اجتماعیاخلاقی - تربیتیتاریخیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی امام حسین(ع)

امام حسین(ع) در میان امامان و پیشوایان اسلامی هماره از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هست؛ زیرا حیات و بقای اسلام مدیون خون های سرخ ریخته شده ایشان در صحرای طف به کربلا و سرهای بر نیزه زده ایشان و یاران در عراق و شام و تن ها لگدکوب شده به سم اسبان و خون دل های فرزندان و اسیران است. احیای هر ساله عاشورا به معنای سرمشق گیری از آن امام (ع) و یاران به خون غلتیده و اسیران در شهرها گردیده است. بنابراین، شناخت سبک زندگی ایشان به معنای همان سرمشق گیری است که گام نخست مسلمانی است. بر همین اساس نویسنده به سراغ سنت و سیره آن حضرت(ع) رفته تا گوشه هایی از آن را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

محافظت بر حدود و حـرمـت های الهی

اسلام شامل مجموعه از معارف و احکام است. این باید و نبایدها برای آن است تا انسان در چارچوب فلسفه معرفتی که از اسلام اتخاذ کرده بتواند هم مسئولیت فردی و هم اجتماعی خویش را به درستی انجام داده و ضمن تزکیه نفس و خودسازی و حرکت در مسیر شدن های کمالی و خدایی شدن، در مقام خلافت الهی دیگران را نیز به کمال بایسته و شایسته آنان برساند.

بنابراین، تعصب بر حریم حرمت و حدود الهی که در قالب بایدها و نباید تعریف شده به عنوان یک فرضیه در فرهنگ اسلامی مطرح و در شکل فریضه امر به معروف و نهی از منکر اصل حاکم واجب شده است. به این معنا که در زمان تزاحم در مقام عمل، اصالت با این فریضه است و بر هر چیزی دیگر مقدم می شود؛ زیرا بقای دین اسلام بر این اصل متکی است و اگر به این اصل توجه و اهتمام نشود، در فرآیندی در قالب تغییرات فرهنگی و اجتماعی ممکن است دین به طور کامل حذف شود. از همین روست که در برخی از موارد انجام این فریضه و عمل به آن حتی به احتمال از دست دادن جان و مال و عرض واجب است؛ در حالی که محافظت بر جان و حفظ حیات، خود به عنوان اصل اولی مقدم بر خیلی از اصول و امور دیگر است.

در آیات قرآنی ضمن تبیین حدود الهی بر حفاظت بر آن و عدم تعدی و تجاوز از خط قرمزهای آن تاکید شده است.(بقره، آیات 187 و 229 و 230؛ نساء، آیات 13 و 14؛ توبه، آیات 97 و 112؛ مجادله، آیه 1؛ طلاق، آیه 1)

خداوند هم چنین در قالب فریضه امر به معروف و نهی از منکر از مسلمانان می خواهد تا ضمن این که خود به حدود الهی توجه داشته و از آن تجاوز و تعدی نکنند، دیگران را نیز اجازه ندهند تا خطوط قرمز الهی را در هم شکنند و از آن عبور کنند.(آل عمران، آیات 104 و 110 و 114؛ توبه ، آیات 71 و 112؛ حج، آیه 41؛ لقمان، آیه 17)

خداوند حتی در آیات 164 تا 166 سوره اعراف بیان می کند که گروهی از تارکان امر به معروف و نهی از منکر را به بوزینه تبدیل و مسخ کردیم ؛ چرا که تارک این فریضه در حقیقت عامل به منکر و در ردیف آنان است.

در روایات بر اصل حفاظت بر این فریضه در راستای حفظ حدود الهی و احیای دین اسلام تاکید بسیار شده است و بقای و سلامت جامعه را نیز در گرو آن دانسته است. قیام امام حسین(ع) چنان که می آید در راستای انجام و اجرای این فریضه الهی بوده است.

اباعبدالله الحسین عليه السلام قيام خونين خويش و فلسفه نهضت عاشورا مرتبط با فریضه امر به معروف و نهی از منکر دانسته که در راستای حركت در مسير نورانى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و عمل به شيوه امام على عليه السلام است؛ چرا که قيام كربلا يك نهضت اصلاحى و مبارزه با مفاسد و ظلم بود. اين سخن، پاسخى است به كسانى كه حركت آن حضرت را شورشى بر ضدّ خليفه و ايجاد آشوب و بلوا معرفى مى كردند.

امام حسين عليه السلام فرمود: أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى صلي الله عليه و آلهوَأَبىعَلىِ بن أَبىطالِبٍ عليه السلام؛ مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره و روش جدّم (رسول اللّه) صلي الله عليه و آله و پـدرم على بن ابى طالب عليه السلام عمل كنم. (مناقب ابن شهر آشوب ج 4، ص 89)

امام حسین(ع) نه تنها خود بر معروف الهی پای بند بود و از منکر پرهیز و اجتناب می کرد و دیگران را نیز به معروف فرمان و از منکر باز می داشت، بلکه حتی به گونه ای عمل می کرد تا شرایطی فراهم نیاید تا حریم حرمتی شکسته شود. از همین روست که برای محافظت بر حرمت حریم مکه ترک حج نمود؛ زیرا دشمنان یزیدی ایشان در صدد بودند تا مکه خون ایشان را بریزند و ایشان را از صفحه رهبری سیاسی و اجتماعی و مذهی حفظ کرده و مرجعیت ایشان را این گونه با حذف فیزیکی از میان بردارند. در این حال است که ایشان می فرماید: لاَاُقْتَلَ وَاللّهِ بِمَكانِ كَذا أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أُسْتُحِلَّ بِمَكَّةَ؛ به خدا سوگند اگر در چنين مكانى (خارج از مكه) كشته شوم، بهتر از آن است كه با كشتن من حرمت مكه شكسته شود. (معالى السبطين، ج 1 ص 246)

این عمل امام حسین(ع) از آن جا مهم و ارزشی است که ایشان بر اساس حکم الهی وجوب حفظ احترام اماكن مقدّسه عمل کرده است؛ زیرا مكّه و حرم امن الهى از مقدّس ترين جاهاست و احكام خاصّى دارد. امام حسين عليه السلام وقتى آگاه شد كسانى به دستور يزيد قصد دارند آن حضرت را در مكّه به قتل برسانند، روز هشتم ذى حجّه (روز ترويه) از مكّه خارج شد و به سوى عراق حركت كرد. اين سخن را امام در پاسخ كسانى بيان فرمود كه مى پرسيدند: چرا در چنين روزهايى كه مردم از هر جايى به مكّه مى آيند، ایشان مكّه را ترك مى كنند و از انجام عمل عبادی حج سر باز می زنند؟

از نظر آن حضرت(ع) حفظ حرمت حریم ها و حدود الهی در هر حال واجب است و همان طوری که خود حریم شکنی نمی کنند و حریم شکنان را بر اساس فریضه امر به معروف ، سرزنش و توبیخ و در عمل باز می دارد، هم چنین به خود اجازه نمی دهد تا زمینه سازی برای حرمت شکنی دیگران باشند. بقای آن حضرت(ع) در مکه و انجام فریضه حج ، زمینه ساز آن بود که ترور ایشان در آن جا انجام گیرد و حرمت حریم الهی در موسم حج شکسته شود در حالی که خداوند مکه را خانه امن الهی قرار داده(آل عمران، آیه 97) و حتی جان هر گیاه و جانوری محفوظ است و کسی نمی تواند شاخه ای از درخت سبزی بشکند یا جانوری حتی شپش و مانند آن ها را بکشد؛ چه رسد که خون انسانی ریخته و حرمت حریم مکه شکسته شود.(نگاه کنید: کتاب حج ، احکام حج ومناسک آن)

ادب فـرزنـدان پـيامبـر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله

امام حسین (ع) و برادرش امام حسن (ع) سرمشق بشریت هستند. آنان همه محاسن و مکارم اخلاقی را در خود تجلی بخشیده و سرمشق عملی اخلاق و ادب بودند. آنان همان طوری که ادب داشته و حرمت حریم های الهی را در حفظ می کردند، بلکه در روابط اجتماعی نیز بر حفاظت بر حرمت های اجتماعی و معروف اجتماعی تاکید داشته و پسندیده ترین ها را انجام می دادند و به کم تر از احسن و نیکوترین بسنده نمی کردند؛ زیرا خداوند از بندگانش خواسته تا نیکوترین ها را گرفته (اعراف، آیه145) و بر مکارم اخلاقی که برترین ها در اخلاق و اوج تمامیت آن ها است، رفتار و عمل کنند.(فرقان، آیه 72)

خداوند در آیه 61 سوره آل عمران که آیه مباهله خوانده می شود، امام حسین(ع) و امام حسن(ع) را فرزندان پیامبر(ص) خوانده است. ایشان به حرمت حریم الهی و حکم خداوندی بر همان رویه عمل می کردند و هماره ادب نگه داشته و پیامبر(ص) را به عنوان پدر خطاب می کردند و به حکم الهی و حفاظت بر آن، امیرمومنان امام علی(ع) را در زمان حیات پیامبر(ص) به عنوان پدر نمی خواندند.

امیرمومنان امام علی(ع) خود در توصیف ادب فرزندانش می فرماید: كانَ الْحَسَنُ فِي حَياةِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَدْعُوني أَبَاالْحُسَيْنِ وَكانَ الْحُسَيْنُ يَدْعُوني أَبَا الْحَسَنِ، وَيَدْعُوانِ رَسُولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله أَباهُما، فَلَمّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله دَعَواني بِأبيهِما؛ در طول زندگانى پيامبر صلي الله عليه و آله، حسن مرا ابوالحسين مى خواند و حسين مرا ابوالحسن. و هردو، پيامبر صلي الله عليه و آله را پدر مى خواندند، وقتى پيامبر صلي الله عليه و آله رحلت فرمود، آنان مرا پدر خواندند.(مقاتل الطالبيين، ص 24)

این نکته لازم به ذکر است که وقتى كسى را با كُنيه صدا كنند نه با اسم خاصّ خودش، نشانه احترام نهادن به اوست؛ از این رو، امام على عليه السلام را «ابوالحَسَنين» می گویند.

البته اين شيوه که به حکم الهی انجام می گرفت و در سبک زندگی آنان بروز و ظهور کرده و سیره آنان معروف است، در حقیقت، نوعى فرهنگ سازى هم بود، تا مردم نیز به حکم الهی، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را كه فرزند دختر پيامبر(ص) بودند، فرزند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بشناسند و به این عنوان شناخته و تکریم نمایند. این امر چنان معروف شد تا جایی که مردم دیگر امامان معصوم(ع) نیز به عنوان «یابن رسول الله؛ ای پسر پیامبر خدا» صدا می کردند و می خواندند.

ادب ورزی امام حسین(ع) و حفظ حـريم بـرادر و خواهر

ادب به معنای اهتمام و توجه به لطائف و ظرافت هایی است که انسان را از مراتب عالی اخلاق قرار داده و به عنوان کریم و دارای مکارم اخلاقی شناخته می شود. فاطمه علیهاالسلام می گوید: «وقتی آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»؛ «رسول خدا را آن گونه که همدیگر را صدا می زنید، نخوانید!» نازل شد، ترسیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله را با لفظ «ای پدر» بخوانم؛ لذا [من هم مانند دیگران پدر را] با لفظ «یا رسول الله» صدا زدم. ولی پیامبر صلی الله علیه و آله یک بار یا دو بار یا سه بار از من روی گردانید [و پاسخم را نگفت]. سپس رو کرد به من و فرمود: ای فاطمه این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستی و من از تو هستم. همانا این آیه برای [ادب کردن] جفا کاران درشت خوی قریش… نازل شده است. و اما تو ای فاطمه! «قُولِی یَا أَبَتِ فَإِنَّهَا أَحْیَا لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَی لِلرَّب؛ [مرا با جمله] «ای پدر» خطاب کن که این جمله بیشتر قلب [مرا] حیات می بخشد و خداوند را بیشتر خشنود می سازد.»(نگاه کنید: مناقب شهرآشوب)

امام حسین(ع) نیز در ادب و ادب ورزی سرمشق است. از جمله مواردی که در ادب آن بزرگوار بیان شده روایت امام صادق عليه السلام است که فرموده است: ما مَشَى الْحُسَيْنُ عليه السلام بَيْنَ يَدَىِ الْحَسَنِ عليه السلام قَطُّ وَلابَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ إِذا اجْتَمَعا تَعْظيما لَهُ؛ امام حسين عليه السلام به خاطر رعايت احترام، هيچ وقت جلوى امام حسن عليه السلام راه نرفت و زمانى كه با هم بودند ابتدا به صحبت نكرد.(مشكاة الانوار، ص 170)

از این روایت به دست می آید از جلوه هاى احترام گزاردن به كسى آن است كه جلوتر از او راه نرويم و پيش از او شروع به حرف زدن نكنيم. رعايت اين نكته نسبت به پدر و مادر، معلّم و مرّبى، برادر بزرگ تر، افراد سالخورده و بزرگ لازم است. امام حسين عليه السلام نسبت به برادرش امام حسن عليه السلام اين ادب را مراعات مى كرد، با اينكه هر دو امام و حجّت الهى و معصوم بودند و سرور جوانان بهشتى به شمار مى رفتند.

امام باقر عليه السلام نیز درباره یکی دیگر از جلوه های ادب ورزی امام حسین(ع) نسبت به برادر بزرگ تر خویش امام حسن(ع) می فرماید: ما تَكَلَّمَ الْحُسَيْنُ عليه السلام بَيْنَ يَدَىِ الْحَسَنِ عليه السلامإِعْظاما لَهُ، وَلاتَكَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ بَيْنَ يَدَىِ الْحُسَيْنِ عليه السلام إِعْـظاما لَهُ؛ امام حسين عليه السلام در نزد امام حسن عليه السلام بخاطر احترام او و محمد حنفيه نيز در پيش امام حسين عليه السلام بخاطر احترامش حرف نمى زد. (مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 401)

البته آن چه بیان شد تنها جلوه هایی از ادب ورزی آنان است. همین رویه و روش در خانواده امامان(ع) سرمشث دیگران قرار گرفت و مردم از آنان ادب می آموختند. رعایت ادب در میان اهل بیت(ع) رواج داشته و مکارم اخلاقی را آنان در عمل به مردم یاد می دادند و از همین روست که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اسوه های حسنه عملی ادب و اخلاق و محاسن و مکارم اخلاقی شده اند.(نگاه کنید: احزاب، آیه 21 و آیات دیگر)

همان طوری که امام حسين عليه السلام نسبت به برادر بزرگترش امام مجتبى عليه السلام اين ادب و احترام در سخن گفتن و راه رفتن را رعايت مى كرد و محمد حنفيّه كه فرزند ديگر امام على عليه السلام و از حسين بن على عليه السلام كوچكتر بود، نسبت به او مراعات مى كرد. هم چنین از روایات در سنت وسیره بر می آید وقتى رسول خدا صلي الله عليه و آله در جايى حضور داشتند، امام على عليه السلام ساكت بود و به احترام پيامبر خدا(ص) حرف نمى زد، مگر آنكه پيامبر خدا(ص) چيزى سؤال كند. رعايت اينگونه آداب، نشانه شخصيت انسان و معرفت او نسبت به بزرگان است که باید سرمشق شیعیان و مسلمانان بلکه کل بشریت در سبک زندگی اخلاقی شود.

در روایت است که پیامبر(ص) به احترام حضرت فاطمه(س) دخترش بر می خاست و فاطمه(س) به استقبال پدر می شتافت و چنان به یک دیگر احترام و تکریم می کردند که گاه حسادت دیگران را بر می انگیخت. این سبک زندگی اسلامی که بر اساس مکارم اخلاقی شکل گرفته و پیامبر(ص) خود را مامور و مبعوث بدان دانسته و خداوند مسئولیت تعلیم و تزکیه امت را به ایشان سپرده است(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)، پس باید این سبک را آموخت در خانه و خانواده بدان عمل کرد تا ضمن حفظ حرمت ها و حریم ها ، عواطف و احساسات در مسیر درست سامان یابد و موجب رشد و تعالی انسان شود.

در روایات آمده که حضرت امام حسین(ع) بر حفظ كـرامت خـواهر به هر شکلی تلاش می کرد و تلاش داشت تا با آن که خواهرش از وی خردتر و کوچک تر بود، تکریم نماید و مقام و منزلت ایشان را پاس دارد. در روایت است: إنَّ الْحُسَيْنَ عليه السلام إذا زارَتْهُ زَيْنَبُ عليهاالسلام يَقُومُ إجْلالاً لَها وَكانَ يُجْلِسُها في مَكانِهِ؛ وقتى حضرت زينب عليهاالسلام، امام حسين عليه السلام را زيارت مى كرد، امام به احترام او بر مى خاست و در جاى خـودش مى نشاند. (وفاة زينب الكبرى، ص 11)

این رفتارها در خانواده معصوم(ع) و شیوه آنان به ما می آموزد که چگونه بتوانیم یک خانواده اسلامی داشته باشیم. گفتنی است زينب كبرى عليهاالسلام را عقيله بنى هاشم مى گفتند و از نظر فهم و ايمان و فضايل اخلاقى بسيار والا بود. از اين رو سيدالشهدا عليه السلام چنين رفتار احترام آميزى با او داشت.

این تکریم تنها در زمان حیات نبود، بلکه امام حسین (ع) تکریم نسبت به والدین و برادر را حتی پس رحلت آنان داشته و به زيـارت قبور آنان می رفت و این گونه ضمن صله رحم، آداب تکریم را به تمام و کمال انجام داده و به ما می آموخت. امام صـادق عليه السلام به نقل از امام باقر عليه السلام فرمود: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يَزُورُ قَبْرَ الْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ عليهماالسلام كُلَّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ ؛ حضرت حسين بن على عليهماالسلام هر شب جمعه به زيارت قبر حضرت حسن بن على عليهماالسلام مى رفت. (بحارالانوار، ج 10 ، ص 317)

در اسلام، به عنوان یک حکم الهی، زيارت قبور مؤمنان، از مستحبّات است. اگر اين زيارت نسبت به قبر يك امام معصوم باشد ثواب بيشترى دارد. زيارت هر هفته امام حسين عليه السلام از قبر برادر شهيدش در بقيع درسى براى ماست تا مزار شهدا و اموات را از ياد نبريم. در زیارت قبور به ویژه امامان و به ویژه امام حسین(ع) روایات بسیار و ثواب عظیمی مطرح شده است.

امام باقرعلیه السلام نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى‏توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستورعزادارى دادند و فرمودند: ثم لیندب الحسین و یبكیه و یأمر من فى داره بالبكاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا فى البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین علیه السلام.؛ برحسین علیه السلام ندبه و عزادارى و گریه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگریند و در خانه‏اش با اظهار گریه و ناله بر حسین علیه السلام، مراسم عزادارى بر پا كند و یكدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویى در سوگ حسین علیه السلام در خانه‏هایشان ملاقات كنند. (كامل الزیارات، ص175)

به هر حال، هر گونه عمل خیر برای مردگان نوعی صله رحم است. فرزندان که باقیات صالحات می توانند باشند کسانی هستند که به این صله رحم حتی در پس مرگ والدین و خویشان توجه داشته و به عناوین گوناگون چون اطعام و دادن صدقات و حتی زکات فــطریه که یک امر واجب بر زندگان است برای مردگان نیز می توان به خیرات و مبرات بر آنان عمل کرد و آنان را در عالم آخرت و برزخ یاری رساند و وضعیت آنان را بهبود بخشید.

در روایت است: عَنِ الحَسَنِ وَ الحُسَينِ عليهماالسلام: إِنَّهُما كانا يُؤَدِّيانِ زَكاةَ الْفِطْرَةِ عَنْ عَـلىٍّ عليه السلام حَتّى مـاتا ؛ امام حسن و حسين عليهماالسلام تا زنده بودند، از طرف حـضرت على عليه السلام زكات فطره پرداخت مى كردند. (دعائم الاسلام ج 1 ص 267)

البته پرداخت زكات فطریه كه كمك به فقراى جامعه است، ثواب بسيار دارد و كارى خداپسندانه است. گرچه پرداخت زكات فطره (روز عيد فطر) بر كسى كه از دنيا رفته واجب نيست، ولى كار اين دو امام معصوم، نوعى صدقه بود كه هم يادى از پدر بزرگوارشان مى شد، هم ثواب آن به روح امام على عليه السلام مى رسيد، هم آموزشى براى ماست كه با كارهاى نيك و انفاق هاو صدقات خويش، ياد درگذشتگان را گرامى بداريم.

هم چنین روایت است که ایشان به نیت پدر خویش امام علی(ع) به آزاد كردن بردگان می پرداختند. امام باقر عليه السلام فرمود: كانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليهماالسلام يُعْـتِقانِ عَـنْ عَـلىٍّ عليه السلام ؛ امام حسن و امام حسين عليهماالسلام از جانب حضرت على عليه السلام برده آزاد مى كردند. (طبقات ابن سعد، زندگانى امام حسين عليه السلام ص 36)

در حقیقت آزاد كردن بنده به نيابت از امام على عليه السلام نيز، كارى خداپسندانه بود كه بدين وسيله هم بردگان آزاد مى شدند، هم ياد نيك از گذشتگان بود و هم صله رحم و هم یک عمل خیر اجتماعی.

آداب در همه زندگی آنان مراعات می شد و اختصاص به امری خاص نداشت. از همین روست که ایشان به آداب نوشیدن و خوردن نیز توجه داشت. در باره ادب نوشیدن شير از سوی ایشان آمده است:  عَنِ الحُسَينِ عليه السلام أَنَّهُ كَرِهَ تَجَـرُّعَ اللَّـبَنِ وَكـانَ يَعُبُّـهُ عَبّـا، وَقـالَ: إِنَّما يَتَجـَّرَعُ أَهْلُ النّـارِ ؛ امام حسين عليه السلام جرعه جرعه نوشيدن شير را دوست نداشت و يكباره مى نوشيد و مى فرمود: اهل دوزخ جرعه جرعه مى نوشند. (دعائم الاسلام ج 2 ص 130)

عبـادت امـام حسین عليه‏السلام

خدا انسان را برای عبادت خود آفرید.(ذاریات، آیه 56) البته این عبادت هیچ سودی برای خدا ندارد؛ زیرا خداوند غنی حمید است (فاطر، آیه 15) و عبادت بشر هیچ چیزی بر غنای خدا نمی افزاید؛ چنان که ترک عبادت انسان نیز هیچ چیز از غنای خداوند نمی کاهد؛ بلکه این عبادت تنها سودی که دارد برای بنده است؛ زیرا انسان با عبادت به تقوا می رسد(بقره، آیات 21 و 63 و179 و 183) و تقوا زمینه ساز یقین(حجر، آیه 99) و متاله و خدایی (بقره، آیه 138) و ربانی شدن انسان می شود.(آل عمران، آیه 79)

اگر انسانی بخواهد به هر مقامی برسد باید عبادت را در زندگی خویش اصل قرار دهد. البته هر کاری می تواند به امر عبادی تبدیل شود؛ زیرا نیت خوب و نیک و اخلاص موجب می شود تا عمل عبادی و موجب رشد انسان شود.(فاطر، آیه 10)

امام حسين (ع) فرمود: اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ؛ اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آن‏گاه كه او را شناختند، پرستش كنند و آن‏گاه كه او را پرستيدند، از پرستش غير او بى‏ نياز شوند.(بحار الانوار، ج ۵ ، ص ۳۱۲ ، ح۱ )

از نظر قرآن و روایات هر نوع عبادتی که برای خدا انجام می شود ارزشمند است، حال چه خوفی و طمعی باشد یا حبی؛ اما انسان باید به جایی از مقام خشیت علمی برسد که خداوند را به حب و محبت عبادت کند و به خداوند در آن مقام عظمت عشق بورزد؛ چنان که امام حسین(ع) فرمودند: «إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ امام حسين (ع) فرمود: «گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت مى‏كنند، كه اين عبادت تجارت‏كنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى‏پرستند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شايستگى مى‏پرستند، و اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است».(تحف العقول، ص ۲۷۹ ح۴ )

پدر بزرگوار ایشان امیرمومنان امام على عليه السلام نیز مى فرمايد: «اِلهى ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ وَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ؛ خدايا، تو را به جهت ترس از عذابت و طمع در بهشت، عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته عبادت يافتم و آنگاه به عبادت تو بر خاستم.( بحارالأنوار، ج 41، ص 14)

هم چنین در روايتى امام صادق عليه السلام عبادت كنندگان را به سه دسته تقسيم مى كنند و می فرماید: قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبيدِ؛ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى طَلَباً لِلثَّوابِ فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُجَراءِ؛ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللّهَ حُبّاً لَهُ فِتِلْكَ عِبادَةُ الاَحْرارِ، وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ؛ گروهی خداوند را از ترس عذاب جهنم عبادت مى كنند، اين عبادت بردگان است؛ و گروهی دیگر خداوند را به اميد ثواب و پاداش عبادت مى كنند، اين عبادت اجيران (و تجارت پيشه گان) است؛ و گروه سوم كسانى هستند كه از روى عشق و محبت به خداوند او را عبادت مى كنند، اين عبادت آزادگان و برترین عبادت است.( بحارالأنوار، ج 70، ص 236)

البته این که گفته می شود برترین عبادت همان عبادت حبی و عشقی است ، به معنای نفی دو نوع دیگر نیست؛ زیرا خداوند در آیه 56 سوره اعراف و 16 سوره سجده از صفات بندگان خویش عبادت خوفی و طمعی دانسته است. حتی در آیه 10 سوره انسان از زبان اهل بیت(ع) نقل می کند که آنان خوف داشتند: إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا؛ ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»

ابن شهر آشوب نیز نقل می کند که امام حسین(ع) می گويد: قيلَ لَهُ [الْحُسَيْن عليه السلام] ما اَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ! قالَ: لايَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اِلاّ مَنْ خافَ اللّهَ فىالدُّنْيا؛ به امام حسين عليه السلام گفته شد چقدر از خدايت مى ترسى! فرمود: در قيامت جز كسى كه در دنيا از خدا بترسد در امان نخواهد بود. (مناقب 4: 69 بحارالانوار 44: 192 ح 5)

علت این ترس همان مبنایی است که در آیات و روایات آمده که انسان هر آن چه در دنیا کشت کرده در آخرت درو می کند و آخرت انسان سازه ای از دنیای اوست. پس وضع انسان در آخرت، تابع حالات و اعمال او در دنياست. اعمال نيك و بد انسان در آخرت به صورتِ بهشت و جهنّم تجسّم مى يابد. قيامت، روز حساب و كتاب است و حسابگر هم دقيق است. آنكه از قيامت و حسابرسى آن ترس داشته باشد، كارهاى خويش را صالح مى سازد و از گناه پرهيز مى كند و همين امر، سبب مى شود كه در آخرت، آسوده و خاطر جمع باشد. «آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟»

البته پیامبر(ص) این نوع عبادت های سه گانه را بی ارتباط به حالات قلب آدمی نمی داند و می فرماید: القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ: قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنیا، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبى، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولى؛ أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنیا فَلَهُ الشِّدَّةُ و البَلاءُ، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبى فلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولى فلَهُ الدُّنیا و العُقبى و المَولى؛ دل سه گونه است: دلِ گرفتار دنیا، دلِ گرفتار عُقبى و دلِ گرفتار مولا. دلى که گرفتار دنیا باشد، سختى و رنج نصیب اوست، و دلى که گرفتار عقبى باشد، درجات بلند نصیبش شود، و دلى که گرفتار مولى باشد، هم دنیا دارد و هم عقبى را و هم مولا را.»( میزان الحکمه، ج13 ، ص 52 ، ح شماره ٢١٣٨٢ ـ به نقل از المواعظ العددیّة، ص ١٤٦)

از نظر امام حسين (ع) پاداش عبادت خالصانه بیرون از انتظار خواهد بود. ایشان می فرماید: «مَنْ عَبَدَ اللّهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمَانِيهِ وَ كِفَايَتِهِ؛ هركس حق معبوديت خدا را به‏جا آورد، خداوند بيش از حدّ انتظار و كفايتش به او عطا مى‏ كند».(بحار الانوار، ج ۶۸ ص ۱۸۴ ح۴۴ )

پیشوایان دین سرآمد عبادت و بندگی بودند. آنان در عبادت بسیار کوشا بوده و همه عمر به بندگی گذرانده اند. داستان های بسیاری درباره عبادت آنان در روایات و دیگر منابع مطرح شده است. در باره كـثرت عـبادت امام حسین(ع) ابن اثير گويد: كانَ الْحُسَينُ عليه السلام فاضِلاً، كَثيرَ الصَّوْمِ، وَ الصَّلاةِ، وَ الْحَجِّ، وَ الْصَّدَقَةِ، وَ اَفْعالِ الْخَيْرِ جَميعُها؛ امام حسين عليه السلام شخصى با فضيلت بود كه عبادت روزه، نماز، حج و صدقه دادن و تمامى كارهاى خوب را زياد انجام مى داد. (اسدالغابة، ج 2، ص 21)

آنچه در اين حديث، از سيره امام حسين عليه السلام آمده، معيار خدادوستى و بندگى خالص و محبّت نسبت به بندگان خداست. از سویی روزه گرفتن بسيار، بنده را به اخلاص مى رساند. از سوی دیگر، نماز، برترين رابطه بنده با پروردگار است. هم چنین صدقه که یک عمل اجتماعی و اقتصادی خیرخواهانه است، ذخيره اى براى روز قيامت است؛ و دیگر كارهای خير که انسان انجام می دهد، نشانه توفيق الهى است كه شامل حال بنده اى مى شود. چنين اعمالى انسان را نزد خدا و خلق خدا محبوب مى سازد و در دنيا و آخرت او را سربلند مى كند و زمینه ساز رشد و دست یابی به انواع مقامات به ویژه قرب الهی می شود.

درباره کثرت عبادت ایشان هم چنین آمده است: قالَ عَلِىُ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام لَمّا قيلَ لَهُ ما اَقَلَّ وُلدَ اَبيكَ: اَلعَجَبُ كَيْفَ وُلِدْتُ، كانَ يُصَلّى فِى الْيَـوْمِ وَاللَّـيْلَةِ اَلْفَ رَكْعَـةٍ ؛ امام زين العابدين عليه السلام (در جواب كسى كه گفت: چه قدر اولاد پدر شما كم است) فرمود: تعجب مى كنم چگونه به دنيا آمدم، در حالى كه پدرم (امام حسـين عليه السلام) هر روز و شب هزار ركعت نماز مى خواند. (بحارالانوار، ج 82 ، ص 311)

شکی نیست که نماز در میان عبادت ها بسیار مهم است؛ زیرا خواندن قرآن به معنای ارتباط خدا با بنده و نماز به معنای ارتباط بنده با خدا است. نماز به یک معنا قرآن صاعد است. به هر حال، انس به پروردگار و خواندن نمازهاى نافله و مستحب فراوان، از خصوصيّات پيشوايان حقّ است. همه پیشوایان به نماز اهتمام می ورزیدند و در هر فرصتی به خواندن قرآن و نماز می پرداختند. از همین رو، خواندن هزار ركعت نماز در شبانه روز، از امامان ديگر، از جمله حضرت على عليه السلام هم نقل شده است.

در نماز انسان با خدایش نیایش می کند و در آخر نماز بهتر است که خواسته های خویش را از خدا بخواهد. این سنتی است که پیشوایان دین از جمله امام حسین(ع) بدان عمل می کرد. کسی از دعا و نیایش پرهیز می کند که مستکبر باشد و انسان مومن به سبب تواضع و فروتنی در پیشگاه خدا بلکه تذلل هماره هر چیزی را از خدا می خواهد و از آن جایی که نماز و پس از آن بهترین موقعیت برای دعا کردن است، بهتر است در این شرایط انجام گیرد. در آیات و روایات دعاها و نیایش های بسیاری نقل شده است. از جمله كفعمى درباره دعاهای امام حسین(ع) پس از نماز گويد: دُعاءُ الحُسَينِ عليه السلام بَعدَ الفَريضَةِ: اَللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ بِكَلِماتِكَ وَ مَعاقِدَ عَرشِكَ وَ سُكّانِ سَماواتِكَ وَ اَرضِكَ وَ اَنبيائِكَ وَ رُسُلِكَ أَنْ تَستَجيبَ لى، فَقَدْ رَهَقَنى مِنْ أَمرى عُسراً فَأَسألُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَ لى مِن عُسرى يُسراً؛ دعاى امام حسين عليه السلام بعد از نمازهاى واجب اينگونه بود: خدايا از تو مى خواهم: به حرمت كلماتت و بندهاى عرشت و ساكنان آسمانها و زمينت و پيامبران و رسولانت، مرا اجابت كنى كه كارم به سختى رسيده است، پس از تو مى خواهم بر پيامبر و آلش درود فرستى و سختى در امور مرا به آسانى تبديل گردانى. (مصباح كفعمى: ص 405)

دعا در هر حال خوب و در نماز و پس از آن بهتر است؛ از همین رو در احکام اسلامی آمده که دعا و نيايش پس از نمازهاى واجب (كه به آن تعقيبات نماز گفته مى شود) مستحب است.

هر دعایی که از معصوم(ع) نقل شده ضمن بیان خواسته ها نوعی معرفت و شناخت به انسان نسبت به خدا و خلق می دهد. مضامین دعا و نیایش های آنان آموزنده و کلاس معرفت و تزکیه نفس و اخلاق است. مضمون اين دعاى امام حسين عليه السلام نیز روى آوردن به خداى متعال در گشايش و حلّ مشكلات زندگى است، چرا كه خداوند، سرچشمه رحمت و قدرت است و بنده بايد حاجت خود را از معبودش طلب كند.

هم چنین مراعات مستحبات می تواند بستر مناسبی برای رشد انسان باشد؛ زیرا اکتفا کردن به واجبات مانند حرکت بر لبه مرزها است که احتمال برخورد می رود، اما به کار بستن مستحبات به معنای آن است که انسان از مرزهای خطر دور شده و خودش را به منطقه وسط و میانی نزدیک تر نموده و در امنیت بهتری قرار گیرد. از جمله مستحبات بلند گفتن بسـم اللّه در نماز است.

در روایت است: عن رسول اللّه صلي الله عليه و آله و عن على والحسن والحسين و… عليهم السلام: أَنَّهُمْ كانُوا يَجْهَرُونَ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فيـما يُجْهَرُ فيهِ بِالْقَـراءَةِ مِنَ الصَّلَواتِ فى اَوَّلِ فاتِحَةِ الْكِتابِ، وَاَوَّلِ السُورَةِ فى كُلِّ رَكْعَةٍ؛ از حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و امام على و حسن و حسين و… عليهم السلام نقل شده كه: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اوّل حمد و سوره را در جايى كه قرائت نماز بلند خوانده مى شود، بلند مى گفتند. (مستدرك الوسائل ج 4، ص 189)

آنان در زندگی خودش تلاش داشتند تا به همه مستحبات عمل کنند. از آن جایی که جهر و بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در نماز و مواقع ديگر از مستحبّات است، آنان بر این امر تاکید داشتند تا جایی که فخر رازی در تفسیر کبیر خود آن را سنت امیرمومنان امام علی(ع) دانسته است.

در همین رابطه تاکید بر مستحبات در عبادت می بایست به حـجّ پـيــاده امامان (ع) از جمله امام حسین (ع) اشاره کرد. عبدالله بن عباس گويد: كانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام يَمْشى اِلَى الْحَجِّ وَدابَّـتُـهُ تُـقادُ وَراءَهُ ؛ امام حسين عليه السلام در حالى كه مركب سواريش را از پشت سرش مى آوردند، پياده به حجّ مى رفت. (محاسن برقى ج 1، ص 146)

درباره امام مجتبى عليه السلام و امام سجاد علیه السلام هم پياده روى به سوى خانه خدا نقل شده است. اينكه امام با پاى پياده اين مسير طولانى را طى مى كرد، با آنكه مركب و امكانات هم بود، به سبب شوق به زيارت بيت الله و ابراز اشتياق به صاحب خانه بود.

از آن جایی که نیایش در هر حالی خوب و پسندیده است ، امامان (ع) تلاش داشتند تا آن را مراعات کنند. البته در برخی از ازمنه نیایش بهتر است؛ چنان که دعـاى صـبح و عصـر بارها مورد تاکید قرار گرفته و خود آن حضرات(ع) دعاهایی بسیاری را در این زمان ها داشتند که از جمله آن ها می توان به دعایی اشاره کرد که سَيِّدُ بنُ طاوُوس نقل می کند: دُعاءٌ لِلحُسَينِ بنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام اِذا اَصبَحَ وَ اَمسى: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَ مِنَ اللّهِ وَ اِلَى اللّهِ وَ فى سَبيلِ اللّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْلَمْتُ نَفْسى اِلَيْكَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهى اِلَيْكَ وَ فَوَّضْتُ اَمْرى اِلَيْكَ. اِيّاكَ اَسْأَلُ الْعافِيَةَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ فىِ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ؛ دعاى امام حسين عليه السلام در صبح و عصر چنين بود: بنام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدا و براى خدا، و از خدا و به سوى خدا، و در راه خدا و بر آيين رسول خداست (سيرمن) و بر خدا توكل كردم و هيچ قدرت و توانى جز بوسيله حق تعالى نيست. بار الها من خود را به تو مى سپارم، و روى خود را به سوى تو مى دارم و كارم را به تو وامى گذارم و رستگارى از هر بدى دنيا و آخرت را تنها از تو مى طلبم. (مهج الدعوات 157، بحار 86: 313 ح 65)

دعاى قنوت وتر ایشان نیز این گونه بوده است: إنَّـهُ[الْحُسَين عليه السلام] كانَ يَقُـولُ في قُـنُوتِ الْوَتْرِ: أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَرى وَلاتُرى وَأَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلى وَإِنَّ إلَيْكَ الرُّجْعى وَإنَّ لَكَ الاْخِرَةُ وَالْأُولى، أَلّلهُمَّ إنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ نَذِلَّ وَنَخْزى؛  امام حسين عليه السلام در قنوت نماز وتر چنين مى گفت: خدايا! تو مى بينى و ديده نمى شوى و در بلندترين جايگاه ديده بانى هستى، بازگشت همه به سوى تو و آغاز و انجام براى توست، به تو پناه مى بريم از اينكه ذليل و خوار شويم. (كنزالعمال، ج 8 ، ص 82)

از ایشان هم چنین دعاى باران نقل شده است. صدوق (ره) گويد: إنَّهُ[الْحُسَين عليه السلام]كانَ إذا اسْتَسْقى قالَ: أَللّهُمَّ اسْقِنا سَقْيا واسِعَةً وادِعَةً، عامَّةً، نافِعَةً، غَيْرَ ضارَّةٍ، تَعُمُّ بِها حاضِرَنا وَبادينا، وَتَزيدُ بِها في رِزْقِنا وَشُكْرِنا؛ امام حسين عليه السلام هنگام طلب باران اين دعا را مى خواند: خدايا! براى ما بارانى وسيع و عمومى و نافع و بى ضرر بباران كه شامل همه مردم شهرنشين و باديه نشين شود و بوسيله آن روزى و سپاسگزارى ما را زياد كن. (عيون الاخبار، ج 2 ، ص 278)

آن حضرت هم چنین در کنار كعبه این دعا را می خواند: كـانَ عليه السلام يُمْسِكُ الرُّكْنَ الاَسْـوَدَ وَيُناجِى اللّهَ وَيَدْعُـو قـائـلاً: إِلهى أَنْعَمْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى شاكِرا، وَأَبْلَيْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى صابِرا، فَلا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ، وَلاأَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ. إِلهى ما يَكُونُ مِنَ الْكَريمِ إِلَّا الْكَرمُ؛ امام حسين عليه السلام حجرالاءسود كعبه را مى گرفت و با خدا اينگونه نيايش مى كرد: خدايا نعمتم دادى و سپاسگزارم نيافتى و مبتلايم كردى و شكيبايم نيافتى، اى خداى مهربان! نه با ناسپاسى من نعمتت را گرفتى و نه با بى صبرى من بلاى خود را پيوسته فرستادى، پروردگارا! از كريم جز بزرگوارى سر نزند. (موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 791)

خداوند، در خدايى خود، كريم و غفّار و مهربان است، ولى ما در بندگى خود قصور و كوتاهى داريم و آنگونه كه شايسته است، شكر و صبر نداريم. او وفا مى كند و ما جفا. او نعمت مى دهد و ما ناسپاسى. او مبتلا مى سازد و ما بى صبرى مى كنيم.

ایشان در دعای خویش زنـدگى جـاويـد را می خواست. در روایت است: كانَ دُعـاءُ الْحُسَـيْنِ بْنِ عَلىٍّ عليهماالسلام: اَللّهُمَّ ارْزُقْنىِ الرَّغْـبَةَ فِى الاْخِرَةِ، حَتّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذلِكَ فى قَلْبى بِالزَّهادَةِ مِنّى فىدُنْياىَ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنى بَصَرا فىأمْرِ الاْخِرَةِ حَتّى أَطْلُبَ الْحَسَناتِ شَوْقا، وَاَفِرَّ مِنَ السَّيِّئاتِ خَوْفا يارَبِّ؛ از دعاهاى امام حسين عليه السلام اين بود كه: خدايا! شوق به آخرت عطايم كن تا از بى رغبتيم به دنيا صدق آن را بشناسم. خدايا! چشم بصيرت در امر آخرت روزيم فرما تا با شوق دنبال خوبيها رفته و از گناهان گريزان شوم. (موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 809)

انفـاق امـام حسین(ع) از دوست داشتنی ها

خداوند در آیات قرآنی ضمن تشویق مردم به انفاق و صدقات(بقره، آیه 3) خواهان آن است که انسان از بهترین چیزهایی که دوست می دارد هدیه و انفاق و صدقه دهد. خداوند می فرماید: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست.(آل عمران، آیه 92)

اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در راستای این احکام الهی، خود این گونه عمل کرده و سرمشق دیگران بودند؛ خداوند در آیه 8 سوره انسان درباره این عمل اهل بیت (ع) می فرماید: وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا؛ و طعام را با دوستى آن- با آنكه خود به آن مايل‏تر و نيازمندترند- به پاس دوستی و محبت خدا، به بينوا و يتيم و اسير مى‏خورانند.

اهل بیت(ع) از جمله امام حسین(ع) بر آن بود که هر چه را بیش تر دوست می دارد از همان چیز انفاق کند. در روایت است: نُقِـلَ عَن الْحُسَيْنِ عليه السلام أَنَّـهُ كانَ يَتَصَـدَّقُ بِالسُّكَّرِ، فَـقيلَ لَهُ فى ذلِكَ، فَقالَ: إنّي أُحِبُّهُ وَقَدْ قالَ اللّهُ تَعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ؛ نقل شده كه امام حسين عليه السلام شِكَر صدقه مى داد، از علت آن پرسيدند، فرمود: چون مـن آن را دوست دارم و خدا مى فرمايد: به نيكى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد.»( نورالثقلين ج 1، ص 363؛ ذیل آیه 92 آل عمران)

اکرام در برابر احسان

احسان آن است که کار نیکی را به کار نیک دیگر پاسخ دهند؛ یا از کار بد کسی بگذرند و عفو نمایند؛ اما اکرام آن است که کار بد دیگری را به نیکی پاسخ داده و خیرات و صدقات و عنایتی نیز نسبت به خطاکار انجام شود. همان طوری که امام حسن مجتبی (ع) در برابر دشنام و بدگویی آن شامی عمل کرد و نه تنها با او مقابله به مثل نکرد، بلکه از باب اکرام وی را به خانه دعوت کرد که در کتب روایی و تاریخی آمده است.

امام حسین (ع) نیز این گونه بود و به حکم قرآنی عمل می کرد که می فرماید هنگامی که جاهلی سخن درشت گفت به احسان و اکرام با او عمل شود و جواب تند خویی و لغو گویی او را به سلام و اکرام پاسخ دهید.(فرقان، آیات 63 و 72)

خداوند هم چنین در آیه 86 سوره نساء می فرماید: وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا؛ و چون به شما درود گفته شد، شما به صورتى‏ بهتر از آن درود گوييد، يا همان را در پاسخ‏ برگردانيد، كه خدا همواره به هر چيزى حسابرس است. بر اساس این دستور عمل قرآنی سبب مستحب است اگر كسى به شما چنين سلام داد: «السلام عليكم»، در جواب بگوييد: «السلام عليكم و رحمة الله».

امام حسین(ع) به این گونه مستحبات نیز عمل می کرد. انس گويد: كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ جارِيَةٌ فَحَيَّتْهُ بِطاقَةِ رَيْحانٍ، فَقالَ لَها: أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّهِ. فَقُلْتُ: جارِيَةٌ تُحَيّيكَ بِطاقَةِ رَيْحانٍ لاخَطَرَ لَها فَتُعْتِقُها؟ قالَ: كَذا أَدَّبَنَا اللّهُ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَإذا حُيّيتُمْ بَتَحِيـَّةٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها وَكانَ أَحْسَنُ مِنْها عِتْقـَها؛ نزد امام حسين عليه السلام بودم كه كنيزى با دسته گلى وارد شده و سلام كرد، حضرت فرمود تو در راه خدا آزادى، عرض كردم: او دسته گلى بى مقدار هديه آورد و تو او را آزاد مى كنى؟ فرمود: خدا اين گونه ما را ادب كرده است، خدا مى فرمايد: زمانى كه به شما هديه اى دادند (يا سلام دادند) بهتر از آن هديه كنيد يا مثل آن، و بهتر از آن، آزاديش بود. (كشف الغمه، ج 2 ، ص 31)

البته اکرام در برابر احسان از سوی آن خاندان یک امر طبیعی است؛ زیرا وقتی آنان در برابر اسائه ادب و خطاهای دیگران نه تنها عفو و چشم پوشی می کنند و با احسان برخورد می نمایند، بلکه به دیگران اکرام می کنند، نمی توان شکی این امر را از آنان انتظار و توقع نداشت.

مومن همان طوری که خود خطا کرد عذر می خواهد و پوزش می طلبد هم چنین عذر دیگران را می پذیرد حتی اگر به واقع غیر قابل قبول باشد؛ زیرا از نشانه هاى روح بلند، «عذرپذيرى» است. اين صفت، از صفات خداست. هر كه به درگاه خدا به خطاى خويش اعتراف كند و از او عذر و بخشايش بخواهد، خداوند هم عذرخواهى او را مى پذيرد و از گناهانش مى گذرد. صفت «غفّار»، «توّاب»، «عفوّ»، «غفور» همه اشاره به اين نكته دارد و خوب است مؤمنان هم نسبت به هم كينه به دل نگيرند و از خطا و بدى يكديگر درگذرند.

در همین رابطه امام حسين عليه السلام با اشاره به عذرپذیری خویش فرموده است: لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُذُنِ (و اَوْمى اِلَى اليُمْنى) وَاعْتَذَرَ لى فِى الاُخْرى، لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ؛ اگر كسى در اين گوش من (اشاره كرد به گوش راست) ناسزا گويد و در گوش ديگرم عذرخواهى كند، پوزش او را از او قبول مى كنم. (احقاق الحق، ج 11 ، ص 431)

جایگاه امام حسين عليه‏السلام نزد حضرت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله

علاقه و محبّت پيامبر خدا به حسين بن على عليهماالسلام بسيار بود و هرگز راضى نمى شد كمترين آسيب يا خطرى متوجّه آن فرزند گرامى كه ميوه دلش بود بشود. نمونه های بسیاری در این ارتباط در روایات و منابع تاریخی و سیره ها آمده است. پیامبر(ص) امام حسین(ع) را نفس و جان خویش می دانست و می فرمود: حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط؛ حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین دوست بدارد. حسین نوه‌ای از نوه‌ها[یم] است. (سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۲۴، ح ۳۸۶۴ ؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۲۷ ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۲۶۲، ح ۱.)

راشد بن ابى روح انصارى گويد: كانَ الْحُسَيْنُ عليه السلام يَجيى ءُ إلى رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَهُوَ ساجِدٌ، فَيَتَخَطَّى الصُّفُوفَ حَتّى يَأْتِىَ النَّبِىَّ صلي الله عليه و آلهفَيَرْكَبُ ظَهْرَهُ، فَيَقُومُ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَقَدْ وَضَعَ يَدَهُ عَلى ظَهْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ يَدَهُ الاُخْرى عَلى رُكْبَتِهِ حَتّى يَفْرَغَ مِنْ صَلاتِهِ؛ وقتى كه پيامبر صلي الله عليه و آله در حال سجود بود، حسين عليه السلام از پشت صفها مى آمد و به پشت پيامبر سوار مى شد و حضرت موقع بلند شدن از مسجد يك دستش را به پشت امام حسين عليه السلام و دست ديگرش را بر زانوى خويش مى گذاشت تا از نمازش فارغ مى شد. (موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام ص 7، سليم بن قيس ص 172)

علوم الهی امـام حسین عليه‏السلام

رفتار و اخلاق و گفتار امامان(ع) حجت است؛ زیرا یکم آن که معصوم هستند(احزاب، ایه 33)، دوم آن که اولوا الامر هستند (نساء، آیه 59)؛ سوم آن که همانند پیامبر(ص) اسوه حسنه (احزاب، آیه 21) و موید به علوم لدنی الهی هستند. بنابراین، هرگز سخنی نمی گویند یا کاری نمی کنند که بر خلاف حکم الهی و از روی جهالت باشد. آنان از سوی خداوند به علوم غیب آگاه می شوند؛ زیرا مورد رضایت الهی بوده(انبیاء، آیه 28) و در مقام نفس مطمئن راضیه و مرضیه (فجر، آیات 27 تا 30) هستند.

جعيد همدانى از ياران امام حسين عليه السلام در كربلا مى گويد: قُلْتُ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام: جُعِلْتُ فِداكْ بِاَىِّ شَىْ ءٍ تَحْكُمُونَ؟ قالَ عليه السلام: ياجُعَيْدُ نَحْكُمُ بِحُكْمِ آلِ داوُدَ فَإذا عَيَينا عَنْ شَىْ ءٍ تَلَقّانا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ؛ به امام حسين عليه السلام گفتم: فدايت شوم، شما با چه چيزى حكم مى كنيد، فرمود: ما به حكم آل داود حكم مى كنيم و وقتى از چيزى عاجز مى شويم روح القدس به ما مى رساند.( موسوعه كلمات الامام الحسين عليه السلام ، ص646، بصائرالدرجات، ص452)

مبارزه با سیاست های اموی

سیاست های اموی شامل دین زدایی و اسلام زدایی و مخالفت علنی و صریح با اهل بیت(ع) و فرزندان رسول الله (ص) بود. آنان به اشکال مختلف بر آن بودند تا چیزی جز نام اسلام باقی نماند و آن را به تعبیر امام علی(ع) به مانند پوستین وارونه بر تن امت کنند تا هم زشت نماید و هم تاثیری به جا نگذارد. اسلام آمریکایی امروز نیز چنین خصوصیاتی دارد؛ زیرا از اسلام جز تکفیر و جهاد علیه مسلمانان و قتل بی گناهان و فاقد هر گونه عقلانیت نمایش نمی دهد ؛ این گونه است که هم کارکرد مثبت و سازنده خود را از دست می دهد و هم بسیار زشت می شود به طوری که دیگر نیازی به دشمن بیرونی برای اسلام هراسی نیست؛ زیرا اسلام آمریکایی با مسلمانان و پیروان خودش به اندازه کافی چنان می کند که دیگر کسی به اسلام گرایش پیدا نکند و چنان زشت و بد و غیر معقول است که هر عاقلی را از خود فراری می دهد و از زیبایی نیز هیچ ندارد تا موجب گرایشی شود.

یکی از سياست آل اميّه، «على زدايى» بود. در مقابل، خط مشى اهل بيت عليهم السلام مطرح ساختن نام «على» و فضايل آن حضرت بود. نام امام سجاد، امام رضا و امام هادى نيز «على» بود. نامگذارى فرزندان به اين نام نيك و زيبا، هم دليل علاقه به آن حضرت است، هم مقابله با خط انحرافى دشمنان على عليه السلام است.

امام سجاد عليه السلام فرمود: أَتَيتُ مَروانَ فَقالَ لى: مااسْمُكَ؟ فَقُلت: عَلِىُّ بنُ الْحُسَينِ. فَقالَ: ما اسْمُ أَخيكَ؟ فَقُلتُ: عَلِىٌّ. قالَ: عَلِىٌّ وَ عَلِىٌّ ؟! … ـ قالَ عليه السلام: فَرَجَعتُ اِلى أبى فَأَخبَرتُهُ فَقالَ [الْحُسَينُ عليه السلام]: . . . لَوْ وُلِدَ لى مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لا أُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ إِلاّ عَليّا؛ روزى كه معاويه مروان حكم را بر مدينه گماشت وبراى جوانان قريش حقوقى معين نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسيد: گفتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على؟ (پدرت چه قصدى دارد كه نامى جز على بر فرزندانش نمى گذارد؟!.) امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو كردم، پدرم فرمود: اگر حتى صدفرزند برايم بود؛ دوست داشتم برهيچ يك نامى جز على ننهم. (موسوعه كلمات الامام الحسين عليه السلام ص 246، الكافى ج6، ص19)

بنابراین، یکی از راه های مبارزه با سیاست های دین زدایی و معارف و فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) انتخاب نام های امامان(ع) برای کودکان است. البته از این سیاست های امام حسین(ع) می توان درس ها آموخت و در سبک زندگی اسلامی از آن بهره گرفت.

از آن جایی که منافقان در هر زمانی به شکلی رفتار و عمل می کنند که شناخته نشوند، ولی برخی از مسایل است که آنان را افشا می کند و لو می دهد. به عنوان نمونه امام حسین(ع) با اشاره به معیار و ملاک حق وباطل بودن امام علی(ع) می فرماید : ما كُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله إلّا بِبُغْضِهِمْ عَلِيّا وَوُلْدَهُ عليهم السلام؛ ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله منافقين را جز به سبب دشمنى آنان با على و اولادش نمى شناختيم. (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 72)

این امر بر اساس حديث پيامبر است که فرموده است: «يا على! جز مؤمن تو را دوست نمى دارد و جز منافق كسى دشمن تو نمى شود». از اين رو حبّ و بغض نسبت به امام على عليه السلام و فرزندان پاك او يك معيار و شاخص براى شناخت افراد مؤمن و منافق بود. على عليه السلام و اولاد معصوم آن حضرت، تجسّم حق و ايمان بودند. كسانى كه با آنان دشمنى مى ورزيدند، بهره اى از اسلام نداشتند و اگر هم در ميان مؤمنان بودند، حركتى منافقانه داشتند و على رغم اسلام ظاهرى، در دلشان نفاق بود.

این که در روایت مرگ بدون معرفت امام(ع) به مرگ جاهلی همانند شده ، از آن روست که امام (ع) در هر زمانی معیار حق و باطل است و کسی که بدون معرفت امام (ع) می میرد در حقیقت حق و باطل را در زمان خود نشناخته است. هم چنین نمی تواند منافق را از مومن تشخیص دهد و با او همراهی کند، در حالی که در جامعه اسلامی مسلمان ممکن است منافق یا مومن باشد.

از جمله سیاست های امام حسین(ع) علیه سیاست های اموی روش و سيره امام عليه‏السلام بود که ایشان در پیش گرفته بودند. امام حسـين عليه السلام خود در جواب معاويه كه گفت حُـجر و اصحابش را كشته و كفن و دفن كرديم، مى فرمايد: خَصْمُكَ الْقَوْمُ يا مُعاوِيَةُ، لكِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شيعتَكَ ما كَفَّنّاهُمْ وَلاصَلَّيْنا عَلَيْهِمْ وَلاقَبَّرْناهُمْ؛ اى معاويه، مردم دشمن تواند، ولى ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نمى كنيم، بر آنان نماز نمى خوانيم و به خاك نمى سپاريم. (احتجاج طبرسى ص 296)

حجر بن عدى و ياران اودر برابر ظلم هاى معاويه قيام كردند و به دست نيروهاى معاويه دستگير و به فرمان او شهيد شدند. اينكه امام مى فرمايد: ما اگر در نبردى با شما، كسانى را از شما بكشيم، نه بر آنان نماز مى خوانيم و نه آنان را دفن مى كنيم، اشاره به اين دارد كه ما شما را مسلمان نمى دانيم تا حرمتى داشته باشيد و كشته هاى شما چون در مبارزه با حق و جبهه خدايى كشته مى شوند، مثل مشركانند كه به خاك سپرده نمى شوند و نماز بر آنان خوانده نمى شود.

از جمله سیاست های امام حسین(ع) علیه سیاست های اموی بيعت نكردن با آنان به عنوان ترک بیعت با ظالمان است. در زمانی که والى مدينه، پس از مرگ معاويه، در پى نامه اى كه از يزيد دريافت كرد، مى خواست به زور از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد. سيدالشهدا عليه السلام به عنوان حجت خدا و امام معصوم، خلافت و رهبرى جامعه را حق الهى خود مى دانست و زير بار آن بيعت نرفت و سخنش آن بود كه ديگران بايد با آن حضرت بيعت كنند و او را خليفه پيامبر بدانند، نه آنكه امام، با كسانى همچون يزيد كه غرق در فساد و ظلم و گناه بودند، بيعت كند!

امام حسين عليه السلام در جواب درخواست بيعت با يزيد فرمود: مِثْلى لايُبايِعُ لِمِثْلِهِ وَلكِنْ نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ وَنَنْتَظِرُ وَتَنْتَظِرُونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَيْعَةِ؛ شخصى مثل من هرگز با كسى مثل او (يزيد) بيعت نمى كند، لكن ما و شما فردا كنيم و ببينيم كه كدام يك از ما به خلافت و بيعت شايسته تر است. (فتوح ابن اعثم ج 5، ص 14)

زندگی و مـرگ بـا عـزّت

انسان با عزت خویش را هماره حفظ کند. خداوند مومن را عزیز می دارد و در آیه 8 سوره منافقون می فرماید: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ؛ عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است.

شکی نیست که مصداق اتم و اکمل مومن در آیه همان امامان معصوم هستند. بنابراین آنان در حیات و ممات خویش دنبال عزت بودند و از خداوندعزت بدون ذلت را می خواستند. امام حسين عليه السلام به حرّ درباره مرگ عزت مندانه فرموده است: لَيْسَ شَأْنى شَأْنَ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْياءِ الْحَقِّ… اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟ هَيْهاتَ طاشَ سَهْمُكَ وَ خابَ ظَنُّكَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسى لَأَكْبَرُ مِنْ ذلِك وَ هِمَّتى لَأَعْلى مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّيْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ هَلْ تَقْدِرُون عَلى اَكْثَرَ مِنْ قَتْلى؟؛ من آن نيستم كه از مرگ بترسم، هر مرگى در راه رسيدن به عزّت و احياى حق چه آسان است!… آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟ هيهات كه تيرت به خطا رفت و پندارت ناكام ماند، من از مرگ نمى هراسم، روحم برتر و همّتم والاتر از آن است كه از بيم مرگ زير بار ستم بروم، آيا شما به بيشتر از كشتن من توان داريد؟ (احقاق الحق 11: 601 موسوعة كلمات الامام الحسين: 360)

امام حسين عليه السلام در جایی دیگر فرمود: أَلا وَإنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِىِّ قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّة وَالذِّلَّةِ وَهَيْهاتَ لَهُ ذلِكَ مِنّي، هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ؛ آگاه باشيد كه زنازاده فرزند زنازاده (ابن زياد) مرا بين شمشير آخته و ذلّت مخيّر كرده است. دور باد براى او تسليم شدن از سوى ما، زير بار ذلّت و خوارى رفتن از ما دور است. (احتجاج طبرسى ص 336)

گر جز به كشتنم نشود دين حق بلند اى تيغ ها بياييد، بر فرق من فرود بر ما گمان بردگىِ زور برده اند اى مرگ! همّتى كه نخواهيم اين قيود ابن زياد كه والى كوفه و گماشته يزيد بود، وقتى سيدالشهدا عليه السلام به سرزمين كربلا رسيد، از آن حضرت خواست كه با يزيد بيعت كند، يا آماده جنگ باشد. امام، راه دوّم را برگزيد و تا آخرين قطره خون جنگيد، ولى زير بار ذلّت حكومت آن فرومايگان ظالم نرفت و اين درسى براى همه امت اسلام بود كه: «مرگ شرافتمندانه، بهتر از زندگى همراه با ذلّت است».

آزاد کردن بردگان به هر بهانه

انسان آزاد آفریده شده و بردگی خلاف فطرت انسان است؛ اما به دلایلی بردگی در میان انسان ها رواج یافت. دستور اسلام این بود که اگر به دلیل جنگی لازم است کسانی اسیر و برده گرفته شوند، پس از تربیت اسلامی – اخلاقی شرایطی فراهم شود تا آزاد شوند. از همین روست که در میان کفارات مهم ترین ویژگی آزاد کردن بردگان است. هم چنین به هر بهانه ای از مردم می خواهند تا بردگان خویش را آزاد کنند. البته در شرایط بد اقتصادی خیلی ها حاضرند در خدمت دیگران به عنوان برده باشند ولی لقمه نانی بخورند. در جان امروز نیز نوعی از این بردگی وجود دارد؛ کودکان و زنان بسیاری در غرب به این نوع بردگی تن می دهند. بنابراین، ازاد کردن برده بدون تامین نیازهای اولی او به معنای فرستادن شخص به سوی مرگ و هلاکت است. امامان(ع) بر آن بودند تا آزادی را همراه با تامین نیازهای آنان همراه کنند که در آیات و روایات بسیاری به این معنا توجه داده شده است.

در روایت است: حضرت روزى به دستشويى مى رفت كه لقمه اى نان در بيرون ديد. به غلامش سپرد، فرمود تا بعد از آمدن به ايشان بدهد. حضرت بعدا از او خواست و غلام گفت: خوردم، حضرت فرمود: تو آزادى، زيرا جدّم فرمود: هر كس لقمه نانى را پيدا كند و پاك كرده بخورد هنوز نان به شكمش نرسيده خدا او را از آتش جهنم رها مى كند. و من هرگز كسى را كه خدا او را از آتش آزاد كرده است، عبد و غلام نمى كنم: وَ لَمْ اَكُنْ استَعْبِدُ رَجُلاً اَعْتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ .( موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام ص 624، بحارالانوار ج 66، ص 433)

البته در این عمل امام حسین(ع) نکات آموزنده ای دیگر نیز وجود دارد که از جمله آن ها نگه داشت حرمت نان است. در جمله ای که حرمت نان نگه داشته نشود گرفتار خشکسالی و قحطی و کمبود مواد غذایی خواهد شد و خداوند نان را از سفره آنان بر می دارد.

آراستگی امام حسین(ع)

چنان که گفته شد: الله جمیل یحب الجمال؛ خداوند زیبا است و زیبایی را دوست می دارد، مومن نیز می بایست دنبال آراستگی باشد و از طیبات و زیور آلات بهره برد. خداوند درقرآن می فرماید: يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛ اى فرزندان آدم، نزد هر مسجدى- به هنگام نماز- آرايش خويش- جامه و آنچه مايه آراستگى است- فرا گيريد.(اعراف، آیه 31)

امامان(ع) به این سنت الهی عمل می کردند و با شرایط سخت زمانه از اسباب زیبایی و خوشبویی و خوشرویی چون عطر بهره مند می شدند. حـنا گـذاشـتن از جمله مستحبات است که ایشان بدان عمل می کردند ؛ زیرا خضاب کردن، مايه شكوه و جوان ديده شدن شخص به ویژه در شرایط خاص است. به عنوان نمونهه وقتى پيروان حق، دشمن و بدخواه دارند، به رغم خواسته آن دشمنان بايد خود را آراسته و جوان نشان داد. امام باقر عليه السلام فرمود: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام يَخْضِبُ بِالسَّوادِ؛ حضرت حسين بن على عليهماالسلام به رنگ سياه خضاب مى كرد. (مجمع الزوايد ج 5 ص 162)

امام حسین (ع) به جامه و لبـاس توجه داشته و برای هر فصلی لباسی رامناسب با آن فصل تهیه می کرد؛ هرچند که عملی را انجام می داد که ما کم تر به آن توجه داریم. امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: روى زينُ العابدين عليه السلام عَنِ الحُسَينِ عليه السلام: أَنَّهُ كانَ يَشْتَرِى الْكِساءَ الْخَزَّ بِخَمْسينَ دينارا وَإِذا صافَ تَصَدَّقَ بِهِ وَلايَرى بِذلِكَ بَأْسا؛ امام حسين عليه السلام جامه اى از پوست خز به پنجاه دينار مى خريد و زمانى كه تابستان مى شد آن را صدقه مى داد و اشكالى در آن نمى ديد. (تفسير نورالثقلين ج 2 ص 23)

این رویه آن حضرت نشانه ای از زهد ورزی ایشان بود. با آن که آراسته می زیست ولی دلبسته به زینت های دنیوی نبود. دلبستگى نداشتن به مظاهر دنيا نشانه زهد است. حريصان، از مال دنيا نه خود استفاده مى كنند، نه به ديگران چيزى مى دهند. امّا كريمان، هم خود بهره مى برند، هم خيرشان به ديگرى مى رسد. امام حسين عليه السلام لباس گرانبهايى را كه براى زمستان مى خريد و مى پوشيد، وقتى تابستان مى شد و نيازى به آن نبود، آن را به مسكين مى بخشيد و نگه نمى داشت، تا خيرى به ديگران رسانده باشد.

به هر حال، ساده زیستی به معنای زشت زیستی نیست، بلکه می توان هم ساده زیست و هم نیکو و آراسته زیست. آنان انگشتر را به عنوان زینت به دست می کردند، ولی در همان حال توجه به توحید و انتقال پیام توحیدی داشتند. از همین روست که در باره نقـش نـگين ایشان آمده است: كانَ نَقْشُ خاتَمِ الْحُسَيْنِ عليه السلام «إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ؛ امام رضا عليه السلام مى فرمايد: نقش نگين امام عليه السلام اين جمله بود: «إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»؛ یعنی خداوند، فرمان خود را به نتيجه و پايان مى رساند. (الكافى ج 6 ص 474) اين نگاه توحيدى، عقيده به قدرت مطلق خداوند را در عالم هستى نشان مى دهد كه هر چه فرمان او باشد، همان مى شود.

هم چنین عدم دلبستگی به دنیا به معنای نخوردن و نخوابیدن و زن نگرفتن نیست، هر چند که آنان غذای بسیار ساده مصرف می کردند ولی غذا می خورند و در شهر و بازار می گشتند و مانند دیگران زندگی می کردند که زهد هیچ تعارضی نداشت و این گونه نبودند که از جمعه اعتزال داشته باشند. در روایات بیان شده که غـذاى امامان(ع) هم ساده بود و به تجملات و تنوع و تعدد توجه ای نداشتند و دلبسته به دنیا نبودند. درباره غذای امام حسین(ع) آمده است: عَن مُوسَى بنِ جَعفَرٍ عليهماالسلام… ثم أُتِىَ بِلَبَنٍ حامِضٍ قَدْ ثَرَدَ، فَقالَ: كُلُوا بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فَإِنَّ هذا طَعامٌ كانَ يُعْجِبُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَليٍّ عليهماالسلام؛ گروهى در سفر حج، در مدينه خدمت امام كاظم عليه السلام رسيدند… شير ترشى كه تليت شده بود آوردند، فرمود: با نام خداى مهربان بخـوريد كه اين غذايى است كه حضرت امام حسين بن على عليهماالسلام آن را دوست داشت. (مكارم الاخلاق ص 145)

ديلمى درباره بی توجهی امام به دنیا می گويد: كانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام كَثيرا مّا يَتَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشّاعِرِ: يا أَهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لابَقاءَ لَها إِنَّ اغْتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقٌ ؛ امام حسين عليه السلام بسيار اوقات به اين قول شاعر تمثّل مى جست و آن را مى خواند كه: اى اهـل لذتـهاى ناپايدار دنيا، فريفته شدن به سايه ناپايدار، بى خردى است. (ارشاد القلوب ص 186)

چرا که اين حقيقت دنياست، كه مثل سايه اى گذران و ناپايدار است و دل بستن به آن، مايه غفلت از سراى جاودان آخرت است.

رسـيدگى به حال محرومين

پيشوايان دين، غمخوار ملّت و اهل انفاق و ايثار بودند و نسبت به وضع محرومان جامعه بى تفاوت نبودند. انفاق و صدقه پنهانى، از بهترين كارهاى ائمّه بود و كمك رسانى به فقرا را وسيله قرب به خداوند قرار مى دادند. خواسته پروردگار اين است كه متمكّنين و دولتمندان از نعمت هايى كه خداوند به آنان داده است، در راه نيازمندان كمك كنند و اين را يك آزمون الهى به شمار آورند.

شُعَيبُ بنُ عَبدِالرَّحمنِ الخُزاعى گويد: وُجِدَ عَلى ظَهْرِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام يَوْمَ الطَّفِّ اَثَرٌ، فَسَأَلُوا زَيْنَ الْعابِدينَ عَنْ ذلِكَ. فَقالَ: هذا مِمّا كانَ يَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ؛ در شانه هاى امام حسين عليه السلام روز عاشورا اثرى (سياهى) ديده شد. از امام زين العابدين عليه السلام پرسيدند، حضرت فرمود: اين اثر حمل مشك غذا به خانه هاى فقراء و يتيمان و محرومين است. (مناقب شهر آشوب، ج 4، ص 66 ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 190 ، ح 3)

امام (ع) هر چند اموال ظالمين را می گرفت؛ زیرا آن را از اموال آنان نمی دانست ولی در زندگی شخصی آن را مصرف نمی کرد. علامه مجلسى روايت مى كند كه: كانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليهماالسلام يَأْخُذانِ مِنْ مُعاوِيَةَ الاَمْوالَ فَلايُنْفِقانِ مِنْ ذلِكَ عَلى أَنْفُسِهِما وَلاعَلى عِيالِهِما ما تَحْمِلُهُ الذُّبابَةُ بِفيها؛ امام حسن و امام حسين عليهماالسلام اموالى را كه از معاويه مى گرفتند حتى به اندازه آنچه مگس با دهانش مى گيرد براى خود و فرزندان خود خرج نمى كردند. (بحارالانوار ج 44، ص 13)

به سخن دیگر، با آن که آنچه از بيت المال و ثروتهايى عمومى در اختيار معاويه بود، در واقع متعلّق به امام حق و پيشواى الهى بود و او غاصب خلافت و اموال بود. از اين رو آن دو معصوم آنچه را از معاويه مى گرفتند، در جاى واقعى خود مصرف مى كردند و بى آنكه به مصرف شخصى خود و خانواده شان برسانند، بين مستمندان جامعه تقسيم مى كردند و اين نوعى استيفاى حقوق ضعيفان از ظالمان بود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا