى فرمود: هركس داراى چهار ويژگى باشد، ايمانش كامـل است، و گناهانش از او خواهد ريخت و پروردگارش را در حالى كه از او خوشنود است ملاقات خواهد كرد:1 ـ كسى كه حق مردم را به خاطر خدا ادا كند؛ 2 ـ با مردم راست سخن گويد؛ 3 ـ از زشتيها پيش خدا و مردم حيا و پرهيزكند؛ 4 ـ با خانواده اش با اخلاق خوب برخورد كند. (امالى مفيد، ص 299)
3. سلامت نـوزاد نه جنسیت آن
از نظر اسلام، فرزند نعمت و رحمت الهی است. در گام نخست انسان باید شاکر سلامت جسم و روان کودک باشد و در مرتبه دوم باید از خداوند بخواهد تا این بچه سالم را صالح نیز قرار دهد. پس مهم تر از دختر يا پسر بودن فرزند، سلامتى آنان است. گاهى يك فرزند كه معلول فكرى و جسمى است، يك عمر مايه غصّه و سختى والدين مى شود. از اين رو بر سلامت جسمى نوزاد بايد خدا را شكر كرد و قدر اين نعمت را دانست.
در سیره امام سجاد(ع) آمده است: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام اِذا بُشِّرَ بِوَلَدٍ لَمْ يَسْأَلْ أَذَكَرٌ هُوَ أَمْ اُنْثى حَتّى يَقُولَ: أَسَوِىٌّ؟ فَاِذا كانَ سَوِيّا قالَ: اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى لَمْ يَخْلُقْ مِنّى خَلْقا مُشَوَّها؛ امام علی بن حسین عليه السلام اين چنين بود: هنـگامى كه به او بشـارت فرزندى مى دادند نمى پرسيد پسر است يـا دختر؟ مى پرسيد: آيا سالم است؟ وقتى سالم بود مى فرمود: حمد و ستايش مخصوص خدايى است كه از من مخلوق ناقص و زشت خلق نكرده است. (وسائل الشيعه، ج 15، ص 143، ح 1)
4. مداومت وپشتكار دركارها
از عوامل موفقيت انسان در راه هدف، استمرار و تداوم و پشتكار است. قطرات آب، وقتى به صورت پيوسته بر سنگى بچكد، سنگ را سوراخ مى كند و اين نتيجه تداوم و استمرار است. در ارزيابى اعمال، بايد بر كيفيّت و استمرار آن انديشيد. كار نيك و مثبت، هر چند اندك باشد، اگر تداوم داشته باشد ارزشمندتر است.
امام صادق عليه السلام درباره ارزش پشتکار در کارها در سیره و سبک زندگی جدش می فرماید: كانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَقُولُ: اِنّى لاُحِبُّ أنْ اُداوِمَ عَلَى الْعَمَلِ وَ اِنْ قَلَّ؛ امام على بن الحسين عليهماالسلام مى فرمود: من دوست دارم كه بر كار مداومت داشته باشم اگر چه كم باشد. (وسائل الشيعة، ج 1، ص 70)
5. روش استاد برخورد با دانشجو
خداوند، طالبانِ علم را دوست مى دارد و دانش، معيار برترى و ارزش است. به وسيله علم و دانش مى توان به خداشناسى رسيد و كارهاى خير را شناخت و عمل كرد. هر قدمى كه در اين راه برداشته شود، مقدس و ارزشمند است.
اِنَّ عَلىَّ بْنَ الْحُسَـيْنِ صَلواتُ اللّهِ عَلَيْه كانَ اِذا جـاءَهُ طالِـبُ عِلْمٍ قالَ: مَرْحَبا بِوَصيَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ. ثُمَّ يَقُولُ: اِنَّ طالِبَ الْعِلْمِ اِذا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ لَمْ يَضَعْ رِجْلَهُ عَلى رَطْبٍ وَلا يابِسٍ مِنَ الاَْرْضِ اِلاّ سَبَّحَتْ لَهُ اِلَى الاَرَضينَ السّابِعَةِ؛ امام علی بن حسین که درود خدا بر او باد هنگامى كه دانشجويى خدمتش مى رسيد مى فرمود: آفرين بر وصيّت رسول خدا. صلي الله عليه و آله سپس مى فرمود: هنگامى كه طالب علم از منزلش خارج مى شود پايش را روى هيچ تر و خشكى از زمين نمى گذارد مگر اينكه زمين تا طبقه هفتم بر او تسبيح مى گويد. (بحارالانوار، ج 1، ص 168، ح 16)
6. مراعات والدین
در اسلام مراعات حال والدین بسیار مورد توجه قرار گرفته است. احسان و اکرام نسبت به آنان در دستور کار است(بقره، آیه 83؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151) و هر گونه بی ادبی به معنای از میان رفتن برکت و کوتاهی عمر و بسیاری از مشکلات دیگر در زندگی بشر می شود. از نظر اسلام ادب و احترام فرزند نسبت به پدر، نشانه فهم و كمال فرزندان است. فرزند نبايد از پدرش جلوتر بيافتد، به او تكيه كند، صدايش را در مقابل پدر بلند كند و پرخاشگرى نمايد و حتی اف بگوید.(اسراء، آیه 23) در این میان «حق پدر» بسيار عظيم است و كسى كه اين حق را نشناسد و مراعات نكند، از زندگى خير نمى بيند.
عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ مِسْكانَ مى گويد: سَمِعْتُ أَبا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: اِنَّ أَبى كَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ نَظَرَ اِلى رَجُلٍ وَ مَعَهُ اِبْنُهُ، وِالاِبْنُ مُتَّكٍ عَلى ذِراعِ الْعَبْدِ. قالَ عليه السلام: فَما كَلَّمَهُ عَلىُّ بْنُ الْحُسَـيْنِ عليهماالسلام مَقْتا لَهُ حَتّى فارَقَ الدُّنْيا؛ از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: پدرم نگاهش افتاد به مردى كه پسرش همراهش بود و بر بازوى پدر تكيه كرده بود. تا وقتى كه پدرم زنده بود به خاطر بى ادبى پسر، با او صحبت نكرد. (مشكاة الانوار، ص 165)
البته این امر اختصاصی به پدر ندارد و چنان که گفته شد نسبت به والدین است. در روایتی دیگر درباره حق مادر آمده است: به امام سجاد عليه السلام گفته شد:  اِنَّكَ أَبَرُّالنّاسِ وَ لا تَأْكُلُ مَعَ اُمِّكَ فىقَصْعَةٍ وَ هِىَ تُريدُ ذلِكَ؟ فَقالَ عليه السلام: أَكْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ يَدى اِلى ما سَبَقَتْ اِلَيْهِ عَيْنُها فَأكَونَ عاقّا لَها فَكانَ بَعْدَ ذلِكَ يُغَطّىالْغَضَارَةَ بِطَبَقٍ وَيُدْخِلُ يَدَهُ مِنْ تَحْتِ الطَّبَقِ وَيَأْكُلُ؛ شما برترين مردم هستيد ولى با مادرتان در يك كاسه غذا نمى خوريد با اينكه او چنين مى خواهد. امام عليه السلام فرمود: من دوست ندارم دستانم به طرف چيزى دراز شود كه قبلش چشم مادرم به آن افتاده است و من عاقّ او شوم. پس از اين امام با طبقى روى كاسه سفالى را مى پوشاند و دستش را از زير طبق مى برد و غذا مى خورد. (بحارالانوار، ج 46، ص 93 و بلاغة الامام على بن الحسين عليهماالسلام ص214 باب سوم كلمات قصار.)
7. تربیت خانواده
امام تلاش داشت تا همه خانواده را از آتش دوزخ دور نگه دارد چنان که فرمان قرآن است.(تحریم، آیه 6) تربیت به ویژه در حوزه حلال و حرام خیلی مهم و اساسی است؛ زیرا این لقمه ها است که در رفتار و شخصیت انسان تاثیرگذار است. در روایت است:  عَنْ أَبى عَبدِاللّهِ عليه السلام فى حَديثِ الْلُّقَطَةِ قالَ: وَكانَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام يَقُولُ لاَهْلِهِ: لا تَمَسُّـوها؛ امام صادق عليه السلام ضمن حديث اشياء پيدا شده فرمود: امام على بن الحسين عليهماالسلامبه خاندانش مى فرمود: به اشياء پيدا شده دست نزنيد. (وسائل الشيعة، ج 17، ص 348، ح 1.)
این رویه از آن جهت است که تصرّف در مال ديگرى بدون اجازه، حرام است. اموال پيدا شده، ملك ديگران است و نمى توان به آن دست زد و آن را براى خود برداشت و اگر كسى به آن دست زد، مسؤول است تا صاحبش را پيدا كرده به او برساند.
8. بزرگداشت فرهنگ عاشورایی
يـاد كـربــلا و بزرگداشت آن برای حفظ فرهنگ عاشورایی در دستور کار همه پیامبران و امامان(ع) بوده است. امام سجاد(ع) نیز به نوبه خود این فرهنگ عاشورایی را زنده نگه می داشت.
امام صادق عليه السلام فرمود: اَلْبَكّاؤُونَ خَمْسَةٌ: آدَمُ وَيَعْقُوبُ وَيُوسُفُ وَفاطِمَةُ بِنْتُ مُحَّمَدٍ صلي الله عليه و آله وَعَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام … فَبَكى عَلىُ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام عِشْرِينَ أَوْ أَرْبَعينَ سَنَةٍ، ماوُضِعَ بَيَنْ يَدَيْهِ طَعامٌ اِلاّبَكى؛ افراد زياد گريه كن پنج نفر بودند: حضرت آدم، يعقوب، يوسف، فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و امام سجاد عليه السلام … كه امام بيست يا چهل سال گريه كرد، هيچ گاه غذا جلوى امام عليه السلامنگذاشتند مگر اينكه گريه كرد.
در حقیقت فرهنگ «ياد»، در سيره امامان معصوم نسبت به حادثه عاشورا، عامل زنده نگه داشتن آن بود. حادثه كربلا، هم اوج مظلوميت اهل بيت عليهم السلام بود، هم اوج فداكارى و جهاد در راه حق. گريه بر شهيد كربلا، اين دو نكته را زنده مى كند و مقابله با سياست دشمن است كه مى خواهد عاشورا از يادها برود.( بحار الانوار، ج 82 ، ص 86 ح 33)
امام صادق عليه السلام در جایی دیگر فرموده است: اِنَّ زَيْنَ الْعابِدينَ بَكى عَلى أَبيهِ أَرْبَعينَ سَنَةً، صائِما نَهارَهُ، قائِما لَيْلَهُ، فَاِذا حَضَرَ الاِْفْطارُ جاءَ غُلامُهُ بِطَعامِهِ وَشَرابِهِ فَيَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ: كُلْ يا مَوْلاىَ، فَيَقُولُ عليه السلام: قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللّهِ عليه السلام جائِعا، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللّه عليه السلام عَطْشانا، فَلايَزالُ يُكَرِّرُ ذلِكَ وَيَبْكى حَتّى يَبِلَّ طَعامُهُ بِدُمُوعِهِ، وَيَمْزِجُ شَرابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ يَزَلْ كَذلِكَ حَتّى لَحِقَ بِاللّهِ عَزِّوَجَلَّ؛ امام زين العابدين عليه السلام چهل سال براى پدر بزرگوارش گريه كرد، در حالى كه روزش، روزه دار بود و شبش، شب زنده دارى مى كرد، هنگامى كه وقت افطار مى شد غلامش غذا و نوشيدنى براى او مى آورد و جلويش مى گذاشت و مى گفت: بخور، امام عليه السلام مى فرمود: فرزند رسول خدا عليه السلام گرسنه و تشنه شهيد شد. اين جمله را تكرار مى كرد و گريه سر مى داد تا اينكه آب و غذايش با اشك چشمش مخلوط مى شد. او همواره چنين بود تا اينكه به جوار رحمت حق شتافت. (وسائل الشيعة، ج 2 ،ص 923)
9. محبت و برخـورد نیک با حـيوان
رعايت حقوق حيوانات و پرهيز از اذيت و آزار آنها از توصيه هاى دينى است، به خصوص اگر وفادار باشند و ويژگى هاى خاصى داشته باشند. اين حديث مى رساند كه حيوانات هم نسبت به مقام والاى امامان آگاهند، هر چند ما از زبان و دنياى آنها بى خبر باشيم.
امام باقر عليه السلام فرمود: لَمّا ماتَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام كانَتْ ناقَةٌ لَهُ فِى الرَّعْىِ جاءَتْ حتَّى ضَرَبَتْ بِجِّرانِها عَلَى الْقَبْرِ وَتَمَرَّغَتْ عَلَيْهِ وَإِنَّ أَبى كانَ يَحِّجُ عَلَيها وَما قَرَعَها قَرْعَةً قَطُّ؛ وقتى كه علی بن حسین عليه السلام به شهادت رسيد شترى داشت كه در چراگاه بود. از آنجا آمد و سر و گردنش را به قبر امام زد و به خاك غلطيد. پدر بزرگوارم سوار بر آن مى شد و حجّ انجام مى داد و هرگز به آن حيوان ضربه اى نزد. (بحارالانوار، ج 27، ص 168 ح 16)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا