اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

عوامل و موجبات عزّت از منظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
عزت در برابر ذلت و خواری، نوعی سربلندی است که کسی بر آن چیرگی و غلبه ندارد و به سبب عدم نفوذ در دیواره شخصیت، شخص از اعتماد به نفس، کرامت، شرافت، حرمت و احترام خاصی برخوردار است. عزت در آموزه های قرآنی به دو دسته عزت نفس شخصی و عزت اجتماعی تقسیم می شود. امت و جامعه ای عزیز است که مخالفان و دشمنان بر آن چیره نبوده و راه نفوذی پیدا نکنند. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزه های وحیانی اسلام بر آن است تا علل و عوامل و موجبات عزت در دو حوزه فردی و اجتماعی را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
تفسير عزّت
بی گمان واژه شناسی در گام اول در قالب معناشناسی و مفهوم شناسی در گام دوم برای فهم اصطلاح خاص، امری ضروری است تا تفاهم واقعی انجام گیرد و دو طرف درک مشترک و یکسانی از کلمات و واژگان داشته باشند؛ چرا که در غیر این صورت هر کسی برداشتی از واژه داشته و بر اساس آن تحلیل می کند؛ چنان که واژه آزادی در مفهوم غربی و قرآنی آن بسیار متفاوت است در حالی که هر دو شعار آزادی می دهند ولی هر یک مفهومی را اراده می کنند که در تضاد و تقابل با دیگری است. به عنوان نمونه یک ایرانی واژه کثیف را به کار می برد و مرادش ناپاکی و آلودگی است؛ در حالی که برداشت یک عرب زبان از آن پرپشتی و انبوهی چیزی است.
بنابراین، لازم است در گام نخست تفسیری درست از عزت ارایه شود تا معلوم گردد مراد و منظور از عزتی که به عنوان یک فضلیت فردی و یک ارزش اجتماعی تلقی می شود، چیست؟
عزّت در مفهوم و اصطلاح قرآنی عبارت از حالتى است كه مانع مغلوب شدن انسان مى شود. عزيز كسى است كه قاهر است و مقهور و مغلوب کسی و یا چیزی نمى شود. از نظر قرآن، عزّت حقيقى و هميشگى از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است.(منافقون، آیه 8؛ مفردات، ص 563، «عزّ»)
بر اساس، دستور زبان عربی، جمله «و هو العزيز» در آیه 6 سوره آل عمران و مانند آن ها، مفيد حصر است، يعنى خدا كسى است كه همه عزّتها از او است. (نگاه کنید: الميزان، ج 12، ص 280) پس او منشا و خاستگاه هر عزتی است و عزت رسول الله (ص) به عنوان مظهر تام اسمای الهی، بازتابی از این عزت الهی است؛ چنان که عزت مومنان در ادامه همین مظهریت و در طول آن قرار دارد.
عزت اجتماعی، بازتابی از کنش ها و واکنش های فرد است؛ به این معنا که اگر کسی دارای عزت نفس باشد، بازتاب آن را در رفتار و عملش نشان می دهد؛ زیرا هر کسی بر اساس شخصیت و شاکله وجودی اش رفتار می کند.(اسراء، آیه 84) این رفتار اجتماعی که بازتابی از عزت نفس است، خود موجب می شود تا شخص در جامعه از چنان نفوذی و سربلندی برخوردار باشد که دیگری بر او چیره و غالب نشده و او مغلوب دیگری نشود.
از جمله بازتاب های عزت نفس در رفتار اجتماعی یعنی از نشانه هایی – که می توان بدان عزت نفس شخصی را دانست و آن را ملاک و معیار قرار داد – ترک مجادلات بیهوده است. امیرمومنان امام على عليه السلام در تفسیر عزت نفس در حوزه عمل اجتماعی می فرماید : حُسنُ خُلقِ المُؤمِنِ مِنَ التَّواضُعِ ···، و عِزُّه تَركُ القالِ و القيلِ ؛ خوش خويى مؤمن از فروتنى است ··· و عزّتش در رها كردن گويه ها و وا گويه هاست.( بحار الأنوار : ج 77، ص 268، حدیث1.)
نشانه دیگر برای شناخت عزت نفس در خود و دیگری می توان به حلم که اوج صبر و شکیبایی است؛ زیرا بردباری و حلم ، بیانگر غلبه و چیرگی قوه عاقله بر قوای جاذبه و دافعه است که رفتارهای هیجانی از خود بروز می دهد. از این رو، امیرمومنان امام على عليه السلام می فرماید: لَا عِزَّ أرفَعُ مِنَ الحِلمِ؛ هيچ عزّتى بالاتر از بردبارى نيست.( بحار الأنوار : ج 71، ص414، حدیث 32.)
از نظر آن حضرت(ع) اصولا عزت نفسانی که یک امر باطنی و روانی است در رفتارها و منش های شخص خودنمایی می کند که اوج آن همان حلم و بردباری است. آن حضرت(ع) می فرماید: و لا عِزَّ كَالحِلمِ؛ عزّتى چون بردبارى نيست.( نهج البلاغة : الحكمة 113.)
چنان که گفته شد عزت یک احساس درونی و نفسانی است و همین احساس است که شخص را در مسیری مطمئن و آرامش بخش قرار می دهد و از اضطراب و تشویش رهایی می بخشد و در رفتار و کنش ها او را ثابت قدم و دارای عزم می کند. عزت اجتماعی به این معنا نیست که حتما شخص بتواند اقدامی انجام دهد، بلکه توانایی انجام بر ترک و فعل یعنی قدرت خود بهترین نشانه عزت مندی است. از این روست که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: العِزُّ إدراكُ الانتِصارِ؛ عزّت، در رسيدن به انتقام است(غرر الحكم : 1105.)؛ یعنی همين كه به آن مرحله از قدرت و توانايى رسيد كه بتواند انتقام بگيرد، همين براى عزّت و غلبه او كافى است و نياز نيست كه انتقام بكشد.
عزت حقیقی و عزت دروغین
عزت دارای علل و عواملی است که توجه به آن ها بسیار مهم است؛ زیرا این عوامل عزت حقیقی را می سازد. برخی از امور به جای آن که عزت حقیقی را موجب شود، عامل عزت دروغین است. انسان باید میان عزت حقیقی و عزت دروغی فرق بگذارد وعلل و عوامل آن را بشناسد.
این که گفته شد عزت نفس، حالتی است که نفس چیره بوده و مغلوب و قاهر کسی یا چیزی نیست، به این معنا نیست که انسان با هنجارشکنی، خلاف حق و طغیانگری آن را به دست آورد و نشان دهد. عزت نفس درونی و اجتماعی به علل و عوامل مثبت ایجاد می شود نه با خلاف کاری و طغیانگری.
پس در عزت باید به این نکته توجه داشت که طغیان گری به معنای عزت نفس نیست؛ چنان که از نظر قرآن کسانی که با گناه و اثم دنبال عزت هستند، گمان نکنند که دارای عزت نفس و یا عزت اجتماعی هستند؛ بلکه خود گرفتار ذلت نفس هستند. خداوند می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِٱلْإِثْمِ فَحَسْبُهُۥ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ ٱلْمِهَادُ؛ و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر می‌شود)، عزت دروغین و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه می‌کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است؛ و چه بد جایگاهی است!(بقره، آیه ۲۰۶ )
بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی بخواهد به عزت برسد باید اطاعت از رهبران الهی در حوزه عمل اجتماعی را در دستور کار قرار دهد؛ زیرا این گونه رفتار برای فرد و جامعه عزت می آورد و جامعه را در برابر فشارهای حفظ می کند؛ اما نافرمانی نسبت به رهبران الهی موجب می شود تا جامعه در شرایط خطر قرار گیرد و دشمنان با نفوذ در افراد نابهنجار و عاصی و باغی بتوانند مقاصد شوم خود را برآورده سازد. امام زين العابدين عليه السلام به نقش اطاعت از رهبران به عنوان یکی از موجبات و هم چنین تحقق بخش امر عزت و تمامیت آن اشاره کرده و می فرماید: طاعَةُ وُلاةِ الأمرِ تَمامُ العِزِّ ؛  فرمان بردن از فرمانروايان [الهى] كمال عزّت است.( تحف العقول :ص 283.)
پس کسی که خواهان عزت واقعی و حقیقی است، باید عزت را در حق بجویید نه در باطل؛ و از آن جایی که طغیانگری علیه حق و خداوند، رفتاری باطل است هرگز موجب عزت واقعی برای شخص در جامعه نمی شود. بر همین اساس امام صادق عليه السلام می فرماید: العِزُّ أن تَذِلَّ لِلحَقِّ إذا لَزِمَكَ؛ عزّت آن است كه هر گاه با حق رو به رو شدى، در برابر آن خوار باشى.(بحار الأنوار : ج 78، ص228، حدیث105.) پس ذلت در برابر حق و اطاعت پذیری در برابر آن به معنای خواری ناپسند نیست، بلکه چنین ذلت و خواری عین عزت و سربلندی است.
به سخن دیگر، عزتی که با مخالفت گری، طغیان گری، باطل گرایی و هنجارشکنی باشد، عزت نیست، بلکه عزت دروغین و ذلت واقعی است؛ چنان که ذلت در برابر حق و رهبران حق، نه تنها ذلت نیست؛ بلکه عین عزت است.
بر همین اسس است که امام صادق عليه السلام می فرماید: الصِّدقُ عِزٌّ، و الجَهلُ ذُلٌّ؛ راستى، عزّت است و نادانى، ذلّت.( تحف العقول : ص 356.)
آن حضرت (ع) هم چنین با بیان مصادیقی از موجبات عزت حقیقی و واقعی بر آن است تا آن را از عزت دروغین بازشناساند. آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: شَرَفُ المُؤمِنِ صَلاتُهُ بِاللَّيلِ ، و عِزُّهُ كَفُّ الأذى عَنِ النّاسِ؛ شرافت مؤمن در نماز شب خواندن اوست و عزّتش در آزار نرساندن به مردم.( الخصال : ص 6، حدیث18.) پس نباید گمان کرد که هنجارشکنی و اذیت و آزار دیگران، به عزت دست می یابد، بلکه این عزت دروغین و کاذب است و باید از آن و عوامل ایجادی آن اجتناب و پرهیز کرد.
در حدیث قدسی نیز آمده است: أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوودَ عليه السلام : يا داوودُ ، إنّي ··· وَضَعتُ العِزَّ في طاعَتي ، و هُم يَطلُبونَهُ في خِدمَةِ السُّلطانِ فلا يَجِدونَهُ ؛ خداوند متعال به داود عليه السلام وحى فرمود: اى داود! من ··· عزّت را در طاعت از خود قرار دادم، ولى مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو مى كنند و از اين رو نمى يابندش.( بحار الأنوار : ج 78، ص453، حدیث21.)
علل و عوامل و موجبات عزت حقیقی و واقعی
از آن چه بیان شد، برخی از موجبات عزت حقیقی دانسته شد. از جمله آن که حق مداری، اطاعت از حق و اولیا و رهبران حق، از جمله موجبات عزت حقیقی و واقعی است. در این جا به برخی دیگر از علل و عوامل اشاره می شود.
1. اطاعت از خداوند عزیز: چنان که بیان شد، خداوند منشا و خاستگاه هر عزتی است و هرکسی اگر به عزتی دست می یابد به عنوان مظهر عزت الهی به آن می رسد.(مریم، آیات 81 و 82) بنابراین، باید عزت را در اطاعت خداوند عزیز جست و جو کرد. رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله می فرماید: إنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ كُلَّ يَومٍ : أنا رَبُّكُمُ العَزيزُ ، فمَن أرادَ عِزَّ الدّارَينِ فَلْيُطِعِ العَزيزَ؛ خداوند متعال هر روز مى فرمايد: من پروردگار عزّتمند شما هستم؛ پس هر كه خواهان عزّت دو جهان است بايد كه از عزّتمند فرمان برد.( كنز العمّال : 43101.) پس نباید گمان کرد که با معصیت می توان به عزت رسید چنان که منافقان چنین گمانی دارند(بقره، آیه 206) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نیز نسبت به این رویه باطل هشدار داده و می فرماید: مَن أذَلَّ نَفسَهُ في طاعَةِ اللّهِ فهُوَ أعَزُّ مِمَّن تَعَزَّزَ بِمَعصِيَةِ اللّهِ ؛ كسى كه خود را در طاعت خدا خوار گرداند، عزيزتر از كسى است كه با نافرمانى خدا به عزّت (غیر واقعی) رسد.( كنز العمّال : 43084.) امام على عليه السلام می فرماید: مَن أرادَ الغِنى بِلا مالٍ ، و العِزَّ بِلا عَشيرَةٍ ، و الطّاعَةَ بِلا سُلطانٍ ، فَلْيَخرُجْ مِن ذُلِّ مَعصِيَةِ اللّهِ إلى عِزِّ طاعَتِهِ ؛ فإنَّهُ واجِدٌ ذلكَ كُلَّهُ ؛ هر كه مى خواهد بدون داشتن مال و ثروت، بى نياز باشد و بدون داشتن ايل و تبار، عزتمند و بدون برخوردارى از قدرت، فرمانش برده شود، پس بايد از خوارى معصيت خدا به عزّت طاعت او در آيد؛ در اين صورت، همه آنها را مى يابد.( تنبيه الخواطر : ج 1 ، ص 51.) و هم چنین می فرماید: إذا طَلَبتَ العِزَّ فَاطلُبْهُ بِالطّاعَةِ ؛ هر گاه جوياى عزّت هستى آن را با طاعت از خدا بجوى.( غرر الحكم : 4056.) در جایی دیگر می فرماید: لا عِزَّ كالطّاعَةِ ؛ هيچ عزّتى چون طاعت از خدا نيست.(غرر الحكم : 10456.) امام صادق عليه السلام می فرماید: مَن أرادَ عِزّا بِلا عَشيرَةٍ ، و غِنىً بِلا مالٍ ، و هَيبَةً بِلا سُلطانٍ ، فَلْيُنقَلْ مِن ذُلِّ مَعصِيَةِ اللّهِ إلى عِزِّ طاعَتِهِ؛ هر كه مى خواهد بى آن كه ايل و تبارى داشته باشد عزتمند باشد و بدون آن كه مال و ثروتى داشته باشد بى نياز باشد و بدون آن كه قدرتى داشته باشد هيبت و شكوه داشته باشد، بايد از خوارى معصيت خدا به عزّت طاعت او در آيد.( الخصال : ص 169، حدیث222.) هم چنین میفرماید: مَن أخرَجَهُ اللّهُ مِن ذُلِّ المَعاصي إلى عِزِّ التَّقوى ، أغناهُ اللّهُ بِلا مالٍ ، و أعَزَّهُ بِلا عَشيرَةٍ ، و آنَسَـهُ بِلا بَشَرٍ ؛ هر كس كه خداوند او را از خوارى گناهان به عزّتِ پرهيزگارى در آورد، او را بى نياز گرداند، بى آن كه ثروتى داشته باشد و عزيز و قدرتمندش كند، بى آن كه ايل و تبارى داشته باشد و از تنهايى به درش آورد، بى آن كه كسى با او همدم شود.( بحار الأنوار : ج 78، ج270، حدیث110 .)
2. تقوای الهی:  از آیات 81 و 82 سوره مریم به دست می آید که عمل به عبادت و اطاعت خداوند که مصداق اتم و اکمل تقوای الهی است(بقره، آیه 21) از مهم ترین علل و عوامل دست یابی به عزت حقیقی است. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نیز می فرماید: مَن أرادَ أن يَكونَ أعَزَّ النّاسِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ؛ هر كه مى خواهد عزيزترين مردم باشد، بايد از خداوند عزّ و جلّ پروا داشته باشد.( بحار الأنوار :ج 70، ص285، حدیث 8.) امام على عليه السلام می فرماید: لا كَرَمَ أعَزُّ مِنَ التَّقوى ؛ هيچ كرامتى عزّت بخش تر از تقوا نيست. ( الأمالي للصدوق : ص 399، حدیث 515.)در جایی دیگر نیز می فرماید: لا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقوى ؛ هيچ عزّتى بالاتر از تقوا نيست.( نهج البلاغة : الحكمة 371.) هم چنین امام على عليه السلام می فرماید: اُوصيكُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَى اللّهِ ··· وَ اعتَصِموا بِحَقائقِها ، تَؤلْ بِكُم إلى أكنانِ الدَّعَةِ ، و أوطانِ السَّعَةِ ، و مَعاقِلِ (مَناقِلِ) الحِرزِ ، و مَنازِلِ (مَنالِ) العِزِّ ؛ اى بندگان خدا شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم ··· به حقايق آن چنگ زنيد تا شما را به پناهگاههاى آسايش و جايگاههاى رفاه و حصارهاى محافظ و منزلهاى عزّت برساند.( نهج البلاغة : الخطبة 195.)
3. قرآن: خداوند قرآن را کتابی کریم و عزیز دانسته که از نزد خدای حکیم و علیم و عزیز فروفرستاده شده است. به طور طبیعی چنین قرآنی، درس عزت و کرامت می دهد و هر کسی بخواهد عزیز باشد باید به آن عمل کند.(ابراهیم، آیه 1؛ سبا، آیه 6)
4. ارزش گذاری برای کار خدا: انسان باید کار خدا را بر کار خود مقدم دارد و ارزش برای کار خدا قایل شود. کسی که خدا را در هر کاری مقدم داشتن عزیز می دارد، خداوند عزیز نیز او را عزت می بخشد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله   ـ خطاب به ابو امامه ـ فرمود: أعِزَّ أمرَ اللّهِ يُعِزَّكَ اللّهُ ؛ كار خدا را عزيز شمار تا خداوند تو را عزيز گرداند.( كنز العمّال : 43102 .)
5. حق گرایی: از مهم ترین عوامل عزت می توان به حق گرایی اشاره کرد؛ زیرا با باطل و نابهنجاری و گناه هرگز عزت حقیقی به دست نمی آید.(بقره، آیه ۲۰۶ )  پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نیز می فرماید: التَّذَلُّلُ لِلحَقِّ أقرَبُ إلَى العِزِّ مِنَ التَّعَزُّزِ بِالباطِلِ ؛ خوار بودن در برابر حق به عزّت نزديكتر است، تا عزّت يافتن به وسيله باطل.( كنز العمّال : 44101.)  امام عسكرى عليه السلام نیز می فرماید: ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ ، و لا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَزَّ ؛ هيچ عزّتمندى حقّ را فرو نگذاشت مگر اين كه به ذلّت افتاد، و هيچ ذليل و ناتوانى حق را نگرفت مگر اين كه عزيز و نيرومند شد.( بحار الأنوار : ج 78، ص374، حدیث24.)
6. عفو و گذشت: انسان باید اهل احسان باشد. چنان که گفته شد ، عزت در اصل انتقام نیست، بلکه بر قدرت انتقام است و در حالی که توانایی بر انجام و ترک عملی داشته باشد، با اراده و خواسته خویش آن را ترک کند و نخواهد مقابله به مثل کند. چنین رویه هم عزت نفس باطنی او را تقویت می کند و هم اجازه نمی دهد تا دیگران از وی سوء استفاده کرده و او را خوار کنند. در حقیقت بخشش در زمان قدرت و توانایی انجام ، عین عزت و سربلندی است. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید: مَن عَفا مِن مَظلِمَةٍ أبدَلَهُ اللّهُ بِها عِزّا في الدّنيا و الآخِرَةِ ؛  هر كس از ظلمى كه به او شده است در گذرد، خداوند به جاى آن در دنيا و آخرت او را عزيز گرداند.( بحار الأنوار : ج 77، ص121، حدیث20.)  از خصوصیات پیامبر(ص) همین بود که با توانایی مقابله به مثل ، از حق خویش می گذشت.
7. تواضع و فروتنی: تواضع غیر از ذلت است. انسان باید در برابر خداوند اهل تذلل و در برابر خداوند اهل تواضع باشد و از تکبر پرهیز کند. انسانی که خود را در برابر خدا خوار و ذلیل می کند و هر چه فرمان دهد اطاعت کند، خداوند او را عزیز می دارد؛ هم چنین تواضع و فروتنی موجب می شود تا خداوند او را عزیز دارد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید : ثَلاثَةٌ لا يَزيدُ اللّهُ بِهِنَّ إلاّ خَيرا: التَّواضُع لا يَزيدُ اللّهُ بِهِ إلاّ ارتِفاعا ، و ذِلُّ النَّفسِ لا يَزيدُ اللّهُ بِهِ إلاّ عِزّا ، و التَّعَفُّفُ لا يَزيدُ اللّهُ بِهِ إلاّ غِنىً ؛ سه چيز است كه خداوند به سبب آنها جز بر خير و خوبى نمى افزايد: افتادگى، كه خداوند به سبب آن جز بلند مرتبگى نمى افزايد، شكسته نفسى، كه خداوند به سبب آن جز عزّت نمى افزايد و مناعت طبع، كه خداوند به سبب آن جز توانگرى نمى افزايد.( بحار الأنوار : ج 75، ص123، حدیث22 .)
8. بندگی خدا: عزت را باید در بندگی خدا جست و جو کرد. امام على عليه السلام   ـ در مناجات ـ گفت : إلهي كَفى لي عِزّا أن أكونَ لَكَ عَبدا ، و كَفى بي فَخرا أن تَكونَ لي رَبّا ؛ الهى! همين عزّت مرا بس كه بنده تو هستم و همين افتخار مرا بس كه تو خداوندگار من هستى.( الخصال : ص 420، حدیث14.)
9. نومیدی از غیر خدا: انسان وقتی از غیر خدا مایوس و نومید شد، آن جا است که به عزت واقعی دست می یابد؛ زیرا منشا و خاستگاه عزت کسی جز خدا نیست.  امام على عليه السلام  می فرماید: العِزَّ مَعَ اليَأسِ ؛ عزّت، با قطع طمع – از دیگران و یاس از غیر خدا – همراه است.( غرر الحكم : 443.) امام باقر عليه السلام نیز می فرماید: اليَأسُ مِمّا في أيدي النّاسِ عِزُّ للمُؤمِنِ في دِينِهِ، أ وَ ما سَمِعتَ قَولَ حاتِمٍ: إذا ما عَزَمتَ اليَأسَ ألْفَيتَهُ الغِنى /إذا عَرَفَتْهُ النَّفسُ، و الطَّمَعُ الفَقرُ ؛ چشم نداشتن به دست مردم موجب عزّت دينى مؤمن است. آيا اين سخن حاتم را نشنيده اى كه: هر گاه به چشم بركندن [از دست مردم] مصمم شدى و جانت با آن آشنا شد، آن را بى نيازى خواهى يافت و طمع را فقر و نيازمندى.(الكافي : ج 2، ص 149، حدیث6.) امام صادق عليه السلام می فرماید: لا يَزالُ العِزُّ قَلِقا حتّى يَأتِيَ دارا قَدِ استَشعَرَ أهلُها اليَأسَ مِمّا في أيدي النّاسِ فَيوطِنَها ؛ عزّت پيوسته بى قرارى مى كند، تا آن كه به خانه اى در آيد كه اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر مى شود.(كشف الغمّة : ج 2، ص417.) هم چنین لقمان عليه السلام   ـ در اندرز به فرزندش ـ فرموده است: إن أردتَ أن تَجمَعَ عِزَّ الدّنيا فَاقطَعْ طَمَعَكَ مِمّا في أيدي النّاسِ ؛ فإنَّما بَلَغَ الأنبِياءُ و الصِّدِّيقونَ ما بَلَغوا بِقَطعِ طَمَعِهِم ؛  اگر مى خواهى عزّت دنيا را به دست آورى، طمع خويش را از آنچه مردم دارند، ببُر؛ زيرا پيامبران و صدّيقان، به سبب بركندن طمع خود، به آن مقامات رسيدند.( قصص الأنبياء : ص 195 ، 244.)
10. انصاف: از عوامل عزت آفرین می بایست به انصاف اشاره کرد. انصاف یعنی اگر سودی به شخص می رسد نیمی از آن را با دیگری مانند خریدار شریک شود و از سود خویش بکاهد. امیرمومنان امام علی عليه السلام می فرماید: ألا إنَّهُ مَن يُنصِفُ النّاسَ مِن نَفسِهِ لَم يَزِدْهُ اللّهُ إلاّ عِزّا ؛ بدانيد كه هر كس با مردم به انصاف رفتار كند، خداوند جز بر عزّت او نيفزايد.( الكافي : ج 2، ص144، حدیث4.)
11. شجاعت در میدان رزم: از دیگر موجبات عزت اجتماعی شجاعت در میدان رزم و پرهیز از فرار است. امام على عليه السلام می فرماید: الشَّجاعَةُ أحَدُ العِزَّينِ ، الفِرارُ أحَدُ الذُلَّينِ ؛ شجاعت يكى از دو عزّت است و گريختن [از رزمگاه] يكى از دو ذلّت.( غرر الحكم : 1662 ـ 1663.)
12. زهد و پارسایی: از دیگر عوامل و موجبات عزت ، زهد و پارسایی ؛ زیرا طمع و آزمندی و حرص زدن از موجبات ذلت نفس است. امام على عليه السلام می فرماید: مَن سَلا عَن مَواهِبِ الدّنيا عَزَّ ؛ هركه از دَهِشهاى دنيا دست شست، عزّت يافت.( غرر الحكم : 9184.)
13. قناعت: قانع کسی است که به داشته های خود بسنده کرده و از آن استفاده می کند و حرص و طمع نمی ورزد. امام على عليه السلام قناعت را یکی از عوامل و موجبات عزت دانسته و می فرماید: القَناعَةُ تُؤَدّي إلَى العِزِّ ؛ قناعت به عزّت مى انجامد.( غرر الحكم : 1123.) آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: مَن قَنَعَت نَفسُهُ عَزَّ مُعسِرا، مَن شَرِهَت نَفسُهُ ذَلَّ موسِرا ؛ هر كه روحيه اى قانع داشته باشد، در عين تنگدستى عزيز است و هر كه روحيه اى سيرى ناپذير داشته باشد، در عين توانگرى ذليل است.( غرر الحكم : 8439 ـ 8440.) هم چنین می فرماید: اِقنَعْ تَعِزَّ ؛ قانع باش تا عزيز گردى.( بحار الأنوار: ج 78، ص 53، حدیث90.)
14. جهاد در راه خدا: در عزت اجتماعی ملتی عزیز خواهد بود که به وظیفه شرعی در دفاع از اسلام و مسلمانان بکوشد و دشمن را با تجهیزات و نفرات بترساند و در صورت حمله آنان ، مقاومت کرده و ایشان را دفع کند. امام على عليه السلام درباره تعلیل حکم جهاد می فرماید: فَرَضَ اللّهُ ··· و الجِهادَ عِزّا لِلإسـلامِ ؛ خداوند··· جهاد را براى عزّت بخشيدن به اسلام واجب فرمود.( نهج البلاغة : الحكمة 252.)
15. ولایت پیامبر(ص): بر اساس آموزه های وحیانی قرآن عزت در مسیر اطاعتی می گذرد که پیامبر(ص) بیان می کند؛ زیرا او مظهر اتم و اکمل خداوند است. پس هر مومنی که عزت می خواهد باید ولایت پیامبر(ص) را پذیرا باشد تا به عزت برسد. امام على عليه السلام   ـ در وصف پيامبر صلى الله عليه و آله ـ فرموده است: ثُمّ أنزَلَ عَلَيهِ الكِتابَ نورا لا تُطفَأُ مَصابيحُهُ ··· و تِبيانا لا تُهدَمُ (لا تَنهَدِمُ) أركانُهُ، و شِفاءً لا تُخشى أسقامُهُ، و عِزّا لا تُهزَمُ أنصارُهُ ، و حَقّا لا تُخذَلُ أعوانُهُ ··· جَعَلَهُ اللّهُ رِيّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبيعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ··· و مَعقِلاً مَنيعا ذُروَتُهُ، و عِزّا لِمَن تَوَلاّهُ ؛ آن گاه قرآن را بر او فرو فرستاد كه نورى است كه چراغهايش خاموش نمى شود··· و بناى روشنگرى است كه پايه هايش ويران نمى گردد و شفا و درمانى است كه ترس از بيماريهاى آن نمى رود و عزّتى است كه هوا دارانش شكست نمى خورند و حقّى است كه يارانش تنها گذاشته نمى شوند··· خداوند آن را سيراب كننده عطشِ دانشوران قرار داده است و بهارِ دلهاى فهميدگان ··· و پناهگاهى كه ستيغ آن دست نايافتنى است و براى كسى كه آن را سرپرست خود گيرد، مايه عزّت است.( نهج البلاغة : الخطبة 198.)
16. اجتماع : جماعت غیر از اجتماع است. ممکن است گروهی با هم در یک جا جمع باشند، ولی هیچ یک به دیگری کاری نداشته باشد؛ اما اجتماع به گروهی از افراد گفته می شود که با هم تعامل و بده و بستان داشته و نیازهای یک دیگر را برطرف می کنند. چنین اجتماعی خود یکی از عوامل عزت است. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: و العَرَبُ اليَومَ و إن كانوا قَليلاً ، فهُم كَثيرونَ بِالإسلامِ ، عَزيزونَ بِالاجتِماعِ ؛ امروز عرب، گر چه اندك شمارند، ولى به سبب اسلام فراوانند و به خاطر اتحاد و همبستگى عزيز و نيرومندند.( نهج البلاغة : الخطبة 146.)
17. توکل بر خدا: از دیگر عوامل و موجبات عزت آفرین باید به توکل به خدا اشاره کرد. امام باقر عليه السلام می فرماید: الغَناءُ و العِزُّ يَجولانِ في قَلبِ المُؤمِنِ ، فإذا وَصَلا إلى مَكانٍ فيهِ التَّوَكُّلُ أوطَناهُ ؛ توانگرى و عزّت در دل مؤمن مى چرخند و چون به نقطه اى كه در آن توكّل است رسيدند، در همان جا مستقر مى شوند.( كشف الغمّة : ج 2، ص359.)
18. صبر و شکیبایی: همان طوری که حلم و بردباری از موجبات عزت است، هم چنین صبر بر مصیبت نیز از موجبات عزت است. امام باقر عليه السلام می فرماید: مَن صَبَرَ عَلى مُصيبَةٍ زادَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عِزّا عَلى عِزِّه ، و أدخَلَهُ جَنَّتَهُ مَعَ مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِ صلى الله عليه و آله ؛ هركه در برابر مصيبتى شكيبايى ورزد، خداوند عزّ و جلّ بر عزّتش بيفزايد و او را در بهشتِ خود، با محمّد و خاندان او عليهم السلام در آورد.( بحار الأنوار : ج 82، ص128، حدیث3.)
19. گذشت از ظالم، بخشش به مانع خیر و صله قاطع رحم: این سه گانه ای است که امام باقر عليه السلام به عنوان موجبات عزت دانسته و می فرماید : ثَلاثٌ لا يَزيدُ اللّهُ بِهِنَّ المَرءَ المُسلِمَ إلاّ عِزّا : الصَّفحُ عَمَّن ظَلَمَهُ ، و إعطاءُ مَن حَرَمَهُ ، و الصِّلَةُ لِمَن قَطَعَهُ ؛ سه چيز است كه خداوند به واسطه آنها جز بر عزّت انسان مسلمان نمى افزايد: گذشت كردن از كسى كه به او ستم كرده است، بخشيدن به كسى كه از [دادن چيزى به] او دريغ كرده است و پيوستن به كسى كه از او بريده است.( الكافي : ج 2، ص109، حدیث10.)
20. فروخوردن خشم:  انسان باید کاظم الغیظ باشد تا به عزت واقعی برسد. گذشت در اوج قدرت چیزی بود که پیش از این مطرح شد و فروبردن خشم نیز بخشی از همان است. امام صادق عليه السلام به این موجب و عامل عزت اشاره کرده و می فرماید: ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّهِ أنَّها الحَقُّ : ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و لا زَكاةٍ ، و لا ظُلِمَ أحَدٌ بِظُلامَةٍ فقَدَرَ أن يُكافِيَ بِها فكَظَمَها إلاّ أبدَلَهُ اللّهُ مَكانَها عِزّا ، و لا فَتَحَ عَبدٌ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسألَةٍ إلاّ فُتِحَ عَلَيهِ بابُ فَقرٍ ؛  سه چيز است كه، به خدا قسم، حقّند: هيچ ثروتى بر اثر پرداخت صدقه و زكات كم نشد، در حق هيچ كس ستمى نشد كه بتواند تلافى كند، اما خويشتندارى ورزيد مگر اين كه خداوند عوض آن به او عزّت داد و هيچ بنده اى دَرِ نياز خواهى و خواهشى را به روى خود نگشود مگر اين كه درى از فقر و نيازمندى به رويش گشوده گشت.( بحار الأنوار : ج 78، ص209، حدیث79.) امام صادق عليه السلام می فرماید : ما مِن عَبدٍ كَظَمَ غَيظا إلاّ زادَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عِزّا في الدّنيا و الآخِرَةِ ؛  هيچ بنده اى خشم خود را فرو نخورد، مگر اين كه خداوند عزّ و جلّ بر عزّت او در دنيا و آخرت افزود.( الكافي :ج 2، ص 110، حدیث 5.)
21. اجتناب از شر و بدی: از دیگر عوامل و موجبات عزت ترک بدی و شرور است. امام صادق عليه السلام می فرماید: مَن بَرِئَ مِنَ الشَّرِّ نالَ العِزَّ ؛ هر كه از بدى پاك شد، به عزّت دست يافت.( تحف العقول : ص 316.)
22. حفظ زبان: از قدیم گفته اند : زبان سرخ سر سبز دهد بر باد! هم چنین بسیاری از سخنان آدمی موجبات خواری انسان می شود. اگر کسی می خواهد عزیز باشد باید بر زبان مدیریت کرده و محافظت کند تا هر حرفی را نزند. امام كاظم عليه السلام   ـ خطاب به مردى كه عرض كرد: به من سفارشى فرماييد ـ فرمود : اِحفَظْ لِسانَكَ تَعِزَّ ، و لا تُمَكِّنِ النّاسَ مِن قِيادِكَ فتَذِلَّ رَقبَتُكَ ؛ زبانت را نگه دار تا عزيز گردى و زمام اختيار خودت را به دست مردم مسپار، كه ذليل مى شوى.( الكافي: ج 2 ، ص 113، حدیث4.)
23. ولایت مومنان: خداوند ولایت مومنان را موجب عزت بر می شمارد و مردم را به تولی و ولایت آن تشویق و ترغیب می کند.(نساء، آیه 139)
24. پرهیز از متاع دنیا: خداوند اجتناب و پرهیز از متاع دنیا را عامل و موجب عزت نفسانی و اجتماعی می شود.(انفال، ایه 67)
25. سلوک در راه خدا: از دیگر عوامل و موجبات عزت ، سلوک در راه خدا و صراط مستقیم الهی است که در آیاتی از جمله در آیه 1 سوره ابراهیم از آن سخن به میان آورده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا