اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

قلب سلیم در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اصطلاحات قرآنی قلب سلیم است. قلب سلیم، قلبی است که آیینه تمام نمای رخ جمال و جلال الهی است. از این روست که در آیات و روایات بر سلامت قلبی که همه حقیقت انسان است تاکید شده است. قلبی که تکه گوشتی صنوبری شکل در بدن و تن آدمی تنها بازتابی از آن حقیقت وجودی است؛ زیرا میان جسم و روح ارتباطی تنگاتنگ است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا ابعادی از قلب سلیم را بر اساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

ارتباط عالم شهادت و عالم غیب

از نظر قرآن، ارتباط تنگاتنگی میان عالم شهادت و عالم غیب و میان عالم ملک و ملکوت است؛ زیرا هر چیزی در عالم ماده و جهان شهادت، رقیقه ای از آن حقیقت است. از این روست که در هر چه در عالم ماده و شهادت دیده می شود، حقیقتی دارد که در باطن و ملکوت و غیب این عالم است. درباره نحوه و چگونگی تاثیر دو عالم اصلی یعنی شهادت و غیب در یک دیگر در آیات قرآنی و روایات و فلسفه و عرفان اسلامی بحث و مسایل بسیاری گفته شده است. اما چیزی که از این ارتباط دو عالم به عنوان قطع و یقین می توان بر آن تاکید داشت آن است که برخی از کلمات وجودی و خارجی در جهان شهادت، در مظهریت از آن حقایق آن جهانی، بیش تر و قوی تر از برخی دیگر است.

از جمله چیزهایی که در جهان ماده و شهادت، مظهری از ملکوت و عالم غیب است، قلب صنوبری است که مظهر حقیقت وجودی انسان است. ازاین روست که آثار و بازتاب های حقیقت قلب بر قلب صنوبری خودش را نشان می دهد. ارتباط میان تن و روان و بدن و نفس چنان آشکار است که روان شناسی غربی بر اساس آن سامان یافته است؛ البته باید توجه داشت که این ارتباط چنان که در روان شناسی غربی بیان شده تماما مادی نیست. از همین روست که تحلیل و تبیین و نیز توصیه های آنان آمیخته ای از حق و باطل است؛ چنان که سخنان کاهنان مرتبط با جنیان از چنین آمیختگی رنج می برد.(صافات، آیات 6 تا 10؛ حجر، آیات 17 و 18، جن، آیه 6)

قلب صنوبری تحت تاثیر حقیقت وجودی انسان هماره در حال دگرگونی است؛ زیرا انسان دارای ماهیتی است که تحول و تبدل و تغییر در آن یک اصل اساسی است و خداوند انسان را چنان آفریده که تا در دنیا است در حال انقلاب باشد تا جایی که پیمانه اش پر شود و یکی از دو انقلاب به سمت جمال و جلال را کامل کند؛ این گونه است که همه انسان ها در نهایت به سمت بهشت جمال یا دوزخ جلال می روند که به یک زبان بازگشت به سمت الله و خدایی است که مستجمع جمال و جلال است و در اصطلاح به آن کمال می گویند. خداوند می فرماید:«وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ؛ و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان بازخواهيم گشت.» (زخرف، آیه 14) پس هر کسی انقلابی به سوی پروردگار خودش خواهد داشت، که در نهایت در چارچوب«انا لله و انا الیه راجعون»(بقره، آیه 156) تغییرات و شدن هایی تحقق می یابد که صیرورت و بازگشت به سوی الله است: وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ.(آل عمران، آیه 28؛ نور، آیه 42)

بر اساس همین روند ارتباطی میان عالم شهادت و عالم غیب است که اماکنی چون مکه ارزش بسیاری برای عروج و صعود پیدا می کند؛ زیرا در روایات است که کعبه به موازی عرش الهی و بیت المعمور است. امام صادق ( عليه السلام ) نیز مي فرمايد : « كعبه را از آن جهت كعبه نام نهاده اند كه چهارگوش است . علت چهارگوش بودنش نيز آن است كه درمقابل بيت المعمور است كه آن هم چهارگوش است . بيت المعمور چهارگوش شده ، چون در برابر عرش است كه آن هم چهارگوش است . عرش چهارگوش شده چون كلماتي كه اسلام برآنها استوار است چهار كلمه است : « سبحان الله » ، « الحمد لله » ، « لا إله إلاّ الله » و « الله اكبر » . » (امالي صدوق ، ص166) از امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : « خداوند زير عرش چهار استوانه قرارداد و آن را ضراح ناميد و اين بيت معمور است . خداوند به ملائكه امر فرمود تا حول آن طواف كنند ، سپس آنها را مبعوث فرمود و به آنها گفت كه در زمين خانه اي مانند آن بنا كنند و به تمام زمينيان دستور داد تا گرد آن طواف كنند . » (كشف الاسرار ، ج3 ، ص237ـ238 )

بر اساس همین ارتباط میان عالم شهادت و عالم غیب است که حضرت موسی(ع) برای رویت ملکوت به مجمع البحرین جغرافیایی می رود تا از بتواند از عالم برزخ آگاهی یابد که حائل دو عالم غیب اخروی و عالم شهادت مادی است.(کهف، آیه 60)

بر اساس آموزه های قرآنی قلب صنوبری تحت تاثیر قلب وجودی انسان است. بیماردلی روانی و نفسی انسان موجب بیماردلی قلب صنوبری می شود ؛ چنان که سلامت قلب صنوبری گواهی بر سلامت روان است. این گونه است که فشارهای روانی بر اعضا و جوارح به ویژه قلب تاثیر مستقیم و روشنی به جا می گذارد. ضربان قلب عاشق به شنیدن و دیدن نام معشوق چندبرابر می شود؛ و به سبب تغییرات پیاپی و انقلاب و دگرگونی بسیار در این تکه گوشت است که به آن قلب گفته اند.

مراتب سلامت و مرض قلب

بر اساس آیات قرآنی، قلب که حقیقت وجودی انسان است، مرتبه یا نامی از نام های نفس انسانی است؛ زیرا برای نفس انسانی با توجه به مراتب ظهوری و کارکردها و آثار وجودی نام و مرتبه ای است. از همین روست که در قرآن فهم و ادراک و تفقه به قلب نسبت داده می شود.(اعراف، آیه 179؛ توبه، آیات 87 و 127؛ کهف، آیه 93)

از نظر قرآن سلامت و بیماری حقیقت وجودی انسان به قلب نسبت داده می شود. این گونه است که وقتی در آیات قرآنی از بیماردلی و سلامت دل سخن به میان می آید مراد سلامت و مرض حقیقت وجودی انسان یعنی نفس اوست. قلب بیمار، قلبی است که دیگر آیینه ای از حقایق هستی نیست و نمی تواند مظاهر الهی را بازتاب دهد؛ در حالی که قلب سالم و سلیم از چنین توانایی برخوردار است. قلب بیمار، گرایش به فسق و فجور می یابد و تحت تاثیر وسوسه های شیطانی به مردم آزاری و تجاوز از حدود می پردازد و مثلا متعرض زنان می شود.(احزاب،آیه 32)

این که گفته شد که در مفهوم و اصطلاح قرآنی مراد از قلب همان نفس انسانی الهی است که حقیقت وجود انسانی را شکل می دهد، به سبب آن است که خداوند در برخی از آیات یک امر را نفس نسبت می دهد و در آیاتی دیگر به قلب نسبت می دهد. به عنوان نمونه گرایش به خیر و شر و تقوا و فجور را گاه به قلب و گاه به نفس نسبت داده است.(نگاه کنید: شمس، آیات 7 تا 10؛ احزاب، آیه 32 و آیات دیگر)

از همین روست که قلب آدمی را شگفت انگیزترین چیز در آدمی معرفی می شود. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: اَعجَبُ ما فِى الانسانِ قَلبُهُ وَ لَهُ مَوارِدُ مِنَ الحِكمَةِ وَ اَضدادٌ مِن خِلافِها فَاِن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ اَذَ لَّهُ الطَّمَعُ وَ اِن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ اَهلَكَهُ الحِرصُ وَ اِن مَلَكَهُ اليَأسُ قَتَلَهُ السَفُ… فَكُلُّ تَقصيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ اِفراطٍ بِهِ مُفسِدٌ؛ شگفت‏ترين عضو انسان قلب اوست و قلب مايه هايى از حكمت و ضد حكمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداند و اگر طمع در آن سر بركشد، حرص نابودش مى‏كند و اگر نااميدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را مى‏كُشد… هر كوتاهى برايش زيانبار است و هر زياده‏روى برايش تباهى آفرين.(علل الشرايع ج1، ص 109)

پيامبر صلى‏ لله‏ عليه ‏و ‏آله نیز می فرماید: خَيْرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَيْرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى يَعِى الخَيْرَ مَمْلُوٌّ مِنَ الْخَيْرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِنْ اَنْصَتَ اَنْصَتَ مَأجورا؛ بهترين قلب‏ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و بدترين قلب‏ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس عالى‏ترين قلب، قلبى است كه خوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى است. اگر سخن بگويد، سخنش در خور پاداش است و اگر سكوت كند، سكوتش درخور پاداش است.(جعفريات ص 168)

پس این قلب همان نفس انسانی است که خداوند در انسان پس از تسویه کالبد و تن در آن دمیده است و به عنوان روان در فارسی از آن یاد می شود.(حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9)

از نظر قرآن، قلب و روان و نفس آدمی هماره در حال تغییر و انقلاب است؛ زیرا افکار و رفتار آدمی در حقیقت انسانی تاثیر می گذارد همان طوری که غذا در بدن انسان تاثیر مثبت و منفی می گذارد.

هر کاری که انسان انجام می دهد نوعی تغییر مثبت و منفی در قلب و حقیقت آدمی ایجاد می کند. به عنوان نمونه کسی که خطا و اشتباه می کند و از آن درس نمی گیرد و عذر نمی خواهد و توبه نمی کند، گرفتار زنگار قلب می شود(مطففین، آیه 14) و سپس گرفتار گناه نهان شده و قلب وی تیره و تار شده و طبیعت آن عوض می شود(اعراف، آیات 100 و 101؛ توبه، آیات 87 و 93 و آیات دیگر) آن گاه این قلب دسیسه و دفن می شود(شمس، آیات 7 تا 10) به طوری که در قلب بسته و مهمور شده ، راهی برای ورود حقایق به آن باقی نمی ماند.(بقره، آیه 7)

البته مراتب و مراحل بسیاری است که در آیات قرآنی برای آن بیان شده و برای هر مرتبه نام و اسمی است. در یک کلمه باید گفت که با فجور و عبور از مرزها و حدود شرعی و تجاوز از آن ، قلب می میرد ، به طوری که شخص به ظاهر زنده است ولی دل مرده است.

قلب سلیم ، قلب متقین

همان طوری که قلب با گناه و فجور می میرد، با حفظ تقوای تکوینی و فطری که در نهاد همه انسان ها سرشته شده و خوب و بد و حق و باطل و خیر و شر را می شناسد و نسبت به خیر و حق گرایش و از شر و باطل گریزش دارد، و نیز تقوای تشریعی که بر اساس عمل به آموزه های وحیانی اسلام به دست می آید، قلب سلامت خویش را حفظ کرده و به رشد و بالندگی خود ادامه می دهد به طوری که آیینه تمام نمای جمال الهی می شود.

از همین روست که خداوند در آیات 89 و 90 سوره شعراء قلب سلیم را به متقین نسبت می دهد که هماره در تقوای فطری و تشریعی هستند و صفت تقوا حقیقت وجودی آنان شده است. خداوند می فرماید: إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ مگر آن کس که با قلبی سلام و رسته از شرک به نزد خدا بيايد، و بهشت براى پرهيزگاران نزديك شود. پس این قلب سلیم از آنان متقین است که بهشت به استقبال و پیشواز آنان می آید.

از آن جایی که انسان های اهل خشیت عالمانه در برابر عظمت الهی و خداترس و متقی هماره از هر گونه خطا هراسان و گریان و در حال انابه و توبه هستند، خداوند، قلب سلیم را به این دسته از انسان نسبت می دهد و می فرماید: مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ؛ آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‏كار و مطیع و رام باز آيد.(ق، آیه 33)

هم چنین خداوند حضرت ابراهیم(ع) را به قلب سلیم می ستاید؛ زیرا تنها برای خداوند عبادت کرد و از هر گونه شرکی در هر مرتبه پاک و سالم ماند و قلبش سرشار از توحید محض بوده است.(صافات، آیات 84 و 85)

با توجه با این مطالب قرآنی باید گفت اصولا کسانی دارای قلب سلیم هستند که از نظر اعتقادی گرایش به توحید داشته و از هر گونه شرک در هر مرتبه ای در امان باشند(صافات، آیات 89 تا 93) و از نظر رفتاری از هر گونه گناه و آلودگی پاک بوده و از آن پرهیز و تقوا داشته و با دلی توبه کار به سوی خداوند می روند تا خداوند اگر خطایی کرده اند ببخشد و آنان را بیامرزد (شعراء آیات 89 و 90 ) و تلاش می کند تا قلب و دل از هرگونه امراض روحى و اخلاقى پاک و طاهر شود(صافات، آیه 84)

دارنده چنین قلبی از نظر قرآن از پاداش ویژه ای برخوردار بوده به طوری که بهشت به استقبال و پیشوازش می آید(شعراء آیات 89 و 90 ) و از رسوايى و خوارى قيامت در امان ماند.(شعراء، آیات 86 تا 98)

چنین قلبی است که از آن به عرش الله تعبیر می شود و خداوند سلطنت و فرمانروایی خود را از آن انجام می دهد؛ زیرا خلیفه الله است و خلیفه الهی مجاری فیض و تدبیر عالم از سوی خداوند هستند.

راه حفاظت و مراقب بر سلامت قلب

چنان که گفته شد قلب آدمی سلیم و سالم است(شمس، آیات 7 تا 10 و آیات دیگر) و این آدمی است که با گناه وفجور و بی تقوایی آن را بیمار می کند. گاه انسان با مباحات نیز به قلب خود آسیب می زند، یعنی همان طوری که پرخوری موجب می شود که قلب صنوبری بیمار شود، همین پرخوری موجب می شود تا قلب باطنی و ملکوتی دچار قساوت و سنگدلی شود. در همین رابطه پیامبر(ص) می فرماید : مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ كَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ؛ هر كس كم بخورد، سالم مى‏ماند و هر كس زياد بخورد تنش بيمار مى‏شود و قساوت قلب پيدا مى‏كند.(نهج الفصاحه ، ص 728 ،ح2779 )

در روایات راه هایی برای حفاظت و مراقبت از سلامت قلب بیان شده که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. موعظه و نصیحت: یکی از راه های حفظ سلامت قلب بهره مندی از مواعظ و نصایح است. مواعظ کلی گویی و در ارتباط با مسایل عمومی و فراگیر است، اما نصایح درباره شخص و مشکل خاص است. پس گاهی در مقام موعظه گفته می شود که از غیبت کناره گیرید و ترک آن کنید تا قلب نمیرد؛ و گاه در مقام نصحیت به شخص می گوید شما در حال غیبت کردن هستید و این سخن شما مصداق غیبت است و از این توبه کن. به هر حال، این دو ابزار کارآمدی است که می تواند قلب را در سلامت خود حفظ کند. امیرمومنان (ع) درباره موعظه فرموده است: في وَصيَّتِهِ لابنِهِ وهُو يَعِظُهُ: أحيِ قَلبَكَ بالمَوعِظَةِ؛ در مـقام انـدرز بـه فـرزند خود : دلت را بـا اندرز زنده گردان.( نهج البلاغة، صبحی صالح،نامه 31 ، ص 392) و نیز فرموده است: المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ ، و جَلاءُ القُلوبِ؛ اندرزها صيقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست.(تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص224 ، ح4524)
  2. محافظت بر تقوا و ترک گناه: در آیات و روایات بر این اصل تاکید بسیار شده است؛ زیرا تقوا و پرهیز از گناه از فجور و فسق موجب می شود تا قلب هم چنان سالم بماند. امیرمومنان در باره نشانه قساوت قلب به خشک شدن چشم از اشک به سبب زیادی گناه اشاره می کند و می فرماید: ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لِقَسوَةِ القُلُوب وَ ما قَسَتِ القُلُوبُ إلّا لِکَثرَةِ الذُّنوبِ؛ چشمها خشک نمی شود مگر به خاطر قساوت قلب و دلها قساوت پیدا نمی کند مگر به سبب زیادی گناه.(وسائل الشیعه ج16 ، ص45)
  3. حکمت آموزی: مهم ترین علم در هستی علم حکمت است. حکمت به علم و دانشی گفته می شود که اهداف غایی هر کار و چیزی را بیان می کند. بسیاری از مردم کاری را انجام می دهند یا چیزی را می خواهند ولی نمی دانند که غایت اصلی آن چیست. به عنوان نمونه هدف و غایت از زندگی وآفرینش انسان را نمی دانند؛ اما کسی که دنبال حکمت می رود می داند و می فهمند که حکمت آفرینش انسان عبادت و کسب تقوا از این راه است.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیه 21) پس کسب دانش حکمت بسیار مهم است تا انسان هدف و فلسفه وجودی هر چیزی و هر کاری را بشناسد. از این روست که پیامبر(ص) خراب و نابودی قلب و سلامت آن را به ترک دانش حکمت دانسته است. ایشان می فرماید: قَلْبٌ لَيْسَ فيهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْحِكْمَةِ كَبَيْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه‏َ لا يَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛ دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه‏اى را براى نادانى نمى‏پذيرد.(نهج الفصاحه ص 600 ، ح2095)
  4. ترک دنیا و مال دوستی: محبت به مال نه بهره گیری از مال از مهم ترین آفات و آسیب هایی است که در روایات به آن توجه داده شده است. پیامبر(ص) می فرماید: اَوْحَى اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ اِلى مُوسى عليه‏السلام يا مُوسى لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمالِ وَ لا تَدَعْ ذِكْرى عَلى كُلِّ حالٍ فَاِنَّ كَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِى الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرْكَ ذِكرى يُقْسِى الْقُلوبَ؛ خداى عزّوجلّ به موسى عليه‏السلام وحى كرد: اى موسى! به زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ حالى مرا فراموش مكن، زيرا با زيادى ثروت گناهان فراموش مى‏شود و از ياد بردن من قساوت قلب مى‏آورد.( کافی، کلینی، الاسلامیه، ج2،ص497)

در آیات و روایات راه های دیگری چون صمت و سکوت، روزه ، شب بیداری و نماز شب و عمل به مستحبات و ترک متشابهات و شبهات و مانند آن ها بیان شده که به همین میزان در این جا بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا