اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

مودت اهل بیت(ع) تکلیف امت

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان با محبوب خویش محشور می شود؛ زیرا آن چه ماهیت اعمال ما را می سازد، همان نیت های ما است که با آن زندگی و رفتار می کنیم و کنش ها و واکنش های ما متاثیر از نیت های باطنی ما است؛ اما در روابط اجتماعی به ویژه نسبت به روابط با امام امت و اولیای معصوم الهی که زمام امور دین و دنیای ما را در دست دارند، آن چه لازم است، امری فراتر از محبت است؛ زیرا باید انسان با مودت نسبت به اولوا الامر از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نشان دهد تا چه اندازه با جوانح و جوارح و قلب و عمل با ایشان همراه است. از همین روست که نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا تکلیف امت نسبت به اهل بیت(ع) به عنوان اولیای امور دین و دنیا تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فرق بین محبت و مودت

واژه محبت از «حبب» به معنای دوست داشتن و دوستی به کار رفته است. غزالی می نویسد: حبّ عبارت از میل طبع به چیزی است که در ادراکش لذت است(احیاء علوم الدین، ج ۴، ص ۲۷۵ )

صدرالمتألهین می نویسد: محبّت عبارت است از ابتهاج به شیئى یا از شیئى که موافق با طبیعت انسان باشد، اعمّ از این که آن شى یک امر عقلى باشد یا حسى، حقیقى باشد یا ظنى. بنابراین، محبت یک نوع جذب و انجذابى است که ملاک آن ملایمتى است که آن موجود با محبوب خود دارد.

به بیان دیگر، محبّت در حقیقت حالتى است که در دل یک موجود ذى شعور نسبت به چیزى که با وجود او ملایمتى و با تمایلات و خواسته هاى او تناسبى داشته باشد، پدید مى آید. حالت محبت هر گاه در انسانى پدید آید آن کس به محبوب خود مایل مى شود و براى رسیدن به محبوب مى کوشد و به آن مجذوب مى شود(اخلاق در قرآن، آیةالله مصباح یزدى، ج اوّل، صص ۳۵۹- ۳۶۰. )

محبت حقیقی همان دوست داشتن کمال و بیزارى از نقص است. هم موجودات ناقص ذى شعور و هم موجود کامل حقیقى دوستدار کمال و بیزار از نقص هستند؛ یعنى هم خداوند محب است و هم انسان ها ؛ خداوند محبوب هم هست چون کمال مطلق است. پس برترین محبوب و در حقیقت محبوب واقعى خداست. حالت محبت هرگاه درانسانى پدیدآید آن کس به محبوب خود مایل مى شود و براى رسیدن به محبوب مى کوشد و به آن مجذوب مى شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، محبت تعیین کننده رابطه میان خدا و انسان است؛ زیرا ریشه محبت انسانی همان رحمت الهی است که به شکل محبت و آثار آن چون تبعیت و اطاعت خودنمایی می کند.

هر چند که خدای تبارک تعالی به عنوان خالق و آفریدگار همه آفریده هایش را به عنوان این که تجلیات رحمتش است، دوست می دارد ؛ اما رابطه خدا با انسان به شکل روشنی تری نمایان است؛ زیرا انسان به سبب داشتن اراده و حق اختیار و انتخاب آزاد، می تواند این رابطه را مخدوش کند و از هم بگلسد یا به گونه ای عمل کند که بازتابی از رحمت واسعه الهی باشد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، محبت یک رابطه دو سویه میان دو طرف است؛ پس اگر کسی محبوب کسی باشد، آن طرف دیگر نیز محبوب اوست و این گونه نیست که محبت یک سویه باشد؛ از همین رو، در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که آن حضرت (ع) می فرماید برای این که بدانید محبت شما در دل کسی است؛ بنگرید ببیند آیا محبت او در دل شما است یا نه؟ رَجُلاً يَسأَلُ اَبا عَبدِ اللّه عليه السلام فَقالَ: الرَّجُلُ يَقولُ أَوَّدُكَ، فَكَيفَ أَعلَمُ أَنَّهُ يَوَدُّنى؟ فَقالَ: اِمتَحِن قَلبَكَ، فَإن كُنتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ يَوَدُّكَ؛ شخصى از امام جعفر صادق عليه السلام پرسيد: گاهى به من گفته مى شود: دوستت دارم. از كجا بدانم كه (راست مى گويد و) دوستم دارد؟ حضرت فرمودند: قلب خودت را بيازماى، پس اگر تو او را دوست دارى، بدان كه او نيز تو را دوست دارد.(اصول كافى، ج 2، ص 652)

مَسعَدة بن اليَسَع می گوید: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه ِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام: إنّي وَاللّه ِ لَاُحِبُّكَ، فَأَطرَقَ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ. فَقالَ: صَدَقتَ يا أبا بِشرٍ، سَل قَلبَكَ عَمّا لَكَ في قَلبي مِن حُبِّكَ، فَقَد أعلَمَني قَلبي عَمّا لي في قَلبِكَ به امام صادق عليه السلام گفتم: به خدا سوگند، دوستت دارم. حضرت، اندكى سر به زير انداخت. سپس سرش را برداشت و فرمود: «اى ابو بُشر ! راست مى گويى. از دلت درباره جايگاه دوستى ات در دلم بپرس كه دلم، از جايگاه دوستى ام در دلت باخبرم ساخت». (الكافي، ج 2، ص 652، ح 3.)

امام صادق هم چنین می فرماید: انظر قلبك فإن أنكر صاحبك فاعلم أن أحدكما قد أحدث؛ به قلب نظر کن، پس اگر صاحب و رفیق تو را انکار کرد! پس بدان که یکی از شما نسبت به دیگری صاف نیستید و حدث و مشکلی دارد.( الكافي، ج 2، ص 652، ح 1 عن العلاء بن الفضيل وحمّاد بن عثمان و نیز ص 653، ح 5 عن جرّاح المدائني ؛ الأمالي للمفيد، ص 11، ح 9 عن ربعي بن عبداللّه والفضيل بن يسار، الاُصول الستّة عشر، أصل جعفر بن محمّدالحضرمي، ص 70 عن جابر؛ مشكاة الأنوار، ص 105 عن الفضل بن سنان؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 182، ح 6 ؛ شرح اصول کافی، مازندرانی، ج 11، ص 125)

عبيداللّه بن اسحاق مدائنى گوید: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ عليهماالسلام: إنَّ الرَّجُلَ مِن عُرضِ النّاسِ يَلقاني، فَيَحلِفُ بِاللّه ِ أنَّهُ يُحِبُّني، أفَأَحلِفُ بِاللّه ِ أنَّهُ لَصادِقٌ ؟ فَقالَ: اِمتَحِن قَلبَكَ، فَإِن كُنتَ تُحِبُّهُ فَاحلِف وإلاّ فَلا ؛ به امام موسى كاظم عليه السلام گفتم: يكى از عامّه مردم، مرا مى بيند و به خدا سوگند مى خورد كه مرا دوست دارد. آيا من نيز به خدا سوگند بخورم كه او راست مى گويد ؟ حضرت فرمود: «دلت را بيازماى. اگر دوستش داشتى، پس سوگند بخور، وگرنه، نه».( المحاسن، ج 1، ص 416، ح 955؛ مشكاة الأنوار، ص 122 من دون إسناد إلى الراوي، بحار الأنوار: ج 74، ص 182، ح 5 )

حسن بن جَهْم گوید: سَأَلتُ الرِّضا عليه السلام فَقُلتُ لَهُ:… جُعِلتُ فِداكَ، أشتَهي أن أعلَمَ كَيفَ أنَا عِندَكَ ؟ قالَ: اُنظُر كَيفَ أنَا عِندَكَ ؛ از امام رضا عليه السلام پرسيدم: فدايت گردم ! خوش دارم بدانم كه نزدت چه جايگاهى دارم. حضرت فرمود: «نگاه كن كه من چه جايگاهى نزدت دارم [كه جايگاه تو در نزد من نيز مانند آن است]».. ( عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص50، ح 192 ؛ الأمالي للصدوق: ص 312، ح 360 ؛ تنبيه الخواطر، ج 2، ص165؛ روضه الواعظين، ص 418 ؛ إرشاد القلوب، ص 135 وفيه «اُحبّ أن أعرف» بدل «أشتهي أن أعلم»، بحار الأنوار، ج 70، ص 54، ح 20. )

الحسن بن الجهم می گوید: قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام: لا تَنسَني مِنَ الدُّعاءِ. قالَ: (أ)وَتَعلَمُ أنّي أنساكَ ؟ فَتَفَكَّرتُ في نَفسي وقُلتُ: هُوَ يَدعو لِشيعَتِهِ وأنَا مِن شيعَتِهِ، قُلتُ: لا، لا تَنساني. قالَ: وكَيفَ عَلِمتَ ذلِكَ ؟ قُلتُ: إنّي مِن شيعَتِكَ، وإنَّكَ لَتَدعو لَهُم. فَقالَ: هَل عَلِمتَ بِشَيءٍ غَيرِ هذا ؟ قُلتُ: لا. قالَ: إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ ما لَكَ عِندي فَانظُر (إلى) ما لي عِندَكَ ؛ به امام رضا عليه السلامگفتم: مرا از دعا فراموش مكن. حضرت فرمود: «گمان مى كنى كه من فراموشت مى كنم ؟». اندكى در خودم انديشيدم و با خود گفتم: او براى شيعيانش دعا مى كند و من نيز از شيعيانش هستم. آن گاه گفتم: نه، فراموشم نمى كنى. فرمود: «از كجا فهميدى ؟». گفتم: من از شيعيانت هستم و تو برايشان دعا مى كنى. فرمود: «آيا متوجّه چيز ديگرى جز اين شدى ؟». گفتم: نه. فرمود: «هرگاه خواستى بدانى كه نزد من چه جايگاهى دارى، ببين من نزدت چه جايگاهى دارم». (الكافي، ج 2، ص 652، ح 4.)

با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن دانسته می شود که ریشه محبت انسان به خدا را می بایست در محبت خدا به انسان دانست؛ زیرا این خدا است که بنده اش را دوست و محبوب می دارد و انسان در واکنش به کنش الهی، خدا را محبوب می دارد: يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ؛ خدا آنان را دوست می دارد و آنان خدا را دوست می دارند.(مائده، آیه 54)

البته با نگاهی به تفسیر امامان معصوم(ع) از «مودت» این معنا به دست می آید که مرتبه مودت از محبت نیز همین گونه است؛ به این معنا که مودت نیز امری دو سویه و دو طرفه است. از همین روست که امام على عليه السلام می فرماید: سَلُوا القُلوبَ عَنِ المَوَدّاتِ ؛ فَإِنَّها شَواهِدُ لا تَقبَلُ الرُّشا؛ از دل ها درباره دوستى ها بپرسيد، كه گواهانى رشوه ناپذيرند.(غرر الحكم، شماره 5641 ؛ شرح نهج البلاغة، ج 20، ص 332، ح 805. )

هم چنین امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ می فرماید: إذا شَكَكتَ في مَوَدَّةِ إنسانٍ فَاسأَل قَلبَكَ عَنهُ ؛ هرگاه درباره دوستى كسى شك كردى، از دل خود درباره او بپرس. ( شرح نهج البلاغة، ج 20، ص 323، حدیث 701. )

امام باقر عليه السلام نیز می فرماید: اِعرِفِ المَوَدَّةَ في قَلبِ أخيكَ بِما لَهُ في قَلبِكَ ؛ ميزانِ دوستى [خود] را در دل برادرت، از دوستى اى كه در دلت نسبت به او دارى، بشناس. ( تحف العقول، ص 295؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 331؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 291، ح 15 ؛ الإخوان، ج 146، ح 80؛ حلية الأولياء، ج 3، ص 187 كلاهما عن القاسم بن الفضل. )

کلینی در الكافى ـ به نقل از صالح بن حَكَم ـ آورده است: شنيدم مردى از امام صادق عليه السلام مى پرسيد: الرَّجُلُ يَقولُ أوَدُّكَ، فَكَيفَ أعلَمُ أَنَّهُ يَوَدُّني؟ فَقالَ: اِمتَحِن قَلبَكَ، فَإِن كُنتَ تَوَدُّهُ فَإِنَّهُ يَوَدُّكَ؛ كسى مى گويد كه دوستت دارم. من از كجا بدانم كه [واقعا ]دوستم دارد ؟ امام پاسخ داد: «دلت را بيازماى. اگر دوستش داشتى، او نيز تو را دوست دارد».(الكافي، ج 2، ص 652، ح 2 ؛ المحاسن، ج 1،ص 415،ح 954 ؛ مشكاة الأنوار، ص 122 من دون إسناد إلى الراوي ؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 182، ح 4. )

البته هر چند که مودت همانند محبت می تواند دو سویه باشد؛ اما در محبت انتظار آن است که دیگری نیز همان گونه عمل کند، اما در مودت چنین انتظاری نیست؛ زیرا در ذات مودت، ایثار است و کسی که مودت می ورزد، در انتظار مودت از سوی دیگر نیست؛ از همین روست که رابطه میان همسران می بایست بر مدار مودت باشد(روم، آیه 21) نه محبت؛ به این معنا که عفو و گذشت از حق و حقوق در روابط همسران اصالت دارد و همسر به انتظار پاداش نیست، بلکه با ایثارگری مودت می ورزد؛ هر چند که به طور طبیعی کسی که مودت می ورزد از آثار آن یعنی مودت متقابل بهره مند می شود.

به هر حال با نگاهی به کتب لغوی و آیات و روایات می بایست گفت: واژه عربی محبت به معنای دوست داشتن، در ‌اشیاء و ‌اشخاص به کار می‌رود. از این رو انسان می‌تواند هم به چیزی چون گیاه و حیوان و اسب و حتی جامدات محبت داشته باشد و هم به‌اشخاص.

همچنین محبت می‌تواند یک سویه باشد. به این معنا که شخصی به چیزی و شخص دیگری محبت می‌ورزد، ولی آن چیز مانند شیر و اسب و سنگ یا اصولا نمی‌تواند محبت کند یا اگر می‌تواند محبت کند این کار را نکند یا حتی می‌تواند نسبت به آن کس نفرت داشته باشد. شما شاید خودتان تجربه کرده یا دیده‌اید که کسی به دیگری محبت می‌کند، ولی آن شخص نه تنها هیچ احساس مثبت به این شخص ندارد، بلکه حتی از او نفرت داشته و بیزاری می‌جوید و به ‌اشکال گوناگون دشمنی ورزیده و آن را نشان می‌دهد.

البته با نگاهی به روایاتی که بیان شده معلوم شد که محبت امری دو سویه است؛ از همین روست که برای شناخت محبت دیگری نسبت به خود ، انسان می تواند با بهره گیری از محبت خویش به دیگری، نسبت دیگری را نسبت به خود به دست آورد.

اما واژه مودت که از کلمه عربی «ودّ» گرفته شده است، نوعی احساس عاطفی شدید انسان 1. تنها به ‌اشخاص و نه‌اشیاء ، 2. و در یک ارتباط دو سویه است. بنابراین نمی‌توان از مودت انسان به گل و اسب و الماس سخن به میان آورد و یا از مودت یک طرفه سخن گفت.

خداوند در قرآن این واژه را در مواردی خاص به کار برده است.(نساء، آیه 73؛ مائده، آیه 82؛ عنکبوت، آیه 25؛ ممتحنه، آیات 1 و 7) در این موارد سخن از ارتباط عاطفی دو سویه است که در قالب دوستی و ارتباط کلامی و رفتاری بروز می‌کند.

در حقیقت در مودت پیوند و دلبستگی و وابستگی دو سویه اتفاق می‌افتد و هرگز یک سویه نخواهد بود. مودت حتی گاهی میان افراد از دو گروه دشمن نیز پدید می‌آید. به این معنا که دو گروه مومنان و کافران مثلا دشمن یکدیگر هستند، ولی افرادی از این دو گروه به یکدیگرمودت عاطفی پیدا کرده و به هم پیوند خورده و وابسته و دلبسته می‌شوند. قرآن این‌گونه مودت میان افرادی از مومنان و کافران را نمی‌پسندد.(ممتحنه ، آیات 1 و 7)

در قرآن موارد مودت این گونه بیان شده:

  1. مودت میان انسان و خدا: یکی از اسامی و نام‌های خداوند ودود است. (هود، آیه 90؛ بروج، آیه 12) بر اساس این آیات خداوند نسبت به انسانهایی مودت می‌ورزد و مومنان نیز این گونه هستند.
  2. مودت میان مومنان با اهل بیت(ع): خداوند در آیاتی خواهان مودت میان مومنان با پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شده است و آن را به عنوان یک حکم الهی واجب و فریضه دانسته است. خداوند می‌فرماید: قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى ٌ؛بگو: «به ازاى آن رسالت، پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر مودتی درباره خویشاوندان».(شوری ، آیه 23)
  3. مودت میان همسران: بر اساس آموزه‌های قرآنی اساس زندگی خانوادگی بر مودت همسران استوار است. خداوند می‌فرماید: و از نشانه‏هاى او اینکه از نوع‏ خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان مودتی و رحمتی قرار داد. آرى، در این نعمت‏ براى مردمى که مى‏اندیشند قطعاً نشانه‏هایى است.(روم، آیه 21)

ممکن است ‌اشکال شود که در آیه 25 سوره عنکبوت از مودت میان انسان و بتان سخن به میان آمده که یک سوی آن‌اشیاء است. در پاسخ باید گفت که در تفکر مشرکان نوعی هم ذات پنداری و همچنین جاندار سازی انجام می‌گیرد و این‌اشیاء نه تنها از چیز بودن خارج می‌شوند، بلکه در سطح خدا قرار می‌گیرند و شریک خداوند می‌شوند. از همین رو، سخن از «بینکم» می‌شود تا نشان دهد که در تفکر مشرکان اینها از چیز و شی بودن خارج شده‌اند و در جانداران بوده و از ارزشی در این حد برخوردار هستند.

البته یکی دیگر از معانی «مودت» که در آیات قرآن بارها به کارها رفته «تنما و آرزوی داشتن کسی یا چیزی» است. این معنا دیگر دو سویه نخواهد بود و همچنین تنها در ‌اشخاص نیست، بلکه شامل‌ اشیاء نیز می‌شود. مثلا آرزوی داشتن بوستان یا مالی و مقامی و کسی را مودت می‌گویند. این نیز البته نوعی مفاد دوست داشتن را در خود دارد. از این رو در ترجمه مودت به معنای آرزو ، واژه دوست داشتن نیز مد نظر قرار می‌گیرد؛ زیرا شخص دوست دارد تا به آرزوی خویش درباره چیزی یا کسی دست یابد.(نگاه کنید: بقره، آیات 96 و 105 و 266 و 283؛ آل عمران،آیه 75؛ معارج ، آیه 11)

باید یاد آور شد که واژه آرزو و تمنا غیر از رجا و امید است؛ زیرا در اولی تنها خواهش های نفسانی بدون بهره گیری از ابزار مناسب برای تحقق چیزی است؛ در حالی که در رجا انسان به چیزی دل می بندد که ابزار تحقق آن را فراهم می آورد.

مودت نسبت به اهل بیت(ع)

یکی از تکالیف و وظایف مسلمانان و مومنان، مودت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است. خدا به صراحت در این باره می فرماید: ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ؛ اين همان پاداشى است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند بدان مژده داده است. بگو: به ازاى آن رسالت، پاداشى از شما خواستار نيستم مگر مودت در باره خويشاوندان؛ و هر كس نيكى به جاى آورد و طاعتى اندوزد براى او در ثواب آن خواهيم افزود؛ قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است. (شوری، آیه ۲۳)

در این آیه به صراحت بیان شده که خدا هیچ مزدی برای رسالت پیامبر(ص) وضع نکرده است و مردم در برابر زحمات رسالت پیامبر(ص) و ابلاغ رسالات الهی هیچ مزدی نمی بایست پرداخت کنند، مگر مودت اهل بیت عصمت و طهارت(ع). بنابراین، مزد رسالت، همان مودت است.

از این آیه هم چنین به دست می آید که مودت القربی، بخشی از ایمان و عمل صالح است و کسی که مودت القربی را نداشته باشد، ایمان ندارد؛ چنان که همین مودت نیز بخشی از عمل صالح نیز دانسته می شود ؛ بنابراین، اگر کسی بیش تر از مودت نیز رفتار کند، همان طوری که برای ایمان و دیگر اعمال صالح پاداش دریافت می کند، نسبت به این افزایش درجه محبت و مودت نیز بهره و پاداش بیش تر و زیادتری دریافت خواهد کرد.

در روايات، از جمله در روايتى از امام‌صادق(ع) «ذى‌القربى»، همان اهل‌بيت رسول خدا، على، فاطمه، حسن و حسين(ع) معرّفى شده‌اند (مجمع‌البيان، ذيل‌آيه) در تفسير نورالثقلين (ذيل‌آيه)، آمده است: «من يقترف حسنة» كسى است كه ولايت اوصيا از آل‌محمّد(عليهم السلام) را بپذيرد. بر اساس برخی از روایات مراد از «حسنة» در آیه 160 سوره انعام همین اهل بیت (ع) هستند؛ بنابراین، هر کسی با «اهل بیت» بیاید پاداش مضاعف می گیرد: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا.

در روايتى از امیرمومنان امام على(ع) آمده است: مقصود از «حسنه» دوستى ما اهل‌بيت است. (بحارالأنوار، ج‌36، ص‌186، ح‌185؛ شواهدالتنزيل، ذيل‌آيه)

البته از شرایط مودت القربی این است که مودتی مستقر و دارای ثبات باشد؛ از همین روست که به جای «مَوَدَّةَ الْقُرْبَى» می فرماید: «الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»؛ زیرا هدف آن است که این مودت می بایست در ظرفی قرار گیرد که «الْقُرْبَى» هستند. این قربی همان طوری که در روایات بسیار تفسیری از مجامع تفسیری عامه و خاصه آمده است، همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند که مصداق اتم و اکمل آن در آیه 61 سوره آل عمران معرفی و در مباهله حضور یافته اند؛ البته روایات بیان می کند که مخصوص ایشان نیست؛ زیرا چهارده معصوم (ع) که دارای ولایت الهی هستند، از مصادیق این معنا خواهند بود.

مراد از « الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» یعنی الْمَوَدَّةَ المستقرةَ فِي الْقُرْبَى؛ زیرا متعلق ظرف همان المستقرةَ است؛ یعنی مودت مستقر و ثابت در قربای پیامبر(ص). بنابراین، اگر مودت از شرط استقرار برخوردار نباشد و به جای قرار دارای صفت فرار باشد، چنین مودتی نمی تواند مزد رسالت باشد.

بنابراین، در برابر زحمات ابلاغ رسالت از سوی پیامبر(ص)، باید مزدی پرداخت شود که همان «الْمَوَدَّةَ المستقرةَ فِي الْقُرْبَى» است. این تکلیف در برابر حقی است که پیامبر(ص) بر آنان دارد.

البته از نظر قرآن، ظاهر « الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» مزدی است که به پیامبر(ص) در برابر ابلاغ رسالت داده می شود؛ اما در باطن همان طوری که سود و پاداش اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و اتباع از سبک زندگی ایشان به عنوان اسوه حسنه(احزاب، آیه 21؛ آل عمران، آیات 32 و 132) به خود مطیع و متبع باز می گردد، سود « الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» به خود مومنان باز می گردد؛ از همین روست که خدا به صراحت در این باره می فرماید: قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ؛ بگو هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است. (سباء، آیه ۴۷)

در حقیقت اگر برای رسالت و ابلاغ آن مزد و اجری است، بر عهده فرستنده یعنی خدا است و خدا خود عهده دار این معنا است؛ چنان که می فرماید: فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ؛ و اگر روى گردانيديد من مزدى از شما نمى‏طلبم پاداش من جز بر عهده خدا نيست و مامورم كه از گردن‏نهندگان باشم. (یونس، آیه ۷۲)

اما آن چه به عنوان مزد و اجر رسالت در قالب « الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» مطرح شده است، در حقیقت مزد و اجر رسالت نیست؛ بلکه ایجاد حالت و شرایطی است که مومنان و مسلمانان بتوانند با بهره گیری از سبک زندگی اهل بیت(ع) و اطاعت و اتباع از فرامین آنان به عنوان «اولوا الامر منکم»(نساء، آیه 59) به کمالات بایسته و شایسته برسند و در نظام سیاسی ولایی آنان به سعادت دنیا و آخرت دست یابند؛ زیرا از نظر قرآن، محبت و مودت نسبت به محبوب نمی تواند جدا از اتباع و اطاعت از محبوب باشد؛ زیرا امکان ندارد کسی را محبوب دانست؛ اما بر خلاف میل و رضایت او عمل کرد و یا با وی مخالفت نمود؛ بنابراین می توان از وظیفه و تکلیف « الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» دریافت که هدف از آن قرار دادن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان «اسوه حسنه» در زندگی و پیروی بی چون و چرا از فرمان ها و دستورهای آنان و اتخاذ فلسفه و سبک زندگی آنان به عنوان سرمشق است؛ زیرا ایشان به سبب دارا بودن عصمت(احزاب، آیه 33)، جز به حق نطق نمی کنند که وحی منزل است(نجم، آیات 3 و 4) و جز برای رضایت خدا کاری نمی کنند(فجر، آیات 27 تا 30) و در مقام قرب نوافل و قرب فرائض نه تنها خدا جوانح و جوارح ایشان است، بلکه اینان «عین الله»، «یدالله» ، «سمع الله»، «اذن الله» و مانند آن ها هستند که در آیات و روایات بسیاری نیز این حقیقت بیان شده است.(انفال، آیه 17؛ اصول کافي ، ج2 ، ص 352 )

به عنوان نمونه امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: «أنَا عَینُ اللهِ النَّاظِرَه؛ من چشم بینای الله هستم»؛ و می فرماید: «أنَا أُذُنُ اللهِ الوَاعِیَه؛ من گوش شنوای و دربرگیرنده خدایم»؛ و می فرماید: «أنَا یَدُاللهِ البَاسِطَه؛ من دست گشاده و بخشنده الله هستم».(نگاه کنید: مناقب آل ابی طالب؛ ابن شهر آشوب)

در زیارت آن حضرت (ع) نیز بارها می خوانیم: اَلسَّلاَمُ عَلَى أُذُنِ اَللَّهِ اَلْوَاعِيَةِ فِي اَلْأُمَمِ وَ يَدِهِ اَلْبَاسِطَةِ بِالنِّعَمِ وَ جَنْبِهِ اَلَّذِي مَنْ فَرَّطَ فِيهِ نَدِمَ(بحار الأنوار ، ج 97 ، ص 330)

از نظر قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از مهم ترین نعمت های باطنی الهی است که انسان می بایست ارزش آن را بداند و از آن بهره گیرد(لقمان، آیه 20)؛ زیرا‌ در روايتى از امام‌باقر(ع) «نعمت باطنى» به دوستى اهل‌بيت(ع) تفسير شده است.(بحارالأنوار، ج‌24، ص‌54، ح‌16؛ البرهان، ذيل‌آيه)

از نعمت هایی که در قیامت پرسش می شود، نعمت ولایت و اهل بیت عصمت (ع) است: ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ.(نباء، آیه 8 و روایات تفسیری)

اصولا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حبل الله (آل عمران، آیه 103) دارای دو مولفه است که همان قرآن و عترت(ع) است که قرآن تار و اهل بیت پود این حبل و ریسمان الهی را تشکیل می دهند؛ چنان که « الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى» نیز اهل بیت (ع) هستند که می بایست به آنان تمسک و اعتصام جست تا نجات یافت.(بقره، آیه 256؛ لقمان، آیه 22)

پیامبر(ص) بر اساس همین فرمان الهی می فرماید: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا: کتاب الله فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‌انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما ؛ من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم اهل بیت را. تا وقتی که از این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند. تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»( مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۲۴ ؛ صواعق المحرقه، ابن حجر، فصل ۹، بخش ۲، ص ۱۹۱، ۱۹۴ ؛ تاریخ الخلفا، جلال الدین سیوطی، ص 173)

به هر حال، مودت می بایست در قالب اطاعت و اتباع باشد وگرنه معنایی ندارد. این مودت موجب می شود تا حقیقت ایمان و عمل صالح در وی تحقق یابد و از آثار آن برخوردار گردد؛ زیرا بر اساس صراحت آیه 23 سوره شوری غفران و شکر الهی در این حالت بروز و ظهور می کند و پاداش الهی بر اساس آیه 47 سوره سباء مشروط به مودت فی القربی است؛ چنان که از امام‌باقر(عليه السلام)در تفسير جمله «فهو لكم» نقل شده است: مقصود، ثواب محبّت اهل‌بيت(عليهم السلام) است. (تفسير قمى؛ تفسير نورالثقلين، ذيل‌آيه)

صدوق‌ در کتاب‌ (فضآئل‌ الشّیعة‌) با إسناد خود از حضرت‌ باقر علیه‌ السّلام‌ از پدرانش‌ علیهم‌ السّلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌: قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ [ وَسَلَّمَ ] حُبِّی‌ وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی‌ نَافِعٌ فِی‌ سَبْعَةٍ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ: عِنْدَ الْوَفَاةِ، وَ فِی‌ الْقَبْرِ، وَ عِنْدَ النُّشُورِ، وَ عِنْدَ الْکِتَابِ، وَ عِنْدَ الْحِسَابِ، وَ عِنْدَ الْمِیَزانِ، وَ عِنْدَا لصِّرَاطِ؛ رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ فرمودند: محبّت‌ من‌ و محبّت‌ اهل‌ بیت‌ در هفت‌ جا فائده‌ دارد؛ آن‌ هفت‌ جائی‌ که‌ دهشت‌ و وحشت‌ در آن‌ مواقف‌ عظیم‌ است‌: نزد وفات‌، و در قبر، و در هنگام‌ نشور، و در وقت‌ رؤیت‌ نامۀ‌ اعمال‌، و در هنگام‌ حساب‌، و در نزد میزان‌، و هنگام‌ عبور از صراط‌.)

از این روایت معلوم‌ می شود که‌ محبّت‌ رسول‌ الله‌ و اهل‌ بیتش‌ موجب‌ تقویت‌ و سنگینی‌ اعمال‌ میگردد، تا موجب‌ ثقل‌ و توزین‌ میزان‌ میشود و به‌ حال‌ انسان‌ فائده‌ می‌بخشد (بحار الانوار ، ج‌ ۷، ص‌ ۲۴۸.)

بر پایه آن چه گفته شد معلوم می شود که محبت اهل بیت ( علیهم السلام ) اساس اسلام است؛ چنان که در روایت آمده است: و لِکُلِّ شَىْء اساسٌ و اَساسُ الاِسْلامِ حُبُّنا اَهلَ البیتِ؛ هر چیز پایه اى دارد و پایه اسلام، محبت ما اهل بیت است. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۲۷ ۸۲ باب ۴ ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم و أنها أمان من النار، ص: ۷۳)

این بدان معنا است که اگر گفته شده که : هل الدّین الّا الحبّ و البغض؛ دین جز حب و بغض نیست؛( الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج ۲ ص ۱۲۵ ؛ المحاسن ،احمد بن ابى عبد اللّه برقى،‏ج ۱،ص۲۶۲ ؛ تفسيرفرات‏الكوفی، فرات بن ابراهيم كوفى‏،ص ۴۲۸ ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج ۶۵ ص ۶۳ ) یعنی اسلام جز محبت اهل بیت و مودت نسبت به ایشان و تولای بر حکم آنان، و تبری و بغض و عداوت نسبت به دشمنان ایشان نیست. پس وظیفه و تکلیفی مسلمانی و ایمانی ما چیزی جز مودت و محبت در ساختار اطاعت و اتباع از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) معنا نمی یابد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا