وب نوشت

هويت يابي

در گذشته مرزها به اين معنا و مفهومي‌ كه اكنون درك مي‌شود، نبود. چنان كه دولت و قدرت دولت تا اين حد و اندازه نبود كه در همه حوزه‌هاي فردي ملت نفوذ كند، چه يا تمايل به اين كار نداشته و يا ابزارهاي كنوني براي نفوذ در حوزه و حريم خصوصي مهيا و فراهم نبوده است.

اگر در مواردي از تاريخ مي‌توان شواهدي را يافت كه دولت‌ها در حريم خصوصي افراد وارد شدند، بسيار محدود و معدود بودند. مرزهاي قدرت در كشور به گونه‌اي بود كه جز در مركز در مابقي كشور در هم تنيده بود. به اين معنا كه قدرت دولت‌هاي مجاور در درون مرزهاي حاكميت و قدرت دولت ديگر وارد مي‌شد. همسايگان در مرزهاي يك ديگر دخالت مي‌كردند و اعمال نفوذ داشتند. دژها و مرزبانان در جاهاي خاصي مستقر مي‌شدند تا از يورش و هجوم لشكر و ارتش همسايگان بازدارند. با اين همه، رفت و آمدها و داد و ستدها و ازدواج‌ها و كوچ‌هاي گرمسيري و سردسير به آساني صورت مي‌گرفت.

با پديداري مفهوم جديدي از دولت و ملت و كشور به ويژه در قرن هيجده و نوزده اين مسايل دستخوش تغيير و دگرگوني‌هاي ژرفي شد. در اواخر هزاره دوم ميلادي با گسترش فن آوري‌هاي نوين ارتباطي و انتقالي و سرعت و شتاب گردش و جريان اطلاعات و ابزارهاي نفوذ در نهان ترين زوايا زندگي فردي و شخصي اين مشكل پديدار شد كه چگونه مي‌توان مرزهاي قدرت را مشخص كرد؟ حاكميت دولت‌ها تا كجاست. مرزهاي جغرافيايي دولت كجاست؟ انسان در جستجوي تعريف جديدي از فرديت و حاكميت و دولت و ملت بر آمد. منابع قدرت و مشروعيت تغيير كرد. مرزهاي قدرت دگرگون شد. امنيت ملي مانند خود ملت مفهوم جديدي يافت.

پرسشي كه اكنون مي‌خواهم آن را طرح و در حد امكان و توان بدان پاسخي در خور بدهم مساله هويت است به ويژه هويت‌جمعي. به كارگيري واژه هويت‌جمعي از آن روست تا از واژگاني چون هويت فردي و يا ملي پرهيز شود.

در گذشته قوم و قبيله به جمع هويت مي‌بخشيد. بعدها با گسترش دامنه قدرت از نظر جغرافيايي و امكان گسترش آن به فراتر از قبايل و عشيره و طائفه، اين هويت‌جمعي به شكل هويت‌هاي نژادي معنا و مفهوم يافت. هر چه ابزارهاي ارتباطي و راه‌هاي تعامل و ابزارهاي دامنه نفوذ بيشتر و پيشرفته‌تر شد، دامنه قدرت نيز بيشتر و هويت‌جمعي معناي ديگري يافت. در دوره اي ديگر مثلا قوم ماد بودن نمي‌توانست مبناي هويت‌جمعي باشد، زيرا اقوام ديگري چون پارت و پارس نيز در تحت حاكميت در آمده بودند. در اين دوره برخي كوشيدند تا با نژاد شرقي آريايي در مقابل غربي آن يوناني و رومي‌به خود هويت‌جمعي بخشند. اين نيز تا زماني كارآمد بود پس از آن در قالب دين مشترك اين هويت‌جمعي ايجاد شد. ساسانيان به عنوان بزرگ ترين شاهنشاهي مناطق زياد به همراه اقوام بسياري را تحت حاكميت مشترك در آوردند و هويت‌جمعي به اين مجموعه بخشيدند.  دين زرتشتي به عنوان عامل هويت‌جمعي كاركرد خود را نشان داد. اقليت‌هاي ديني چون بودايي و مسيحي و مانوي آن اندازه نبودند تا اين اكثريت را با چالش رو به رو سازند. در حقيقت ساسانيان نخستين هويت‌جمعي به عنوان امت را شكل بخشيدند كه مبتني بر عامل دين بود. در همان زمان در ميان آرياييان غربي هويت ديني ديگري شكل گرفت و امت مسيحي هويت‌جمعي را معنا بخشيد.

پس از فروپاشي ساسانيان تا اين اواخر در شرق و خاورميانه امت اسلامي‌ هويت‌جمعي اقوام و نژادهاي مختلف  را شكل مي‌بخشيد و در غرب امت مسيحي با حاكميت مطلق امپراتوري مقدس روم.

پس از آن كه اروپا دچار تشتت شد. ملت‌ها براي جايگزين كردن هويت امت و تمايز از ساير مسيحيان به هويت ملت تمسك جستند. ملت‌ها نژادي و قومي‌ دوباره از ميان امت سربرخاست و چونان پيش از تشكيل شاهنشاهي هخامنشي دولت‌هاي قومي ‌از ميان امت‌ها سر بر آورد. ويژگي اين دولت‌ها، قوم‌گرايي و توجه به اين مقوله بود تا رفاه و امنيت را براي قوم خويش به ارمغان آورند. جنگ‌هاي اين دوره بيشتر براي ايجاد هويت‌جمعي مبتني بر قوميت و نژاد بود. برخي از مرزها به جهت وجود اكثريتي از قوم ديگر دستخوش دگرگوني شد. زبان‌هاي ملي و قومي ‌تقويت و خط‌‌‌هاي جديد سر بر آورد تا به يك واحد هويت‌جمعي جديد بخشد.

با سرعت و شتاب تغييرات صنعتي و مدرنيته، دوباره هويت‌جمعي دستخوش تغييرات ژرف شد. دولت نيز اهداف تازه اي پيدا كرد.

اكنون سخن از اين است كه هويت‌جمعي ما در اين پهنه جغرافياي چيست؟ چه عاملي مي‌تواند اين هويت‌جمعي را حفظ و بقاي آن را تضمين كند؟ برخي به هويت نژادي تكيه مي‌كنند و سخن از قوم آريايي به ميان مي‌آورند. برخي به عامل زبان و برخي ديگر به عوامل ديگر اشاره مي‌كنند كه مي‌تواند عامل هويت بخشي به اين جمع موجود در جغرافياي كنوني ايران باشد.

به نظر مي‌رسد كه عامل نژادي به جهت تكثر اقوام توراني و تازي و مانند آن امكان ناپذير باشد. عامل زبان نيز چنين حالتي دارد. اين كه هر كس شناسنامه ايراني داشته باشد نمي‌تواند عامل هويت‌بخشي جمعي باشد. چون عامل هويت بخشي بايد فرهنگي و بسبار قوي باشد. از گذشته خون و نژاد به عنوان عامل همبستگي جمعي كاركرد خود را به خوبي نشان داده است چنان كه عامل زباني به جهت همگرايي مي‌توانست چنين باشد. ما در حال حاضر فاقد اين عناصر همگرايي و هويت‌جمعي ايراني هستيم.

تنها عاملي كه مي‌توان آن را جستجو كرد عامل مذهب است. تشيع به عنوان تنها عامل همگرايي ميان اين اكثريت مي‌تواند هويت بخش اين جمع باشد. در حقيقت اين خود گونه اي از امت است. امتي كه عامل هويت آن مذهب خاص و مايز آن از ديگران است. اين در صورتي است كه بخواهيم به اين جمع در اين گستره چغرافيايي وحدت جمعي بخشيم. برخي با اشاره به وجود جمعيت بزرگي از شيعيان در كشورهاي همجوار كه در چندين كشور اكثريت غالب را تشكيل مي‌دهند اين عامل تمايز را شناسايي نمي‌كنند و بر اين باورند كه تشيع نمي‌تواند عامل هويت بخشي به شمار آيد. البته من به اين مساله باور ندارم، چون اگر بخواهيم ديگران را نيز وارد اين هويت كنيم امكان آن وجود دارد هر چند كه ما در پي آن نخواهيم رفت. ولي اكثريت موجود در اين حوزه جغرافيايي به نام ايران با اكثريت موجود در بيرون آن تفاوت‌هاي دارد كه مي‌تواند مايز اين هويت از ديگران باشد.

اگر با نظر تدبير بنگريم به نظر مي‌رسد تاكيد بر هويت امت تشيع بهترين الگو براي ايجاد اين هويت‌جمعي است. در اين دوران نبايد امنيت ملي ( همان امنيت امت تشيع) را به داخل مرزها محدود ساخت. اگر ايران به عنوان ام القراي امت تشيع باشد محور مي‌تواند هر يك از اين جمعيت‌هاي متفرق در كشورهاي ديگر باشد. امنيت اين مركز بر آن مبتني است تا با بيرون خود تعامل فعال و سازنده داشته باشد. اين بخش بيروني از امت به عنوان بهترين عامل حفظ مركر مي‌تواند مركز را تقويت و در نهايت به دامنه گسترش آن كمك نمايد.

اگر به واقعيت‌هاي كنوني ايران توجه كنيد در مي‌يابيد كه ايران بدون گسترش دامنه نفوذ جغرافيايي و تغيير در مرزهاي آن توانسته است امتي را شكل بخشد كه به دفاع همه جانبه از ام القري پرداخته و همه نقشه‌هاي دشمنان را با شكست رو به رو ساخته است. بدون آن كه به صدور انقلاب دست زند به صدور انديشه و فرهنگ دست زده است و امنيت هويت‌جمعي خود را تضمين كرده است. البته من خود به شخصه خواهان تشكيل امت اسلامي‌هستم و اين را ممكن مي‌دانم ولي هميشه پيشنهاد و  راهكار مي‌بايست با توجه به امكانات و ظرفيت‌ها و واقعيت‌هاي موجود باشد. از اين رو بر خلاف آقاي حجاريان به امت تشيع به عنوان عامل هويت بخشي اين جمع موجود بها مي‌دهم.

اين مساله هيچ گاه عليه هيچ اقليتي نيست. چه همه اقليت‌هاي مبتني بر شرايع اهل كتاب به آساني مي‌توانند در اين حدود بر وظايف شرعي خود باقي بمانند. البته طبيعي است كه تصميم‌‌گيران و تصميم‌سازان نهايي در هر حاكميتي اكثريت هستند و اقليت مي‌بايست در اين حوزه و محدوده تابع اكثريت باشند.

به هر حال مذهب تشيع به عنوان عامل هويت بخشي و امت سازي بهترين گزينه است. دامنه نفوذ اين جريان چنان گسترده است كه به عنوان بهترين عامل بازدارنده دشمنان اين امت تاكنون عمل كرده است. شيعيان عراق و افغانستان و آذربايجان و بحرين و ديگر كشورهاي خليج فارس به عنوان پيرامون امت مركزي را محافظت و امنيت آن را تامين مي‌كنند. البته اين بهره‌مندي يك سويه نيست، بلكه آنان نيز از آن سود مي‌برند و اين همبستگي و همگرايي بر پايه عامل تشيع در ارتقاي سطح كيفي و كمي و فرهنگي و اقتصادي آنان نقش مهمي ‌را ايفا مي‌كند. اين امري نيست كه بر كسي پوشيده باشد

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا