اجتماعیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

ويژگي هاي حق و اهل آن

نخستين پرسشي كه از سوي حق جويان مطرح مي شود آن است كه چگونه حق را از باطل بشناسيم؟ زيرا جهان آميزه اي از حق و باطل است و باطل به سبب فريبكاري و نيرنگ بازي همواره خود را حق مطلق و محض نشان مي دهد و دراين دغل كاري، كاسه از آش داغ تر و كاتوليك تر از پاپ مي باشد. از اينرو مردم درشناخت حق و باطل درحيرت مي مانند.

البته درك اين مفهوم كه همواره باطل خود را درچهره حق نشان مي دهد و بقاي آن به همين فريب و نيرنگ است، خودگامي ارزشمند است. اما پس از درك اين مطلب، مهم ترين دغدغه قبل از همراهي با حق، آن است كه حق را بشناسيم. اين جاست كه نيازمند معيارها و ملاك هائي براي جداسازي و شناخت حق از باطل حق نما هستيم.

قرآن به عنوان كتاب راهنماي به سوي حق مطلق، بر آن است كه تا از همه ابزارها، امكانات و روش ها براي معرفي حق و جداسازي آن از باطل استفاده كند و مردم را به سوي حق، هدايت و رهنمون كند. يكي از روش هايي كه قرآن از آن بهره جسته، معرفي حق از طريق معرفي اهل آن است؛ زيرا حق ويژگي هايي دارد كه آثار آن در اهل حق ظهور مي يابد و از اين طريق مي توان حق و آثار آن را در اهل حق شناخت و در مسير آن گام برداشت.

نويسنده در اين مطلب با بررسي آيات قرآني تلاش كرده تا اين ويژگي ها را معرفي كند. با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.

شناخت متقابلان

يكي از راه هاي شناخت هرچيزي آن است كه از ويژگي هاي متقابل آن آگاه شويم. از اين رو قاعده مهم منطقي و فلسفي شكل گرفته و در سخنان بزرگان به كرات مطرح مي شود كه:«تعرف الاشياء باضدادها؛ چيزها به ضد آن شناخته مي شود». البته ناگفته نماند كه مراد از ضد دراين جا هر نوع تقابل منطقي در ميان دو چيز است خواه اين تقابل منطقي به شكل ضدان منطقي باشد و يا به شكل نقيضان منطقي تحقق يابد، بلكه حتي مي توان ديگر نسبت هاي منطقي چون عموم و خصوص مطلق و من وجه را دراين بحث جا داد، زيرا تقابلي كه ميان اين امور وجود داد، خود مي تواند بخشي از تعريف باشد وحدود منطقي يا رسمي چيزي را نيز تبيين كند.

به هرحال، يكي از راه هاي شناخت هر چيز داراي تقابلي، مراجعه به متقابل آن چيز مي باشد حق و باطل چون، داراي تقابل نقيضان هستند مي توان از هر يك به شناخت ديگري دست يافت. از اين رو قرآن افزون بر تبيين خصوصيات حق براي تشخيص آن از باطل، به ويژگي هاي باطل نيز توجه مي دهد تا از اين طريق حق به خوبي شناخته شود.

اگر به آموزه هاي قرآن توجه شود به خوبي روشن مي شود كه حتي بخش عمده اي از راه هاي شناخت حق از باطل به معرفي باطل و آثار آن تعلق گرفته است. بلكه حتي درمواردي كه قرآن به بيان ويژگي هاي حق و آثار آن مي پردازد، در همان جا به نقيض آن يعني باطل توجه مي دهد و ويژگي ها و آثار آن را نيز بيان مي كند. به عنوان نمونه هنگامي كه به ويژگي پايداري حق مي پردازد، در همان جا به ناپايداري باطل نيز اشاره مي كند و يا هنگامي كه از سودمندي حق سخن به ميان مي آورد، از زيان و خسراني كه باطل با خود همراه دارد نيز سخن مي گويد. اين گونه است كه با بهره گيري از روش شناخت متقابلان از طريق بيان خصوصيات و ويژگي هاي يك ديگر به انسان كمك مي كند تا به آساني حق را بشناسد و به سبب آثار و پيامدهاي مثبت و خوب آن، در پي آن برود و در مقابل، با شناخت آثار و پيامدهاي زيانبار و منفي باطل، از باطل گريزان شده و به آن گرايش نيابد.

ويژگي ها و آثار حق و باطل

قرآن در بيان ويژگي ها و آثار حق و باطل، از شيوه هاي گوناگون استفاده كرده است تا هر كسي در هر مقام و منزلت علمي و رشدي، بتواند به سادگي از آن ها بهره گرفته و مسير حركت زندگي خويش را انتخاب كند. از اين رو از روش هاي سخت و مشكل برهاني تا روش هاي ساده و آسان تمثيلي و داستاني استفاده كرده است.

از نظر قرآن، انسان به طور طبيعي و فطري حق خواه است و گرايش به حق دارد، زيرا كمال گرايي و نقص گريزي در انسان، فطري و طبيعي است و از آن جايي كه كمال تنها در حق يافت مي شود و باطل جز نقص نيست، به حق گرايش دارد و از باطل گريزان است. با اين همه به سبب علل و عوامل دروني و بيروني چون اشتباه در تطبيق و تغيير ماهيت و چهره دادن باطل و مانند آن، انسان ناتوان از شناخت حق از باطل شده و به سوي باطل به قصد حق گرايش مي يابد. البته انسان هايي كه فطرت و طبيعت سالم و خدادادي خويش را از دست داده اند، به سبب اين كه دچار بيماردلي و سنگ دلي شده اند و ماهيت خود را دست خوش تغيير جدي ساخته اند، ناتوان از درك حق و باطل بوده و كمال و نقص را نمي شناسند و حتي به سوي باطل گرايش مي يابند و آن را با تمام وجود مي جويند. شايد داستان مولاناي بلخي در مثنوي بيانگر اين تغيير شخصيت و ماهيت انسان و از دست دادن فطرت باشد. مولوي در داستاني از تغيير اين ماهيت و ذائقه سخن مي گويد. در اين داستان اين معنا و مفهوم مورد تأكيد است كه انسان در آغاز بر فطرت پاك و سالم آفريده شده و در مقام اعتدال و استواست و از اين رو به طور طبيعي گرايش به زيبايي ها و حقايق به عنوان يك امر كمالي دارد؛ ولي اندك اندك به سبب وسوسه هاي بيروني شيطان و ابليس و هواها و خواسته هاي دروني نفس انساني، از فطرت خويش دور مي شود و به دام ولايت شيطان مي افتد به گونه اي كه فرهنگ و ارزش هاي شيطاني براي او اصالت مي يابد و باطل به جاي حق و نقص به جاي كمال مي نشيند؛ زيرا فطرت و طبيعت چنين افرادي در يك فرآينده زماني تغيير يافته و هويت و ماهيت جديدي پيدا كرده است. در اين ميان آميختگي حق و باطل و شبهاتي كه از راه اين آميختگي پديد مي آيد، امر را بر توده هاي مردم دشوار مي كند و جالب اين كه انسان بيماردل (في قلوبهم مرض به تعبير قرآن در آیه 10 سوره بقره) و سنگ دل (كالحجاره او اشد قسوه در تعبير قرآني در آیه 74 سوره بقره) حتي اگر از شبهه بودن آن آگاه باشد به سوي باطل گرايش يافته است. مولوي در داستان مرد دباغ، آورده است كه چگونه مرد دباغ كه عمري در ميان راسته دباغان در ميان دود و دم پوست هاي دباغي بوده، در بازار عطرفروشان از بوي خوش عطر غش مي كند و بيهوش مي شود و هرچه عطاران بر او عطر مي پاشند فايده و سودي نمي بخشد تا اين كه شخصي او را شناخته از بازار دباغان، چرمي بدبو را در كنار بيني او مي گيرد و او به هوش مي آيد.

كساني كه گرفتار شبهات مي شوند و در نهايت در ولايت شيطان مي روند و تغيير ماهيت مي دهند و باطل براي ايشان جاي حق مي نشيند و اين گونه فطرت سالم خود را از دست مي دهند، ديگر عطر كلام وحي و حقايق آسماني و هنجارهاي زيباي اجتماعي و اخلاقي و ديگر امور كمالي و ضد نقص، حال ايشان را به هم مي زند. از اين رو خداوند در توصيف اين افراد مي فرمايد كه هر آيه اي كه براي مؤمنان عامل رشد و بالندگي و هدايت است براي اين مردمان عامل گمراهي و ضلالت مي شود و بيش از پيش در آن غوطه ور مي شوند؛ چون كمال و حق به مزاج و ذائقه ايشان خوش نمي آيد و سخنان ياوه و بيهوده و رفتارهاي زشت و زننده، آنان را خوشحال مي كند.

اصولا كساني كه بيمار دل و سنگ دل شده اند و ماهيت انساني و فطرت پاك و طبيعي خود را از دست داده اند، دوست مي دارند كه شبهه آفريني كنند، زيرا با آميختگي حق و باطل مي توانند ديگران را نيز به سوي باطل خويش بكشانند و آنان را با خود همراه سازند. چنين بيماردلاني در اهل كتاب، با آميختن حق و باطل و ارايه آن به جاي حق مي كوشيدند به باطل خويش بها و ارزش دهند و به مقاصد باطل خود دست يابند. (بقره آيه 42 و آل عمران آيه 71)

از ويژگي هاي حق، سودمندي (رعد آيه 17) پايايي و مانايي (همان) و اصلاح كنندگي است؛ زيرا حق، امري صالح است و افزون بر صالح بودن و دوري از فساد و تباهي موجب اصلاحات نيز مي شود. اين در حالي است كه باطل بر فساد و تباهي استوار است و هر چيزي را نيز به افساد و تباهي مي كشاند.

حق، بصيرت زاست در حالي كه باطل، آدمي را دچار جهل و ناداني مي كند و پرده بر ديدگان مي افكند تا حقايق را نبيند. از اين رو خداوند در آيات 58 و 59 سوره روم بيان مي كند كه دل هاي كافران به سبب بدرفتاري و بدذاتي ايشان، مهر شده و ديگر نمي توانند حق را از باطل تشخيص دهند بلكه حتي اگر تشخيص دادند به سوي باطل گرايش مي يابند. در حقيقت از آثار طبيعي باطل گرايي انسان، مهر شدن دل ها و عدم توانايي از درك حقايق و تشخيص آن مي باشد كه نتيجه آن فرو رفتن بيش از پيش در تباهي و هلاكت جاودانه است.

همين باطل گرايي و كفر مردم است كه قدرت تشخيص را از آنان مي گيرد و حقايق را اموري موهوم مي انگارند در حالي كه باطل خود را امري حق جلوه مي دهند و به عنوان حق به سوي آن مي روند. (روم آيه 58) اين همان تغيير ماهيتي است كه در داستان دباغ مولوي بيان مي كند.

خداوند در آيه 11 سوره بقره تبيين مي كند كه تغيير ماهيت در يك فرآيند غلط و باطل در سايه كفر و نفاق، موجب مي شود كه شخص بي آن كه احساس كند كه به سوي باطل مي رود، افساد و كارهاي فاسد و تباه كننده خود را از امور اصلاحي دانسته و خود را نيز مصلح مي شمارد. به سخن ديگر، تغيير ذائقه و ادراك در اين افراد موجب مي شود تا باطل را جاي حق ببينند و افساد را اصلاح بدانند و حتي براين اساس مردم حق جو و حقيقت طلب را نادان و گمراه بشمارند و آنان را به تمسخر بگيرند. (بقره آيات 13 تا 15)

حق، اصولا چيزي جز راستي و صداقت نيست، همان طور كه باطل نيز چيزي جز دروغ و كذب نمي باشد. اين گونه است كه اهل باطل همواره بر دروغگويي پافشاري دارند و در رفتار و كردارشان، صداقت و وفاداري و راستگويي ديده نمي شود. اين در حالي است كه ديگران را به دروغ متهم مي سازند و خود را اهل صداقت و راستي و راستگويي مي دانند.

خداوند در آياتي از جمله آيه 55 سوره قصص، اهل باطل را افرادي جاهل و بيهوده گو مي شمارد و بر اين نكته تاكيد مي ورزد كه ايشان لغو و بيهوده گويي را در حالي به اهل حق و مومنان نسبت مي دهند كه خود در آن غرقه هستند. از نظر مومنان نيز بيهوده گويي و شنيدن آن، امري است كه تنها انسان هاي جاهل و بي خرد از آن پيروي مي كنند. در اين آيه، جاهل در حقيقت در برابر عقل و خرد قرار گرفته است نه در برابر ناداني و فقدان علم؛ بنابراين رفتاري كه بي خردان انجام مي دهند، رفتاري همراه با بيهودگي و لغو در شنيدن و گفتن است كه عمل اهل باطل مي باشد.

از نگاه قرآن، پذيرش توحيد، عين حق جويي و حق خواهي است و در مقابل، كفر و شرك چيزي جز باطل گرايي نمي باشد. از اين رو خداوند اهل شرك را اهل باطل معرفي مي كند. (اعراف آيه 173) و در آيات 7 و 8 سوره انفال خبر از ميان رفتن باطل در نهايت مي دهد كه همان بطلان شرك و كفر مي باشد.

از نظر قرآن كردارهايي چون تجاوزگري (اعراف آيه 33)، جادوگري و سحر (اعراف آيات 117 و 118) حرام خواري (بقره آيه 188) رشوه گيري و رشوه دادن (همان) حتي كار خير چون صدقه دادن همراه با اذيت و منت (بقره آيه 264) صدقه ريايي و هر كار ريايي ديگر (همان) دنياطلبي به جاي آخرت طلبي (هود آيات 15 و 16) گوش دادن به غنا و موسيقي لهوي و لغو (حج آيه 30 و لقمان آيه 6 و نيز كافي، ج 6ص431)، غلو در دين (مائده آيه 77) و كشتن بي گناهان به ويژه پيامبران و مصلحان (بقره آيه 61 و آيات ديگر) از جمله امور باطلي است كه انسان بايد از آن ها پرهيز كند.

اصولا هر امر ناهنجار و زشت و پليد عقلي و عقلايي و شرعي، از امور باطلي است كه لازم است آن را ترك كرد و در مقابل هر امر هنجاري عقلاني و عقلايي و شرعي از امور حق است كه نتيجه آن در دنيا و آخرت، آرامش و آسايش است. اگر آدمي امري را تجربه كرد كه وي را دچار ترديد و سرگرداني كند و از محبت و مهر مردم باز دارد و آخرت را از ياد ببرد بايد در حق بودن آن شك كرد و ترك آن را بهتر از انجام آن دانست.

اين ها نمونه هايي از ويژگي هاي حق و باطل است و مسلما پرداختن به همه ويژگي هاي حق و باطل و آثار آن مجال وسيعتري مي طلبد كه به همين مقدار بسنده مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا