اعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

ولايت غديري، ميوه رسالت محمدي

samamosغدير تنها يك حادثه در تاريخ نيست، بلكه يك لحظه اميد براي همه بشريت است، همانگونه كه وعده الهي با رسالت و هدايت تشريعي در قالب دين اسلام، بشريت را از گمراهي كه با هبوط آغاز شده بود، نجات داد و روزنه اي براي بازگشت و رجعت انسان به سوي ساحت قدس الهي فراهم آورد، وعده الهي در غديرخم در قالب ولايت، سلامت انسان و راهش را براي وصول به آن مقام تضمين كرد.

نويسنده بر اين باور است كه اگر درخت رسالت حضرت محمد(ص) شاخه هاي بسياري دارد كه شرايع اسلام در درازاي تاريخ بشريت خود را نشان داده است، اين شجره طوبي در غدير به بار نشست و ميوه امامت و ولايت كبراي علوي(ع) را به بشريت بخشيد.

اسلام، حقيقت شجره طوبي

حضرت آدم(ع) هر چند كه در مقام خلقي نخستين بشر است، ولي هرگز در مقامات عالي تر، نخستين انسان نبوده و نيست؛ چنان كه آن حضرت(ع) كامل ترين انسان در نوع خودش نيست؛ هر چند كه جزو انسان هاي كاملي است كه به مرتبت پيامبري و نبوت نيز رسيده است؛ بلكه آن موجودي كه اشرف مخلوقات خوانده شده و خلافت كلي الهي بي هيچ چون و چرايي براي او اثبات شده، حضرت محمد مصطفي(ص) همان كلمات تامات الهي (بقره، آيات 37 و 124) هستند كه تلقي حضرت آدم(ع) در مقام توبه و ابتلاء حضرت ابراهيم در مقام آزمون امامت بواسطه ايشان بوده است.

حضرت آدم(ع) بدان سبب شرافت آن را يافت كه مسجود همه هستي حتي فرشتگان مقرب الهي در ساحت قدس گردد، چون حقيقت محمدي(ص) در او دميده شده است؛ چرا كه روح اعظم يكي از نام هاي حضرت محمد(ص) است. آن حضرت(ع) بارها فرموده است كه حضرت آدم(ع) در آب و گل بود كه من آفريده شده بودم. پيامبر بارها بر اين معنا تاكيد داشته كه حقيقت نوري ايشان پيش از همه بوده است و ايشان همان مخلوق اول، عقل اول و ظهور اول الهي هستند.

پس همه هستي چيزي جز حقيقت محمد(ص) نيست؛ چرا كه خداوند نخستين ظهوري كه كرد همان حقيقت محمدي (ص) است و ضياء شمس محمدي(ص) بر هستي تابيد و نور آن هستي را پديدار كرد. براين اساس، مي توان لوازم بسياري را براي آن اثبات كرد كه از آن جمله اينكه اصولا رسالت همه پيامبران و هدايت تكويني و تشريعي چيزي جز سايه حقيقت آن هدايت و رسالت نيست. بر همين اساس همه پيامبران به چيزي مي خواندند كه از آن به اسلام ياد مي شود هر چند كه در شرايط خاص به شكل شرايع، بروز و ظهور يافته است. (شوري، آيه 13؛ آل عمران، آيه19) پس هر كسي غير از اسلام در طول تاريخ ديني را پذيرفته باشد، از او پذيرفته نمي شود و جز گمراهي براي او ثبت نمي شود و ثمره اي ندارد. ( آل عمران، آيه 58)

براساس آيات و روايات بسيار و معتبر، همه پيامبران به يك رسالت كامل و تمام پيامبر(ص) و ولايت علوي در مقام خلقي بشارت مي دادند و در حقيقت مامور بودند كه همه را به سمت ايشان راهنمايي كنند ( صف، آيه 6 و روايات تفسيري)؛ چرا كه حقيقت دين، بازگشت به سوي خداوند در صراط مستقيم اسلام و تمسك به مرتبت محمدي (ص) از طريق الگوپذيري از ايشان است ( احزاب، آيه 21) كه در مقام مظهر خدايي بر همه چيز هستي و انسان مالك است و تقدم و اولويت دارد. ( احزاب، آيه 6)

به هرحال، حقيقت همه چيز به حقيقت محمدي (ص) بازمي گردد و اين همان شجره هستي است كه اشكال گوناگوني دارد كه از جمله شجره رسالت است كه همه رسالت ها به همان حقيقت رسالت محمدي(ص) بازمي گردد. اين شجره طوبي محمدي(ص) داراي شاخه هاي بسيار است كه البته ميوه اصلي و شاخه اصلي آن اهل بيت عصمت و طهارت هستند.( احزاب، آيه 33)

ولايت غديري، ميوه رسالت محمدي (ص)

چنان كه گفته شد همه پيامبران به حقيقت رسالتي دعوت مي كردند كه ريشه در هدايت و رسالت محمدي(ص) دارد. از همين رو به ولايت علوي نيز دعوت مي كردند و پذيرش شرايع آنها منوط به پذيرش ولايت علوي بود كه باطن رسالت است؛ چرا كه براي هر ظاهري باطني است و باطن اسلام همان ولايت علوي است؛ زيرا آن حضرت (ع) نفس پيامبر(ص) است. (آل عمران، آيه 61)

همه پيامبران (ع) به حقيقت علوي دعوت مي كردند و از مردم مي خواستند تا ولايت ايشان را براي رهايي از آتش دوزخ و رسيدن به حقيقت محمدي(ص) كه منتهاي رجعت بشر است، بپذيرند و بدان ايمان بياورند. در حقيقت عنصر اصلي پذيرش دينداري مردمان در طول تاريخ بشريت همين حقيقت محمدي(ص) و باطن آن، ولايت علوي (ع) بوده است.

از آنجايي كه دشمن اصلي انسان، شيطان سوگند خورده است تا انسان ها را گمراه كرده و اجازه ندهند تا در صراط مستقيم قرار گيرند و به حقيقت محمدي (ص) و باطنش حضرت علي(ع) برسند (اعراف، آيات 16 و 17) برهمين اساس بيشترين توطئه ها را در زماني انجام مي دهد كه پيامبر(ص) به اسلام دعوت مي كند و مردم را به سوي خود و خدا مي خواند؛ چرا كه با ظهور آن حضرت(ص) درهاي آسمان براي شيطنت شياطين بسته شده بود و آنها با محدوديت هاي شديدي مواجه شده (جن، آيه 9؛ حجر، آيات 17 و 18؛ صافات، آيات 9 و 10) و اميد خودشان را نسبت به گمراهي بشر از دست داده بودند.

زماني كه موسم ابلاغ ولايت رسيد، شيطان بيشتر از پيش نوميد بود، زيرا اگر اين اتفاق مي افتاد ديگر نمي توانست مردماني را گمراه كند كه تحت ولايت علوي (ع) قرار مي گيرند. پس انسان هاي شيطاني را بسيج مي كند كه حتي پيامبر(ص) را ترور كرده و به قتل برسانند تا اين ابلاغ صورت نگيرد.

حذيفه مي گويد: به خدا قسم ما در غديرخم مقابل پيامبر(ص) نشسته بوديم. مجلس مملو از مهاجرين و انصار بود. پيامبر بپا خواست و فرمود: اي مردم، خداوند به من دستور داده و گفته است: يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته (مائده، آيه67) من به جبرئيل گفتم: قريش درباره من چيزهايي مي گويند. جبرئيل دوباره نازل شد و خبر آورد كه والله يعصمك من الناس (همان) سپس پيامبر علي بن ابيطالب(ص) را صدا زد و اميرالمومنين طرف راست حضرت ايستاد. پيامبر فرمود: اي مردم، آيا شما بر اين باور نيستيد كه من از خود شما بر شما سزاوارترم؟ گفتند: بلي، خدا را شاهد مي گيريم. حضرت فرمود: اي مردم هركس كه من مولاي اويم علي مولاي اوست.

شخصي از آن سوي مجلس گفت: يا رسول الله، معني اين سخن چيست؟ حضرت فرمود: هركس كه من پيامبر اويم علي امام اوست. سپس فرمود: خدايا دوست بدار هركه او را دوست دارد و هركه او را دشمن مي دارد دشمن بدار. كمك كن هركه او را كمك كند و خوار كن هركس او را خوار كند. (بحارالانوار، ج37، ص193، عوالم العلوم، ج15:3، ص96)

شيطان و ياران انسي و جني او پس از ابلاغ رسالت نيز دست به كار شدند تا اين ابلاغ الهي به گوش مردمان نرسد و يا كاري كنند كه مسير تاريخي هدايت الهي تغيير كند و شيطان بتواند به آرزوي خود برسد و آدمي را به دوزخ ببرد و خلافت الهي را از آدميان بردارد.

اينگونه است كه توطئه اي ديگر رقم مي خورد. شيطان ياران خويش را بسيج مي كند كه پيامبر را بكشند. تاريخ گزارش مي كند كه با پايان يافتن مراسم بيعت، پيامبر(ص) با كاروان از غدير حركت مي كردند؛ و يك روز و يك شب سير كردند تا به كوه بلند هرشي رسيدند. منافقيني كه نقشه قتل پيامبر را كشيده بودند جلوتر از حضرت ظرفهاي بزرگي را به قله كوه بردند و آنها را پر از شن كرده و پنهان شدند. (مردم به دليل صعب العبوربودن كوه هرشي آن را دور زده و بالاي كوه نمي آمدند)

اما پيامبر قصد داشت از بالاي كوه برود و آن عده نيز براي انجام مقاصد شومشان بالاي كوه رفتند).

حذيفه ادامه داد: پيامبر من و عمار را صدا زد و به او دستور داد تا از پشت سر شتر را راهنمايي كند و من هم با افسار شتر را بگيرم، تا آنكه به قله كوه رسيديم. ناگهان افرادي كه پنهان شده بودند ازپشت سر ما هجوم آورده و ظرفهاي پر از شن را به طرف پاهاي شتر غلتاندند. شتر وحشت كرد و نزديك بود برمد و پيامبر را بر زمين بيندازد كه حضرت با صداي بلند فرمود: حركت مكن كه جاي نگراني نيست!

ناگهان شتر به قدرت پروردگار به زبان عربي فصيح به سخن آمد و گفت: يا رسول الله تا هنگامي كه شما بر پشت من نشسته اي دست از پا خطا نكرده و از جايم تكان نمي خورم!

توطئه كنندگان به خيال اينكه شتر رميده است به طرفش هجوم آوردند تا آن را بيشتر برمانند. من و عمار در آن شب ظلماني با شمشيرهايمان به آنها حمله كرديم. با حمله ما، منافقين فرار كرده و از نقشه اي كه پيش بيني كرده بودند مأيوس شدند.

حذيفه در ادامه چنين گفت: من از پيامبر پرسيدم: يا رسول الله، اينها چه كساني بودند كه چنين نقشه اي داشتند؟

– اي حذيفه، اينان منافقين در دنيا و آخرتند!

– يا رسول الله، آيا گروهي نمي فرستي تا آنان را به قتل برسانند؟

– خداوند به من دستور داده آنان را افشا نكنم و دوست ندارم مردم بگويند: «او كساني از قوم و اصحابش را به دين خود فراخواند و آنان پذيرفتند و با كمك آنان جنگيد و بر دشمنانش پيروز شد و سپس آنان را به قتل رساند.» اي حذيفه، خداوند در كمين آنان است. پروردگار مهلت كمي به آنها داده و پس از آن به عذاب سختي دچارشان خواهد كرد.

– يا رسول الله، اين منافقين چه كساني هستند؟ آيا از مهاجرينند يا از انصار؟

پيامبر آنان را يك به يك براي من نام برد. بعضي از آنها افرادي بودند كه دوست نداشتم در بين آنان باشند و تعجب كردم.

حضرت فرمود: اي حذيفه، گويا در بعضي از افرادي كه نام بردم شك كردي؟ اينك سر خود را بالا بگير!

نگاهم را به سوي آنان كه بر قله ايستاده بودند گرداندم. ناگهان برقي پديدار شد و آنچه در اطراف ما بود روشن شد و بقدري ثابت ماند كه گمان كردم خورشيد طلوع كرده است. به آنها نگاه كردم و به خدا قسم همه شان را شناختم. آنان همان كساني بودند كه پيامبر(ص) نام برده بود. آن عده چهارده نفر بودند كه نه نفر از قريش و پنج نفر از غيرقريش در ميان آنان بود.

هنگام طلوع فجر با پيامبر(ص) از كوه سرازير شديم. آن حضرت در پاي كوه پياده شده وضو گرفت و منتظر اصحاب ماند. ]زيرا اكثريت مردم در حال دورزدن كوه بودند و ديرتر به سمت ديگر كوه مي رسيدند .[ آن عده كه بالاي كوه بودند نيز پايين آمدند و در يك جا جمع شدند. هنگام برپايي نماز همان عده را ديدم كه بين مردم رفته و پشت سر پيامبر نماز خواندند.]

نخستين پيمان نامه بر ضد غدير

در روايت ديگر حذيفه مي گويد: آن عده جمع شدند و گفتند: محمد مي خواهد امامت را در اهل بيت خود قرار دهد! چهارنفر از آنان جدا شدند و به مكه رفتند. آنها وارد كعبه شدند و درباره آنچه بينشان گذشته بود پيمان نامه اي نوشتند كه متن آن چنين بود: «اگر خداوند محمد را از دنيا برد و يا او كشته شد امر خلافت به اهل بيت او نرسد.» پس از اين اقدام آنان، خداوند اين آيه را نازل فرمود: «ام ابرموا امرا فانا مبرمون، ام يحسبون انا لانسمع سرهم و نجواهم، بلي و رسلنا لديهم يكتبون؛ كاري را بين خود محكم كرده اند در حالي كه ما هم كارها را محكم مي كنيم. يا گمان كرده اند ما كارهاي پنهاني و سخنان سري آنان را نمي شنويم؟ آري! فرستادگان ما نزد آنانند و مي نويسند.» (زخرف: آيات 80-79؛ بحارالانوار: ج 37 ص .129 عوالم العلوم: ج 15:3 ص .298)

مصيبت هاي امروز جهان، پيامد ولايت گريزي

به هر حال ابليس نگذاشت تا بسياري از مردم از ميوه رسالت يعني ولايت علوي(ع) بهره مند شوند وهمه مشكلات و گرفتاري هاي جهان اسلام بلكه جهان به سبب همين توطئه و آثار آن است. پرداختن به همه ماجرا مي تواند به خوبي نشان دهد كه چرا مشكلات كنوني جوامع به ويژه جامعه اسلامي اينگونه رنگ ضددين و عدالت گرفته است و از مسير اسلام دور شده به گونه اي كه مسلمانان يكديگر را به سادگي مي كشند و اميد دارند كه با انتحار و كشتن ديگران به بهشت بروند؛ در حالي كه از نظر اسلام خون و عرض و مال هر مسلماني حرمت دارد و هر كسي كه اينها را متعرض شود ازاسلام خارج است. مصيبتي كه امروز جهان اسلام با آن مواجه است، به سبب دوري از ثقل اصغر واهل بيت(ع) بلكه ثقل اكبر يعني قرآن است؛ چرا كه حتي آموزه هاي اسلامي بر ولايت و حرمت مسلمانان و مانند آن تاكيد دارد؛ در حالي كه در همه جاي جهان عده اي بظاهر طرفدار اسلام به نام اسلام در حال كشتن مسلمانان هستند. جناياتي كه در بحرين، سوريه، عراق، افغانستان، پاكستان و عربستان و شمال آفريقا عليه مسلمانان مي شود از سوي مسلمان نماياني است كه حتي به قرآن اعتقادي ندارند و برخلاف آموزه هاي آن، كساني را كه شهادتين بر زبان جاري دارند بلكه اهل اسلام در طول تاريخ بودند، به جرم اينكه مسلمان نيستند مي كشند تا مال و عرض ايشان را به غارت برند و به تملك خويش درآورند. (نساء، آيه 94)

پس همه آنچه بر سر امت اسلام بلكه جهانيان مي آيد پذيرش آيين شيطان و ولايت او به جاي ولايت اهل بيت(ع) است؛ چرا كه اگر تحت ولايت الهي قرار داشتند خداوند بركات و امنيت و آسايش و رفاه و آرامش را بر ايشان نازل مي كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا