اجتماعیاخلاقی - تربیتیاقتصادیمعارف قرآنیمقالات

قرض الحسنه؛ رستگاري بزرگ

samamosزندگي اجتماعي اقتضائاتي دارد كه از جمله آنها همكاري و پاسخ به نيازهاي همنوع است. انسان به گونه اي آفريده شده كه دست كم در حوزه عاطفه و احساسات، نيازمند محبت و مودت ديگري است. اين وابستگي انسان به همنوع موجب مي شود تا ارتباطات انساني معنا و مفهومي ديگر بگيرد.

از جمله نيازهاي انساني، نيازهاي مادي است؛ ولي از آن جايي كه شرايط زيستي براي همگان يكسان نيست، برخي نياز بيشتري به كمك و ياري ديگران دارند. پاسخ گويي به اين نياز مادي مي تواند به اشكال چندي صورت گيرد. برخي در برابر كمكي كه مي كنند، چيزي نمي خواهند كه اين را ايثار، احسان و بخشش مي گويند؛ برخي ديگر، كمك متقابلي در همان حد و اندازه مي خواهند؛ و اما برخي ديگر، فراتر از كمكي كه كرده اند متوقع هستند و بر اين كار الزام مي كنند.آنچه در فرهنگ اسلامي از آن به نزول خواري و رباخواري ياد مي شود، همان رفتار گروه سوم است كه خداوند از آن نهي كرده و به عنوان محاربه و جنگ با خدا از آن ياد نموده است.

رفتار گروه دوم به عنوان قرض الحسنه يا وام نيكو مي باشد كه همانند رفتار گروه اول از سوي خداوند ستوده شده است.

نويسنده درا ين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآن بر آن شده تا نقش و تأثير وام نيك يا همان قرض الحسنه را در زندگي مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي انسان و جامعه تبيين نمايد.

قرض الحسنه، همياري عمومي در اجراي عدالت

يكي از مفاهيم اصلي و كليدي در فرهنگ اسلامي، عدالت است. خداوند در آياتي از جمله آيه25 سوره حديد، دعوت به عدالت و اجراي آن از سوي توده هاي مردم بواسطه مديريت قوانين وحياني و عقلاني از سوي انسان هاي كامل را از وظايف همه پيامبران و يكي از مأموريت ها و اهداف بعثت دانسته است؛ زيرا دست يابي به جامعه اي برابر و فرصت هاي يكسان براي متاله و خدايي و رباني شدن و رسيدن به قله خلافت الهي و مظهر ربوبي تنها در سايه سار عدالت امكان پذير است.

خداوند خواهان عدالت در همه ابعاد و اشكال مختلف است و عدالت فراگير و همگاني را خواهان است. از اين رو اصل عدالت، اصل حاكم بر تمامي قوانين و احكام اسلامي است، به گونه اي كه اگر حكمي برخلاف عدالت باشد، از گردونه خارج مي شود و اجراي آن متوقف مي گردد؛ زيرا يا از ريشه باطل بوده يا اينكه شرايط اجرايي خود را از دست داده است؛ چراكه هيچ حكمي نمي تواند بر اصل عدالت حاكم شود و آن را مردود يا تعطيل نمايد.

روش هاي گوناگوني از سوي خداوند براي اجراي عدالت فراگير و كامل، اتخاذ و به كار گرفته شده است. به عنوان نمونه قانون «في» و «انفال» از سوي خداوند صادر شده تا از هرگونه گردش نامناسب و غيرعادلانه سرمايه در جامعه جلوگيري شود و سرمايه هاي مادي دنيوي به طور عادلانه در دسترس و اختيار همگان قرار گيرد و از انباشت سرمايه و ثروت در دست سرمايه داران و ثروتمندان و اغنياء جلوگيري به عمل آيد. (حشر، آيه7)

از جمله روش هاي ديگري كه از سوي خداوند براي تحقق عدالت همه سويه مورد توجه و تأكيد قرار گرفته، وام و قرض نيك به جاي وام مضاعف و رباخواري است كه وام قبيح و زشت بلكه گناه بلكه جنگ با خداوند دانسته شده است. هدف از وام بي بهره يا همان قرض الحسنه، ايجاد شرايط عادلانه در توزيع ثروت و سرمايه و بهره مندي همگان از سرمايه هاي دنيوي براي بهبود شرايط زيستي و فراهم آوري بستر لازم و مناسب براي خدايي و رباني گشتن است.

قرض الحسنه و وام بي بهره به سبب اين كه از سوي همه افراد جامعه در همه سطوح مالي و ثروت انجام مي گيرد، نوعي همياري عمومي در اجراي عدالت مادي و اقتصادي است؛ زيرا هر كسي با توجه به ميزان ثروت و قدرت اقتصادي خود، به ديگري كمك مي كند تا وضعيت زندگي دیگر را همانند زندگی خويش را بهبود بخشد و نيازهاي مادي دیگرن را نیز برآورده سازد. از اين رو از سوي خداوند اين عمل بسيار ستوده و تشويق شده و حتي مهم تر و باارزش تر از احسان و بخشش دانسته شده است؛ زيرا در بخشش و احسان، شخص مبلغي را در اختيار مي گيرد و آن را مصرف مي كند؛ ولي در وام نيك و بي بهره، شخص گيرنده خود را موظف به پرداخت اصل وام مي داند، از اين رو، وام گيرنده آن را سرمايه خويش قرار مي دهد تا افزون بر برآوردن نيازهايش، امكان پرداخت اصل وام را بيابد.

به سخن ديگر، وام بي بهره و قرض الحسنه به افرادكم درآمد و نيازمند كمك مي كند تا در حوزه توليد دست به تلاش زنند و در آباداني زمين نقش ايفا نمايند. لذا همه افراد جامعه دست در دست هم به ساخت تمدني و آباداني جامعه كمك مي كنند.

انگيزه بازگرداندن اصل وام، شخص گيرنده وام را به تلاش وامي دارد و وام را سرمايه توليد مي كند؛ اين درحالي است كه در بخشش چنين اتفاقي نمي افتد و شخص اصل وام را مصرف كرده و در چرخه توليد وارد نمي سازد. اين گونه است كه اين دسته افراد به عنوان سربار جامعه تنها به مصرف مي پردازند و در چرخه توليد و آباداني و تمدن سازي جامعه مشاركت نداشته يا مشاركت فعال نخواهند داشت. از اين رو در روايات پاداش بخشش احسان ده برابر و پاداش قرض الحسنه و وام بي بهره هيجده برابر دانسته شده است.

امام صادق(ع) در اين باره فرموده است: مكتوب علي الجنه: الصدقه بعشر، و القرض بثمانيه عشر، و انما صار القرض افضل من الصدقه لان المستقرض لا يستقرض الا من حاجه، و قد يطلب الصدقه من لايحتاج اليها؛ بر در بهشت نوشته شده: پاداش صدقه ده برابر، ولي پاداش قرض، هيجده برابر است. آنگاه فرمود: پاداش قرض از اين رو بر پاداش صدقه بيشتر است كه قرض گيرنده جز از روي نياز قرض نمي گيرد، ولي صدقه گيرنده گاهي با اينكه نياز ندارد، صدقه مي گيرد. (بحار الانوار، ج 103، ص 139)

وام بي بهره در فقه اسلامي

قرض در لغت به معناي بريدن است. از اين رو به قيچي برنده، مقراض مي گويند. قرض مالي به معناي بريدن از بخشي از مال و دادن و بخشش آن به ديگري است به شرط آن كه قرض دهنده بتواند آن را بازپس گيرد. (صحاح اللغه، ج 3، ص 1102 و تاج العروس، ج 10، ص 137)

در اصطلاح فقه اسلامي، قرض، تمليك مال به ديگري با ضمانت است به اينكه بر عهده قرض گيرنده، بازگرداندن مال باشد؛ اعم از اينكه عين يا مثل و يا قيمت آن باشد. (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 1، ص 599)

استعمال اين واژه در وام بدون بهره، از اين روست كه انسان وقتي مي تواند به چنين كار نيكي توفيق يابد كه دلبستگي به مال و ثروت را از خود قطع كند، وگرنه به چنين توفيقي نخواهد رسيد؛ به معناي ديگر، بريدن از مال و ثروت به اين است كه قرض دهنده قسمتي از اموالش را جدا كرده و به قرض گيرنده مي دهد. اين واژه اين معنا را به انسان القا مي كند كه توفيق به انفاق هاي مالي به بريدگي و وارستگي انسان بستگي دارد؛ چرا كه اگر انسان به ثروت دنيا وابسته باشد و از آن دل نكند، هرگز حاضر نمي شود به انسان نيازمندي وام بدو ن بهره بدهد.

در قرآن، سيزده بار با واژه هاي گوناگون، سخن از قرض به ميان آمده و برآن تأكيد شده است. در هر جا كه كلمه «قرض» آمده به دنبال آن كلمه «حسنا» نيز آمده است. (مانند آيه 245 سوره بقره، 12 سوره مائده و 11 و 18 سوره حديد، 17 سوره تغابن و 20 سوره مزمل.) از اين رو در اسلام به وام بي بهره «قرض الحسنه» مي گويند. اين تركيب بيانگر آن است كه قرض دادن بايد به صورت نيكو انجام شود. نيكويي آن را مي توان از چند جهت تصور كرد: 1- آبرومندانه باشد. 2- بي منت باشد. 3- بدون چشمداشت به سود و بهره باشد. 4- براي خشنودي خدا باشد. 5- از روي ميل و علاقه باشد.

به نظر مي رسد، قرض الحسنه در برابر قرض السيئه قرار مي گيرد كه همان رباخواري و نزول خواري است؛ زيرا شرايط اين قرض زشت و بد، موجب مي شود تا وام گيرنده هر آنچه به دست مي آورد بلكه فراتر از آن را در اختيار وام دهنده بگذارد و روز به روز وضعيت وي بدتر از گذشته شود؛ چرا كه مي بايست اضعاف مضاعف آنچه گرفته بدهد تا رضايت وام دهنده را تامين كند.

البته برخي قرض الحسنه را از آن رو وام نيك دانسته اند كه وام دهنده به انسان هاي محتاج به صورت حقيقي قرض مي دهد و مالش را جدا مي كند و در اختيار آنان مي گذارد (زبده البيان، محقق اردبيلي، ص 572) اصطلاح فقهي قرض الحسنه نيز همين معناست. نسبت اين معنا از قرض الحسنه با دين، رابطه عموم و خصوص است؛ زيرا دين، مالي است كلي كه در ذمه فرد ثابت مي شود؛ حال چه اين دين به وسيله اقتراض و وام گرفتن باشد يا از طريق ديگر برگردن او ثابت شود. (تحريرالوسيله، ج 1، ص 595)

در كاربردهاي قرآني قرض الحسنه داراي معناي فراگيري است كه شامل همه انفاقات مي شود، بنابراين، معناي قرض الحسنه در فقه اخص از معناي آن در آيات قرآني است. (التبيان، ج 9، ص 529؛ مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 607؛ ج 9 و 10، ص 358)

خداوند، سپاسگزار قرض نيكودهنده

وام ربوي، وامي است كه وام دهنده با پول و ثروت خويش، كار مي كند. اين گونه وامها به سبب اينكه در چرخه توليد اختلال ايجاد مي كند، از نظر اسلامي مردود شمرده شده و برخلاف حكم خردمندان و عقلاء بوده و شريعت اسلامي آن را تخطئه كرده است.

اصولا اقتصاد سالم، اقتصاد توليد و گردش سالم ثروت در ميان همه اقشار مردم است؛ در حالي كه وام ربوي اجازه نمي دهد تا اين جريان به شكل ناسالم خود ادامه يابد.

در وام ربوي، نزول خوار و ربادهنده بدون تلاش، به انباشت ثروت مردم مبادرت مي ورزد و پول را كه ابزار مبادلات اقتصادي است به عنوان كالا خريد و فروش مي كند. در حالي كه نمي توان ابزار مبادله را به عنوان خود كالا قرار داد.

از آنجايي كه نزول خوار در وام ربوي در انديشه انباشت مضاعف ثروت و سرمايه خويش است، خداوند وام بي بهره را مايه بركت دانسته و وعده پاداش مضاعف را به وام دهنده مي دهد. به سخن ديگر، از نظر خداوند، تضاعف سرمايه و ثروت از طريق نزول خواري به دست نمي آيد، بلكه ازطريق وام بي بهره تحقق مي يابد؛ زيرا خداوند رب العالمين است و ربوبيت او موجب ميشود كه افزايش واقعي ثروت و سرمايه در وام بي بهره باشد.

وام بي بهره، به سبب اينكه فرصت هاي برابر براي همگان فراهم مي آورد و محبت و مودت را در ميان افراد جامعه مي افزايد و همكاري را به همدلي تبديل مي كند، از سوي خداوند امري محبوب و پسنديده دانسته شده و وعده پاداش مضاعف به وام دهنده داده شده است. (بقره، آيه 245)

خداوند وام بي بهره را پيش از گرفتن وام گيرنده در دست مي گيرد و موجبات بركت و بهره مندي وام دهنده از وام مي شود؛ زيرا اين وام موجبات شكر و سپاس خداوندي را فراهم مي آورد. (تغابن، آيه 17)

به سخن ديگر، در وام بي بهره، خداوند است كه از بنده وام دهنده خويش تشكر و سپاس به عمل مي آورد (همان) اين درحالي است كه همه وجود و امكانات هر آفريده اي از آن خداوند است كه مالك حقيقي جان و مال بنده، اوست، با اين همه، اين خداوند است كه از بنده خويش تشكر مي كند و به سپاس از وي مي پردازد كه چنين اقدام خيرخواهانه و عادلانه اي انجام داده و در مقام مجراي فيض الهي نشسته است.

ازنظر قرآن، پرداخت وام بي بهره همانند هر عبادت محض ديگري چون نماز و زكات است؛ از اين رو وام بي بهره و قرض الحسنه را در كنار اقامه نماز و پرداخت زكات قرار داده و به انجام اين سه گانه عبادي فرمان مي دهد. (مزمل، آيه 20)

از آن جايي كه وام بي بهره و قرض الحسنه از جمله عباديات است؛ از شرايط مطلوبيت و حسن آن اخلاص در عمل دانسته شده است. (بقره، آيه 245 و مائده، آيه 12 و حديد، آيه11 و مزمل آيه20)، زيرا خداوند دراين آيات اين وام دهي را قرض و وام دهي به خداوند دانسته و مي فرمايد: يقرض الله، به خداوند قرض مي دهد، يا اقرضتم الله، به خدا قرض داديد و يا به خدا قرض بدهيد. (زبده البيان، ص572)

به سخن ديگر، وام بي بهره خود داراي حسن فعلي است و عملي صالح و نيك شمرده مي شود، اگر اين حسن فعلي با حسن فاعلي و نيت اخلاص و قرض به خداوند همراه شود، از مطلوبيت بالايي برخوردار خواهدشد و اثرات شگرفي در زندگي دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي شخص و جامعه به جا خواهدگذاشت.

همين اخلاص و قرض دهي به خداوند و حسن فاعلي، موجب مي شود تا وام دهنده نسبت به وام گيرنده سخت گير نباشد و در صورت ناتواني در پرداخت درموعد مقرر به او مهلت مي دهد يا درصورت عدم تمكن مالي از پرداخت، نسبت به گرفتن آن خودداري مي كند و وام را بر او مي بخشد. (بقره آيه 280)

از نظر خداوند، مهلت دادن به وام گيرنده و بدهكار تنگدست تا هنگام توانايي و قدرت پرداخت بدهي خويش، امري واجب و عفو و بخشش نسبت به ناتوان امري مستحب است. (همان)

اگر كسي با چنين حسن فاعلي و اخلاص با وام بهره برخورد كند، خداوند نه تنها گناهان وي را مي بخشد (حديد، آيه 11 و تغابن، آيه 17) و سيئات و زشتي هاي اعمالش را مي پوشاند (مائده، آيه 21) بلكه به او پاداش عظيم و كريمانه اي مي بخشد (حديد، آيات 11 و 18) و اضعاف مضاعف از خزانه غيب خود به او عطا مي كند و به شكل نامحدود و غير قابل شمارش پاداش براي او در نظر مي گيرد (بقره، آيه 245) و در قيامت از فوز عظيم و رستگاري بزرگ و كاميابي در بهشت جاودان بهره مند مي سازد (مائده آيه 12 و حديد، آيات 11 و 21)

از اين رو خداوند از بندگان خويش مي خواهد تا ديگران را در آشكار و نهان به وام بي بهره دادن تشويق كنند و در گفت وگوهاي محرمانه خود به اين كار بسيار شايسته و پسنديده دعوت نمايند. (نساء، آيه 114)

كتابت وام، فرار از اتهام و واگرايي

يكي از مشكلات موجود درميان مردم اين است كه عوامل بسيار جزيي و ساده اي را ناديده مي گيرند و خود را به مشكلات بزرگ مي افكنند. لذا گره اي را كه با دست باز مي شود چنان به هم مي پيچند كه ديگر با دندان هم نتوان آن را بازكرد.

خداوند براي جلوگيري از اين مشكل، از هر دو طرف خواسته است تا هنگام وام دادن و وام گرفتن، قرار دادي را تنظيم كرده و آن را بنويسند و از شاهدان عادل بخواهند تا آن را تاييد و امضا كنند. اين قرار داد نوشتن از آن روست كه هرگونه مشكلي در آينده به سادگي براساس مفاد قرارداد حل و فصل شود.

اگر قراردادي نوشته شود، ديگر كسي نمي تواند مدعي مبلغي بيشتر از وام شود يا منكر گرفتن وام شود. اگر اين مساله به خوبي تنظيم شود، به جاي اينكه مشكلاتي پيش آيد و موجبات واگرايي اجتماعي شود، موجبات همگرايي افراد جامعه مي شود.

دربرخي از موارد ممكن است وام گيرنده بميرد و يا دچار فراموشي شود. وجود سند تنظيم شده و قرارداد مكتوب ميان دو طرف مي تواند هرگونه ابهامي را برطرف سازد.

از اين رو خداوند در آياتي از جمله 282 سوره بقره كه اتفاقاً طولاني ترين آيه قرآن و به اندازه يك صفحه كامل آن است خواهان كتابت مفاد مبادلات و معاملات از جمله قرض شده است. البته برخي در وجوب و استحباب اين كار ترديد كرده اند، ولي شكي نيست كه اين كار براي جلوگيري از هر گونه مشكلات امري پسنديده، عقلاني و عقلايي است.

درثبت اين اسناد بايد از انسان هاي قادر به نوشتن و عادل استفاده شود و دو مرد يا يك مرد و دو زن در ثبت و تنظيم اسناد قرض به عنوان شاهد حضور داشته و آن را امضا و تاييد كنند.

به هر حال، تنظيم سند براي قرض و بدهكاري هاي مدت دار از نظر قرآن امري پسنديده و مستحب است و خداوند بر اين مسئله توجه خاصي دارد تا مشكلات اتهام و واگرايي و مانند آن از جامعه دور شود و امنيت و اعتماد اجتماعي گسترش يافته و تقويت شود.

وام بي بهره از منظر روايات

رسول خدا(ص) درباره اهميت و ارزش وام بي بهره و قرض نيكو مي فرمايد: كسي كه به برادر مسلمانش قرض بدهد، به اندازه هر درهمي كه به او مي دهد به بزرگي كوه احد «از كوههاي رضوي و طور سينا»، براي او پاداشهايي هست و اگر در مورد گرفتن طلب خود با آن مؤمن، مدارا و رفاقت كند، همانند برق خيره كننده و درخشان، بدون حساب از روي پل صراط بگذرد. (وسائل الشيعه، ج31، ص88)

امام صادق(ع) – نيز در اين باره فرموده است: ما من مسلم اقرض مسلماً قرضاً حسناً يريد به وجه الله الا حسب الله له اجرها كحساب الصدقه حتي يرجع اليه؛ هر مسلماني كه براي رضاي خدا به مسلماني قرض الحسنه بدهد، حتما خداوند پاداش آن را مانند پاداش صدقه دادن حساب مي كند، تا هنگامي كه آن قرض به او بازگردد. (وسائل الشيعه، ج31، ص78، ثواب الاعمال، ص308)

پيامبر اكرم(ص) در حديثي ديگر فرمود: من اقرض مؤمناً قرضاً ينتظر به ميسوره، كان ماله في زكاه، و كان هو في صلاه من الملائكه حتي يؤديه؛ كسي كه به مؤمني تا مدتي كه او توان اداي آن را داشته باشد، قرض بدهد، مال او به عنوان زكات است (و ثواب زكات را دارد) و قرض دهنده تا هنگام اداي قرض، مشمول سلامهاي فرشتگان است. (همان مدرك، ثواب الاعمال، ص308).

در حديث است كه هرگاه جنازه اي را مي آوردند كه رسول خدا(ص) بر او نمازگزارد، حضرت از هيچ يك از اعمال او نمي پرسيدند، جز آنكه از بدهكاري و حق الناس، اگر مي گفتند: اين شخص مديون است، حضرت بر او نماز نمي كرد و هرگاه مديون نبود بر او نماز مي گذارد. روزي جنازه اي آوردند، هنگامي كه حضرت مهياي تكبير شد، پرسيد: آيا اين شخص به كسي بدهكار نيست؟ گفتند: دو دينار بدهكاري دارد. حضرت عقب رفته و نماز نخواند. اميرالمؤمنين(ع) عرض كرد: هما علي يا رسول الله! اين دو دينار بر عهده من و ضامنم كه آن را به صاحبش بپردازم. رسول خدا بر آن جنازه نماز كرد. سپس رو به اميرالمؤمنين(ع) كرد و فرمود:

جزاك الله عنه خيراً، فك الله رهانك؛ كما فككت رهان اخيك، انه ليس من ميت يموت و عليه دين الا و هو مرتهن بدينه و من فك رهان ميت فك الله رهانه يوم القيامه؛ خدا تو را جزاي خير دهد، خدا رهان تو را آزاد كند همچنان كه رهان برادر ديني خود را آزاد كردي سپس فرمود: همانا هر كس بميرد و ديني برذمه اش باشد، مرهون و گرو آن دين خواهد بود، و هر كس رهان ميتي را فك نمايد خداي تعالي در روز قيامت رهان وي را فك خواهد كرد. (المستطرف)

رسول خدا(ص) فرمود: من احتاج اليه اخوه المسلم في قرض و هو يقدر عليه فلم يفعل حرم الله عليه ريح الجنه.هر كس قدرت و توانايي مالي داشته باشد و برادر مسلمان او نيازمند كمك وي باشد اما براي وام دادن به او اقدام نكند، بوي بهشت برايش حرام خواهد شد. (ثواب الاعمال)

همچنين فرمود: احب الاعمال الي الله ثلاثه: اشباع جوعه المسلم و قضاء دينه و تنفيس كربته؛ محبوب ترين اعمال نزد خداي تعالي سه عمل است: سير كردن مسلمان و اداء كردن قرض او و رفع گرفتاري و غم و غصه وي. (كامل الزياره)

عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) از رسول امين روايت كرده است كه فرمود: الف درهم اقرضها مرتين احب الي من ان اتصدق بهامره، بسي دوست تر دارم، هزار درهم را دوباره قرض بدهم تا يك بار آن را در راه خدا صدقه بدهم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا