اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

نيک خويي در آموزه هاي قرآني

samamosدر روايتي از يکي از همسران پيامبر(ص) در توصيف خوي پيامبر اين گونه نقل شده که گفته است: خلقه القرآن ؛ خوي پيامبر (ص) قرآن بود. شايد در وهله نخست اين سخن عظيم و از سوي عجيب بنمايد. عظيم از اين که چگونه پيامبر توانسته است به مقامي دست يابد که از نظر خلق و خوي آينه آيه هاي قرآن شود و مظهر آيات قرآني خداوند گردد؟

خلق پیامبری

اين مطلب از آن جايي که پيامبر خود مظهر اکمل و تمام اسماي تام و کامل الهي است , امري پذيرفتني و قابل قبولي است؛ زيرا قرآن تنها پيامبري را که طور مطلق به عنوان اسوه حسنه و نمونه کامل ياد مي کند و از مردمان مي خواهد تا او را در همه ابعاد زندگي اخلاقي ، سياسي و اجتماعي سرمشق و الگو قرار دهند , آن بزرگوار است . خداوند در قرآن بيان مي دارد که : لکم في رسول الله اسوه حسنه(احزاب، آیه 21 ) بنابراين دور از ذهن نيست که چنين شخصيت و داراي مقامي , خود آيات قرآني مجسم گردد و به عنوان قرآن مجسم و ناطق و حاضر از او ياد گردد و در توصيفش ياد آور شوند که خلق و خوي پيامبر قرآن است.

اما مساله اي که در اين تعبير شگفت مي آيد آن است که در قرآن آيات متعدد , مختلف و با معيار هاي متضادي آمده است. به اين معنا که در آن آيات عذاب و لعن و نفرين در کنار آيات مدح و ستايش از اشخاص و اقوام آمده است. برخي از رفتارها را نکوهش مي کند و از برخي به عنوان حسنات و خصلت هاي پسنديده ياد مي کند. منش برخي را مي پسندد و کنش برخي ديگر را مورد سرزنش قرار مي دهد. بنابراين چگونه است که از خوي و خلق پيامبر (ص) به عام و مطلق ياد مي کنند که از جامعيت و در بردارندگي اين گونه اي برخوردار است. از اين رو شنونده در وهله نخست با دو نگرش و کنش متضاد و متناقض از شنيدن اين وصف از خود واکنش نشان مي دهد.

اما چيزي که از شگفتي مي کاهد اين است که اين تعبير را مي توان به جهت آن که از انسان ناقصي وارد شده است که نه مقام واقعي و حقيقي پيامبر (ص) را درک کرده است و نه توان درک و يا بيان آن دارد با نوعي مسامح با آن کنار آمد. البته مي توان با تاويل و تفسير آن را به گونه اي سامان داد تا اين شگفتي پديدار نگردد و يا در ادامه فرو نشيند و به توصيفي عادي ولي بزرگ باز گردد.

به اين معنا که بگوييم مرادش از اين تعبير آن است که پيامبر بر پايه آموزه هاي قرآني عمل مي کرده است و در عمل به اوامر و بازداشتن خود از نواهي الهي کوتاهي نمي کرده است و يا آن که وي خود را بر پايه اي تربيت کرده و پرورش داده است که منش و خلقي را کسب کرده که مورد رضايت و خشنودي الهي است. در نهايت مي توان با توجه به تحليل نخست پيامبر را به جهت آن که آينه تمام نماي قرآن است, سرشار از آيات الهي از خشم و غضب و عشق و محبت دانست.

با اين همه نيکوتر آن است که اين مباحث را به کنار گذاريم و به جاي اين که از زبان مخلوقي که هم از نظر سطح و هم از نظر درک و شناخت و مقام به مراتب پايين تر است در وصف پيامبر سخن بگوييم به سراغ قرآن رويم تا وصف ايشان از زبان آفريدگار و پروردگارش بشنويم.

قرآن در آيات بسياري پيامبر را مورد توجه ويژه قرار داده و او را وصف کرده است. در همه اين آيات وي به گونه اي نموده شده است که سزاوار انسان کامل و مظهر اسماي الهي است. از اين رو, مي توان در وصف پيامبر همان صفات الهي را ياد کرد که قرآن بيان شده است و تنها تفاوت را در اين دانست که وي اين صفات را بالعرض دارا مي باشد و آن که بالذات و به صورت کمال مطلق داراست خداوند يکتا و بي همتاست.

بنابراين در وصف پيامبر مي توان اين جمله را گفت که وي مظهر و مجسمه اسما و صفات الهي است. اگر رحمت خداوند بر غضبش سبقت مي گيرد, در کنش و واکنش هاي پيامبر (ص) نيز چنين است و اگر خدا رحمه للعالمين است , پيامبرش نيز چنين است. اگر خداوند رحمان همگان است و رحيم براي مومنان , پيامبرش نيز چنين است.

اين گونه است که پيامبر (ص) مي تواند به عنوان مظهر تام کامل اسما و صفات الهي , الگو و سرمشق کساني باشد که گرايش به سوي کمال دارند. تاکيد بر سرمشقي و نمونه بودن آن حضرت در حسنات که در آيه لکم في رسول الله اسوه حسنه , به اين منظور و مقصود شده است تا بنماياند که وي سرمشق رفتار ومنش درست و صحيح و نيکو است؛ زيرا انسان مي تواند در هر دو سوي کمال صعودي که حسنه است و کمال سقوطي که سيئه است براي خود سرمشق بجويد.

اگر بخواهد به سوي کمال نيکويي ها و جمال و تقوا برود مي تواند پيامبر (ص) را الگو قرار دهد و اگر بخواهد به سوي کمال زشتي ها و فجور برود مي تواند شيطان را اولياء و پيشوا قرار دهد. از اين رو در تعبير قرآني سخن از اسوه حسنه نسبت به پيامبر است تا سرمشقي وي در اين بعد مورد تاکيد قرار گيرد. بنابراين مي توان اين گونه نتيجه گرفت که پيامبر سرمشق کمالات نيکويي است که برخي از انسان ها در جست و جو و دست يابي بدان هستند و نمي توان الگو و سرمشق کساني باشد که مي کوشند به کمالات زشتي ها و سيئات برسند.

اکنون که دانسته شد که پيامبر آينه تمام نماي کمالات و اسماي حسناي الهي است پرسش اين است که در بينش و نگرش قرآن حسنه چيست و حسن خلق کدام است که پيامبر به عنوان کامل ترين دارنده آن به عنوان سرمشق مورد تاييد و تاکيد قرار گرفته است.

معناشناسي حسن خلق

حسن خلق , به معناي نرم خويي , پاکيزه گفتاري , گشاده رويي و منش زيبا و پاکيزه با ديگران برخورد کردن است.( جامع السعادات ج 1ص 306) بنابراين آن چه در خوي نيکوي انسان موثر است , صفات نيک و پسنديده است که به شکل عادت و منش در آمده است و به عنوان ذاتي دومين جزو ذات و يا ذاتيات انسان شده است.

بنابراين اگر انساني به چيزي علم حصولي داشت و آن را نيک و پسنديده يافت ولي در خود به صورت عادت بروز و ظهور نداده باشد , به عنوان صاحب خوي نيکو و خلق حسن شناخته نمي شود. اصولا اموري که به صورت صفات ثانوي در انسان در مي آيند , صفاتي هستند که به تلاش و کوشش فرد در يک فرآيند و حرکت جوهري جزو ذات انسان مي گردد.

استاد حسن زاده آملي بر اين نکته تاکيد داشتند که علم حصولي تا به شکل علم حضوري نشود علم به شمار نمي آيد. آن گاه که دانشي به شکل علم حضوري در آمد جزو ذات و ذاتيات بشر مي شود و مي توان از آن به ملکه تعبير کرد. ملکه دانشي است که ديگر قابليت آن را ندارد که به سادگي تغيير يابد و به عنوان شاکله وجودي و شخصيت اصلي در انسان باقي و مستقر مي گردد. بنابراين هر حسن و امر نيک و پسنديده اي تا با تکرار و در يک فرآيند به شکل علم حضوري و جوهر ذات و شاکله وجودي در نيايد نمي توان از آن به عنوان خلق و خوي ياد کرد؛ زيرا منش امري پايدار و برقراري است که به تغييرات و تحولات و تطورات دگرگون نمي شود و هم چنان که بود مي ماند.

از اين رو در قرآن در بيان شخصيت گفته شده است که : کل يعمل علي شاکلته ؛ هر کس بر پايه شاکله و شخصيت وجودي خود عمل مي کند. (اسراء، آیه 84) اين همان منش و شکل گيري است که به صورت جوهر ذات در آمده و به عنوان طبيعت خود را در آورده است. از اين روست که اميرمومنان علي (ع) عادت ( يعني هر چيز اکتسابي مانند خلق و خوي و دانش ) را طبيعت دومين بشر مي داند؛ به اين معنا که براي انسان يک طبيعيت نخستيني است که خداوند خلق کرده و در آن فطرت و غريزه دوگانه اي را نهاده است که آدمي را به هر سوي مي کشد. هر گاه انسان با کدح و تلاش خود را در مسيري کمالي ( حسنات و يا سيئات ) قرار دهد , در يک فرآيند و حرکت جوهري به صورت شاکله و شخصيت وجودي او در مي آيد و به عنوان طبيعت دوم که ساخته و پرداخته هر شخصي است, ماندگار و پايدار مي گردد. منش و خلق و خوي انساني نيز به عنوان طبيعت دومين او در آمده و شاکله و شخصيت وجودي او را شکل مي دهد و اين گونه است که بر پايه آن عمل و رفتار مي کند.

عوامل و آثار نيک خوي

از آن جايي که انسان در درون خود به صورت طبيعت نخستين, هر دو دسته از صفات نيک و پسنديده را دارا مي باشد و مي تواند آن را از قوه به فعليت در آورد , براي فعليت در آوردن هر دسته از اين صفات نيازمند بستر, زمينه و عواملي است. در ايات قرآني به عواملي که زمينه بروز و ظهور نيک خوي مي گردد اشاره شده است که در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود.

عامل نخستي که قرآن از آن ياد مي کند و تاکيد مي ورزد مساله رحمت الهي است. ( آل عمران آيه 159) ولي مساله اين است که چگونه ما مي توانيم رحمت الهي را به سوي خود جلب کنيم تا با اين رحمت بتوانيم به منش و نيک خوي دست يابيم؟

بي گمان براي دسترسي به رحمت الهي نيازمند شناخت درست از خدا به عنوان آفريدگار , پروردگار و معبود داريم. انساني که شناخت درستي از خدا نداشته باشد نمي تواند رحمت او را به سوي خود جلب کند و به گونه اي عمل مي کند که سنکنجبين صفرا مي افزايد و عاملي که به عنوان جلب رحمت به کار برده ايم تبديل به جلب نقمت و دوري از خداوندگار مي گردد. از اين رو شناخت خدا, هدف خلقت, پروردگاري وي , شناخت معاد و پيامبران و پيامبري و عمل بر پايه آموزه هاي وحياني به معناي عامل جلب رحمت اوست تا اين گونه در کنف هدايت الهي قرار گرفته و راه کمالي را زير نظر او و برپايه آموزه هاي وحياني طي کنيم و منش و خلق نيکو را به دست آوريم. از اين رو وقتي سخن از جلب رحمت به عنوان عامل اساسي براي نيک خويي گفته شده است در بردارنده همه اين معاني و مفاهيم است. هر گاه اين گونه عمل کرديم چنان که پيامبر (ص) به عنوان سرمشق عمل کرده و اين راه را پيموده است مي توانيم اميدوار شويم که از عنايت و رحمت خاص الهي برخوردار شده و به نيک خويي دست يابيم .( آل عمران آيه 159)

رسيدن به اين مرحله نيازمند صبر و شکيبايي است ؛ از اين روست که قرآن از صبر و شکيبايي در طي طريق به عنوان زمينه رحمت و بستري براي نيک خويي ياد مي کند.( فصلت آيه 34 و 35)

تاکيد بسياري از سوي قرآن به مسايل و مباحث اجتماعي از آن رو صورت مي گيرد که شکل گيري کامل شخصيت انسان در اجتماع و جامعه است ؛ از اين رو کساني که مي کوشند با دوري از اجتماع و عزلت نشيني به کمال دست يابند بيراهه مي روند ؛ زيرا بخشي بسياري از کمالات وشخصيت جامع انسان در اجتماع و در کشاکش مسايل و مشکلات اجتماعي تحقق مي يابد. بر پايه اين بينش و نگرش است که قرآن معاشرت را ديگران و حسن و نيکويي در برخوردهاي اجتماعي به عنوان بستر و عاملي براي رسيدن به منش و خوي نيک بر مي شمارد و از مومنان مي خواهد که اين شيوه را براي رسيدن به کمال طي کنند.( فصلت آيه 34 و 35 و مومنون آيه 96 و قصص آيه 54)

رعايت حسن خلق با مومنان(حجر آيه 88 ) و رعايت خوش خلقي در گفتار و برخوردها حتي نسبت به کافران و مشرکان (مومنون آيه 96 فصلت آيه 34 و 35 و اسراء ايه 53) رعايت حال ناتوانان ( عبس آيه 1 تا 11) از عوامل و زمينه هايي ايجادي نيک خويي در انسان و گسترش آن به عنوان يک منش انساني نسبت به همگان از انسان و غير انسان است.

مومن مي بايست در نيک خويي به آن جايي برسد که مظهر خوش خلقي و نيک خويي در ميان بشر به شمار آيد و همگان از آن بهره مند گردد. (اسراء آيه 53)

آثار فردي و اجتماعي دست يابي به نيک خويي در آن حد و اندازه است که مي توان با نگاهي به اطراف پيرامون خود آن را به دست آورد. بسيار ديده شده است که کساني که داراي نيک خوي و خلق خوش بوده اند در کارهايشان موفق بوده اند و همگان آنان را شريک مال و منال و کار خويش مي دانند و نسبت به آنان رفتاري ديگري را در پيش مي گيرند. وقتي انساني به همگان سلام مي کند و با چهره گشاده برخورد مي کند , مورد توجه ديگران قرار گرفته و دشمني ها تبديل به دوستي هاي مي گردد.( فصلت آيه 34) مردمان مانند آن زنبور دور عسل وجودي ايشان مي گردند و جذب او مي گردند. گرايش عموم به اين دسته از افراد نشان مي دهد که تا چه اندازه نيک خويي مي تواند در جذب دوست و دشمن تاثير گذار باشد.( آل عمران آيه 159) به طوري که دشمن از ايجاد تنش و اختلاف در ميان ايشان نوميد مي گردد.( اسراء آيه 53) و به عنوان بندگان صالح خداوند در زمره ايشان قرار مي گيرد و از فوايد بندگان خاص و رحمت خاص برخوردار مي شود.( فرقان آيه 63) در دنيا و آخرت از توجه ويژه الهي بهره مند شده ( قصص آيه 54) و اميد به آخرت و ياوري حق در وي افزايش مي يابد.

از اين روست که نيک خويي به عنوان يک اصل اساسي در دستورها و آموزه هاي وحياني الهي مورد تاکيد و سفارش قرار گرفته و از مومنان خواسته شده است که اين منش را در زندگي در پيش گيرند.(اسراء آيه 53 و حجر آيه 88)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا