اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیعرفانفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

لغزش دانشمند

samamosهر کسی اگر در زندگی خصوصی اش بلغزد ، دودش به چشم خود می رود؛ اما اگر در زندگی اجتماعی بلغزد، دیگران هم آسیب می بییند. اعتبار و شخصیت هر کسی دایره این تاثیرات را بسته و باز می کند. به این معنا که اگر شخص، دارای شخصیت اجتماعی بیش تری باشد، همان اندازه دایره تاثیرات آن بیش تر می شود.

شاید این مطلب را خوانده و یا شنیده اید که سعدی در گلستان خود آورده است :

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه

بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود

تا اختیار کردی از آن این فریق را

گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج

وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را

دامنه تاثیرگذاری رفتارهای خصوصی و اجتماعی و نیز اشخاص با اعتبارات کمینه و بیشینه را می بایست این گونه ارزیابی و داوری کرد. از این روست که هر چه آدم از نظر اجتماعی از جایگاه برتر و دایره نفوذ بیش تری باشد، آثار تاثیر خوب و بد کارهایش نیز این گونه متفاوت می شود.

از پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره جایگاه نفوذ و تاثیرگذاری عالم آمده است: اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء؛ وقتی عالمی فقیه، فوت كند در اسلام رخنه و حفره‎ای ایجاد می‎شود كه هیچ چیزی نمی‎تواند جای آن را پر کند؛ زیرا این عالم انتساب وی به جهان فقاهت و دین ، موجب می شود تا تاثیر دو گانه ای داشت باشد. مردم به این شخص به دو دلیل احترام می گذارند: یکی از آن جهت که دانشمند است و دیگر از آن رو که فقیه و عالم دین است. از این رو دایره نفوذ و تاثیرگذاری اش بیش تر از کسی است که تنها عالم و دانشمند باشد و کاری به دین مردم نداشته باشد. کسانی که با دین و دنیای مردم کار دارند، تاثیرات ایشان بسیار قوی تر و از نظر دامنه و گسترده نیز وسیع تر است.

البته در برخی از منابع این گونه این حدیث نقل شده است: " اذا مات المومن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدها شیء" در همین عبارت نیز قید ایمان به شکلی همان کار را انجام می دهد ؛ زیرا این فقیه و دانشمند را از دیگر دانشمندان جدا می کند. به این معنا که مومنی که دانشمند است مرگش چنین تاثیرگذار می باشد؛ زیرا فقیه در اصل به معنای دانشمند ژرف اندیش است که دارای فهم و درک و بصیرت ژرف می باشد و ژرف نگری وی موجب شده تا از دیگران جدا شود و محل احترام و اعتبار مردم قرار گیرد. این فقه و دانش وی در کنار ایمان مسئولیت دو چندانی برای او پدید می آورد؛ زیرا همان اندازه که اعتبار و احترام وی افزایش می یابد به همان اندازه بر مسئولیت و تکالیف وی افزوده می شود؛ چرا که ارتباط میان حقوق و تکالیف به تناسب است. به این معنا که هر حقی تکلیف در خور شان خود می طلبد؛ چنان که هر تکلیفی نیز حقوق شایسته آن تکلیف را اقتضا می کند؛ چه آن که " من له الغنم فعلیه الغرم؛ هر کسی که سود برد زیان را نیز می بایست متقبل شود."

خداوند در قرآن می فرماید کسانی که به پیامبر(ص) منتسب و منسوب هستند می بایست خود را برای پاداش های مضاعف آماده کنند؛ یعنی اگر کارهای نیک کردند پاداش های نیک مضاعفی دریافت می کنند و اگر کارهای زشتی انجام دادند خود را برای مجازات های سخت تر آماده کنند.(احزاب ، ایات 30 و 31)

از این روست که روایات به مومنان شیعی هشدار داده می شود که انتساب ایشان به معصومان (ع) مسئولیت ایشان را دو چندان می کند چنان که سود و بهره ایشان نیز به سبب همین ارتباط و انتساب ایمانی بسیار فزون تر است ؛ زیرا از شفاعت ایشان بهره مند شده و در دنیا نیز از عنایات خداوندی سود می برند.

در همین جامعه امروز کسانی که به دولتمردان وابسته هستند و منسوب به شخص و شخصیت می باشند، هم از بر اعتبار آنان سود می برند و هم به سادگی می توانند آنان را به لجن بکشانند. از جمله زنان و فرزندان شخصیت های اجتماعی که اعتبار و منزلت اجتماعی و سیاسی بالایی برخوردار می باشند، این گونه است که این زنان و فرزندان در بانک ها و ادارات از این نام و اعتبار سود می برند و چه بخواهند و چه نخواهند مورد عنایت و توجه خاص قرار می گیرند و هم وام هایشان به سادگی مقبول روسای بانک هاست و هم مقدار آن به شکل متنابه ای( یعنی همان فارسی شده معتنابه ای و قابل اعتنای عربی ) افزایش می یابد.

مردم در رفتارهای خویش به عقلا و علمای قوم خویش می نگرند و می کوشند تا آنان را الگوهای رفتاری خویش قرار دهند. همین ویژگی تقلید پذیری و الگوبرداری از رفتارهای بزرگان قوم موجب می شود تا خواسته و ناخواسته فرزندان و زنان و دیگر منسوبین و منتسبان به آنان نیزدر دایره الگوبرداری قرار گیرند. این گونه ا ست که آثار رفتارهای درست و نادرست آنان در گستره گسترده و وسیعی بر جا می ماند.

در روایت از امیرمومنان علی (ع) آمده است که : زله العالم کانکسار السفینه تغرق و یغرق معها غیرها ؛ لغزش دانشمند مانند شکسته شدن کشتی است که باعث غرق کشتی و همراهانش است.(غرر الحکم ، ص 426)

بنابراین می بایست همانند آن حضرت گفت : زله العالم کبیره الجنایه؛ لغزش عالم جنایتی بس بزرگ است .(همان ، ص 427) زیرا این جنایت محدود به حوزه شخصی یا دایره بسته ای نیست بلکه : زله العالم تفسد العوالم؛ لغزش دانشمند جهانیان و عوالم را تباه و فاسد می کند.(همان ، ص 426)

از این روست که دایره عمل ایشان در خیر و شر محدود به خود یا گروه خاصی نمی شود بلکه جهان و جهانیان را تخریب و تباه می کند و مردمان را در دنیا و آخرتشان زیان می رساند و بازتاب آن حتی در عوالم و جهان های دیگر و نیز نسل ها و اقوام بعد از وی نیز خواهند ماند؛ زیرا رفتار عالم به شکل یک فرهنگ در می آید و همانند سنت بد و خوب ماندگار می شود و آثار آن هم چنان در جهان ها و نسل های می ماند.

از نظر امیرمومنان عی (ع) این زلت و لغزش عالم می تواند حتی به شکل غفلت باشد و دمی از حق غافل گردد و رفتاری را ناغافل انجام دهد ولی همین غفلت وی تاثیرات شگرفی دارد و می پرسد: کیف یهتدی الضلیل مع غفله الدلیل؛ چگونه با غفلت راهنما گمراه می تواند هدایت یابد؟(همان ، ص 553)

از این روست که از عالم می خواهد تا در همه حالات مواظبت خود باشد و پیش از این که به کاری بپردازد نخست خود را اصلاح کند؛ زیرا " کیف یصلح غیره من لم یصلح نفسه ؛ کسی که خود را اصلاح نکرد چگونه می تواند دیگران را اصلاح کند."(همان ، ص 555) چرا که " من لم یصلح نفسه لم یصلح غیره ؛ کسی که خود را اصلاح نکرد دیگران را اصلاح نخواهد کرد " (همان ، ص 702)

در حدیث قدسی آمده است که می توان از خطاهای فردی گذشت ولی نمی توان از خطاهای اجتماعی گذشت. از آن جایی که خطاهای عالمان ، خطاهای شخصی به شمار نمی آید نمی توان به سادگی از آن گذشت و لغزش ایشان را همانند لغزش یک فرد معمولی و عادی دانست؛ زیرا حتی اگر خطاهای مردم عادی خطایی اجتماعی باشد در یک دایره بسته تاثیرگذاری دارد ولی خطاهای عالمان و دانشمندان و مسئولان دایره وسیعی اجتماعی و طبقات و جوامع و اقشار مختلف را در بر می گیرد. بنابراین نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت.

تفاوت اصول و فروع

در حوزه عمل سیاسی نیز این گونه است که می بایست همواره میان اصول و فروع تفکیک کرد؛ یعنی همان گونه که میان رفتارهای انسان های معمولی با انسان های عالم و دارای مسئولیت های اجتماعی و اعتبار تفاوت قایل شویم هم چنین می بایست میان اصول و فروع این گونه تفکیک کنیم. بنابراین گاه این لغزش ها در اصول است و گاه در فروع. اگر در فروع باشد می توان اغماض کرد و تساهل نمود ولی در اصول این گونه رفتار همانند لغزش عالمان تاثیر بد شگرفی دارد.

حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل رحمه الله عن هشام بن سالم عن حبيب السجستاني عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلّم) قال الله عز و جل: لأعذبن كل رعية في الإسلام دانت بولاية إمام جائر ظالم ليس من الله و إن كانت الرعية في أعمالها بارة تقية و لأعفون عن كل رعية في الإسلام دانت بولاية إمام عادل من الله و إن كانت الرعية في أعمالها ظالمة سيئة .

رهبر معظم انقلاب در باره محتوای این حدیث این گونه می فرماید: يعنى كار فردى و تخلف فردى در يك نظام عظيم اجتماعى كه حركت عمومى به يك سمت درستى است، قابل اغماض است؛ يا شايد به تعبير دقيق‌تر، قابل اصلاح است؛ بالاخره مي تواند اين جامعه را، اين افراد را به سرمنزل مقصود برساند؛ برخلاف اينكه اگر چنانچه نه، اعمال فردى درست بود، اما روابط اجتماعى، نظامات اجتماعى، نظامات غلطى بود، نظامات جائرى بود، نظاماتِ از ناحيه‌ى خدا نبود، از ناحيه‌ى شيطان بود، از ناحيه‌ى نفس بود، اعمال فردى نمي تواند اين جامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چيزى كه مطلوب شرايع الهى است از سعادت انسان، آن را نمي تواند برايشان به وجود بياورد. بنابراين مسئله‌ى اطاعت كلان و اينكه انسان خط الهى را جستجو كند و بيابد و آن را دنبال كند، بسيار اهميت پيدا مي كند.

نظام اسلامى بر اساس توحيد است. پايه‌ى اصلى، توحيد است. پايه‌ى مهم ديگر، مسئله‌ى عدل است. پايه‌ى مهم ديگر، مسئله‌ى تكريم انسان و كرامت انسان و آراء انسان و اينهاست. خوب، اگر چنانچه با اين ديد به جامعه‌ى اسلامىِ خودمان نگاه كنيم، خواهيم ديد كه نظام اسلامى توانسته است يك حركت عظيمى را در دنياى اسلام نسبت به اين مجموعه‌ى خاص به وجود بياورد كه با هيچ حركت فردى‌اى امكان پذير نبود. يعنى امروز وقتى به دنياى اسلام نگاه مي كنيم، مى‌بينيم آن جامعه‌اى كه بر شكل و هندسه‌ى الهى تشكيل شده، نظام جمهورى اسلامى است.

اساس، اساس الهى است. البته نقص هائى وجود دارد، ضعف هائى وجود دارد؛ بايد اين ضعف ها را جبران كرد و درست كرد و در صدد اصلاح برآمد. مثل اين است كه فرض بفرمائيد يك قطارى بر روى يك ريلى قرار دارد و به سمت يك هدفى دارد حركت مي كند. در داخل اين قطار، البته مسلّم است كسانى به وظائفشان عمل مي كنند، كسانى عمل نمي كنند، كسانى زمين را كثيف مي كنند، آشغال جمع مي كنند، كسانى مراقب وظائفشان هستند، كسانى نيستند؛ ليكن اين قطار به سمت هدف دارد حركت ميكند و بلاشك به هدف خواهد رسيد.

مسائل جزئى داخل جامعه را مي شود اصلاح كرد. جزئى كه عرض مي كنيم، نه اينكه بى‌اهميت است – داراى اهميت است – ليكن مسائل فردى و شخصى و جزئى و مربوط به اشخاص است؛ اينها را مي شود اصلاح كرد. اساس اين است كه انسان بتواند نظام را حفظ كند. چالش اصلى نظام اسلامى از روز اول تا امروز اين بوده است؛ يعنى حفظ نظام اسلامى و حفظ اين اساس و حفظ آن مرزها و شاخص هائى كه اين نظام را از بقيه‌ى نظام هاى دنيا جدا مي كند.

ما يك شباهتهائى به ديگران داريم، مشتركاتى داريم؛ ليكن آن چيزى كه هويت اصلى اين نظام را تشكيل مي دهد – كه آن، اطاعت از خداى متعال و سير بر مسير الهى است – بايستى محفوظ بماند. چالش واقعى و اصلى نظام ما از اول هم همين بوده است؛ يعنى مخالفان، نظام را، اين حركتِ بر اساس حكم الهى و دين الهى را برنمي تابند. چرا برنمي تابند؟ حالا بعضى با يك نگاه عميق و نافذشان مي فهمند كه اين يك تحدى بر عليه نظام هاى مادى است، لذا از اين جهت با آن مواجهه مي كنند؛ بعضى هم نگاه مي كنند، آثار مترتب بر اين نظام را در دنيا مى‌بينند: همان طور كه امام فرمودند هسته‌هاى حزب‌اللَّه بايد در همه‌ى دنياى اسلام تشكيل شود، مى‌بينند تشكيل شده است. مى‌بينند دلها به سمت اسلام گرايش پيدا كرده است. مى‌بينند احساس هويت اسلامى در تك تك مسلمانها در بسيارى از نقاط جهان اسلام به وجود آمده است؛ و اين، منافع مادى آنها را تهديد مي كند. به هر حال مي فهمند منشأ، اينجاست؛ لذا مقابله مي كنند، معارضه مي كنند. واقعاً ما هيچ نظامى را سراغ نداريم كه تا اين حد معارضه‌ها با او شديد و جبهه‌ى استكبار در مقابل او همدست و متحد باشد. از اول انقلاب تا حالا اين معنا وجود دارد.

خوب، ما بايستى به تحكيم و حفظ نظام اهتمام بورزيم. پايه‌هاى نظام، مشخص و معلوم است؛ همه بايد بر اساس آن حركت كنند؛ در جهت تحكيم اين پايه‌ها بايستى تلاش كنند، حركت كنند، اقدام كنند، ابتكار كنند.

يكى از مسائل، همين مسئله‌ى نقش مردم و حضور مردم است – اين خيلى چيز بااهميتى است – كه يكى از مظاهر عمده‌ى آن، انتخابات است. لذا در نظام جمهورى اسلامى، انتخابات يك امر واقعى است؛ يك چيز شكلى و صورى نيست. اينجور نيست كه بخواهيم از ديگران تقليد كنيم؛ كه چون ديگران به نام دموكراسى انتخابات دارند، ما هم انتخابات داشته باشيم؛ نه، انتخابات يك امر واقعى است براى دخالت دادن نظر مردم و رضاى عامه؛ همانى كه در فرمان معروف اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) به مالك اشتر هست كه: رضاى عامه را بر سُخط خاصه ترجيح بده، و نترس از سُخط خاصه به خاطر رضاى عامه.

ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه مردم چه مي گويند و چه ميخواهند. حضور اين مردم بركاتى دارد. يكى از بركاتش همين است كه وقتى دشمنان نگاه مي كنند و مى‌بينند كه مردم پشت سر نظام هستند، احساس مي كنند كه نمي شود با اين نظام معارضه كرد؛ چون با يك ملت نمي شود معارضه كرد. يك رژيم را با انواع و اقسام تضييقات، فشار اقتصادى، تبليغات گوناگون و جنگ روانى ميشود تضعيف كرد يا ساقط كرد؛ اما وقتى ريشه‌ها مردم هستند و اين نظام و مسئولين نظام به مردم متصل هستند، ديگر كار دشمن مشكل مي شود؛ همچنان كه مشكل هم شده و ملاحظه مي كنيد.( دیدار با خبرگان رهبری سال 1388)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا