اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

ویژگی های جامعه قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، «جامعه قرآنی» دارای ویژگی هایی است که فقدان آن ها به معنای عدم تحقق جامعه قرآنی است. از مهم ترین ویژگی هایی که قرآن برای یک جامعه قرآنی بیان کرده می توان به «ایمان، عقل، علم، عدالت، قسط، احسان و اکرام» اشاره کرد. نویسنده در این مطلب برآن است تا تحلیل و تبیین و توصیه های قرآنی در راستای تحقق یک جامعه قرآنی را تشریح نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جامعه قرآنی، فلسفه بعثت پیامبران

همه پیامبران در راستای یک هدف و فلسفه مبعوث و برانگیخته شده اند. این هدف با توجه مراتب ظهوری و مظاهر وجودی دارای نام ها و عناوین متعدد و متنوعی است؛ بنابراین تنوع نام و عنوان نباید رهزن حقیقت باشد؛ چنان که حقیقت وجودی خداوند یک چیز است و به اعتبار ظهورات و مظاهر نام ها و اسم های گوناگونی به خود گرفته است و به تعبیری « عباراتنا شتی و حسنک واحد / کل الی ذاک الجمال یشیر؛ عبارات و تعابیر متعدد و متنوع است ولی حسن تو یگانه است و هر یک از آن عبارت به آن جمال تو اشاره دارد.»

هدف بعثت پیامبران بر اساس آموزه های قرآنی، اسلام است(آل عمران، آیه 19) به طوری که خداوند هیچ دین دیگری را به جز اسلام از کسی نمی پذیرد.(آل عمران، آیه 85) البته این اسلام در طول تاریخ بشریت از اولین پیامبر یعنی حضرت آدم(ع) تا نوح (ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص)، دارای اصول اساسی ثابت ولی در برخی از جزئیات با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، متغیر بوده است. این گونه است که در آیاتی از جمله آیه 13 شوری بیان شده که از زمان نوح(ع) پنج شریعت و منهاج برای انسان ها از سوی خداوند وضع شده است. البته از آن جایی که شریعت حضرت محمد مصطفی(ص)، آخرین شریعت از دین اسلام خواهد بود، دیگر شریعتی پس از آن تا قیام قیامت نیست.(احزاب، آیه 40)

بر اساس باید گفت که در آخر زمان که ما در آن زندگی می کنیم، اسلام در قالب جامعه قرآنی تعریف شده استچنان که در زمان حضرت موسی(ع) در قالب جامعه توراتی و در زمان حضرت عیسی(ع) در قالب جامعه انجیلی تعریف شده بود. با این تفاوت که هدف همه پیامبران تحقق اهدافی بود که در جامعه قرآنی تعریف شده است؛ زیرا جامعه قرآنی، کامل ترین و تمام ترین جامعه بشری را ترسیم و تصویر کرده است(مائده، آیه 3)، در حالی که جوامع توراتی و انجیلی از چنین ظرفیتی برخوردار نبود؛ و اگر شرایط در آن زمان ها برای بشر فراهم می شد، همین قرآن بر آنان نازل می شود و نیازی به تغییر شریعت و منهاج نبود.(مائده، آیه 48)

پس اگر بگوییم که هدف همه پیامبران به یک معنا تحقق جامعه قرآنی در بشر بوده، به خطا و گزاف سخن نگفته ایم. پیامبران آمده اند تا چنین ظرفیتی را در بشر ایجاد کرد و آنان را برای تحقق جامعه قرآنی تعلیم و تربیت کنند. از این روست که هماره سخن از تصدیق پیامبران متاخر از پیامبران متقدم و آموزه های آنان بوده است(بقره، آیات 41 و 91 و 97؛ آل عمران، آیات 3 و 39 و 50 و آیات دیگر) و هم چنین سخن از بشارت به تحقق جامعه ای که از آن به جامعه آرمانی یاد می شود(صف، آیه 6) و در آن جامعه صالحان حاکمان بر زمین می شوند؛ چنان که در زبور حضرت داود(ع) به صراحت از این وعده تاریخی و فلسفه جبر تاریخ سخن به میان آمده است.(انبیاء، آیه 105)

ویژگی های جامعه قرآنی

از نظر قرآن ، یک جامعه قرآنی دارای ویژگی هایی است که تحقق آن ها به جامعه قرآنی و بشارت پیامبران و فلسفه و اهداف آن معنا و مفهوم می بخشد ، و فقدان آن ها به معنای عدم تحقق آرمان ها و اهداف پیامبران و مومنان پیرو آنان خواهد بود. در این جا به مهم ترین ویژگی ها و مولفه ها و عناصر تشکیل دهنده یک جامعه قرآنی و آرمانی پیامبران اشاره می شود:

  1. قیام به ایمان: مهم ترین ویژگی یک جامعه قرآنی، قیام به ایمان است. به این معنا که فراتر از اسلام عمومی و بلکه فراتر از ایمان عمومی، به امر ایمان قیام می کنند. اصطلاح قیام در قرآن بارها در اشکال گوناگون تکرار شده است و یک اصطلاح قرآنی است. از نظر قرآن گام اول انسان در مسیر هدایت، پذیرش کلیت اسلام در قالب ایمان به غیب و امور غیبی چون خدا، فرشتگان، جهان آخرت و معاد است.(بقره، آیات 2 و 3) این اسلام در قالب شهادتین بیان می شود، اما این به تنهایی کفایت نمی کند، بلکه پس از آن باید هر کس یا جامعه ای امتحانات و ابتلائاتی را از سر بگذارند تا دانسته شود چه اندازه به دانسته ها و گفته های خودش پای بند است و میان ذهن و قلب ارتباط برقرار شده است؛ زیرا بسیاری اقرار می کنند و حتی نسبت به امری شناخت کامل و یقین قطعی دارند، ولی منکر آن می شوند (نمل، آیه 14) چنان که فرعون با وجود دلایل روشنگر و بصائر به انکار و مخالفت می پردازد.(قصص، آیه 43) بنابراین در آزمون ها و ابتلائات و فتنه ها است که میزان باور و ایمان شخص به یک موضوعی مشخص می شود. به این معنا وقتی در شرایط سخت از خدا و پیامبر(ص) اطاعت شود، آن گاه دانسته می شودکه شخص دارای ایمان است یا نه؟ خداوند می فرماید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ برخى از باديه‏نشينان گفتند: «ايمان آورديم.» بگو: «ايمان نياورده‏ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم.» و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است. و اگر خدا و پيامبرِ او را فرمان بريد از ارزشِ‏ كرده‏هايتان چيزى كم نمى‏كند. خدا آمرزنده مهربان است.»(حجرات، آیه 14) از نظر قرآن، جامعه قرآنی زمانی پدید می آید که مومنان آن جامعه فراتر از اسلام و بلکه ایمان معمولی، قیام به ایمان داشته باشند. از این روست که بر واژه « لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»(انعام، آیه 99) تاکید می کند. توضیح آن که واژه قوم به معنای قبیله از قوَم به معنای ایستادن در برابر نشستن است. از این رو، گفته می شود قیام و قعود. این که به قبیله اطلاق قوم می شود، زیرا جوامع نخست انسانی با گروه های انسانی متحد از نظر نژادی و خونی برپا شده است. آن چه در اصطلاح قوم به معنای قبیله مورد نظر است، تکیه بر قوام و ایستادگی در قالب نژاد و اتحاد و وحدت از نظر خونی و خویشاوندی است. اما وقتی سخن از قوم ایمانی می شود، مراد قبیله خونی و نژادی نیست، بلکه همان قیام و ایستادگی است. به این معنا که گروهی در یک مدار فرهنگی با تنوع نژادی و قبیله ای گرد هم می آیند و امتی را تشکیل می دهند که یک قصد مشخص و معینی دارند و می خواهند در یک محور و امّ و مادر مشترک اقدام کرده و در چارچوب یک روش و هدف به مقصد و مقصود برسند. اگر در امت، محوریت با اشتراک در روش و هدف است؛ در قوم، محوریت با ایستادگی و قیام و قوام در روش و هدف است. پس قوم مومن گروه و جماعت و امتی از بشر است که برای هدف ایمانی قیام کرده و بر مدار و محور ایمان ایستادگی و مقاومت دارند. بنابراین ، قوم مومن، امتی است که به ایمان قیام می کند و نه تنها بر اساس آیات قرآنی از جمله سوره عصر، خود به اهل ایمان به حق و حقیقت و عمل صالح است بلکه دیگران را به ایمان به حق و صبر در عمل صالح و مقاومت در هنگام عمل تشویق و توصیه می کند. بنابراین، نخستین ویژگی جامعه قرآنی، از نظر قرآن «قیام به ایمان» است؛
  2. قیام به عقل: یک جامعه قرآنی جامعه عقلانی است. عقلانیتی که در بر سفاهت و بی خردی است. این عقلانیت به معنای به کاری گیری قوه عاقله در همه امور زندگی است، به طوری که هیچ کاری را بدون تفکر عقلانی انجام نمی دهد. در حوزه نظری، عقل را برای مهار و مدیریت خیال و وهم به کار می گیرد و اجازه نمی دهد تا قوه خیال و قوه وهم بر جان و جامعه مسلط شود، بلکه در چارچوب تفکر بر آن است تا مجهولات خویش را با بهره گیری از معلوم یا معلومات روشن کرده و تصویری درست از پیش رو و فعالیت ها و کارهایش داشته باشد. بنابراین، جامعه قرآنی، جامعه متفکر است که با ابزار قوه عاقله و دیگر منابع و ابزارهای شناختی، مجهولات را حل می کند و بدون دانش و علم حرکتی را انجام نمی دهد. پس بر اساس ظن و خیال و شک و تردید کاری را نمی کند و گامی بر نمی دارد. هم چنین در حوزه عملی، عقال را بر پای شهوت و غضب که دو قوه نفسانی دیگر است می بندد و اجازه نمی دهد تا مسرفانه و مترفانه و مبذرانه رفتار کند و از حدود عقلانی و چارچوب های مشخص عقل بیرون رود. از این روست، که یک جامعه قرآنی ، به دور از خرافات است و هرگز بر اساس تقلید کورکورانه و خرافات و موهومات و متخیلات عمل نمی کند و اجازه نمی دهد تا شهوت و غضب او را به سمت و سوی اسراف و تعدی و ظلم و تجاوز سوق دهد. از نظر قرآن جامعه قرآنی ، نه تنها عقلانی است و عقلانیت بر همه ابعاد زندگی فرد و جامعه حاکم است و در حوزه نظری عقال و پای بندی بر خیال و وهم می بندد و در حوزه عملی پای بندی بر شهوت و غضب می گذارد، بلکه فراتر از آن قیام به عقل دارد. از همین روست که خداوند بر عنوان « لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ » (بقره، آیه 164؛ رعد، آیه 4؛ نحل، آیه 12) تاکید دارد؛ زیرا یک جامعه آرمانی تنها با عقلانیت ساده و معمولی نمی تواند به اهداف خود برسد، بلکه لازم است تا قیام به عقل در سرتاسر برنامه های فردی و جمعی و اجتماعی آن حاکم باشد. پس در کاری یا سخنی وارد نمی شود مگر آن که عقلانیت و تفکر را به کار بسته باشد و از هیچ خراف و موهوم و متخیل و شهوت و غضبی پیروی نکند. جامعه قرآنی از هر گونه سفاهت و بی خردی دور است و بر همین اساس از آموزه های وحیانی در چارچوب عقلانیت بهره می برد و گرفتار ادیان و مذاهب موهوم و خرافی نمی شود و از حق و حقانیت نیز اعراض نمی کند.(بقره، آیه 130)
  3. قیام به علم: همان طوری که جامعه قرآنی قیام به عقلانیت و عقل دارد و بر پایه آن سامان یافته است، هرگز بدون علم کاری را انجام نمی دهد؛ زیرا مقتضای عقلانیت ، تفکر است و جایی که تفکر است ، برآیند آن علم و دانشی است که از آن بهره می گیرد. پس تنها به علم معمولی و ساده بسنده نمی کند، بلکه همه کارها بر اساس و محور علم و دانش است و به دور از جهالت رفتار می کند. این جهالت به طور طبیعی در برابر عقل و علم خواهد بود؛ زیرا وقتی جامعه ای عقلانیت و تفکر را کنار بگذارد گرفتار جهالت سفاهتی و بی خردی می شود؛ و وقتی چنین سفاهت و بی خردی بر جامعه حاکم شود، فقدان تفکر، فقدان علم را به دنبال خواهد داشت که خود جهالتی در برابر علم است. به سخن دیگر، جامعه قرآنی هم قیام به عقل دارد و هم قیام به علم؛ اما جامعه غیر قرآنی، گرفتار جهالت سفاهتی و بی خردی است و نیز برآیند آن نیز جهالت علمی خواهد بود. خداوند تصویر و ترسیمی که از یک جامعه قرآنی می دهد، جامعه ای است که قیام به عقل و قیام به علم دارد و از هر گونه جهل نقیض عقل و نقیض علم مبرا است. از این رو، خداوند از علم در جامعه قرآنی به «لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»(بقره، آیه 230﴾ تعبیر می کند؛ زیرا جامعه قرآنی، «قایم به علم» است. امام صادق(ع) درباره چنین جامعه ای می فرماید: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی‌ حَصَّنَ عِبَادَهُ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ أَنْ لَا يَقُولُوا حَتَّی يَعْلَمُوا وَ لَا يَرُدُّوا مَا لَمْ يَعْلَمُوا؛ خداوند تبارک و تعالی بندگان خود را به دو آیه از کتابش حفظ کرده و در دژ امنیت قرار داده است: این که نگویند، مگر بدانند و ردّ نکنند ما دامی که نمی دانند.(بحارالانوار، موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج‌2، ص186) البته در برخی از نسخه ها به جای «حَصَّنَ»، واژه «حَضَّ» به معنای ترغیب و تشویق(الكشف الوافي في شرح أصول الكافي، محمدهادی بن محمد معين الدين الشيرازی، ص163)، و در برخی دیگر واژه «خَصَّ» به معنای اختصاص و ویژه کردن آمده است(الكافي، الإسلامية، الشيخ الکلينی، ج1، ص43) که همه آن ها می تواند درست باشد. پس مومنون باید هیچ کاری را بدون تفکر عقلانی و علم انجام ندهد و در پذیرش و واذرش آن بدون علم رفتار نکند. از نظر قرآن علت آن که انسان به دوزخ گرفتار می آید، فقدان تعقل و تعلم است. خداوند می فرماید: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛ و گويند: «اگر شنيده بوديم يا تعقّل كرده بوديم در ميان‏ دوزخيان نبوديم.»(ملک، آیه 10) هر چند در آیه یا به کار رفته است ولی می توان آن را به معنای واو نیز گرفت و حتی اگر این گونه نباشد باید گفت تاخیر در عبارت برای آن است که حتی آن شنیده ها باید تعقل شود؛ چنان که به صراحت در آیه 18 سوره زمر بر استماع و اتباع احسن تاکید شده که این پیروی از احسن، زمانی شدنی است که انسان به تعقل و تفکر بپردازد و میان اقوال نیکوترین را برگزیند. پس استماع و پذیرش بدون تفکر و تعقل جایز نیست؛ زیرا در این صورت تقلید کورکورانه ای خواهد بود که در آیات قرآنی نفی و رد شده است. پس یک جامعه قرآنی حتی در شنیدنی ها نیز تعقل وتفکر می کند و برترین و نیکوترین را بر اساس معیارهای تعقل و تفکر می پذیرد.
  4. قوامین به عدالت قسطی: جامعه قرآنی بر پایه عدالت سامان می یابد؛ زیرا عدالت نزدیک ترین راه دست یابی به تقوایی است که خود برآیند عبادتی است که فلسفه آفرینش انسان و جن است.(بقره، آیه 21؛ ذاریات، آیه 56) از نظر قرآن جامعه قرآنی قیام به قسط می کند؛ یعنی از دیگر ویژگی های یک جامعه قرآنی، قیام به قسط و سهم خواهی از نعمت ها و مواهب الهی است. البته از آیات قرآنی به ویژه آیه 25 سوره حدید به دست می آید که جامعه قرآنی با تبلیغ و ابلاغ و توصیه جوامع بشری به قوانین و احکام الهی، آنان را با حقوق خودشان آشنا می سازد و زمینه را برای مطالبه گری توده های مردم از مسلمان و غیر مسلمان فراهم می آورد. خداوند می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به قسط و انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.(حدید، آیه 25) پس جامعه قرآنی نه تنها عادل بلکه قیام به عدالت قسطی می کند و دیگران را نیز بدان تشویق و ترغیب می کند و حتی برای حمایت از مظلوم و مستضعف دست به سلاح برده و به جنگ مستکبر و ظالم می رود تا حقوق آنان را مطالبه نماید.(نساء، آیه 75) پس قیام به عدالت قسطی یکی از مهم ترین مولفه ها و عناصر تشکیل دهنده جامعه قرآنی است که فلسفه بعثت پیامبران و ارسال کتب الهی نیز بوده است. البته جامعه قرآنی باید فراتر از قیام به عدل و قسط قوامین به قسط باشد. خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد، هر چند به زيان خودتان يا به زيان پدر و مادر و خويشاوندان شما باشد. اگر يكى از دو طرفِ دعوا توانگر يا نيازمند باشد، باز خدا به آن دو از شما سزاوارتر است پس، از پىِ هوس نرويد كه در نتيجه از حق‏ عدول كنيد. و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد، قطعاً خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.(نساء، آیه 135) خداوند هم چنین می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، براى خدا به داد برخيزيد و به عدالت شهادت دهيد، و البتّه نبايد دشمنىِ گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. (مائده، آیه 8) امین الاسلام طبرسی درباره قوامین مومنان و جامعه قرآنی می فرماید: «قوّام»: اين واژه مبالغه از واژه قيام است و به مفهوم كسى است كه به عدل و داد عادت كرده و عدالت و دادگرى راه و رسم اوست… هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هماره براى عدالت و دادگرى به پاخيزيد و براى خدا گواهى دهيد. آرى، بايد عدالت و دادگرى شيوه و راه و رسم و عادت شما باشد و در ميدان‏هاى گفتار، نوشتار و ميدان عمل، براساس عدالت رفتار كنيد و براى عدالت حركت نماييد.(مجمع البیان، ذیل آیه 135 سوره نساء) پس فراتر از قیام باید این ایستاگی و قیام در یک جامعه قرآنی بسیار قوی تر و شدیدتر باشد؛ زیرا اجرای عدالت قسطی با حالت قیام معمولی نیز شدنی نیست، بلکه باید همه جامعه ایمانی با شدت و قدرت برای احقاق حقوق و اجرای عدالت قسطی قیام کنند و هرگز در هیچ حال و زمانی و مکانی کوتاه نیایند. علامه طباطبایی نیز می نویسد: كلمه” قسط” به معناى عدل است و قيام به قسط به معناى عمل به قسط و تحفظ بر آن است، پس مراد از” قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ”،” قائمين به قسط” است البته قائمينى كه قيامشان به قسط تام و كامل‏ترين قيام است، چون قوام صيغه مبالغه است و به آيه چنين معنايى مى‏دهد. آرى مبالغه در قيام به همين است كه شخص قوام به قسط كمال مراقبت را به خرج دهد تا به‏ انگيزه‏اى از هواى نفس يا عاطفه يا ترس و يا طمع و يا غيره از راه وسط و عادلانه عدول نكند و به راه ظلم نيافتد؛ و اين صفت زود اثرترين عوامل و كامل‏ترين اسباب براى پيروى حق و حفظ آن از پايمال شدن است و البته اين قيام به قسط براى خود آثار و شاخه‏ها و لوازمى دارد، يكى از شاخه‏هاى آن اين است كه شخص قوام به قسط ديگر دروغ نمى‏گويد و شهادت به ناحق نمى‏دهد.(المیزان، ذیل آیه 135 سوره نساء) در تفسیر نمونه نیز آمده است: بايد توجه داشت كه قوامين جمع قوام «صيغه مبالغه » به معنى «بسيار قيام كننده» است ، يعنى بايد در هر حال و در هر كار و در هر عصر و زمان قيام به عدالت كنيد كه اين عمل خلق و خوى شما شود، و انحراف از آن بر خلاف طبع و روح شما گردد. تعبير به «قيام » در اينجا ممكن است به خاطر آن باشد كه انسان براى انجام كارها معمولا بايد بپاخيزد، و به دنبال آنها برود، بنابراين «قيام » به كار كنايه از تصميم و عزم راسخ و اقدام جدى درباره آن است اگر چه آن كار همانند حكم قاضى احتياج به قيام و حركتى نداشته باشد، و نيز ممكن است تعبير به قيام از اين نظر باشد كه قائم معمولا به چيزى ميگويند كه عمود بر زمين بوده باشد و كمترين ميل و انحرافى به هيچ طرف نداشته باشد، يعنى بايد آنچنان عدالت را اجرا كنيد كه كمترين انحرافى به هيچ طرف پيدا نكند.(نمونه، ذیل آیه 135 سوره نساء) پس یک جامعه قرآنی نه تنها تک تک افراد آن بلکه همگان باید بسیار قیام کننده به عدالت قسطی باشند و با قیام گروه یا قوامیت گروهی این شدنی نیست، بلکه باید همگان قوامین باشند. به سخن دیگر، شيوه و روش و خلق و خوي مومنان در كران تا كران زندگى، قيام به حقّ و عدالت قسطی باشد، به گونه‏اى كه نخست، خود در ميدان‏هاى گوناگون زندگى دادگرانه رفتار كنيد و كارهاى شايسته انجام دهيد و در كنار آن، ديگران را نيز براى كسب خشنودى خدابه كارهاى خداپسندانه و دادگرانه فرا خوانيد و از ستم و زشتى باز داريد که در سوره های گوناگون از جمله سوره عصر بدان اشاره و توجه داده شده است.
  5. احسان و اکرام: جامعه قرآنی همان طوری که در اسکلت بندی ساختمان جامعه اش نیازمند عدالت و بلکه عدالت قسطی است، بلکه برای آن که این جامعه از یک انعطاف پذیری نیز برخودار باشد، باید در تعامل اجتماعی به دایره احسان و اکرام نزدیک شود؛ پس انصاف در حوزه اعمال اقتصادی و عفو و گذشت را در امور اجتماعی و سیاسی به کار گیرد و حتی در مسایل شخصی فراتر از انصاف و احسان به اکرام توجه یابد؛ زیرا تنها در سایه مکارم اخلاقی است که می توان امید داشت که جامعه قرآنی تحقق یابد. آن که جامعه قرآنی را جمال و زیبایی می بخشد، عنصر احسان و بلکه فراتر از آن اکرام است. از این روست که پیامبر(ص) هدف بعثت خویش را ایجاد جامعه قرآنی در قالب مکارم اخلاقی دانسته است. خداوند درباره شیوه برخورد مومنان در یک جامعه اسلامی و قرآنی به حوزه عفو و گذشت در قالب احسان ، بخشش و ایثارگری و مانند آن در قالب اکرام توجه داده است.(فرقان، آیات 63 و 72)

آن چه بیان شده تنها گوشه ای از مهم ترین آموزه ها و عناصر و مولفه هایی است که جامعه قرآنی را تحقق می بخشد. البته در آیات قرآنی مولفه ها و عناصر دیگری نیز بیان شده که به همین میزان در این مقال بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا