وب نوشت

پله بی نهايت جهل

روزي در مجلسي پيرمردي جلويم را گرفت و پرسيد: چند چيز كه بي پدر و مادر متولد شدن را بگو. گفتم: آدم و حوا. گفت: آفرين. ديگر؟ گفتم: الانه ديگر چيزي به ذهنم نمي‌آيد؟ گفت: اين همه سال درس خواندي دو مطلب ساده اي كه همه عوام مي‌دانند را نمي‌داني؟

گفتم: خوب! خيلي چيزهايي ديگري كه به نظرم مهم‌تر بود را ياد گرفتم. دانستن اين جور چيزهايي كه تو مي پرسي، ممكن است علم مفيد نباشد. بايد دنبال علم مفيد بود. علم مفيد آن است كه انسان را در دنيا و آخرت كمك كند و مشكلي را حل نمايد. خيلي چيزها فضل است و دانستنش مهم نيست. پيامبر(ص) علم را به نافع و مضر تقسيم كرده است و يك اموري را هم دانستنش را فضل دانسته است. فضل همان زيادي است كه دانستن آن خوب است ولي ندانستن آن هم ضرري نمي‌زند مثل علم انساب. گفت: اگر اين‌ها فضل است، پس چرا در قرآن آمده است؟ گفتم: آمدن آن به خاطر بيان مطلبي ديگر و يا پند و عبرتي بوده است. به اين سبكي كه تو مي‌گويي نيست.

البته خيلي چيزها براي يكي فضل است و براي ديگري علم. بايد شرايط و اهداف و مسايلي ديگري را در نظر گرفت تا حكم كرد. مثل علم قنات به درد تويي كه توي آب و فراواني باران زندگي مي‌كني سودي ندارد، اما همين براي يك يزدي و كساني كه در بيابان بي آب و علف هستند مفيد است. گفت: خوب چند تا پرسش دارم. گفتم: باشد اگر دانستم جواب مي‌دهم و اگر نه… او هم پرسيد. بعضي را جواب دادم و بيشترش را جواب ندادم و گفتم نمي‌دانم. يكي هم اين دعاي پس از اطعامي ‌است كه آقايان مي‌خوانند. گفتم: مدركي نديدم و مستندش را نمي‌دانم. هركسي با ذوق و سليقه خودش يك چيزي اضافه مي‌كند و يا كم. به هرحال جزو بافتني‌هاست. بدش آمد و گفت: تو كه چيزي نمي‌داني. گفتم: خوب! اين مشكل من است، حالا چه كنم؟ از قديم گفته‌اند: همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند.

خداوند به پيامبرش مي‌فرمايد: خودت را به تكلف نينداز! اين تكلف را علماي تفسير به دو معنا گرفته اند كه هر دوي آن در سيره پيامبر وجود دارد و داستان‌هايي درباره آن نقل شده است. يكي به اين معنا كه خودت را به مشقت نينداز. اگر به چيزي اعتقاد نداري آن را نمي‌خواهد به ديگري منتقل كني. پيامبر هرگز به چيزي كه اعتقاد نداشت عمل نمي‌كرد و نمي‌كويد به ديگري بگويد و تا مردم را به آن سمت و سو بكشاند. وقتي خودش باور داشت آن گاه به مردم مي‌گفت. با شك و ترديد و بي‌اعتقادي حرف نمي‌زد. خودش را به مشقت نمي‌انداخت كه باوري را كه خودش باور نداشت به ديگري بگويد.

معناي ديگري اين است كه بدون علم حرف نمي‌زد. با آن كه همه چيز درباره علم دين را مي‌دانست ولي درباره چيزهاي ديگري كه نمي‌دانست حرفي نمي‌زد و وقتي مردم از او درباره كشاورزي و علوم ديگري مي‌پرسيدند اگر مي‌دانست كه هيچ ولي اگر نمي‌دانست مي‌گفت: نمي‌دانم، و خودش را به تلكف نمي‌انداخت.

ما هم بايد چنين باشيم. نبايد خود را به تكلف بيندازيم و درباره چيزيي كه نمي‌دانيم ادعاي فضل و علم كنيم و به جاي ثواب كباب شويم. به قول ابن جوزي كه وقتي در جواب پيرزني گفته بود، نمي‌دانم و پيرزن گفته بود پس از اين پله منبر بيا پايين، گفته بود: من اين تعداد پله را براي دانسته‌هايم بالا رفته‌ام وگرنه اگر براي مجهولاتم از پله بالا مي‌رفتم تا فلك الافلاك بايد از پله بالا مي‌رفتم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا