اخلاقی - تربیتیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

نشانه های تعقل و خردورزی در روایات

samamosخردمند کسی است که از عقل خویش به درستی برای رسیدن به مقاصد بهره گیرد. شناخت درست حقایق و انتخاب مسیر راست برای رسیدن به مقاصد از مهم ترین ویژگی های خردمند است. از این روست که خردمند نخستین پرسش خود را درباره آفرینش، هدف و فلسفه وجودی آن، آفرینش انسان و اهداف آن قرار می دهد و می کوشد تا پاسخی درست و شایسته برای آن بیابد و سپس بر آن می شود تا برای دست یابی به اهداف متعالی آفرینش خود تلاش کند که همان متاله شدن و رضایتمندی و دست یابی به سعادت ابدی در بهشت است، چنان که در آیات و روایات این امور را به عنوان مهم ترین نشانه های خردمندی مطرح شده است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نشانه های خردمندی را بر اساس روایات چهارده معصوم(ع) تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نشانه های خردمند در حوزه معرفتی و حکمت عملی

خرد بهترین ثروت هر انسانی است که می بایست آن را قدر شناسد و به درستی به کار گیرد و آن را بیهوده نگذارد. از این روست که حضرت امام علی(ع) می فرماید: لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛ هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.(تحف العقول، ص۸۹) رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛ هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.(اصول کافی، ج۱، ص۳۰) آن حضرت هم چنین درباره ارزش عقل می فرماید: ما قَسَمَ اللّه لِلعِبادِ شَیئًا أفضَلَ مِنَ العَقلِ؛ خداوند ، چیزى با ارزش تر از عقل ، در میان بندگان تقسیم نکرد .(گزیده حکمت نامه پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم، ص ۲۳)

اما این که بدانیم که چه میزان از خرد بهره گرفته و یا می گیریم می بایست به نشانه های آن مراجعه کنیم؛ چرا که برای هر چیزی آثار و نشانه های است. باید بدانیم که برخی امور را تنها از طریق نشانه ها و آثار آن می توان شناخت؛ زیرا از امور باطنی است و نمی توان به طور مستقیم از آن آگاه شد. از جمله این امور می توان به خرد و خردمندی اشاره کرد که از امور محسوس و مادی نیستند. امام عسکرى (سلام الله علیه) درباره باطن بودن عقل در جمله زیبا می فرماید: حُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ؛ نکویى خرد، زیبایى درون است. (میزان الحکمة: ح ۲۶۶۰)از این رو، برای پذیرش وجود خرد و خردمندی می بایست به آثار و نشانه های خردمندی توجه کرد.

برای این که درباره وضعیت خردمندی خود یا دیگران آگاه شویم، دانستن نشانه ها و آثار آن می تواند بسیار کمک کند؛ چرا که انسان گاهی در جهل مرکب قرار دارد و نمی داند که نمی داند جاهل است و از خرد و خردمندی بهره ای نبرده است. ابن یمین شاعر پارسی گو می سراید:

آنکس که بداند و بداند که بداند

اسب خرد از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند

بیدارش نمایید که بس خفته نماند

آنکس كه نداند و بداند که نداند

لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند ونداند که نداند

در جهل مرکب ابد الدهر بماند.

با توجه به تفاوت هایی که درباره خرد و خردمندی و مراتب و درجات آن وجود دارد، دست یابی به همه نشانه ها در شخص های عادی شاید دشوار و محال و ممتنع باشد. اما شناخت این نشانه ها به ما کمک می کند تا نسبت به درجات خردمندی آگاهی یافته و با مراجعه به خود و خودارزیابی میزان بلوغ در این مسیر را بدانیم و حرکت های آینده خود را سامان دهیم. درباره دیگران نیز می توان با مراجعه به این نشانه ها و آثار میزان و درجه خردورزی شخص را معلوم داریم. از نظرآموزه های اسلامی میزان سنجش انسان و انسانیت و ارزش اعمال هر کسی، عقل اوست. از این روست که آن چه به کار و عملی ارزش و اعتبار می دهد، عقل و خرد اوست. اگر انسان کم خردی بهترین کار را انجام دهد به او همان بهایی را نمی دهند که به یک خردمند کامل می دهند. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: إنَّ اللّه تَبارَکَ وَتَعالى یُحاسِبُ النّاسَ عَلى قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقُولِ فِى الدُّنیا؛ خداوند (در روز قیامت) از بندگانش به مقدار عقلى که به آنها داده بازخواست خواهد کرد.(غررالحکم، ج ۶، ص ۴۴۱، ح ۱۰۹۲۶) امام على علیه‏السلام نیز می فرماید: لَقَدْ سَبَقَ اِلى جَنّاتِ عَدْنٍ اَقْوامٌ ما کانوا اَکْثَرَ النّاسِ لا صَوْما وَ لا صَلاةً وَ لا حَجّا وَ لاَ اعْتِمارا وَ لکِنَّهُمْ عَقَلوا عَنِ اللّه‏ِ مَواعِظَهُ؛ گروه‏هایى به سوى بهشت برین (از دیگران) پیشى گرفتند که بیش از دیگران اهل روزه، نماز، حج و عمره نبودند، بلکه آنان در موعظه‏هاى الهى تعقل کردند.(مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۱۳۱)

این نشانه ها در دو حوزه اصلی حکمت نظری و حکمت عملی خواهد بود. به این معنا که خردورز از نظر معرفتی و شناختی و هم چنین رفتاری و خلق و خوی به مراتب و درجاتی می رسد که می توان در سخن و رفتار او این نشانه های بلوغ و رسیدن به هر درجه ای از خردمندی را دریافت. در این جا با مراجعه به روایات برخی از مهم ترین نشانه های خردورزی و خردمندی در حکمت نظری و عملی بیان می شود.

1. رضایت خدا: از جمله مهم ترین نشانه خردمندی می بایست به رضایتمندی خداوند اشاره کرد؛ چرا که رضایت و خشنودی خداوند به معنای این است که شخص در مسیر معرفتی و عملی به چنان جایگاهی رسیده که خداوند برای او مقرر داشته و او را به عنوان متاله پذیرفته و به خود تقرب داده و حبیب و محبوب خود گردانیده است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله می فرماید: یا عَلىُّ اَلعَقلَ مَا اکتُسِبَت بِهِ الجَنَّةُ وَطُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحمنِ؛ یا على ! عقل چیزى است که با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى آید.( کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۵۱، حدیث۳۶۴۷۲)

2. پرهیز از پستی ها : از نشانه های خردورزی آن است که انسان به سمت کمالات رفته و از هر آن چه نقص و پستی است دوری می ورزد. امام على (علیه السلام) دراین باره می فرماید: أَعقَلُ النّاسِ أَبعَدُهُم عَن کُلِّ دَنیَّةٍ؛ عاقل ترین مردم کسى است که از همه پَستى ها دورتر باشد.(کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۴۳، ح۲۸۷۳۱)

3. تهذیب نفس: انسان خردمند می کوشد تا هر نقصی را در خود بشناسد و آن را از میان برداشته و با پاکسازی خود از آن ها خود را به سوی کمالات و پاکی ها بکشاند. امام على علیه السلام می فرماید: مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ لَم یَنتَفِع بِالعَقلِ؛هر کس خود را تزکیه نکند، از عقل بهره نمى برد.(نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴)

4. پیروی از حق : از مراتب کمالی عقل آن است که از حق پیروی کرده و از هر گونه باطل می گریزد و پرهیز می کند. امام حسین علیه السلام می فرماید: لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ؛ عقل جز با پیروى از حق کامل نمى شود.(التوحید، ص ۶۳)

5. بهترین برنامه ریزی برای دنیا و اهتمام به اصلاح آخرت: از ویژگی های خردمند آن است که در زندگی دنیا بهترین برنامه ریزی را دارد و نسبت به اصلاح آخرت خود اهتمام و همت ویژه ای نشان می دهد. امام على علیه السلام در باره این نشانه می فرماید: أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقدیرا لِمَعاشِهِ وَأَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛ عاقل ترین مردم کسى است که در امور زندگیش بهتر برنامه ریزى کند و در اصلاح آخرتش بیشتر همّت نماید.(نهج الفصاحه، ح ۷۸۱)

6. تحمل نادان : از دیگر ویژگی های خردمند آن است که از آستانه تحمل بالایی برخوردار بوده و نسبت به رفتارهای نادانان از کوره به در نمی رود و خشم نمی گیرد. خداوند در آیاتی از جمله آیه 63 سوره فرقان می فرماید که از ویژگی های مومن که خود فردی خردمند است واکنش مثبت دربرابر رفتار جاهلانه است. امام على علیه السلام نیز می فرماید: زکوةُ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛ زکات عقل تحمّل نادانان است.(التوحید، ص ۱۲۷)

7. پرهیز از تجملات: از نشانه های خردمند آن است که به تجملات و زینت های دنیوی بی توجه بوده و از آن ها پرهیز می کند و خود را مشغول به جمع آوری مال و یا رسیدن به مقام و مانند آن نمی سازد، بلکه همه همت خود را مصروف آن چیزی می سازد که ابدیت او را می سازد. امام على علیه السلام می فرماید: رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنیا ثَمَرَةُ العَقلِ؛ دورى از تجمّلات دنیا میوه عقل است.(نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸)

8. انتخاب کم زیان ها: از ویژگی های خردمند آن است که در میان دو زیان آن چه کم زیان تر است را انتخاب می کند و میان فاسد و افسد را فاسد را بر می گزیند تا کم تر زیان کند. این که انسان میان خیر و شر،‌ خیر را انتخاب کند عملی ابتدایی است و نیاز به خردورزی ندارد، آن چه نیاز به خردورزی دارد خروج از فتنه ها مبتنی بر بصیرت است. بنابراین اگر کسی بتواند میان دو شر کم زیان ترین آن ها را انتخاب کند، او خردمندی است که با خردورزی در میان فتنه راه درست و راست را انتخاب کرده و خود را با کم ترین خطر از میان فتنه بیرون کشیده است. امام على علیه السلام درباره این اثرخردورزی می فرماید: لَیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ وَلکِنَّ العاقِلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ؛ عاقل آن نیست که خیر را از شر تشخیص دهد، بلکه عاقل کسى است که میان دو شر، آن را که ضررش کمتر است بشناسد.(نهج البلاغه، خطبه ۹۱)

9. عبور از بحران ها: خردمند کسی است که بتواند خود را از بحران ها برهاند و هنگام بروز مشکلی که اجازه نمی دهد تا درست تصمیم گیری کند،‌ حزم اندیشی و مدیریت نفس از هیجان های ناشی از بحران، به چاره جویی و راه برونرفت از بحران می اندیشد. امام حسین علیه السلام می فرماید: إذا وَرَدَت عَلَى العاقِلِ لُمَّة قَمَعَ الحُزنَ بِالحَزمِ وَ قَرَعَ العَقلَ لِلاِحتیالِ؛ چون براى عاقل مشکلى پیش آید، غم خود را با هوشیارى و دوراندیشى از میان مى برد و عقل را به چاره جویى وامى دارد.(غررالحکم، ج ۲، ص ۴۵۱، ح ۳۲۶۰)

10. پرهیز از بدمستی های دنیوی: خردمند از دنیا برای آخرت بهره می گیرد و هرگز دلبسته به دنیا نیست. هر گونه زیبایی های دنیا را برای دنیا می داند و به خود اجازه نمی دهد تا مست اموری شود که او را از آخرت باز می دارد. دنیا و زخارف آن را بی ارزش می داند و تنها آن را ابزاری برای رشد و کمال یابی می داند. از این روست که امام على علیه السلام می فرماید: یَنبَغى لِلعاقِلِ اَن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ وَ سُکرِ القُدرَةِ ، وَ سُکرِ العِلمِ ، وَ سُکرِ المَدحِ وَ سُکرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ ؛ سزاوار است که عاقل، از مستى ثروت، قدرت، دانش، ستایش و مستى جوانى بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهاى پلیدى است که عقل را نابود مى کند و وقار و هیبت را کم مى نماید .(غرر الحکم، ح ۱۰۹۴۸)

11. راستگویی، انصاف، نیکی و صله رحم: از دیگر نشانه های خردمندی می بایست به این امور اشاره کرد که در روایات بسیاری از جمله روایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است. آن حضرت (ص) می فرماید: مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فى کَلامِهِ وَ الانصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِى ءَ لَهُ فى اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فى رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُـقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛ به هر کس، راستگویى در گفتار، انصاف در رفتار، نیکى به والدین و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخیر مى افتد، روزیش زیاد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال مأموران الهى پاسخ لازم به او تلقین مى گردد.(اعلام الدین، ص ۲۶۵)

12. مخالفت با هواهای نفسانی : انسان خردمندی کسی است که شهوت خود را مدیریت و مهار کرده و اجازه نمی دهد تا هواهای نفسانی بر او حاکم شود. امام على علیه السلام درباره این نشانه خردمند می فرماید: اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالعَقلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِکَ بِحِلمِکَ وَقاتِل هَواکَ بِعَقلِکَ؛ بردبارى پرده اى پوشاننده و عقل شمشیرى برنده است، پس عیبهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.(نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴)

13. بی علاقه گی به دنیا: از نشانه های خردمند آن است که دلبسته به دنیا نیست و هیچ علاقه ای به آن نشان نمی دهد؛ چرا که می داند که دلبستگی به دنیا موجب فساد عقل است. امام على علیه السلام در این باره می فرماید: حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ؛ دل بستگى به دنیا، عقل را فاسد مى کند، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان مى سازد و باعث عذاب دردناک مى شود.(غررالحکم، ح ۴۸۷۸)

14. صداقت در مشورت: خردمند در مشورت دهی به دیگران صادق است و هرگز در این امر خیانت نمی ورزد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خیانت در این زمینه را عامل زوال عقل دانسته می فرماید: مَنِ استَشارَهُ أَخوهُ المُؤمِنُ فَلَم یَمحَضهُ النَّصیحَةَ سَلَبَهُ اللّه لُبَّهُ؛ هر کس برادر مؤمنش با او مشورت کند و او صادقانه راهنمائیش نکند، خداوند عقلش را از او بگیرد.(بحارالأنوار، ج۷۲، ص۱۰۴، ح۳۶) امام حسن علیه السلام نیز می فرماید: لا یغشُّ العاقِلُ مَن استَنصَحَه؛ خردمند به کسى که از او نصیحت مى خواهد، خیانت نمى کند.(تحف العقول، ص ۱۶۶)

15. مدارا با مردم با ملاحظه حق مداری: از دیگر نشانه های خردمندی مدارا با مردمان است. رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را از نشانه های کمال عقل می شمارد و می فرماید: أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛ عاقل ترین مردم کسى است که بیشتر با مردم مدارا کند.(من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵، ح۵۸۴۰) البته پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در جایی دیگر مدارا را مشروط به این کرده که با حق مخالفت نداشته باشد و در جایی که حق پایمال می شود دیگر نمی توان مدارا کرد. پس مدار با مردم مشروط به حق مداری است. از این روست که می فرماید : رَاْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّه‏ِ مُداراةُ النّاسِ فى غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛ کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است به شرط آن که حق، ترک نشود.(تحف العقول، ص ۴۲)

16. هدایت گری و نجات بخشی: از آثار خردمندی می بایست به هدایت گری و نجات بخشی عقل اشاره کرد. انسانی که گرفتار گمراهی است و یا در ورطه فساد و تباهی و بدبختی افتاده از عقل هیچ بهره ای نبرده است. امام على علیه السلام می فرماید: اَلعَقلُ یَهدى وَیُنجى، وَالجَهلُ یُغوى وَیُردى؛ عقل راهنمایى مى کند و نجات مى دهد و نادانى گمراه مى کند و نابود مى گرداند.( نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴)

17. پرهیز از طمع و آزمندی: خردمند اهل آز و طمع نیست؛ چرا که آن را نابودگر عقلانیت خود می داند. امام على علیه السلام می فرماید: اَکثَرُ مَصَارعِ‌ العُقُولِ تَحتَ بُرُوقِ المَطَامِعِ؛ قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است.(محاضرات، ج ۱، ص ۲۵۱)

18. خود عیب شناسی : عاقل کسی است که می کوشد تا خود را بهتر بشناسد و از توانایی ها و ناتوانی ها و ظرفیت های خود آگاه شود. از این روست که همواره در خود می اندیشد تا اگر نقص دارد آن را برطرف سازد و کمالی را به دست آورد و یا آن را به اتمام و اکمال غایی و نهایی برساند. از این روست که خود عیب شناسی او را از عیب جویی دیگران باز می دارد و سرگرم خود می سازد. امام على علیه‏ السلام درباره این نشانه خردورزی بلکه کمال آن می فرماید: اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ کانَ بِعَیْبِهِ بَصیرا وَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ ضَریرا؛ عاقل‏ترین مردم کسى است که به عیب‏هاى خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد.(غررالحکم، ح ۳۲۳۳)

19. حق گرایی، خوب پسندی، بردباری: از دیگر نشانه های عقل و کمال آن می بایست به این صفات برتر و کمالی اشاره کرد که در هر خردمندی یافت می شود. امام صادق علیه‏ السلام می فرماید: لا یُعَدُّ الْعاقِلُ عاقِلاً حَتّى یَسْتَـکْمِلَ ثَلاثا: اِعْطاءَ الْحَقِّ مِنْ نَفْسِهِ عَلى حالِ الرِّضا وَ الْغَضَبِ وَ اَنْ یَرْضى لِلنّاسِ ما یَرْضى لِنَفْسِهِ وَ اسْتِعْمالَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْعَثْرَةِ؛ عاقل، عاقل نیست مگر آن که سه صفت را در خود به کمال رساند: حق را در هنگام خشنودى و خشم ادا کند، آنچه را براى خود مى‏پسندد، براى دیگران هم بپسندد و هنگام خطاى دیگران، بردبار باشد.(تحف العقول، ص ۳۱۸)

20. تقوا: از دیگر نشانه های خردمندی داشتن تقواست. امام على علیه‏ السلام می فرماید: اَلْعَقْلُ شَجَرَةٌ اَصْلُهَا التُّقى وَ فَرْعُهَا الْحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا الْوَرَعُ فَالتَّقْوى تَدعو اِلى خِصالٍ ثَلاثٍ: اِلَى الْفِقْهِ فِى الدّینِ وَ الزُّهْدِ فِى الدُّنْیا وَ الاِْنْقِطاعِ اِلَى اللّه‏ِ تَعالى وَ الْحَیاءُ یَدْعو اِلى ثَلاثِ خِصالٍ: اِلَى الْیَقینِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ التَّواضُعِ وَ الْوَرَعُ یَدْعو اِلى خِصالٍ ثَلاثٍ: اِلى صِدْقِ اللِّسانِ وَ الْمُسارَعَةِ اِلَى الْبِرِّ وَ تَرْکِ الشُّبُهاتِ؛ عقل، درختى است که ریشه آن تقوا، شاخه‏هایش حیاء و میوه آن، پارسایى است. تقوا به سه چیز دعوت مى‏کند: دین‏شناسى، بى‏رغبتى به دنیا و دل بستگى به خداوند، و حیا به سه چیز دعوت مى‏کند: یقین، خوش اخلاقى و تواضع، و پارسایى به سه چیز دعوت مى‏کند: راستگویى، سرعت و شتاب در نیکى‏ها و دورى از کارهاى شبهه‏ناک.(مواعظ العددیة، ص ۱۶۰) البته کسی که به تقوای عقلانی رسیده باشد در مواردی که عقل نمی تواند او را یاری رساند در آن جا این خداوند است که تقوای وحیانی به او می دهد و عقلش را این گونه کامل می سازد تا اشتباه و خطایی مرتکب نشود. امام باقر علیه‏السلام می فرماید: اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقى بِالتَّقْوى عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقْوى عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛ خداوند عزوجل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى‏رسد، حفظ مى‏کند و کوردلى و نادانى را از او دور مى‏نماید.(کافى، ج ۸، ص ۵۲، ح ۱۶)

21. کمالات خواهی: عقل راهنمای انسان به همه کمالات است. بنابراین کسی که در پی کمالات می رود و از نقص گریزان است، انسان خردمندی است. امام صادق علیه‏ السلام می فرماید: دِعامَةُ الاِنْسانِ الْعَقْلُ وَ الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ یَکْمُلُ وَ هُوَ دَلیلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتاحُ اَمْرِهِ فَاِذا کانَ تَاْییدُ عَقْلِهِ مِنَ النّورِ کانَ عالِما حافِظا ذاکِرا فَطِنا فَهِما فَعَلِمَ بِذلِکَ کَیْفَ وَ لِمَ وَ حَیْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ فَاِذا عَرَفَ ذلِکَ عَرَفَ مَجْراهُ وَ مَوصولَهُ وَ مَفْصولَهُ وَ اَخْلَصَّهُ مِنْ تَاْییدِ العَقْلِ؛ ستون انسانیت، عقل است و از عقل، زیرکى، فهم، حفظ و دانش بر مى‏خیزد. با عقل، انسان به کمال مى‏رسد. عقل، راهنماى انسان، بینا کننده و کلید کارهاى اوست. هر گاه عقل با نور یارى شود، دانا، حافظ، تیزهوش و فهیم مى‏شود و بدین وسیله (پاسخ) چگونه، چرا و کجا را مى‏فهمد و خیرخواه و دغلکار را مى‏شناسد و هرگاه این را دانست، مسیر حرکت ۴۹ و خویش و بیگانه را مى‏شناسد و در توحید و طاعت خداوند اخلاص مى‏ورزد و چون چنین کرد، آنچه از دست رفته جبران مى‏کند و بر آنچه در آینده مى‏آید چنان وارد مى‏شود که مى‏داند در کجاى آن است و براى چه منظورى در آنجاست. از کجا آمده و به کجا مى‏رود. و این همه از پرتو تأیید عقل است.(کافى، ج ۱، ص ۲۵، ح ۲۳)

22. پاک نیتی: خردمند انسانی پاک نیت است و هرگز از راه صداقت و پاکی بیرون نمی رود. امام کاظم علیه‏ السلام می فرماید: کَما لا یَقومُ الْجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الحَیَّةِ فَکَذلِکَ لا یَقومُ الدّینُ اِلاّ بِالنِّیَّةِ الصّادِقَةِ وَ لا تَثْبُتُ النِّیَّةُ الصّادِقَهُ اِلاّ بِالْعَقْلِ؛ همان گونه که قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام دیندارى هم تنها به نیّت پاک است و نیّت پاک، جز با عقل حاصل نمى‏شود.(تحف العقول، ص ۳۹۶)

23. پرسش از چون و چگونه : خردمند درباره علل امور می اندیشد و می خواهد بداند چه علل و عواملی موجب ایجاد امری شده است تا این گونه با مشیت و تقدیر الهی آگاه شود و بداند که حاکم مطلق اوست. امام رضا علیه‏ السلام می فرماید: اِذا اَرادَ اللّه‏ُ اَمْرا سَلَبَ الْعِبادَ عُقولَهُمْ فَاَنْفَذَ اَمْرَهُ وَ تَمَّتْ اِرادَتُهُ فَاِذا اَنْفَذَ اَمْرَهُ رَدَّ اِلى کُلِّ ذى عَقْلٍ عَقْلَهُ فَیَقولُ کَیْفَ ذا؟ وَ مِنْ اَیْنَ ذا؟ هر گاه خداوند چیزى را بخواهد، عقل‏هاى بندگان را از آنها مى‏گیرد و حکم خود را اجرا مى‏کند و خواسته خود را به پایان مى‏رساند. همین که حکم خود را اجرا کرد، عقلِ هر صاحب عقل را به او بر مى‏گرداند، آنگاه او مرتب مى‏گوید: چگونه و از کجا چنین و چنان شد.(تحف العقول، ص ۴۴۲)

24. جدی بودن در زندگی: عاقل از شوخی بسیار پرهیز می کند و در زندگی اش جدی است. امام على علیه‏ السلام می فرماید: اَعْقَلُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ جِدُّهُ هَزْلَهُ وَ اسْتَظْهَرَ عَلى هَواهُ بِعَقْلِهِ؛ عاقل کسى است که جدّى‏اش از شوخى‏اش بیشتر باشد و با کمک عقلش بر هوا و هوسش پیروز گردد.(غررالحکم، ح ۳۳۵۵)

25. استقبال از نظرات و عاقبت نگری: از دیگر نشانه های خردمندی استقبال از نظرات و آرای دیگران است و این گونه نیست که در اندیشه و رای مستبد باشد بلکه با بهره گیری از عقول دیگران درباره عاقبت هر کاری می اندیشد و بهترین تصمیم را می گیرد. امام على علیه‏ السلام می فرماید: اَلا وَ اِنَّ اللَّبیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْآراءِ بِفِکْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى الْعَواقِبِ؛ بدانید عاقل، کسى است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.(غررالحکم، ح ۲۷۷۸)

26. بردباری و احتمال: از نشانه های دیگر خردمندی آن است که نسبت به هر چیزی که واکنش مناسب داشته باشد و با صبر و متانت برخورد کند. امام على علیه‏ السلام می فرماید: اِحْتَمِلْ ما یَمُرُّ عَلَیْکَ فَاِنَّ الاْحْتِمالَ سِتْرُ الْعُیوبِ وَ اِنَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ؛ در برابر آنچه بر تو مى‏گذرد، بردبار باش، زیرا بردبارى، عیب‏ها را مى‏پوشاند. به راستى که نیمى از عقل، بردبارى و نیمه دیگرش خود را به غفلت زدن است.(غررالحکم، ح ۲۳۷۸)

27. پرهیز از بدگویی و غیبت: از دیگر نشانه های خردمندی آن است که زبان خود را از هر گونه گناه و زشتی باز می دارد و بدگویی و غیبت نمی کند. امام على علیه‏ السلام می فرماید: اَلْعاقِلُ مَنْ صانَ لِسانَهُ عَنِ الْغیبَةِ؛ عاقل کسى است که زبانش را از بدگویى پشت سر دیگران، نگه دارد.(غررالحکم، ح ۱۹۵۵)

28. بی اعتمادی و باور به خطای عقل: عاقل هرگز به عقل خود اعتماد صد در صد نداشته و احتمال خطا در آن را می دهد. در حقیقت عقل خودش را متهم به اشتباه و خطا می داند و اعتماد کامل نمی کند. امام على علیه‏ السلام درباره این صفت خردمند می فرماید: اِتَّهِمُوا عُقولَکُمْ فَاِنِّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِها یَکونُ الْخَطاءُ؛ عقل خویش را زیر سؤال ببرید؛ زیرا از اعتماد به آن، خطاها سرچشمه مى‏گیرد.(غررالحکم، ح ۲۵۷۰)

29. حکمت همراه مثال: خردمند هر سخن حکیمانه خود را با مثالی همراه می سازد تا مخاطب امر معقول را به محسوس و یا معقولی دیگر درک کند و مفاهمه و تفاهم میان گوینده و شنونده پدید آید. این گونه بیان و سخن گفتن موجب می شود تا نیازی به سوگند برای اثبات مدعا نباشد و مثال مخاطب را برای پذیرش مطلب حکیمانه آماده کند. امام على علیه‏ السلام درباره این نشانه خردمندان می فرماید: اَلْعاقِلُ اِذا تَـکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ اَتْبَعَها حِکْمَةً وَ مَثَلاً وَ الاَحْمَقُ اِذا تَـکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ اَتْبَعَها حِلْفا؛ عاقل، هر گاه سخن بگوید، آن را با سخنى حکیمانه و ضرب المثل همراه سازد و نادان هرگاه سخن بگوید، آن را با سوگند همراه کند.(شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج۲۰، ص۲۸۹، ح۳۰۶)

30. پرهیز از کفر و بدی و ذلت و کبر: خردمند از صفات زشت پرهیز و صفات کمالی و فضایل اخلاقی را در خود می پروراند. امام على علیه‏ السلام می فرماید: ما عُبِدَ اللّه‏ُ بِشَىْ‏ءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ ما تَمَّ عَقْلُ امْرِى‏ءٍ حَتّى یَکونَ فیهِ خِصالٌ شَتّى: اَلْکُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأمونانِ وَ الرُّشْدُ وَ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأمولانِ وَ فَضْلُ مالِهِ مَبْذولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَکفوفٌ وَ نَصیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا القوتُ لا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ اَلذُّلُّ اَحَبُّ اِلَیْهِ مَعَ اللّه‏ِ مِنَ العِزِّ تَمامُ الاَمْرِ؛ خداوند با چیزى بهتر از عقل عبادت نشده است، و عقل کسى کامل نشود، مگر در او چند خصلت باشد: کفر و بدى از او انتظار نمى‏رود، رشد و خوبى در او امید مى‏رود، زیادى ثروتش بخشوده و زیادى سخنش نگه داشته شده است، بهره او از دنیا تنها غذاى روزانه است، در طول زندگى از دانش سیر نمى‏شود، خوارى را با خداوند از عزّت با دیگران، بیشتر دوست دارد، عقـــل و عــاقـل تواضع نزد او دوست داشتنى‏تر از شرف و بزرگى است، خوبىِ کم دیگران را بسیار و خوبى بسیار خود را کم مى‏شمرد، همه مردم را از خودش بهتر و خود را نزد خویش از همه بدتر مى‏داند و این مهم‏ترین خصلت است.(کافى، ج ۱، ص ۱۸، ح ۱۲)

31. صفات کمالی دهگانه بردباری، تواضع گذشت، خوبی حیا..: از جمله صفات و ویژگی های خردمند صفات دهگانه ای است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله برای خردمند بر شمرده است. آن حضرت(ص) می فرماید: صِفَةُ الْعاقِلِ اَنْ یَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَیْهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یَتَواضَعَ لِمَنْ هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَنْ یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِنْ کانَ خَیْرا تَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِنْ کانَ شَرًّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِسْتَعْصَمَ بِاللّه‏ِ وَ اَمْسَکَ یَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَأى فَضیلَةً اِنْتَهَزَ بِها، لا یُفارِقُهُ الْحَیاءُ وَ لا یَبْدو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْکَ عَشْرُ خِصالٍ یُعْرَفُ بِها الْعاقِلُ؛ ویژگى عاقل، آن است که در برابر نادان بردبارى کند، از آن کس که به او ظلم کرده بگذرد، نسبت به زیردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبى‏ها رقابت کند، هرگاه خواست سخن بگوید، بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و بهره ببرد و اگر بد بود، سکوت کند و سالم بماند، اگر بلا و امتحانى برایش پیش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود را نگه دارد، اگر فضیلتى دید، به سرعت از آن بهره گیرد، حیا از او جدا نگردد و حرص از او سر نزند، اینها خصلت‏هاى دهگانه‏اى است که عاقل با آنها شناخته مى‏شود.(تحف العقول، ص ۲۸)

32. خوش گمانی: این که انسان حسن ظن و خوش گمان نسبت به دیگران باشد و از بدگمانی پرهیز کند از اخلاق و صفات عاقلان و خردمندان است که امام على علیه‏السلام در این عبارت بر آن تاکید می کند و می فرماید: اَلظَّنُّ الصَّوابُ مِنْ شیَمِ اُولِى الاَلْبابِ؛ خوش گمانى، از اخلاق عاقلان است.( غررالحکم، ح ۱۳۸۶)

33. بهترین کار و در بهترین موقعیت: خردمند در میان کارها بهترین را انجام می دهد و می کوشد تا به جا و مناسب اقدام کند. امام على علیه‏السلام درباره این نشانه خردمند می فرماید: اَلْعاقِلُ مَنْ اَحْسَنَ صَنائِعَهُ وَ وَضَعَ سَعْیَهُ فى مَواضِعِهِ ؛ عاقل کسى است که کارهایش را خوب انجام دهد و تلاشى که مى‏کند، به جا باشد.(غررالحکم، ح ۱۷۹۸)

34. ترک گناه و سرعت در توبه: این دو ویژگی از نشانه های خردمندان است که از هر گونه گناهی پرهیز و اجتناب کرده و در صورتی که مرتکب گناهی شد به سرعت توبه کرده و می کوشد تا با پیشمانی به جبران خطا بپردازد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می فرماید : اَنَسٌ: قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، اَلرَّجُلُ یَکونُ حَسَنَ الْعَقْلِ کَثیرَ الذُّنوبِ؟ قالَ: ما مِنْ آدَمىٍّ اِلاّ وَ لَهُ ذُنوبٌ وَ خَطایا یَقْتَرِفُها، فَمَنْ کانَتْ سَجیَّتُهُ الْعَقْلَ وَ غَریزَتُهُ الْیَقینَ لَمْ تَضُرَّهُ ذُنوبُهُ. قیلَ: کَیْفَ ذلِکَ یا رَسُولَ اللّه‏ِ؟ قالَ: لاِنَّهُ کُلَّما اَخْطَاَ لَمْ یَلْبَثْ اَنْ تَدارَکَ ذلِکَ بِتَوْبَةٍ وَ نَدامَةٍ عَلى ما کانَ مِنْهُ فَیَمْحو ذُنوبَهُ وَ یَبْقى لَهُ فَضْلٌ یَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ؛اَنس گوید: سؤال شد: «اى رسول خدا! ممکن است کسى از عقل نیکو برخوردار باشد و گناهان بسیار داشته باشد؟». پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: هیچ انسانى نیست، مگر این که گناهان و خطاهایى مرتکب مى‏شود، ولى هر کس سرشتش عقل و نهادش یقین باشد، گناهانش به او آسیب نمى‏رساند». گفته شد: «اى رسول خدا! چگونه است این؟». فرمودند: «زیرا عاقل هرگاه مرتکب خطایى گردد، بى‏درنگ آن را با توبه و پشیمانى جبران کند و با این کار، گناهانش را پاک مى‏گرداند و خوبى ‏هایى برایش باقى مى‏ماند که با آن، وارد بهشت مى‏گردد».(ربیع الأبرار، ج ۳، ص ۱۳۷)

35. بیمناکی از خدا و دقت در واجبات و محرمات الهی : از ویژگی های خردمند آن است که در میان مردمان از همه بیمناک تر به خداست و می کوشد تا هر آن چه خداوند فرمان داده و یا باز داشته به درستی انجام دهد و به واجبات و محرمات توجه دارد هر چند که به مستحبات کم تر می پردازد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می فرماید: سُئِلَ النَّبىُّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عَنْ قَوْلِهِ: «اَ یُّـکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» فَقالَ: اَ یُّـکُمْ اَحْسَنُ عَقْلاً، ثُمَّ قالَ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اَتَمُّکُمْ عَقْلاً وَ اَشَدُّکُمْ لِلّهِ خَوْفا وَ اَحْسَنُکُمْ فیما اَمَرَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ وَ نَهى عَنْهُ نَظَرا وَ اِنْ کانَ اَقَلَّکُمْ تَطَوُّعا؛ از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از معنى آیه «[تا بیازماید] کدامیک عملتان بهتر است» پرسیدند. فرمودند: یعنى کدامیک عاقل‏ترید. سپس فرمودند: مقصود، کسى است که عقلش کامل‏تر، از خدا بیمناک‏تر و در امر و نهى خداوند دقیق‏تر است؛ هر چند مستحبّاتش کمتر باشد.(بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۲۳۳)

36. مخالف هوی و عادت بد و مسلط بر خشم: این ها از ویژگی هایی است که امیرمومنان امام على علیه‏السلام برای خردمند بیان کرده است. ایشان می فرماید: جاهِدْ شَهْوَتَکَ وَ غالِبْ غَضَبَکَ وَ خالِفْ سوءَ عادَتِکَ، تَزْکُ نَفْسُکَ وَ یَکْمُلْ عَقْلُکَ وَ تَسْتَـکْمِلْ ثَوابَ رَبِّکَ؛ با هوا و هوست مبارزه کن، بر خشمت مسلّط شو و با عادت‏هاى بدت مخالفت کن، تا روحت پاک و عقلت کامل گردد و پاداش پروردگارت را به تمامى دریافت نمایى.(غررالحکم، ح ۴۷۶۰)

37. مشورت با خردمندان: از دیگر نشانه های خردمندی آن است که به عقل خود بسنده نکرده و با دیگر خردمند مشورت نماید؛‌چرا که احتمال خطا در عقل می رود و با این کار می توان از اشتباه پرهیز و یا آن را به حداقل کاهش داد. امام على علیه‏السلام می فرماید : مَنْ شاوَرَ ذَوِى الْعُقولِ اسْتَضاءَ بِاَنْوارِ الْعُقولِ؛ هر کس با عقلا مشورت کند، از نور عقل‏ها بهره مى‏برد.(غررالحکم، ح ۸۶۳۴) امام على علیه السلام در جایی دیگر می فرماید: مَن تَرَکَ الإستِماعَ مِن ذَوی العُقولِ ماتَ عَقلُهُ؛ هر که به خردمندان گوش نسپارد عقلش بمیرد.(مستدرک الوسائل ج۱۱ ص۲۰۷)

38. ادب: این که انسان در زندگی اهل اخلاق باشد امر عقلانی است ولی خردمند کسی است که به همه جزئیات اخلاقی و رفتاری خود توجه داشته و اهل ادب است و با هر کسی با توجه به موقعیت و شان او سخن و رفتار می کند. از این روست که ادب را از کمالات عقلی دانسته اند و عاقل کسی که اهل ادب است تا بیش از پیش از زندگی و عقل خویش بهره مند شود. امام على علیه‏السلام می فرماید : اِنَّ بِذَوِى الْعُقولِ مِنَ الْحاجَةِ اِلَى الاَدَبِ کَما یَظْمَأُ الزَّرْعُ اِلَى الْمَطَرِ؛ نیاز عاقلان به ادب، همانند نیاز کشتزار به باران است.(غررالحکم، ح ۳۴۷۵) البته امام صادق علیه‏السلام درباره این مطلب توضیحی می دهد که خوب است به آن توجه شود. آن حضرت می فرماید: کَمالُ الاَدَبِ وَالْمُروءَةِ سَبْعُ خِصالٍ : اَلْعَقلُ وَ الْحِلْمُ ، وَالصَّبْرُ ، وَالرِّفْقُ ، وَالصَّمْتُ ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمُداراةُ؛ کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوش‏اخلاقى و مدارا.(بحار الأنوار ، ج ۸۴ ، ص ۳۲۵، ح ۱۴) امام على علیه السلام نیز می فرماید: کُلُّ شَىْ‏ءٍ یَحتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَى الاَدَبِ؛ هر چیزى به عقل نیاز دارد و عقل به ادب نیازمند است.(فقه الرضا، ص ۳۶۴)

39. تجربه اندوزی: از دیگر نشانه های خردمند تجربه اندوزی و بهره گیری از بهترین تجربیات خود و دیگران است. امام على علیه‏السلام می فرماید : اَلْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارِبِ وَ خَیْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَکَ؛ عقل، اندوختن تجربه‏ها (و عمل به آن) است و بهترین تجربه، آن است که پندت داده.( نهج البلاغه، نامه ۳۱) امام على علیه السلام در جایی دیگر می فرماید: العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ؛ خردمند کسى است که تجربه ها او را پند دهد. (تحف العقول، ص ۸۵ – منتخب میزان الحکمة، ص ۵۹۸)

40. رقابت سالم با خردمندان: خردمند با خردمندان دیگر در اصلاح اخلاق خود رقابت می کند و می کوشد تا بیش تر از آن چه باشد که هست. امام على علیه‏السلام می فرماید: فَسادُ الاَخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ وَ صَلاحُ الاَخْلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ وَ الْخَلْقُ اَشْکالٌ فَکُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ؛ معاشرت با نابخردان، اخلاق را فاسد و رقابت با عقلا اخلاق را اصلاح مى‏نماید و مردم متفاوتند، و هر کس بر حسب طینت خود رفتار مى‏کند.(بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۸۲ ، ح ۷۸)

41. پزشک و طیبب: خردمند همانند پزشک است که می کوشد بیمار خود را به درستی درمان کند. وقتی عاقل با نادان و جاهلی مواجه می شود خود را پزشکی می داند که در اندیشه درمان است. امام على علیه‏السلام چنین نگرش و رفتاری را نشانه ای از خردمندی انسان دانسته و می فرماید : یَنْبَغى لِلْعاقِلِ اَنْ یُخاطِبَ الْجاهِلَ مُخاطَبَةَ الطَّبیبِ الْمَریضَ؛ شایسته است که برخورد عاقل با نادان، مانند برخورد طبیب با بیمار باشد.(غررالحکم، ح ۱۰۹۴۴)

42. حفظ حرمت ها: عاقل حافظ ارزش ها و حرمت هاست و از هر گونه حرمت شکنی اجتناب می ورزد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می فرماید : اَلطّابَعُ مُعَلَّقٌ بِقائِمَةِ الْعَرْشِ، فَاِذَا انْتُهِکَتِ الْحُرْمَةُ وَ عُمِلَ بِالْمَعاصى وَ اجْتُرئَ عَلَى اللّه‏ِ بَعَثَ اللّه‏ُ الطّابَعَ فَیَطْبَعُ اللّه‏ُ عَلى قَلْبِهِ فَلا یَعْقِلُ بَعْدَ ذلِکَ شَیْئا؛ مُهر بر پایه عرش آویزان است. هنگامى که حریم‏ها شکسته و گناه شود و بى‏پروایى نسبت به خداوند انجام گیرد، خداوند مُهر را مى‏فرستد و بر قلب تبهکار مى‏زند و از آن پس، دیگر عقل او چیزى درک نمى‏کند.(کنزالعمّال، ح ۱۰۲۱۳)

43. الفت پذیری: خردمند انسانی است که با دیگران الفت می گیرد و از دیگران وحشت نکرده و موجب وحشت ایشان نمی شود. امام على علیه‏السلام می فرماید : اَلْعَقْلُ حَیْثُ کانَ آلِفٌ مَاْلوفٌ ؛ عقل هر کجا باشد، انس‏گیرنده و الفت‏پذیر است.(غررالحکم، ح ۱۲۵۱)

44. مطیع خدا و آخرت شناسی و معادگرایی: انسان خردمند خدایش را می شناسد و فلسفه وجودی آفرینش را به درستی درک کرده و تمام هدف خویش را رسیدن به آن قرار می دهد. از این روست که انسان آخرت شناس و معادگراست و سرمایه وجودی خود را در دنیا صرف آخرت می کند. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می فرماید: اَلا وَ اِنَّ اَعْقَلَ النّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصاهُ وَ عَرَفَ دارَ اِقامَتِهِ فَاَصْلَحَها وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها؛ بدانید که عاقل‏ترین مردم کسى است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروى کند، دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى کند، جایگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آباد کند و بداند به زودى به آنجا سفر خواهد کرد و براى آن، توشه بردارد.(اعلام الدین، ص ۳۳۷، ح ۱۵)

45. دین داری: عاقل و خردمند دیندار است. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می فرماید: اِنَّما یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و کسى که عقل ندارد، دین ندارد.(تحف العقول، ص ۵۴) اصولا بر اساس آموزه های اسلامی دین داری و اخلاق(حیا و ادب) از لوازم ذاتی عقل است که از آن جدایی ندارد.(اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل)

46. تعلم، حفظ و نشر و عمل به آن: از نشانه های خردمند آن است که به علم آموزش توجه داشته بلکه آن را می آموزد و حفظ کرده و به دیگران می آموزاند و عمل می کند. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دراین باره می فرماید : اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ کُلَّ ذى حِجىً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتى، قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ، وَ حِفْظُهُ، وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛ چهار چیز بر هر عاقل و خردمندى از امّت من واجب است. گفته شد: «اى پیامبر خدا! آن چهار چیز کدام‏اند؟». فرمودند: «گوش فرادادن به دانش، نگهدارى، نشر و عمل به آن».(تحف العقول، ص ۵۷)

47. خوش خویی، افشای سلام، اطعام، و …: از دیگر صفات و نشانه های خردمندی خوش خویی و افشای سلام،‌ اطعام به فقیران و صله رحم و صبر و وقار و نماز شب است. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این باره می فرماید : اِنَّ خیارَکُمْ اُولُوا النُّهى، قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، وَ مَنْ اُولُوا النُّهى؟ قالَ: هُم اُولُوا الاَخْلاقِ الحَسَنَةِ وَ الاَحلامِ الرَّزینَةِ وَ صِلَةِ الاَرْحامِ وَ البَرَرَةُ بِالاُمَّهاتِ وَ الاْآباءِ وَ الْمُتَعاهِدینَ لِلْفُقَراءِ وَ الْجیرانِ وَ الْیَتامى وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ وَ یُفْشونَ السَّلامَ فِى الْعالَمِ وَ یُصَلّونَ وَ النّاسُ نیامٌ غافِلونَ؛ «بهترین شما صاحبان عقل هستند». گفته شد: «اى رسول خدا! صاحبان عقل، چه کسانى‏اند؟». فرمودند: آنان که داراى اخلاق خوب‏اند، بردبار و باوقارند، صله رحم مى‏ نمایند، به پدران و مادران نیکى مى‏کنند، به فقرا، همسایگان و یتیمان رسیدگى مى‏نمایند، اطعام مى‏کنند، آشکارا به همه سلام مى‏کنند و هنگامى که مردم در خواب و غافلند، نماز (نماز شب) مى‏گذارند.(کافى، ج ۲، ص ۲۴۰، ح ۳۲) امام صادق علیه السلام نیز خوش خویی را نشانه کمال عقل دانسته و می فرماید: أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛ عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست.(اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷)

48. سلامت، امنیت، رزق و رفاه، یار موافق: از نشانه های خردمندی آن است که دارنده این کمالات و فضایل باشد. امام صادق علیه‏السلام دراین باره می فرماید : خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِى الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوى:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَةُ: وَ هِىَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛ پنج چیز است که هر کس یکى از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگى‏اش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستى، دوم امنیت، سوم روزى فراوان، چهارم همراهِ همرأى. راوى پرسید: همراهِ همرأى کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است.(خصال، ص ۲۸۴)

49. اجتناب از کینه : حقد و کینه دشمن جان انسان است. خردمندی کسی است که از این امور رهایی یافته باشد. امام على علیه‏السلام می فرماید: مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَراحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ؛ هر کس کینه را از خود دور کند، قلب و عقلش آسوده مى‏گردد.(غررالحکم، ح ۸۵۸۴)

50. قدرت و سرور وشادی: از دیگر نشانه های خردمندی آن است که انسان دارای قدرت انجام و ترک عمل بوده و در شادی بزید و مسرور باشد. امام على علیه‏السلام می فرماید: اَصْلُ الْعَقْلِ القُدَرةُ وَ ثَمَرَتُها السُّرورُ؛ ریشه عقل، قدرت است و میوه آن شادى.(بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۷، ح ۵۹)

51. سکوت و خاموشی: از ویژگی های خردمند سکوت و خاموشی است. امام صادق علیه‏السلام می فرماید : اَلنَّومُ راحَةٌ لِلْجَسَدِ وَ النُّطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَ السُّکوتُ راحَةٌ لِلْعَقْلِ؛ خواب مایه آسایش جسم، سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش عقل است.(من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۲، ح۵۸۶۵)

52. مراقبه ، محاسبه و تزکیه نفس: از مهم ترین نشانه های خردمند آن است که همواره مراقب احوالات خود بوده و به محاسبه نفس می پردازد و اگر اشتباه و خطایی در خود یافته آن را اصلاح می کند و نمی گذارد که بدی و نقص در او بماند. امام على علیه‏السلام می فرماید: عَلَى الْعاقِلِ اَنْ یُحْصى عَلى نَفْسِهِ مَساویَها فِى الدّینِ وَ الرَّأىِ وَ الاَخْلاقِ وَ الاَدَبِ ، فَیَجْمَعُ ذلِکَ فى صَدْرِهِ اَوْ فى کِتابٍ وَ یَعْمَلُ فى اِزالَتِها ؛ بر عاقل است که بدى‏هایش را در دین، اندیشه، اخلاق و ادب یادداشت کند و به‏خاطرش بسپارد و براى از بین بردن آنها بکوشد.(تحف العقول، ص ۳۷۶)

53. مهرورزی و دوستی با مردمان: از دیگر نشانه های خردمندی است که امام موسی کاظم علیه السلام به آن اشاره کرده و فرموده است: التَوَدُّدُ اِلَی الناسِ نِصفُ العَقل؛مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.(تحف العقول، ص ۴۲۵) پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإِیمانِ بِاللّه عز و جل التَّحَبُّبُ إلَى النّاسِ؛ اساس عقل ، پس از ایمان به خداوند عز و جل ، اظهار دوستى با مردم است .(گزیده حکمت نامه پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم، ص ۸۶۳)

54. پرهیز از آرزوهای بلند: از دیگر نشانه ها و اثار خردمندی می بایست به پرهیز از آرزوهای بلند اشاره کرد. امام على علیه السلام می فرماید: کَثرةُ ألامانی مِن فَسادِ العَقل؛ آرزوهای زیاد از تباهی عقل است.(غررالحکم، ح۸۶۱)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا