اجتماعیاخلاقی - تربیتیفلسفیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

نشانه هاي عاقل از نگاه امام رضا(ع)

samamos-comبه مناسبت 30 صفر سالروز شهادت سلطان سرير عشق

رستگاري به معناي رهايي از هر آن چيزي است كه آرامش و آسايش آدمي را به مخاطره مي افكند و لذا مي توان گفت كه رستگاري چيزي جز خوشبختي و سعادت ابدي نيست. اين اصطلاح ناظر به اين معناست كه آدمي همواره در رنج و زيان است مگر آن كه به علل و عواملي از اين دام و زيان و خسران رهايي يابد.
جست وجوي راهي براي رهايي، دغدغه آدمي است. عقل و فطرت در اين جست وجو به چيزهايي دست يافت كه عامل رهايي و دست يابي به خوشبختي است و آن را در قالب هنجارها، قانون ها، حقوق و اخلاق ساماندهي كرد. با اين همه عقل ناتوان از آن است كه حتي دنيايي سالم براي او ترسيم و آماده نمايد، چه رسد كه وحشت ابديت را از آدمي بگيرد و او را به آرامش برساند. اين جاست كه وحي به كمك عقل شتافت تا راه هدايت را ترسيم نمايد.

آموزه هاي اسلامي از هنگام هبوط آدمي تا هنگام قيامت كبراي انساني، آموزه هاي وحياني رهايي بخش است كه در اشكال شرايع گوناگون در طول تاريخ حضور بشريت ارايه شده است. در اين آموزه ها، سنت ها و قوانين كلي در كنار سيره ها و روش هاي عيني در الگوها ارايه شده است تا هر كسي به مقتضاي شرايط و ظرفيت، بتواند توشه برگيرد و راه خويش را براي ابديت و رستگاري هموار سازد. الگوهاي عيني و اسوه هاي كامل، كساني هستند كه در اوج معرفت و بصيرت هستند و همه هستي را چنان كه هست به عنوان حقيقت مي بينند و مسير متاله و خدايي شدن را به عنوان نهايت و غايت سير وجودي انسان، مي شناسند و اين راه را رفته و بلد راه ديگران شده اند. يكي از اين متالهان، حضرت علي بن موسي الرضا(ع) است كه سنت و سيره اش، مقتداي سير انساني به سوي خدايي شدن است.

نويسنده در اين مطلب با نگاهي به سنت و سيره آن حضرت(ع) بر آن است تا ديدگاه آن حضرت(ع) را درباره رستگاري تحليل و تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

رستگاري در ايمان توحيدي و عمل صالح

حضرت علي بن موسي الرضا(ع) فرزند قرآن و عصاره همه پيامبران و كتب آسماني است. ايشان همانند ديگر امامان معصوم(ع) به عنوان اسوه هاي كامل و نيك الهي از سوي خداوند معرفي شده اند تا هر كسي كه رستگاري را مي جويد، با پيروي از زندگي ايشان خود را به كمال مطلق يعني وصال و لقاي الهي برساند.

از آن جايي كه روحيات انسان ها و ظرفيت ها و توش و توان آنان در شناخت مراتب و سطوح حق و نيز حركت به سوي شدن هاي كمالي و تحقق و تخلق به اخلاق و صفات خدايي، متفاوت است، هر يك از آنها به عنوان فرزندان قرآن، نوعي از انواع كمالي سبك زندگي را به نمايش گذاشته اند. از اين رو، همان گونه كه حقيقت همه هستي همانند آب يكي است، ولي حيات متنوعي را پديد مي آورد تا هر كسي از ميوه وجود هر آن چه به كامش شيرين و گوارا مي آيد برگيرد.

شجره طيبه پيامبر(ص) داراي شاخه هاي دوازده گانه اي است كه هر كس مي تواند به شاخه اي بياويزد و از ميوه هاي متنوع اين شاخه هاي الهي بهره برد. خداوند با توجه به تفاوت و اختلاف مزاج و روحيه و شرايط دروني و بيروني هركسي، ميوه اي از اين درخت طوبي قرار داده است. اين گونه است كه حجت بر همگان تمام شد و كسي نيست كه بگويد ميوه اي از حقيقت نيافتم كه به كام من شيرين و گوارا باشد.

امام رضا(ع) ميوه اي از شجره طيب و درخت طوبي حقيقت الهي و كمال ناب خداوندي است. سبك زندگي ايشان، سبكي كامل است و مي تواند الگو و سرمشق كساني باشد كه بخواهند در موقعيت ها و شرايط ايشان به رستگاري برسند.

البته چنان كه گفته شد، همه اينان از اشكال مختلف يك حقيقت هستند. از اين رو، آموزه ها و سبك زندگي آنان، در دو چيز يعني ايمان توحيدي و عمل صالح خلاصه مي شود. هر يك باتوجه به شرايط فهم مخاطب و مقتضيات عصر و زمان و توش و توان مردمان، جلوه اي از اين حقيقت را به نمايش گذاشته اند. بنابراين، همه آنان يك سخن را در دستگاه هاي مختلف ساز مي كنند تا هر گوشي آن چه را خوش دارد بشنود و اين گونه حجت بر همگان تمام شود و كسي نگويد كه شرايط و توش و توان من ازنظر فهم و عمل با فلان سرمشق و اسوه الهي تفاوت داشته است؛ چراكه خداوند براي هر كسي باتوجه به شرايط و توش و توانشان الگو و اسوه اي كامل معرفي كرده تا بتواند در شرايطي متفاوت عمل نمايد.

به هرحال، همه ايشان به ايمان و عمل صالح به عنوان محور اصلي همه آموزه هاي عقلاني و وحياني دعوت مي كردند و به اشكال گوناگون اين معنا را در سنت و سيره خويش بر زبان مي راندند و به نمايش مي گذاشتند. اگر بخواهيم عصاره سبك زندگي ايشان را بيان كنيم مي بايست آن را در ايمان توحيد و عمل صالح خلاصه نماييم.

اركان ايمان

امام رضا(ع) زندگي خويش را بر اين دو محور بنياد نهاد و ايمان را در چهار ركن اصلي آن به نمايش گذاشت. با نگاهي به سيره آن حضرت(ع) در مواجهات گوناگون سياسي، اجتماعي و اقتصادي و مانند آن مي توان دريافت كه آن امام مظهر اكمل و اتم ايمان به خداوند بود. اركان ايمان را در سراسر زندگي خويش چنان كه خود تبيين كرده بود، به نمايش گذاشت. ازنظر آن حضرت(ع) اركان ايمان، چهار چيز است كه عبارت از: توكل بر خدا؛ رضا به قضاي خدا؛ تسليم به امر خدا و واگذاشتن كار به خداست: الايمان اربعه اركان: التوكل علي الله و الرضا بقضاءالله، و التسليم لامر الله و التفويض الي الله. (تحف العقول، ص445).

ايماني كه آن حضرت(ع) اركان آن را در چهار امر مي داند، ايماني برگرفته از شناخت كامل است. به اين معنا كه ايماني داراي ريشه استوار و محكم در يقين است كه خاستگاه آن نيز معرفت حضوري و بصيرت شهودي است. حضرت براي اين كه مردم با حقيقت ايمان آشنا شوند به خاستگاه و پايه هاي آن ايمان نيز اشاره مي كند و مي فرمايد: ان الايمان افضل من الاسلام بدرجه، و التقوي افضل من الايمان بدرجه، و لم يعط بنوا آدم افضل من اليقين؛ ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان است و به فرزند آدم چيزي بالاتر از يقين داده نشده است. (تحف العقول، ص445).

ازنظر آن حضرت(ع) اسلام به معناي تسليم در برابر خداست، ولي هنوز شخص در تسليم خود به كمال نرسيده است؛ چرا كه تسليم كامل و مطلق به اسبابي چون يقين و تقوا نيازمند است تا در همه وجود شخص نفوذ كند. اگر يقين و تقوا در شخص باشد، ايمان به دست مي آيد. البته ايمان نيز داراي درجاتي است كه تنها ايمان كامل و حقيقي همان ايماني است كه همراه با تقوا در عمل و يقين در انديشه باشد. از اين رو ايشان تقوا را بالاتر از ايمان مي شمارد و يقين را فراتر از آن قرار مي دهد؛ چراكه ايمان واقعي مي بايست در تقواي عملي متجلي شود و تقواي عملي نيز زماني تحقق كامل مي يابد كه از يقين برخاسته از بصيرت و معرفت حضوري و شهودي باشد.

ارزش يقين كه همان بصيرت و معرفت شهودي است، از آن روست كه انساني كه معرفت و يقيني چنين ندارد، در تقواي خويش نيز كامل نيست و رفتارهايش مبتني بر تقواي كامل و به تعبير قرآني، حق تقاته (آل عمران، آيه 102) نمي باشد.

به هرحال، تسليم انسان بايد در ايمان وي به تجلي نشيند و ايمانش در تقواي عملي اش مظهريت يابد و اين تقوايش مي بايست ريشه در معرفت شهودي و يقين قطعي حق اليقيني داشته باشد.

در روايات ايمان واقعي به محبت و دوستي تعريف شده است و امام باقر(ع) مي فرمايد: هل الايمان الا الحب؛ ايمان چيزي جز دوستي و محبت نيست. براين اساس برخي گمان كرده اند كه محبت، تنها رستگاري انسان را تضمين مي كند و از تقواي الهي و عمل صالح باز مي دارد. اين درحالي است كه حقيقت محبت را مي بايست در اطاعت جست؛ از اين رو ولايت در آموزه هاي اسلامي به تعبير اهل بيت عصمت و طهارت(ع) چيزي جز اطاعت از ولي امر(ع) نمي باشد.

امام رضا(ع) براي دفع توهم كفايت محبت از عمل صالح و تقوا مي فرمايد: لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد في العباده اتكالا علي حب آل محمد(ص) و لا تدعوا حب آل محمد(ص) لامرهم اتكالا علي العباده فانه لايقبل احدهما دون الاخر؛ مبادا اعمال نيك را به اتكاي دوستي آل محمد(ص) رها كنيد، مبادا دوستي آل محمد(ص) را به اتكاي اعمال صالح از دست بدهيد؛ زيرا هيچ كدام از اين دو، به تنهايي پذيرفته نمي شود. (بحارالانوار، ج 78، ص 348).

ويژگي فكري و عملي مومن

براي اين كه تصويري درست و تبيين روشن از حقيقت ايمان از ديدگاه امام رضا(ع) داشته باشيم و سبك زندگي او را بشناسيم و براساس آن سبك زندگي خويش را سامان دهيم، مي بايست نگاهي كوتاه وگذرا به برخي از ويژگي هاي فكري و عملي مومن از ديدگاه آن حضرت(ع) داشته باشيم؛ چرا كه ايمان واقعي در بينش و نگرش شخص ظهور مي يابد.

نشانه انسانيت، عقل اوست؛ زيرا هركسي عقل داشت دين و حيا خواهد داشت و انساني كه با دين و حياست بهترين سبك زندگي را در دنيا خواهد داشت و رستگاري ابدي را براي خود رقم خواهد زد.

بنابراين عقل، مهم ترين و بزرگ ترين سرمايه بشري است و آن چه روح انساني را از روح ديگر موجودات جدا مي سازد، همين عقل انساني است كه همه اسماي الهي را در خود سرشته دارد.

امام رضا(ع) در بيان ارزش و اهميت عقل مي فرمايد: صديق كل امرء عقله و عدوه جهله؛ دوست هركس عقل او و دشمنش جهل اوست. (تحف العقول، ص 443). بنابراين، كسي كه عقل دارد، همه چيز دارد و كسي كه عقل ندارد و جهل را در خانه اش مهمان كرده، چيزي از انسانيت نخواهد داشت و بهره اي از زندگي نخواهد برد.

حضرت علي بن موسي الرضا(ع) براي عاقل، نشانه هاي دهگانه اي بيان مي كند كه مي توان از آن جايگاه و ارزش عقل را نيز به دست آورد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: لا يتم عقل امرء مسلم حتي تكون فيه عشر خصال: الخير منه مامول و الشر منه مامون. يستكثر قليل الخير من غيره، و يستقل كثير الخير من نفسه. لايسام من طلب الحوائج اليه، ولا يمل من طلب العلم طول دهره. الفقر في الله احب اليه من الغني و الذل في الله احب اليه من العز في عدوه. و الخمول اشهي اليه من الشهره. ثم قال(ع) العاشره و ما العاشره؟ قيل له: ما هي؟ قال(ع): لايري احدا الا قال: هو خير مني و اتقي؛ عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:

1- از او اميد خير باشد.

2- از بدي او در امان باشند.

3- خير اندك ديگري را بسيار شمارد.

4- خير بسيار خود را اندك شمارد.

5- هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.

6-در عمر خود از دانش طلبي خسته نشود.

7- فقر در راه خدايش از توانگري محبوبتر باشد.

8- خواري در راه خدايش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد.

9- گمنامي را از پرنامي خواهانتر باشد.

10- سپس فرمود: دهمي چيست دهمي؟ به او گفته شد: چيست؟ فرمود: احدي را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است. (تحف العقول، .443)

آنچه در اين روايت بيان شده، عقل در برابر جهل است، يعني عقلي كه انسان به وسيله آن خدا را مي شناسد و با آن خصلت هاي خدايي خويش را بروز و ظهور مي دهد و خدايي و متاله مي شود و در بهشت رضوان قرار مي گيرد. اين همان عقلي است كه ارزش بسيار مهمي دارد و بايد به آن توجه كرد. اين همان عقلي است كه خداوند در انسان به وديعت نهاده و از انسان خواسته تا آن را به كار گيرد و رستگار شود. اين همان عقلي است كه يقين و بصيرت و معرفت شهودي را براي آدمي به ارمغان مي آورد.

عقل اين چنيني آدمي را در زندگي خويش اهل تقوا و عمل صالح مي سازد و او را به مسير درست شدن هدايت كرده و دستگير اوست. اين عقل نه تنها عقل خشك و بي احساس نيست، بلكه برخلاف عقل فلسفي، عقل عشق و محبت است؛ چرا كه عقلي است كه ايمان و حيا بخشي از آن است و معلوم است كه ايمان هرگز تنها شناخت صرف و آگاهي و دانش خشك نيست، بلكه معرفتي برخاسته از عشق و احساس است و عواطف در آن نقش كليدي دارد. از اين رو عقلي كه امام رضا(ع) همانند ديگر معصومان (ع) مورد تاكيد و توجه قرار مي دهند،عقلي است كه نيمي از آن به احساس و عواطف انساني بازمي گردد. آن حضرت(ع) در بيان عقل حقيقي مي فرمايد: التودد الي الناس نصف العقل؛ دوستي با مردم، نيمي از عقل است. (تحف العقول، ص.443)

اگر از نظر امام(ع) مودت و دوستي با مردمان نيمي از عقل است، بدان معناست كه عقلي كه مراد و منظور اوست عقلي است كه نيمي از آن احساس و عواطف است و نيمي ديگر شناخت و معرفت مي باشد. اين گونه است كه عقل مؤمن همواره با عشق و احساس هماهنگ و سازگار است و اين گونه نيست تضاد و تقابلي ميان عقل و عشق باشد.

به سخن ديگر، در تفسير امام رضا(ع) عقل و عشق از هم جدايي ندارند، چرا كه از اركان عقل، عشق است و بي احساس و عواطف و مودت و محبت، اصولا عقل ناقص خواهدبود. چنين عقلي نه تنها با دل ارتباط دارد، بلكه بخشي ازمولفه و عنصر تحقق بخش آن، دل و احساس و عواطف است. و لذا عقل و عشق در فرهنگ اسلامي جدايي ناپذير است و در كربلا و عاشورا مي توان به سادگي عقل و عشق را جمع ديد.

به هر حال، عقلي كه امام از آن سخن مي گويد داراي چنين ويژگي هاي كمالي و كاركردي است. حضرت در جايي ديگر درباره اين نعمت خداوندي، آن را به عطيه الهي تفسير كرده و مي فرمايد: العقل حباء من الله، و الادب كلفه فمن تكلف الادب قدر عليه، و من تكلف العقل لم يزدد بذلك الا جهلا؛ عقل، عطيه و بخششي است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمل يك مشقت است و هر كس با زحمت، ادب را نگهدارد، قادر بر آن مي شود، اما هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمي شود. (بحارالانوار، ج78، ص342).

سيره و سبك زندگي در نگاه امام رضا(ع)

انسان عاقل و مومن كه عقل و عشق را جمع كرده، محبت به ديگران را سرلوحه زندگي خويش قرار مي دهد. مومن سنت هايي را دارد كه آن را به عنوان هنجارهاي زندگي اش مي شناسد و بدان پاي بند است. اين سنت در زندگي خصوصي و عمومي اش متجلي مي شود.

امام رضا(ع) در عبارتي كوتاه به سه ويژگي برجسته مومن اشاره مي كند كه اگر اين سه ويژگي در شخصي وجود نداشته باشد، نمي تواند مدعي ايمان باشد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: لايكون المومن مومنا حتي تكون فيه ثلاث خصال: 1-سنه من ربه؛ 2-وسنه من نبيه؛ 3-و سنه من وليه. فاما السنه من ربه فكتمان سره. و اما السنه من نبيه فمداراه الناس. و اما السنه من وليه فالصبر في الباساء و الضراء؛ مومن، مومن واقعي نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد: سنتي از پروردگارش و سنتي از پيامبرش و سنتي از امامش.

اما سنت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، اما سنت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتاري با مردم است، اما سنت امامش صبر كردن در زمان تنگدستي و پريشان حالي است. (اصول كافي، ج3، ص 339 و تحف العقول، ص442).

اين كه آن حضرت(ع) بر رازداري تاكيد مي كند، از آن روست كه انسان نمي تواند هرآن چه را از علم دانست يا از معرفت ديد يا از مردم شنيد بر زبان آورد. از اين رو حضرت(ع) مي فرمايد: عليكم في اموركم بالكتمان في امور الدين و الدنيا فانه روي ان الاذاعه كفر و روي المذيع و القاتل شريكان و روي ما تكتمه من عدوك فلا يقف عليه وليك؛ بر شما باد به رازپوشي در كارهاتان در امور دين و دنيا. روايت شده كه افشاگري كفر است و روايت شده كسي كه افشاي اسرار مي كند با قاتل شريك است و روايت شده كه هرچه از دشمن پنهان مي داري، دوست تو هم بر آن آگاهي نيابد. (بحارالانوار، ج78، ص 347)

خاموشي و سكوت گاهي تنها راه نجات بشر است. چرا كه گاهي سخن گفتن عين گمراهي و رنج است. مومن، انساني داراي فهم و فقه است و مي داند چگونه در زندگي عمل كند كه خود و ديگران را به رنج و زحمت نيفكند. امام رضا(ع) در اين باره مي فرمايد: ان من علامات الفقه: الحلم و العلم، و الصمت باب من ابواب الحكمه ان الصمت يكسب المحبه، انه دليل علي كل خير؛ از نشانه هاي فقه و فهم دين، حلم و علم است و خاموشي دري از درهاي حكمت است. خاموشي و سكوت، دوستي آور و راهنماي هر كار خيري است. (اصول كافي، ج4، ص445). گاه نياز است كه نسبت به چيزي سكوت كرد و هر رازي را بر زبان نراند و با صمت و تفكر مي توان بهترين كار را انجام داد. چنين سكوتي گاه لازم و بلكه واجب است، چرا كه نجات دين و دنيا بر آن است. امام(ع) در اين باره مي فرمايد: ياتي علي الناس زمان تكون العافيه فيه عشره اجزاء: تسعه منها في اعتزال الناس و واحد في الصمت؛ زماني بر مردم خواهد آمد كه در آن عافيت ده جزء است كه نه جزء آن در كناره گيري از مردم و يك جزء آن در خاموشي است. (تحف العقول، ص446).

اما عمل صالح را مي بايست در امور بسياري ديد كه خدمت به خلق از مهم ترين جلوه هايش مي باشد. از اين رو در آموزه هاي اسلامي بر اين تاكيد بسيار شده و امام رضا(ع) در عبارت هاي گوناگون بر آن تاكيد مي كند.

آن حضرت(ع) مي فرمايد: ليس شيء من الاعمال عندالله عزوجل بعد الفرائض افضل من ادخال السرور علي المومن؛ بعد از انجام واجبات، كاري بهتر از ايجاد خوشحالي براي مومن، نزد خداوند بزرگ نيست. (بحارالانوار، ج78، ص347).

يا اين كه: من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه يوم القيمه؛ هر كس اندوه و مشكلي را از مومني برطرف نمايد خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد. (اصول كافي، ج3، ص268)

همچنين در جايي ديگر مي فرمايد: سئل عليه السلام عن خيار العباد؟ فقال(ع)؛ الذين اذا احسنوا استبشروا، و اذا اساووا استغفروا و اذا اعطوا شكروا، و اذا ابتلوا صبروا، و اذا غضبوا عفوا؛ از امام رضا(ع) درباره بهترين بندگان سوال شد. فرمود: آنان كه هرگاه نيكي كنند خوشحال شوند و هرگاه بدي كنند آمرزش خواهند و هرگاه عطا شوند شكرگزارند و هرگاه بلا بينند صبر كنند و هرگاه خشم كنند درگذرند. (تحف العقول، ص 445).

از آن حضرت(ع) است كه فرمود: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لا تحاشموا؛ به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيد و دست يكديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد. (بحارالانوار، ج 78، ص347).

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا