اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

عوامل و آثار استکبار طاغوتی

بسم الله الرحمن الرحیم

در آموزه های قرآنی، یکی از رویه های حکومت های طاغوتی را استکبارگرایی دانسته است. مستکبران بر آن هستند تا مردم را مستضعف کنند. این گونه است که دو گروه مستکبر و مستضعف در جوامع و حکومت های طاغوتی بوجود می آیند.

مفهوم شناسی استکبار و استضعاف

استكبار و تكبّر، از ريشه كبر است. تکبر در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی مطرح است؛ در حالی که استکبار رویه ای اجتماعی در برابر قدرت برتر واقعی مانند خدا و یا تظاهر به قدرت برتر در عمل سیاسی از سوی کسانی است که اصولا فاقد کبر و بزرگی ذاتی هستند؛ زیرا کبر و تکبر از صفات خاص خداوندی است و کسی را نسزد تا مدعی این صفات در خود شوند. خداوند خود را در آیاتی از جمله در آیه 23 سوره حشر به عنوان «الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ» ستوده است. بنابراین با این که تکبر و استکبار در معنا به هم نزديك‌اند؛ اما فرق لطیف و ظریفی در معنا و مفهوم آن دو وجود دارد.

مستکبر کسی است که خود را بدون استحقاق بر ديگران برتر و از همه بزرگ‌تر می داند(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه کبر) و آن را در رویه و رفتار و تعاملات خویش با دیگران نشان می دهد. خداوند نخستین مستکبر را ابلیس دانسته و درباره اش گفته است: إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛ مگر ابلیس که ابا ورزید و استکبار کرد و از کافرین بود.(بقره، آیه 34)

مستکبر نه تنها کبر و تکبر می ورزد و نداشته هایش را داشته می شمارد، بلکه بر آن است تا داشته های دیگران را نداشته فرض کند و حق ایشان را از آنان سلب نماید. این گونه است که مستکبر، دیگری را مستضعف می کند و ناتوانی و ضعف را در وی ایجاد می کند. پس مستضعف، كسى است كه توسط مستکبر ضعيف قرار داده مى‌شود.( التّحقيق فى كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوی، ذیل واژه ضعف)

باید توجه داشت که استکبارورزی غیر از علوورزی است؛ از این روست که خداوند استکبار را در برابر علو قرار داده و در برابر رفتار ابلیس که از سجده بر حضرت آدم(ع) ابا ورزید می فرماید: قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ ؛ فرمود اى ابليس چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى آيا استکبار نمودى يا از جمله برتریان هستی. (ص، آیه ۷۵)

از آیه به دست می آید که استکبار، روحیه و رویه بزرگ بینی در افراد است که خود را بزرگ تر از فردی دیگر می بینند و می خواهند در مقامی قرار گیرند که استحقاق آن را ندارند. از این رو، دیگری را ضعیف و خوار می سازند تا این گونه بزرگ نداشته خود را نشان دهند.

هم چنین از آیه به دست می آید که گروهی در نظام هستی هستند که از عالین و برتریان هستند. بر اساس روایات تفسیری این گروه همان اهل بیت(ع) بودند که کلمات وجودی آنان در عرش الهی نمود داشته است.

البته از آیه 4 سوره قصص به دست می آید، فرعون افزون بر این که اهل استکبار بود و مردم را به استضعاف می کشاند، اهل علو و برتری جویی نیز بود. در میان انسان ها، فرعون و لشکریانش نماد مستکبران هستند. خداوند می فرماید: وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ؛ و او و سپاهيانش در آن سرزمين به ناحق استکبار كردند و پنداشتند كه به سوى ما بازگردانيده نمى ‏شوند.(قصص، آیه ۳۹)

از آن جایی که استکبار صفتی ناپسند است و شخصی مدعی کبر و بزرگی می شود که استحقاق آن را ندارد، آوردن قید «بغیرالحق» از باب توضیح و تاکید است.

آثار استکبار

استکبار آثار و پیامدهایی در افکار و رفتار و دنیا و آخرت دارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:

  1. احساس غرور: وجود روحيّه استكبارى، عامل غرور و احساس قدرت فراوان انسان می شود؛ چنان که قوم عاد چنین احساس از قدرت و غرور را در بیان و بنان خویش به نمایش می گذاشتند: فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ وقالوا من أشدّ منّا قوّة. (فصلت، آیه ‌15)
  2. استبداد: استكبار، زمينه‌ساز استبداد و زورگويى است: قال الملأ الّذين استكبروا من قومه لنخرجنّك يـشعيب والّذين ءامنوا معك من قريتنآ أو لتعودنّ فى ملّتنا.(اعراف‌، آیه ‌88)
  3. استحقاق سرزنش: استكبار، از اسباب استحقاق سرزنش در قيامت است. کسانی که اهل استکبار هستند، گناه بزرگی را انجام می دهند و دشمن خداوند هستند. از این رو، در قیامت باید پاسخ گو این رویه زشت خود در دنیا باشند: و أمّا الّذين كفروا أفلم تكن ءايـتى تتلى عليكم فاستكبرتم وكنتم قوما مّجرمين.(جاثيه‌، آیه ‌31)
  4. استمرار شرك: از نظر قرآن رویه استكباری در برابر توحيد، عامل بقا بر شرك و بت‌پرستى است و انسان را از رسیدن به حقیقت و گرایش بدان دور می سازد: إنّهم كانوا إذا قيل لهم لا إلـه إلاّ اللّه يستكبرون. ويقولون أئِنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مّجنون.(صافات‌، آیات ‌35‌و‌36)
  5. اعراض از انبيا: روحيّه و رویه استکباری و برترى‌جويى، سبب روى‌گردانى از انذارها و هشدارهاى انبيا است: وأقسموا باللّه جهد أيمـنهم لـئن جاءهم نذير لّيكوننّ أهدى من إحدى الأمم فلمّا جاءهم نذير مّا زادهم إلاّ نفورا . استكبارا فى الأرض ومكر السّيّى. (فاطر‌، آیات ‌42‌و‌43) «نفور»، مصدر «نفر» به معناى کوچ کردن و در این جا به معنای روى‌گردانى همراه با دور شدن و کوچ کردن است. (المصباح‌المنير) نفرت نیز به معنای دور شدن و رویگردانی است که بازتابی از بیزاری شخص از کسی یا چیزی است. به هر حال استکبار موجب می شود تا شخص از حق و حق گویان دور شود و نفرت و بیزاری داشته باشد. در همین راستا، استكبار منافقان، باعث روى‌گردانى و بیزاری آنان از استغفار پيامبر(صلى الله عليه وآله)براى آنان می شود و آنان خود را نیازمند استغفار پیامبر(ص) نمی بینند و آن را نمی خواهند: وإذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه لوّوا رءوسهم ورأيتهم يصدّون وهم مّستكبرون.(منافقون‌، آیه 5)
  6. ترس: ترس مردم از مستکبران امری طبیعی است؛ زیرا رفتار آنان را خشونت آمیز می کند. در همین راستا خداوند از برترى‌جويى و استكبار فرعون را باعث وحشت و ترس قوم موسى از شكنجه و آزار كارگزاران او دانسته است: فمآ ءامن لموسى إلاّ ذرّيَّة مّن قومه على خوف مّن فرعون وملإيهم أن يفتنهم وإنّ فرعون لعال فى الأرض .(يونس، آیه ‌83) با توجّه به جمله «و إنّ فرعون لعال فى‌الأرض» كه در مقام بيان علّت براى ماقبل خود است، نكته ياد شده برداشت مى‌شود؛ زيرا «عَلا» به معناى طغيان كرد و بزرگى نمود. (ترتيب كتاب العين؛ لسان‌العرب)، و سياق آيه، اين معنا را مى‌فهماند.
  1. تكذيب آخرت: استكبار، زمينه تكذيب آخرت است. کسانی که اهل استکبار هستند، باید بدانند که در نهایت دل هایشان چنان چرکین وآلوده می شود که نسبت به آخرت اعراض کرده و آن را دروغ می پندارند: فالّذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم مّنكرة وهم مّستكبرون.(نحل، آیه ‌22)
  2. تكذيب انبيا: از آن جایی که رویه استکباری در رفتار، نوعی انحراف از حق است، به طور طبیعی مستکبران در برابر حق موضع گیری نادرستی دارند و همین رویه استكبار در برابر حق، زمينه‌ساز تكذيب پيامبران الهى است که سخن حق می گویند و از حق یاد می کنند: أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوى أنفسكم استكبرتم ففريقا كذّبتم وفريقا تقتلون.(بقره، آیه ‌87)
  3. برترى‌طلبى فرعون و كارگزاران وى، سبب تكذيب موسى و هارون(عليهما السلام) از سوى آنان است: ثمّ أرسلنا موسى وأخاه هـرون بـايـتنا وسلطـن مّبين . إلى فرعون وملإيه فاستكبروا وكانوا قوما عالين . فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا وقومهما لنا عـابدون.(مؤمنون‌، آیات‌45‌-‌47)
  1. تكذيب قرآن: به طور طبیعی تکذیب پیامبران به تکذیب قرآن و آموزه های آن به عنوان وحی منجر می شود. همین رویه استكباری وليدبن‌مغيره در برابر آيات خدا، باعث ردّ اعجاز قرآن و سحر خواندن آن از سوی وی شده است.(مدثر، آیات‌11‌و‌16‌-‌25)
  2. استكبار، سبب اتّهام افسانه بودن به حقیقت روشن از جمله حقیقت قرآن است: فالّذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم مّنكرة وهم مّستكبرون… إنّه لايحبّ المستكبرين. وإذا قيل لهم مّاذا أنزل ربّكم قالوا أسـطير ألأوّلين.(نحل‌، آیات ‌22‌-‌24)
  3. تكذيب قيامت: استكبار، عامل تكذيب قيامت و معاد و بازخواست روز رستاخیز از سوی مستکبران است: أمّن هـذا الّذى يرزقكم إن أمسك رزقه بل لّجّوا فى عتوّ ونفور . ويقولون متى هـذا الوعد إن كنتم صـدقين.(ملك‌، آیه ‌21‌و‌25 ) گفتنی است که «عُتوّ» به نوعی رفتار نزدیک معناى استكبار به کاررفته است. (ترتيب كتاب العين)
  4. تكذيب معاد: چنان که گفته شد استكبار، عامل انكار معاد از سوی مستکبران است: واستكبر هو وجنوده فى الأرض بغير الحقّ وظنّوا أنّهم إلينا لايرجعون.(قصص‌، آیه ‌39)
  5. حق‌ناپذيرى: روحيّه استكبارى و خودبزرگ‌بينى، مانع از درك و پذيرش آيات الهى است. از این روست که مستکبران حق را نمی پذیرند و علیه آن حرکت می کنند: وإذا تتلى عليه ءايـتنا ولّى مستكبرا كأن لّم يسمعها كأنّ فى أذنيه وقرا …‌.(لقمان‌، آیه ‌7 ) از نظر قرآن روحيّه استكبارى، عامل پرهيز از پذيرش حق و عامل ادّعاى درك نكردن آموزه‌هاى انبيای الهی است: أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوى أنفسكم استكبرتم ففريقا كذّبتم وفريقا تقتلون. وقالوا قلوبنا غلف (بقره، آیات، ‌87‌و‌88) البته باید گفت احتمال دارد جمله «و قالوا‌…» عطف بر «استكبرتم» يا عطف بر «كذبتم» باشد؛ بنابر احتمال دوم، معنا چنين مى‌شود: «شما روحيّه استكبارى يافتيد و براى گريز از قبول آموزه‌هاى انبيا، مدّعى شديد كه آن‌ها را نمى‌فهميد».
  6. استكبار در برابر آيات و معجزات الهى، عامل جادو خواندن آن‌ها و نپذيرفتن حق از سوی مستکبر می شود: ثمّ بعثنا من بعدهم مّوسى وهـرون إلى فرعون وملإيه بـايـتنا فاستكبروا … فلمّا جآءهم الحقّ من عندنا قالوا إنّ هـذا لسحر مّبين.(يونس، آیات ‌75‌و‌76) همین مطلب در آیه دیگر نیز آمده است: وأدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء فى تسع ءايـت إلى فرعون وقومه … فلمّا جاءتهم ءايـتنا مبصرة قالوا هـذا سحر مّبين وجحدوا بها واستيقنتها أنفسهم ظـلما وعلوّا.(نمل‌، آیات ‌12‌-‌14)
  7. استكبار، زمينه عدم پذيرش دعوت پيامبران و اوامر خدا است: قال الملأ الّذين استكبروا من قومه للّذين استضعفوا لمن ءامن منهم أتعلمون أنّ صــلحا مّرسل مّن رّبّه … قال الّذين استكبروا إنّا بالّذى ءامنتم به كـفرون . فعقروا النّاقة وعتوا عن أمر ربّهم وقالوا يـصــلح ائتنا بما تعدنآ إن كنت من المرسلين.(اعراف‌، آیات ‌75‌-‌77)
  8. درخواست رؤيت خدا: از نظر قرآن، درخواست رؤيت خدا، نشأت گرفته از روحيّه استكبارى مشركان است: وقال الّذين لايرجون لقاءنا لولا أنزل علينا الملـئكة أو نرى ربّنا لقد استكبروا فى أنفسهم وعتو عتوّا كبيرا.(فرقان، آیه ‌21)
  9. درخواست نزول ملائكه: هم چنین درخواست نزول ملائكه بر خويش و رؤيت خداوند، برخاسته از روحيّه استكبارى مشركان است.(همان)
  10. زيان‌كارى: استكبار متجاوزان در برابر اوامر الهى، درپى‌دارنده خسارت و زیان است: وكأيّن مّن قرية عتت عن أمر ربّها ورسله فحاسبنـها حسابا شديدا… وكان عـقبة أمرها خسرا. (طلاق، آیات ‌8‌و‌9)
  11. عصيان: استكبار در برابر خدا، عامل نافرمانی و تمرّد از اوامر الهى است: وإذ قلنا للملـئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس أبى واستكبر.(بقره‌، آیه ‌34) و در جایی دیگر نیز آمده است: قال ما منعك ألاّ تسجد إذ أمرتك قال أنا خير مّنه خلقتنى من نَّار وخلقته من طين.(اعراف، آیه ‌12) گفتنی است جمله «أنا خيرٌ منه»، بيانگر برترى‌طلبى ابليس و تمرّد او از فرمان خدا است. هم چنین در جایی دیگر می گوید: قال يـإبليس ما منعك أن تسجد لما خلقت بيدىّ أستكبرت أم كنت من العالين . قال أنا خير مّنه (ص، آیات ‌75‌و‌76)
  12. عهدشكنى: استكبار، باعث وفا نكردن به پيمان است: وأقسموا باللّه جهد أيمـنهم لـئن جاءهم نذير لّيكوننّ أهدى من إحدى الأمم فلمّا جاءهم نذير مّا زادهم إلاّ نفورا . استكبارا فى الأرض.(فاطر‌، آیات‌42‌و‌43)
  13. قتل انبيا: وجود روحيّه استكبارى در بنى‌اسرائيل، زمينه كشتار انبياى الهى است: أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوى أنفسكم استكبرتم ففريقا كذّبتم وفريقا تقتلون.(بقره‌، آیه ‌87)
  14. كفر: استكبار و خودبزرگ‌بينى در برابر خدا، عامل كفرورزى در برابر اوامر الهى است: وإذ قلنا للملـئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس أبى واستكبر وكان من الكـافرين.(بقره‌، آیه ‌34) البته این برداشت بنابراين‌ است كه «كان» به معناى «صار» باشد؛ (نیز نگاه کنید: ص، آیه 74؛ زمر، آیه 59)
  15. مبارزه با انبيا: روحيّه استكبارى در قوم شعيب، باعث رويارويى آنان با پيامبر خدا(ص) است: قال الملأ الّذين استكبروا من قومه لنخرجنّك يـشعيب والّذين ءامنوا معك من قريتنآ أو لتعودنّ فى ملّتنا . (اعراف‌، آیه ‌88)
  16. محروميّت از آمرزش: استكبار در برابر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، زمينه محروميّت از مغفرت الهى است: وإذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه لوّوا رءوسهم ورأيتهم يصدّون وهم مّستكبرون * سواء عليهم أستغفرت لهم أم لم تستغفر لهم لن يغفر اللّه لهم‌.(منافقون، آیات ‌5‌و‌6)
  17. محروميّت از امداد خدا: استكبار و عصيان در برابر پرستش خدا، سبب محروميّت از ولايت و امداد خدا است: وأمّا الّذين استنكفوا واستكبروا فيعذّبهم عذابا أليما ولايجدون لهم مّن دون اللّه وليًّا ولا نصيرا.(نساء، آیه ‌173)
  18. محروميّت از بركت: استكبار، سبب محروميّت از بركات آسمانى است: إنّ الّذين كذّبوا بـايـتنا واستكبروا عنها لاتفتّح لهم أبوب السّمآء‌.(اعراف، آیه ‌40)
  19. محروميّت از بهشت: استكبار در برابر آيات خدا، سبب محروم شدن از بهشت است: إنّ الّذين كذّبوا بـايـتنا واستكبروا عنها لاتفتّح لهم أبواب السّمآء ولايدخلون الجنّة‌.(اعراف، آیه ‌40) در جایی دیگر نیز آمده است: تلك الدّار الأخرة نجعلها للّذين لايريدون علوّا فى الأرض‌.(قصص‌، آیه ‌83)
  20. محروميّت از محبّت: برترى‌طلبى، باعث محروميّت از محبّت الهى است: إنّه لايحبّ المستكبرين.(نحل‌، آیه‌23)
  21. محروميّت از ولايت خدا: روحيّه استكبارى و پرهيز از عبادت، عامل محروم شدن از ولايت خدا و قرار گرفتن در ولایت طاغوت می شود: وأمّا الّذين استنكفوا واستكبروا فيعذّبهم عذابا أليما ولايجدون لهم مّن دون اللّه وليًّا ولا نصيرا.( نساء، آیه ‌173) باید گفت به قرينه آيه 172، متعلّق «استنكاف» و «استكبار»، همان عبادت است.
  22. محروميّت از هدايت: استكبار در برابر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، باعث محروميّت از هدايت الهى می شود: قل أرءيتم إن كان من عند اللّه وكفرتم به وشهد شاهد مّن بنى إسرءيل على مثله فـامن واستكبرتم إنّ اللّه لايهدى القوم الظّـالمين.( احقاف، آیه ‌10) توضیح این که «ال» در «الظالمين» براى عهد، و مقصود از «الظالمين» مرجع ضمير فاعلى «استكبرتم» است. هم چنین می فرماید: وإذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه لوّوا رءوسهم و رأيتهم يصدّون وهم مّستكبرون . سواء عليهم أستغفرت لهم أم لم تستغفر لهم لن يغفر اللّه لهم إنّ اللّه لايهدى القوم الفـاسقين.(منافقون، آیات ‌5‌و‌6)
  23. ممانعت از ايمان: استكبار، مانع ايمان به آيات خدا است: إنّما يؤمن بـايـتنا الّذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدا وسبّحوا بحمد ربّهم وهم لايستكبرون.(سجده‌، آیه ‌15)
  24. عذاب الهی: برخورد مستكبرانه لهوگرايان در برابر آيات الهى، از اسباب عذاب آنان است: ومن النّاس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم ويتّخذها هزوا أولـئك لهم عذاب مّهين . وإذا تتلى عليه ءايـتنا ولّى مستكبرا كأن لّم يسمعها كأنّ فى أذنيه وقرا فبشّره بعذاب أليم.(لقمان‌، آیات ‌6‌و‌7)
  25. دوزخ و آتش آن: مستكبرين در برابر آيات خدا، ملازمان با آتش دوزخ خواهند بود: والّذين كذّبوا بـايـتنا واستكبروا عنهآ أولـئك أصحـب النّار.(اعراف‌، آیه ‌36)
  26. کیفر در دنیا و آخرت: استكبار ، از عوامل كيفر مستکبران در دنيا و آخرت است: فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ وقالوا من أشدّ منّا قوّة أولم يروا أنّ اللّه الّذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة وكانوا بـايـتنا يجحدون.  فأرسلنا عليهم ريحا صرصرا فى أيّام نّحسات لّنذيقهم عذاب الخزى فى الحيوة الدّنيا ولعذاب الأخرة أخزى وهم لاينصرون.(فصلت، آیات ‌15‌و‌16)
  27. نافرمانی: از آثار و نشانه های استکبار نافرمانی و سرپیچی از سجده و اطاعت و عبادت است: ومن ءايـته الّيل والنّهار والشّمس والقمر لاتسجدوا للشّمس ولا للقمر واسجدوا للّه الّذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون . فإن استكبروا فالّذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل والنّهار وهم لايسـمون.(فصلت‌، آیات ‌37‌و‌38)

زمينه‌هاى استكبار

روحیه تکبر و رویه استکبار همین طوری در آدمی پدیدار نمی شود، بلکه بستر و زمینه هایی وجود دارد که این روحیه و رویه را موجب می شود. از جمله بسترها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. خودبرتربينى نژادى: خودبرتربينى نژادى، زمينه‌ساز استكبار حتی در برابر خدا می شود: إلاّ إبليس استكبر … قال يـإبليس ما منعك أن تسجد لما خلقت بيدىّ أستكبرت أم كنت من العالين . قال أنا خير مّنه خلقتنى من نّار وخلقته من طين.(ص‌، ایات ‌74‌-‌76)
  2. دروغ‌پردازى: دروغ‌پردازى، از عوامل استكبار دربرابر آيات‌خدا است: ويل لّكلّ أفّاك أثيم   يسمع ءايـت اللّه تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرا كأن لّم يسمعها فبشّره بعذاب أليم.(جاثيه، آیات ‌7‌و‌8)
  3. عوام‌فريبى: فريب و تحقير مردم، زمينه استكبار در انسان می شود: ونادى فرعون فى قومه قال يـقوم أليس لى ملك مصر وهـذه الأنهـر تجرى من تحتى أفلاتبصرون. أم أنا خير مّن هـذا الّذى هو مهين ولايكاد يبين . فاستخفّ قومه فأطاعوه.(زخرف، آیات ‌51‌و‌52‌و‌54)
  4. غفلت: استكبار قوم عاد، نتيجه غفلت آنان از قدرت برتر الهى است: فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ وقالوا من أشدّ منّا قوّة أولم يروا أنّ اللّه الّذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة وكانوا بـايـتنا يجحدون.(فصلت‌، آیه ‌15)
  1. قدرت: نيرومندى قوم عاد، عامل غرور و استكبار آنان در‌برابر حق است: فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ وقالوا من أشدّ منّا قوّة. (همان؛ زخرف، ایات 51‌و‌52)
  2. كفر: كفر، زمينه استكبار و سرپيچى از اوامر الهى است: وإذ قلنا للملـئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس أبى واستكبر وكان من الكـافرين.(بقره، آیه ‌34؛ ص، ایه ‌74؛ نحل‌، آیه ‌22)
  1. گناه: گناه و تبهكارى، زمينه‌ساز برترى‌طلبى است: فأرسلنا عليهم الطّوفان والجراد والقمّل والضّفادع والدّم ءايـت مّفصّلـت فاستكبروا وكانوا قوما مّجرمين.(اعراف‌، آیه ‌133) و نیز می فرماید: ثمّ بعثنا من بعدهم مّوسى وهـرون إلى فرعون وملإيه بـايـتنا فاستكبروا وكانوا قوما مّجرمين.(يونس‌، آیه ‌75) و نیز می فرماید: ويل لّكلّ أفّاك أثيم   يسمع ءايـت اللّه تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرا كأن لّم يسمعها .(جاثيه‌، آیات ‌7‌و‌8 و نیز 31)
  2. لجاجت: لجاجت و عناد، عامل استكبار و غفلت از قدرت نامحدود الهى است: فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ وقالوا من أشدّ منّا قوّة أولم يروا أنّ اللّه الّذى خلقهم هو أشدّ منهم قوّة وكانوا بـايـتنا يجحدون.(فصلت‌، آیه ‌15)
  3. هواپرستى: هواپرستى، زمينه‌ساز استكبار در برابر انبيا می شود: أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوى أنفسكم استكبرتم. (بقره‌، آیه ‌87)

مستکبران علیه مستضعفان

ولایت طاغوتی مستکبران علیه مردمی است که آنان را به استضعاف می کشانند. مستضعف، كسى است كه از سوی مستکبر ضعيف قرار داده مى‌شود و اجازه ندارد تا در مسیر درست نیرومند شده و از توان خود بهره برد.

استضعاف آثار و پیامدهایی به دنبال دارد که برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از:

  1. احساس ناامنى: احساس ناامنى و هراس از ربوده‌شدن، پيامد استضعاف از سوى كافران زورمدار و زورگو است: واذكروا إذ أنتم قليل مّستضعفون فى الأرض تخافون أن يتخطّفكم النّاس ‌.(انفال‌، آیه ‌26)
  2. استثمار و بهره کشی: استثمار و بهره کشی از پیامدهای رویه استکباری در جامعه از سوی طاغوت و حکومت های زورگو است. خداوند در قرآن از زنده‌نگه‌داشتن زنان بنى‌اسرائيل براى استثمار آنان از سوى فرعون، در پى استضعاف و تحقير آنان سخن به میان آورده و می فرماید: إنّ فرعون علا فى الأرض و جعل أهلها شيعا يستضعف طـائِفة مّنهم يذبّح أبناءهم و يستحى نساءهم …‌.(قصص‌، آیه 4)
  3. رفع تكليف: کسانی که سوی حکومت طاغوت و ظالمان مورد ظلم قرار می گیرند باید هجرت کنند، اما از نظر قرآن تكليف هجرت از مستضعفان جسمى و فكرى، بر اثر استضعاف آنان از سوی مستکبران رفع و برداشته شده است: إنّ الذين توفّـهم الملـئكة ظالمى أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الأرض قالوا ألم تكن أرض اللّه وسعة فتهاجروا فيها … إلاّ المستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن لايستطيعون حيلة و لايهتدون سبيلا.(نساء‌، آیات ‌97‌و‌98)
  4. رفع عذاب: کسانی که مظلوم واقع می شوند و توان دفاع دارند باید دفاع کنند و در برابر مستکبران بیایستند و یا تن به هجرت به سرزمین دیگر دهند؛ اما از نظر قرآن ، ناتوانى‌هاى جسمى و عقلى، سبب رفع عقاب از مستضعفان تارك هجرت است: إنّ الذين توفّيـهم الملـئكة ظالمى أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الأرض قالوا ألم‌تكن أرض اللّه وسعة فتهاجروا فيها فأولـئك مأويـهم جهنم و ساءت مصيراً … إلاّ المستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن لايستطيعون حيلة و لايهتدون سبيلا .. فأولـئك عسى اللّه أن يعفو عنهم.(نساء‌(4)‌97‌-‌99)
  5. رفع مؤاخذه: در صورتی که شخص مستضعف باشد و به تکالیف و مسئولیت های خود عمل نکرده باشد، پاسخگویی از وی برداشته شده و مورد مواخذه و کیفر قرار نمی گیرد؛ چنان که استضعاف هارون(عليه السلام) از سوى ستمگران قوم بنى‌اسرائيل دليل و عذر وى براى رفع مؤاخذه نكردن وى از سوى موسى(عليه السلام) شد: و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبـن أسفا قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربّكم وألقى الألواح و أخذ برأس أخيه يجرّه إليه قال ابن أمّ إنّ القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلاتشمت بى الأعداء.(اعراف‌(7)‌150)
  6. قتل: قتل بی گناهان از پیامدهای استکبار است. در قرآن از كشتار پسران بنى‌اسرائيل، به عنوان پيامد استضعاف آنان از سوى مستکبرانی چون فرعون سخن به میان آمده است: إنّ فرعون علا فى الأرض وجعل أهلها شيعا يستضعف طـائِفة مّنهم يذبّح أبناءهم …‌.(قصص‌(28)‌4)
  1. مکر دایمی: افشاگرى مستضعفان در قيامت، مبنى بر تلاش مكّارانه و شبانه‌روزى مستكبران براى كفر و شرك ورزيدن آنان گواهی روشن از این روش و رویه استکباری است که در قابل مستضعفان به کار می گرفتند.(سباء، آیه 33)

از نظر قرآن سلطه استکباری طاغوت همانند سلطه فرعونی به دنبال آن است تا مردم مستضعف شوند و از آنان بهره کشی شود. این استضعاف در راستای بهره کشی و استثمار از مردم حتی استثمار جنسی از زنان و کودکان انجام می شود(قصص، آیه 4) و مستکبران دوست ندارند، اصلاحاتی انجام شود که جلوی حکومت طاغوتی و استکباری آنان گرفته شود. آنان با ایجاد تفرقه در صفوف مردم اجازه نمی دهند تا صفی متحد تشکیل شده و جلوی افساد و رفتارها و کردارهای فاسد و نابهنجار بلکه هنجارزدایی آنان گرفته شود.(همان؛ اعراف، آیه 141؛ بقره، آیه 49 و آیات دیگر)

خداوند در آیات قرآنی از استضعاف مردان، زنان و کودکان از سوی مستکبران سخن به میان آورده است تا این گونه بتوانند به انواع بهره کشی و استثمار آنان بپردازند و حقوق ایشان را تضییع کنند.(نساء، آیات 75 تا 79 و 127)

لزوم مبارزه علیه مستکبران

از نظر قرآن مستکبران به عنوان طاغوت و دشمنان حق و مردم، باید یا تغییر روحیه و رویه دهند یا از زمین حذف شوند. بنابراین، مبارزه علیه مستکبران به عنوان یک وظیفه و تکلیف شرعی نه تنها بر عهده خود مستضعفان است، بلکه بر دیگران است تا به یاری مستضعفان رفته و آنان را حتی با استفاده از قدرت زور و جنگ از دست مستکبران نجات دهند.(نساء، آیه 75)

در حقیقت بر همگان است تا علیه ظلم و به نفع مظلوم و مستضعف علیه ظالم و مستکبر قیام کنند و اسلحه به دست گیرند و به جنگ بروند. این وظیفه حتی زمانی که مستضعفان درخواستی برای یاری نداشته باشند، لازم و ضروری است؛ چه رسد که آنان درخواستی یاری نیز داشته باشند.

این مبارزه تا زمانی ادامه می یابد که مستکبران از صفحه روزگار حذف شده و مستضعفان صالح در جایگاه حکومت و قدرت قرار گیرند.(اعراف، آیه 137؛ قصص، آیات 5 و 6)

از نظر قرآن، مستضعفان به طرق مختلف باید با مستکبران ستیز کنند و اگر به مسئولیت خویش در حد توان و استطاعت قیام نکنند، در حقیقت ایشان نیز به عنوان ظالم قلمداد شده و تبعات و آثار ظالم و احکام آن بر ایشان نیز بار خواهد. به سخن دیگر، مستضعف بودن عامل توجیهی برای پذیرش ظلم و منظلم شدن نیست؛ چرا که تن دادن مستضعفان به سلطه كافران و مشركان و عدم اقدام آنان به هجرت با وجود توانايى، از مصاديق ستم به نفس است.(نساء، آیات 97 و 98)

خداوند دوزخ و جهنّم را جايگاه و كيفر شوم مستضعفان گناه‌كار و تارك هجرت از محيط كفر و ظلم دانسته و آنان را شریک جرم مستکبران و ظالمان بر می شمارد.(همان) در حقیقت پيروى مستضعفان از مستكبران، موجب گرفتارى آنان به عذاب الهى در قيامت خواهد بود(ابراهیم، آیه 21) زیرا اگر آنان اقداماتی علیه مستکبران انجام می دادند، مستکبران توانمند نشده و به افساد و ظلم خود ادامه نمی دادند. پس سکوت و همراهی و پیروی مستضعفان خود عامل تقویت رویه استکباری مستکبران است.(سبأ‌، آیات ‌31‌و‌33؛ غافر‌، آیه‌47)

البته از نظر قرآن مردان، زنان و كودكان ناتوان و مستضعف فکری و جسمی از ترك محيط شرك، و هجرت در راه خدا معافيت هستند(نساء، آیات 97 تا 99) و عدم مهاجرت و واکنش منفی ایشان به مستکبران موجب مجازات آنان در قیامت نیست؛ زیرا آنان در ترک وظیفه معذور هستند.(همان)

راه‌هاى نجات از استضعاف

چنان که گفته شد، مبارزه علیه رویه استکباری و مستکبران ضروری است. البته در آیات قرآنی برای رهایی از استضعاف راه هایی بیان شده که عبارتند از:

  1. جهاد: مؤمنان، موظّف به جهاد و حمايت از مستضعفان موحّد، براى رهايى آنان از دست مستکبران و ظالمان هستند. خدا می فرماید: و ما لكم لاتقـتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن الّذين يقولون ربّنآ أخرجنا من هـذه القرية الظّالم أهلها؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى ‏جنگيد همانان كه مى‏ گويند پروردگارا ما را از اين شهرى كه مردمش ستم‏پيشه‏ اند بيرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما ‌.(نساء‌؛ ‌75)
  2. صبر و شکیبایی: صبر و پايدارى بنى‌اسرائيل، عامل رهايى آنان از استضعاف است؛ به این معنا که مستضعفان باید در برابر ظالم و مستکبر بیایستند و مقاومت و پایداری ورزند و دست از مبارزه هر چند سخت و طولانی بر ندارند تا به موفقیت رسند و مستکبران را شکست دهند. خداوند می فرماید: وأورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون مشـرق الأرض ومغـربها الّتى بـركنا فيها وتمّت كلمت ربّك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا ودمّرنا ما كان يصنع فرعون وقومه وما كانوا يعرشون.(اعراف‌، آیه‌137) اگر مستضعفان صبوری و پایداری ورزند در نهایت آنان هستند که بر مستکبران پیروز خواهند شد؛ زیرا جبر تاریخی و سنت الهی بر این قرار گرفته تا مستضعفان بر مستکبران پیروز شوند. خداوند در قرآن از تعلّق اراده خود بر پيروزى نهايى مستضعفان سخن به میان آورده و فرموده است: ونريد أن نّمنّ على الّذين استضعفوا فى الأرض ونجعلهم أئِمّة ونجعلهم الوارثين؛ و ما اراده کرده ایم تا بر کسانی که در زمین مورد استضعاف قرار گرفته اند منت گزاریم و آنان را امامان و وارثین قرار دهیم.(قصص‌، آیه ‌5)
  3. هجرت: مبارزه منفی علیه مستکبران و کاهش قدرت آنان از طریق هجرت، راه نجات از استضعاف و فشار در محيط‌هاى كفرآلود و حکومت طاغوتی است. (نساء، آیه 97)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا