اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

نماز، كليد بهشت ربوبیت

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

در میان اعمال عبادی نماز از اهمیت و ارزش ویژه ای برخوردار است. نماز کامل ترین و زیباترین شیوه پرستش است. در آن گفتار با کردار گرد می آید و اوج پرستش و بندگی را به نمایش می گذارد. درهای بهشت بندگی و عبودیت و به تبع آن ربوبیت و خلافت الهی بر روی انسان بدان باز می شود و سیر و سلوک عارفانه و عاشقانه بدان انجام می گیرد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا این نمایش بندگی و برخی از آثار آن را بر اساس آموزه های وحیانی بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عبودیت، راز خلافت و پروردگاری انسان

همه هستی، آینه ای از جمال و جلال الهی است؛ از این روست که خداوند همه آفریده های هستی را به عنوان آیات و نشانه های خویش معرفی می کند. البته از آن جایی که انسان دارای تمام اسماء و صفات الهی است(بقره، آیه 31) خود به تنهایی آینه تمام نمای خداوند است به شرط آن که آن صفات و اسمای الهی را به فعلیت و ظهور رساند و مظهر آن گردد. بر همین اساس در روایات، انسان نسخه اجمالی هستی و جهان نسخه تفصیلی هستی دانسته شده است و این بدان معنا خواهد بود که انسان و جهان به عنوان آینه های خداوند در دو کفه برابر ترازو قرار می گیرند و با آن که انسان جزوی از جهان است، ولی به تنهایی با جهان برابری می کند. از آن جایی که هستی و وجود حق تنها خداوند سبحان است، پس مراد آن خواهد بود که جهان و انسان مظاهر اتم و اکمل خداوند هستند.

انسان به عنوان خلیفه الهی بر جهان آفریده شده است(بقره، آیه 30) ولی تحقق کامل و تمام این خلافت زمانی خواهد بود که همه اسماء و صفات سرشته شده در ذات خویش را به فعلیت برساند تا این گونه بتواند به عنوان حضرت و نشات جامع الهی، بر همه حضرات و عوالم خلافت نماید و به عنوان خلیفه وظایف مستخلف عنه را در محدوده مظهریت در ربوبیت به جا آورد.(بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79)

خداوند در آیاتی از جمله 38 سوره بقره و 56 سوره ذاریات، راه هدایت الهی را به عنوان راه عبودیت معرفی می کند تا انسان از آن را خدایی و متاله شده و بتواند در مقام مظهر رب العالمین به ربوبیت دیگران بپردازد و هر آفریده ای را به کمال بایسته و شایسته اش برساند. به سخن دیگر، خلیفه الهی باید خدایی شود تا دانا به اسرار آفریده ها و نیازها و خواسته های آنان و توانا به انجام آن ها شود؛ و از آن جایی که این ظرفیت در سرشت انسان وجود دارد تنها باید آن را با سببی چون عبودیت اظهار نماید و بروز و ظهور دهد. از همین روست که امام صادق(ع) در تبیین حقیقت عبودیت به فضیل می فرماید: یا فُضَیلُ! اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ فَمَا فُقِدَ مِن (فِي) اَلْعُبودِیَّةُ وُجِدَ فِي الرُّبوبِیَّة، و مَا خفِىَ عَن الرُّبوبِیَّة اُصِيبَ فِي اَلْعُبودِیَّة؛ بندگى حقيقى جوهره‏ايست كه اساس و ذات آن ربوبيت است، پس آنچه از مقام عبوديت كم و ناپيدا شد، در مقام ربوبيت پيدا و هويدا گردد؛ و هر مقدارى كه از مراتب و صفات ربوبيت مخفى و پوشيده گشت، در مراحل عبوديت جلوه‏گر و آشكار شود.(مصباح الشريعة، ترجمه مصطفوى، ص 453)

پس کسی که عبودیت و اظهار تذلل را در پیشگاه خداوند بر اساس شریعت و هدایت الهی پیشه کند، و باید و نبایدهای آن را به جان دل بخرد و مطیع و تابع محض اسلام باشد که دین اول و آخر پیامبران است(آل عمران، آیه 19)، به ربوبیتی دست می یابد که همان خداوندگاری می رسد با آن که خدا نمی شود، ولی خدایی می شود؛ زیرا صفات و اسمای الهی را در خود ظهور می دهد و این گونه رنگ خدایی و صبغ آن را می گیرد و متاله می شود(بقره، آیه 138) و در جایگاه ربانی و پروردگاری قرار می گیرد(آل عمران، آیه 79) و خلیفه الهی می شود که منوط و مشروط به علم الاسماء است و مراد از این علم نیز علم حضوری و وجودی یعنی وجدانی است که در ذاتش به تعلیم الهی تحقق می یابد.(بقره، آیات 30 و 31) و همه هستی از جمله همه فرشتگان به اطاعتش سر به سجده می گذارند.(بقره، آیات 32 تا 34)

از آن جایی که ربوبیت و پروردگاری با خداوندگاری ارتباط دارد، و خداوندگاری بیانگر مالکیت است، از همین روست که رب البیت کسی است که حق تصرف در مقام پرورش را به اعتبار خداوندگاری و مالکیت به دست آورده است؛ بر همین اساس، رب و پروردگاری با خداوندگاری و مالکیت یکی شمرده شده و به اعتبار ملازمت به جای هم به کار می رود و گفته می شود: «اَنَا رَبُّ الْاِبِلِ وَ لِلْبَیْتِ رَبٌّ» من مالک و خداوندگارشتران هستم و آن خانه هم از خود مالک و خداوندگاری دارد؛ چنان که عبدالمطلب به ابرهه فرمود.

به سخن دیگر اطلاق رب و پروردگار به شخصی درست است که به شکلی خداوندگار و مالک چیزی باشد، حال به ملکیت ذاتی و حقیقی یا ملکیت امانی و مانند آن. به نظر می رسد که انسانی که به مقام عبودیت رسیده و عبدالله شده است، دارای چنین ملکیت امانی نسبت به ما سوی الله است؛ از همین روست که می تواند تصرفات ربوبی و پروردگاری داشته باشد و خود را به شکلی خداوندگار آن بداند هر چند که این خداوندگاری و مالکیت امانی باشد؛ چنان که خداوند این نوع مالکیت امانی را برای انسان ها به شکل عام و برای خلیفه الهی و انسان معصوم و کامل به شکل خاص امضا کرده است.(احزاب، آیه 72؛ نساء، آیه 59؛ مائده ، آیه 55 و آیات دیگر) به این معنا که هر کسی به هر میزان که خدایی و متاله شود، به همان میزان از خلافت و ربوبیت برخوردار خواهد شد.

خداوند متعالی در حدیث قدسی عبودیت را عامل مثلیت با خود دانسته و فرموده است: عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون؛ بنده‏ ی من! مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى‏ميرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقير نمى‏شوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده كنم مى‏شود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود. (الجواهر السنية ؛ كليات حديث قدسى ،ص709)

پس اگر انسان بخواهد مثل یا مثال خداوند شود باید عبودیت را در دست کار قرار دهد و با اطاعت آن را تحصیل کند. البته این مثل و مثال در طول و همان مظهریت است نه در عرض که شرک است.

رسول الله (ص) نیز با اشاره به محبوب شدن در نزد خداوند که با بندگی و عبودیت به دست می آید به نوافل و مستحبات عبادی چون نماز و روزه و مانند آن ها اشاره کرده و فرموده اند: قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا إِذَا دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَه‏ ؛ خداوند متعال مى‏فرمايد: بندگان مى‏توانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب كنند و هر كس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوب‏تر مى‏باشد. بنده من مى‏خواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب كند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن مى‏شنود، و ديدگان او مى‏شوم كه به وسيله آن خواهد ديد و زبان او خواهم شد كه با آن سخن خواهد گفت. من دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را برمى‏دارد، و پاهايش مى‏شوم كه به هر جا مى‏رود. هر گاه مرا بخواند اجابت مى‏كنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا مى‏كنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ كراهت دارد و من هم نمى‏خواهم او ناراحت گردد » (بحار الأنوار ،ج‏67،ص22)

آن حضرت(ص) نماز در اوقات خاص را بسیار محبوب دانسته و بر اساس آیات سوره مزمل و آیات دیگر که مقام محمود را به بنده بشارت می دهد می فرماید: اَلرَّكْعَتانِ فى جَوْفِ اللَّيْلِ، اَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنَ الدُّنْيا وَ ما فيها؛ دو ركعت نماز در دل شب، نزد خدا از دنيا و آنچه در آن است، محبوب تر است.( بحارالأنوار، ج 87 ، ص 148، ح 23 )

البته نماز شب به سبب ویژگی های آن آثاری دارد که امام صادق(ع) به عنوان نمونه می فرماید: صَلاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلْقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تَدُرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِى الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ؛ نماز شب، انسان را خوش سيما، خوش اخلاق و خوشبو مى‏كند و روزى را زياد، بدهى را پرداخت مى‏نمايد، غم و اندوه را از بين مى‏برد و چشم را نورانى مى‏كند.(ثواب الأعمال، ص 42 )

پیامبر(ص) در تعلیل انتخاب حضرت ابراهیم(ع) به عنوان خلیل خداوند می فرماید: مَا اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهيمَ خَليلاً اِلّا لِاِطْعامِهِ الطَّعامَ وَ صَلاتِهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نيامٌ؛ خداوند متعال، حضرت ابراهيم را جز به خاطر غذا دادن (به مردم) و نماز شب خواندنش هنگامى كه مردم در خواب بودند، خليل و دوست خود انتخاب نكرد.( علل الشرايع، ج 1، ص 35، ح 4 )

امام على عليه السلام نیز می فرماید: لَيْسَ عَمَلٌ اَحَبَّ اِلَى اللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ مِنَ الصَّلاةِ، فَلا يَشْغَلَـنَّـكُمْ عَنْ اَوْقاتِها شَىْ ءٌ مِنْ اُمورِ الدُّنيا؛ هيچ عملى نزد خداوند، محبوب تر از نماز نيست، پس هيچ كار دنيايى، شما را در وقت نماز، به خود مشغول ندارد.( خصال، ص 621، ح 10)

امیرمومنان(ع) که همین مسیر عبودیت را پیموده و به مقامات عالی و والا رسیده در این باره فرمودند: أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ؛ منم علم خدا و منم قلب الله پرگنجایش ؛ و منم زبان گویای خدا ؛ و منم چشم نظاره گر خدا ؛ و منم همسایه ی خدا ؛ و منم دست خدا» (بحار الأنوار ،ج‏24،ص200)

البته از آن جایی که خداوند این امانت خلافت و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری را منوط و محدود به اموری کرده است، هر گونه تصرف در خارج شروط امانت، به معنای خیانت در امانت، بلکه در برخی از موارد غصب و تصرف عدوانی خواهد بود. پس خلیفه باید به جای «مستخلف عنه» در همان محدوده و بر اساس همان شروط عمل کند و گمان نبرد مالک حقیقی و ذاتی هستی و هر گونه تصرف دلبخواهی و فجوری را داراست. به نظر می رسد که بسیاری از مردمان شروط خلافت و امانت را رعایت نمی کنند و از همین رو لایق و شایسته خلافت نیستند.

نماز، ذکر الله اکبر

چنان که بیان شد، راه دست یابی به خلافت ربوبی و پروردگاری انسان، تنها صراط مستقیم عبودیتی است که در قالب اسلام و شرایع آن تعریف شده (آل عمران، آیات 19 و 85؛ شوری، آیه 13) و پس از نزول قرآن تنها در اسلام و ولایت محمدی و علوی علیهما السلام بیان شده است.(مائده، آیه 3 و آیات دیگر)

خداوند البته عبودیت را شرط وصول به تقوای الهی دانسته (بقره، آیات 21 و 179 و 183؛ انعام، آیه 153) و تقوای الهی را عامل رسیدن به یقین و علم شهودی و حضوری نسبت به کائنات قرار داده است.(حجر، آیه 99؛ تکاثر، آیات 5 و 7) شکی نیست که بدون علم و دانایی به کائنات و دانستن حقایق هستی نمی توان از نیازها و خواسته های موجودات و آفریده ها آگاه شد و بدون توانایی و قدرت تصرف نمی تواند به آنان را تربیت کرده و در مقام مظهریت پروردگاری آنان را به کمال بایسته و شایسته آنان رساند. پس عبودیت شرط اصلی رسیدن به ربوبیت و خلافت الهی است؛ زیرا اگر متاله و خدایی نشود نمی تواند نسبت به حقایق دانایی و توانایی یابد و به خواسته ها و پرسش های به ویژه نهان و سر و اخفای آنان آگاهی و اطلاع یابد و بر اساس غیب و حکمت آفرینش آنان را پرورش دهد.

از میان اعمال عبادی که انسان را به مقصد عبودیت و تقوای الهی و یقین می رساند، نماز و روزه است که در آیات قرآنی به آن توجه داده شده است.

خداوند بارها در قرآن بر نماز و ارزش و اهمیت آن تاکید کرده و عملی در حد و اندازه آن ندانسته است. نماز را ستون و عمود دین دانسته است و بر اقامه و برپایی آن فرمان داده است. شکی نیست که نماز بر اساس آموزه های قرآنی خواندنی نیست، بلکه اقامه و برپاکردنی است. اگر بخواهیم چادر و خیمه ای را برپا کنیم باید اقدام عملی کنیم. نماز به عنوان ستون دین اسلام باید در وسط چادر دین برپا شود تا چادر دین را بر پا نگه دارد. از این روست که در روایات آمده که نماز مرز کفر و ایمان است و اگر قبول شود دیگر اعمال قبول خواهد شد؛ زیرا ستون دین است و بقیه دین به آن وابسته است. هم چنین بهتر است که گروهی اقامه شود تا در جامعه تاثیرگذار باشد.

اصولا آن چه مهم و اساسی است، یادکرد و ذکر دایمی خداست؛ چرا که بنده هماره باید هدف و مقصد و مقصود را در برابر داشته باشد و اجازه ندهد که نسیان و غفلت او را از هدف دور دارد. از همین روست که ذکر الله و یاد دایم خداوند باید اصل برای عبودیت قرار گیرد و شکی نیست که نماز به عنوان یک ذکر الله در کنار قرآن است و نماز و قرآن را ذکر الله تام و کامل دانسته اند. پس می توان گفت این عمل عبادی به عنوان ذکر الله است که انسان را هماره متوجه مقصد و مقصود می کند و تحقق بخش مفهوم واقعی و حقیقی عبودیت و عبادت می شود.

خداوند در آیات 22 و 23 سوره معارج می فرماید: إِنَّ الانْسانَ خُلِقَ هَلوعًا إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعًا وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنوعًا إِلاَّ الْمُصَلّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دَائِمونَ؛ به يقين، انسان، حريص و كم طاقت آفريده شده است؛ هنگامى كه بدى به او رسد، بى تابى مى كند و هنگامى كه خوبى به او رسد، مانع ديگران مى شود (و بخل مى ورزد)، مگر نماز گزاران، آنها كه نمازها را پيوسته به جا مى آورند.

بر اساس این آیات نماز کارکردهایی چندی دارد که از جمله آن ها صبر و سخاوت است. سپس به این نکته توجه می دهد که اینان در نمازشان دایمی هستند. دایم در نماز بودن جز به انجام نماز در اوقات پنج گانه شدنی نیست؛ زیرا حالات آن در نماز بعدی ادامه می یابد؛ چنان که در روایتی از پیامبر(ص) آمده است.(تهذيب الأحكام، ج 2، ص 237، ح 938)

خداوند نماز را عامل حفظ انسان از زشتی ها و منکرات دانسته و به عنوان عامل تقویت تقوای معرفی می کند. خداوند در آیه 45 سوره عنکبوت می فرماید: أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُ وَ اللّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعونَ؛ نماز را بر پا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا ياد خدا، بزرگ تر است و خداوند آنچه را انجام مى دهيد مى داند.

پس خداوند نماز را به عنوان ذکر الله و عامل دوری از فحشاء و منکرات و کسب تقوای الهی معرفی می کند. البته چنان که گفته شد مراد خواندن نماز نیست ، بلکه اقامه نماز و برپایی آن است. پس اگر می خواهیم بدانیم نماز را برپا کرده ایم یا نه؟ باید به آثار آن توجه کنیم؛ زیرا خداوند لازمه اقامه نماز را دور کردن از فحشاء و منکر می داند؛ پس اگر نمازی چنین لازم و اثری نداشته باشد، باید در اقامه نماز خودمان شک کنیم.

امام صادق عليه السلام در این باره می فرماید: مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَعْلَمَ اَقُبِلَتْ صَلاتُهُ اَمْ لَمْ تُقْبَلْ، فَلْيَنْظُرْ هَلْ مَنَـعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ؟ فَبِقَدْرِ ما مَنَـعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ؛ كسى كه دوست دارد بداند نمازش قبول شده يا نه؟ بايد ببيند آيا نمازش او را از زشتى ها و ناپاكى ها، دور كرده است يا خير؟ به همان اندازه كه دور كرده، قبول شده است.( بحار الأنوار، ج 82 ، ص 198)

البته انسان های خاشع هستند که برای اقامه نماز سخت و سنگین نیست، در حالی که برای دیگران باری سنگین است که نمی توانند آن را بر قلب و جانشان تحمل کنند. از این روست که خداوند می فرماید: وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ؛ با صبر و نماز استعانت بجویید و به راستی که نماز جز بر خاشعین بزرگ و سنگین است.(بقره، آیه 45)

قلبی که به خشوع در برابر خداوند برسد، به طور طبیعی تحت مدیریت و مهار عقل و دین قرار گرفته است، ولی اگر در چنین حالتی نباشد اهل تذلل و عبودیت نیست و مهارش در دست هواهای نفسانی است که او را به بی تقوایی سوق می دهد.

نماز به عنوان ذکر الله اکبر است؛ زیرا اگر در اوقات پنج گانه اش برپا شود آثار نماز تا وقت دیگر باقی و برقرار است. در این باره پیامبر(ص) با تمثیل زیبایی می فرماید: لَو كانَ عَلى بابِ دارِ اَحَدِكُمْ نَهْرٌ، فَاغْتَسَلَ فى كُلِّ يَوْمٍ مِنْهُ خَمْسَ مَرّاتٍ، اَ كانَ يَبْقى فى جَسَدِهِ مِنَ الدَّرَنِ شَىْ ءٌ؟ قُلنا: لا. قالَ: فَاِنَّ مَثَلَ الصَّلاةِ كَمَثَلِ النَّهْرِ الْجارى، كُلَّما صُلِّىَ صَلاةٌ، كَفَّرَتْ ما بَيْنَهُما مِنَ الذُّنوبِ؛ اگر بر درِ خانه يكى از شما، جويى بود و هر روز پنج بار خود را در آن مى شست، آيا در بدن وى چركى باقى مى ماند؟ گفتيم: نه. فرمودند: پس به راستى، نماز، مانند همان جوى روان است كه هرگاه به جا آورده شود، گناهان ميان دو نماز را پاك مى كند.(تهذيب الأحكام، ج 2، ص 237، ح 938)

آن حضرت (ص) هم چنین می فرماید: اِذا قامَ الْعَبْدُ اِلى‏ صَلاتِهِ وَ كانَ هَواهُ وَقَلْبُهُ اِلَى اللَّهِ انْصَرَفَ كَيَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ؛ هرگاه بنده به نماز بايستد و گرايش و دلش به سوى خدا باشد، از نماز فارغ مى‏شود همانند روزى كه از مادر زاده شد.( جامع السعادات، ج 3، ص 275)

از همین روست که در روایات بر اقامه آن در اوقات آن تاکید شده است. به عنوان نمونه پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: اَحَبُّ الاَعْمالِ اِلَى اللّهِ الصَّلاةُ لِوَقْتِها، ثُمَّ بِرُّ الْوالِدَيْنِ، ثُمَّ الْجَهادُ فى سَبيلِ اللّهِ؛ دوست داشتنى ترين كارها نزد خداوند: نماز اوّل وقت، سپس نيكى به پدر و مادر و سپس جهاد در راه خداست.( نهج الفصاحه، ح 70)

در جایی دیگر نیز می فرماید: اَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوانُ اللَّهِ وَ وَسَطُ الْوَقْتِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ آخِرُ الْوَقْتِ عَفْوُ اللَّهِ؛ نماز اول وقت مايه خشنودى خداوند، ميان وقت دربردارنده رحمت خداوند و پايان وقت، موجب عفو خداوند است.(سنن الدارقطنى، ج 1، ص 259)

امام صادق عليه السلام نسبت به سستی در نماز می فرماید: اِذا قامَ الْعَبْدُ فِى الصَّلاةِ مَخَفَّفَ صَلاتَهُ، قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى لِمَلائِكَتِهِ: اَ ما تَرَوْنَ اِلى عَبْدى كَانَّهُ يَرى اَنَّ قَضاءَ حَوائِجِهِ بِيَدِ غَيْرى؟ اَ ما يَعْلَمُ اَنَّ قَضاءَ حَوائِجِهِ بِيَدى؟ ؛ هرگاه بنده اى به نماز بايستد و آن را سبُك به جا آورد، خداوند به فرشتگانش مى گويد: به بنده ام نمى نگريد؟ گويا برآوردن حاجت هايش را به دست كسى جز من مى داند؟ آيا او نمى داند تأمين نيازهايش به دست من است؟( كافى، ج 3، ص 269، ح 10)

چنان که گفته شد دایم در نماز بودن از وظایف هر مسلمان و مومنی است. یکی از راه هایش راهی است که پیامبر(ص) می فرماید: لا يَزالُ الْعَبْدُ فى صَلاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلاةَ؛ انسان تا وقتى كه منتظر نماز است، در حال نماز است.(نهج الفصاحه، ح‏2538)

پيامبر صلى الله عليه وآله هم چنین در یک عبارت کوتاه می فرماید : اَلدُّعاءُ مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ، وَ الْوُضوءُ مِفْتاحُ الصَّلاةِ، وَ الصَّلاةُ مِفْتاحُ الْجَنَّةِ؛ دعا كليد رحمت، وضو كليد نماز و نماز كليد بهشت است.(نهج الفصاحه، ح 1588 )

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا