اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

مساله بدا و امکان تغییر سرنوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

عادت کرده ایم هر گاه مشکلی و مصیبتی پیش می آید می گویم سرنوشت ما این بود؛ اما وقتی خیر و برکتی در زندگی نصیب ما می شوید، مثل قارون مدعی می شویم که این از علم و دانش ماست و این ما بودیم که موفقیت و پیروزی را بر خود رقم زده ایم. واقعا این گونه است؟ ما چه اندازه در تغییر سرنوشت خوب و بد خودمان نقش داریم و تاثیرگذار هستیم؟ نویسنده در این مطلب با طرح یک اصطلاح اسلامی بر آن است تا نقش انسان را در تغییر سرنوشت خود تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مسلمانانی با تفکر قارونی

واقعا بخت و به اصطلاح فرانسوی ها شانس وجود دارد. آیات کسانی هستند که بخت یارشان و یا بخت بارشان است؟ چرا عادت کرده ایم خودمان را از نتایج و پیامد اعمالمان تبرئه کنیم؟ چرا وقتی کسی با سعی و تلاش از یک سو و فضل و رحمت عام الهی از یک سو دیگر،‌موفقیتی را کسب می کند او را بختیار و خوش شانش می شناسیم و نقش تقدیر و سرنوشت خوب را برای او رقم می زنیم اما وقتی همین موفقیت نصیب ما می شود آن را نتیجه اعمال و علم و تلاش بی وقفه خودمان می دانیم؟ چرا وقتی شکست می خوریم آن را این گونه تفسیر نمی کنیم و نقش و تاثیر خودمان را در نیتجه بد منکر می شویم و آن را به بخت بدمان نسبت می دهیم؟

به نظر می رسد که ما گرفتار تفکرات باطلی چون تفکرات قارونی هستیم. قارون از کسانی است که چون او کسی ثروت نیاندوخته و از زینت های زندگی دنیوی چیزی را از دست نداده بود. او بر این تفکر بود که هر چه دارد،‌ از علم و مدیریت اقتصادی خودش است. از این روست که به صراحت می گفت: قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي؛ قارون گفت: جز این نیست که این اموال از جهت دانشی که در نزدم است به من داده شده است.(قصص، آیه 78) پس در این اندیشه خدا جایی ندارد و هر کسی چیزی که دارد از تلاش و کوشش و علم و دانش اوست.

البته این تفکر قارونی در همه انسان ها وجود دارد. خداوند می فرماید: فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى‏خواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته‏ام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‏دانند.(زمر، آیه 49)

بر اساس آموزه های قرآنی هیچ شک نیست که همه چیزی که انسان از جسم و جان و نعمت دارد از خداست؛ چرا که خداوند دارای رحمتی است که هستی و همه جلوه های خیر و زیبایی از آن نشات می گیرد و اگر نقص و نقمتی در ماست به سبب ناتوانی و ظرفیت ناقص ما برای بهره مندی از آن هاست؛‌چرا که خداوند به ما همه استعدادها را برای بهترین و کامل ترین بهره مندی از رحمت عنایت کرده است.

انسان عادت دارد که خوبی ها را به خود نسبت دهد و بدی ها و شرور که نتیجه اعمال خودش است را به سرنوشت و شانس و مانند آن نسبت دهد تا این گونه خود را دلداری داده و از بار مسئولیت شانه خالی کند. در حالی که خداوند در آیاتی از جمله آیه 30 شوری و 41 سوره روم می فرماید که هر بلا و مصیبتی که بر شما وارد می شود دستاورد و نتیجه اعمال خودتان است.

پس بر اساس آموزه های قرآنی، همه خیر از سوی خداوند به انسان می رسد و همه شرور از خود انسان نشات می گیرد؛ در حالی که تصویری که ما ساخته ایم درست بر عکس این است؛ زیرا شرور را به دیگری یا سرنوشت نسبت داده و خیر و موفقیت و مانند آن را به خودمان نسبت می دهیم. این که خداوند می فرماید همه خیر از خداوند نشات می گیرد، از آن روست که خداوند خیر مطلق است و شر در او راه ندارد و خداوند چون حق است(فصلت، آیه 53) و همه حق از او نشات می گیرد(بقره، آیه 147 و آیات دیگر)،‌ پس معنایی ندارد که شری از خدا نشات گیرد؛ بنابراین نتیجه این خواهد بود که شر از خودمان است؛ زیرا نتوانسته ایم به گونه ای باشیم که همه خیر را کسب کرده و از آن بهره مند شویم و به همان میزان که از خیر بهره نبرده ایم خودمان شر را برای خودمان رقم زده ایم.

به هر حال می بایست تفکر قارونی را کنار بگذاریم و بدانیم که ما می توانیم سرنوشت خود را تغییر دهیم و در حقیقت در موقعیت خودمان را قرار دهیم که از همه خیر بهره برده و از شر خودمان را در امان قرار دهیم؛ زیرا شر و بدبختی امری نیست که خداوند بخواهد؛ چرا که خیر مطلق و رحمت برای جهانیان است و بی هیچ منتی وجود و دیگران نعمت ها را به ما ارزانی داشته است و اگر خودمان نمی خواستیم هرگز دوزخی نبود و بدبختی و شری رقم نمی خورد؛ اما این خودمان هستیم که شر را ایجاد می کنیم و دوزخی برای خودمان مهیا می سازیم.

نقش انسان در تغییر و بدای سرنوشت

در آموزه های اسلامی اصطلاحی به نام بداء وجود دارد. این اصطلاح بیان گر این معناست که انسان می تواند در سرنوشت خود تغییراتی را ایجاد کند و بستر بهره مندی از خیر را فراهم آورد؛ چنان که می تواند با رفتارهای زشت و بد خویش، سرنوشت خوب خود را به سرنوشتی بد تغییر دهد. البته بدا در آموزه های اسلامی به خدا نسبت داده می شود،‌ ولی باید دانست که این از صفات فعل خداوند است که نقش معلوم در آن بسیار مهم است.

به سخن دیگر، صفات الهی به دو دسته اصلی صفات ذات و صفات فعل دسته بندی می شوند. البته برخی از صفات هستند که در ذات و فعل یافت می شوند با این تفاوت که برای صفات ذات، مقابلی نیست در حالی که برای صفات فعل مقابلی می توان متصور شد. به عنوان نمونه صفت علم اگر در ذات به کار برده شود به معنای علم و دانشی است که مقابلی چون جهل ندارد؛ اما در فعل این گونه نیست؛ زیرا این علم فعلی مبتنی بر معلوم است. به عنوان نمونه خداوند می فرماید که ما مردمان را می آزماییم تا معلوم شود تا چگونه مردمان عمل می کنند. مانند تغییر قبله(بقره، آیه 143)، بعثت و رجعت اصحاب کهف(کهف، آیه 12) و ده ها آیه دیگر. این گونه صفت فعلی که به خدا نسبت می دهند با علم ذات تفاوت ماهوی دارد.

بدا نیز این گونه صفات است؛ به این معنا که از صفات فعل الهی است. در حقیقت این رفتار انسان است که تغییراتی را در ام الکتاب الهی ایجاد می کند و مساله محو و اثبات را موجب می شود که در آیه 39 سوره رعد به صراحت از آن سخن به میان آورده است: يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ هر چه را خدا خواهد محو و اثبات می کند و در نزدش ام الکتاب است. این تفکر اسلامی هرگز با مساله علم ذاتی و ازلی خداوند مربوط و مرتبط نیست تا با آن در تعارض باشد و علم خدا را به جهل تبدیل کند.

امام صادق عليه السلام ، در اين باره مى فرمايد : إنّ للّهِ عِلمَينِ : عِلمٌ مَكنونٌ مَخزونٌ لا يَعلَمُهُ إلّا هُوَ ، مِن ذلِكَ يَكونُ البَداءُ ، وَ عِلمٌ عَلَّمَهُ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أنبِياءَهُ فَنَحنُ نَعلَمُهُ ؛ خداوند ، دو گونه علم دارد : علمى مكتوم و اندوخته كه جز خود او ، كسى آن را نمى داند و بدا ، از آن است ؛ و علمى كه آن را به فرشتگان و فرستادگان و پيامبرانش آموخته است و ما هم آن را مى دانيم.( الكافي : ج ۱ ص ۱۴۷ ح ۸)

بنا بر اين ، علمى كه قابل تغيير نيست ، علم مكنون و مخزون خداست كه كسى جز او ، از آن آگاه نيست و در مقابل ، علم فرشتگان و پيامبران و امامان به آينده ، بَداپذير است . از اين رو ، آنان به علم خود ، اتّكا نمى كنند و به طور مطلق ، از آينده خبر نمى دهند ، مگر در مواردى كه خداوند از عدم وقوع بَدا در آنها خبر داده باشد ؛ مانند : ظهور منجى موعود و برپايى حكومت جهانى مهدى عليه السلام .

جالب این که همه فرقه های اسلامی بداء را در عمل پذیرفته اند؛ زیرا مساله دعا و اجابت آن از سوی خداوند که در آیات بسیاری آمده و مردم بدان تشویق شده اند(غافر، آیه 60)، از مصادیق بداء است؛‌ چرا که وقتی دست به دعا برمى دارند و نه تنها نيازهاى خويش ، بلكه تغيير سرنوشت خود را از خدا مى خواهند ، و اين ، چيزى جز اعتقاد عملى به مفهوم «بَدا» نيست ؛ چرا كه جز با اعتقاد به امكان تغيير وضعيّت موجود (يعنى همان «بَدا») ، نمى توان آن را از خدا ، درخواست كرد . در دعای تعقیبات نمازهای صبح و شام آمده است: ان كُنْتُ عِنْدَكَ فِي أُمِّ الْكِتَابِ شَقِيّا فَاجْعَلْنِي سَعِيدا فَإِنَّكَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ أُمُّ الْكِتَابِ؛ اگر در نزد تو در کتاب مادر، بدبخت هستم پس مرا خوشبخت قرار ده ؛ زیرا تو هر چه را بخواهی محو و اثبات می کنی و در نزدت ام الکتاب است.(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، تعقیبات نمازهای صبح و شام)

درباره همین نقش دعا باید گفت که روایات بسیاری است که می گوید قضا و قدر الهی را می توان با دعا دگرگون کرد و تغییر داد؛‌ یعنی اگر قضا و قدر سنت الهی است؛ دعا نیز یک سنت الهی است که می توان با آن قضا و قدر را تغییر داد. پیامبر(ص) می فرماید: الدُّعاءُ يَرُدُّ القَضاءَ ، وَ للّهِ فى خَلقِهِ قَضاءانِ : قَضاءٌ ماضٍ ، وَ قَضاءٌ مُحدَثٌ؛ دعا ، قضا را باز مى گردانَد . خداوند ، دو قضا در آفريده هايش دارد : قضاى قطعى و قضاى حادث .( بحار الأنوار : ج ۸۷ ص ۳۳۴ ح ۵۸ .) آن حضرت (ص) هم چنین می فرماید: لا يَرُدُّ القَدَرَ إلَا الدُّعاءُ ؛ قَدَر را [چيزى] جز دعا ، باز نمى گردانَد .( كنز العمّال : ج ۱۶ ص ۴۷۵ ح ۴۵۵۲۰ .) پیامبر(ص) هم چنین در جایی دیگر می فرماید: لا يَرُدُّ القَضاءَ إلَا الدُّعاءُ ؛ قضا را [چيزى] جز دعا ، باز نمى گردانَد .( سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۳۵ ح ۹۰) از نظر پیامبر(ص) دعا یکی از جنود الهی است که در خدمت بشر است. ایشان می فرماید: الدُّعاءُ جُندٌ مِن أجنادِ اللّهِ تَعالى مُجَنَّدٌ ، يَرُدُّ القَضاءَ بَعدَ أن يُبرَمَ ؛ دعا ، سپاهى مجهّز از سپاهيان خداست كه قضاىِ قطعى شده را باز مى گردانَد . (اُسد الغابة : ج ۵ ص ۳۳۸ الرقم ۵۲۹۷ ) و در جایی دیگر می فرماید: يا بُنَىَّ ! أكثِر مِنَ الدُّعاءِ ، فَإِنَّ الدُّعاءَ يَرُدُّ القَضاءَ المُبرَمَ ؛ فرزندم! بسيار دعا كن؛ زيرا دعا ، قضاى قطعى شده را باز مى گردانَد (كنز العمّال : ج ۲ ص ۶۹ ح ۳۱۶۱ ؛ الخصال : ص ۶۲۰ ح ۱۰)

بعضی گمان می کنند که تنها با احتیاط کردن می توان قدر را دگرگون کرد، در حالی که آن چه تاثیرگذار است همان دعا و مانند آن است. در روایت است که: لا يُغنى حَذَرٌ مِن قَدَرٍ ، وَ الدُّعاءُ يَنفَعُ مِمّا نَزَلَ وَ مِمّا لَم يَنزِل؛ احتياط ، از قدر ، باز نمى دارد . (كنز العمّال: ج ۱ ص ۱۳۳ ح ۶۲۷)

دعا هم چنین براى [تقديرِ] نازل شده و نشده ، سودمند است. از پیامبر(ص) و امام صادق(ع) روایت است که فرمود: صِلَةُ القَرابَةِ مَثراةٌ فِى المالِ ، مَحَبَّةٌ فِى الأَهلِ ، مَنسَأَةٌ فِى الأَجَلِ ؛ پيوند با خويشاوندان ، موجب افزايش دارايى ، دوستى در خاندان و تأخير در اَجَل است . (بحار الأنوار : ج ۷۴ ص ۱۰۲ ح ۵۸ ؛ المعجم الأوسط : ج ۸ ص ۱۴ ح ۷۸۱۰)

حقیقت بداء

واژه «بَداء» از ريشه «بدو» ، به معناى «ظهور» است. ظهور ، خود در دو معناى: «ظهور پس از خفا» و «پيدايش رأى جديد» ، به كار مى رود.( القاموس المحيط : ج ۴ ص ۳۰۲ مادّه «بدو») ما وقتی می گوییم: برايم در اين كار ، بدا حاصل شد ؛ يعنى: نظرم در باره آن ، عوض شد .

معناى دوم بَدا یعنی پيدايش رأى جديد ، خود ، دو صورت دارد : پيدايش رأيى بر خلاف رأى قبلى یعنی تغيير اساسی در رأى، و پيدايش رأيى بدون سابقه قبلى.

بدين سان ، «بداء» در لغت عرب ، در سه مورد به كار مى رود : ۱ . آشكار شدن چيزى پس از مخفى بودنش ؛ ۲ . پيدايش رأيى بر خلاف رأى قبلى (تغيير رأى) ؛ ۳ . پيدايش رأيى بدون سابقه قبلى .

در بحث قضا و قدر ، آمده است كه خداوند ، امكانات و دارايى هايى همچون : توان ، روزى و بقا را به طور محدود ، در اختيار انسان ها قرار داده است . اين محدوديت ، تقدير الهى است . از سوى ديگر ، تقدير الهى ، به دو گونه محتوم (تغييرناپذير) و غير محتوم (تغييرپذير) ، تقسيم مى شود . امام باقر عليه السلام مى فرمايد : مِنَ الاُمورِ اُمورٌ مَحتومَةٌ كائِنَةٌ لا مَحالَةَ ، وَ مِنَ الاُمورِ اُمورٌ مُوقوفَةٌ عِندَ اللّهِ ، يُقَدِّمُ فِيها ما يَشاءُ وَ يَمحُو ما يَشاءُ وَ يُثبِتَ مِنها ما يَشاءُ ؛ برخى كارها ، كارهاى حتمىِ گريزناپذيرند و برخى كارها ، موقوف در پيشگاه خداوندند كه در آنها ، هر چه را بخواهد ، پيش مى اندازد و هر چه را بخواهد ، محو مى كند و هر چه را بخواهد ، اثبات مى نمايد .( تفسير العيّاشى : ج ۲ ص ۲۱۷ ح ۶۵ ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۱۹ ح ۵۸ )

در قرآن اصطلاح بدا نیامده است ولی مفهوم آن را می توان از آیاتی از جمله 39 سوره رعد به دست آورد؛‌زیرا بدا در اصطلاح یعنی تغيير در تقديرِ غير حتمى از طريق تقديم و تأخير تقديرات و يا محو يك تقدير و اثبات تقديرى ديگر؛ این معنا را می توان از این آیه به دست آورد که می فرماید: يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ خدا ، آنچه را بخواهد ، محو يا اثبات مى كند ، و اصل كتاب ، نزد اوست» .

امام صادق عليه السلام ، در تفسير اين آيه شريف مى فرمايد : هَل يُمحى إلّا ما كانَ ثابِتا؟ وَ هَل يُثبَتُ إلّا ما لَم يَكُن؟ ؛ آيا جز آنچه ثابت است ، محو مى شود؟ و آيا جز آنچه نبوده است، اثبات مى شود؟(همان پیشین، ص ۱۴۸ ح ۶ )

در آیات قرآنی نمونه های از بدا مطرح شده است که از جمله درباره قوم یونس(یونس، آیه 98؛ همان پیشین، ص ۲۲۲ ح ۱۰۵) و وعده میقات با موسی(اعراف، آیه 142؛ همان ص ۲۲۶ ح ۱۰۹ ) و قوم یهود و دخول به شهر(مائده، آیه 21) و مانند آن اشاره کرد.

نقش کارهای انسان در بداء

چنان که گفته شد بدا تغییری است که بر اساس رفتار انسانی پدید می آید،‌قوم یونس نخست عصیان کردند و به نفرین پیامبرشان دچار گشتند ولی وقتی توبه کردند بدا حاصل شد و بلا و مصیبت از آنان برطرف و برداشته شد. همین مساله در باره قوم یهود پیش آمد که با رفتار زشت خویش و عصیانگری از ورود به شهر ممنوع شده و چهل سال گرفتار سرگردانی در بیابان شدند.

برخی از کارهای خوب آدمی موجب می شود که شقاوت به سعادت تبدیل شود؛ مثلا پیامبر (ص) می فرماید: الصَّدَقَةُ وَ اصطِناعُ المَعروفِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ بِرُّ الوالِدَينِ ، يُحَوِّلُ الشَّقاءَ سَعادَةً ، وَ يَزيدُ مِنَ العُمُرِ ، وَ يَقى مَصارِعَ السَّوءِ؛ صدقه و كار خير و صِله رحِم و نيكى به پدر و مادر ، بدبختى را به خوش بختى تبديل مى كنند و موجب افزايش عمر مى شوند و از مردن هاى بد (/ يا بلاهاى سخت) ، نگه مى دارند.( نهج الفصاحه ص 549 ، ح 1869؛ كنز العمّال : ج ۲ ص ۴۴۳ ح ۴۴۵۰)

در منابع اهل سنّت ، در تبيين آيه : «يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ ؛ خدا ، آنچه را بخواهد ، محو يا اثبات مى كند »(رعد، آیه 39) ، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود : يَمحُو مِنَ الرِّزقِ وَ يَزيدُ فيهِ ، وَ يَمحو مِنَ الأَجَلِ وَ يَزيدُ فيهِ ؛ از روزى، كم مى كند و به آن مى افزايد. از عمر، كم مى كند و به آن مى افزايد.( تفسير ابن كثير : ج ۴ ص ۳۹۱)

همچنين از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه صِله رحِم ، موجب افزايش ثروت و محبوبيت در ميان خانواده و به تأخير افتادن اَجَل مى گردد : صِلَةُ القَرابَةِ مَثراةٌ فِى المالِ ، مَحَبَّةٌ فِى الأَهلِ ، مَنسَأَةٌ فِى الأَجَلِ ؛ پيوند با خويشاوندان ، موجب افزايش دارايى ، دوستى در خاندان و تأخير در اجل مى شود .( الفردوس : ج ۵ ص ۲۶۲ ح ۸۱۳۰)

پیامبر(ص) می فرماید: إنَّ الصَّدَقَةَ تَدفَعُ ميتَةَ السَّوءِ عَنِ الإِنسانِ؛ صدقه ، انسان را از مرگ بد ، نگه مى دارد.( الكافي : ج 4 ص 5 ح 3 عن سالم بن مكرم ، بحار الأنوار : ج 4 ص 121 ح 67 )

پيامبر صلى الله عليه و آله ، در حديثى ديگر، صله رحِم را موجب به تأخير افتادن اَجَل (سرآمدِ مُهلت) و افزايش روزى ، معرّفى مى نمايد : مَن سَرَّهُ النَّساءُ فى الأجَلِ ، وَ الزِّيادَةُ فى الرِّزقِ ، فَليَصِل رَحِمَهُ ؛ هر كس دوست دارد كه در اجلش تأخير بيفتد و روزى اش افزايش يابد ، صِله رحِم كند .( الكافي : ج ۲ ص ۱۵۲ ح ۱۶)

البته در اموری که قضای حتم و قطعی باشد بدا رخ نمی دهد. روایات بسیاری در این زمینه وارد شده که از جمله آن ها این روایت از امام صادق(ع) است که می فرماید: همانا نزد خدا نوشته هايى است كه هر كدام از آنها را بخواهد، مقدّم مى دارد و هر كدام را بخواهد، به تأخير مى اندازد . پس هر گاه شب قدر فرا رسد ، خداوند در آن ، هر چيزى را كه تا شب قدر ديگر رخ مى دهد ، فرو مى فرستد . اين، معناى گفته خداست كه : «و هر كس اَجَلش فرا رسد ، هرگز خدا [آن را] به تأخير نمى افكند» ؛ يعنى زمانى كه آن [اجل] را فرو فرستد و نويسندگانِ آسمان ها آن را بنگارند، اين جاست كه آن را به تأخير نمى اندازد(تفسير القمّي : ج ۲ ص ۳۷۱ عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۰۲ ح ۱۳ )

فلسفه بداء

فلسفه بدا در زندگی انسان، همان فلسفه امیدبخشی است که انسان می تواند سرنوشت خود را در دست گیرد و به هر کدام از دو راه سعادت و شقاوت سوق دهد و این گونه نیست که اعمال و افعال انسانی نقشی در سرنوشت ابدی نداشته باشد. البته از آن جایی که همه این امور در دایره احکام و حکومت الهی انجام می گیرد به معنای خروج از حکم الله و حکومت او نیست؛ زیرا همان خدایی که قضا و قدر را فرض کرده است بدا را نیز فرض نموده است.

پس اگر ما مساله بَدا را نفى كنيم و خداوند را فارغ از كار قضا و قدر بدانيم ، انگيزه اى براى تغيير وضعيّت كنونىِ خود به وسيله كارهاى خير و عبادات و نماز ، باقى نخواهد ماند ؛ چرا كه هر آنچه مقدّر شده است ، همان خواهد شد و هيچ تغييرى در قضا و قدر ، رُخ نخواهد داد . اصولاً اميدوارى به آينده و داشتن روحيّه تلاش ، در گرو اميد به تغيير وضعيّت و امكان بهبود وضعيّتِ موجود است . از سوى ديگر ، اگر خداوند ، تقديرها را تغيير نمى داد ، با دعا و تضرّع به درگاه او ، بهتر شدن وضعمان را از او نمى خواستيم. بنا بر اين ، اعتقاد به بَدا ، از يك سو ، روحيّه اميدوارى و تلاش را به انسان مى دهد و از سوى ديگر ، روحيّه دعا و توبه و تضرّع و توكّل به حق تعالى را در انسان ، تقويت مى كند . بدين سان ، نقش اعتقاد به بَدا در حيات مادّى و معنوى انسان ، آشكار مى شود ؛ چرا كه مقولاتى همچون : اميد ، تلاش ، دعا ، توجّه و توكّل ، شكل دهنده حيات معنوى و نيز حيات مادّى انسان بر پايه حيات معنوى اويند .

حقیقت بدا به یک معنا همان قدرت گسترده و بی کران الهی است؛ چرا که با محو و اثبات و مانند آن است که می توان از افکار نادرستی که در باره خدا و قدرتش به ذهن های بیمار می آید رهایی یافت. یهودیان با فکر بیمارشان می گفتند که دستان قدرت خداوند بسته است.(مائده، آیه 64) اما وقتی مساله محو و اثبات و بداء مطرح می شود معلوم می شود که چنین تفکری باطل است.( معاني الأخبار : ص ۱۸ ح ۱۵ ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۰۴ ح ۱۷ )

بداء‌نقش تاثیرگذاری در کاهش و افزایش امور(بحار الأنوار : ج ۸۶ ص ۸۱ )، تاخیر و تقدیم آن ها(بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۱۸ ح ۵۴ ) و مانند آن دارد. پس انسان می تواند رزق و روزی یا عمر خویش را کاهش داده یا افزایش دهد و یا چیزی را بر چیزی مقدم دارد یا موجب تاخیر آن شود. این نقشی است که برای بدا تعریف شده است. یعنی انسان با اعمال خوب و بد خویش است که آینده و فردای خود را می سازد.

اسباب بدای نیک و خوب

هر کسی دوست دارد که تغییر و بدا اگر حادث می شود خیر و خوب و نیک باشد. عوامل موثر در این امر عبارتند از : استغفار(ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیات 2 تا 4؛ هود، آیه 3)، دعا و نیایش(بحار الأنوار : ج ۸۷ ص ۳۳۴ ح ۵۸ )، صله رحم(بحار الأنوار : ج ۷۴ ص ۱۰۲ ح ۵۸ )، صدقه(غرر الحكم : ج ۵ ص ۲۱۲ ح ۴۲۳۹)، خشنودی به رضای الهی(الإمامة والتبصرة : ص ۲۳۵ ح ۸۶)، دادگری فرمانروا و حاکم(الكافي : ج ۸ ص ۲۷۱ ح ۴۰۰)، زیارت امام حسین علیه السلام(تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۴۲ ح ۸۶ )، مانند آن چون احسان و عفو و عمل صالح موجب بدا خواهد شد.

اسباب بدبختی و بدای بد

رفتارهای بد انسانی نیز موجب تغییر سرنوشت می شود و انسان را از خوشبختی و نعمت دور می سازد و بدبخت می کند. (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53؛ نحل، ایه 112) کارهای زشت و منکراتی چون ترک جهاد(سنن أبي داود : ج ۳ ص ۲۷۴ ح ۳۴۶۲)، شیوع زنا موجب سکته و مرگ های ناگهانی(دعائم الإسلام : ج ۲ ص ۵۳۱ ح ۱۸۸۸ .) ، جور و ظلم حاکم(همان) و افزایش گناه موجب خشکسالی و کاهش بارندگی(الكافي : ج ۲ ص ۲۷۲ ح ۱۵) می شود. در روایات موارد بسیاری اشاره شده که در این جا به همین مقدار بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا