وب نوشت

نمونه و اسوه زندگي

انسان به جهت برخي از خصوصيات و ويژگي‌هاي غريزي و يا فطري اش موجودي مقلد است. يعني برخي را سرمشق و نمونه قرار مي‌دهد و به جهات موفقيت‌هاي آن سرمشق مي‌كوشد چون او باشد هر چند اين كوشش و تلاش با تكلف و سختي همراه باشد از آن دست نمي‌كشد.

اين مساله هم مي‌تواند يك امر مثبت و ارزشي باشد و هم منفي و ضد ارزش و يك ناهنجاري. به اين معنا كه چاقوي دو لبه‌ا‌ي است. در اين جا نمي‌خواهم اين جهت از مساله را بگشايم بلكه هدفم از بيان اين مطلب آن است كه بگويم انسان اين خصوصيت را دارا مي‌باشد. در حقيقت در مقام بيان هست‌ها هستم و نه در مقام داوري و سنجش و ارزش‌گذاري.جمهوري اسلامي ‌مي‌كوشد كه رفتار و منش و كنش و نگرش خود را با دولت نبوي و علوي هماهنگ نمايد و آن را سر مشق و نمونه عيني قابل تحقق بر مي‌شمارد. من در اين جا باز هم به داوري و ارزش‌گذاري نمي‌نشينم بلكه آن را به عهده شما مي‌گذارم و تنها به بيان چند نمونه از منش و كنش و واكنش رهبران نمونه‌اي مي‌پردازم كه مي‌كوشيم چون ايشان باشيم.

هيچ توجيهي را نمي‌پذيرم به ويژه توجيه مصلحت و مقتضيات زمان و مكان؛ چون اصل اولي در اين جا همان عموميت و كليت و اسويت است مگر آن كه دليلي استوار حكم به خروج آن كند و بگويد كه آن عمل از اختصاصات پيامبر (ص) بوده است.روزي پيامبر(ص) در اوج قدرت و اقتدار و حاكميت دولت شهر مدينه كه اكنون به شهرها و آبادي‌هاي ديگر گسترش يافته بود، بر بالاي منبر رفت و از مردم خواست تا اگر طلبي دارند و ظلم و ستمي ‌از سوي ناحيه ايشان سر زده است بيايند و حق خود را استيفا كنند و بستانند. پيامبر(ص) آن روزها در بستر بيماري بود و اين بيماري از چهره و رخسارش نمودار. به سختي خود را به مسجد رسانده بود و اكنون در انتظار پاسخ خود را در آن بالا نگه مي‌داشت. كسي سخني نگفت. ناگهان مردي از ميان جمعيت برخاست و گفت: يا رسول الله ! از شما بر من ستمي ‌رفته است. مردم به ويژه ياران آن حضرت به شدت خشمگين شدند و مي‌خواستند متعرض وي شوند. پيامبر ايشان را آرام كرد و گفت: چه ستمي‌ بر تو رفته است؟ مرد گفت: روزي كه مي‌خواستيد سوار شتر شويد چوبدستي شما به پهلوي من خورد و من اذيت شدم و اكنون مي‌خواهم قصاص كنم. آن حضرت چوبدستي اش را خواست تا با همان وي را قصاص كند. همه حيران و شگفت زده نشسته بودند. آخر پيامبر بيمار است و اين گونه رفتار وي را بيشتر مي‌آزارد و دردش را مي‌افزايد. مرد نزديك پيامبر (ص) رفت. چوبدستي را از دست پيامبر گرفت. پيامبر فرمود: قصاص كن! مرد گفت: اين گونه نمي‌شود قصاص كرد. چون شما جامه بر تن داريد در حالي كه آن روز كه چوبدستي شما به من خورد من برهنه بودم. پيامبر جامه اش را بالا زد. مرد به سرعت لبانش را بر پهلوي پيامبر (ص) نهاد و آن جا را بوسيد. پيامبر نمونه ما چنين انساني است كه در اوج قدرت و بيماري از امت مي‌خواهد كه حق خود را حتي از شخص وي بازستانند. اين نمونه از سلوك ايشان در حوزه عمل سياسي بود. با آن كه حكومت و ثروت در اختيارش بود از آن چه بردگان مي‌خوردند مي‌خورد و چون بردگان در مجالس مي‌نشست.(بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج 16 ص 261) در جاي پايين مي‌نشست و در همان جا مي‌خوابيد. (همان 263) هيچ گاه بستري كه براي او در نظر مي‌گرفتند بنشيند و يا بخوابد عيب نمي‌گرفت. اگر چيزي پهن مي‌كردند روي آن مي‌خوابيد و گرنه بر روي زمين مي‌خوابيد. هيچ گاه در حالي كه تكيه داده باشد غذا نمي‌خورد. (محجه البيضاء فيض كاشاني ج 4 ص 215 ) جامه اش را خود مي‌دوخت و كفشش را خود وصله و پينه مي‌زد و در كارهاي خانه كمك مي‌كرد. (همان ص 230)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا