اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

مومنان مشرک از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

شرک به معنای نصیبی برای دیگری قرار دادن، اگر نسبت به خدا باشد، از گناهان کبیره است که خدا وعده دوزخ به مشرکان داده است؛ زیرا چنین چیزی دام شیطان است تا انسان ایمان به ربوبیت و پروردگاری را با دیگری تقسیم کند و نصیبی برای دیگران قایل شود. چنین سهام گذاری و تقسیم ربوبیت خدا با دیگری موجب می شود تا باور و اعتقاد به توحید از میان برود.

از نظر قرآن، شرک نسبت به خدا دارای اقسام و انواعی است که برخی از آن ها در میان مومنان نیز رایج است و بسیاری از مومنان گرفتار چنین شرکی هستند. بنابراین، با این که شخص به ظاهر مومن و موحّد است، ولی در باطن بلکه حتی در رفتار ظاهری و گفتاری گرفتار شرک و از دایره توحید محض خارج است. شرکی که مومنان گرفتار آن می شوند، در ابعاد مختلف عبادی و رفتاری آنان تاثیرگذار بود و رفتارهای خلاف توحیدی را موجب می شود؛ بنابراین لازم است تا مومنان این نوع شرک را بشناسند و از آن اجتناب کنند.

اقسام شرک از نظر قرآن

شرک در اصطلاح و فرهنگ قرآنی، به معناى شریک قائل شدن براى خدا در فرمانروایى یا ربوبیّت اوست. از نظر قرآن مشرکان به یک معنا همان کافران هستند؛ زیرا اگر کافران مطلقا خدا و الوهیت را قبول ندارند، مشرکان نیز به نوعی گرفتار همان هستند؛ زیرا باور به شریک برای خدا در معبودیت یا ربوبیت یا الوهیت یا هر چیزی دیگر که از شئونات خدا است، به معنای کفر است. مشرکان به ظاهر خدا را در خالقیت قبول دارند، ولی برایش در حوزه ربوبیت و پروردگاری استقلالی قایل نیستند و بر این باورند که برای خدا در سطح ربوبیت و پروردگاری کس یا کسانی هستند.

بر اساس تحلیل و تبیین اندیشمندان اسلامی، شرک انسانهای خداباور در حوزه دین و دینداری به دو گونه است: 1. شرک بزرگ یا شرک جلی که همان اثبات شریک براى خدا است. این مشرکان در سطح الوهیت و ربوبیت خدا چیزها یا افرادی هم چون بت و فرشتگان یا جنیان یا حتی انسان ها را به عنوان شریک و سهیم قایل هستند؛ 2. شرک کوچک یا شرک خفی که از مصادیق آن ریا، نفاق یا در نظر گرفتن غیر خدا با او در امور است.( لسان العرب، ج 7، ص 100، «شرک»؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 452، «شرک»؛ فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1054)

به نظر مفسران، شِرک خَفی یا «شرک أصغر» نوع خفیفی از شرک که با در نظر داشتن غیر خداوند در انجام کارها تحقق می‌یابد. بر این اساس، ریاورزی در نیت کارهای نیک، یا فقدان و نبود توکل کامل بر خدا یا مشغول شدن به دنیا از مراتب شرک خفی دانسته شده است. مفسران، برخی از آیات قرآن را در اشاره به شرک خفی دانسته‌اند و از آن‌ها نتیجه گرفته‌اند بسیاری از مومنان به شرک خفی دچار هستند. در روایات، مواردی همچون ریا، خواستن از غیر خدا و دوست داشتن ظلم از مصادیق این شرک به حساب آمده است.

اعتقاد و رفتار مومنان مشرک

چنان که گفته شد، شرک خفی، نوعی از شرک است که مومنان بدان گرفتار هستند؛ زیرا اینان در حوزه اعتقادی و ساحات رفتاری به گونه فکر و عمل می کنند که «ربوبیت الهی» به نوعی مخدوش می شود و دیگرانی در این امر مخالطه، مقاسمه، مساهمه و مشارکه دارند. وقتی کسی غیر خدا را در کارها دخالت می دهد، در حقیقت از نظر فلسفی، بینشی و نگرشی بر این باور و اعتقاد است که آن غیر در این امر و کار نقش مستقلی دارد و این گونه نیست که نقش او در کارها «تابعی» باشد. همین نگاه استقلالی به آن چیز در کارها به این معنا است که دو علت در تحقق امری نقش دارد؛ زیرا اگر معتقد باشد که خدا تنها عله العلل است، دیگر نیازی نمی بیند که در همه سطح به چیزی دیگری توسل جوید. به عنوان نمونه کسی که در سطح خدا، برای پزشک یا دارو تاثیر درمانی قایل است، گرفتار شرک خفی و شرک اصغر است.

امام صادق(ع) فرموده است: شخصی که بگوید: اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم و اگر فلانی نبود چنان و چنان بر سرم می‌آمد و اگر فلانی نبود خانواده‌ام از دست رفته بود، برای خداوند شریک قرار داده است. راوی خطاب به امام گفت: (آیا اشکال دارد) بگوییم اگر خدا بر من به سبب فلانی منت نگذاشته بود هلاک شده بودم. امام(ع) فرمود: این خوب است و این گونه سخن گفتن و مانند آن اشکالی ندارد.( بحارالأنوار، ج۹، ص۱۰۶)

البته به نظر می رسد که اشخاصی که گرفتار نفاق و ریا و مانند آن ها هستند، به معنا ارزشی در سطح ارزشی که برای خدا قایل هستند، برای چیز یا کسی قایل می شوند که این گونه رفتار را در پیش می گیرند. این بدان معناست که شرک رفتاری بر آمده از شرک باوری و اعتقادی است.

این شرک را از آن جهت شرک خفی گفته اند که حقیقت آن در جان و روان مردم وجود دارد و حتی گاه مومنان از وجود آن در قلب خویش خبر ندارند و اگر به آنان گفته شود خود را از موحدین به توحید مطلق می شمارند؛ در حالی که گرفتار شرک خفی و اصغر هستند؛ زیرا شرک به طور کلی، قرار دادن هر چیزی در ردیف و هم سطح خدا است(تفسیر نمونه، ج 1، ص 123)، نه در طول یا به عنوان مظهر تجلیات اسمای الهی.

پیامبر(ص) درباره شرک خفی و اصغر می فرماید: نیه الشرک فی امتی اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظلماء، شرک، پنهان تر است از صدای پای مورچگان کوچک بر روی سنگ صاف در شب ظلمانی و کمترین درجه شرک این است که ظلم (ظالمی) را دوست و عدل (عادلی) را دشمن بدارد. (المیزان، ج ۳، ذیل آیه ۱۳ سوره آل عمران- نقل از الدر المنثور، ج ۲، ص۷۱)

در این باره آمده است که آن حضرت (ص) فرمودند: انّ اَخوَفُ ما اَخافُ عَلَیکُم الشِّرک الاَصغَر، قالُوا وَ ما الشِّرکُ الاَصغَرِ؟ قالَ (ص) الرِّیاء. یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذهبو الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء؟!؛ خطرناکترین چیزی که از آن برشما می ترسم، شرک اصغر است. اصحاب گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می شوند، پروردگار به آنها که در دنیا ریاکردند می فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آنها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آنها می یابید»؟ (جامع السعادات، ج 2، ص 290؛ بحارالانوار، مجلسی، ج 72، ص 303، ح50)

کمترین شرک این است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد. آیا دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن برای خداست؟ خداوند می فرماید: بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا (دستورهای مرا) پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.(آل عمران، آیات 31 و 32)

هم چنین پیامبر اسلام فرمودند: نزدیک‌ترین به شرک خفی آن است که چیزی از ستم را دوست بداری، یا بخشی از عدالت، مورد پسندت نباشد.( المستدرک علی الصحیحین، ‌ ج۲، ص۳۱۹) چرا این که این گونه رفتار به معنای «یومن ببعض و یکفر ببعض» و از مصادیق شرک است.(نساء، آیه 150)

در روایت است: «رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ـ و قد رَآهُ شَدَّادُ بنُ أوسٍ یبکی فَسَألَهُ عمّا یبکیهِ ـ: إنّی تَخَوَّفتُ علی اُمَّتِی الشِّرک، أما إنّهُم لا یعبُدُونَ صَنَما و لا شَمسا و لا قَمَرا و لکنّهُم یراؤونَ بأعمالِهِم؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ در پاسخ به شدّاد بن اوس که ایشان را در حال گریه دید و علت را جویا شدـ فرمود: برای امتم از شرک می ترسم. نه اینکه آنان بت و خورشید و ماه را بپرستند، بلکه اعمال خود را ریاکارانه انجام دهند». (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص 179)

امام صادق(ع) فرمودند: در عمل خود ریا مکن آن هم برای مخلوقی که قدرت ندارد کسی را زنده کند و یا بمیراند، و هیچ گونه توانایی ندارد که تو را از چیزی بی‌نیاز کند. ریاء درختی است که میوه و نتیجه آن شرک پنهانی است.( بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۹، ص۳۰۰)

امام صادق(ع) فرمودند: هر کس نماز بگذارد و یا روزه بگیرد و یا برده‌ای را آزاد کند و یا حج انجام دهد و مقصودش آن باشد که مردم از وی خوششان بیاید، مشرک به حساب می‌آید، ولی شرک او قابل گذشت است.(تفسیر عیاشی، ، ج۲، ص۳۵۲)

از نظر آموزه های وحیانی اسلام، اراده و مشیت پیامبر(ص) در طول مشیت و اراده الهی است؛ بر همین اساس اطاعت از ایشان نیز این گونه است؛ زیرا ولایت ایشان مظهر ولایت الهی و در طول است؛ بنابراین، حتی در اطاعت و ولایت اولیای الهی باید به این نکته توجه داشت که خواسته ها و فرمان های ایشان به عنوان مظهریت خواسته ها و فرمان های الهی است؛ زیرا نطق(نجم، آیات 3 و 4) و کارهای ایشان(انفال، آیه 17، جز به معنای مظهریت از خدا سبحانه نیست؛ زیرا ایشان و معصومان(ع) مظاهر اتم و کامل الهی به یک معنا عین الله، اسدالله ، یدالله و اُذُن الله هستند. از همین روست که وقتی «شخصی در خطاب به پیامبر اسلام گفت: هر چه خدا بخواهد و تو بخواهی، پیامبر(ص) فرمود: آیا برای خداوند شریک و هم‌ردیف قرار می‌دهی. تنها بگو اگر خدا بخواهد»

از نظر قرآن، خدا «غیور» است و همین غیرت موجب می شود تا «غیرزدایی» کند و هیچ کس را در سطح خویش نپذیرد و مشرک را به سخت ترین عذاب ها گرفتار سازد. خدا درباره رفتار مشرکان این گونه می فرماید: وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ؛ و مشركان براى خدا از آنچه از كشت و دامها كه آفريده است‏ سهمى گذاشتند و به پندار خودشان گفتند: اين ويژه خداست و اين ويژه بتان ما! پس آنچه خاص بتانشان بود، به خدا نمى ‏رسيد؛ و آنچه خاص خدا بود، به بتانشان مى ‏رسيد. چه بد داورى مى كنند؟! (انعام، آیه ۱۳۶)

در این آیه بیان شده که خدا بهترین شریک است؛ زیرا سهم خویش را به بتان می دهد و مطلقا عملی که برای شریک انجام شده باشد، نمی پذیرد.

در حدیث قدسی نیز همین معنا به این شکل بیان شده است: «قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اَنَا خَیرُ شَریکٍ مَن اَشرَکَ مَعى غَیرى فى عَملٍ لَم اَقبَلهُ اِلّا ما کانَ لى خالِصاً؛ خداى عزیز فرموده است: من بهترین شریک هستم، کسى که در عمل خود دیگرى را شریک من قرار دهد، آن عمل را قبول نمى‏کنم تا موقعى که عمل مخصوص من باشد. (اصول کافى، ج 2، ص 295)

هر چند که از نظر فقهی، مشرکان شرک اصغر و خفی، از دایره اسلام خارج نمی شود و احکام مشرک به شرک اکبر و جلی بر آنان باور نمی شود، ولی باید توجه داشت شرک خفی موجب می شود که از نظر کلامی شخص در آخرت دست خالی باشد؛ زیرا چیزی را در قالب توحید با خود به سرای آخرت نبرده است تا بتواند از آن بهره برد.

به سخن دیگر، شرک خفی برخلاف شرک جلی، باعث خارج شدن شخص از اسلام نمی‌گردد؛ چرا که بسیاری از مومنان به این شرک گرفتار هستند، چنان که خدا می فرماید: وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکونَ؛و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرک‌اند»(یوسف، آیه 106)، ولی باید داشت که بر اساس آیات قرآنی از جمله آیه 136 سوره انعام چنین شخصی با همه اعمال صالح که انجام می دهد، دست خالی بوده و ره توشه آخرت ندارد؛ زیرا خدا هر عملی شرکی را نمی پذیرد تا ذخیره آخرت او شود.

خاستگاه و ریشه های شرک

ریشه ها و خاستگاه شرک را می بایست در بینش و نگرش نادرست مشرکان جست؛ زیرا اگر انسان شناخت دقیق و کامل از هستی شناسی و خداشناسی داشت، هرگز گرفتار انواع شرک حتی شرک خفی نمی شد؛ اما افکار و عقایدی که شخص مشرک بدان گرفتار است، او را به سوی انواع شرک سوق می دهد. از همین روست که خدا به حوزه هستی شناسی و خداشناسی توجه می دهد تا معلوم شود که چرا گرفتار شرک می شویم و چگونه می توانیم از آن نجات یافته و به توحید کامل و محض برسیم.

از نظر قرآن مهم ترین عواملی که «کلمه خبیثه»(ابراهیم، آیه 26) شرک و درخت خبیث با میوه های خبیث را پدید می آورد(مجمع البيان، ج 5 – 6 ، ص 481؛ الكشاف، ج 2، ص 553)، اموری چند از جمله موارد زیر است:

  1. جهالت عملی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، و ناآگاهى به عظمت خدا و نقش او در تدبیر هستى، موجب شرک است؛ یعنی کسانی که از عقل و علم بهره ای نبرده اند، دچار شرک می شوند. البته انسان ممکن است خود اهل تعقل کامل نباشد، ولی می تواند با عقلاء ارتباط داشته و از نقل آنان بهره مند شود و با همان عقلی که خدا به او داده، نسبت به حوزه های هستی شناسی و خداشناسی تفکر داشته باشد. به هر حال، جهل عقلی و جهل علمی عاملی برای شرک انسان است.(زمر، آیه 64؛ نحل، آیه 75؛ قصص، آیات 71 و 72؛ بقره، آیه 165 و آیات بسیار دیگر) از نظر قرآن، جهل و ناآگاهی انسان نسبت به قدرت(بقره، آیه 165)، تدبیر(صافات، آیات 85 تا 87) و مانند آن ها از مهم ترین عوامل شرک ورزی انسان است. از نظر قرآن فقدان شناخت حقایق و عدم علم مهم ترین عامل شرک ورزی در انسان است(انعام، آیات 22 و 25 و 108 و آیات دیگر) و حتی مومنان به همین سبب فقدان شناخت کامل است که گرفتار شرک خفی می شوند. بسیاری از مردم به سبب این که قدرت تشخیص و شناخت کمی دارند، بر اساس آن رفتار می کنند و این گونه است که به جای پیروی از حق و رهبران حق، دنبال باطل و رهبران باطل می روند. البته برخی نیز از فقدان رهبری در زمان ومکانی خاص سوء استفاده کرده و مردمان را به جای آب به سوی سراب می کشانند؛ چنان که سامری این کار را با امت موسی(ع) کرد.(بقره، آیه 52 و 95) خدا بارها به مومنان هشدار می دهد که از هر کسی اطاعت و پیروی نکنند؛ زیرا برخی از همین کسانی که به ظاهر عالمان دینی هستند ممکن است کارگزاران شیطان باشند؛ چنان که احبار و رهبان یهودی و مسیحی این گونه هستند(توبه، آیات 30 و 31) و کسانی که کورکورانه از آنان تقلید می کنند و فرمان ها و سخنان آنان را به عقل سلیم و وحی قطعی ارجاع نمی دهند، گرفتار شرک می شوند که این دسته از عالمان شیطانی القا می کنند.(همان) این گونه است که به جای ولایت الله گرفتار ولایت شیطانی و طاغوتی می شوند.(نساء، آیه 119؛ انعام، آیه 14)
  2. جهالت عقلی: بى خردى و تعقّل نکردن در عقیده خود، زمینه ساز شرکورزى است؛ زیرا چنان که گفته شد، عقل و علم انسان را نسبت به هستی شناسی و خداشناسی به واقعیت هایی می رساند که عامل رهایی از شرک است؛ زیرا عاقل عالم در می یابد که هستی همه مظاهر نورالله است و این مشیت و اراده الهی است که بر همه هستی سلطه و همینه دارد و همه چیز و همه کس در راستای اراده و مشیت الهی فعالیت می کنند و هیچ چیزی جدا از مشیت و اراده او نیست؛ چرا که خدا صمدی است که همه هستی را پر کرده و غیرت او غیر نمی گذارد.(بقره، آیه 170؛ هود، آیات 50 و 51؛ انبیاء، آیات 66 و 67؛ فرقان، آیات 43 و 44)
  3. سفاهت و فقدان رشد: سفیه کسی است که از روی سبک مغزی و کم عقلی عمل می کند؛ از نظر قرآن، کسانی که از ایمان و اسلام به دور هستند و کفر می ورزند و در رفتار فسق و عصیان دارند، چنین اشخاصی سفیه هستند؛ زیرا رشد در همان ایمان و اسلام و اطاعت خدا و شریعت است.(بقره، آیات 130 و 131؛ جن، آیات 2 تا 4؛ حجرات، آیه 7)
  4. شک و ظن: شک به معنای پنجاه پنجاه و ظن به معنای گرایش به حقیقت نه در سطح علم و قطع، از اموری است که موجب شرک ورزی می شود؛ زیرا وقتی انسان نسبت به هستی یا خدا علم قطعی و یقینی نداشته باشد، و بخواهد بر اساس شک و ظن عمل می کند، به طور طبیعی حقیقت را ندیده یا ناقص دیده است و داوری و حکمی که می کند نیز بر اساس همان عدم شناخت کامل از حقیقت خواهد بود. نتیجه چنین رفتاری در حوزه اندیشه و امور نظری آن است که انسان به دور از حقیقت، داوری کند و بر اساس آن رفتار نماید. انسان وقتی تاثیر پزشک یا دارو را می بیند گمان می کند که او تاثیرگذار است، در حالی که شفا و تاثیر در هر چیزی را خدا قرار می دهد و اگر خدا نخواهد و مشیت نکند یا اراده اش بدان تعلق نگیرد، پزشک و دارو هیچ تاثیری نخواهد داشت. شرک در این امور به سبب همان شک و ظنونی است که به سبب علم ناقص یا جهل پدید آمده است.(هود، آیه 62؛ انعام، آیات 22 و 148؛ یونس، آیات 35 و 36 و 66)
  5. هواپرستی: کسانی که به جای عقل دنبال هواپرستی هستند و شهوت و غضب را حاکم بر عقل و عمل خویش می کنند، گرفتار شرکورزی می شوند.(انعام، آیه 56 و 148 و 150 و آیات دیگر)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا