اجتماعیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنی

فرهنگ جاهلي و نشانه هاي جاهليت

اشاره: قرآن گزارش صرف رويدادهاي تاريخي نيست. گزارش هاي قرآني همراه با توصيف دروني و بيروني رخداد ، تحليل علل و عوامل ، تبيين آثار و پيامدها و در نهايت توصيه است. به سخني ديگر هدف اساسي در گزارش هاي قرآني ، توصيه است كه از آن به پند و اندرز و عبرت گيري تعبير مي كند؛

زيرا قرآن كتاب هدايت است و هر آن چيزي كه بتواند در اين راستاي نقش آفرين كند مورد توجه است. اين روش قرآن بيانگر سنتي الهي و قانوني طبيعي به نام تكرار رخدادها و پديده هاي تاريخي با تكرار علل و عوامل ، نيز مي باشد. در اين تكرار تاريخي نيازي نيست كه همه شرايط همانند گذشته فراهم شود؛ زيرا شايد و يا به يقين چنين چيزي نمي توان درست باشد و اتفاق بيفتد. آن چه براي تكرار پديده و رخدادي مهم است ، فراهم شدن اصول و علل و عوامل اصلي است.

تغييرات جزيي در اصل پديداري رخدادي هر چند نقشي داشته باشد در همان اندازه تغييرات جزيي در پيامدها و آثار است. از اين روست كه ما به تكرار تاريخ باور داريم و بر همين پايه و اساس است كه تاريخ را مي خوانيم و تحليل مي كنيم تا علل و عوامل رخدادي را بشناسيم و از آن درس بگيريم و عبرت بياموزيم .

در حقيقت جامعه بشري هم چون آزمايشگاهي عمل مي كند كه در آن انسان ها به آزمون و آزمايش مي پردازند و مي كوشند تا علل و عوامل رخدادي را بيازمايند و نتايج و پيامدهاي آن را در يابند. اما اين آزمون ها به جايي آن كه بر چيز ديگري انجام پذيرد بر خود انسان و جوامع بشري انجام مي پذيرد و آثار و پيامدهاي آن دامن انسان و جامعه بشري را مي گيرد.

بازخواني مفهوم جاهليت در نگرش قرآني و بازشناسي علل و عوامل آن به ما ياري مي رساند تا هم از علل و عوامل تكرار آن جلوگيري كنيم و هم از آسيب هاي تكرار رخداد پرهيز نماييم. براي رسيدن به اين مقصود ، به سراغ گزارش و تحليل و تبيين قرآن مي رويم تا بنگريم كه قرآن در اين باره چه چيزي را بيان مي كند.

مفهوم شناسي

جاهل در لغت به معناي نادان و كسي است كه از دانش و علم برخوردار نيست. البته براي اين واژه كاربردهاي ديگري نيز بيان شده است. گاه جهل را در برابر عقل و گاه در برابر علم به كار مي برند . به نظر مي رسد كه مصدر جعلي جاهليت با توجه به كاربرد اين واژه در برابر عقل باشد. به اين معنا كه جاهل كسي است كه از عقل و خرد خود بهره نمي برد؛ زيرا بسياري از كساني كه در دوره جاهليت به سر مي بردند از دانش هاي روزگار خود بهره مند بوده اند و به علوم مورد نياز جامعه و عصر خويش آگاه بوده اند. از اين رو مراد فقدان كاربرد عقل و خرد در زندگي فردي و اجتماعي مراد است. جاهل كسي است كه خرد و عقل را در زندگي به كار نمي گيرد، با آن كه به علوم و دانش هاي زيادي آگاهي دارد. همان طور كه عقل به دو دسته به اعتبار معقول دسته بندي مي شود و گاه از عقل نظري و گاه از عقل عملي سخن به ميان مي آيد به نظر مي رسد كه مراد از جهل همان جهل عملي مانند عقل عملي است. به اين معنا كه فرد جاهل ، در رفتار خويش از عقل عملي خود بهره اي نمي گيرد و رفتار و كردار و منش خود را بر پايه عقل عملي سامان نمي دهد. در اين معنا ، عاقل كسي است كه رفتار و اخلاق درست و راستي از خود بروز مي دهد و منش او بيانگر بهره گيري از عقل است.

البته در باره عصر جاهلي مي توان به اين معنا نيز توجه داد كه در آن دوران مردمان به جهت بي سوادي و فقدان بهره گيري از دانش هاي روز ، به اين نام ناميده شده اند. در قرآن از مردمان حجاز به مردمان امي و بي سواد و درس ناخوانده ياد شده است؛ زيرا در زماني كه ديگران ( يهوديان و مسيحيان و جوامع ايراني و رومي ) بهره مند از كتاب و دانش هاي روزگار بوده اند ، مردمان حجاز از اين امور بهره اي نداشته اند . از اين روست كه قرآن ، ديگران را به اهل كتاب ياد مي كند و مردمان حجازي را امي و بي كتاب مي نامد. بنابراين محتمل است كه مراد از عصر جاهلي ، جاهليت به معناي بي بهره مندي از كتاب و سواد و دانش باشد كه با نزول قرآن و كتاب آسماني و فراگيري دانش هاي عصري آنان نيز از جاهليت بيرون رفته و جزو مردمان متمدن و اهل كتاب و اهل علم به شمار رفته اند.

با اين همه ، عصر جاهليت به دوران فترت پيش از اسلام گفته مي شود و بنا برقولي پيش از زمان فتح مكه را عصر و دوره جاهلي مي خوانند.( موسوعه كشاف اصطلاحات و الفنون و العلوم ، ج 1 ص 547) قرآن براي اين دوره ، اوصاف و ويژگي ها و رسوم و عقايدي بر شمرده است كه مي كوشيم آن را شناسايي و بيان كنيم . با گزارش و تحليل قرآن در مي يابيم كه اين عصر چه ويژگي هاي داشته است و نظر قرآن نسبت به آن و علل و عوامل ايجادي و آثار و پيامدهاي آن چيست؟

ويژگي هاي عصر جاهليت

در اين جا هم مي توان به ويژگي ها عصري چون وجود اختلاف و كينه توزي در ميان قبايل و اقوام ( آل عمران آيه 103) و محروم بودن زنان ويتيمان از ارث ( فجر آيه 17 و 19) نگهداري همسران با وجود ناخشنودي از وي به منظور بهره مندي از ارث ( نساء آيه 19) ارثيه به شمار آمدن همسران ( همان ) بهره كشي و سود جويي از كنيزان با واداشتن آنان به فحشا و فساد( نور آيه 33) و استثمار و بهره كشي از زنان ( نساء آيه 19) رواج بت پرستي ( مائده آيه 90 ) قرباني كردن براي بت ها ( مائده آيه 3) و استعاذه و پناه برد به جن براي رهايي از مشكلات و بيماري ها ( ) اشاره كرد ؛ و هم به ويژگي ها و اوصاف مردمان و خلق و خوي ايشان توجه داد.

از مهم ترين ويژگي هايي كه در حوزه روان شناسي رفتار جمعي به عنوان خلق و خوي مردمان جاهلي، قرآن به آن توجه داشته و به تحليل و تبيين آن پرداخته است، مي توان به موارد زير اشاره كرد:

تعصب

مردمان جاهلي از تعصب سخت و شديد برخوردار بودند. از ويژگي هاي انسان هاي جاهلي بايد به اين عنصر توجه ويژه اي داشت. تعصب ايشان حوزه هاي مختلف و متعدد و متنوع اي را در بر مي گرفت. قرآن با اشاره به عوامل كفر مي فرمايد كه سرچشمه اين كفر را مي بايست در حميت جاهلي و تعصبات شديد قومي و قبيله اي دانست. ( فتح آيه 25 و 26) آنان به جهت تعصبات شديد قومي ، حاضر به پذيرش ايمان و تغيير در سنت ها و آداب خويش نبودند و به شدت از آداب و رسوم خود محافظت مي كردند. همين وضعيت روحي و رواني موجب مي شد تا جامعه به شدت در برابر هر عنصر بيروني واكنش منفي از خود بروز دهد و به مقابله با آن برخيزد،. چنين احساسي نسبت به سنت ها و آيين پيامبر نيز وجود داشت. به نظر ايشان ، پيامبر با بهره گيري از ديگران (اهل كتاب ) و متاثر از ايشان ، عناصر فرهنگي بيگانه را وارد جامعه مي كرد و سنت هاي قومي را مورد حمله و تهاجم قرار مي داد. قرآن در بيان تعصب شديد و حميت عنصر جاهلي توضيح مي دهد كه بر اين پايه و اساس است كه قرآن به زبان عربي فرو فرستاده شد و نزول قرآن به اين زبان هر چند عواملي چندي در آن نقش دارد ولي نبايد به اين عامل مهم بي توجه و كم توجهي شود. مردمان جاهلي به شدت به زبان خود عشق مي ورزيدند و آن را زبان انسان ها به شمار مي آورند و ديگر زبان ها را زبان اعجم و اعجمي به شمار مي آورند. اگر به اين اطلاق توجه شود به خوبي دانسته مي شود كه آنان تا چه اندازه زبان خود را برتر و بهتر از هر زباني مي دانسته اند. به نظر ايشان زبان ديگران زبان حيوانات است و نه زبان انساني ، از اين رو زبان ديگران را زبان گنگ و نامفهوم همانند زبان حيوانات بر مي شمردند و با اهل زبان ديگر و زبان ديگري به گونه زبان غير انساني تعامل مي كردند. قرآن با اشاره به اين تعصب شديد و نابخردانه مي فرمايد: اگر قرآن را به زبان ديگري غير از زبان عربي مي فرستاديم ، ايشان به آن ايمان نمي آوردند.( شعراء آيه 195 تا 199) قرآن تحليل ديگري نيز از اين مساله ارايه مي دهد كه جالب و ظريف است. قرآن در اين باره مي فرمايد: اگر اين مطالب و آموزه ها را به زبان غير عربي و به يكي از غير عرب ها مي فرستاديم به آن ايمان نمي آورديد و در توجيه كار خود مي گفتيد: آيا براي عرب و عرب زبان ، كتاب را به زبان غير عرب مي فرستد ؟! ما كجا و غير عربي كجا ؟ ما كه زبان ديگران كه گنگ و نامفهوم است را نمي فهميم پس چرا به چيزي كه نمي فهميم ايمان بياوريم. ( فصلت آيه 44) همين مساله تعصب شديد به داشته هاي خود و خود برتر و بزرگ بيني در همه جنبه هاي زندگي و زباني باعث شده بود تا پيش از نزول قرآن به هيچ كتاب آسماني ايمان نياورند. تحليلي كه قرآن از اين مساله به دست مي دهد بيانگر آن است كه ريشه همه اين برخوردهاي تند و واكنش هاي منفي نسبت به دعوت پيامبران و كتاب هاي آسماني پيشين ، تعصبات جاهلي ايشان بوده است. در توجيه عدم ايمان خود مي گفتند: اين كتاب هاي آسماني كه براي ما نيامده است. مخاطب آن اقوام و افراد ديگري بودند . چرا ما بايد به چيزي ايمان آوريم كه مخاطب آن نبوده ايم؟ اگر ما هدف خدا بوديم ، ما را مخاطب قرار مي داد نه ديگران را ؟ يا مي گفتند: اين كتاب كه به زبان ما نيست ؟ ما كه نمي توانيم آن را بخوانيم . اگر بخواهيم به آن ايمان بياوريم و يا به آن عمل كنيم مي بايست نخست آن را بخوانيم و مطالبش را بفهميم . ما كه زبان آن را نمي شناسيم و نمي توانيم بخوانيم. اما اگر به زبان ما بود به يقين ما از اهل كتاب به هدايت نزديك تر بوديم و مومنان واقعي خود به شمار مي رفتيم . چه كنيم كه نه كتابي داريم و نه براي ما آمده است و نه پيامبري از ما داريم.( انعام آيات 155 تا 157) همين تعصب به سنت ها و آداب و رسوم جاهلي بوده است كه اجازه ايمان آوري به كتب آسماني پيشين را به ايشان نمي داد و به جايي پرستش خداي يكتا و يگانه به بت پرستي رو آوردند و دست از آن بر نمي داشتند. ( فرقان آيه 41 و 42 و نيز ص آيات 4 تا 7 و نيز كافرون آيات 2 تا 5)

تقليد كوركورانه

مردمان جاهلي ، از عقل خود بهره نمي گيرند و تنها به سنت ها و آداب خود پاي بند هستند. اين گونه است كه خرافات در ميان آنان رواج مي يابد و از نوآوري هراسناك هستند. با آن كه در مي يابند كه مسايل و نوآوري هاي جديد به نفع و سود ايشان است و هم با عقل و خرد هماهنگ و سازگار با اين همه از آن پرهيز كرده بلكه به مقابله با آن بر مي خيزند . ريشه اين مساله را قرآن ؛ تقليد كوركورانه از گذشتگان خود مي داند. گاه انسان از ديگري تقليد مي كند و خوب و بد وي را خوب مي شمارد، گاه ديگر از گذشتگان و مردگان خود تقليد مي كند بدون آن كه به بررسي و تحليل درستي و نادرستي آن بپردازد. از ويژگي هاي مردمان عصر جاهلي اين بود كه به جهت تعصب شديد به داشته خود و بيگانه ستيزي شديد ، تنها از سنت هاي پدران خود تقليد مي كردند. ( بقره آيه 170 مائده ايه 103 و 104 و نيز اعراف آيه 28 و لقمان ايه 21 و سبا آيه 43 و زخرف آيه 22 تا 24)

شرب خمر

جوامع جاهلي به علل مختلف گرايش به از خود بيگانگي دارند. از آن جايي كه عقل عملي و نظري در ميان آنان از جايگاه مفيد و تاثيرگذاري برخوردار نيست ، دچار اندوه و افسردگي مي شوند. راه رهايي از اندوه را در ابزارهايي مي جويند كه آنان را از تفكر و تدبر در وضعيت موجودشان باز دارد و در فضايي غير از آن چه در آن به سر مي برند ، قرار گيرند. اين مساله موجب مي شود كه به مواد مخدر كه خرد را از ميان مي برد و در تفكر خلل وارد مي سازد، روي آورند. اين گونه است كه شراب و ديگر موادي كه عقل را زايل مي كند در جامعه جاهلي رواج مي يابد. مواد مخدر از خود بيگانگي را تشديد مي كند و فضايي واقعي را به فضايي مجازي و تخيلي تبديل مي كند . اين گونه است كه ارتباط با واقعيت ها كاهش مي يابد و رفتار ها مبتني عقل و خرد كم تر امكان بروز و ظهور مي يابد. ( مائده آيه 90 ، بقره آيه 219 ، اعراف آيه 33 و نحل آيه 67).

از خود بيگانگي

از ديگر ويژگي هاي مردمان جاهلي ، از خود بيگانگي است. اين معنا و مفهوم را قرآن به اشكال مختلف بيان كرده است. در تحليل قرآني ، انسان كه شناختي از خود و جهان ندارد ، شناختي درست از اهداف و انگيزه هاي وجودي خود نيز نخواهد داشت و در رفتار و منش خود به نوعي از خود بيگانگي دچار مي شود. اين حقيقت را قرآن گاه به ضلالت و گمراهي تعبير مي كند. گمراه كسي است كه نمي داند چه كسي و براي چه چيزي و به چه هدفي وي را آفريده است؟ همين جهل موجب مي شود تا رفتار و منش او در راستاي اهداف قرار نگيرد. اين گونه است كه دچار گمراهي مي گردد و به جاي آن كه به سوي هدف گام بردارد به اموري مي پردازد كه وي را از هدف باز مي دارد. عدم ياد كرد خدا و اين كه او چه كسي است ؟ از اين جهت است كه گرفتار جهل و از خود بيگانگي هستند. اين گونه است كه بازتاب جهل شناختي نسبت به خدا موجب مي شود تا خدا را ياد نكنند و حتي در مواردي كه مي بايست به ياد خدا باشند ، به كارهاي ديگر مشغول مي شوند. مانند كساني كه در عزاداري هاي حسيني شركت مي كنند ولي به جاي ذكر مصيبت و شناخت آرمان ها ي آن حضرت و حركت به سوي آن اهداف ، خود را مشغول به اموري مي سازند كه از آن حضرت و آرمان هايش دور مي سازد. قرآن بيان مي دارد كه افراد جاهلي كساني هستند كه در ماه هاي اختصاصي و مكان هاي ويژه ذكر مانند مشعر الحرام به جاي يادكرد از خدا به امور ديگر بازدارنده مشغول مي شوند؛ زيرا از خود بيگانه هستند و در راه گمراهي قرار گرفته اند.( بقره آيه 198) هم چنين از پيامدهاي از خودبيگانگي مي توان به دروغ و افترا بستن به خدا اشاره كرد؛ زيرا براي بيان مقاصد نادرست خود مي كوشد تا به گونه اي مقبول عمل كند كه افترا و بهتان به خدا براي توجيه اعمال و رفتار نادرست و غير معقول يكي از اين راه هاست.( انعام آيه 140) ريشه اين از خودبيگانگي و گمراهي در عمل را مي بايست در عدم بهره گيري از آموزه هاي وحياني و عمل به آن دانست. اگر مردمان جاهلي به كتب اسماني عمل مي كردند و براي تزكيه خود تلاشي انجام مي دادند هرگز به گمراهي جاهلي و از خود بيگانگي دچار نمي شدند، ولي مردمان جاهلي هرگز براي رهايي واقعي خود تلاش نمي كنند.( جمعه آْيه 2)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا