غم مادر
در این عالم، غم مادر به کار شرّ نمی ارزد
یکی تلخند مادر هم به شِمشِ زَر نمی ارزد
مکن داد و فغان امروز اگر از دست برفت مادر
گرَت مِهرش نبود در دل، به خاک دَر نمی ارزد
هزاران بوسه بر خاکش گذاری وقت دلتنگی
یکی بوسه بر آن گونه، به یاد سر نمی ارزد
دل بیمار تو درمان نمی یابد به یاد مادرت بودن
محبت کردنت امروز، تو را یک پر نمی ارزد
به وقت خردسالی، تو را هم سر شود مادر
سرش بر سر نهد مادر، که تن بی سر نمی ارزد
تو را هم سر شود مادر به وقت کوچِ از دنیا
یکی فرزند به وقت رحل، بی هم سر نمی ارزد
به وقت دیدن مادر، مرو خالی بدین خانه
مگو احسان به غُرهای یکی همسر نمی ارزد
به یاد خستگی هایش بِنه بوسه بر آن پایش
که این آه و غم مادر، به درد سر نمی ارزد
اگر مهرش نبود در دل، نبودت مر تو آثار
یکی دلتنگی مادر به سیم و زر نمی ارزد
بدار ناصر به نام مادرت پیوند خویش بر پا
که این دنیا هیچ در هیچ بدون سر نمی ارزد