چگونه تقدیر را تغییر دهیم؟
مطلب حاضر نگاهی است به جایگاه سنتهای الهی در هستی و غیرقابل تبدیل بودن آنها و اینکه مقدرات و سرنوشت انسان نیز در چارچوب این سنتها رقم میخورد، اما این بدان معنی نیست که انسان محکوم به جبر مقدرات است بلکه درحیطه سنتهای حاکم بر هستی، به او اجازه داده شده تا با استفاده از اسباب و وسایل و نیز تغییر رفتار خود، سرنوشت خویش را تغییر دهد و بهترین زمان این تغیر و حک و اصلاح، شب قدر است.
عدم تبدیل و تحویل در قوانین هستی
از نظر آموزههای قرآن، قوانین و سنتهای حاکم بر هستی که از آن به سنتها و قوانین تکوینی یاد میشود، تبدیل و تحویلی بردار نیست.
قوانین، احکام و سنتهای الهی در تشریع نیز چنین است؛ زیرا همان طوری که قوانین و سنتهای تکوینی بر اساس حکمت و عدالت وضع شده است، قوانین و سنتهای تشریعی نیز بر اساس حکمت و عدالت، وضع شده است. (روم، آیه 30)
بنابراین، همه قوانین و سنتهای تکوینی و تشریعی مبتنی بر حکمت و عدالت است؛ به طوری که اگر تحویل و تبدیلی در این قوانین و سنتها ایجاد شود، بر خلاف حکمت و عدالت است؛ زیرا خدا همه هستی را براساس حکمت و هدفی ایجاد و خلق کرده است؛ و از آنجا که خدا حکیم، علیم و قدیر است؛ به هر چیزی، آن جایگاه «حق» را داده که مقتضای حکمت و عدالت است؛ چرا که خدای حکیم برای تحقق حکمت و هدف هستی، از علم و دانایی برخوردار است که هیچ جهل در آن راه نمییابد و از چنان قدرتی برخوردار است که هیچ عجز نیز در آن راه نمییابد. پس خدا به حکمت خویش هر چیزی را در جایگاه حق خودش قرار داده است و هر گونه تبدیل و تحویل در هر چیز از جمله قوانین و سنتهای تکوینی و تشریعی به معنای خروج از حکمت و عدالت به سمت عبث و ظلم است که در ذات الهی و افعال او راه ندارد. (آل عمران، آیه 182؛ مومنون، آیه 115)
از نظر قرآن، تبدیل به معنای بدلآوری و جایگزین کردن یا تحویل به معنای از حالی به حالی دیگر در آوردن، در هستی از جمله سنتها و قوانین تکوینی و تشریعی راه ندارد؛ چنانکه خدا به صراحت بر این امر در آیات قرآن تاکید دارد و میفرماید: وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهًِْ اللهِ تَبْدِيلًا؛ و هرگز در سنت الله تبدیلی نخواهی یافت. (احزاب، آیه 62) و نیز میفرماید: وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا؛ و در سنت ما تحویلی را نخواهی یافت. (اسراء، آیه 77)
مقدرات هر چیزی بر اساس حکمت و عدالت الهی
پس بر اساس حکمت و عدالت الهی، هیچگونه تبدیل و تحویلی در چیزی از جمله سنتهای الهی رخ نمیدهد. این بدان معناست که برای هر چیزی مقدراتی براساس حکمت و عدالت است که تعیینکننده «هویت» آن چیز است. از همین رو خدا درباره خلقت هر چیزی به «قدر» آناشاره میکند که بر اساس حکمت و عدالت الهی است. خدا میفرماید: وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا؛ و هر چيزى را آفريده و بدان گونه كه در خور آن بوده، اندازهگيرى كرده است. (فرقان، آیه 2)
تقدیر هر چیزی همان «قدر» و «اندازه» و «شان» آن چیز است که مبتنی بر حکمت و عدالت الهی میبایست آن چیز در آن حد و اندازه ظاهر شود و شان او را تامین میکند.
از آنجا که هر چیزی ظهور صفتی از صفات الهی و اسمی از اسماء الهی است، به طور طبیعی هر چیزی مظهر صفت و اسمی خواهد بود که همان «قدر» او است. البته برخی از آفریدههای الهی مظهر دو یا بیشتر یا کمتر از اسمای الهی هستند؛ و برخی دیگر از جمله انسان مظهر تمام اسماء و صفات الهی است. (بقره، آیه 31) از همین رو از شانیت خلافت برای خدا برخوردار است. (بقره، آیه 30)
همچنین از مقدرات الهی این است که هر چیزی را بر اساس «قدر» در چارچوب هدایتی تکوینی در مسیر حکمت الهی قرار داده است تا این گونه حکمت الهی از خلقت تامین شود؛ چنانکه خدا میفرماید: گفت پروردگار ما كسى است كه به هر چيزى، خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت کرده است. (طه، آیه ۵۰)
در همین راستا خدا مقدراتی خاص برای انسان قرار داده و او را به شکل خاصی نیز از هدایت تکوینی فطری و حتی تشریعی از طریق وحی برخوردار کرده است (بقره، آیه 37)؛ چنانکه در جایی میفرماید: مِنْ نُطْفَهًٍْ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ؛ از نطفهاى خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد، سپس راه را بر او آسان گردانيد.(عبس، آیات 19 و 20)
اگر مقدرات هر چیزی بر اساس حکمت و عدالت الهی است، معنا ندارد که تبدیل و تحویلی در آنها رخ دهد؛ زیرا در این صورت به معنای خروج از حکمت به عبث و از عدالت به ظلم خواهد بود که هرگز خدا چنین نمیکند.
امام سجاد(ع) با اشاره به تاثیر اسباب و وسایل در چارچوب سنتهای الهی به این نکته توجه میدهد که این تاثیری که خدا برای اسباب و وسایل مانند دعا و درمان و شفاعت قرار داده تا جایی کارآیی دارد که خلاف حکمت الهی نباشد. ایشان میفرماید: یا من لاتبدل حکمته الوسائل؛ ای خدایی که وسائل و اسباب تبدیلی در حکمت او ایجاد نمیکند. (صحیفه سجادیه، دعای 13)
تغییر در مقدرات در چارچوب سنتهای کلی هستی
بر اساس آموزههای قرآن، هر چند که هیچگونه «تبدیل و تحویلی» در سنتها و مقدرات الهی نخواهد بود، اما «تغییر» در مقدرات امکانپذیر است.
تغییر از واژه «غیر» به معنای «دیگری شدن یا دیگری کردن» است؛ به این معنا که میتوان در چارچوب همان «مقدرات» و «سنتهای الهی» تبدیل و تحویل ناپذیر تغییراتی را ایجاد کرد.
البته این تغییر تنها در اختیار دو موجود دارای اراده و اختیار یعنی انسان و جن است و آنها میتوانند در چارچوب سنت تکوینی الهی تغییراتی را ایجاد کنند که میتواند مثبت یا منفی باشد؛ چنانکه تغییراتی که ابلیس از جنیان دنبال آن است، تغییراتی است که بر خلاف جریان هدایت تکوینی و تشریعی برای جن و انسان است؛ ابلیس در این باره میگوید: و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مىكنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند و وادارشان مىكنم تا آفريده خدا را تغییر دهند؛ و هر كس به جاى خدا شيطان را ولیّ خویش قرار دهد، قطعا دچار زيان آشكارى شده است. (نساء، آیه ۱۱۹)
این تغییرات در خلقالله که ابلیس خواهان آن است و دوستان او آن را پذیرا میشوند، تغییراتی است که در چارچوب «حکمتهای کلی» مجاز دانسته شده است؛ در حقیقت خدا بر اساس حکمت عالی و کلی خویش «مقدر» کرده است تا برای انسان و جن، امکان «تغییر» در خلق باشد.
با نگاهی به تعالیم قرآن به دست میآید که انسانها این امکان را دارند تا «تغییر» را در «نفس» خویش داشته باشند. (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)
این تغییرات در «نفس» میتواند تاثیر مثبت یا منفی در اجتماع و بلکه در کائنات بگذارد و اسباب برکت یا نقمت شود یا نعمتی را به نقمت تبدیل کند یا برکات را بر انسان سرازیر نماید.(همان)
با تدبر در آیات قرآن میتوان دریافت که این تغییرات در نفس انسانی، موجب میشود که انسان به انسانی تبدیل شود که یا همه اسماء و صفات را ظهور بخشیده و مظهر آنها باشد که در این صورت مظهر ربوبیت و پروردگاری میشود و در کائنات به این عنوان تصرفات تکوینی میکند؛ چرا که در مقام خلافت قرار گرفته است.(آل عمران، آیه 79) یا دنبال هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی برود و به جای ظهور اسماء و صفات با کارهای صالح و نیک و تقوای الهی، دنبال گناه و فجور رفته و اسماء و صفات الهی را دفن کند و این گونه نفس او سقوط میکند و به «انسان انعام» (اعراف، آیه 179) یا «انسان حطب» (جن، آیه 15) یا «انسان حصب» (انبیاء، آیه 98) تغییر ماهیت میدهد؛ یعنی با حفظ «انسانیت»، این انسان، تغییر ماهیت به حیوان یا گیاه یا جماد میدهد.
نقش علل و اسباب درتغییر مقدرات
براساس آموزههای وحیانی، مقدرات جزیی، قابل تغییر است و انسان و جن میتواند در یک دایره معین و محدود در چارچوب همان مقدرات کلی تغییراتی را ایجاد کند.
این تغییرات جزیی در مقدرات، با بهرهگیری از اسباب و وسایل انجام میشود. البته بستگی دارد که انسان از چه وسیله یا سببی بهره گیرد. گاه انسان از سببی چون زهر بهره میگیرد که موجب مرگ در قالب خودکشی میشود که اجل معلق نامیده میشود؛ و گاه دیگر از سببی چون پادزهر استفاده میکند و موجب افزایش عمرش میشود.
اسباب مختص به اسباب ظاهری نیست؛ زیرا آنچه در هستی تاثیرگذار است، شامل دو دسته از اسباب ظاهری و باطنی است. اسباب ظاهری شامل امور مادی و حسی و اسباب باطنی شامل امور معنوی و غیبی غیر حسی است. بنابراین، برای هر گونه تغییری در مقدرات میتوان از هر دو دسته یعنی اسباب ظاهری مادی و اسباب باطنی معنوی بهره برد.
خدا در قرآن بصراحت درباره بهرهگیری از اسباب و وسایل میگوید: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، تقوا پیشه کنید و به سوی او با وسایل توسل جوييد و در راهش جهاد كنيد! باشد كه رستگار شويد. (مائده، آیه ۳۵)
در این آیه سخن از بهرهگیری از وسایل است. البته بصراحت از مردم میخواهد برای دفع دشمن و ایجاد امنیت، از وسایل ظاهری چون جنگ و جهاد در راه خدا استفاده کنید. لذا نباید تنها به دعا بسنده کرد و هیچ اقدام نظامی انجام نداد و گمان برد با دعا میتوان به دفع دشمن پرداخت، بلکه باید از اسباب ظاهری و مادی چون جهاد و ادوات نظامی بهره گرفت و دشمن را دفع و امنیت را ایجاد کرد.
تاکید بر بهرهگیری از وسایل مادی و ظاهری به معنای نفی بهرهگیری از وسایل باطنی و غیبی چون دعا نیست؛ چنانکه خدا در جای دیگر میفرماید: آن كسانى را كه ايشان مىخوانند، خود به سوى پروردگارشان با وسیله تقرب مىجويند تا بدانند كدام يك از آنها به او نزديكترند و به رحمت وى اميدوارند و از عذابش مىترسند، چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است. (اسراء، آیه ۵۷)
در حقیقت وسایل شامل هر اسباب و وسایل مادی و معنوی است که انسان میبایست آن را به کار گیرد؛ نماز و روزه در کنار امید به رحمت خدا و خوف از عذابش که معنای دیگر تقوای الهی است، مهمترین وسایلی است که انسان میتواند بدان تقرب جوید و در مسیر کمالی گام بردارد و مظهر اسمای الهی شود. خدا در قرآن به این نکته توجه میدهد که برای رسیدن به هر هدفی باید اسباب مناسب با آن را تهیه کرد و نمیتوان به یک سبب بسنده کرد؛ زیرا برای هر چیزی سببی است که میبایست شناخت و از آن بهره گیرد. (کهف، آیات 82 تا 95)
اگر انسان بخواهد «تغییر» در «تقدیر» خویش داشته باشد، میبایست از همه اسباب و وسایل ظاهری و باطنی و مادی و معنوی از جمله جهاد و دعا و درمان و توسل و شفاعت بهره گیرد.
انسان نمیتواند «تبدیل و تحویلی» در«قدر» و «مقدرات» خویش داشته باشد، ولی میتواند آن را «تغییر» دهد؛ چنانکه در شبهای قدر ماه رمضان برای روزهداران این امکان فراهم است تا مقدرات خویش را تغییر دهند؛ زیرا از نظر قرآن، این شبهای عزیز شب مقدرات است. (قدر، آیات 1 تا 5)
خدا میفرماید: كه ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم؛ زيرا كه ما هشداردهنده بوديم. در آن شب هر گونه كارى به نحوى استوار فيصله مىيابد. اين كارى است كه از جانب ما صورت مىگيرد، ما فرستنده پيامبران بوديم. (دخان، آیات 3 تا 5)
مقدرات ثابت وغیر ثابت
از نظر آموزههای وحیانی، مقدرات به دو دسته مقدرات ثابت کلی و مقدرات غیر ثابت جزیی دستهبندی میشود؛ مقدرات ثابت که بر اساس حکمت و عدالت الهی است، هرگز تبدیل و تحویلی در آن راه نمییابد؛ اما مقدرات غیر ثابت میتواند تغییر کند، هر چند که تبدیل و تحویل اساسی در آن را نمییابد در کلیت حکمت و عدالت و مشیت الهی تاثیری ندارد.
در اصطلاح قرآن به این نوع مقدرات قابل تغییر،مقدرات غیر حتمی گفته میشود که «قضا» بر آن وارد نشده است؛ زیرا هر چیزی که مقدر قضایی شد، دیگر قابل تغییر هم نیست. علامه طباطبائی میفرماید: قدر، مقدر را حتمی نمیکند و احتمال عدم وقوع دارد، اما هنگامی که مورد قضا واقع شد، چارهای جز وجود و تحقق ندارد. (المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۳، ص ۷۲- ۷۵)
البته مراد ایشان از «قدر» در اینجا همان مقدرات غیر حتمی است که به مقام قضا نرسیده است، اما اگر به مقام قضا برسد دیگر غیر قابل تغییر است. باید توجه داشت که گام نخست در تحقق هر چیزی، تقدیر الهی، سپس قضای الهی و پس از آن امضای الهی است که در روایات معصومان(ع) درباره شبهای قدر نیز مورد تاکید است که شب نخست از شبهای قدر، شب تقدیر، شب دوم شب قضا و شب سوم شب امضا است که دیگر آن امر، غیر قابل تغییر میشود. پس اگر چیزی در مرحله قضا قرار گرفت، بیهیچ شک و تردیدی تحقق خواهد یافت، اما در مقام تقدیر، قابل تغییر
است.
تغییر مقدرات در گرو تغییر رفتار و عملکرد انسان
خداوند در آیاتی از جمله ۲۲ و ۲۳ سوره حدید از امکان تغییر تقدیر سخن به میان آورده و آن را مستند به رفتار و عملکرد مردم دانسته است. همچنین در آیات ۲۱ تا ۲۶ سوره مائده از قابلیت تغییر مقدرات الهی با تغییر عملکرد مردم و امت سخن به میان آمده است. در حقیقت در این آیات سخن از امکان تغییر در مقدرات الهی است، اما در عین حال تاکید شده که این تغییر مقدرات تنها در سایه تغییر رفتار و عملکرد مردم و امتها امکانپذیر است. (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53) از این رو درخواست انسان برای تغییر مقدرات بیآنکه تغییری در رفتار و عملکرد او صورت گیرد، درخواستی نادرست شمرده شده است. (نساء، آیه ۷۷؛ ابراهیم، آیه ۴۴؛ منافقون، آیه ۱۰)
از آیه ۱۰ سوره ابراهیم و نیز ۲ تا ۴ سوره نوح چنین استنباط میشود که یکی از راههای تغییر تقدیر و مقدرات الهی، درخواستهای پیامبران و اجابت آن از سوی خداوند است؛ اما باید دانست که آنچه به عنوان عامل اصلی تغییر در مقدرات الهی میشود، تغییر رفتار و عملکرد خود مردم است؛ از این رو خداوند به مردم هشدار میدهد که حتی اگر پیامبر(ص) نیز بخواهد، تغییری در مقدرات امتها و ملتها تا خودشان نخواهند پدید نخواهد آمد. (یونس، آیات ۴۸ تا ۵۰)
به هر حال، تغییر در سرنوشت و مقدرات زمانی خواهد بود که انسانها رفتارهای خویش را اصلاح و تغییر دهند و براساس نظام احسن الهی عمل کنند. اگر بندگان رفتارهای خویش را تغییر داده و اصلاح کنند، مقدرات الهی نیز تغییر مییابد و مسائل و حرکت هستی به نفع آنان رقم میخورد.
بنابراین، هرگونه تغییر از مثبت به منفی و از منفی به مثبت در عملکردها و رفتار آدمی، موجب تغییر در سرنوشت و تقدیر اوست؛ پس اگر رفتار منفی اصلاح شود، از بدبختی میرهد؛ چنانکه اگر رفتار مثبت به منفی تبدیل شود، گرفتار بدبختی میشود. این همان تغییری است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است. به سخن دیگر، هرگونه تغییر در تقدیر و سرنوشت بشر، منوط به تغییر در رفتار آدمی است. مشیت الهی بر این قرار گرفته است که اگر مردم رفتار و عملکرد خویش را تغییر دهند، تقدیر و سرنوشت آنان نیز تغییر میکند. (رعد، آیات ۳۸ و ۳۹)
اما اگر مشیت الهی از مقام تقدیر به مقام قضا برسد، دیگر قابل بازگشت نیست؛ چرا که قضای الهی حتمی و قطعی است و تبدیل و تحویل و تغییری در آن راه نمییابد. (رعد، آیات ۳۸ تا ۴۱؛ المیزان، ج۱۱، ص ۳۷۴)
خداوند در آیات بسیاری از حتمی و غیرقابل تغییر بودن قضای خود خبر داده است. در آیاتی از جمله ۱۱۷ سوره بقره و ۴۷ و ۵۹ و ۱۵۴ سوره آل عمران و آیات دیگر قرآن، قضای خداوند، امری غیرقابل تغییر و تخلف ناپذیر در وقوع معرفی شده است. بنابراین، در مقام قضا هرگز تغییری رخ نخواهد داد و آنچه قضای آن صادر شده، بیهیچ تردیدی وقوع خواهد یافت. بر اساس آموزههای قرآن، زمان این تغییر در هر سال در شب قدر اتفاق میافتد. به این معنا که هر ساله در شب قدر هر انسانی با رفتاری که در طول سال در پیش گرفته، سرنوشت سال آینده خود را تغییر میدهد. در حقیقت شب قدر همانند یک تغییردهنده عمل میکند. کسانی که در طول سال، عملکرد و رفتار خوب و اصلاحی داشتند، در شب قدر سرنوشت دیگری را برای خود رقم میزنند و خوشبختی را برای سال آینده خود مینویسند.
از امام صادق(ع) روایت شده است زمانی که شب قدر فرا رسد، فرشتگان، روح و نویسندگان الهی به آسمان دنیا فرود میآیند. آنچه را که در آن سال از قضای الهی باشد مینویسند. پس زمانی که خداوند اراده کند، چیزی را مقدم یا موخر سازد، یا آن را بکاهد یا بر آن بیفزاید، امر میکند که محو کنند آنچه را او بخواهد، سپس محقق میسازد آنچه را اراده کرده است. (تفسیر قمی، ج۱، ص۳۶۶؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۱۵، حدیث ۱۷۴)
بنابراین، در شب قدر به اقتضای رفتار و عملکرد آدمی قدر و سرنوشت جدیدی رقم میخورد و هر کسی که خود را اصلاح کرد، در سال دیگر قضای دیگری برای خود خواهد داشت و کارهای وی به راه خواهد بود و از مصیبت و بلا رهایی مییابد.
در شب قدر کاری که انجام میگیرد مانند از میان رفتن تاریکی شب با آمدن روشنایی روز است و یا مانند محو روز و آمدن تاریکی شب خواهد بود. این بستگی به عمل و رفتار آدمی دارد که چگونه سرنوشت خویش را تغییر میدهد.