اقتصادیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

قدرت قاروني و فساد اجتماعي

samamosشبكه پيچيده روابط اجتماعي، نيازمند شناخت همه متغيرات در حد امكان براي تحليل رفتارهاست. در اين ميان، مردم، بيشترين تاثير را از رهبران جامعه مي گيرند. از اين رو گفته اند مردم بر دين ملوك و رهبران خويش هستند. توده هاي مردم خواسته و ناخواسته انديشه ها و رفتارهاي رهبران خويش را سرمشق قرار مي دهند و در همان مسيري گام برمي دارند كه آنان رفته اند، زيرا بر اين باورند كه رهبران، انسانهاي موفق هستند. بنابراين مي توان با سرمشق قرار دادن آنها به همان موفقيتها دست يافت.
با نگاهي به تحليل ها و گزارش هاي قرآني درباره جوامع پيشين، مي توان اين معنا را به دست آورد كه انسانها اگر تقواي الهي را در خود ايجاد نكنند و به خودسازي نپردازند، قدرت و ثروت نه تنها عامل تباهي خود آنهاست، بلكه موجبات گمراهي و هلاكت ديگران را نيز فراهم مي آورد. لذا هر نعمتي مي تواند نقمت و بلايي براي خود و ديگران شود.

نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا نقش قدرت و ثروت را در ايجاد ناهنجاري ها و فساد اجتماعي تبيين نمايد.
ارزش قدرت
قدرت به معناي توانايي انجام كار و يا ترك آن به اراده و اختيار، يكي از نعمت هاي بزرگ الهي است كه در اختيار بشر قرار گرفته است. قدرت و ثروت، از نظر خرد و خردمندان، امري نيكو و پسنديده است. بر همين اساس خداوند در آيه 75 سوره نحل براي تبيين برخي از حقايق هستي، از در قياس وارد مي شود و با اشاره به اين حكم عقل و عقلا درباره قدرت و ثروت، از مردم مي خواهد تا همچنان كه درباره قدرت و ثروت و مطلوبيت و نيكو بودن آن قضاوت و ارزيابي درستي دارند، درباره ديگر حقايق نيز اين گونه عمل كنند و با مراجعه به عقل خويش، قضاوت درستي از ديگر حقايق داشته باشند و بيرون از دايره عقل گام برندارند. اين در حالي است كه بسياري از مردم گرفتار جهل و ناداني هستند؛ زيرا از عقل خويش در همه امور بهره نمي گيرند.
به سخن ديگر، عقل اگر به درستي مورد استفاده قرار گيرد، انسان از جهالت و ناداني بيرون آمده و به دانش و علم درستي از حقايق هستي مي رسد. بنابراين همان گونه كه نقش قدرت و ثروت را در زندگي مفيد مي يابد، نقش توحيد و عبوديت را نيز در زندگي خود به درستي درك كرده و براساس معيارهاي عقلاني و عقلايي و وحياني گام برداشته، زندگي خويش را در دنيا و آخرت آباد مي كند.
از آياتي از جمله آيه 247 سوره بقره اين معنا به دست مي آيد كه وحي و شريعت نيز همانند حكم خرد و خردمندان، بر ارزشمندي قدرت هاي بدني و علمي و مانند آن تاكيد مي كند؛ زيرا احكام شرعي هرگز در تضاد با احكام عقلاني نيست، بلكه عقل و شرع يكديگر را تاييد و امضا مي كنند.
خداوند در اين آيه يكي از معيارهاي رهبري جامعه را قدرت هاي علمي و جسمي دانسته و طالوت را به عنوان كسي كه داراي اين خصوصيات است به عنوان رهبر معرفي مي كند.
با توجه به آيات 77 و 80 سوره هود، مي توان اين نكته را تقويت كرد كه قدرت نه تنها مطلوب است بلكه گاه لازم و ضروري است؛ زيرا بدون قدرت نمي توان بسياري از اهداف و رسالت هاي اجتماعي را تحقق بخشيد. از اين رو آرزوي قدرت براي تحقق اهداف متعالي، در اين آيات به عنوان يك مطلوب مطرح مي شود؛ زيرا حضرت لوط (ع) براي دفاع از مهمان و حيثيت اجتماعي و حفظ حقوق مدني خود، آرزوي قدرت مي كند.
از آيه25 سوره حديد و آيات ديگر اين معنا ثابت مي شود كه قدرت، از مهمترين عوامل دست يابي به عدالت درجوامع است كه ماموريت اصلي پيامبران است. بنابراين،پيامبران براي دست يابي به اهداف رسالت خويش نيازمند قدرتي هستند كه بتوانند درسايه سار آن عدالت را به دست توده هاي مردم اجرايي كنند و تحقق بخشند.
خداوند در آيه 41سوره حج از لزوم به كارگيري قدرت، براي امر به معروف و نهي از منكر سخن به ميان مي آورد؛ زيرا كساني كه معروف را ترك مي كنند و يا به منكرات رو مي آورند، به سادگي حاضر نيستند برخلاف آن رفتار نمايند. اين جاست كه قدرت به عنوان پشتوانه اجراي حكم الهي امر به معروف و نهي از منكر ضروري مي شود. از اين جاست كه گفته اند كه قدرت و حكومت، فلسفه وجودي فقه است. به اين معنا كه اگر فقه اسلامي بخواهد درجامعه اي اجرايي شود لازم است تا قدرت و حكومتي باشد تا مفاد احكامي چون امر به معروف و نهي از منكر را اجرايي كند و درجامعه تحقق بخشد.
خداوند درآيات 42 و 43 سوره قلم نيز برلزوم استفاده به موقع از نعمت قدرت در راه بندگي خداوند تاكيد مي كند و در آيه 41سوره حج، ضرورت استفاده از قدرت خدادادي براي احقاق حقوق نيازمندان و گرفتن زكات و پرداخت آن را مطرح مي نمايد.
از نظر قرآن،استفاده از قدرت در راه خدمت به خلق و دفع فساد و دفاع از مظلومان و ايجاد زندگي سالم براي خود و ديگران، نه تنها امري شايسته بلكه بايسته و ضروري است. (كهف، آيات 83 تا 95 و نيز اعراف، آيه 10) از اين رو قدرت را شرط لازم براي مبارزه با طغيانگران و رهبر سياسي و اجتماعي مي داند (طه، آيات 24 تا 31 و نيز بقره، 247).
قدرت و ثروت فسادانگيز
اما همين قدرت و ثروتي كه اين گونه مي تواند به شكل ارزشي مورد استفاده قرارگيرد، از يك نعمت براي شخص و جامعه به نقمتي براي فرد و جامعه تبديل مي شود؛ زيرا شخص نتوانسته است خود را با حقايق هستي هماهنگ كند و درچارچوب آن قرارگيرد. اين گونه است كه قدرت و ثروت به جاي آن كه عامل رشد و بالندگي باشد، عامل فساد و تباهي مي شود.
خداوند درآياتي از قرآن نشان مي دهد كه چگونگي قدرت و ثروت، زمينه ساز عجب و خودبيني (كهف، آيه 33 تا 36)، غرور و تفاخر (همان و نيز قصص، آيات 76و 78)، تكبر و استكبار(همان و نيز فصلت، آيه 15)، تحقير ديگران (همان) باطل گرايي (توبه، آيه 69) انكار قدرت برتر (بلد، آيات 5 و 6)، طغيان (فجر، آيات 6تا 11) ، غفلت از خدا (قصص، آيات 76، 78 و فصلت، آيه 15) و فساد (بقره، آيه 205 و محمد، آيه 22و فجر، آيات 6 تا 12) مي شود.
از نظر قرآن، قدرت و ثروت مي تواند عامل رشد و يا تباهي بشر و جوامع بشري باشد. بنابراين، شمشير دو لبه اي است كه مي بايست با احتياط تمام آن را دردست گرفت.اگر قدرت و ثروت در دست نااهلان قرار گيرد، مي تواند فساد شخص و يا جامعه را به دنبال داشته باشد؛ چنان كه قدرت و ثروت حتي مي تواند اهل ايمان و تقوا را نيز تباه سازد؛ چنانكه علوم ديني و وحياني از چنين توانايي برخوردار است. قرآن گزارش مي كند كه چگونه علم الهي در دستان افرادي چون سامري و بلعم باعورا، قدرتي در جهت فساد و تباهي جامعه شد. بنابراين هيچ كس از تاثيرات بد و زشت قدرت و ثروت در امان نيست؛ مگر آنكه خود را به خدا بسپارد و تقواي الهي را در تمام لحظات زندگي مراعات كند.
قارون كه از امت موسي(ع) بود، نتوانست از قدرت و ثروت خويش به درستي بهره گيرد؛ زيرا قدرت و ثروت، او را به سوي تباهي كشاند و حتي امت موسوي را دچار چالش جدي نمود.
قدرت و ثروت اقتضائاتي دارد كه از آن مي توان به عنوان فرهنگ قدرت و ثروت ياد كرد. به اين معنا كه نظامي را با خود همراه دارد كه آدمي را در فضايي بيرون از فضاي طبيعي قرار مي دهد. كساني كه در قدرت و ثروت غرق مي شوند، در يك فرآيندي خصوصيات و رفتاري را در پيش مي گيرند كه از آن به فرهنگ اشرافيت و يا فرهنگ زورمداران ياد مي كنند. دراين فرهنگ، شخص خود را گم مي كند و هويت تازه و ديگري مي يابد. دراين فرهنگ و هويت است كه برتري جويي و تفاخر امري طبيعي شده و تحقير ديگران عملي جايز و روا شمرده مي شود.
كساني كه در فرهنگ قدرت و ثروت رشد مي كنند، كساني هستند كه بي تقوايي در آنان نهادينه مي شود (قصص، آيات 76 و 83) و روحيه تجاوزگري و طغيان گري تقويت مي شود. (همان)
دراين فرهنگ و فضاي آلوده تجمل گرايي به عنوان مد، جا مي افتد و شخص مي كوشد تا هر روز داشته هاي خويش را به رخ ديگران بكشد و تفاخر نمايد. (همان)
از آن جايي كه پذيرش حقوق و قوانين و اجراي آن در حق خود، براي ايشان سخت و دشوار است، اجراي آن را در حق خود عين بي عدالتي مي دانند و به شدت به مبارزه و مخالفت با قوانين و حقوق ديگران مي پردازند. گريز از قانون و دور زدن آن براي ايشان امري طبيعي است؛ زيرا خود را بالاتر و برتر از قوانين مي دانند و اصولا قانون را براي توده ها مشروع و اجراي آن را مجاز مي شمارند. از اين رو بزرگترين مخالفان پيامبران و دعوت هاي آنان، همين قدرتمندان و ثروتمندان بوده اند، زيرا پيامبران خواهان احقاق حقوق و اجراي قوانين و دوري از ظلم و تجاوزگري هستند، درحالي كه اين طبقات اجتماعي خود را فراتر از اين امور مي بينند. اين گونه است كه در برابر پيامبران مي ايستند و به ايشان افترا و تهمت مي زنند (غافر، آيات 23 و 24)
خودنمايي و تجمل گرايي اشراف، نه تنها زمينه فساد فزون تر در خود آنان مي شود، بلكه جامعه را نيز به تباهي و فساد مي كشاند. از اين رو خداوند در قرآن، از اين طبقات اجتماعي به عنوان مفسدان ياد مي كند كه به معناي فسادانگيزي است.
سرمستي ثروتمندان و قدرتمندان از ثروت و قدرت (قصص، آيه 76) موجب مي شود تا باشگاه هايي از منكرات را در جامعه راه اندازي كنند تا اين گونه در شادي و فرح دروغين فرو روند و از قدرت و ثروت خويش بهره برند. همين رفتارها جامعه را به تباهي مي كشاند و افكار و انديشه ها و رفتارهاي ديگران را تحت تاثير قرار مي دهد. بسياري از توده هاي مردم مي كوشند تا با همسان سازي با ثروتمندان خود را در سطح قدرت و ثروت ايشان قرار دهند و اين گونه است كه موجبات گسترش تباهي و فساد در جامعه فراهم مي شود. اينان همانند ويروس و بيماري خطرناكي هستند كه به سرعت در جامعه پخش و شايع مي شود.
با نگاهي به داستان هامان و قارون و فرعون مي توان دريافت كه چگونه رويه زندگي آنها موجبات تباهي در جامعه مصر را فراهم آورد و جامعه را به هلاكت افكند. قدرت و ثروت آنان باعث هرزگي اخلاقي زنان و مردان شد به گونه اي كه زنان بني اسراييل كه از اقشار پايين جامعه مصري بودند براي بهره كشي جنسي مورد استفاده قرارمي گرفتند و رفتارهاي تفاخرآميز قارون موجب شد تا توده هاي مردم، قدرت و ثروت فسادانگيز قارون و هامان و فرعون را ملاك ارزشي و معيار درست زندگي ارزيابي كنند و درمدار آن حركت هاي خويش را سامان بخشند. به اين معنا كه توده هاي مردم قارون را الگوي رفتاري خويش قرار داده و خواهان آن بودند كه همچون قارون بينديشند و همچون قارون زندگي كنند. اين آرزو را قوم موسي(ع) به صراحت به آن حضرت(ع) اعلام مي كنند و مردم در حسرت زندگي قاروني مي سوختند.(قصص، آيات 76 تا 79)
بيهودگي ارزشهاي ثروتمندان اشرافي
به سخن ديگر، زندگي اشرافي كه همراه با خودنمايي، تفاخر و تجمل و مانند آن است، عامل مهمي در گرايش توده هاي مردم به اين نوع زندگي است كه از نظر اسلام فسادآميز مي باشد. بنابراين قرآن مي كوشد تا با بيان غايت اين گونه زندگي نشان دهد كه چنين زندگي اي در خور انسان نيست، بلكه يك زندگي حيواني است كه سزاوار نيست كسي درباره آن حسرت بخورد و آرزوي داشتن چنين زندگي را داشته باشد.
بي گمان فرورفتن قارون همراه همه زندگي و كاخ و ثروتش در زمين، به معناي آن است كه چنين زندگي را نمي توان زندگي سعادتمندي ارزيابي كرد؛ زيرا نهايت چنين زندگي چيزي جز هلاكت و نابودي در دنيا نيست. به اين معنا كه اگر كسي چنين زندگي را مي خواهد مي بايست منتظر پيامدهاي بد و شوم آن يعني هلاكت نيز باشد. فرورفتن در زمين به معناي بلعيده شدن با چيزي است كه شخص آن را همه چيز ارزيابي مي كرد.
بنابراين ، فرورفتن و بلعيده شدن با همه ثروت يعني همه ارزش هاي يك شخص، به معناي بيهودگي همه ارزش هايي است كه ثروتمندان و قدرتمندان براي خود تعريف كرده اند.
شهرت قارون موجب شد تا توده هاي مردم خواهان رسيدن به مقام ثروت و قدرت او شوند و او را الگو و سرمشق در زندگي خويش قرار دهند و همان رفتارها و انديشه هاي قاروني را ملاك ارزشي در زندگي بشمارند. اين همان مشكلي است كه حضرت موسي (ع) با قوم خويش داشت؛ زيرا آن حضرت(ع) به زكات و انفاق و زهد و آخرتي دعوت مي كرد كه قارون برخلاف آن جريان حركت مي كرد. مردم مي ديدند كه قارون در برابر انديشه ها و رفتارهاي حضرت موسي(ع) مي ايستد و در زندگي موفق تر و شادتر از همه زندگي مي كند. بنابراين به جاي آنكه از انديشه ها و رفتارهاي حضرت موسي(ع) پيروي كنند به سمت و سوي قدرت و ثروت قاروني كشيده شده و آن را الگو و سرمشق زندگي خويش قرار مي دادند. اين گونه بود كه همه زحمات حضرت موسي(ع) به شكست مي انجاميد و توده هاي مردم قارون را سرمشق خويش قرار مي دادند. اين همان تباهي است كه قارون آن را در پيش گرفته بود و با حركت خويش توده هاي مردم را به سمت فساد و تباهي و شادي و فرح و زشتي ها مي برد.
هنگامي كه قارون و ثروت وي به درخواست حضرت موسي(ع) در زمين فرو رفت، توده هاي مردم دريافتند كه چنين قدرت و ثروتي براي كسي آينده خوبي را رقم نمي زند. اينجاست كه مردم حقيقت ثروت و قدرت فساد را دريافتند و ديگر آرزو نداشتند كه قارون باشند. (قصص، آيات 76 تا82)
تفكر قاروني بر اين بود كه هر آنچه دارد از علم و دانش، مديريت اقتصاد خود اوست. چنين خودبزرگ بيني است كه وي را به سوي تباهي و مبارزه با خدا و قوانين الهي و عقلاني سوق داد و زمينه فساد و تباهي را در جامعه فراهم آورد؛ ولي هنگامي كه خداوند به دعاي حضرت موسي(ع) او را از بين برد تا ديگر سرمشق گمراهان نشود، تازه مردم دريافتند كه تفكر و رفتار قاروني نمي تواند سعادت ابدي را تضمين كند. بنابراين قدرت و ثروت دو روزه دنيا، ارزش آن را ندارد تا به جنگ خدا و پيامبر و احكام آن رفت. اين جاست كه حتي دنياطلبان نيز بيدارشده و مسير خود را تغيير مي دهند و خواهان بازگشت به مسير سعادت ابدي مي شوند.
به هرحال، در گزارش قرآن بر اين تأكيد شده است كه قدرت و ثروت يكي از مهمترين علل و عوامل تباهي جوامع بشري است مگر آنكه در دست اهل آن قرار داشته و اهل آن نيز همواره مواظبت و مراقبت نمايند تا در دام وسوسه هاي قدرت و ثروت نيفتند و همواره تقواي الهي را مدنظر داشته باشند زيرا اين دو نعمت مي تواند عامل تباهي شخص و جامعه باشد و دنيا و آخرت مردم را تباه سازد.
بنابراين ما نيز بايد هوشيار باشيم كه قدرت و ثروت حتي حلال و مشروع آن مي تواند بسيار خطرناك براي شخص و جامعه باشد و زمينه فساد اجتماعي و هلاكت آن را فراهم آورد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا