اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

چرايي پرستش خداوند

samamosيكي از پرسش هايي كه از سوي بسياري از مردم مطرح مي شود چرايي پرستش و عبادت خداوند است. اين پرسش هنگامي تقويت مي شود كه انديشه و بينش بي نيازي خداوند از هرگونه پرستش و عبادتي مطرح مي شود. اين نوشتار تلاشي است براي شناخت تحليل قرآن از چرايي پرستش خداوند و لزوم آن كه با هم از نظر مي گذارنيم.

چيستي عبادت و پرستش

پرستش و عبادت به حالتي از حالات انسان گفته مي شود كه در آن شخص خود را در برابر ديگري در نهايت كوچكي و تذلل مي يابد. اين حالت پيش از آن كه امري رفتاري باشد امري دروني و باطني است. البته آثار آن در رفتار و برخوردهاي شخص خود را نشان مي دهد. اين حالت در انسان نسبت به كساني رخ مي دهد كه كس و يا چيزي را در نهايت بزرگي و قدرت مي يابد و نسبت به او احساس دين مي كند ؛ زيرا آن چيز و يا كس ( هر كه باشد) به او منت نهاده و بخشش ها و تفضلات نسبت به او داشته است. حالت عبوديت و پرستش بيش ترين حالت طبيعي خود را زماني بروز مي دهد كه شخص خود را در برابر كسي و يا چيزي بيابد كه او را شايسته و مستحق پرستش و عبوديت ببيند؛ زيرا آن شخص نهايت تفضل و بخشش را به وي روا داشته است.

از آن چه بيان شد دانسته مي شود كه شناخت و بينش نسبت به چيزي و يا كسي كه تفضل و بخششي را به روا داشته است به عنوان عنصر و مولفه اصلي پرستش شمرده مي شود چنان كه تحقق حالت خضوع و تذلل و كوچكي در برابر چنين شخصي به عنوان حالت باطني و دروني از ديگر مولفه هاي عبوديت و پرستش را تشكيل مي دهد.

با توجه به اين دو مولفه اساسي مي بايست گفت كه شناخت آدمي نسبت به تفضل و بخشش ديگري در حق او و نيز تحقق حالتي روحي و رواني در ذات وي كه در برابر آن كس احساس تذلل مي كند معنا بخش مفهومي به نام عبوديت و عبادت و پرستش است و بي آن هرگز نمي توان گفت كه پرستش و عبوديتي شكل گرفته است هر چند كه در ظاهر رفتاري از خود بروز دهد كه شكل و شمايل پرستش را دارد؛ زيرا در اين صورت تظاهر به پرستش و عبادت است نه مفهوم واقعي آن.

نكته اي ديگر كه مي توان از تعريف پيش گفته به دست آورد آن كه ممكن است آدمي در تشخيص مصداق كسي كه به او تفضل و بخشش كرده دچار اشتباه شود و كس و يا كساني و يا حتي چيز و يا چيزهايي را به عنوان بخشنده و مفضل بر شمارد كه اين گونه نيست و در برابر او خضوع و تذلل واقعي داشته باشد در حالي كه استحقاق چنين حالتي را ندارد.

نكته سومي كه مي توان به دست آورد آن كه تذلل و كوچك شدن در برابر كس و يا چيزي كه به او تفضل و بخششي كرده است و تحقق حالت عبوديت و پرستش در انسان امري طبيعي و فطري است و آدمي به طورطبيعي دربرابر بخشندگان حالت عبوديت به خود مي گيرد.( روم آيه 30 تا 33) از اين روست كه آيات بسياري در قرآن با اشاره به پيشينه عبادت در انسان و جوامع بشري، روحيه پرستش را امري طبيعي و فطري بشر مي شمارد كه از آن جمله مي توان به آيات 125 و 133 سوره بقره و آيات 45 تا 51 و نيز 113 سوره آل عمران اشاره كرد.

با توجه به مطالب پيش گفته مي توان گفت كه انسان اگر به تفضل بي نهايت خداوند در حق وي آگاه شود و به اين فهم و درك و بصيرت برسد كه او نه تنها وجودش را آفريده بلكه در طول عمرش همواره به اشكال مختلف به وي بخشش و تفضل داشته است او را مستحق عبوديت مي شمارد و در برابر او خضوع و خشوع مي كند.

پرستش و عبادت در برابر خداوند زماني اختصاصي و انحصاري مي شود كه انسان به اين شناخت و بصيرت برسد كه همه آن چه از خير و نيكي به او مي رسد از منشاي به نام خداوند است و او منشا و خاستگاه همه خيرات و نيكي هاست. بنابراين ريشه بسياري از گمراهي ها و خطاها در پرستش بتان و يا فرشتگان و جنيان و پريان و يا حتي انسان ها را مي بايست در شناخت ناتمام و نادرست و درك و فهم خطايي و يا اشتباهي مردمان جست. ( بقره آيه 125 و اعراف آيه 138 و هود آيات 25 و 26 و ايات ديگر)

به هر حال از نظر قرآن عبوديت و پرستش كه به معناي خضوع و تذلل كامل در برابر كسي است كه نهايت تفضل و بخشش را به انسان داشته است اختصاص به خدا دارد و انسان تنها مي بايست در برابر او كرنش و عبوديت داشته باشد و غير او شايسته پرستش و عبوديت نيست؛ زيرا خداوند تنها منشا و خاستگاه هر خيري چون وجود او و ديگر تفضلات و بخشش هاست و هر گونه پرستش و عبوديت در برابر غير كه در حقيقت واسطه هاي فيض الهي هستند شرك به خداوند شمرده مي شود؛ چون چنين بينش و نگرشي موجب مي شود كه ديگراني را در عرض خداوند قرار داده شود. در حالي كه براي خداوند شريكي نيست و اگر انسان بخواهد از واسطه ها به شكلي سپاس گزاري و تشكر نمايد مي بايست آن را به شكلي غير پرستش انجام دهد. بنابراين پرستش كه حالت خضوع و تذلل كامل روحي و رفتاري در برابر بخشنده است مي بايست تنها در برابر خداوند باشد.( حمد آيه 5 و بقره آيات 83 و 133 و 138 و آل عمران ايه 64 و آيات بسياري ديگر)

چرايي عبوديت براي خدا

چنان كه گفته شد عبوديت حالتي همراه با رفتاري در برابر كسي است كه بخشنده جان و خيرات و تفضلات بي نهايتي براي بشر است و اين امر اختصاص و انحصار به خدا دارد و هر گونه پرستش و عبوديتي در برابر غير او چون واسطه هاي حقيقي چون فرشتگان و انسان ها و يا توهمي مانند بتان به عنوان شرك شناسايي و حرام و باطل دانسته مي شود.

عبوديت و پرستش در انسان امري فطري و طبيعي است و انسان به طور طبيعي مي كوشد تا خضوع و تذلل خويش را نسبت به خداوندي كه وجود و همه خيرات و نيكي ها را به طور مستقيم و يا غير مستقيم به او تفضل كرده و بخشيده بيان دارد. اين در حالي است كه خداوند هيچ نيازي به عبوديت و پرسش آدمي ندارد و اگر همه موجودات و آفريده هاي هستي در برابر خداوندگاري و پروردگاري او سر پيچي كنند و عبادت و پرسش او را به جا نياورند باكي نيست و هيچ كاستي و كاهشي در مقام و منزلت الهي پديد نمي آيد.

اما قرآن تحليل ديگري از پرستش به دست مي دهد كه بيانگر آن است كه پرسش و عبوديت در انسان در راستاي دست يابي انسان به تقرب الهي و بهره مندي از تفضلات و بخشش هاي فزون تر اوست. به اين معنا كه هر كسي مي كوشد تا با تقرب و نزديكي به منشا و خاستگاه وجود و بخشش ها و اتصال به او از تفضلات و بخشش ها ونيكي هاي بيش تري بهره گيرد و نواقص و كاستي هاي خويش را با اتصال به مبداي كمالات برطرف سازد.

در حقيقت آدمي به توجه به اسماي كمالي خداوند و كوشد تا به كمالات او دست يابد و از فيض و بخشش هاي وي در اين حوزه بهره گيرد.( اعراف آيه 180) البته هستند كساني كه در مرتبه شناختي برتر قرار دارند و عبادت وپرستش ايشان از آن روست كه آنان به خالقيت خداوند توجه كرده و چون خداوند را خالق وآفريدگار خويش و هستي يافته اند بر خود فرض مي دانند كه به شكلي از او تشكر و سپاس گويند. در حقيقت آنان تنها با نگاهي به ذات خويش و آفريدگاري خداوند خود را كوچك مي شمارند و در برابر خداوند تذلل داشته مي كوشند تا شكر نعمت وجود خويش را به جا آورند.(بقره آيه 21 و انعام آيه 102 و يونس آيه 3 و يس آيه 22 و فصلت آيه 37)

برخي ديگر با توجه به احسان خداوند ( طور آيه 28) و يا رازقيت خداوندي (عنكبوت آيه 17 و غافر آيه 13 و 14 و قريش آيه 3 و4) در برابر خداوند خضوع و تذلل دارند و در حقيقت متوجه ربوبيت و پروردگاري وي مي شوند و به سبب اين كه خداوند را پرورش دهنده خويش مي يابند كه آنان را به سوي كمال هدايت مي كند و زمينه ها و بسترهاي كمالي ايشان را فراهم مي آورد عبوديت خداوند را مي پذيرند.(حمد آيه 2 و 5 و بقره آيه 21 و آل عمران آيه 43 و 51 و ده ها آيه ديگر)

برخي ديگر از انسان از آن جايي كه متوجه قيامت و رستاخيز هستند و يا ازخشم او مي كوشند در امان بمانند و از جمال الهي مي هراسند مي كوشند تا خود را در برابر خداوند خاضع و متذلل كنند و در برابر وي پرستش و عبادت نمايند.(نجم آيه 57 و 62 و نيز هود آيه 123 و حمد آيه 4 و 5 و نساأء ياة 172 و 173 و آيات ديگر)

در حقيقت مي توان چنان كه اميرمومنان (ع) و برخي ديگر از امامان معصوم (ع) بيان داشته اند عبوديت و پرستش بندگان را به سه دسته اساسي عشقي و تجاري و خوفي دسته بندي كرد. برخي خداوند را به عشق ذات بي نهايتي مي پرسند كه وجودشان را تفضل نموده است و اگر خداوندي جز همين وجود چيزي به ايشان ارزاني نمي كرد در برابر همين نعمت وجود خداوند را عبادت كرده و شكر و سپاس وي را به جا مي آوردند. آنان كساني هستند كه متوجه آفريدگاري و خالقيت خداوند هستند و در برابر عظمت او خاشع و خاضع هستند. اينان كساني هستند كه ذات كمالي خداوند آنان را مجذوب خويش كرده است و در حقيقت مجذوب عشق و محبت ذات اويند.

دسته دومي كه براي رحمت ها و نعمت هاي خداوند از در شكر و سپاس وارد مي شوند و با نگاه به ربوبيت و پروردگاري خداوند مي كوشند تا به او تقرب جسته و از نعمت هاي فزون تري بهره گيرند. اينان همانند تجار و بازرگانان هستند كه در پي سود و بهره بيش تر هستند. اينان نگاه خويش را به اسماي جمالي خداوند دوخته اند. از اين روست كه همواره در انديشه بهشت و مواهب بهشتي درآخرت و سود و بهره تصرفات در جهان هستي در دنيا مي باشند. انگيزه پرستش در ايشان را مي بايست در بهشت و نعمت هاي آن دانست. آيات بشارتي قرآن آنان را به وجد و حركت مي آورد و پرستش خداوندي را به عشق بهشت و بشارت ها و مژدگان هاي خداوند انجام مي دهند.

دسته سوم كساني هستند كه در برابر اسماي جلالي خداوند مي كوشند تا پناهي براي خود بجويند و از اين روست كه ترس و خوف ايشان را به سوي پرستش سوق مي دهد. اينان مردماني ترسو هستند كه همواره متوجه انذارهاي خداوندي هستند و از ترس جلال خدا به او پناه مي برند و از باب : اني اعوذ بك منك ؛ از خدا به خدا پناه مي برند. در حقيقت از اسماي جلالي خدا به سوي اسماي جمالي مي گريزند " فروا الي الله را تجسم مي بخشند. اين دسته همواره از دوزخ و انذارهاي خداوند در هراس هستند و آيات انذاري دل هايشان را تكان مي دهد و انگيزه عبوديت و پرستش ايشان مي شود.

امير مومنان علي ( ع) در نهج البلاغه مي فرمايد:ان قوما عبدوا الله رغبة فتلك عبادت التجار و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاحرار
گروهى ، خدا را براى رسيدن ، به ثواب و پاداش ، عبادت مى كنند كه اين نوع ، عبادت تجار و بازرگانان است . و گروهى خدا را به جهت ترس از عذاب و كيفر، عبادت مى كنند و اين نوع عبادت ، عبادت بردگان است ، و گروهى خدا را به خاطر شكرگزارى از نعمت هايش عبادت مى كنند كه اين نوع عبادت ، عبادت آزاد مردان است

در جاى ديگرى مى فرمايد:الهى ما عبدتك خوفا من عقابك و لاطمعا فى ثوابك ولكن وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك ؛ پروردگارا! تو را به خاطر ترس از عقاب و كيفر و به جهت رسيدن به ثواب و پاداش عبادت نمى كنم ، بلكه دريافتم كه ذات مقدست سزاوار پرستش است ، بنابراين تو را عبادت مى كنم .

البته هر يك در مقامي هستند و از نظر خداوند در كل و مجموع پرسش هر دسته كمالي و جمالي و جلالي پذيرفته شده است. با اين همه مرتبه آنان با توجه به نگرش و بينش آنان متغير است. برخي در بهشت رضوان هستند و برخي در بهشت مثالي و برخي ديگر در بهشت مادي و جسماني اند.

قرآن برخي از پرستش ها را باطل و برخي را مردود و غلط مي شمارد. پرستش بتان و فرشتگان و ديگر واسطه ها را باطل و حرام مي شمارد و پرستش خداوند را براي دست يابي به رفاه وآسايش مادي دنيوي عبادتي بي ارزش و مردود مي شمارد.( حج آيه 11)

انسان مي بايست براي دست يابي به حقيقت عبادت و پرستش شناخت و بينش و نگرش خويش را افزايش دهند و بكوشند تا با بهره گيري از عبادت خالصانه خود را به مرتبه والاي يقين و شناخت نسبت به خود و خدا برسانند( حجر آيه 99)

اصل در پرستش و عبادت هاي شكلي و رفتاري آن است كه آدمي همواره خداوند را به عنوان منشاي وجودي و بخششي به ياد داشته باشد و دمي از او غافل نشود.( طه آيه 14 و حج آيه 34)

آثار عبادت

عبادت و پرستش هر چند واكنش طبيعي و فطري آدمي در برابر كسي است كه وجودش را آفريده و منشاي بخشش ها و نعمت هاست با اين همه آثاري ديگري بر آن مترتب است كه خداوند در آيات بسياري به آن ها اشاره مي كند.

از جمله اين آثار مي توان به آمرزش گناهان (نوح آيه 3 و 4) اتحاد امت ها و رفع اختلاف در ميان مردمان (بقره آيات 133 و 134 و نيز زخرف آيات 63 و 64) قرار گرفتن انسان در جايگاه واقعي و حقيقي خويش (فرقان آيه 77 و تحريم آيه 5) دست يابي به مقام امامت و رهبري مردمان و ديگر آفريده هاي الهي و مقام خلافت الهي ( انبياء آيه 73) نزول باران از آسمان (هود آيات 50 و 52) تاخير در مرگ و اجل معلق انسان ها كه به سبب برخي از گناهان مانند قطع صله ارحام رخ مي دهد(نوح آيه 3 و 4) جلب رحمت الهي (مريم آيات 2 و 3 و انبيا آيه 84) دست يابي به فلاح و رستگاري واقعي (حج آيه 77) رضايت و خشنودي خداوند (فتح آيه 29) سرور و شادماني دروني و روحي ورواني (سجده آيه 16 و 17) سعادت و خوشبختي (مريم آيه 48) كه به شكل تامين امنيت جاني و مالي و ملي (بقره آيات 125 و 126 و ابراهيم آيات 35 تا 40و نور آيه 55 و قريش آيات 3 و 4) و رفاه و آسايش مادي و رهايي از ترس و غم و غصه (سجده آيات 16 و 17 و آيات ديگر ) تحقق مي يابد و نيز عزت ( مريم آيه 81 و 82) قدرت (هود آيات 50 و 52) عنايت خاص الهي (فرقان آيه 77) و جلب مهر و محبت مومنان به سوي خود (مائده آيه 82) و لقاء الله (كهف آيه 110) و دست يابي به يقين و برهان هاي قاطع و استوار (يوسف آيه 24 و حجر آيه 98 و 99) و رهايي از هر گونه گناه (يوسف آيات 21 تا 24) و عذاب ( نوح آيات 1 تا 4) و سلطه شيطان (اسراء آيات 64 و 65) و هم نشيني با پيامبر (ص) در بهشت (كهف آيه 28) اشاره كرد.

اين ها نمونه هايي از آثار و بركات پرستش است كه در اين آيات بدان اشاره شده است. در حقيقت انسان حتي اگر بخواهد به دنياي خويش سر و سامان دهد بهترين و آسان ترين راه آن است كه با پرستش و عبوديت خدا آن را به دست آورد؛ زيرا خداوند هر گونه شكر و سپاسي را بي مزد نمي گذارد و كساني كه تقواي از پلشتي عقلاني و عقلايي را در پيش گيرند دست كم از مواهب و حسنات دنيوي بهره مند مي شوند. به سخن ديگر بهترين و كوتاه ترين و آسان ترين و يقيني ترين راه براي دست يابي به دنيا نيز پرستش و عبادت همان خداوندي است كه منشاي همه خيرات و كمالات است. ( عنكبوت آيه 17)

اين مفهوم در روايتي چند به شكل تاثير نماز شب در رزق و روزي بيان شده است و كه بخشي از مساله را به خوبي مي نماياند. در اين جا به اين روايت اشاره مي شود تا دانسته شود كه عبادت خداوند در رزق و روزي انسان بسيارموثر است. همين معنا را در مساله ريزش باران به سبب عبادت به شكلي ديگر بيان شده كه در آيه 50 و 52 سوره هود بدان اشاره شده است.

وَ رُوِيَ أَنَّ الرَّجُلَ يَكْذِبُ الْكَذِبَةَ فَيُحْرَمُ بِهَا صَلَاةَ اللَّيْلِ فَإِذَا حُرِمَ صَلَاةَ اللَّيْلِ حُرِمَ بِذَلِكَ الرِّزْق‏؛ و روايت شده مردى كه دروغ بگويد از نماز شب محروم مى‏شود پس هر گاه از نماز شب محروم شد بدين جهت از روزى محروم مى‏شود( ارشاد القلوب)

وَ قَالَ (ع): كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُصَلِّي بِاللَّيْلِ وَ يَجُوعُ بِالنَّهَار؛ و نيز فرمود: دروغ گفته است كسى كه نماز شب بخواند و بگويد روزش گرسنه مانده‏ است.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع (صَلَاةُ اللَّيْلِ تُبَيِّضُ الْوُجُوهَ وَ صَلَاةُ اللَّيْلِ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ صَلَاةُ اللَّيْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق‏؛از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است: نماز شب، چهره‏ها را سفيد و نورانى و بدن آدمى را معطّر مى‏سازد و نيز موجب فراوانى روزى است. ( خصال شيخ صدوق)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا