فتنه و مصادیق آن در قرآن
فتنه از مهم ترین موضوعاتی است که در فرهنگ سیاسی اسلام مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است. چنان قرآن نیز از فتنه هایی بشر هر زمانی با آن مواجه می شوند سخن به میان آورده و نیز پیامبر(ص) و امیرمومنان از فتنه ها سخن گفته اند. در این مطلب نویسنده بر آن است تا ضمن بیان مفهوم قرآنی فتنه، برخی از مصادیق قرآنی آن را بر اساس قرآن بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
مفهوم شناسی فتنه
فتنه در معاني چندي به كار رفته است كه از جمله آنها بلايا، شكنجه و آشوب و اخلال در نظم اجتماعي است. قرآن به مسئله فتنه از جهات مختلفي پرداخته است؛ زيرا ارتباط تنگاتنگي با مسئله امنيت و آرامش فردي و اجتماعي شخص و جامعه دارد و میتواند تأثيرات شگرفي در امر فلسفه آفرينش به جا گذارد؛ چون هدف آفرينش، تعالي انسان و تقرب به خداوند است كه فتنه میتواند مانع اين حركت كمالي شود.
فتنه در اصل به معناي قراردادن طلا و زر در آتش براي به دست آوردن خالصي آن است. از اين رو میتوان گفت با فتنه سره از ناسره، حق از باطل، خوب از بد و زشت از زيبا شناخته و جدا ميشود.
اين واژه در فرهنگ قرآني در معاني چندي به كار رفته است كه از آن جمله ميتوان به معناي امتحان، آزمون، عذاب و شكنجه، سوختن با آتش، بليه، سختي، اضلال (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص623) شرك، بازداشتن از دين (مجمع البيان، علامه طبرسي، ج1 و 2، صص511 و 513)، آشوب و اخلال در امور دين (تفسير التحرير و التنوير، طاهر بن عاشور، ج4، جزء6، ص276)اشاره كرد.
اين در حالي است كه برخي از محققان دانش زبان شناسي بر اين باورند كه اصل در ماده فتن، چيزي است كه موجب اختلاف و هرج و مرج همراه با اضطراب میشود و اموال، اولاد و كفر در قرآن از مصاديق بارز آن است. (التحقيق، مصطفوي، ج9، صص23 تا 25 ذيل واژه فتن)
براين اساس میتوان گفت كه فتنه در فرهنگ قرآني به هر چيزي كه موجب آشوب و اخلال در نظم شخصي و عمومیشود و موجبات اضطراب و تشويش را فراهم آورد و امنيت و آرامش را سلب كند، گفته میشود. از اين رو شكنجه و عذاب، يا بلاياي طبيعي، آشوب هاي اجتماعي، جنگ و شورش و مانند آن به عنوان فتنه در قرآن معرفي شده است؛ زيرا هر يك از اين علل و عوامل موجب میشود تا امنيت و آرامش از شخص و جامعه سلب شود. اين كه كفر و شرك فتنه معرفي میشود از آن روست كه آرامش و امنيت را از شخص سلب میكند و او در آخرت نيز گرفتار فقدان آرامش و آسايش شده و ترس و خوف دايمی را به جان ميخرد. فرزندان يا اموال نيز چنين وضعيتي را براي شخص به ارمغان ميآورند و آرامش را از او سلب ميكنند. فتنه در فرهنگ قرآني، با همه گستردگي معنايياش ناظر به اموري است كه آرامش و امنيت را از انسان سلب كرده و اخلال در نظم عمومیو نظام احسن ايجاد ميكند و زندگي را از حالت عادي و طبيعياش بيرون ميبرد. از اين رو آشوبها و اغتشاشات اجتماعي را ميتوان يكي از مهمترين مصاديق فتنه دانست؛ زيرا آشوب و اغتشاش، نظم اجتماعي را از ميان ميبرد و آرامش و امنيت را از جامعه سلب ميكند و بحرانهاي متعدد را درپي ميآورد.
مصاديق فتنه
براي اين كه تصوير روشن و درستي از فتنه در فرهنگ قرآني داشته باشيم به سراغ آياتي میرويم كه به مصاديق فتنه توجه میدهد؛ زيرا از اين طريق میتوان دريافت كه غير از عوامل طبيعي كه نظم را مختل میسازد و آرامش را از آدمیسلب میكند، چه علل و عوامل ديگري میتواند موجبات سلب آرامش و امنيت شود و نظم را به هم ريزد؟ البته همواره بر اين نكته تأكيد میشود كه عوامل طبيعي نيز ارتباط تنگاتنگي با رفتارها و كنش هاي انساني دارد؛ زيرا فعاليت آدمیاست كه موجبات اخلال در نظم طبيعت را فراهم میآورد، و امنيت و آرامش را از او سلب میكند؛ از اين رو خداوند از فساد و تباهي در نظم طبيعت و محيط زيست خشكي و دريايي زمين به سبب كنش هاي انساني خبر میدهد و آدمی را مسبب اصلي بسياري از حوادث و رخدادهاي به ظاهر طبيعي زمين برمیشمارد.
1- ستمگران: خداوند در آيه 25 سوره انفال از ستمگران به عنوان فتنه انگيزان اصلي جامعه ياد میكند. اينان كساني هستند كه به حقوق خود بسنده نمیكنند و با تجاوز به حقوق ديگران میكوشند تا نظم طبيعي جهان و جامعه را كه بر پايه عدالت استوار است به هم ريزند. در حقيقت ظلم و ستمیكه از سوي ستمگران اعمال میشود، خود مصادقي از فتنه است؛ زيرا هم نظم طبيعي كه بر محور عدالت است را از ميان میبرند و هم آرامش و امنيت را از ديگري و يا جامعه سلب میكنند.
با نگاهي به تاريخ و گزارشهاي تاريخي قرآن میتوان به آساني دريافت كه چگونه ستم ستمگران، فتنه اصلي در جوامع بشري بوده است و آنان را از پيشرفت و تكامل و تعالي در حوزههاي فرهنگي و تمدني بازداشته است و اجازه نداده تا همه انسانها به كمال و تعالي دست يابند. جوامع به سبب ستم ستمگران هرگز روي عدالت به خود نديده و از امنيت و آرامش سودي نبرده است.
2- منحرفان و هنجارشكنان: دسته دومیكه خداوند از آنان به عنوان فتنه انگيزان سخن به ميان میآورد، كساني هستند كه ما آنان را به نام منحرفان و هنجارشكنان میشناسيم. اين عده با ايجاد فتنه و فساد در جامعه، امنيت و آرامش را از آن سلب كرده و در نظم عمومیو اجتماعي جامعه اختلال ايجاد میكنند. انحرافات ايشان كه باهنجارشكني و بهرهگيري از قوانين متشابه صورت ميگيرد، به آنان اين امكان را ميبخشد تا عرف و عادت پسنديده را زير پاگذاشته و با هنجارشكني امنيت اخلاقي و هنجاري جامعه را با بحران مواجه سازند.
خداوند در آيه 7 سوره آل عمران اين افراد را كساني معرفي میكند كه همواره دنبال متشابهات هستند و از آن پيروي ميكنند. اين در حالي است كه حقايق و اصول محكم و متقن در اختيار آنان است، ولي آنان با چشمپوشي نسبت به اين اصول، در پي متشابهات و اموري میروند كه شك و ترديد در صحت و سقم آن وجود دارد؛ چرا كه در اين آب گلآلود بهتر میتوانند ماهي مراد بگيرند و در صورت حركت در مسير قوانين شفاف و روشن دست هاي ايشان رو میشود. به عنوان نمونه در جامعه امروز عده اي با آن كه اصول شفاف قانون اساسي وجود دارد در پي قوانين متشابه و غيرشفاف میروند و با هياهو و غوغاسالاري میكوشند تا زمينه براي آشوب و هرج و مرج قانوني را فراهم آورند و جامعه را در سطح بحران قرار دهند تا بتوانند از اين وضعيت بحراني براي منافع خويش بهره گيرند. اين دسته هرگز به اصول شفاف و روشن توجهي نمیكنند و چون بيمار دل هستند و در دلهايشان زنگار كينه و كدورت است و از سلامت شخصيت و روحي و رواني برخوردار نمیباشند، تنها دنبال مصاديق غيرروشن قانوني ميروند، اين گونه است كه هنجارشكني به عمل طبيعي آنان تبديل میشود و از جاده قانون و سلامت بيرون میروند و منحرف ميشوند.
خداوند در اين آيه تبيين میكند كه بددلي و بيماردلي ايشان موجب میشود تا همواره در جايي قرار گيرند كه فتنه و اخلال در نظم و فقدان آرامش است و براي رسيدن به اين هدف از تاويل نادرست قوانين نيز خودداري نميكنند. آنان برداشتهاي نادرست خود از قوانين را به عنوان تاويل و تفسير درست مطرح میسازند و به موارد مشكوك شبهات و متشابهات، توجه ويژهاي دارند؛ زيرا در اين فضا میتوانند زيست كنند. اينان ميكروبها و ويروسهاي اجتماعي هستند كه در فضاي متشابهات و تاويلات نادرست رشد میكنند و تكثير ميشوند.
3- كافران: بي گمان كافران به سبب عدم پذيرش فلسفه و هدف آفرينش و انكار نظم كلي هستي، يكي از مهمترين دشمنان نظم واقعي در هستي و جامعه میباشند. اينان همواره در جست وجوي آن هستند كه نظم اجتماعي را به هم ريزند و در مسير بهره برداري خود از آن سود برند. البته اين گونه نيست كه همه كافران، ظالم به ديگري و يا جامعه باشند ولي بي گمان ايشان ظالم به خود و جان خويش هستند و در حق خود كوتاهي و ظلم روا ميدارند. از اين رو نميتوانند در مسير درست تعالي و كمال حركت كنند و با هر چيزي كه بر خلاف اعتقادات و باورهاي آنان است به مخالفت برميخيزند و اجازه نميدهند تا حقيقت بر ايشان روشن شود.
خداوند در آيه 91 سوره بقره فتنهاي را كه از سوي كافران ايجاد و دامن زده ميشود به عنوان بدتر از كشتار و قتل و در آيه 217 همين سوره به عنوان بزرگتر از قتل و كشتار معرفي میكند. دو واژه اشد و اكبر من القتل به اين معناست كه فتنه به سبب بازتابها و پيامدهاي خطرناك آن در جامعه میتواند بدتر از كشتن شخص باشد؛ زيرا با اختلال در امنيت و نظم عمومیجامعه، امكان رشد و تعالي جمعي از جامعه گرفته ميشود و جامعه در شرايط فقدان امنيت نمیتواند در مسير شكوفايي و تعالي و رشد قرار گيرد. از اين رو خداوند در اين آيات فتنهانگيزي كافران را بدتر از قتل دانسته است.
كافران با بستن راهها، جلوگيري از آزاديهاي بياني و مبادلاتي و فرهنگي، راندن شهروندان از شهر و ديار خودشان، و رفتارهايي از اين دست، فتنه گري كرده و جامعه را از حالت امنيت و آرامش و تعادل بيرون میبردند. چنين رفتاري از نظر قرآن بدتر از كشتاري است كه برخي مرتكب ميشوند، زيرا با كشتن شخص و يا كشتار جمعي، نظم عمومیدر كوتاه مدت به هم ميريزد و آرامش سلب میشود، در حالي كه جلوگيري از آزادي هاي اجتماعي، بستن راه آمد و شد مردم، جلوگيري از انجام اعمال عبادي از سوي مومنان و مانند آن، بحران عمومیو فراگيري را پديد میآورد كه جامعه نميتواند در آن احساس آرامش كرده و به سوي شكوفايي و توسعه حركت نمايد.
4- منافقان و ستون پنجم كافران: بي گمان منافقان كه از ترس قدرت و اقتدار دولت اسلامي، تابعيت امت را پذيرفته و به عنوان شهروند، خود را معرفي میكنند تا از منافع شهروندي دولت اسلامیسود برند، از دشمناني هستند كه از نظر قرآن از كافران بدتر هستند. از اين رو خداوند در تهديدي آشكار آنان را كساني میشمارد كه در پايين ترين و پست ترين درجه از درجات و مراتب دوزخي جاي ميگيرند.
منافقان به سبب حضور در جامعه و اطلاع كامل و كافي از نقاط ضعف و قوت نيروهاي خودي به شكل ستون پنجم دشمن عمل كرده و افزون بر ايجاد شايعات بي اساس و جنگ رواني، به جاسوسي عليه نيروهاي خودي و امت اسلام میپردازند. خداوند منافقان جاسوس را به سبب آن كه عامل بسياري از اختلافات و آشوبها و درگيريها ميان امت اسلام میباشند، سرزنش میكند و آنان را فتنه گراني معرفي میكند كه با حضور در صفوف نيروهاي خودي و رزمندگان اسلام از پشت به دولت و امت ضربه میزنند.
خداوند از مومنان میخواهد كه منافقان شناخته شده را در صفوف خود به ويژه مراكز حساس كشوري و لشكري جا ندهند و نگذارند آنان از امور پنهان آنها آگاه شده و به دشمنان كافر خبر دهند. اصولا حضور ايشان هرچند كه به ظاهر مفيد است ولي در عمل بسيار زيانبار است. اگر تخصص و توانايي دارند به سبب تعهد ايشان به كفر و كافران، هيچ بهرهاي از اين تخصص و توانايي ايشان، به امت و ملت و دولت اسلامینمیرسد. بنابراين لازم است تا اين فتنه گران منافق را از صفوف لشكري و كشوري خودي بيرون رانده و به ايشان اجازه بهرهمندي از فرصت هاي به دست آمده در مكانها و جاهاي مهم داده نشود. (توبه آيات 47 و 48)
علامه طبرسي و ابن كثير بر اين باورند كه اين آيات درباره منافقاني است كه در ميان مسلمانان حضور داشته و به جاسوسي عليه ايشان و به نفع دشمنان ميپرداختند. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 55).
5. متخلفان: از ديگر مصاديق فتنه انگيزان میتوان به متخلفان از دستورهاي خداوند و رسولاشاره كرد. كساني كه برخلاف دستور صريح رهبر جامعه عمل میكنند و به خود اجازه میدهند تا راه ديگري را درپيش گيرند از كساني هستند كه خداوند آنان را به سبب اين رفتار فتنه انگيزشان سرزنش میكند؛ زيرا تخلف از فرمان رهبر مسلمين به معناي ايجاد اخلال در نظم عمومیجامعه و فتنه فراگيري است كه ديگران را نيز به سوي تخلف از قانون و رهبري سوق ميدهد. اين گونه است كه خداوند در آيات 24 و 25 سوره انفال هرگونه تخلف از فرمان رهبري را تخلف از فرمان الهي دانسته كه موجبات فتنه در جامعه و آشوب و فقدان امنيت و آرامش آن ميشود.
بنابراين برهمگان است كه درحوزه فرمان هاي اجتماعي رهبري چون جهاد و مشاركت فعال سياسي و مانند آن، از رهبري اطاعت كرده و هيچ گونه تخلف و سرپيچي نداشته باشند؛ زيرا اين گونه رفتار موجب بحران در اطاعت از ولايت شده و به عنوان اخلال درنظم عمومیو فقدان امنيت، فتنه انگيزي تلقي میشود. هرگونه تخلف از احكامیكه فصل الخطاب است میتواند به معناي فتنه انگيزي بوده و مجازات خاص آن را به دنبال داشته باشد.
6. جاسوسان: از ديگر مصاديقي كه قرآن براي فتنه انگيزان برميشمارد، جاسوسان هستند. اين گروه به سبب آن كه اطلاعاتي از مراكز حساس كشوري و امت و رهبري و نظام در اختيار دشمن قرار ميدهند، زمينه بسياري از بحران هاي اجتماعي را فراهم میآورند. از اين رو از ايشان به عنوان فتنهانگيزان در آيات 47 و 48 سوره توبه سخن به ميان آمده است.
7. اعتمادكنندگان به خبر فاسق: امروز چون ديروز، دشمنان از جنگ رواني به خوبي سود میبرند. نقش رسانهها به ویژه فضای مجاری در دنياي امروز بيش از آن كه اطلاعرساني باشد، ابزارهاي جنگ رواني است. بنگاه خبرپراكني بيبيسي و مانند آن در دنياي امروز از مصاديق مخبران فاسقي هستند كه ديروز جامعه اسلامیعصر نبوي را تهديد ميكردند و امروز جامعه اسلامیرا تهديد میكنند. فاسقان به سبب خصلتشان، همواره باطل خويش را در لفافه حقيقت ميپيچند و با تکنیکهای متعدد جنگ روانی مخاطبین خود را در مسیر اهداف شوم خود سوق میدهند.