اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی امام حسن مجتبی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
سبک زندگی بر اساس فلسفه زندگی شکل می گیرد. سبک زندگی قرآنی که بر امت اسلام بلکه بر بشریت لازم است آن را داشته باشند، مبتنی بر فلسفه وحیانی الهی اسلام است؛ زیرا همه پیامبران(ع) بدان دعوت کرده و از مردمان خواسته اند تا بر اساس آن بندگی و عبودیت نمایند و به سعاد و خوشبختی دنیا و آخرت دست یابند. معصومان(ع) از جمله امام حسن مجبتی(ع) از کسانی است که به این سبک عمل کرده و زندگی نموده اند. مطالعه و بررسی احوال و گفتار آنان می تواند چراغ راهی برای شناخت سبک زندگی قرآنی اسلامی باشد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.


ويژگيهاى ‏شخصى و شخصیتی ‏امام عليه‏السلام
سبک زندگی هر کسی را می توان با رفتارها و گفتارهایش دانست و شناخت. البته این هیچ ربطی به وضعیت جسمی و قیافه و اندام و مانند آن ندارد. مثلا برای شناخت سبک زندگی شخص امام حسن مجتبی (ع) و شناخت سبک قرآنی اسلامی نیاز نیست تا بدانیم که مثلا چـهره امــام حسن عليه‏السلام این گونه است که أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ المُغيرى می گوید: كانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام جَعْدَ الشَّعْرِ، حَسَـنَ الْبَـدَنِ، كَـثَّ اللِّـحْيَةِ؛ امام حسن بن على عليه السلام موهاى بهم پيچيده، بدنى زيبا و ريشى پرپشت داشت(كشف الغمّة، ج 1 ص 548)؛ زیرا این ها امور طبیعی هر شخصی است و خود شخص در ایجاد و تغییر آن تاثیری ندارد؛ مگر در همان گذاشتن ریش و نزدن آن که بیانگر سبک زندگی است؛ اما پرپشتی ریش نیز ربط به سبک زندگی نخواهد داشت.
اما اگر در بیان سیمای آن حضرت گفته شود که ایشان دارای سيـماى انـبيا و پیامبران(ع) بود چنان که واصل بن عطاء می گويد: كانَ الْحَسَـنُ بْنُ عَـلىٍّ عليهماالسلام عَلَيْهِ سيماءُ الاَنْبِياءِ وَ بَهاءُ الْمُلُوكِ؛ در امام حسن عليه السلام سيماى پيامبران و شكوه و جلوه پادشاهان جمع بود(مناقب شهر آشوب، ج 4 ص 9) ، این دیگر به نوعی به سبک زندگی و رفتار ایشان باز می گردد که دو چهره متضاد را در خود بروز می دهد که بر اساس همان آیه 29 سوره فتح است که پیامبر(ص) و مومنان را این گونه معرفی می کند: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا؛ محمد پيامبر خدا ، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگيرند و با، يکديگر مهربان آنان را بينی که رکوع می کنند ، به سجده می آيند و جويای فضل و خشنودی خدا هستند نشانشان اثر سجده ای است که بر چهره آنهاست اين است وصفشان در تورات و در انجيل ، که چون کشته ای هستند که جوانه بزند و آن جوانه محکم شود و بر پاهای خود بايستد و کشاورزان را به شگفتی وادارد ، تا آنجا که کافران را به خشم آورد خدا از ميان آنها کسانی را که ايمان آورده اند و کارهای شايسته کرده اند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
شاید سيماى پيامبرانه داشتن، بيشتر نشان دهنده بعد روحى و معنوى و شخصيت باطنى آن حضرت است و شكوه شاهانه داشتن، حشمت ظاهرى امام را برساند؛ ولی به نظر می رسد که این تفاوت بیش تر در تقابل دو دسته به چشم می آمد؛ یعنی دوستان و دشمنان، در برابر کارهای خوب و در برابر منکرات و زشتی ها. این گونه است که وقتی مردم در شخصيت شناسى به هيبت وشوكت ظاهرى ایشان مى نگرند چنین تصوری به چشم می آید. امام مجتبى عليه السلام هر دو جنبه را داشت. اين بود كه در دل و ذهن همگان جاى داشت و دشمنانش نیز از او حساب می بردند؛ چنان که معاویه از ایشان می هراسید.
آن بزرگوار میوه دل پیامبر(ص) و جگرگوشه محمد مصطفی (ص) بود. فضایل اخلاقی و نسبت خویشی ایشان به پیامبر(ص) که خداوند به عنوان فرزندان پیامبر(ص) معرفی می کند (آل عمران، آیه 61 و روایات تفسیری) موجب می شود تا  پيامبر(ص) به امـام حسن مجتبی عليه‏السلام بسیار محبـت ورزد. أبى بَكرَةَ می گوید: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُصَلّى بِالنّاسِ فَاِذا سَجَدَ وَثَبَ الْحَسَنُ عَلى ظَهْرِهِ أَوْ عَلى عُنُقِهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَيَضَعُهُ وَضْعا رَفيعا لِئَّلا يَصْرِعَ؛ پيامبر وقتى با مردم نماز مى خواند و به سجده مى رفت، حسن بر پشت يا گردن او سوار مى شد و حضرت سرش را بلند كرده و امام حسن عليه السلام را آرام زمين مى گذاشت تا آزرده نشود. (كنز العمال، ج 13 ، ص 667 ، ح 37700)
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به دو فرزند دلبندش امام حسن و امام حسین(ع) خیلی علاقه و احترام می گذاشت تا هم دیگران بیاموزند و هم نشان دهد که ایشان در نزد خود تا چه اندازه مقام و رفعت دارند تا در آینده با آنان درست رفتار نمایند؛ یعنی آنان بیاموزند تا با ملاطفت و مهرورزى نسبت به فرزندان و تأمين نيازهاى روحى و عاطفى آنان زمینه آموزش و پرورش درست آنان را فراهم آورند. پيشوايان معصوم نسبت به فرزندان خود، مهر و محبّت نشان مى دادند، تا هم فرهنگ مهرورزى را به ديگران بياموزند، هم جايگاه والا و مقام عترت پاك را به مردم گوشزد كنند.
این ابراز علاقه به اندازه بود که گزارش هایی بسیاری از سوی حتی دشمنان نیز نقل شده است. عَبدِاللّهِ بنِ الزُّبَيرِ می گوید: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يَجِى ءُ وَالنَّبىُّ صلي الله عليه و آله راكِعٌ فَيَفْرُجُ لَهُ بَيْنَ رِجْلَيْهِ حَتّى يَخْرُجَ مِنَ الْجانِبِ الآخَرِ؛ امام حسن بن على عليه السلام زمانى كه پيامبر صلي الله عليه و آله در ركوع بود مى آمد و پيامبر صلي الله عليه و آله پاهايش را باز مى كرد تا حسن عليه السلام از طرفى به طرف ديگر مى رفت. (انساب الاشراف، ص 19 ج 22)
آن حضرت(ع) هر چند جزو پنج تن آل عبا و از معصومان(ع) و برخوردار از علوم لدنی و الهامی الهی است، حتی در کودکی مسئولیت خود را به خوبی انجام می داد و مثلا با شنيدن و حفظ كردن وحى در قالب پیام رسان الهی عمل می کرد. أبِى الفُـتُوح می گوید: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يَحْضُرُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَ هُوَ اِبْنُ سَبْعِ سِنينَ فَيَسْمَعُ الْوَحْىَ فَيَحْفَظُهُ فَيَأْتى لاُمِّهِ فَيُلْقى اِلَيْها ما حَفِظَهُ؛ حسن بن على عليهماالسلام 7 ساله بود كه در مجلس پيامبر صلي الله عليه و آله حاضر شده و وحى را مى شنيد و آن را به خاطر مى سپرد و نزد مادرش مى آمد و آنچه را حفظ كرده بود براى مادرش بازگو مى كرد.
هم چنین درتاريخ آمده كه وقتى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به خانه زهرا عليهاالسلام مى رفت، مى ديد كه وى از سخنان پيامبر خدا در مسجد باخبر است. علّت را كه مى پرسيد، معلوم مى شد امام مجتبى(ع) كه خردسال بود، حرف هاى جدّش را براى مادرش بازگو كرده است.(عوالم، 19 ، ج 108 ، ح 4)
رفتارهای شخصی امام حسن(ع)
سبک زندگی هر کسی شامل دو دسته رفتار فردی و اجتماعی است. همان طوری که برخی از فضایل شخصی و فردی و برخی دیگر اجتماعی است، رفتارها نیز به دو دسته فردی و اجتماعی دسته بندی می شود. از جمله رفتارهای شخصی ایشان می توان به رنگ حـنایی کردن موهای سر و صورت در هنگام میان سالی و سفید شدن موها اشاره کرد. البته این عمل ایشان می تواند دو جنبه داشته باشد که شامل آراستگی و دیگری ایجاد هیبت در دل دشمنان است. شکی نیست که آراستگى از امور پسنديده براى يك مؤمن است. اصولا انسان زیبایی را دوست می دارد و رنگ کردن به عنوان آراستن به چیزهای زیبا می تواند به این زیبایی کند. اما رنگ کردن موها و خود را جوان تر نشان دادن، به خصوص در دورانى كه دشمنان در پى يافتن سوژه هاى تحقير باشند، نمونه اى از یک عمل اجتماعی برای ایجاد رعب و رهب در دل دشمنان است. از همین رو، سنّت خضاب و رنگ زدن كه امری مستحب است، در سيره رفتارى امام مجتبى و سيدالشهدا و امامان ديگر نيز وجود داشته است.
در این باره ابنِ حَريثٍ می گوید: رَأَيْتُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عليهماالسلام يَخْضِبانِ بِالْحِنّاءِ وَ الْكَتَمِ؛ امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را ديدم كه با حنا و كتم (نوعى گياه رنگى) رنگ موى خود را مى زدند.( معجم الكبير طبرانى ج 3، ص 98)
امام صـادق عليه السلام نیز فرمود: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يَخْضِبُ بِالسَّوادِ؛ حسن بن على عليهماالسلام با رنگ سياه خضاب مى بست و محاسن شريفش را رنگ سياه مى کرد(معجم الكبير طبرانى، ج 3 ص 22، ح 2535)؛ زیرا خضاب و رنگ زدن موى سر و صورت به رنگ سياه، نشانه هاى پيرى را پنهان مى كند و شخص را جوان تر نشان مى دهد. اين وضع، هم براى همسر و فرزندان انسان مطلوب است، هم در مقابل دشمنان بدخواه، سبب مى شود كه فرد را فرتوت و از كارافتاده و ضعيف نپندارند.
همان طوری که این عمل شخصی و فردی می تواند یک پیام اجتماعی داشته باشد، هم چنین انتخاب عنوان برای نگين انگشترى از سوی امام عليه‏السلام افزون بر یک عمل شخصی، یک پیام اجتماعی نیز دارد.
امام رضا عليه السلام درباره نقش انگشری امام حسن مجتبی (ع) فرموده است: كانَ نَقْشُ خاتَمِ الْحَسَنِ عليه السلام «اَلْعِــزَّةُ لِلّهِ»؛ نقش نگين انگشترى امام حسن عليه السلام «العزّة للّه » بود؛ یعنی عزّت مخصوص خداست.
پس به نظر می رسد شعارى را كه پيشوايان دين به عنوان نقش نگين انگشتر خويش انتخاب مى كردند، هم تبيين اوصاف و اسماء خداوند بود، هم علاقه هر امامى را به مفهومى از مفاهيم معارفى و خداشناسى نشان مى داد. كسى كه خدا را عزيز و قدرتمند و شكست ناپذير مى داند و اين ويژگى را در نگين خود نقش مى زند، از عزّت و قدرت الهى هم مدد مى جويد و خودش مظهر عزّت الهى مى شود، آنگونه كه حسن بن على عليهماالسلام چنين بود.( اعيان الشيعه ج 1، ص 563، بحارالانوار ج 43، ص 258)
خدا در قرآن، مسلمانان را به «ذكر كثير» و ياد فراوان پروردگار فرمان مى دهد و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار.(احزاب، آیه 41)
البته مفهوم ذكر معلوم است ولی انجام آن به اشکال و مصادیق بسيار شدنی است. يكى از مصادیق آن يادكردن زبانى خداوند در هر حال است. ذكر زبانى، با هر كار ديگر قابل جمع است و مى توان در حال راه رفتن، خوابيدن و استراحت كردن، كار و توليد و رانندگى و كارهاى خانه، زبان را به ذكر پروردگار مترنّم ساخت.
امام زین العابدین عليه السلام در باره سبک زندگی امام حسن مجتبی (ع) مى فرمايد:اِنَّ الْحَسَنَ عليه السلام لَمْ يُرَ فى شَىْ ءٍ مِنْ أَحْوالِهِ اِلاّ ذاكِـرا لِلّهِ سُبْـحانَهُ؛ امام حسن عليه السلام در هيچ حالى ديده نشد، مگر اينكه خداى سبحان را ياد مى كرد.( امالى صدوق، ص 150)
ایشان اهل خشیت و خشـوع دربرابر عظمت الهی بود. این امری است که در احوال گوناگون آن حضرت(ع) مشاهده شده است. مثلا به  هنگام وضـو و نماز حالات خاصی از ایشان گزارش شده است.  الفَتّالِ می گوید: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ اِذا تَوَضَّـأَ اِرْتَعَدَتْ مَفاصِلُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ. فَقيلَ لَهُ فى ذلِكَ، فَقالَ: حَـقٌّ عَلى كُلِّ مَنْ وَقَفَ بَيْنَ يَدَىْ رَبِّ الْعَرْشِ اَنْ يَصْفَرَّ لَونُهُ وَ تَرْتَعِدَ مَفاصِلُهُ ؛ امام حسن عليه السلام وقتى وضو مى گرفت پاهايش لرزيده و رنگش زرد مى شد، در اين باره از حضرت سؤال كردند، فرمود: براى كسى كه در مقابل پروردگارش ايستاده، سزاوار است رنگش پريده و پاهايش بلرزد. (مناقب، ج 4 ، ص 14)
رنگ رخساره خبر مى دهد از سرِّ ضمير… اين مرتبه از خشوع و خضوع در پيشگاه خدا، ويژه كسانى است كه معرفتشان به پروردگار بيشتر باشد و نماز را حضور بنده در برابر معبود بدانند و عظمت او را درك كنند؛ چنان که این حالات برای همه امام معصوم(ع) از جمله امام علی، امام حسن و امام زین العابدین (ع) بسیار نقل شده است. البته خشوع انسان به حوزه های عقدالذهن و عقدالقلب باز می گردد؛ یعنی حوزه شناختی و ایمانی شخص؛ از این روست که خشیت را خداوند به عالمان واقعی نسبت می دهد و می فرماید: إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء ؛ از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‏ترسند.(فاطر، ایه 28) پس هر چه شناخت بنده نسبت به عظمت و قدرت خداوند بيشتر و عميق تر باشد و ضعف و نياز خويش را بهتر درك كند، خشوعش در عبادت افزون تر خواهد بود. امامان معصوم از اين معرفت والا به حق خداوند متعال برخوردار بودند و نماز را مظهرى از كرنش و خضوع در پيشگاه آفريدگار جهان مى ديدند، اين بود كه قلبشان متوجّه خالق بود و اعضا و جوارح هم در پى اين خضوع و خشوع، متأثّر مى شد.
امام سجاد عليه السلام همین حالت خشیت و خشـوع را در نـماز آن حضرت(ع) نقل کرده و فرموده است: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ اِذا قامَ فى صَلاتِهِ تَرْتَعِـدُ فَرائصُـهُ بَيْنَ يَدَىْ رَبِّـهِ عَزَّوَجَلَّ؛ امام حسن عليه السلام وقتى به نماز مى ايستاد، بدنش در مقابل عظمت و كبريائى پروردگار متعال مى لرزيد. (بحارالانوار ج 84، ص 285)
تـرس از آتـش دوزخ امری است که همگان باید از آن بترسند و اصولا یک معنای تقوای الهی یعنی ترس از دوزخ خشم الهی که باید خود را با اعمال ایمانی و صالح از آن حفظ و نگه داریم. خداوند در سوره انسان که درباره اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می فرماید که آنان گفتند: إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا؛ ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت، هراسناكيم.»(انسان، آیه 10) از این روست که اهل خشیت در برابر عظمت و جلال الهی هراسان هستند و این خصلتی است که از همه معصومان(ع) نقل شده است. امام سجاد عليه السلام فرموده است: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ اِذا ذَكَرَ الْجَنَّةَ وَالنّارَ، اِضْطَرَبَ اضْطِرابَ السَّليمِ وَ سَأَلَ اللّهَ الْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ؛ امام مجتبى عليه السلام وقتى از بهشت و آتش دوزخ ياد مى كرد، مثل مار گزيده به خود مى پيچيد و از خداوند بهشت مى طلبيد و از آتش به خداوند پناه مى برد. (امالى صدوق، ص 150، بحارالانوار، ج 43 ص 331)
همین علم و خشیت است که ادب حضور در برابر يك مقام والا، ايجاب مى كند. این گونه است كه انسان بهترين کارها و رفتارها و از جمله انتخاب بهترین زیورها را انتخاب می کند. خداوند می فرماید: يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ ؛ اى فرزندان آدم، زیور و جامه خود را در هر نمازى برگيريد(اعراف، آیه 31) از همین رو، ادب حضور اقتضا می کند تا بهترین و مرتب ترين لباس هاى خود را بپوشد؛ زیرا در برابر خداوند ایستاده و برتر کار یعنی عبادت و نماز را انجام می دهد.  در حقیقت، رعايت آداب ظاهرى، رمزى از ادب و توجّه باطنى است. پوشيدن لباس تميز در نماز و عطر و شانه زدن از مستحبّات نماز است و ثواب آن را مى افزايد. از همین روست که امام برترین لبـاس را نـماز برتن می کرد.أَبى خُيثَمَةَ گويد: كانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام اِذا قامَ اِلَى الصَّلاةِ لَبِسَ أَجْـوَدَ ثِـيابِهِ؛ ابو خيثمه امام حسن عليه السلام وقتى به نماز مى ايستاد بهترين لباسهايش را مى پوشيد. سؤال شد: چرا بهترين لباسهايت را مى پوشى؟ فرمود: خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد. (بحارالانوار، ج 83 ص 175 ح 2)
همین خشیت از عظمت  وشناخت عالمانه است که ایشان را پای پیاده به زيارت خانه خـدا می برد و در تبیین آن چنان که امام باقر عليه السلام روایت می کند فرموده است: قَالَ الْحَسَنُ عليه السلام: اِنّى لاَسْتَحْيى مِنْ رَبّىِ اَنْ أَلْـقـاهُ وَ لَمْ أَمْـشِ اِلى بَيْـتِهِ؛  امام حسن عليه السلام فرمود: من از خدايم حيا مى كنم كه او را ملاقات كنم در حالى كه پياده به زيارت خانه اش نرفته باشم. (بحارالانوار، ج 43 ص 339 ح 13)
امام صادق عليه السلام فرمود: اِنَّ الْحَـسَنَ بْنَ عَـلىٍّ عليهماالسلام حَجَّ خَمْسَةً وَ عِشْرينَ حِجَّةً ماشيا؛ امام حسن عليه السلام بيست و پنج بار پياده به حج رفت.( مناقب، ج 4 ص 14، بحارالانوار، ج 43 ص 339)
در جایی دیگر آمده است: امام حسن مجتبی ‏عليه السلام، 25 بار پياده حج گزارد. در حالى كه شترانش از پيش روى آن ‏حضرت حركت مى‏كردند . هر گاه گروهى از مردم از كنار ‏حضرت عبور مى‏كردند، براى احترام به مقام والا و جايگاه بزرگ وى ‏از مَركب هاى خود فرود مى آمدند تا آن جا كه امام مجبور شد، مسير خود را از جاده اصلى تغيير دهد و از بى راهه برود تا بتواند در مقابل خداوند كاملاً فروتنى پيشه كند.( الحاكم النيسابوري ،المستدرك ، ج 3، ص 169)
حاكم نيشابورى-از دانشمندان اهل سنت- از عبد الله بن عبيد روايت كرده : لقد حج الحسن بن على خمسا و عشرين حجة ماشيا و ان النجائب لتقاد معه‏؛ حسن بن على بيست و پنج‏ سفر پياده به حج رفت. مركب هاى راهوار او را بدون سوار همراهش مى‏كشيدند. نظير اين روايت را بيهقى در سنن كبرى و بيش از ده نفر ديگر از دانشمندان اهل سنت از عبدالله بن عبيد روايت كرده‏اند. (بيهقى ، سنن الكبرى، دار الفكر،ج4،ص331)
آنكه در راه طلب خسته نگردد هرگز پاى پر آبله و باديه پيماى من است سفر پياده به سوى مقصد محبوب، رمزى از شدّت علاقه است. كعبه خانه خداست و حج و عمره، رفتن به زيارت اين خانه و بار يافتن به محضر دوست و برخوردارى از عنايت و نعمت هاى معنوى اوست. عاشقان اين خانه و صاحب خانه از پياده روى به سوى محبوب، خسته نمى شوند، بلكه از آن لذّت مى برند.
البته این بدان معنا نیست که زيـارت سـواره روا و جایز نیست؛ زیرا رُفـاعَةَ گويد: سَـأَلْتُ أَبَاعَـبْدِاللّهِ عليه السلام اِذا زُرْتُ الْبَيْتَ أَرْكَبُ أَمْ اَمْشى؟ فَقالَ عليه السلام : كانَ الْحَـسَنُ عليه السلام يَـزُورُ راكِـبا؛ رفاعه از امام صادق عليه السلام پرسيدم: موقع زيارت خانه خدا سواره باشم يا پياده؟ فرمود: امام حسن عليه السلام سواره هم زيارت مى كرد. (كافى، ج 4 ص 456)
اين حديث، كه استناد به سيره عملى امام مجتبى عليه السلام است، دليل جواز طواف در حال سواره است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نيز در فتح مكّه، سواره خانه خدا را طواف كرد. پس هم مى توان در حال سواره بودن، هم در حال پياده، خانه كعبه را طواف كرد.
در رفتارهای شخصی ایشان قرائت قرآن موقع خواب گزارش شده است.  تلاوت آيات قرآن، در همه حال مطلوب است. هنگام خوابيدن و بيدار شدن هم ياد خداوند مطلوب است. تلاوت كلام الهى هم كه ياد خداست، پسنديده است. در روايات، آيه ها و سوره هاى خاصّى نقل شده كه تلاوت آن ها قبل از خواب و در رختخواب، مستحب است و اين امر، آرامش روانى مى آورد و از ديدن خواب هاى آشفته و نگران كننده جلوگيرى مى كند.
امّ موسى گويد: كانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام اِذا آوى اِلى فِراشِهِ بِاللَّيْلِ اَتى بِـلَوْحٍ مَنْقُـوشٍ فيهِ سُورَةُ الْكَهْفِ فَيَـقْرَأُها؛ امام حسن عليه السلام وقتى شب به رختخواب خود مى رفت، لوح منقوشى مى آورد كه سوره كهف در آن نوشته شده بود و آن را مى خواند. (تاريخ ابن عساكر ،ترجمه امام حسن، ص 144، 242)
زهـد و پارسایی امـام حسن مجتبی عليه‏السلام نیز معروف و زبانزد عام و خاص بود. زهد به معنای عدم دلبستگی و علاقه و محبت به دنیا و آرایه ها و زینت های دنیوی در حالی که آن چیزها در اختیار فرد و شخص باشد. برخی از نداری زهد می ورزند و به اصطلاح بی بی از بی چادری خانه نشین است؛ اما برخی با آن که همه چیز در اختیار دارند، دلبسته به آن نیستند و از همین به سادگی از آن دست بر می بردارند؛ اما برخی دیگر باید از چیزی دل بکنند حتی اگر به سادگی دل بکنند؛ زیرا آن چیز در دل آن ها جا گرفته است؛ اما وقتی چیزی در دل کسی جا نگرفته باشد، دیگر دل کندن معنایی ندارد، بلکه دست برداشتن است. از همین روست که خداوند درباره خود و پیامبرش از دست بازی سخن به میان می آورد و مثلا می فرماید: يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ؛ دو دست خدا باز است.(مائده، آیه 64) و یا در باره پیامبرش می فرماید: وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ و دستت را به گردنت زنجير مكن و بخل و امساک نداشته باش و بسيار [هم‏] گشاده‏دستى منما تا ملامت‏شده و حسرت‏زده بر جاى مانى.(اسراء، آیه 29)
امام زين العابدين عليه السلام درباره امام حسن مجتبی (ع) نیز می فرماید که ایشان از زهاد و پارسایان زمانه بودند و هیچ دلبستگی به دنیا و زخارف آن نداشت. ایشان فرموده است: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىِّ بْنِ أَبى طالبٍ عليهماالسلام كانَ أَعْبَدَ النّاسِ فى زَمانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ؛ امام حسن عليه السلام عابدترين و زاهدترين و برترين مردم زمان خود بود. (امالى صدوق، ص 150، بحارالانوار، ج 43 ص 331 ح 1)
سرزنش و مـذمت دنـيا از آن جهت که می کوشد تا با آرایه ها و زینت های خویش انسان را فریب دهد و به خود مشغول و از خدا و آخرت غافل سازد، از ایشان به سبب زهد واقعی است نه حرف و سخنی بی پایه. در روایت آمده است: كانَ الحَسَنُ بنُ عَلِىٍّ عليه السلام كَثيرا ما يَتَمَثَّلُ: يا أَهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لابَقاءَ لَها اِنَّ اغْتِرارا بِظِلٍّ زائلٍ حُمُقٌ؛ امام حسن عليه السلام زياد به اين شعر تمثّل مى فرمود: اى آنانكه دنبال لذات ناپايدار دنيا هستيد، فريب خوردن و مغرور شدن به سايه ناپايدار، حماقت و بى خردى است. (بحارالانوار، ج 73 ص 123 ح 111) چرا که نگاه ایشان به دنیا عرفانی و از روی شناخت بوده است؛ زیرا در نگاه اهل معرفت، دنيا واقعا چنين است و دل بستن به دنيا، مثل فريب خوردن از سايه اى گذرا و ناپايدار است.
امام چهارم عليه السلام هم چنین مى فرمايد:  اِنَّ الْحَسَنَ عليه السلام كانَ اِذا ذَكَرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَكى وَ اِذا ذَكَرَ الْمَمَرَّ عَلَى الصِّراطِ بَكى؛ امام مجتبى عليه السلام وقتى برانگيخته شدن و حشر و نشر قيامت و گذشتن از پل صراط را به ياد مى آورد گريه مى كرد. (امالى صدوق ص 150)
ياد مرگ و قبر و قيامت و دشوارى هاى رستاخيز و عبور از صراط و هنگام محاسبه اعمال نيك و بد، واقعا وحشتناك است. قيامت، مرحله اى است كه افراد، دستاورد و نتيجه عمل هاى دنيوى خود را مى بينند. نيكان به بهشت مى روند و بدكاران به دوزخ. در آيات قرآن هم از هول و وحشتِ قيامت و گرما و سختى هاى محشر و دقت در حسابرسى بندگان بسيار سخن گفته شده است. از اين رو عارفان حقيقى پيوسته از آن روز نگرانند.
این گونه است که به جای گرفتاری و غافل شدن به دنیا و زینت های آنان همراه يـادآورى مـرگ و آخرت را داشتند و خود را این گونه از زینت های دنیوی و آرایه هایی فریبایش دور نگه می داشتند. امام سجاد عليه السلام فرمود:  اِنَّ الْحَسَنَ عليه السلام كانَ اِذا ذَكَـرَ الْمَـوْتَ بَكى وَ اِذا ذَكَرَ الْقَـبْرَ بَـكى؛ امام حسن عليه السلام وقتى مرگ را به ياد مى آورد، مى گريست، و هرگاه به ياد قبر مى افتاد ، مى گريست .( امالى صدوق ، ص 150 ، بحارالانوار ج 43، ص 331)
به سخن دیگر،  عارفان صاحبدل، دنيا را پل عبور به سراى جاودانه آخرت مى دانند و آخرت را نتيجه اعمال خوب و بد بندگان مى شمارند. از اين رو، قبر كه خانه وحشت و تنهايى انسان است و همدمى جز اعمالش ندارد و مرگ كه دالان ورود به آن «وحشت آباد» است، براى بيدار دلان هم مايه پند و عبرت است، هم سبب گريستن. در روايت نبوى هم آمده است كه «مرگ» را كه بر هم زننده همه لذّت هاست، زياد ياد كنيد.
در برابر خدا متواضعانه به عبادت می ایستاد و هماره اهل دعا و عبادت و قرآن بود. امام زين العابدين عليه السلام فرمود: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليه السلام كانَ لايَقْرَءُ مِنْ كِتابِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «يا أَيـُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اِلاّ قالَ: لَبَّيْكَ، أَللّهُمَّ لَبَّيْكَ؛ امام حسن عليه السلام هيچ وقت آيه «يا أَيـُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» (اى كسانى كه ايمان آورده ايد) را از كتاب خدا نمى خواند مگر اينكه مى گفت: «لَبَّيْكَ، أَللّهُمَّ لَبَّيْكَ». (بحارالانوار، 43 ص 331)
هم چنین وقتی به در مسـجد می رسید این گونه عمل می کرد که ابنُ شَهرآشُوب نقل می کند: كانَ الْحَسَنُ عليه السلام اِذا بَلَغَ بابَ الْمَسْجدِ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ يَقُولُ: اِلهى ضَيْفُكَ بِبابِكَ، يا مُحْسِنُ قَدْ أَتاكَ الْمُسى ءُ، فَتَجاوَزْ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدى بِجَميلِ ما عِنْدَكَ، ياكَريمُ؛ هرگاه امام مجتبى عليه السلام به درب مسجد مى رسيد سرش را بلند كرده مى گفت: خدايا ميهمانت درِ خانه ات ايستاده، اى احسان كننده! گناهكار نزد تو آمده، از گناهان زشتى كه در نزد من است به آن زيبايى كه در نزد توست در گذر، اى بخشنده.(مناقب، ج 3 ص 180، بحارالانوار، ح 43 ص 339)
هم چنین بین الطلوعین به تعقيب نـماز صـبح می پرداخت و از هر گونه سخن گفتن امتناع می کرد. راوندى گويد: اِنَّ الْحَسَنَ عليه السلام كانَ اِذا فَرَغَ مِنَ الْفَجْرِ لَمْ يَتَـكَلَّمْ حَتّى تَطْـلَعَ الشَّـمْسُ؛ امـام حسن عليه السلام بعد از فراغت از نماز صبح تا طـلوع آفتاب با كسى صحبت نمى كرد و مشغول عبادت و ذكر بود.( مناقب، ج 4 ص 14، بحارالانوار، ج 43 ص 339)
البته از مستحبات نماز صبح، خواندن تعقيبات و دعا و ذكر است، تا طلوع آفتاب؛ یعنی انسان فاصله بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد را با ذكر خدا و دعا سپرى كند که این زمان را زمانی از زمان های بهشت می گویند.
ایشان در نماز شب دعــاى قنـوت را می خواند که طلب های خاصی چون هدایت ، عافیت و برکت بود. خود ایشان می فرماید: عَلَّمَنى جَدّى رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله كَلِماتٍ أَقُولُهُنَّ فى الْوَتْرِ: «اَللّهُمَّ اهْدِنى فيمَنْ هَدَيْتَ، و عـافِنى فيـمَنْ عـافَـيْتَ، وَ بارِكَ لى فيما أَعْطَيْتَ؛ جدّم رسول اللّه صلي الله عليه و آله كلماتى به من آموخت كه در قنوت نماز وتر مى خوانم: «خدايا مرا هدايت كن در ميان كسانى كه هدايت كردى، و عافيت ده در ميان كسانى كه عافيت دادى و آنچه به من عطا كردى مبارك گردان…» (معجم الكبير، ج 3 ص 73 ح 2703)
در اين دعا سه خواسته مهم از درگاه خدا مطرح است: «هدايت»، «عافيت» و «بركت». در هدايت، مى خواهيم كه به بيراهه نرويم و از خدا دور نشويم. در عافيت مى طلبيم كه از آسيب ها و زيان ها و بلاها مصون باشيم. در بركت هم مى خواهيم كه به زندگى و عمر و مال و فرزندان ما خجستگى و خير ماندگار عطا كند تا همواره از آنها بهره مند باشيم.
رفتار اجتماعی امام حسن مجتبی(ع)
هر چند که رفتار شخصی بیانگر سبک زندگی و فلسفه آن است، ولی رفتارهای اجتماعی در بیان سبک زندگی روشن تر و شفاف تر است. برخی از مهم ترین رفتارهای اجتماعی آن حضرت عبارتند از:
1. تقسـيم امـوال
یکی از مهم ترین جلوه های زندگی مومنان، عبادت و بندگی خدا در قالب انفاق است؛ یعنی همان طوری که اهل نماز هستند، اهل انفاق از اموال خویش هستند.(بقره، آیات 2 و 3؛ ذاریات، آیات 22 تا 24؛ معارج، آیه 19 و آیات دیگر) مومن با انفاق خویش، نشان می دهد که دلبسته به دنیا نیست بلکه آخرت را دوست می دارد و بر آن است تا ذخیره ای برای آخرت خویش اندوخته نماید. مومن باید از آنچه دوست دارد انفاق كند(آل عمران، آیه 92)؛ چرا که دل کندن از چیزهایی که دوست یا نیاز داری خیلی سخت است ولی خود بیانگر وارستگی و رهایی انسان از حب دنیا و محبت بدان است. از این روست که خداوند در ستایش ابرار از جمله اهل بیت(ع) و ایثارگران به این نکته اشاره می کند.(انسان، آیات 5 تا 8)   امام صادق عليه السلام نیز درباره انفاقات امام حسن مجتبی(ع) فرمود: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام قاسَمَ رَبَّهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ حَتّى نَعْلاً وَ نَعْلاً وَ ثَوْبا وَ ثَوْبا وَ دينارا وَ دينارا؛ امام حسن عليه السلام تمام اموالش را حتى كفش و لباس و دينارهايش را سه بار با خدا تقسيم كرد و به فقرا داد. (وسائل الشيعه ج 8، ص 55)
پس امام(ع) با سه بار تقسیم کامل و بخشش دارايى خود بين خود و فقرا ، اوج اين سخاوت و انفاقِ خداپسندانه را نشان می دهد و از همین روست که امام حسن عليه السلام به كريم اهل بيت مشهور می شود؛ چرا که دست سخاوت و بخشندگی بی منت و خواسته اش هماره باز بوده است.
از انفاقات امامان (ع) می توان خصوصیات و روحیات شخصی آنان  را نیز به دست آورد. مثلا امام حسین(ع) شکر انفاق می کرد و وقتی از ایشان پرسیده شد چرا از شکر انفاق می کنید فرموده است که چون شکر را بسیار دوست می دارم از همان چیزی که خیلی دوست می دارم انفاق می کنم تا به حکم قرآن نیز عمل کرده باشم. همین علاقه به شیرینی را می توان در دوستی ایشان به خرما نیز ردگیری کرد ، چنان که امام رضا عليه السلام فرمود: كـانَ الْحَـسَنُ عليه السلام تَمـْرِيّـا وَ كانَ أَبُوعَبْدِاللّهِ الْحُسَيْنُ عليه السلام تَمْرِيّـا؛ امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام خرما را دوست مى داشتند. (كافى، ج 6 ص 345 ح 6، وسائل الشيعه، ج 17 ص 73 ح 105) وهمین مساله موجب می شد تا ایشان از خرما انفاق داشته باشند.
علاقه به خرما درباره پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و امامان ديگر نيز نقل شده و امامان ما فرموده اند: ما اهل شيرينى هستيم، شيعيان ما هم به خرما و شيرينى علاقه دارند. جالب این که بیش ترین انفاقات آنان نیز از خرما نقل شده است.
2. صدقه و انفاق
چنان که گفته شد عبادت جلوه هایی بسیاری دارد که از جمله آن ها عمل اجتماعی نیک نسبت به دیگران است. اگر «عبادت محض» چون نماز و روزه، رابطه انسان خالص و خاص با پروردگار است و اقسام دیگری از عبادت داریم که جلوه های تاثیرگذار عبادت در عمل اجتماعی است. از جمله این عبادت ها، انفاقات و  «صدقات مالی» است که ظاهر آن در رابطه با مردم است؛ ولی با توجه به نیت شخص می تواند یکی از مهم ترین جلوه های عبادت خدا باشد. اگر گفته اند راه خالق از ميان خلق مى گذرد، يك معنايش هم اين است كه از طريق انفاق و صدقه و كمك به محرومين و دادن صدقه به فقرا، انسان به رضاى الهى دست مى يابد. از اين رو، پيروان ائمه اطهار عليهم السلام، هم بايد در عبادت و بندگى و امور مذهبى كوشا و پر تلاش باشند، هم در صدقه و كمك به نيازمندان، پيشتاز باشند.
امام باقر عليه السلام هر دو جلوه از عبادت خاص و عام را این گونه درباره امام حسن مجتبی(ع) توضیح داده و فرموده است: كانَ الْحَسَنُ عليه السلام كَثيرَ الاِجْتِهادِ فى الْعِـبادَةِ وَ التـَّصَـدُّقِ؛ امام حسن عليه السلام در عبادت و صدقه دادن سـخت كوش بود.(نظم درر السمطين، ص 196)
3. كـلام نيكو و صادق
خداوند در قرآن به اصول و آداب سخن گفتن توجه بسیار نموده است؛ زیرا درصد بسیاری از گناهان انسان از جمله تهمت، غیبت، دروغ، بهتان، دشنام و مانند آن ها از سخن گفتن و گناهان زبانی است. خداوند از انسان ها می خواهد هم درست و هم راست بگویند. در حوزه درست گویی به آنان می آموزد که کلام مستدل، محکم و استوار، شیرین و شیوا، رسا و گویا و زیبا، پاک و تمیز همراه با راستی و صداقت و به دور از درشت گویی، زشت گویی و بدگویی و مانند آن ها باشد. خداوند به عنوان نمونه در آیه 24 سوره حج می فرماید: وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ؛ به سوی گفتار پاک و طیب هدایت شده اند.
امام حسن مجتبی(ع) به عنوان قرآن ناطق و مجسم این گونه بود. عُمَيرِ بنِ إسحاقَ گويد: ما تَكَلَّمَ عِنْدى أَحَدٌ أَحَبَّ اِلَىَّ اِذا تَكَلَّمَ أَنْ لايَسْـكُتَ مِنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام وَ ما سَمِعْتُ مِنْهُ كَلِمَةَ فُحْـشٍ قَـطُّ؛ كسى نزد من [نيكو گفتارتر] از امام حسن عليه السلام نبود تا آنجا كه هرگاه سخن مى گفت دوست داشتم سخنش به پايان نرسد و سكوت نكند و هرگز كلمه زشتى از او نشنيده ام.(نظم درر السمطين: 201)
صـداقت به ویژه در همه حال شاید از عهده هر کسی بر نیاید، همان طوری که هر کسی نمی تواند عدالت را به ویژه در زمانی که پای خود و خویشان در میان باشد رعایت کند. از این روست که گفتن صادق باش شاید راحت باشد اما عمل به صداقت در همه حال بسیار سخت و دشوار است. آنچه به كلام انسان اعتبار و زيبايى مى بخشد، حُسن ظاهر و باطن است، يعنى خوب حرف زدن و حرفِ خوب زدن. صدق و راستى، فضيلتِ درونى و محتوايى كلام است و فصاحت و شيوايى، جنبه ظاهرى سخن را زيبا مى سازد. امام مجتبى عليه السلام هم صادق ترين بود، هم فصيح ترين، همچنان كه پدرش امير المؤمنين عليه السلام و جدّش رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز از همه مردم صادق تر و فصيح تر بودند.
امام سجاد زَينِ العـابِدين عليه السلام می فرماید: اِنَّ الْحَسَـنَ بْنَ عَـلىٍّ عليهماالسلام كانَ أَصْدَقَ النّاسِ لَهْجَةً وَ أَفْصَحَهُمْ مَنْطِقاً؛ امام حسن عليه السلام از جهت زبان صادق ترين مردم و از نظر گفتار فصيح ترين آنان بود.( بحارالانوار 43: 331، عوالم 16: 132 ح 5)
4. سخـاوت و كـرامت
امام حسن(ع) مجسمه فضایل و اخلاق بوده است. هر کمالی را می توان در او یافت؛ زیرا از هر نقص و عیبی پاک و مبرا بوده و خداوند ایشان را بدان ستوده است(احزاب، آیه 33؛ سوره انسان، آیات 5 تا 12 و آیات دیگر) ایشان در هر فضلیت و کمالی آن چیزی را دارا بودند که تمام و اتمام آن بوده است. این گونه است که در صبر، حلیم و در صفت عفو، کریم و در صفت عطا، سخی بوده است.( سیوطی، تاریخ الخلفاء، بغداد، مکتبة المثنی، طبع سوم، 1383 هـ .ق، ص189)  در حديثى آمده است: كانَ الْحَـسَنُ عليه السلام مِنَ الْحُلَماءِ الْكُرَماءِ الاَسْخِياءِ؛ امام حسن عليه السلام از بردباران کریمان و سخاوتمندان بود. (نظم درر السمطين: ص 195) این گونه است که دست کم سه بار نیمی از همه دارایی های خویش را میان نیازمندان و فقیران با سخاوت تمام تقسیم می کند(وسائل الشيعه ج 8، ص 55؛ و نیز یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج2، نجف، مکتبة حیدریه، طبع اول، 1384 هـ .ق، ص215) و در برابر دشنام شامی با حلم و کرامت برخورد کرده و او را به مهمانی و بخشش و عطا دعوت می کند.( مبرد، الکامل فی الادب، ج 1، بیروت 1407 هجری، ص 235؛ ابن عساکر، ترجمه امام الحسن، بیروت 1400 هجری، ص 149؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ترجمه حسین زوارئی، تهران، نشر ادب (بی تا) صص 136 و 135؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام المجتبی، انتشارات عطارد، چ اول، 1373، ص 94)
بخـشش ایشان فراگیر بود و کسی را از پیش خود دست خالی باز نمی گرداند. قيروانى می گوید: كانَ الْحَسَنُ عليه السلام جَوادا، كَريما، لايَرُدُّ سائلاً، وَ لا يَقْطَعُ نائلاً؛ امام حسن عليه السلام بخشنده و با كرامت بود و هيچ سائلى را ردّ نمى كرد و هيچ اميدوارى را نااميد نمى گردانيد.( مسند امام مجتبى، ص 134 ح 18)
5. شرح و سـعه صـدر امـام عليه‏السلام
از مهم ترین درخواست حضرت موسى (ع) از پروردگارش در هنگام ماموریت پیامبری و رسالت، درخواست شرح صدر بود. خداوند می فرماید که موسی گفت: ربّ اشرح لى صدرى؛ پروردگارا به من شرح صدر ده!(طه، آیه 25). خداوند خود در آیات سوره شرح یا انشراح می فرماید که به پیامبر(ص) شرح صدر عطا کردیم: ألم نشرح لك صدرا؛ آیا به تو شرح صدر ندادیم.(شرح، آیه 1)
«شرح صدر» یا «سعه صدر» به معنای افزایش وسعت ظرفيت و تحمّلی است که بستر کسب فضایل و برترین تعاملات با مردم و تحمل فشارهایی است که از آستانه تحمل عموم مردم بیرون است. این یک موهبتى الهى است كه خداوند، هم به پيامبر اکرم و اعظم صلي الله عليه و آله عطا كرده بود. اخلاق نيكو و کریمانه در برابر دوست و دشمن بازتابی از سعه صدر است؛ زیرا به نوعى سعه صدر به شخص کمک می کند تا در برابر فشار سهمگین دشمنان از رفتار و گفتار و کردار، تحمّل و صبورى و بردبارى داشته باشد و کریمانه با آنان رفتار نماید. همه معصومان(ع) از ویژگی و خصلت برخوردار بودند. امام مجتبى عليه السلام نیز این گونه بود . در حديثى آمده است: اِنَّ الْحَسَنَ عليه السلام كانَ مِنْ أَوْسَعِ النّاسِ صَدْرا وَ أَسْجَـحِهِمْ خُلْـقاً؛  امام مجتبى عليه السلام سعه صدرش از همه بيشتر و از نظر اخلاق معتدلترين مردم بود. (اعيان الشيعه، ج 1 ، ص 563)
همین سعه صدر موجب شد تا ایشان بتواند فشار سهمگین پس از صلح که از سوی دوست و دشمن وارد می شد تحمل کند و خشــم خویش فروخورد و کریمانه با مردم برخورد نماید. شیخ مفيد مى گويد: لَمَّا اسْتَقَرَّ الصُّلحُ بَيْنَ الْحَسَنِ عليه السلام وَ بَيْنَ مُعاوِيَةَ خَرَجَ الْحَسَنُ عليه السلام إلَى الْمَدينَةِ فَأَقامَ بِها كاظِماً غَيظَهُ، لازِماً بَيتَهُ، مُنْتَظِراً لاِمرِ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ إلى أَنْ تَمَّ لِمُعاوِيَةَ عَشْرُ سِنينَ مِنْ إمارَتِهِ؛ بعد از صلح امام حسن عليه السلام و معاويه، حضرت به مدينه برگشت و مدت ده سال از حكومتش را در آنجا اقامت گزيد در حاليكه خشمش را فرو برده و در خانه نشسته و منتظر تقدير الهى بود.( ارشاد، ص 191؛ بحارالانوار، ج 44، ص 157 ، ح 26)
تحمّل آن اوضاع تلخ و خون دل خوردن براى مصالح اسلام و مسلمين، از جلوه هاى صبر امام مجتبى عليه السلام بود كه او را قهرمان صبر ساخت.
6. فروتـنى امــام عليه‏السلام
تواضع و فروتنی در برابر مردم از صفات پسندیده است. خداوند می فرماید: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ و از مردم به نِخوت‏ رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خیال باف، خودپسندِ لافزن را دوست نمى‏دارد.(لقمان، آیه 18) و نیز می فرماید: وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.(حجر، آیه 88) و نیز می فرماید: وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛ و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر.(اسراء، آیه 24)
امام حسن مجتبی(ع) عزتمدارانه با پرهیز از ذلت و خواری و رامی، در برابر مردم متواضع و فروتن بود. فيض كاشانى روايت مى كند: وَ كانَ الْحَسَنُ عليه السلام يَمُرُّ بِالسُّؤّالِ وَ بَيْنَ أَيْديهِمْ كَسْرٌ فَيَقُولُونَ هَلُمَّ إلَىَّ الْغَداءَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ وَ هُمْ جُلُوسٌ عَلَى الطَّريقِ، فَكانَ يَنْزِلُ عَلَى الطَّريقِ وَ يَأْكُلُ مَعَهُمْ وَ يَقُولُ: انَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ؛ حضرت امام حسن عليه السلام گهگاهى در ميانه راه به گدايان برخورد مى كرد كه نشسته و چند تكه نان مى خوردند، آنان حضرت را دعوت مى كردند و امام حسن نيز مى نشست و از غذاى آنان مى خورد و مى فرمود: خدا مستكبران را دوست ندارد. (محجة البيضاء،  ج 4 ، ص 33)
7. رسيدگى به امور مردم
ایشان چنان که نقل شده هماره در فکر مردم بوده و به رسیدگی امور ایشان شتاب و سبقت می جست همان طوری که خداوند فرمان داده تا در کارهای خیر سبقت جویید.(بقره، آیه 148؛ مائده، آیه 48)
در حديثى آمده است: ما رُئِىَ أَنَّ رَجُلاً دَفَعَ اِلَيْهِ رُقْعَةً فى حاجَةٍ [اِلاّأَجابَهُ] فَقالَ لَهُ: حاجَتُك مَقْضِيَّةٌ، فَقيلَ لَهُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ، لَوْ نَظَرْتَ فى رُقْعَتِهِ ثُمَّ رَدَدْتَ الْجَوابَ عَلى قَدْرِ ذلِكَ، فَقالَ: أَخْشى أَن يَسْأَلَنىَ اللّهُ عَنْ ذُلِّ مَقامِهِ بَيْنَ يَدَىَّ حَتّى أَقْرَءَ رُقْعَتَهُ؛ هرگز ديده نشد كه كسى به امام نامه اى در مورد حاجتى بدهد مگر اينكه حضرت جواب مى داد: حاجتت برآورده است. گفته شد: اى فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله كاش در نامه اش مى نگريستى و به اندازه حاجتش مى دادى، حضرت فرمود: مى ترسم خدا از من درباره مدت زمانى كه روبرويم خوار مى ايستد و تا نامه اش را بخوانم، سؤال كند. هرگز ديده نشد كه كسى به امام نامه اى در مورد حاجتى بدهد مگر اينكه حضرت جواب مى داد: حاجتت برآورده است. گفته شد: اى فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله كاش در نامه اش مى نگريستى و به اندازه حاجتش مى دادى، حضرت فرمود: مى ترسم خدا از من درباره مدت زمانى كه روبرويم خوار مى ايستد و تا نامه اش را بخوانم، سؤال كند. (نظم درر السمطين ص 196)
8. هـديه به مـردم
ابنِ سيرينَ قـالَ: اِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يُجيزُ الرَّجُلَ الْواحِدَ بِمأَةِ أَلْفٍ؛ امام حسن عليه السلام به هر شخص (وقتى جايزه و هديه مى داد) صد هزار جايزه مى داد. (تاريخ ابن عساكر ترجمة الامام الحسن، ص 147 ح 246)
نَجيحٍ گويد: رَاَيْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلىٍّ عليه السلام يَاكُلُ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ كَلْبٌ، كُلَّما أَكَلَ لُقْمَةً طَرَحَ لِلْكَلْبِ مِثْلَها، فَقُلْتُ لَهُ: يَا بْنَ رَسُولِ اللّه ِ أَلا أَرْجِمُ هذَا الْكَلْبَ عَنْ طَعامِكَ؟ قالَ عليه السلام : دَعْهُ اِنّى لاَسْتَحْيى مِنَ اللّهِ أَنْ يَكُونَ ذُورُوحٍ يَنْظُرُ فى وَجْهى وَ أَنَا آكُلُ ثُمَّ لا أُطْعِمُهُ؛ ديدم امام حسن عليه السلام غذا مى خورد و سگى مقابلش بود، هر لقمه اى كه حضرت ميل مى فرمود لقمه اى نيز براى سگ مى انداخت، عـرض كردم: اى فـرزند پيامبر آيا اين سـگ را بـرانم ؟ فرمود: رهايش كن. از خدا حيا دارم كه طعامى بخـورم و جـاندارى مقابلم ايسـتاده باشد و نگاه كند و بـه آن غذا ندهـم. (مسند امام مجتبى عليه السلام، ص 130)
امام حسن عليه السلام مى فرمود: اَهْـلُ الْمَسْـجِدِ زُوّارُ اللّهِ وَ حَقٌّ عَلَى الْمَزُورِ أَلتُّحْفَةُ لِزائِرهِ؛ اهل مسجد زائران خدايند و برخداست كه به زوارش هديه بدهد. (ارشاد القلوب، ص 72)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا