اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

چگونه حج بگزاريم؟

نگاهي به برخي شرائط حج ابراهيمي
اسلام پنج نماد اصلي دارد که نشانه مسلماني است؛ يعني اگر کسي اين پنج عمل را انجام ندهد ميان مسلمان و کافر فرقي نيست. اگر مسلمان فاقد اين اعمال پنج گانه نماز، روزه، زکات، حج و ولايت باشد در مسلماني او بايد شک کرد؛ چرا که عقيده و باور باطني بايد در رفتار و کردار آدمي خود را نشان دهد؛ تجليات باورهاي اصول دين يعني توحيد، عدل الهي، نبوت، امامت و معاد را مي بايست در فقه عملي او يافت. اما سوال اين است که چگونه حج يا ديگر اعمال، مقبول الهي خواهد بود؟ شرايط حج و نماز و روزه واقعي چيست؟ نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني درباره حج واقعي و مقبول از ديدگاه قرآن و عترت(ع) وشرائط حج ابراهيمي به اين سوالات پاسخ داده است.

اطاعت از ولايت، محور عبادت
    بر اساس آموزه هاي قرآني، محور عبادت همان اطاعت از ولايت است، و گرنه عبادت در هر شکل ديگري جز بدعت و «ادخال ما ليس من الدين في الدين»، چيزي نيست. خداوند مي فرمايد که عبادت آن چيزي است که او به عنوان هدايت از طريق وحي به پيامبر(ص) بيان و تشريع کرده و آن حضرت(ص) در قالب قرآن و سنت و حديث در عمل انجام داده و اجرا نموده است. از اين رو اطاعت از پيامبر(ص) را عين اطاعت خود دانسته و لفظ اطاعت را تکرار نکرده و فرموده است: اَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ؛ از خدا و رسول اطاعت کنيد.(آل عمران، آيات 32 و 132؛ انفال، آيات 1 و 20)
    خداوند در جايي ديگر مي فرمايد که پيامبر(ص) جز به وحي سخن نمي گويد (نجم، آيات 3 و 4) و در آيه 7 سوره حشر مي فرمايد: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و آنچه را فرستاده اش به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت‏كيفر است.
    از اين آيات به دست مي آيد که قول و فعل و تقرير پيامبر(ص) بر مسلمان حجت است و بايد بي چون و چرا از آن اطاعت کند؛ زيرا هيچ سخني بر اساس هواهاي نفساني نمي گويد بلکه هر چه بر زبان مي آورد وحي الهي است و هر چه عمل مي کند در چارچوب خواسته الهي است.(نجم، آيات 3 و 4) از اين رو اطاعت از پيامبر(ص) عين اطاعت از خدا دانسته شده است.
    البته همين عينيت را خداوند براي اميرمومنان علي(ع) نيز در آيه 61 سوره آل عمران اثبات کرده و با تعبير «انفسنا» اميرمومنان علي(ع) را نفس پيامبر دانسته است که به طور طبيعي وقتي علي(ع) نفس محمد(ص) است، پس اطاعت از علي(ع) عين اطاعت از پيامبر(ص) و در نتيجه اطاعت از خداست. براين اساس در آيه 55 سوره مائده ولايت مطلق اميرمومنان علي(ع) را اثبات مي کند و از آنجايي که به تعبير پيامبر(ص) نور چهارده معصوم(ع) يکي است، پس تفاوتي ميان اين چهارده نفر نيست و لذا خداوند با اعلام صريح و اعلان روشن تطهير مطلق و کامل اهل بيت(ع) از پليدي، حجت قول و عمل و تقرير آنان را تاکيد مي کند(احزاب، آيه 33) و به طور طبيعي هر کسي بخواهد در صراط مستقيم الهي و هدايت خداوندي برود و عبادت کند، مي بايست همه زندگي پيامبر(ص) و به تبع او اميرمومنان نفس پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) را اسوه حسنه خود قرار دهد(احزاب، آيه 21) و از آنان اطاعت کند تا اين گونه دين کامل اسلام را پذيرفته و به نعمتي تمام برسد (مائده، آيه 3) که مرضي الهي است و در روز قيامت از آن پرسش و بازخواست مي شود.(تکاثر، آيه 8)
    امام باقر (ع) با اشاره به جايگاه نمادهاي اصلي دين اسلام که جداکننده و فارق اسلام و کفر است، ولايت را به عنوان محور قرار مي دهد و مي فرمايد:بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَي خَمْسٍ عَلَي الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ؛ اسلام بر پنج پايه بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولايت. و به چيزي چون ولايت دعوت نشده است.(الكافي، الکليني،ج2،ص18)
    اينکه خداوند محور عبادت و درستي و کمال و تماميت آن را منوط به اطاعت از ولايت دانسته، براي اين است که در آيه 3 سوره مائده، اکمال دين اسلام و اتمام نعمت الهي به ولايت و پذيرش آن منوط شده است؛ پس اگر کسي همه اعمال عبادي و احکام شريعت اسلامي را به جا آورد، ولي بدون اطاعت از ولايت پيامبر(ص) و ولايت امامان معصوم(ع) باشد هيچ عملي را به درستي انجام نداده است؛ چرا که اعمال عبادي او بدون اطاعت از ولايت همانند اعمال بدعت آميز است؛ زيرا اين ولايت است که آن را معنا و مفهوم مي بخشد. بر همين اساس گفته شده که انجام اعمال عبادي و ديني بدون تقليد از مرجع تقليدي که به حکم خاص از سوي امام(ع) نصب شده يا به حکم عام نصب مي شوند، عملي غير مقبول و باطل يا دست کم داراي اشکال است و هر کسي بايد عمل عبادي اش به حکم مرجع تقليدي باشد.
    بر همين اساس هر کسي هر عبادتي را انجام مي دهد بايد در چارچوب اطاعت از ولايت باشد که شامل ولايت ابتدايي پيامبر(ص) و ولايت استمراري امامان معصوم(ع) و ولايت تبعي ولايت فقيه و مراجعي خاص است که داراي شرايط عام باشند.
    همچنين بر همين اساس اگر عمل عبادي با لقاي امام(ع) همراه نباشد آن عمل عبادي ابترو بي تاثير است؛ چرا که شرط پذيرش و قبولي اعمال علاوه بر تقواي الهي(مائده، آيه 27) و اطاعت از خداوند،اطاعت از ولايت است (مائده، آيه 3) که خداوند از آنان به اهل بيت(احزاب، آيه 33)، اولوا الامر(نساء، آيات 59 و 83) و مانند آن ياد کرده است.
    اين لقاء امام در نماز با «السلام عليکم و رحمه الله و برکاته» انجام مي گيرد که سلام به چهارده معصوم(ع) است و در حج و ديگر اعمال عبادي با ديدارپيامبر(ص) و امامان(ع) در قالب زيارت قبور ايشان انجام مي گيرد؛ چرا که بر اساس آيات قرآني پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) همانند خداوند شاهد اعمال ما هستند و هرگز ما از محضر آنان غايب نيستيم. خداوند در آيه 105 سوره توبه به صراحت مي فرمايد: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُوْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و بگو: «هركاري مي‏خواهيد بكنيد، که به تحقيق خدا و پيامبر او و مومنان در كردار شما مي نگرند و به تحقيق به سوي داناي نهان و آشكار بازگردانيده مي‏شويد پس شما را به آنچه انجام مي‏داديد آگاه مي کند.» اين سين در «فَسَيَرَي» سين تسويف و تاخير نيست بلکه سين تحقيق است؛ زيرا خداوند بعدا نمي بيند بلکه همين حالامي بيند. پس پيامبر و آن مومنان که همان امامان معصوم(ع) و اولوا الامر واقعي(ع) هستند(مائده، آيه 55؛ نساء، آيات 59 و 83) همين الان هنگام عمل مي بينند؛ چرا که بايد آنان نسبت به اعمال انساني شهادت دهند و شهادت مي بايست «عن حس» و همان هنگام عمل باشد و شاهد و گواه ارتباط نيت و عمل را نيز بداند و ببيند. پس بايد عالم به غيب و شهادت و ظاهر و باطن فرد و اعمالش باشد تا بتواند شهادت دهد؛ چرا که خداوند امامان(ع) و پيامبر(ص) را شاهد و گواه بر همگان دانسته است.(نحل، آيه 89)
    در روايات امامان(ع) آمده است که براي تمام بودن هر عمل عبادي ،بايد به ديدار امام و ولي الله برويم تا عمل به تماميت و کمال برسد و مقبول الهي شود. در بحارالانوار بابي با اين عنوان است: ان من تمام الحج لقاء الإمام و زيارة النبي و الائمة عليهم السلام.؛ از تمام حج لقاء امام و زيارت پيامبر(ص) و امامان (ع) است. در آنجا از علل شرايع شيخ صدوق نقل شده است:امام صادق(ع) فرمود: هرگاه کسي از شما حج گزارد پس بايد حج خود را با زيارت ما خاتمه دهد؛ زيرا زيارت ما نشانه تمام بودن حج است.
    بحار الانوار از علل الشرائع و کتاب عيون اخبار الرضا به سند زير نقل مي کند:امام باقر(ع) فرمود: به راستي مردم به اين امر نشده اند که بيايند اين سنگ هاي خانه خدا را طواف کنند و برگردند، بلکه بايد به مکه بيايند و در آنجا ولايت خودشان به ما را اطلاع دهند و نصرت و ياري خودشان را نسبت به ما عرضه دارند.( بحارالانوار، ج 99، ص 374، روايات 1 تا 3)
    در حقيقت هدف آن است که با حضور در مکه هم ابراز ارادت به ولايت کنند و هم آمادگي خود را براي نصرت امامان(ع) بيان کرده و خود را آماده جانفشاني در راه اهل بيت عصمت و طهارت کنند.
حجّ ابراهيمي، حج اطاعت و ولايت
    پس حج ابراهيمي چيزي جز همان حج ولايت و اطاعت از ولايت نيست؛ چرا که با آمدن به مکه به عنوان مرکز اسلام، شخص نشان مي دهد که مسلمان است و هر چه اسلام بخواهد از مال و جان و عرض هزينه مي کند تا بيايد و در آن کنگره عظيم در يک همايش جهاني، ولايتمداري خود را اعلان نمايد و با برائت از ولايت شيطان و سنگ زدن به جمرات نشان دهد که از ولايت ابليس و شياطين انس و جن تبري مي جويد. از اين رو برائت از مشرکان و شياطين انسي و جني لازم و ضروري حج ابراهيمي است.
    انسان در حج ابراهيمي نفس خويش را ذبح مي کند؛ زيرا همان طورکه گفته شد نفس انسان تنها همان چيزي نيست که در درون خودش است؛ زيرا ديگري نيز مي تواند نفس شخص باشد، چنانکه اميرمومنان علي(ع) نفس پيامبر(ص) شمرده شده و خداوند آن حضرت را نفس پيامبر(ص) معرفي مي کند.(آل عمران، آيه 61)
    نفس حضرت ابراهيم(ع) حضرت اسماعيل (ع) بود و خداوند خواست تا او نفس خويش را قرباني کند و در آزمون قرباني حضرت ابراهيم (ع) و حضرت اسماعيل(ع) به عنوان نفس ابراهيمي به سلامت بيرون آمدند و نشان دادند که مطيع محض و بي چون و چراي اوامر الهي هستند و اطاعت کامل و مطلق دارند.(صافات، آيات 102 تا 104)
    همچنين پيامبر(ص) و نفس ايشان حضرت اميرمومنان علي (ع) در ليله المبيت از اين آزمون سربلند بيرون آمدند و نشان دادند که مطيع امر الهي هستند. پس پيامبر(ص) در آن شب نفس خويش حضرت امير(ع) را به قربانگاه بستر فرستاد تا آماج چهل شمشير سران مشرکان قريشي شود، اين گونه بود که پيامبر(ص) و نفس کريم و بزرگوارش از آزمون الهي و اطاعت، سربلند بيرون آمدند و خداوند اين حرکت بندگي محض ايشان را در آياتي بيان کرده است: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَوُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و چون به او گفته شود: «از خدا پروا كن» نخوت، وي را به گناه كشاند. پس جهنم براي او بس است، و چه بد بستري است.(الميزان، ج 2، ص135؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، جلد 3، صفحه 270 ؛ هم چنين غزالي در كتاب احياء العلوم جلد سوم صفحه 238 و گنجي در كتاب كفاية الطالب صفحه 114 و صفوري در نزهة المجالس جلد دوم صفحه 209 و ابن صباغ مالكي در كتاب الفصول المهمة صفحه 33، سبط ابن جوزي حنفي در تذكرة الخواص صفحه 21 شبلنجي در نور الابصار صفحه 86 و احمد در مسند جلد يك صفحه 348 و تاريخ طبري جلد دوم صفحه 99 تا 101 و ابن هشام در سيره جلد دوم صفحه 291 و حلبي در سيره خود و تاريخ يعقوبي جلد دوم صفحه 29 جريان ليلة المبيت را نقل كرده‏اند.)
    پس کسي که مي خواهد حج ابراهيمي بگزارد لازم است مانند حضرت ابراهيم(ع) و پيروان به حق ايشان يعني پيامبر(ص) و اميرمومنان علي(ع) از نفس خويش بگذرد و ازهر آنچه که رنگ تعلق دارد خود را آزاد کند. البته بسياري از مردم، مال و فرزندانشان نفس آنان را تشکيل مي دهند واينها سد راه تعالي و تکامل آنان بوده و هستند. از اين رو قرآن فرزندان و اموال را مايه آزمايش براي همگان (تغابن، آيه 15) و برخي از زنان و فرزندان را دشمن ايمان مردمان مي داند.(تغابن، آيه 14)
    به هر حال، گذشت از مال و فرزند و زن که جزو محبوب هاي آدمي و محل ابتلاء و امتحان اوست (آل عمران، آيه 14) از لوازم و شرايط اصلي حج ابراهيمي است.
    همچنين خلوص و دوري از ريا و خودنمايي از ديگر شروط حج ابراهيمي است؛ چنانکه آن حضرت (ع) خالص براي خدا زندگي کرد و با خلوص، خانه خدا را بنا کرد و آيين ها و مناسک آن را انجام داد؛ به طوري که مهم ترين تصوير از خلوص ايشان را در ذبح اسماعيل مي توان مشاهده کرد.
    در روايتي از امام صادق(ع) آمد است: حج بر دو گونه است: حجي که براي قرب و رضاي خدا به جا آورده مي شود و حجي که به خاطر مردم (تظاهر و رياء ) به جا آورده مي شود، پس هر کس براي خدا حج کند بر خداوند است که پاداشش را بهشت دهد و هر که براي مردم حج کند پاداشش در روز قيامت بر عهدۀ مردم است.
    همچنين اميد به خدا و عدم ياس از بخشش او از مهم ترين شرايط حج است. کسي که حج مي گذارد خود را همانند کسي مي يابد که به شست و شو رفته تا هر چه چرک ايام و روزگاران بر تن و جانش نشسته را بزدايد. پس وقتي از حمام حج بيرون آمد بايد خود را همچون کودکي پاک و معصوم بداند و گرنه اگر خود را نيامرزيده بداند گناه بزرگي مرتکب شده است. مردي از امام صادق (ع) از گناهکارترين مردم پرسيد. حضرت فرمود هر که در اين دو موقف عَرَفه و مُزدَلِفه وقوف کند (وقوف در عرفات و مشعر الحرام) و ميان اين دو کوه (صفا و مروه) سعي کند سپس اين خانه (کعبه) را طواف کرده و در پشت مقام ابراهيم (ع) (دو رکعت) نماز بخواند آنگاه در دل خود بگويد و گمان کند که خداوند او را نيامرزيده است، او از گناهکارترين مردم است.
    به دليل تاثير اعمالي چون نماز و روزه و زکات و حج در زندگي انسان و تحول اساسي آن در آدمي است که اين اعمال بسيار مورد تاکيد قرار گرفته است. نماز به عنوان ستون دين و زکات در کنار نماز قرار مي گيرد.(بقره، آيات 2 و3) و درباره حج خداوند آن را از شعائر عظيم الهي مي داند و در آيات بسياري از جمله سوره حج بر اهميت آن تاکيد مي کند؛ زيرا اين پنج اصل اساسي در اسلام جدا کننده مومن از کافر و بي تقوا از تقوا و عامل مهمي در رسيدن انسان به تقواي الهي است.امام صادق(ع) مي فرمايد: هر کس بميرد و حجه الاسلام را (حجي که در تمام عمر يکبار براي اشخاص مستطيع واجب مي شود) به جا نياورد و براي او مانعي از اين جهت نباشد (يعني حاجتي که او را به زحمت اندازد و يا مرضي که با وجود آن طاقت رفتن نداشته باشد و يا صاحب قدرتي که مانع او گردد) پس بايد يهودي و اگر خواست نصراني بميرد.
ناصر خسرو و حج ابراهيمي
  در بیان  اسرار حج و رموز عرفاني آن را ناصر خسرو چنين گويد:
    حاجيان آمدند با تعظيم
     شاکر از رحمت خداي رحيم
    خسته از محنت و بلاي حجاز
    رسته از دوزخ و عذاب اليم
    مرمرا در ميان قافله بود
     دوستي مخلص و عزيز و کريم
    گفتم او را بگوي چون رستي
    زين سفر کردن برنج و به بيم
    باز گو تا چگونه داشته اي
    حرمت آن بزرگوار حريم
    چون همي خواستي گرفت احرام
    چه نيت کردي اندر آن تحريم
    جمله بر خود حرام کرده بدي
     هر چه مادون کردگار عظيم ؟
    گفت ني، گفتمش زدي لبيک
    از سر علم از سر تعظيم
    مي شنيدي نداي حقّ و جواب
    باز دادي چنانکه داد کليم ؟
    گفت ني، گفتمش چو در عرفات
     ايستادي و يافتي تقديم
    عارف حق شدي و منکر خويش
     به تو از معرفت رسيد نسيم ؟
    گفت ني، گفتمش چو سنگ جمار
    همي انداختي به ديو رجيم
    از خود انداختي برون يکسو
    همه عادات و فعلهاي ذميم ؟
    گفت ني، گفتمش چو مي کشتي
     گوسفند از پي اسير و يتيم؟
    قرب حق ديدي اول و کردي
    قتل و قربان، نفسِ دونِ لئيم؟
    گفت ني، گفتمش چو گشتي تو
    مطلع بر مقام ابراهيم
    کردي از صدق و اعتقاد و يقين
    خويشي خويشتن به حق تسليم ؟
    گفت ني، گفتمش به وقت طواف
     که دويدي به هروله چو ظليم ؟
    از طواف همه ملائکيان
    ياد کردي به گرد عرش عظيم ؟
    گفت ني، گفتمش چو کردي سعي
    از صفا سوي مروه بر تقسيم
    ديدي اندر صفاي خود کونين
     شد دلت فارغ از جحيم و نعيم ؟
    گفت از اين باب هرچه گفتي تو
    من ندانسته ام صحيح و سقيم
    گفتم اي دوست پس نکردي حج
    نشدي در مقام محو، مقيم
    رفته و مکه ديده آمده باز
    مِحنت باديه خريده به سيم
     گرتوخواهي که حج کني پس ازاين
    اينچنين کن که کردمت تعليم .

روزنامه كيهان، شماره 20857 به تاريخ 6/6/93، صفحه 6 (معارف)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا