اجتماعیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

نظام ولايي و دولت ارزشي

بی گمان نظریه پردازی در حوزه مسایل سیاسی بر پایه نگرش اسلام ، نیازمند بازخوانی دقیق همه آیات و آموزه های اسلامی در کنار سنت و سیره پیامبر(ص) است؛‌ زیرا بی احاطه کامل علمی ، نظریه پردازی بر اساس آموزه های وحیانی اسلام شدنی نیست. با این همه از آن جایی که آموزه های وحیانی قرآن به سبب عمق و ژرفای بی پایان آن، نیازمند غور بسیار و از زوایای مختلف می باشد ،‌ نمی توان به خوانش سطحی و یک بار و دوبار آن اکتفا کرد؛ به ویژه آن که قرآن کتاب جامع هدایت بشری از سوی خداوند است که بازخوانی آن از زاویه دیدهای مختلف این امکان را می بخشد تا پاسخ های متنوع و مختلفی برای هر مساله به دست دهد؛ زیرا هرگاه کسی با پرسش به سراغ قرآن برود ، همراه با این عمل ،‌ زاویه دیدی که خاستگاه پرسش است با اوست که پاسخ خاصی را به شخص می دهد.

به سخن دیگر،‌ قرآن به سبب آن که عمل خداوندی است که نهایتی برای او در همه امور نیست ،‌ کتابی است که برای هرچیزی پاسخ های بسیار و متنوعی دارد. هر کسی که به سراغ قرآن می رود تا آن را به استنطاق بکشاند و پاسخ های مطلوب و مناسب خویش را از آن بجوید ، با پرسشی به سراغ آن می رود که دارای خاستگاهی با شرایط و مقتضیات خاص خود می باشد. از این روست که پاسخ ها هماره ،‌ پاسخ هایی است که با توجه به زاویه دید ،‌ شرایط و مقتضیات پرسش به شخص داده شده است.

شخصی که پرسشی را بر قرآن عرضه می کند دارای فهم و درک خاصی با مقدمات متعدد و متنوعی نیز می باشد و پاسخ ها نیز بر اساس این عناصر شکل می گیرد. از این روست که هر چه درک و فهم بشر برتر و پرسش ها از زوایای مختلف و با شرایط و مقتضیات مناسب تری ارایه شود، پاسخ های قرآنی برای شخص مفیدتر و کامل تر و تاثیرگذارتر خواهد بود.

البته این بدان معنا نیست که انسان هرگز به حقیقت دست نمی یابد؛ بلکه هر کسی اگر با معیارها و اصول و مبانی استنباط و استنطاق به سراغ قرآن برود با سطحي از حقیقت که به آن کف گفته مي شود دست مي يابد و هر چه طهارت بيش تري پيدا كند امكان دست يابي به حقايق ژرف تر و مراتب عالي تر را كه از آن به كتاب مكنون يا لوح محفوظ ياد مي شود را خواهد يافت.

اكنون اين پرسش مطرح است كه قرآن نسبت به حكومت و حاكمان چه ديدگاه و آرايي دارد و چه نظامي را مطلوب بر مي شمارد و چه وظايفي براي آن ها تعيين مي كند؟ اين ها بخشي از پرسش هايي است كه در اين حوزه مطرح است و حتي پاسخ گويي به آن ها در يك نوشتار كوتاه شدني نيست. با اين همه كوشش مي شود كه نگاهي گذرا به آموزه هاي قرآني در اين حوزه داشته باشيم و زمينه را براي ارايه نظريه پردازي در حوزه سياسي فراهم آوريم.

پرسش هاي اساسي

حكومت به معناي منع براي اصلاح (مفردات راغب ص 248) يا ظلم و ستم (معجم مقاييس اللغة ج 2 ص 91) است ؛ از اين رو، حاكم را حاكم گفته اند كه وي ظالم و ستمگر را از ستم باز مي دارد و منع مي كند.( لسان العرب ؛‌ ابن منظور؛ ج 3 ؛ ص 270)

با اين همه در كاربردها و اصطلاحات سياسي ، مراد از حكومت ، گاه به فرايندي اطلاق مي شود كه در آن سياست ها و تصميمات از سوي مقامات رسمي در دستگاه سياسي كشور اعمال مي شود؛‌ و گاه ديگر به معناي مجموعه مقامات رسمي مسئول براي اتخاذ تصميمات سياسي لازم الاجرا به كار مي رود.(دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي ؛‌ج 1 ؛ ص 232)

اگر با اين معنا از حكومت به سراغ استنطاق از قرآن برويم مي بايست پرسش هايي چون اختيارات حكومت، پيامبران و حكومت و نمونه هاي تاريخي آن، تشكيل حكومت ، مباحث مختلف در باره حاكمان از شرايط و وظايف ، وظايف و اهداف حكومت ، حكومت جهاني، حاكميت و حكومت اسلامي و نظام سياسي مطلوب قرآني را به عنوان مهم ترين عناوين مطرح سازيم.

هر يك از اين عناوين و موضوعات كلي داراي مسايل و موضوعات جزيي است كه مي بايست به آن ها نيز پاسخ هاي در خور و مناسبي داده شود تا در نهايت يك نظريه كامل سياسي از اموزه هاي قرآني به دست آوريم.

تاكنون تلاش هاي چندي در اين راه انجام گرفته است و كتب متعددي نيز نگارش يافته است ولي هنوز به يك معنا به جمع بندي نهايي نزديك نشده است؛ تنها چيزي كه از آموزه هاي قرآني به دست مي آيد، عناوين كلي چون نظام ولايي به عنوان نظام مطلوب سياسي است كه در ارتباط با عصر غير معصوم و غيبت خود نيازمند بازخواني و تحليل مي باشد تا نظام هايي چون نظام ولايت فقيه را به نظام ولايي به طور منطقي و عقلاني و عقلايي پيوند زند و ارتباط مستحكمي ميان ان چه نظام مطلوب سياسي قرآن به نام نظام ولايي منصوب از سوي خداوند مطرح مي باشد با نظام ولايت فقيه كه ولايت غير معصوم به نيابت از معصوم مي باشد پيوند معنا داري يافته و مشروعيت سياسي به معناي توجيه فلسفه وجودي نظام اسلامي ولايت فقيه اثبات نمايد.

پيوند نظام ولايت فقيه با نظام ولايي

برخي پيوند ميان نظام ولايي معصوم (ع) با نظام ولايي فقيه را اين گونه توجيه كرده اند كه آن چه در ولايت شرط است ،‌ عصمت است كه مي تواند به دو شكل تحقق يابد؛ عصمتي كه غير اكتسابي است و از سوي خداوند به برخي داده شده است تا به عنوان سرمشق و نمونه هاي بشري مديريت هدايت بشر را به سوي كمال عبودي فراهم آورند و عصمت اكتسابي كه مومنان با تلاش خويش آن را به دست مي آورند. از اين روست كه معصوم (ع) در عصر غيبت خويش، نيابت را به كساني بخشيده است كه داراي خصوصياتي باشند كه همان معناي عصمت اكتسابي است. در توقيع شريف امام زمان ولي عصر(عج) آمده است: «من كان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لأمر مولاه؛ فللعوام أن يقلّدوه؛ هر كدام از فقها كه نفس خويشتن را نگاه دارد، و حافظ دينش باشد، و با هوا و هوس خود مخالفت كند، و از فرمان مولايش اطاعت كند، بر عموم مردم واجب است كه از او تقليد كنند.»( بحارالانوار، ج2، ص88، روايت 12)

اين بدان معناست كه نظام ولايت فقيه در چارچوب نظام ولايي است كه قران به عنوان نظام مطلوب سياسي براي جامعه تعيين و تبيين نموده است؛ زيرا يكي از مهم ترين عناصر تحقق نظام ولايي وجود معصوم و بهره مندي از حاكماني است كه از عصمت برخوردار باشند ؛ و از آن جايي كه در عصر غيبت چنين دسترسي به معصوم غير اكستابي نيست ضروري است تا به حاكماني كه از عصمت اكستابي برخوردار مي باشند رجوع شود.

اين عنصر موجب مي شود تا شخص ولي فقيه اگر گناهي را مرتكب شود كه او را از عصمت و ويژگي هاي بيان شده بيرون راند، خود به خود منعزل مي شود و اين گونه نيست كه بر ولايت باقي بماند. بر اين اساس هرگونه تفكري بيرون از دايره عصمت در باره حاكم اسلامي نادرست مي باشد.

نگرش قرآن به حكومت

قرآن با آن كه براي هر جامعه ساختار سياسي را تاييد مي كند و آن را به عنوان طبيعت بشري در حوزه عقلايي دسته بندي مي كند؛ با اين همه به مساله حكومت به عنوان يك امر ارزشي صرف نمي نگرد بلكه ارزش حكومت را به اهداف و وظايف آن مي سنجد. از اين روست كه درباره ارزش حكومت نگاهي مرتبط با اهداف تعريف مي كند. بر اين اساس است كه ست يابي به قدرت و سلطنت دنيوي را در قياس با تلاش براي رسيدن به كمال و زندگي طيب و پاك و معنوي اخروي هيچ مي شمارد و يا بهايي اندك و ناچيز بر آن قايل مي شود.(يوسف ايات 56 و 57)

در آيات 128 و 129 سوره اعراف ، حكومت را يكي از ابزارهاي آزمون الهي بر مي شمارد و مي فرمايد كه خداوند با رساندن برخي از اهل تقوا به حكومت آنان را بدان مي آزمايد كه چگونه عمل مي كنند.

به نظر قرآن، ارزش و اهميت هر نظام سياسي و حكومتي بر آن نكته و معيار استوار است كه تا چه اندازه در حل اختلافات ميان مردم و داوري موفق بوده (بقره آيه 213) و توانسته است كه ظلم و ستمي را بردارد و به جامعه امنيت بخشد ودر اعمار و اباداني موفق بوده است.

رابطه مشروعيت سياسي با كارآمدي

به نظر مي رسد كه در تفكر و بينش قرآني ، مشروعيت سياسي هر چند براي توجيه ولايت و حاكميت مهم و اساسي است و حاكم وحكومت نامشروع و غير قابل توجيه از نظر عقلاني وعقلايي و شرعي ، حكومت جاير و باطلي است ولي با اين همه معيار سنجش حكومت ها تنها كارآمدي آنهاست. از اين روست كه حتي حكومتي كه در دست اهل تقواست در صورتي تاييد مي شود كه داراي كارآمدي باشد.

تفكر آزمون بودن حكومت به اين معنا خواهد بود كه هر كسي مي بايست حكومت را خطرگاه بشمارد و در دست داشتن حكومت و قدرت را خير تلقي نكند؛ زيرا ممكن است كه خود مهم ترين عامل بدبختي و نقمت شخص باشد. اين گونه است كه خداوند در طول تاريخ بشري حكومت و حاكمان بسياري را بر سر كار آورده است تا بدان حاكمان و مردمان را به آزمون گيرد.(نور آيه 55) بر اين اساس است كه زوال حكومت ها و جانشيني حاكمان ديگر كه وابسته به مشيت الهي است(اعراف آيه 128) بدان معناست كه شخص و مردم در حال آزمون دايمي هستند و حكومت و حاكم تا زماني كه در مسير كمال گام بر ندارد و حاكم و حكومت از كارآمدي و پاسخ گويي به مطالبات به حق مردم بر نيايد نمي بايست خود را دولت ارزشي بر شمارد.

دولت ارزشي از نظر قرآن دولت است كه افزون بر مشروعيت سياسي از مقبوليت عمومي به سبب كارآمدي برخوردار باشد.

از نظر قرآن يكي از علل و عوامل سنجش كارآمدي هدايت گري مردم به سوي كمال است؛ ‌از اين روست كه حاكماني كه موجبات گمراهي مردم را فراهم مي آورند در مسير ارزشي و كارآمدي حركت نمي كنند و بيرون از دايره حكومت صالح قرار مي گيرد.(زخرف آيات 51 و 54)

حكومت ارزشي همان گونه كه موظف است تا ماليات ها را جمع آوري كند ، موظف مي باشد تا درآمدهاي به دست آمده را در موارد تعيين شده كه ايجاد فرصت هاي برابر همگاني براي كمال و بهره گيري از زندگي دنياست، هزينه نمايد.(توبه آيه 60 و 103 و حشر آيه 7)

هم چنين ديدار و ملاقات و بيان مشكلات از سوي مردم از ديگر مواردي است كه حكومت و حاكمي را از نظر قرآن ارزشي مي كند. براين اساس است كه قرآن در ايات 56 و 58 سوره يوسف آسان بودن ملاقات با حاكمان را از ويژگي هاي دولت ارزشي و صالح بر مي شمارد.

بر اين اساس هر گونه دوري از مردم و سخت گيري از ملاقات مردم به ادعاي حفظ امنيت جاني و كمبود وقت و امكانات نمي تواند دليلي بر خودداري از ديدارهاي مردمي شود. بسيار از دولتمردان با ايجاد حاجب هاي متعدد و حجاب هاي متنوع خود را در زندان شيشه مقام زنداني و محدود كرده اند و اجازه دسترسي آسان به مردم نمي دهند. اين گونه است كه مردم اجازه نمي يابند تا مشكلات خويش را به ويژه در حوزه ظلم و ستم مديران و كارگزاران سطوح پايين و يا مياني به گوش مسئولان عالي رتبه كشوري برسانند. اين گونه رفتار است كه از مشاركت واقعي مردم در نظام سياسي مي كاهد و به سبب سنگ اندازي و مانع تراشي هاي بسيار كارمندان و كارگزاران سطوح مياني و پايين دولت ، كارآمدي دولت نيز كاهش مي يابد و مقبوليت و در نتيجه مشروعيت آن مخدوش مي شود.

آيات قرآني با بيان مجموعه اي متنوع از حقوق مردم نسبت به دولت ها مي كوشد تا مردمان را با حقوق خود اشنا سازد. انبوه حقوق مردم و وظايف دولت ها كه در آموزه هاي قرآني و سنت و سيره وحياني معصومان (ع) بيان شده است آن چنان زياد است كه مي توان گفت كه دولت ها بي مشاركت مردمي هرگز نمي توانند آن را به سامان برسانند. از اين روست كه در آيات قرآني ضمن بيان اهداف بعثت پيامبران و ماموريت و وظايف ايشان آمده است كه بر آنان مي باشد تا مردمان را به حقوق خويش آگاه ساخته و با تحريك آنان و آموزش مردمان به بيان و درخواست حقوق خويش ، حتي فرصت قيام عمومي براي برپايي عدالت و قسط مشهود و عيني به آنان بخشند. مجموعه اي از اين دست آموزه هاست كه سطح مطالبات مردم از دولت ها را به شدت افزايش مي دهد و دولت ها را ناچار مي سازد تا در راستاي بقاي مشروعيت و مقبوليت ، به مشاركت عمومي در حوزه هاي مختلف سياسي رو آورند تا بتوانند به اين روش كارآمدي خويش را به اثبات رسانند. اين گونه است كه مجموعه حقوقي در آموزه هاي قرآني بسيار گسترش مي يابد به گونه اي كه دولت ها با همه قدرت وتوان از سوي مردم در تنگنا قرار مي گيرند و آنان را وادار مي سازد كه به مشاركت عمومي و قيام توده ها براي ايجاد عدالت قسطي و برپايي و بقاي آن خود وارد ميدان عمل سياسي شوند.

نظام هاي ارزشي و ضد ارزشي

قرآن با شناسايي و معرفي علل استبداد و دور شدن حكومت وحاكمان از اصول ارزشي دولت هاي صالح ، به فقر فرهنگي به عنوان مهم ترين مايه ترويج و پايداري حكومت هاي استبدادي اشاره مي كند( زخرف آيه 54) و دولت صالح و ارزشي را دولتي بر مي شمارد كه مي كوشد تا فقر فرهنگي را از ميان بردارد و مردمان را تا آن جا رشد و تعالي بخشد كه مطالبات خود را به صراحت و روشني بيان كنند و دولت را به سوي كارآمدي سوق دهند.

برداشتن فقر فرهنگي به معناي مشاركت دهي مردم در امور دولت است و اين گونه است كه دولت هاي ارزشي ضد فقر فرهنگي بوده و خواهان افزايش مشاركت مردمي در همه سطوح براي افزايش كارآمدي دولت ها مي باشند.

از اين روست كه آيات قران تفاوت ميان دولت هاي ارزشي و ضد ارزشي و نيز دولت هاي صالح از غير صالح را در شيوه نگرش و بينش آنان در كنار عملكردهاي واقعي در فقر زدايي به ويژه فقر فرهنگي و اقتصادي مي داند. به ا ين معنا كه دولت ارزشي را دولتي بر مي شمارد كه با آموزش و تعليم كتاب ( حقوق و قوانين ) و حكمت ( بيان ارزش ها و اهداف كمالي فرد و جامعه و فلسفه وجودي دولت و ملت و خلقت ) مي كوشد تا فضاي فرهنگي ملت و كشور را ارتقا بخشد و آنان را در جايگاهي قرار دهد كه خواسته هاي واقعي خويش را بشناسند و از حقوق خود و وظايف دولت آگاه شوند و خواستار مشاركت براي تحقق آن از راه قدرت( حديد) شوند: "لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس." (حدید آيه 25)

بر اين اساس دولت ارزشي بر خلاف دولت هاي ضد ارزشي خواهان افزايش مشاركت عمومي در نظام سياسي و اجتماعي از راه زدودن فقر فرهنگي و آموزش مطالبات و حقوق ملت و وظايف دولت و دولتمردان مي باشند. اين در حالي است كه دولت هاي ضد ارزشي با افزايش فقر فرهنگي از راه تبعيض و فقر اقتصادي مي كوشند تا مردم در جهالت باقي مانده و از حقوق خويش آگاه نشوند تا بتوانند خودسرانه و مستبدانه حكومت نمايند و اقتدار خويش را بر مردمان تحميل كنند.( زخرف آيه 54)

فقرفرهنگي به معناي فقدان زمينه هاي روحي و رواني شخص و يا جامعه نسبت به شناخت حقايق هستي و جايگاه و نقش  خود در جامعه است. به اين معنا كه شخص و يا جامعه اي درك درستي از خود و نقش خود نداشته و از حقوق و وظايف خود به عنوان يك انسان آگاه نباشد.

از اين رو مي توان گفت كه فقر فرهنگي را مي بايست به شرايطي دانست كه شخص را از شناخت هويت واقعي و جايگاه و نقش وي باز مي دارد و اجازه نمي دهد تا خود را چنان كه هست بشناسد و حقوق خود را مطالبه نمايد.

بي ترديد خرد يكي از بزرگ ترين نعمت هاي خداوند متعال است. چنانكه علي(ع) مي فرمايد: هيچ نعمتي از عقل برتر نيست ، ولي برخي از انسان ها از اين نعمت بزرگ بي بهره يا كم بهره اند. عقل مراتب مختلفي دارد. گروهي از پايين ترين مرتبه آن يعني توان درك نيز بي بهره اند. شريعت براي تدبير زندگي چنين افرادي سرپرست مشخص كرده است.

گروهي ديگر، به رغم برخورداري از اين مرتبه از مراتب بالاتر آن يعني مرحله دانش و نيز عقل عملي، كه سبب تشخيص درست از نادرست مي گردد، بي بهره اند. اين دسته در روايت ها نادان شمرده شده اند. علي(ع) مي فرمايد: «هيچ فقري مانند جهل و ناداني نيست» (غررالحكم، ج 6، ص 352)

بنابراين در تعريف فقر فرهنگي بايد گفت : هر كسي كه توانايي علمي و عقلي بهينه سازي شرايط محيطي خود را در بعد فردي و اجتماعي نداشته باشد، دچار فقر فرهنگي است و تا زماني كه قوه عاقله و خرد او تقويت نشود، توان تاثيرگذاري بر محيط پيراموني خود را نخواهد داشت.

بر اين اساس مي توان گفت پايه و اساس حل مشكلات جامعه در ساير ابعاد، برطرف كردن فقر فرهنگي در جامعه است؛ زيرا شخص يا جامعه به سبب شرايط و مقتضيات دروني و بيروني و علل و عوامل متعدد در وضعيتي قرار گرفته است كه نمي تواند هويت واقعي خويش را بشناسد و از توان و ظرفيت خود بهره مند گردد و حقوق خويش را احصا كرده و به دست آورد.

بنابراين لازم است كه دولت براي افزايش مشاركت بخشي و كارآمدي نظام ارزشي خود توجه خاص و ويژه اي به فرهنگ شدن جامعه داشته باشد و فقر فرهنگي را از آن بزدايد. فرهنگي شدن جامعه، در حقیقت هماهنگی و انطباق فرد يا جامعه با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است كه وي و يا جامعه را به جايگاه حقيقي خود مي رساند.

معمولاً فرهنگي شدن فرد و جامعه به دو صورت ممکن است واقع شود. اول به صورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است . دوم به صورت تلاقی دو فرهنگ که به طرق مختلف ممکن است صورت گیرد؛ زيرا فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر می‌آموزیم و تقریباً اعمال انسان مستقیم و یا غیر مستقیم از فرهنگ ناشی می‌شود و تحت نفوذ آن است .

برای روشن شدن مطلب یکی از اعمال انسان را مثال می زنیم : غذا خوردن نیازی بدنی و بیولوژیک است؛ چون براي زنده ماندن باید تغذیه کرد؛ ولی وقتی سئوال می‌شود چه باید خورد ؟ چگونه باید خورد؟ چه وقت باید خورد؟ نفوذ فرهنگ در اعمال انسانی نمودار می‌گردد؛ زيرا برآوردن نیازهای غریزی در انسان با مجموعه‌ای از رفتارهای پیچیده همراه است و این رفتارها را فرهنگ هر جامعه ای شکل می‌دهد . در مورد برآوردن نیاز تغذیه در جوامع مختلف اشکال گوناگونی دیده می‌شود و محدودیت ها , مقررات , قواعد و رسومی هست که افراد هر جامعه را تحت نفوذ می‌گیرند که مثلاً چه باید خورد و از خوردن چه چیز باید پرهیز کرد. از اين روست كه فرهنگ بین افراد يك جامعه مشترک است . هر فردی خصوصیاتی منحصر به فرد دارد که ویژه است و دیگران را از آن بهره‌ای نیست . این گونه خصوصیات جزو فرهنگ به شمار نمی‌رود مگر آنکه به وسیله افراد دیگر یاد گرفته شود و به صورت رسوم و عادات گروهی در آید و دیگران در انجام آن شرکت کنند.

از طرف دیگر فرهنگ گرد آورده جمع است ؛ يعني ذخیره دانش انسانی است كه از طریق نسلهای متمادی فراهم شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌گردد. و به همین دلیل غالباً هر اختراعی بر اساس زمینه عینی گذشته که حاصل کوشش های جمعی انسان است متکی می‌باشد.

اگر دولت ارزشي بخواهد فرهنگ سازي كند به اين معناست كه هويت ارزشي هر شخص و جامعه را بر اساس ارزش هاي قراني كه براي انسان و جامعه بيان شده را در جامعه آموزش وتعليم دهد و به شكل تزكيه و تربيت آن را نهادينه سازد. ا ين گونه است كه جامعه با حقوق ارزشي خويش در كنار جايگاه و نقش اصلي واساسي آگاه مي شود و در يك فرايند جامعه پذيري آن را به شكل سنت و اداب و رسوم حفظ مي كند.

به عنوان نمونه در جوامع غربي پارلمانيزم و دولت هاي مردم سالار ولو به شكل ناقص نهادينه و فرهنگ سازي شده و انتخاب دولت ها از راه كودتا و زور را بر نمي تابند؛ چنان كه گرفتن مدرك هاي عالي را جز از راه آموزش در دانشگاه ها و مراكز عالي آموزشي بر نمي تابند. اين فرهنگي است كه درجامعه نهادينه شده است.

اين رفتارهاي فرهنگي ،‌ چنان كه آيه 25 سوره حديد بيان مي كند از راه آموزش و تربيت و آگاه سازي و روشنگري نسبت به هستي و شخص و جايگاه و حقوق و وظايف و مسئوليت ها شدني است.اين گونه ا ست كه مردم سالاري نهادينه مي شود و به عنوان فرهنگ مشاركت در عرصه سياسي و اجتماعي خودنمايي مي كند. ا ين مطلبي است كه ايه 25 سوره حديد به عنوان يك دستور و شيوه فرهنگ سازي بيان و آموزش مي دهد تا مشاركت را افرايش داده و مردمان را به سوي جامعه سالم ودولت ارزشي رهنمون سازد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا