اخلاقی - تربیتیاقتصادیمعارف قرآنی

گردش سرمايه در جوامع اسلامي

يكي از مسايل مهم در اقتصاد جامعه نمونه و برتر اسلامي كه بر پايه آموزه هاي و حياني قرآن شكل مي گيرد، مسئله گردش سرمايه است، زيرا بسياري از ظلم ها و ستم ها در جوامع بشري از اين ناحيه شكل گرفته و پديدار مي شود.

گردش نادرست و نارساي سرمايه در جوامع بشري موجب مي شود تا انسان ها در وضعيت مطلوبي قرارنگيرند و نتوانند استعدادها و قواي خويش را آزاد، تقويت و به كمال برسانند.
وضعيت نامطلوب اقتصادي بيشتر مردم عامل مهمي براي نارسايي در كمالي شدن آدمي است. از اين روست كه در روايات اسلامي بينوايي و فقر را با كفر و بي ديني برابر نهاده و گفته اند: «كادان يكون الفقر كفرا؛» نزديك است كه فقر همان كفر باشد. دستكم مي توان مدعي شد كه بي نوايي بشر عامل اساسي كفر و بي ديني اوست.

از اين رو، قرآن با شناسايي عوامل ايجادي فقر و مبارزه با آن مي كوشد تا زمينه اي مناسب براي ايمان آدمي پديد آورد؛ به ويژه كه در مفهوم اسلامي مراد از ايمان همان دست يابي انسان به ابزارهاي كمالي و رشدي انسان است. دين و ايمان چيزي جز دستورها و برنامه هايي خاص انسان براي رهايي از بندهاي طبيعت و بهره گيري از آن ها براي رسيدن به كمال شايسته و سزاوار وي نيست. تمامي دستورها و آموزه هاي و حياني قرآن و ديگر كتب آسماني در اين راستا فرو فرستاده شده است.
از آن جايي كه فقر به عنوان مانع ايمان و راه كمالي شناسايي شده است مبارزه با آن به عنوان اصل راهبردي در دستور كار و برنامه هايي و حياني كتب آسماني و قرآن قرارگرفته است. براي رسيدن به مطلوب قرآن نخست مي كوشد تا عوامل ايجادي فقر را شناسايي و راه مبارزه با آن را بيان دارد و يا با بررسي موانع تحقق كمالي از جمله فقر آن موانع را نيز از پيش رو جوامع بردارد.
قرآن روش خاصي براي ريشه كني بنيادين در پيش مي گيرد. به اين صورت كه مي كوشد تا عوامل شناختي، بينشي و نگرشي را شناسايي كرده و بستر و زمينه هاي رشد موضوعي را ردگيري كرده و با تغيير در شناخت ها و بينش ها، نگرش و گرايش انساني و جوامع را دگرگون سازد.
از آن جايي كه در بينش قرآني جوامع انساني به قصد تسخير انسان از انسان و بهره برداري بيش تر از منابع و استعدادهاي طبيعي شكل گرفته است و بهره كشي از يك ديگر به عنوان ساختار وجودي و ذاتي انسان شناسايي و ردگيري شده است و از سوي ديگر مسئله استعمار و آباداني نيز به عنوان انگيزه طبيعي و هدف مياني انسان در شريعت وحياني تشريع و قانوني شده است، به طوري طبيعي در نگرش قرآني انسان به دو جهت در گردآوري سرمايه و ايجاد فقر نقش اساسي بازي مي كند.
به اين معنا كه از يك سو هر انساني مي كوشد تا بر پايه گرايش غريزي خود همه چيز را براي خويش فراهم آورد و به جهت حب ذات همه عوامل رشد و تعالي خويش را گردآورد. ترس از فقدان سرمايه و عوامل رشد موجب مي شود كه به تكاثر و گردآوري روي آورد. از آن جايي كه عقل حكم مي كند كه احتياط كند از بخشش و بذل و انفاق آن چه فراهم آورده به ديگران خودداري ورزد. استعمارگري آدمي براي فراهم آوردن بيشترين امكانات براي خود جهت دست يابي به كمال انجام مي شود.
در حقيقت كمال گرايي انسان موجب مي شود تا براي دست يابي به عوامل كمالي به آباداني زمين و طبيعت دست زند تا هر آن چه را براي كمال خود مفيد مي يابد كشف و از آن بهره برداري كند.
ترس از دست دادن موجب مي شود تا در گردآوري و تكاثر آن بكوشد. اين گونه است كه گردآوري و ذخيره براي انسان ارزش مي يابد و خود را به عنوان يك اصل نشان مي دهد.
راهبرد اساسي انسان عاقل آن است كه بيشتر آباد كند و در راستاي آبادسازي بيشترين بهره كشي از ديگران را انجام دهد و آن چه را از راه بهره برداري و آبادسازي گردآوري كرده است انبار و ذخيره نمايد تا روزي گرفتار فقدان سرمايه براي ادامه راه تكاملي خود نگردد.

عناصر شناختی و بینشی
بنابراين مي توان چند عنصر شناختي و بينشي را در اين تحليل ردگيري و شناسايي كرد. برخي از اين عناصر امري طبيعي و در اصل مطلوب و سازنده هستند هر چند كه به جهاتي به صورت نادرست مورد استفاده قرارگرفته اند.
عنصر نخست عنصر حب ذات و دوستي آن است كه امري ذاتي و مطلوب است. دومين عنصر كمال گرايي انسان است. اين دو عنصر موجب مي شود تا انسان در پي راه ها و عواملي باشد كه وي را براي رسيدن به كمال ياري رساند.
بنابراين مي كوشد تا با آباداني زمين و طبيعت مواد و زمينه هاي لازم براي رشد و تكامل خود را فراهم آورد. از اين رو اقدام به آبادي زمين مي كند ولي از آن جايي كه به تنهايي نمي تواند به آن چه مي خواهد برسد و همه عوامل و بستر و مواد لازم تكاملي خود را فراهم آورد به تسخير ديگران اقدام مي كند.
تسخير متقابل تضادها و اختلافات را دامن مي زند. براي رهايي از اين مشكل و كاهش تضادها، به جامعه گرايش پيدا مي كند. در حقيقت جامعه عبارت است از مجموعه اي از انسان ها و مردمان كه براي تسخير يك ديگر گردآمده اند و براي كاهش تضاد منافع و اختلافات، قانون و يا قوانين را وضع مي كنند تا رفتارهاي متضاد و متخالف را تعديل كند.
بنابراين ساخت اصلي جوامع را قانون هاي بازدارنده شكل مي دهد و جامعه مدني جامعه اي است كه قوانين آن از حالت رسوم و سنت ها خارج شده و به شكل مدون در آمده و همه شهروندان آن جامعه آن را به عنوان قانون اساسي و مكتوب پذيرفته و به آن عمل مي كنند؛ چنان كه جامعه مدينه النبي به طور دقيق همين معنا و مفهوم را مي رساند. پيش از پيامبر(ص) جامعه بدوي همراه با قوانين نامكتوب وجود داشت كه قوانين شفاهي به نام رسم و سنت بود.
اكنون جوامع با قوانين نانوشته و نوشته شكل گرفته است تا امكان بهره برداري درست از منابع و سرمايه هاي طبيعت كه به شكل تسخيري از يك ديگر و آبادسازي به دست مي آيد براي افراد و شهروند جامعه فراهم آيد؛ اما مشكل آن است كه برخي به جهاتي اين قوانين را دور مي زنند و يا تحريف و تفسيري نادرست از آن به دست مي دهند تا از امكانات بيشتري بهره برند و بهتر و بيش تر به استعمار و تسخير ديگر بپردازند.
ريشه اين مي تواند دو مسئله مهم باشد: يكي از مسايل ترس از دست دادن هاست؛ زيرا مردمان همواره با خشك سالي و قحطي و يا بي نوا شدن سرمايه داران و اهل نوا را شاهد بوده اند و از سوي ديگر حرص و آز به عنوان امري طبيعي و قوه ذاتي در بشر وجود دارد بنابراين اين دو مسئله و عواملي همانند اين دو موجب مي شود كه برخي از قانون تجاوز كرده و به استعمار بيشتر و يا بهره كشي بيش تر روي آورند و حقوق برخي از افراد را غصب كرده و از آن بهره برداري كنند. ذخيره سازي و انباشت ثروت و تكاثر امري است كه اين گونه در جوامع بشري پديدار مي شود.
از اين روست كه قرآن مي كوشد تا پس از شناسايي علل و عوامل تكاثرگرايي و انباشت ثروت و نيز ظلم و ستم كه موجب فقر و بي نوايي شماري از انسان ها مي شود با تغيير در شناختي و بينشي مردمان آنان را به نگرشي جديدي برساند تا در حوزه عمل گرايش ايشان نيز دگرگون شود.
به عنوان نمونه قرآن با تغيير در نگرش انصار كاري كرد كه ايشان مهاجران را بر خود مقدم مي داشتند و اموال خويش را با آن كه بدان نياز داشتند ايثار مي كردند و مهاجران فقير را بر خود مقدم مي داشتند؛ زيرا نخست دريافته بودند كه موثر در هستي خداوند است و همان آفريدگار ايشان پروردگاري است كه آنان را به كمال مي رساند و اين گونه نيست كه تنها دارايي هاي موجود مادي مي تواند ابزار تكاملي و رشد ايشان باشد بلكه آن كس كه در تكامل انسان نقش جدي و مستقيم و موثري دارد خداوند است كه به نام پروردگاري هويدا و آشكار مي شود و هركس را بخواهد به كمال مي رساند.
هرچند كه ماده و سرمايه و طبيعت ابزارهاي رشدي و تكاملي هستند ولي تنها ابزار و يا عامل نيستند بلكه عوامل ديگري چون پروردگار وجود دارد كه نقش او جدي تر و موثرتر است. از سويي پذيرفتند كه خداوند پروردگار است كه به هر كس بخواهد از سرمايه مي دهد و يا مي گيرد.
اين روشي است كه قرآن براي تغيير در نگرش و رفتار مردمان انجام داده و موفقيت آن را در ميان انصار شاهد بوده ايم. اما اين تنها روش نيست؛ زيرا قرآن افزون بر تغيير بينش و نگرش مي كوشد تا ابزارهاي قانوني نيز فراهم آورد تا در صورت و شكل هاي ديگر به هدف دست يابد. به اين معنا كه منظومه آموزه هاي شناختي و دستوري قرآن شبكه اي در هم تنيده و پيچيده اي است كه انسان و جامعه را به هدف خاصي رهنمون مي سازد.
اگر در حوزه روشي و يا شناختي و يا بينشي و منشي تغيير ايجاد مي كند و از راه آموزش و پرورش مقدمات تغيير را فراهم مي آورد با ابزارها و روش هاي ديگري نيز اين كار را انجام مي دهد. بنابراين در كنار آموزش و پرورش و فرهنگ سازي اقدام به برنامه هاي عملي و قانوني ديگري مي كند كه مي توان به قوانين مختلفي اشاره كرد كه به صورت تشويقي و يا تنبيهي به مورد اجرا مي گذارد. در حوزه تشويقي به افراد جامعه تاكيد مي شود كه انفاق برادر نماز است و هر كس نماز مي خواند آدمي انفاق گر و بخشنده است.
از سوي ديگر قرآن روش هاي تنبيهي را نيز پي مي گيرد. در هر جايي كه خداوند شخصي را تنبيه مي كند، وي را وا مي دارد كه انفاق كرده و مالي را در راه خدا هزينه كند. اين گونه است كه مساله كفارات مالي مطرح مي شود تا ثروت از انباشتگي رهايي يابد و گردش آزاد و روان سرمايه در كل جامعه انجام شود تا همگان از فوايد و آثار آن به ويژه در حوزه تكاملي و رشدي بهره برند.
در حقيقت گردش سرمايه به شيوه ها و راه هاي مختلفي در دستور كار قرار مي گيرد. خداوند در تحليل و تعليل كلي درباره بسياري از روش ها و دستورها و قوانين اقتصادي مي فرمايد كه هدف از آنها گردش سرمايه است تا سرمايه ها در دست شماري از اشخاص نماند: آن چه خدا از اموال مردم آن آبادي ها بدون پيكار مجاهدان به پيامبرش بازگردانيد سهمي از آن به خدا اختصاص دارد كه مي بايست در راه او هزينه شود و سهمي از آن پيامبر و سهمي براي خويشاوندان او و يتيمان و مستمدان و در راه ماندگان است. اين تقسيم بدان جهت است كه اين اموال و سرمايه ميان توانگران شما دست به دست نگردد. (حشر آيه7)
بنابراين در يك تعليل كلي علت را دست به دست نشدن سرمايه در دست سرمايه داران و توانگران بيان مي كند. بنابراين هدف از دستورهاي اقتصادي چه تشويقي و چه تنبيهي گردش سرمايه در جامعه است و اين كه تنها در دست عده اي نباشد و در ميان آنان نگردد.
قرآن بخشي را به خدا اختصاص مي دهد و سپس بيان مي دارد كه آن سهم را مي بايست به مهاجران فقير و بي نوايي دهند كه از خانه و اموالشان رانده شده اند. (همان آيه8) در حقيقت خداوند مي كوشد تا جايگاه اين دسته را بالا برد و به اين وسيله هم ارزش كار مهاجران در راه خدا بنماياند و هم به طرق مختلف آنان را از مواهب و ثروت زمين بهره مند گرداند.
به هر حال گردش سرمايه از مهم ترين مسايل و مباحثي است كه در جامعه برتر به طرق مختلف مورد توجه و تاكيد قرار گرفته است و راهكارهاي برون رفت از مشكل گردش سرمايه در دست توانگران حل و بيان شده است. بنابراين اگر بخواهيم جامعه برتر و نمونه قرآني ايجاد كنيم مي بايست همه اين قوانين را به طور كامل مراعات و عمل نماييم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا