اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

فلسفه دین، قیام و اجرای عدالت قسطی

بسم الله الرحمن الرحیم

عدالت فراگیر و همه جانبه، مهم ترین ویژگی حق است که خداوند هستی را بر اساس و پایه آن آفریده است. بنابراین هر گاه سخن از حق می رود، بی تردید نمی توان از عدالت سخن نگفت و امید داشت در جایی حق باشد ولی عدالتی نباشد؛ پس هر جا عدالتی نباشد، حق نیست و به جای آن باطل است؛ زیرا باطل با ظلم و حق با عدالت همراه است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا اهمیت و ارزش عدالت و قسط را در آموزه های وحیانی قرآن و اسلام بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

حق، معیار عدالت

در معنا و مفهوم عدالت کم تر کسی تردید دارد، با این همه بر حسب تبیین محل نزاع و این که بدانیم سرچه کسی را می تراشیم ناچار به تبیین جزیی تر و علمی تر آن هستیم.

خداوند در آیه 159 سوره اعراف می فرماید: ومِن قَومِ موسى اُمَّةٌ يَهدونَ بِالحَقِّ وبِهِ يَعدِلون؛ و از قوم موسی امت و گروهی هم هدف به سوی حق هدایت شده و بر اساس حق عدالت می ورزیدند و بدان گرایش و میل داشتند.

از این آیه به صراحت و روشنی استنباط می شود که عدالت بر مدار و محور حق می گردد و حق معیار سنجش عدالتی است که در آیات قرآنی مطرح است.

امیرمومنان درباره نقش و اهمیت عدل می فرماید: «العَدلُ یَضَعُ الامُورَ مَواضِعِهَا؛ عدل هر چیزی را در جایگاه ویژه خود قرار می‏دهد» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 437) بر همین اساس در تعریف گفته می شود:«العَدلُ وَضعُ کُلّ شَی‏ء فِی مَوضِعِه» و مولوی بلخی نیز در مثنوی معنوی می سراید: عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش/ ظلم چه بود؟ وضع در ناموقعش.

اما پرسش اساسی این است که موضع هر چیزی کجاست تا قرار دادن هر چیزی در آن جای مناسب به معنای عدالت باشد؟ شکی نیست که انسان ها بر اساس عقل ناقص و هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، درک درستی از هستی ندارند تا بدانند که جای مناسب هر چیزی کجاست تا در آن جا و موضعش قرار دهند.

با توجه به آیه 159 سوره اعراف باید گفت: موضع هر چیزی همان جای حق آن است. از همین روست که در روایتی دیگر از امیرمومنان امام علی(ع) در تعریف عدل آمده است: العَدلُ اعطَاءِ کُلِّ ذِی حَقّ حَقَّهُ؛ عدل بخشیدن حق هر صاحب حقی است.(نهج البلاغه، خطبه 37) پس حق، همان امر ثابتی است که از سوی خداوند تبیین و مشخص شده است؛ و از آن جایی که خداوند ظلم نمی کند، هر چیزی را در جای خودش می گذارد که مناسب آن است. از این روست که پیامبر(ص) در تحلیل عدم اتصاف خداوند به ظلم می فرماید: «لِعِلمِه بِقُبحِهِ وَ استِغنَائِهِ عَنهُ؛ چون به زشتی ظلم آگاه است، و نیازی به انجام آن ندارد.»(توحید صدوق، ص 398-397)

پس عدل هماره به معنای تساوی و برابری نیست؛ هر چند که برخی چون راغب در مفردات الفاظ قرآن کریم و به تبع وی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، عدالت را به معنای تساوی دانسته و نوشته است: «العدالة و المعادلة لفظ یقتضی معنی المساوات…فالعدل هو التقسیط علی سواء؛ عدالت و معادله لفظی است که مقتضی معنای مساوات و برابری است.. پس عدل همان قسط کردن بر اساس تساوی و یکسانگی است.»(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 325) علامه طباطبایی نیز می نویسد: عدل آن است که به هر امری آنچه سزاوار است بدهی، تا همه امور مساوی شود و هر یک در جای خود که مستحق آن است قرار گیرد. (طباطبائی ، ج 12، ، ص 276)

علت این که عدالت در همه موارد به معنای مساوات و برابری نیست، زیرا گاه با تساوی و برابری ظلم تحقق می گیرد و هر چیزی در جای خودش قرار نمی گیرد. پس ممکن است عدل گاه با تساوی و برابر همراه باشد و گاه دیگر با آن همراه نباشد. از همین روست که نمی توان واژه فارسی برابری یا عربی مساوات را معنای کاملی برای عدالت دانست. البته در فارسی به معنای «داد» در برابر بیداد و ظلم گفته اند که این نیز معنای کامل و برابر نهادی برای واژه عدالت نیست.

هم چنین عدالت ، همان طوری که گاه با تساوی و مساوات تحقق می یابد، هم چنین با عدم آن تحقق می یابد و این گونه نیست که در این موارد ظلمی تحقق یافته باشد. از این روست که خداوند در آیه 159 سوره اعراف، سخن از حق به میان می آورد و مبنای را حقی قرار می دهد که خود مصداق(فصلت، آیه 53) بلکه خاستگاه آن است، چنان که در آیات دیگر قرآن بر این نکته تاکید شده است و خداوند بارها این عبارت را در قالب های گوناگون آورده است که : الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ؛ حق از پروردگارت است؛ یعنی منشا و خاستگاه حق همان خداوندی است که خودش حق است.(نگاه کنید: بقره ، آیات 147 و 144 و آل عمران، آیه 60؛ یونس، آیه 94 و آیات دیگر)

از نظر آموزه های اسلامی هستی بر مدار و محور حق و عدالت است. ا زاین روست که امیرمومنان امام على عليه‏ السلام می فرماید: اِنَّ العَدلَ ميزانُ اللّه‏ِ سُبحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الخَلقِ وَنَصَبَهُ لاِقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فى ميزانِهِ وَ لا تُعارِضهُ فى سُلطانِهِ؛به راستى كه عدالت ترازوى (معيار) خداى سبحان است كه در ميان خلق نهاده است و براى بر پاداشتن حق نصب فرموده، پس در ترازوى خداوند با او مخالفت نكن و با حكومتش مقابله ننما. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص99 ، ح 1696)

خداوند درباره جایگاه و اهمیت عدالت در هستی به ویژه عدالت قسطی می فرماید: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛ «خدا كه همواره به عدل قیام دارد گواهى مى‏دهد كه جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهى مى‏دهند كه] جز او كه توانا و حكیم است هیچ معبودى نیست» (آل عمران، آیه 18)

نسبت قسط و انصاف با عدالت

همان طوری که بیان شد هماره عدالت به معنای مساوات و برابری نیست، بلکه گاه عدم مساوات به معنای عدالت است؛ زیرا زمینه ساز قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسبی است که حق تعالی برای آن مشخص و جعل کرده است.

هم چنین یک روش تحقق عدالت، اجرای قسط است. قسط در لغت به معنای جزء، حِصَّة، قِسْم ، نَصِيب و حظّ و مانند آن ها است. تقسیط کردن به معنای قسط بندی و جزء جزء کردن است. از آن جایی که گاه با قسط بندی و تقسیط به ویژه در امور مادی، عدالت به شکل مساوات و برابری تحقق می یابد، قسط را به معنای عدالت و عدالت را به معنای قسط دانسته اند؛ ولی چنان که بیان شده است، هماره قسط و تقسیط کردن به معنای عدالت نیست، چنان که هماره مساوات و برابری به معنای عدالت نیست.

اما واژه انصاف از نصف به معنای نیم و نیمه نیز عدالت نیست؛ زیرا این واژه نیز نزدیک به معنای قسط است، پس همانطوری که قسط به معنای عدالت نیست و با اجرای عمل قسط و قسطی و تقسیط و اقساط کردن ، عدالت تحقق نمی یابد و ممکن گاه اجرای آن ظلم باشد، هم چنین گاه ممکن است با اجرای انصاف، ظلم تحقق یابد و آن چیز در جای مناسب حق خود که خداوند مشخص کرده قرار نگیرد.

کسی که اهل انصاف است در سود و زیان کاری می کند که همه سود به خودش نرسد یا همه زیان را به سوی دیگر سوق ندهد و در معاملات کاری می کند که هماره سود و زیان تقسیم به دو نیمه شود و این گونه هم سودی به دیگری برساند و هم زیانی را از دیگری کم تر کند. از این روست که امام على عليه السلام می فرماید: أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ؛ عادل‏ترين مردم كسى است كه با كسى كه به او ظلم كرده با انصاف رفتار كند.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص394 ، ح9104 ) به این معنا که همه ضرر و زیان را متوجه ستم کننده نکند و مراعات او را نیز داشته باشد که این خود نوعی عفو و گذشت از مقام احسان است که خداوند آن را اقرب به تقوا و نزدیک ترین مصادیق آن بر می شمارد.(بقره، آیه 237)

آن حضرت (ع) در جایی دیگر می فرماید: أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ وَأَهلِكَ وَ خاصَّتِكَ وَ مَن لَكَ فيهِ هَوىً وَ اعدِل فِى العَدُوِّ وَ الصَّديقِ؛ خودت و خانواده ‏ات و نزديكانت و كسانى كه به آنان علاقه دارى، با مردم منصفانه رفتار كنيد و با دوست و دشمن به عدالت رفتار كن.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص394 ، ح9101)

یادآور می شود که فرق انصاف و قسط دراین است که قسط ممکن است با چند جزء همراه شود، ولی انصاف با تنصیف چیزی به دو قسمت مساوی تحقق می یابد. وقتی از قسط سخن می آید می تواند چیزی به دو بخش مساوی و برابر تقسیم یا به چند بخش و اجزاء و شَطر بخش شود، ولی انصاف هماره با دو جزء و دو نیمه شدن تحقق می یابد. از این رو باید گفت همان طوری که از نظر مفهومی عدالت و قسط و انصاف مترادف نیستند، در مقام تحقق و مصداق نیز مصادیق آن یکی نیست و تفاوت ها و فرق هایی جزئی دارند که باید مد نظر قرار گیرد.

در فرق «قسط» و عدل باید گفت که در مفهوم قسط جنبه اجرایی آن قوی تر است و اگر بخواهد عدل در اموری چون اقتصادی تحقق یابد باید به جنبه قسط آن توجه بیش تری شود. کاربرد همزمان عدالت و قسط در آیه 9 سوره حجرات گواه این معناست که عدل غیر از قسط است. هم چنین قسط، عدلي است كه ظهور يافته و محسوس گشته و از همين روست كه ترازو كردن اشياء را قسط مي گويند چون عدل و تعادل را به صورت آشكارا نمايش مي دهد؛ این مطلبی است که در آیاتی از جمله 9 سوره الرحمن و 85 سوره هود و 152 سوره انعام به آن اشاره شده است. (نگاه کنید: معجم الفروق اللغويه، ابي هلال عسكري، ص 428).

حق تعالی، مبنای عدالت

با توجه به آن چه بیان شد باید گفت که تنها مبنای شناخت عدالت و نیز حق همان خداوند تبارک و تعالی است؛ پس در حوزه اخلاق و هر جایی دیگر باید به سراغ آموزه های وحیانی الهی رفت تا شناختی نسبت به حق و عدالت پیدا کرد و کسی که مدعی است مبنای اخلاق مثلا اصول عقلانی است ، به جایی نمی رسد؛ زیرا این اصول عقلانی همانند چراغ عمل می کند و خودش واضع حق و عدل نیست و باید دید که واضع و جاعل حق و عدل یعنی خداوند تبارک و تعالی چه گفته است تا بر اساس آن عمل کرد.

به سخن دیگر، مبانی اخلاق و حقوق و امور دیگر را باید تنها در خداوند جست و جو کرد و از راه وحی به دست آورد؛ از این روست که در قرآن آمده که حکم تنها از آن خداوند است و او در مقام تکوین و تشریع می تواند جعل و وضع تکوینی و تشریعی داشته باشد و حق هر چیزی را مشخص کرده و عدالت آن را تبیین نماید.

فلسفه دین، تبیین حق و توظیف عدالت قسطی

روشن شد که حق خاستگاه عدالت و محور و معیار آن است. هم چنین بیان شد که بدون شناخت حق نمی توان سخن از عدالت داشت؛ زیرا عدالت به معنای دادن حق هر صاحب حق و گذاشتن هر چیزی در جای مناسب آن است که همان جای حق است. پس اگر بخواهیم عدالتی داشته باشیم باید حق را بشناسیم و از آن جایی که خداوند همان حق مطلق و منشا و خاستگاه هر حقی است باید به او مراجعه کنیم و حق را بشناسیم و آن را اجرایی و عملیاتی سازیم. از این روست که خداوند در آیه 25 سوره حدید در تبیین فلسفه دین می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ به راستى ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.

امام صادق عليه‏ السلام نیز می فرماید: لَم يَبعَثِ اللّه‏ُ نَبيّا قَطُّ اِلاّ بِالبِرِّ وَالعَدلِ؛ خداوند هيچ پيامبرى را جز به نيكى و عدالت بر نيانگيخت. (بحارالأنوار،ط-بیروت، ج 24، ص 292)

در روایتی دیگر آمده است : قُلتُ لِعَلىِّ بنِ الحُسَينِ علیه السلام اَخبِرنىِ بِجَميعِ شَرايِـعِ الّدينِ، قالَ علیه السلام : قَولُ الحَقِّ وَ الحُكمُ بِالعَدلِ وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ؛ به امام سجّاد علیه السلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دين آگاه كنيد، امام علیه السلام فرمودند: حقگويى، قضاوت عادلانه و وفاى به عهد. (خصال ص 113، ح 90)

پس پیامبران و دلایل روشن آنان همراه با کتاب قانون و ترازوی سنجش حق و باطل برای آن است تا مردم با حقوق خویش آشنا شده و خواهان عدالت قسطی و نصیب خود شوند و برای گرفتن مطالبات خویش قیام کنند. این فلسفه دین است. از نظر قرآن قیام توده های مردم به عدالت قسطی حتی با شمشیر به معنای نصرت خداوند و دین از سوی آنان است؛ پس کسی که به این امر قیام می کند به یاری خداوند و پیامبرانش رفته و کسی که قیام نمی کند و علیه ظلم و بی عدالتی قسطی نمی ایستد و یا سکوت می کند ، در خلاف جریان دین خواهد بود.

از این آیه به دست می آید که اسلام از آغاز حضور انسان وتشریع دین از سوی خدا یعنی از آدم (ع) تا خاتم(ص) برای تحقق این امر بوده که مردم حق و حقوق خود را بشناسند و در مقام مطالبه گری قیام کنند تا قسط آنان از هر چیزی داده شود و کسانی که ظلم و ستم روا می دارند گوشمالی شوند. از همین روست که خداوند در نهایت زمین را به ارث به مستضعفان و مظلومانی می دهد که قیام می کنند و خواهان عدالت قسطی می شوند. این فلسفه تاریخ و جبری است که به عنوان یک سنت از سوی خداوند در عالم تکوین و تشریع مطرح شده است.(انبیاء، آیه 105 و آیات دیگر)

رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله می فرماید : مَهدىُّ اُمَّتِى الَّذى يَملاُ الارضَ قِسطا وَ عَدلاً كَما مُلِئَت جَورا وَ ظُلما؛ مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل خواهد كرد. (كتاب سليم بن قيس ص910 – کمال الدین و تمام نعمه ص258)

آثار اجرای عدالت

از نظر اسلام اجرای عدالت به ویژه عدالت قسطی آثاری دارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:

  1. بی نیازی و برکت: یکی از مهم ترین آثار اجرای عدالت در جامعه بی نیازی و برکت است؛ زیرا عدالت نزدیک چیز به تقوا است(مائده، آیه 8) و کسی که بخواهد تقوا داشته باشد باید نخست عدالت داشته باشد که حکم و گرایش فطرت انسانی نیز است. همین تقوا در کنار ایمان است که موجب برکت در جامعه می شود.(اعراف، آیه 96) امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:اِنَّ النّاسَ يَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَينَهُم وَ تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الارضُ بَرَكَتَها بِاِذنِ اللّه‏ِ تَعالى ؛اگر در ميان مردم عدالت برقرار شود، همه بى‏ نياز مى ‏شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مى‏ فرستد و زمين بركت خويش را بيرون مى‏ ريزد. (كافى، ط-الاسلامیه، ج 3، ص 568، ح 6 ؛ و نیز شبیه این حدیث در من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص53 ، ح1677) رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله هم چنین هشدار می دهد و می فرماید: اِذا حَكَموا بِغَيرِ عَدلٍ اِرتَفَعَتِ البَرَكاتُ؛ هنگامى كه به غير عدالت حكم كنند، بركت‏ها از بين مى ‏روند. (معدن الجواهر ص 73)
  2. برادری ایمانی: کسی که بخواهد به مقام برادری ایمان برسد و از مواهب و آثار آن برخوردار شود باید عدالت ورزد. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم يَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن كَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَـتُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَت غيبَتُهُ؛ هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد و خلف وعده ننمايد، جوانمرديش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است.(خصال، صدوق، ص 208، ح 28 ؛ و نیز شبیه این حدیث در تحف العقول ص57)
  3. بهتر از شجاعت : امام على عليه السلام می فرماید : اَلعَدلُ أَفضَلُ مِنَ الشَّجاعَةِ لأَنَّ النّاسَ لَوِ استَعمَلُوا العَدلَ عُموما فى جَميعِهِم لاَستَغنَوا عَنِ الشَّجاعَةِ؛ عدالت بهتر از شجاعت است زيرا اگر مردم همگى عدالت را درباره همه بكار گيرند از شجاعت بى نياز مى شوند.(شرح نهج البلاغه ج20، ص333، ح816) در حقیقت زمانی انسان به شجاعت نیاز دارد که درگیری پیش بیاید و کسی را بخواهند سر جایش بنشانند؛ اما وقتی با عدالت با دیگران برخورد شود هر کسی حق خود را دریافت می کند و دیگر کم نیازی است تا با زور و شجاعت کاری را پیش برد؛ زیرا همگی با عدالت به حق خود دست یافته و اگر کسی زیاده خواه باشد افراد کمی هستند که به سبب فشار محیطی عقب نشینی کرده و مطرود جامعه می شوند و دیگر نیازی به اعمال قدرت و زور و شجاعت نیست؛ زیرا مردم چنان که امام صادق عليه السلام می فرماید دنبال اموری هستند که اگر تامین شود دیگر کاری خلاف نمی کنند: ثَلاثَةُ اَشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا اِلَيها: اَلامنُ وَالعَدلُ وَالخِصبُ؛ سه چيز است كه همه مردم به آنها نياز دارند: امنيّت، عدالت و آسايش. (تحف العقول ص 320) اصولا عدالت بهترین چیز در دنیا است. چنان که امام صادق عليه السلام هم چنین فرموده است : اَلعَدلُ اَحلى مِنَ الشَّهدِ وَاَليَنُ مِنَ الزُّبدِ وَاَطيَبُ ريحا مِنَ المِسكِ؛ عدالت از عسل شيرين‏تر، از كره نرم‏تر و از مُشك خوشبوتر است. (كافى، ط-الاسلامیه، ج 2، ص 147، ح 15) امام صادق علیه السلام هم چنین می فرماید:اَلْعَدلُ أحلى مِنَ الْماءِ يُصِيبُهُ الظَّمآنُ؛ عدالت، گواراتر از آبى است كه تشنه به آن مى‏ رسد.(الكافي، ط-الاسلامیه، ج 2، ص 146 ، ح 11) به نظر امام على عليه‏ السلام اجرای عدالت موجب می شود تا دیگر نیازی به جنگ و شجاعت نباشد؛ در حالی که ظلم و حیف بستر قیام مردم می شود. ایشان می فرماید: اِستَعمِلِ العَدلَ وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَيفَ فَاِنَّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ وَالحَيفَ يَدعوا اِلَى السَّيفِ؛ عدالت را اجرا كن و از زورگويى و ستمگرى بپرهيز زيرا زورگويى مردم را به ترك از وطن وامى‏دارد، و ستم آنان را به قيام مسلّحانه مى‏كشاند. (نهج البلاغه،صبحی صالح، ص559 ، حكمت 476)
  4. نجات و پیروزی : عدالت موجب نجات و پیروزی آدمی و جامعه است. امام على عليه‏ السلام می فرماید : اِجعَلِ الدِّينَ كَهفَكَ وَالعَدلَ سَيفَكَ تَنجُ مِن كُلِّ سوءٍ وَتَظفَر عَلى كُلِّ عَدُوٍّ؛ دين را پناهگاه و عدالت را شمشیر (اسلحه) خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشمنى پيروز گردى.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص86 ، ح1422 )
  5. قوام و حفظ حکومت و دولت : امام على عليه‏ السلام می فرماید: مَن عَمِلَ بِالعَدلِ حَصَّنَ اللّه‏ُ مُلكَهُ؛ هر كس به عدالت رفتار كند، خداوند حكومتش را حفظ خواهد كرد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 340 ، ح 7775 )
  6. سعت و گشایش در امور: امام على عليه‏ السلام می فرماید: اِنَّ فِى العَدلِ سَعَةً وَ مَن ضاقَ عَلَيهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَيهِ اَضيَقُ؛ به‏راستى كه در عدالت گشايش است و هر كس عدالت بر او تنگ آيد، بى‏عدالتى بر وى تنگ‏تر خواهد بود. (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص57 ، خطبه 15)
  7. آرامش دلها: فاطمه زهرا عليها السلام می فرماید : فَفَرَضَ اللّه‏ُ الايمانَ تَطهيرا مِنَ الشِّركِ… وَ العَدلَ تَسكينا لِلقُلوبِ؛ خداوند ايمان را براى پاكى از شرك… و عدل و داد را براى آرامش دل‏ها واجب نمود.(من لا یحضر الفقیه ج3 ، ص568 – علل الشرايع ج1، ص 248، ح 2)
  8. آمرزش گناهان: از نظر اسلام چنان عدالت مهم است که حتی ترک ظلم و قصد آن موجب آمرزش گناهان می شود. رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله می فرماید: مَن اَصبَحَ لا يَهِمُّ بِظُلمِ اَحَدٍ غَفَرَ اللّه‏ُ مَا اجتَرَمَ؛ هر كس صبح كند و قصد ظلم كردن به كسى را نداشته باشد، خداوند جُرم و گناه او را مى ‏بخشد. (كافى، ط-الاسلامیه، ج 2، ص 332، ح 8 )
  9. بقای نعمت: امام رضا علیه السلام می فرماید: اسْتِعْمَالُ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ مُؤْذِنٌ بِدَوَامِ النِّعْمَةِ؛ به كارگيرى عدل و احسان و نيكويى موجب دوام و باقى ماندن نعمت مى شود .(عیون اخبار الرضا ج2 ، ص24 – مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج11 ، ص 317 ، ح 13140)
  10. برتر از جود و بخشش: امام علی علیه السلام می فرماید : وَ سُئِلَ علیه السلام [أَيُّمَا] أَيُّهُمَا أَفْضَلُ الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ علیه السلام الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا؛ از حضرت سوال شد کدام یک بالاتر است عدالت یا بخشش؟ فرمودند عدالت کارها در جایگاهش قرار می دهد و بخشش از جایگاهش خارج می کند و عدالت سیاست عام است و بخشش سیاست خاص پس عدالت شریفتر و بالاتر است( نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 553 ، ح 437)
  11. سرآمد ایمان: امام علی(ع) می فرماید: العدل رأس الایمان و جماع الاحسان؛ عدالت، رأس و هسته اصلی و به مثابه شیره ایمان و سرچشمه همه خوبی‌هاست. (خوانساری، سیدجمال‌الدین محمد، شرح غررالحکم و دررالحکم، به تصحیح سیدجلال‌الدین ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، خوانساری، ج 2، ص 30)

هم چنین از نظر اسلام اجرای عدالت و تحقق آن در جامعه مایه پیروزی و عزت و کرامت (قزوینی، عبداالکریم ابن محمدیحیی، بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امیرمؤمنان(ع) به کوشش رسول جعفریان، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی، ص 98)، برترین موهبت‌ها (خوانساری، ج 1، ص216.)، محکمترین بنیان (همان ، ج 3، ص 205)، سبب دو چندان شدن برکت‌ها و خیرات ( همان ج 1، ص 11) ، مایه پیوند ( همان ، ج 3، ص 374) سبب اصلاح مردم ( همان ، ج 1، ص 133) مایه اصلاح امور ( قزوینی، ص193) و از همه بالاتر ، میزان و ترازوی خداوند است. (میزان الحکمه ، محمدی ری شهری ، ج 6 ، ص 78)

در روایات به آثار و برکات عدالت بسیار توجه داده شده و آن چه در این جا بیان شده تنها گوشه ای از این حقیقت و اثار آن است. از همین روست خداوند به مومنان فرمان می دهد تا فراتر از مردم عادی نه تنها به عدالت قیام کنند بلکه قوامین باشند و در این امر مشترکا و بسیار قوی و مستحکم وارد شوند و هرگز دست از اجرای عدالت به ویژه قسطی بر ندارند. (نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)

مصادیقی از عدالت

در آیات و روایات برخی از مصادیق عدالت بیان شده است. از جمله مهم ترین آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. مراعات قاعده طلایی : رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله می فرماید : اَعدَلُ النّاسِ مَن رَضِىَ لِلنّاسِ ما يَرضى لِنَفسِهِ وَ كَرِهَ لَهُم ما يَكرَهُ لِنَفسِهِ؛ عادل‏ترين مردم كسى است كه براى مردم همان را بپسندد كه براى خود مى‏ پسندد و براى آنان نپسندد آنچه را براى خود نمى ‏پسندد.(من لا یحضر الفقیه ج 4 ،ص 395 – نهج الفصاحه ص 220، ح 340) رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم چنین فرموده است : مَن صاحَبَ الناسَ بالَّذى یُحِبُّ اَن یُصاحِبُوهُ کانَ عَدلاً؛ هر که با مردم چنان رفتار کند که دوست دارد آنها با او آنگونه رفتار کنند، عادل است.(کنزالفوائد ج2 ، ص۱۶۲)
  2. یاری و نصرت مظلوم: امام على عليه‏ السلام می فرماید: اَحسَنُ العَدلِ نُصرَةُ المَظلومِ؛ بهترين عدالت يارى مظلوم است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 446 ، ح 10210 )
  3. ساده زیستی مسئولان و حاکمان تا حد فقیران: امام على عليه‏ السلام می فرماید: اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّةِ العَدلِ اَن يُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ؛ خداوند عزوجل بر پيشوايان عادل واجب كرده كه سطح زندگى خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقير را، فقرش برآشفته نكند. (کافی، ط-الاسلامیه، ج1 ، ص 411 ، ح 3 )
  4. رد مظالم: امام على عليه‏ السلام می فرماید: لا عَدلَ اَفضَلُ مِن رَدِّ المَظالِمِ؛ هيچ عدالتى بهتر از بازگرداندن حقوق پايمال شده نيست.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 446 ، ح10222)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا