اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

قلب در نگره امیرمومنان(ع)

samamosقلب در اصطلاح قرآنی مرکز ادارکی و عواطف و احساسات انسانی و تجلی گاه اسماء و صفات الهی و عرش خداوندی است. شناخت قلب به انسان کمک می کند تا در تزکیه نفس و درک کمالات به شکل بهتر و درست تری اقدام نماید. بر همین اساس نویسنده به سراغ یکی از برترین ها در ترجمان وحی و مفسران و مبینان قرآن یعنی امیرمومنان امام علی(ع) رفته است. آن چه به دنبال می آید تحلیل و تبیینی از نگرش های مولی الموحدین درباره اهمیت قلب و چگونگی تعامل انسان با این مرکز حیاتی است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اطوار و حالات گوناگون قلب و بهره گیری از آن

قلب انسانی نقش حیاتی در زندگی بشر دارد. خداوند در آیاتی از قرآن فقه و فهم را به قلب نسبت می دهد و می فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا؛ و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم. چرا كه‏ دلهايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمى‏كنند.(اعراف، آیه 179)

پس با آن که دوزخیان قلب و دل داشتند ولی از آن برای فهم حقایق هستی بهره ای نبرده اند. در آیه 87 سوره توبه نیز می فرماید: رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ؛ راضى شدند كه با خانه‏نشينان باشند، و بر دلهايشان مُهر زده شده است، در نتيجه قدرت درك ندارند.

در این آیه نیز تبیین می کند که چون قلوب آنان مهر خورده قدرت فهم حقایق و درک آن را ندارد، در حالی که اگر این گونه نبود، باید قلب حقایق را درک و فهم می کرد. همین مطلب در آیه 3 سوره منافقون نیز بیان شده است.

پس قلب نقش تعیین کننده ای در سعادت و شقاوت انسان ایفا می کند؛ زیرا فهم و درک حقایق به آن وابسته است و اگر به هر دلیل قلب نتواند مسئولیت خود را انجام دهد، باید گفت که آن انسان سعادت دنیوی و اخروی خود را از دست داده است.

از همین آیات و آیات دیگر قرآن به دست می آید که قلب آدمی، دارای اطوار و حالات گوناگونی است. خداوند در آیات قرآنی از حالات قلوب به عناوینی چون سلیم(شعراء، آیه 89)، مریض(بقره، آیه 10)، لاهی و مشغول به لهو(انبیاء، آیه 3)، رین و زنگار گرفته(مطففین ، آیه 14)، مطبوع(توبه، آیه 87)، مختوم(بقره، آیه 7) و مانند آن سخن گفته است.

این تغییر حالات و اطوار قلب به تطورات و اطوار و حالات نفس انسانی بستگی دارد؛ زیرا نفس انسانی به گونه آفریده شده که می تواند همه ماهیات موجودات دیگر را به شکلی در خود تحقق بخشد. از این روست که نفس انسانی با حفظ هویت فطری خود (روم، آیه 30) می تواند در مراتب هستی دو مسیر متقابل هم را در پیش گیرد به طوری که در مسیر صعودی و عروجی می تواند به جایگاهی برتر از فرشتگان و ملائکه مقرب در آید و با متاله و خدایی شدن، صفات خداوندی را در خود ظهور بخشیده(بقره، آیه 138) و در مقام مظهریت ربوبیت الهی در آید(آل عمران، آیه 79) و خلیفه الله شود (بقره، آیه 30) و در قاب قوسین او ادنی در مقام تدلی و تقرب در آید.(نجم، آیات 8 و 9) هم چنین در مسیر سقوط قرار گیرد و با دفن و دسیسه نفس و فطرت و قلب سلیم خویش(شمس، آیات 7 تا 10) اندک اندک سقوط کند و از انسانیت به حیوانیت و چارپایان(اعراف، آیه 179؛ فرقان، آیه 44) ، سپس به گیاهان و خار و خاشاک(همان؛ و نیز جن، آیه 15)، و سپس به سنگ های خارا و آتش زنه دوزخ تبدیل شود.(همان؛ بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6)

همین ظرفیت شگفت انگیز نفس انسانی موجب می شود با همه بساطت خود همه قوای هستی را در خود گردآورد و مظهریت تمام صفات و اسمای الهی باشد. این گونه است که نفس انسانی را به سبب حالات متقابل و متضاد و متناقض آن، نمی توان به سادگی درک کرد به طوری که مراتب آن تشکیکی و شک برانگیز است که نکند تنها این ها با هم اشتراک لفظی دارند نه اشتراک معنوی؛ زیرا مراتب متقابل و متناقض متاله و خدایی و خلیفه بودن کجا، و مراتب سنگ خارا و آتش زنه و چارپایی انسان و نفس انسانی کجا؟!

اما با این همه تفاوت ها و تضادها نمی توان گفت که نفس انسانی یک حقیقت نیست، بلکه همه آن یک حقیقت را تشکیل می دهند که دارای مراتب و درجات بسیار متنوع و متعدد است؛ یعنی همان مساله ای که درباره مراتب نور در شدت و ضعف گفته می شود در باره نفس نیز باید گفت. بر همین اساس است که مراتب ایمانی و تقوایی و علمی انسان نیز بسیار متنوع و متعدد است و قلب انسانی نیز از این مراتب تشکیکی متنوع به دور نیست. پس حالات و اطوار قلب را باید در این حوزه دید و تحلیل و تبیین کرد.

انسان تا زمانی که به کمال مطلق خود در مسیر کمالی و تعالی نرسیده و به سخن دیگر پیمانه اش پر نشده و اجل مسمای وی فرانرسیده است، هماره در حالات و مراتب گوناگون قرار داشته و سیر و سفر صعودی و سقوطی و عروجی و هبوطی می کند. از این روست که شما در خود این را به علم حضوری، شهودی و لدنی در می یابید که حالات و اطوار گوناگونی دارید که گاه گاه در حالت قبض است و گاه در حالت بسط. از این روست که قلب را باید شگفت انگیزترین عضو انسانی دانست. از نظر امام علی(ع) شگفتي دل آدمي چنان است که قابل توصیف نیست. ایشان در توصیف قلب و دل آدمی می فرماید: لقد علق بنياط هذا الانسان بضعة هي اعجب ما فيه و ذلك القلب ؛ همانا به رگي از رگ هاي تن آدمي پاره گوشتي آويخته است كه عجيب ترين اعضا اوست و آن دل اوست. (خطبه 108)

به هر حال، امیرمومنان امام علی(ع) در باره اطوار و تطورات و تحولات قلب می فرماید: ان للقلوب اقبالا و ادبارا؛ فاذا اقبلت فاحملوها علي النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها علي الفرائض ؛ همانا دل ها را در كار خير و عبادت، اقبال و ادباري است، هرگاه اقبال بدان دارند به كارهاي مستحب واداريد و هرگاه خسته و بدان پشت كرده اند به فرايض اكتفا كنيد.(نهج البلاغه ، حكمت 312)

البته آن حضرت(ع) ضمن بیان اطوار و حالات متضاد و متقابل قلب به این نکته نیز توجه می دهد که باید انسان خردمند از این اقبال های قلب به سوی حق و خیر و خوبی استفاده کرده و با استفاده از مستحبات زمینه را برای تزکیه و خودسازی قلب فراهم آورد. آن حضرت(ع) هم چنین به یک نکته روان شناسی بسیار مهم نیز توجه می دهد که در حالت ادباری قلب بهتر است که آن را خسته نکنید تا از همه چیز زده شود؛ اما از آن جایی که راه کردن اسب سرکش جایز نیست، او را به ریسمان واجبات نگه دارید و اجازه ندهید ریسمان پاره کرده و بگریزد. در حقیقت در تربیت خود و حتی دیگران باید به این نکته توجه داشت که حالات و اطوار گوناگون او می بایست مورد توجه قرار گیرد. در زمانی که بستر فراهم است باید بیش ترین بهره را از فرصت ها برد و در صورتی که بستر فراهم نیست، اجازه نداد که یله و رها باشد بلکه با محدودیتی که خود و دیگران را اذیت نکند و آزار نرساند، او را مهار و مدیریت کرد.

پس در روان شناسی تربیت باید به این نکته کلیدی توجه داشت که قلب حالات و اطوار متضادی دارد و نمی توان از افراد در همه شرایط یک انتظار را داشت. پس آزمون گیری و توجه به حالات و اطوار تربیت شونده بسیار مهم و اساسی است و نباید در همه حالات یک نوع عملکرد را از او خواست، بلکه با توجه به حالات و اطوار باید درخواست ها و برنامه ها شدت و ضعف یابد ولی هرگز شخص بی برنامه به حال خودش رها نشود.

از این جا می توان به نکته کلیدی در باره احکام خمسه نیز دست یافت. در حقیقت احکام پنج گانه شرعی که درفقه و تکالیف آمده است ناظر به حالات و اطوار قلب آدمی است و خداوند به این نکته روان شناختی نفس در احکام توجه داشته است؛ زیرا چنان که خداوند در آیه 30 سوره روم می فرماید برنامه و احکام شریعت اسلامی هماره بر اساس فطرت انسانی سامان یافته و تنظیم شده است. از این روست که خداوند عمل به واجبات و محرمات را در همه حال از شخص می خواهد و حتی اجازه نمی دهد که شخص در حال بیماری های سخت و شدید و نیز غرق شدن، واجبی چون نماز را ترک کند و از او می خواهد به هر شکلی شده آن را به جا آورد. در باره محرمات نیز همین سخت گیری وجود دارد؛ اما درباره مستحبات و مکروهات این گونه نیست، بلکه با توجه به حالات نفس و اقبال و ادبار قلب از انسان می خواهد تا به آن توجه یابند. در حقیقت در تشریع احکام شرعی پنج گانه خداوند همان طوری که به اخلاقیات توجه دارد، به حوزه روان شناختی توجه داشته و بر اساس و مطابق فطرت آدمی برنامه ها را تنظیم و سامان کرده است.

امیرمومنان(ع) با توجه به گرایش و گریزش های قلب از کسانی که می خواهند خود و دیگران را تزکیه و تربیت کنند، می خواهد که نفس را بر اساس این حالات و اطوار مهار و مدیریت کنند. ایشان در جایی دیگر می فرماید: ان للقلوب شهوة و اقبالا و ادبارا، فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها، فان القلب اذا اكره عمي؛ به راستي كه براي دل ها خواهش و پيش آمدن و پس رفتني است، از همان جايي كه درخواست و اقبال آن ها است با آن ها درآييد؛ زيرا اگر بر دل فشار آورده شود و با اكراه از او چيزي خواسته شود كور و بي نور شود و از كار مي ماند. (نهج البلاغه، حكمت 193)

انسان می بایست تمام تلاش خود را داشته باشد تا قلب را بر فطرت خود حفظ کند؛ زیرا این قلب است که عرش الله بوده و دریچه ای برای انسان به سوی همه مقامات و مراتب انسانی است. امام علی(ع) در باره نقش قلب در سعادت مندی بشر می فرماید: جعلنا الله و اياكم ممن يسعي بقلبه الي منازل الابرار برحمته ؛ خداوند ما و شما را به رحمت واسعه خود از جمله كساني قرار بدهد كه از دل براي منازل نيكوكاران مي كوشند. (خطبه 165)

از نظر آموزه های وحیانی اسلام ، قلب همان حقیقت انسان است. قلب همانی است که عرش الله است: قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن عرش الهی است. (بحارالأنوار، ج55، ص39) و بهترین ظرفی است که همه اسماء و صفات الهی را در خود تجلی و ظهور می دهد. پیغمبر اکرم (ص)است می فرماید: «قال رسول الله صلی الله‌علیه‌وآله‌وسلم : ان لله تعالی فی الارض أوانی الا و هی القلوب؛ برای خداوند، در روی زمین ظروفی است که این ظرف‌ها برای خود خدا است و آن ظروف‌، دل‌ها هستند.( میزان الحکمه ج5 ص217)

در حدیث قدسی نیز نبی معظم اسلام(ص) از حق تعالی نقل می کند که خداوند می فرمایند : ««لا یَسَعُنی أَرْضی وَ لا سَمائی وَ لکِنْ یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِن؛ زمین و آسمانم یعنی هیچ جا ، گنجایش مرا ندارد ولی قلب بنده مومنم که بنده حقیقی است گنجایش مرا داشته و می تواند محل تجلی ظهور کامل الهی باشد. (بحار الانوار، ج 55 ص 39 روایت 61 ؛ عوالی‏اللآلی ، ج4 ، ص 7)

این ظرف الهی تنها ظرفی است که هرگز پر نمی شود و هر چه بیش تر بر آن از برکات و صفات و اسمای الهی وارد شود، گنجایش بیش تری می یابد. از این روست که در قرآن آمده شما با شکر نعمت یعنی استفاده درست و مناسب از نعمت های الهی، در حقیقت به سعه وجودی و ظرفیت خود می افزاید.(ابراهیم، آیه 7) امام علی(ع) نیز می فرماید: ان هذه القلوب اوعية، فخيرها اوعاها ؛ اين دل ها ظرف هايي هستند و بهترين آن ها با گنجايش ترين آن هاست.(نهج البلاغه ، حكمت 147)

حالات ادباری قلب و درمان آن

چنان که گفته شد، قلب حالات و اطوار گوناگون متضاد و متقابلی دارد. قلب اگر بر طبیعت فطری خود باقی بماند هم قدرت تشخیص حق و باطل را دارد و حقایق را چنان که هست درک و فهم می کند و هم به طور فطری و طبیعی گرایش به خیر و گریزش از شرّ دارد.(شمس، آیات 7 تا 10 و آیات دیگر)

بر اساس آموزه های قرآنی تنها با ترک برخی از امور یعنی ترک محرمات که به عنوان گناه از آن تعبیر می شود، می توان قلب را در همان حال فطری و طبیعی خود حفظ کرد تا آینه حقایق و عرش الهی شود؛ اما انسان ها به طور طبیعی به دلیل خواسته های نفسانی و وسوسه شیطانی، گرفتار محرمات شده و با فجور خویش قلب را دچار زنگار و بیماری و مهرزدگی می کنند.

برای این که قلب هماره در همان حالات طبیعی و فطری باشد باید مراقبت شدیدی از آن به عمل آورد تا به سمت گناه تمایل نیابد و حتی در صورت تحقق حالت ادباری آن را مهار و مدیریت کرد. امام علی(ع) در این باره چنین توصیه و سفارش می کند: احي قلبك بالموعظة و امته بالزهادة، و قوة باليقين، و نوره بالحكمة ؛ قلبت را با موعظه زنده كن، هواي نفست را با زهد بميران، دلت را با يقين نيرومند و با حكمت و دانش نوراني نما.(خطبه ، نامه 31)

این که در آیات و روایات بر موعظه تاکید شده و از مردمان خواسته می شود تا هماره در ذکر امور خیر و حق تعالی باشند، از همین روست.

خداوند در آیات قرآنی بر این تاکید دارد که قلب همگان در حالت تسویه و اعتدال آفریده شده است. از همین رو، قلب کودکان و جوانان آمادگی بیش تری برای پذیرش حق و حقایق دارد؛ چنان که مومنان به حضرت موسی(ع) نیز همین جوانانی بودند که آمادگی طبیعی و فطری برای پذیرش حقیقت را داشته اند. (یونس، آیه 83) امیرمومنان امام علی(ع) درباره ویژگی های جوانان می فرماید: انما قلب الحدث كالارض الخالية، ما القي فيها من شيء قلبته. فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك، و يشتغل لبك؛ قلب جوان مثل زمين بكر است، هر بذري در آن انداختي قبولش مي كند به همين جهت قبل از اين كه قلبت سياه شود عقلت اشتغال گردد به اندرز گفتن براي تو عجله كردم تا با كوشش كامل آن را بپذيري.(نهج البلاغه، نامه 31)

هم چنین در این کلام از نقش اندرز و پند و موعظه برای حفظ قلب بر حالت تسویه و اعتدال تاکید شده است. پس کودکان و نوجوانان برای پذیرش نکات اخلاقی و راهنمایی به کارهای خیر و خوب آمادگی بیش تری داشته و موعظه پذیرتر هستند. پس باید از این حالت آنان به خوبی سود جست.

انسان با ترک محرمات بهترین کاری که انجام می دهد حفظ قلب بر فطرت است. از آن جایی که بدترین بیماری در انسان بیماری قلب است؛ زیرا کسی که قلبی بیمار دارد حقایق هستی را وارونه و واژگونه درک و فهم می کند، و با این کار به همه وجود خود آسیب می رساند، حفظ صحت و سلامت قلب به معنای حفظ سلامتی همه وجود است. از همین امام علی(ع) می فرماید: افضل من صحة البدن، تقوي القلب ؛ پرهيزگاري دل از سلامتي بدن برتر است. (نهج البلاغه، حكمت 388)

انسان اگر مراقب نباشد تا قلب بر فطرت خود باقی بماند، با هر گناه و خطای موجبات دفن و دسیسه قلب را فراهم می آورد تا جایی که قلب در زیر خروارها خاک گناه دفن شده و به نوعی شبیه مرده می شود؛ یعنی میت الاحیاء و مرده به ظاهر زنده است که راه می رود و می خورد ولی درک و فهمی از هستی و حقایق آن ندارد تا به سوی حقایق و خیرات برود. چنین قلبی است که موجبات رفتن انسان را به سمت و سوی دوزخ فراهم می آورد. امیرمومنان امام علی(ع) فرموده است: من قل ورعة مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار ؛ هر كه پارسايي اش كم شد، دلش مرده شود و دل مرده به دوزخ رود. (نهج البلاغه، حكمت 349)

اگر قلب بیدار و آگاه باشد و بر فطرت الهی خود باقی بماند؛ چنین قلبی بسیار برای آدمی کارساز خواهد بود، اما اگر آن را گرفتار دل مردگی کند به طور طبیعی بسیار زیان خواهد کرد؛ چنان که امام علی(ع) درباره نتيجه قلب در زندگی و سرنوشت آدمی می فرماید: الناظر بالقلب، العامل بالبصر، يكون مبتدا عمله ان يعلم: اعمله عليه ام له؟! فان كان له مضي فيه، و ان كان عليه وقف عنه؛ كسي كه با بينايي دلش مي نگرد و با بصيرت عمل مي كند، آغاز كارش اين است كه بايد بداند آيا عمل او به ضرر اوست يا به نفع او. اگر به سود اوست حركت خود را انجام بدهد و اگر به زيان اوست از حركت در مسيري كه به زيان او مي انجامد باز ايستد. (خطبه 154)

از نظر امام علی(ع) قلب در حالت تسویه و فطرت خود حقایق را به درستی می شناسد و درک می کند و گرایش بدان پیدا می کند. از این رو، دل های فطری به سوی خدا و دین اسلام که دین فطرت است(روم، ایه 30) گرایش دارند؛ اما مشکل این است که بسیاری از دل های مردم بیمار شده و به گناه زنگار گرفته یا مختوم و مدسوس و مدفون شده است. از این روست که امام درباره علت رفتارهای نادرست مردم در قبال دین و حق و خدا می فرماید: لو فكروا في عظيم القدرة و جسيم النعمة، لرجعوا الي الطريق، و خافوا عذاب الحريق، ولكن القلوب عليلة، والبصائر مدخولة ؛ اگر انسان ها در عظمت خداوند و بزرگي نعمت او مي انديشيدند، قطعا به راه راست (كه از آن منحرف شده اند) برمي گشتند، ولي دل ها بيمار است و ديده ها مختل. (خطبه 185)

آن حضرت (ع)در جایی دیگر درباره نتيجه سنگ دلي انسان می فرماید: القلوب قاسية عن حظها، لاهية عن رشدها، سالكة في غير مضمارها! كان المعني سواها، و كان الرشد في احراز دنياها ؛ دل هاي شما را قساوت گرفته و آن ها را از برخورداري از حظ و نصيبي كه (در اين زندگاني بايد به دست بياورند) محروم ساخته و از رشدي كه شايسته آن دل ها بوده است برگردانده و به لهو و لعب مشغولشان نموده ايد، دل هاي شما راهي را پيش گرفته اند كه ميدان حركت اصلي آن ها نيست، گويي رشد و كمال براي آن دل ها در اين زندگاني هدف گيري شده است و گويي رشد اين دل ها در به دست آوردن خواسته هاي دنيوي آن ها است.(خطبه 83)

هم چنین در جایی دیگر درباره پرده دلهای مردمان بیماردل می فرماید: من لج و تمادي فهو الراكس الذي ران الله علي قلبه، و صارت دائرة السوء علي راسه ؛ آن كس كه در لجاجت خود پا فشرد، خدا پرده ناآگاهي بر جان او كشيد و بلاي تيره روزي گرد سرش گردانيد. (نامه 58)

انسان می بایست بسیار مواظبت کند تا از دریچه هایی که قلب با دنیا ارتباط برقرار می کند هر چیزی وارد نشود. حواس آدمی ابزارهایی برای قلب است که از دریچه آن با دنیای مادی ارتباط برقرار می کند. البته ابزارهای قلب تنها همین ابزارهای حسی چون گوش و چشم و مانند آن ها نیست، بلکه ابزارهای دیگری غیر حسی و مادی دارد که از راه آن الهامات فجوری و تقوایی را نیز به دست می آورد؛ اما از آن جایی که بیش تر مردم با همین حواس با دنیای مادی و محسوس ارتباط برقرار می کنند، شخص باید مواظب و مراقب باشد که هر چیزیرا نبیند و نشنود. امام علی(ع) در باره نقش ابزارهای حسی در کسب معلومات و گرایش های قلب می فرماید: القلب مصحف البصر؛ قلب، لوح چشم است. (نهج البلاغه، حكمت 409)

پس از نظر آن حضرت(ع) هر چه را چشم بيند، دل آن را ثبت مي كند ؛ یعنی هر آن چه دیده بیند دل کند یاد. پس باید انسان نظر به هر چیزی نکند؛ یعنی نگاه کردن گذرا و شنیدن بی اراده شاید امری طبیعی باشد ولی نباید این را به نظر و رویت تبدیل کند و یا به استماع بپردازد. انسان با نگاه و شنیدن به امور خبیث و ناپاک می تواند قلب خویش را سیاه و تباه سازد. بنابراین، باید خیلی مراقب شنیده ها و دیده های خودش باشد. با این گناهان است که قلب بسته و غلف و قفل می شود و پرده ای بر دل آویخته شده که او را ناتوان از دیدار حقایق می کند. امام (ع) در نامه ای به معاویه وضعیت اسف بار قلب او را این گونه تبیین و توصیف می کند: من كتاب له الي معاوية: انك والله ما علمت الاغلف القلب المقارب العقل ؛ به خدا سوگند، من تو را اين طور شناخته ام كه قلبت از درك بازمانده و فكرت ضعيف است. (نهج البلاغه ، نامه 64)

از نظر امام امیرمومنان علی(ع) یکی از دلایل دل مردگي، همانا دیدنی ها و شنیدنی های انسان است. از همین روست که بر این اصل تاکید می شود که دیده بر چیز نگشاید و به هر چیزی گوش ندهید بلکه دیدنی ها و شنیدنی ها خود را مهار و مدیریت کنید و از خداوند بخواهید تا چشم و گوش شما را جز به خیر نگشاید. امام علی(ع) در این باره فرموده است: من عشق شيئا اعشي بصره، و امرض قلبه، فهو ينظر بعين غير صحيحة، و يسمع باذن غير سميعة، قد خرقت الشهوات عقله و اماتت الدنيا قلبه ؛ هر كس كه به چيزي عشق بورزد، بينايي اش را مختل و قلبش بيمار مي شود. (اين عاشق كه بينايي و دل را از دست داده است) با چشمي مختل مي نگرد و با گوشي ناشنوا مي شود، شهوات، عقل اين عاشق خودباخته را ضايع و دنيا قلبش را ميرانده است.(نهج البلاغه، خطبه 109)

برای درمان قلب بیمار باید کاری کرد که از جمله آن ها استغفار و توبه از گناهان و دل به موعظه و نصحیت سپردن است. ذکر الهی و یادکرد خداوند به هر شکلی و نیز توجه به خداوند و مبارزه با ظالمان و ستمگران از راه هایی است که می توان قلب بیمار را درمان کرد و روشني بخشید. امام امیرمومنان علی(ع) می فرماید: من انكره بالسيف لتكون كلمة الله هي العليا و كلمة الظالمين هي السفلي، فذلك الذي اصاب سبيل الهدي، و قام علي الطريق و نور في قلبه اليقين ؛ هر كس با شمشير، تجاوزي را انكار كند، تا مشيت و سخن خداوندي بالاتر از همه چيز قرار بگيرد و كلمه (مشيت و سخن) ستمكاران در پست ترين درجات، اين شخصي است كه راه هدايت را پيش گرفته و بر طريق حق قائم است و يقين قلبش را منور ساخته است. (نهج البلاغه، حكمت 373)

از کارهایی که قلب را بیمار می کند، غرور است. در روایت است: من كتابه للاشتر لما ولاه علي مصر: لا تقولن اني مؤمر، آمر فاطاع؛ فان ذلك ادغال في القلب، و منكهة للدين ؛ امام عليه السلام در نامه به مالك اشتر هنگامي كه وي را والي مصر ساخته بود فرمودند: نبايد بگويي من نيرومندم امر مي كنم و دستورهایم اجرا مي شود؛ زيرا اين روش موجب فساد فكر، ضعف دين و به انحراف نزديك شدن است. (نهج البلاغه، نامه 53)

از دیگر کارهایی که می تواند موجب شود تا قلب نرم و پذیرای حق باشد، توجه به اموری است که به ظاهر مهم نیست. هر کاری که به شکل مستحب و در قالب ریاضت تن انجام می گیرد موجب ریاضت روان نیز می شود. در روایت است: رئي عليه ازار خلق مرقوع فقيل له في ذلك ، فقال عليه السلام: يخشع له القلب، و تذل به النفس، و يقتدي به المؤمنون .

بر تن اميرالمؤمنين عليه السلام جامه اي كهنه و وصله دار ديده شد، در اين باره از آن حضرت سؤال كردند، در پاسخ فرمودند: اين جامه اي است كه دل در برابر آن خشوع و فروتني مي كند، نفس در برابر آن خوار مي گردد، مومنان (در پوشيدن چنين جامه اي) از آن پيروي مي نمايند و فروتن مي گردند. (نهج البلاغه، حكمت 103)

این که در آیات و روایات بر اذکار به ویژه ذکر الله تاکید شده برای آن است که صيقل دهنده دل ها و قلوب آدمی است و اگر زنگاری بر دل نشسته باشد این ذکرها آن را می زداید و برطرف می کند. امام علی(ع) می فرماید: ان الله سبحانه و تعالي، جعل الذكر جلا للقلوب، تسمع به بعد الوقرة ؛ قطعي است كه خداوند سبحان ذكر را عامل صيقل كردن دل ها قرار داده است كه به وسيله آن پس از سنگيني گوش بشنود. (نهج البلاغه ، خطبه 222)

در حالتی که قلب ادبار دارد و یا احساس ملالت و خستگی می کند باید با دوا و داروی خاص آن دل خسته و ملول را سرزنده کرد. امام در این باره چنین توصیه می کند: ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان؛ فابتغوا لها طرائف الحكم ؛ همانا اين دل ها خسته و افسرده مي شود، به همان گونه كه بدن ها خسته و افسرده مي گردند. پس براي آن ها، حكمت و دانش هاي تازه و دل نواز طلب كنيد تا خستگي و افسردگي آن ها، برطرف شود. (نهج البلاغه، حكمت 91)

از دیگر کارهای که می توان برای زنده نگه داشت دل انجام داد و یا دلی را از مردگی بیرون آورد و زنده کرد، یادکرد مرگ است. امام علی (ع) در این باره می فرماید: اعلموا! انه ليس من شيء الا و يكاد صاحبه يشبع منه و يمله الا الحياة فانه لا يجد في الموت راحة. و انما ذلك بمنزلة الحكمة التي هي حياة للقلب الميت، و بصر للعين العميا، و سمع للاذن الصما؛ بدانيد! كه هيچ چيزي در اين دنيا وجود ندارد مگر اين كه صاحبش از آن سير مي شود (و با تكرار و استمرارش) به ملالت خاطر دچار مي گردد، مگر از زندگي؛ زيرا شخص زنده را راحتي را در مرگ نمي بيند و جز اين نيست كه بيم از مرگ به منزله حكمت است كه حيات قلب مرده است و بينايي است براي چشم نابينا و شنوايي است براي گوش كر. (خطبه 133)

البته انسان باید هماره مراقب باشد تا به بیماری انحراف دل گرفتار نشود؛ زیرا انسان تا زمانی که در دنیا است در معرض خطر و انحراف و بیماری دل و قلب است. امام (ع) می فرماید: ياتي بعد ذلك طالع الفتنة الرجوف، و القاصمة الزحوف، فتزيع قلوب بعد استقامة، و تضل رجال بعد سلامة!؛ طلايه فتنه اضطراب انگيز و شكننده و خزنده (از راه) مي رسد، پس دل هايي كه پيش از آن با استقامت بودند مي لغزند و مرداني پس از سلامت نفس ‍ گمراه مي گردند. (خطبه 151)

انسان برای درمان باید نزد طبيب عالميان برود که همان قرآن و پیامبر(ص) است؛ زیرا خداوند قرآن را کتاب شفا و درمان دانسته است.(یونس، آیه 57؛ اسراء، آیه 82؛ فصلت، آیه 44) پیامبر(ص)با این نسخه الهی شفا بخش در جوامع بشری به گردش در آمده و می کوشد با حضور در خانه بیماران آنان را درمان کند. امام علی(ع) در باره این نقش پیامبر(ص) می فرماید: طبيب دوار بطبه، قد احكم مراهمه، و احمي مواسمه؛ يضع ذلك حيث الحاجة اليه؛ من قلوب عمي، و آذان صم، و السنة بكم؛ متتبع بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحيرة ؛ (پيامبر) طبيبي است با طب خود سخت به دنبال نيازمندان به طبابت روحي مي گردد. مرهم هاي شفابخش خود را محكم نموده و وسايل داغ كرددن را گرم كرده. اين طبيب مداواي حاذقانه خود را در هر مورد كه نياز باشد، از دل هاي كور و گوش هاي كر و زبان هاي لال ، با دواي تعبيه شده اي (براي بيمار) دارد. در جستجوي موارد غفلت و جايگاه هاي حيرت است. (خطبه 108)

پس کسانی که مسئولیت پیامبری را به دوش دارند نیز می بایست این گونه پزشک دورگردی باشند که به سراغ بیماران می روند و آنان را درمان می کنند.

برای درمان بیماردلان بهترین شیوه رحمت و مهر و الفت است. پیامبر(ص) به عنوان رحمه للعالمین با الفت و مهر و محبت بود که دل های سرد و مرده عصر خود را زنده کرد و در عوالم تا امروز وفردا جان و روح تازه ای دمیده است.(آل عمران، ایه 159؛ انبیاء، آیه 107؛ انفال، آیه 63) خوي وحشي در دل مردان را باید با محبت رام و فرمان بر کرد؛ چنان که پیامبر(ص) انجام داد وامام علی(ع) فرموده است: قلوب الرجال وحشية، فمن تالفها اقبلت عليه؛ دل هاي مردان همچون حيوانات وحشي است، هر كس از در مهر درآيد با او الفت گيرند. (حكمت 50)

البته نباید به ظاهر آدم ها نگریست و قضاوت کرد؛ زیرا بسیاری از مردم مردگان به ظاهر زنده و به تعبیر امام «میت الاحیاء » هستند. آنان به ظاهر گوش و چشم و قلب دارند ولی از آن بهره ای نمی برند؛ چنان که خداوند درباره آنان در آیاتی چون 179 سوره اعراف می فرماید. امام علی(ع) نیز در این باره هشدار می دهد و می فرماید: ما كل ذي قلب بلبيب، و لا كل ذي سمع بسميع؛ ولاكل ذي ناظر ببصير؛ بدانيد كه هر صاحب قلبي از خرد برخوردار نيست، چنان چه هر دارنده گوشي شنوا نبوده و هر ناظري بينا نيست. (خطبه 88)

از نظر امام علی(ع) آماده ساختن گوش دل مردمان یک هنری است که باید برای رسیدن به هدف آن را به کار گرفت. امام علی(ع) می فرماید: انما مثلي بينكم كمثل السراج في الظلمة، يستضيء به من ولجها. فاسمعوا ايها الناس! وعوا و احضروا آذان قلوبكم تفهموا؛ جز اين نيست كه مثل من ميان شما مانند چراغ در تاريكي است، آن كسي كه به حيطه روشنايي آن داخل شود، از نور آن برخوردار گردد. بشنويد اي مردم! و بپذيريد و گوش هاي دل را نزديك كنيد و بفهميد!(خطبه 187)

از کارهای که می توان برای زنده دلی خود و دیگران استفاده کرد و قلب را بر فطرت زنده نگه داشت یا درمان کرد، شاد کردن دل های دیگران با کارهای خیر و خوب است. امام علی(ع) می فرماید: والذي وسع سمعه الاصوات، ما من احد اودع قلبا سرور الا و خلق الله له من ذلك السرور لطفا. فاذا نزلت به نائبة جري اليها كالما في انحداره حتي يطردها عنه كما تطرد غريبة الابل ؛ سوگند به آن كه همه آواها را مي شنود هيچ كس دلي را شادمان نسازد مگر آن كه خداوند از آن شادماني لطفي بيافريند و بدان گاه كه گرفتاري و مصيبتي بدو رسد آن لطف، همچون آبي كه در نشيب روان گردد، به سوي آن مصيبت و گرفتاري سرازير شود و آن را از او دور گرداند. همچنان كه شتر غريبه (از ميان رمه شتران) رانده مي شود. (نهج البلاغه، حكمت 257)

آن چه بیان شده تنها گوشه ای از حقایق و اطوار و حالات اقبالی و ادباری و سلامت و بیماری قلب و راه های مراقبت و درمان قلب است. از آن چه بیان شده به دست می آید که حقیقت انسان در همان قلب او است و باید خیلی مراقبت این گنج عظیم الهی باشد تا سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت خویش را تضمین کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا