شعر و داستان
قسمت ازلی
هیچ کس نمی داند، این راز نهانی را
امروز که بر آرد جان، فردا که دهد جان را؟
در حکم ازلی آمد هر چیز چه خواهد شد
در اندیشه امروز است عاقل نه فردا را
امروز بمیرد برگ، فردا بر آید کاه
هر برگ فرو افتد بر حکم خدایش را
بر داشته های خود، دلشاد مباید بود
این قسمت ما باشد، الطاف خدای ما
از دست برفت چیزی، دلخور مباید شد
چون کیفری هم باشد، حکم است خدای ما
در دفتر حق بنگر، حکم ازلی چون است
یا نام تو بر شاهی یا فقر سرا پا را
بر نصرت حق باشد این ناصر دیوانه
گردن بنهد هم او، این حکم خدایش را