اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

عوامل موثر در تربیت و رفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

شناخت عوامل موثر در تربیت و رفتار آدمی می تواند زمینه را برای تغییر رفتار و ایجاد شرایط مناسب برای تربیت و رفتار صحیح و درست فراهم آورد. از این رو، در اقسام و انواع علوم انسانی از علوم روان شناسی گرفته تا علوم تربیتی و علوم اجتماعی به این مهم توجه می شود. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا مهم ترین عوامل موثر در تربیت و رفتار آدمی را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

انسان تربیت پذیر

تربیت از واژه معتل واوی «ربو» به معنای فزونی و رشد و نمو تدریجی است ( لسان‌العرب، ج 5، ص 126 – 128، «ربا».؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص‌340، «ربو») پس وقتی از تربیت کسی یا چیزی سخن گفته می شود، به معنای پرورش دادن و به‌فعليّت‌رساندن استعدادهاى درونى بالقوّه است تا آن چیز به کمال بایسته و شایسته اش برسد. پس تنها چیزهایی را می توان تربیت کرد که قابلیت تربیت داشته باشد؛ یعنی چیزهایی که دارای قوا و استعدادهای قابل فعلیت رسیدن است. از همین رو، اصطلاح تربیت درباره چیزهایی چون زراعت و جانور و انسان به کار می رود که قابليّت رشد و نموّ است.(تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهرى، ص‌57؛ لسان العرب، ج‌5، ص‌128، «ربو»)

البته واژه «ربب» که مضاعف است نه معتل واوی، نیز به معنای پرورش است، با این تفاوت که واژه ربّ ناظر به فاعل، و واژه ربو ناظر به مفعول و منفعل است. به سخن دیگر، وقتی واژه ربّ به کار می رود به معنای پرورش دهنده و پروردگار است؛ اما وقتی واژه ربو به کار می رود، به معنای پذیرای پرورش و قابل آن است. پس حتی اسم فاعل از این ریشه همانند مربّی ناظر به جنبه انفعالی آن است؛ یعنی چیزی که تربیت نسبت به چیزهایی است که قابلیت پرورش را دارا است؛ اما در واژه ربّ ممکن است پرورش و پروردگاری نسبت به چیزهایی باشد که در قابلیت تربیت را نداشته باشد.

به سخن دیگر، اگر تربیت نسبت به چیزهایی است که قابلیت رشد و نمو را دارد، ربوبیت نسبت به همه هستی است، چه قابلیت ظاهری تغییر و رشد و نمو را داشته باشد یا نداشته باشد.

به هر حال، بر اساس آموزه های قرآنی، انسان موجودی تربیت پذیر است. به این معنا که قابلیت آن را دارد منش، کنش و واکنش هایش بر اساس معیارها و شاخص هایی سامان دهد. این تربیت پذیری هم به معنای ایجاد شرایط برای فعلیت یابی قوا و استعدادها و هم به معنایی تغییر در شرایط ، منش و کنش و واکنش است. بنابراین انسان از هر جهت قابلیت تغییر را دارا است.

این بدان معناست که هر شخص انسان با آن که دارای فطرت الهی و فعلیت هایی از پیش ساخته شده است که زیرساختار استعدادها و قوای او را شکل می دهد(شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30 و آیات دیگر) با این همه این زیرساختارهای فطری، می تواند تحت عوامل موثری در وجودش، خودنمایی و ظهور کمی و کیفی داشته باشد یا دفن و دسیسه شود به طوری که تاثیری در فرآیند زندگی شخصی او نداشته باشد.(همان ؛ و نیز بقره، آیه 7 و اعراف، آیه 179 و آیات دیگر)

اگر بخواهیم وجود انسان را نسبت به فطرت و عوامل تربیتی بیان کنیم، باید فطرت را همان نرم افزار ابتدایی بدانیم که روی هر دستگاه رایانه ای نصب شده است و قابلیت آن را دارد تا نرم افزارهای نظام عامل همانند ویندوز را بپذیرد؛ همان نرم افزاری که حتی پس از حذف سیستم عامل هم چنان فعال است و به شما اجازه نصب دوباره همان برنامه یا نظام لینوکس و مانند آن را می دهد. از همین روست که خداوند درباره نرم افزار فطرت بر این نکته تاکید دارد که این فطرت ممکن است دفن و دسیسه شود و فتیله آن پایین باید و مختوم و مطبوع شود(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیه 7)، اما هرگز به عنوان سنت الهی و قانون حاکم بر نظام انسانی تبدیل نمی یابد. خداوند به صراحت می فرماید: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوى اين دين كن، با همان فطرت و سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير و تبدیل پذیر نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.(روم، آیه 30)

پس آن چه اتفاق می افتد تغییرات و تبدیلاتی است که در نرم افزارهای دیگر وجود انسان رخ می دهد. به سخن دیگر، انسان یک زیربنایی دارد که هرگز تبدیل و تغییر در آن راه نمی یابد و همان انسانیت انسان را شکل می دهد، اما یک روبنایی دارد که قابلیت تغییر است. از این روست که خداوند درباره تغییر پذیری این روبنا می فرماید: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ؛ در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.(رعد، آیه 11) و نیز می فرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى‏دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند، و خدا شنواى داناست.(انفال، آیه 53)

پس رو بنای انسان تغییر می یابد ، اما زیر بنای انسان که همان فطرت انسانی است هرگز تبدیل در آن راه نخواهد یافت. از این روست که انسان وقتی با اعمال زشت و گناه خود از مرتبه انسان تنزل می یابد، آن وجه انسانی وی هم چنان موجود است با آن که به مرتبه پایین تری چون جانور، گیاه و سنگ و سنگ سخت و خارا سقوط کرده باشد. خداوند می فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم. [چرا كه‏] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند. [آرى،] آنها همان غافل‏ماندگانند.(اعراف، آیه 179)

پس انسان با حفظ اصل انسانی حیوان و پست تر از آن می شود و در قیامت با حفظ آن عنصر وارد صحنه قیامت و دوزخ می شود. پس اگر بوزینه و خوک شد، «انسان بوزینه» و «انسان خوک» یا «انسان شترگاوپلنگ» یا «انسان سنگ آتش زنه» و «انسان سوخت دوزخ»(بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6) است، نه این که خوک یا بوزینه باشد و جایگاه انسانی ساقط شده خودش را نشناسد؛ زیرا اگر بوزینه شود بدون آن اصل انسانی که دیگر رنجی ندارد؛ زیرا بوزینه از بوزینه بودن خود رنجی نمی برد؛ چرا که در دستگاه عدالت الهی در جایگاه خودش قرار دارد و سنگ آتش زنه و یا حتی دوزخ از دوزخ بودن خود نه تنها رنجی نمی برد بلکه احساس خوشبختی و سعادت می کند و به جایگاه خود افتخار می کند و می گوید به حکم الهی آماده خدمت هستم و می خواهم بیش تر از پیش از دشمنان عدالت انتقام بگیریم و «هل من مزید» می کند.(ق، آیه 30) اما این انسان است که وقتی با حفظ آن فطرت و اصل خویش، بوزینه و سگ و خوک و «انسان شترگاوپلنگ» شد، رنج می برد؛ چون یاد دارد که از چه کرامت وجودی برخوردار بوده و آن را از دست داده است: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ(اسراء، آیه 70)

انسان وقتی بالا می رود نیز همین حالت را دارد، زیرا با وجود انسان بودن، فرشته و یا از فرشتگان برتر است و این احساس است که او را در مقام خلافت الهی و شرافت و کرامت اکتسابی دیگر، در اوج خوشحالی و سرور نگه می دارد و در بهشت رضوان احساس سرور می کند.(انسان، آیه 11)

به هر حال از نظر اسلام، انسان تربیت پذیر است و می تواند در دو مسیر صعود و سقوط حرکت کند. بنابراین، اگر مواردی دیده می شود که موجب خطا و اشتباه در فهم می شود و انسان گمان می کند که بر اساس آن ادله و آیات و روایات، انسان قابلیت تربیت را ندارد، باید حمل به این محکمات شود؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی ، آیات قرآن متناظر به هم هستند(زمر، آیه 23) و متشابهات با محکمات قابل تفسیر است.(آل عمران، آیه 7) پس اگر مواردی از متشابهات باشد که موجب شک و شبهه ای می شود، باید ارجاع داد و اگر توان ارجاع را ندارد به راسخون در علم مراجعه و از آنان پاسخ شبهه را بخواهد.(آل عمران، آیه 7؛ انبیاء، آیه 7؛ نحل، آیه 43)

عوامل موثر تربیتی

بر اساس نظریه های روان شناسی عواملی چون وراثت و محیط اجتماعی و زمان در تربیت و رفتار آدمی نقش اساسی و بنیادین دارد. به نظر می رسد که از نظر آموزه های قرآنی شمار عوامل موثر در تربیت انسان بیش تر از این موارد باشد. در این جا به شماری از این عوامل موثر اشاره می شود:

  1. وراثت: بر اساس آموزه های وحیانی قرآن یکی از مهم ترین عوامل تربیتی وراثت است. از همین روست که در روایات و آیات بر انتخاب همسر مناسب و پاک تاکید شده است. خداوند از مومنان می خواهد برای این که فرزندان خوبی داشته باشند، همسرانی مومن و پاکدامن انتخاب کنند. از این روست که از انتخاب همسران غیر مومن و ناپاک برحذر می شود و ازدواج با مشرک و فاسق و فاجر را جایز نمی شمارد. خداوند می فرماید: وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَـئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛ و زنان مشرك را به همسرى مگيريد تا ايمان آورند، و كنيز با ايمان بِهْ از زن مشرك است هر چند كه شما را خوش آيد و به شگفت آرد و به مردان مشرك زن با ايمان مدهيد تا ايمان آورند، و بنده مؤمن بِهْ از مرد مشرك است هر چند كه شما را خوش آيد و به شگفت آرد آنها به آتش دوزخ مى‏خوانند و خداوند به خواست و فرمان خويش به بهشت و آمرزش مى‏خواند و آيات خود را براى مردم روشن بيان مى‏كند، باشد كه به ياد آرند و پند گيرند.(بقره، ایه 221) هم چنین درباره عفت و حیای همسران می فرماید: يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا؛ اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود.(مریم، آیه 28) به نظر قرآن ، انسان خبیث با خبیث و ناپاک ، و انسان پاک و طیب با طیب ازدواج می کند: الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ؛ زنان پليد براى مردان پليدند، و مردان پليد براى زنان پليد. و زنان پاك براى مردان پاكند، و مردان پاك براى زنان پاك. اينان از آنچه در باره ايشان مى‏گويند بركنارند، براى آنان آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.(نور، آیه 26) از نظر قرآن اگر کسی به این قواعد و قوانین عمل نکند و با خانواده ای غیر مومن و فاسق و غیرطیب و پاک ازدواج کند و فرزندانی ناپاک وکافر و مشرک ثمره این ازدواج باشد باید خودش را سرزنش کند؛ زیرا نمی توان از نقش اساسی و کلیدی وراثت چشم پوشید. این گونه است که وارثت نقش نابودگری در میان قوم نوح داشت و آنان را در همین دنیا گرفتار عذاب استیصال و نابودی کرد. خداوند می فرماید: وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا ؛ و نوح گفت: «پروردگارا، هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز پليدكارِ ناسپاس نزايند.(نوح، آیات 26 و 27) البته همان طوری که خود همسران در تربیت یک دیگر نقش دارند و آثار آن نیز در تربیت فرزند خودش را نشان می دهد، هم چنین از آیات قرآنی به دست می آید که مراد از وراثت تنها بسنده کردن به همسر نیست، بلکه خانواده همسران نیز نقش اساسی دارند، چنان که از آیه 28 سوره مریم این معنا به دست می آید که پاکی و عفت خانوادگی از عوامل موثر در شخصیت فرزندان و منش و کنش و واکنش ها و رفتارهایش دارد. خداوند در آیه 58 سوره اعراف می فرماید: وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ؛ و زمين پاك [و آماده‏]، گياهش به اذن پروردگارش برمى‏آيد و آن [زمينى‏] كه ناپاك [و نامناسب‏] است [گياهش‏] جز اندك و بى‏فايده برنمى‏آيد. اين گونه، آيات [خود] را براى گروهى كه شكر مى‏گزارند، گونه‏گون بيان مى‏كنيم.
  2. محیط اجتماعی: از دیگر عوامل موثر در تربیت باید به محیط اجتماعی اشاره کرد. این محیط اجتماعی از خانواده به عنوان کوچک ترین و نیز هسته نخستین هر اجتماع و جامعه ای تا محیط مدرسه و کوچه بازار، تا شهر و کشور و بلکه در جامعه امروز تا محیط های فضای مجازی را شامل می شود. به این معنا که شخص متاثر از محیطی رشد می کند که در آن زندگی می کند. کودکی که در فضای مجازی و رسانه ای با انبوه از انحرافات فکری و اعتقادی و رفتاری رشد می کند، متاثر آن خواهد بود. کودکی که با فیلم ها و بازی های رایانه ای زشت و نابهنجاری چون جنگ و خشونت و قتل و غارت و دزدی رشد می کند آن را به فضای واقعی زندگی گسترش می دهد و برایش رفتارهای زشت ونابهنجار و قتل و غارت و دزدی یک عمل طبیعی و عادی جلوه می دهد. بر عکس کسی که در محیط سالم اجتماعی چه واقعی و چه مجازی زندگی می کند و سرمشق هایش حقایق و حقیقت های انسانی و اخلاقی و هنجاری است به طور طبیعی در زندگی رفتاری دیگر خواهد داشت. از آیه 58 سوره اعراف این معنا قابل استنباط است که چگونه یک محیط اجتماعی سالم محیطی مناسب برای پرورش خوبی ها و پاکی های اعتقادی و رفتاری است و چگونه یک محیط ناسالم اجتماعی می تواند خروجی زشت و ناپاک داشته باشد. پس وقتی فرزند را در محیط ناپاکی قرار می دهیم نباید امید داشته باشیم که خروج پاکی داشته باشد. هم چنین خداوند در آیه 18 سوره زخرف می فرماید: أَوَمَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ؛ آيا آن كه در پيرايه و زيور پرورش مى‏يابد و در مجادله و حجت‏آوردن بيان روشن و رسا ندارد- يعنى دختر- شايسته فرزندى خداست‏؟! در این آیه بیان شده که دختران به سبب نوعی پرورشی که در محیط اجتماعی خانواده و جامعه می شوند، در مجادلات ناتوان از بیان روشن واستدلالی هستند؛ زیرا در شرایطی رشد نکرده اند که به جدال و مجادله بپردازند و آموزش و پرورش ببیند تا بتوانند به صراحت و روشنی حجت اقامه کنند. پس اگر وضعیت دختران تغییر کند و در محیط های چون پسران رشد کنند، آنان نیز می توانند در حجت آوری بیانی روشنگر داشته و در مجادلات کلامی و حتی غیر کلامی موفق باشند؛ ولی از آن جایی که در ناز و نعمت و زر و زیور رشد می کنند، چنین محیطی موجب می شود که نتوانند استعدادهای خود را نمایان سازند؛ زیرا اصل انسان فطرت و روحی است که مشترک است و تفاوتی در اصل نیست، و این تربیت است که می توانند تغییراتی را موجب شود، به طوری که در دختران موجب می شود تا در مجادلات غیر بین و روشن سخن بگویند، ولی پسران بتوانند در این امور موفق و سربلند بیرون آیند. امروز با تغییر وضعیت اجتماعی جامعه و حضور دختران در مراکز آموزشی و پرورشی همانند پسران معلوم شد که نوع تربیت تا چه اندازه در موفقیت و عدم موفقیت تاثیرگذار است. از ادله دیگر قرآنی بر تاثیر و نقش کلیدی محیط اجتماعی در تربیت انسان می بایست به آیات 26 و 27 سوره نوح اشاره کرد که در آن آیات بیان شده که چطور محیط اجتماعی چون خانواده و جامعه موجب شده که کودکان از آن همان آغاز تولد گرایش به کفر اعتقادی و فجور رفتاری پیدا کرده و قابل اصلاح و تغییر نباشند؛ زیرا کودکی که در کودکی فکری و اعتقاد و رفتاری را بیاموزد و بر آن رشد کند، همانند نقش بر سنگ است که یا اصلا تغییر ناپذیر است یا به سادگی قابل محو و تغییر نیست. أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فرمودند: الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِی الْحَجَر؛ علم در کودکی مانند حکاکی بر روی سنگ است.( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏، ۱ص۲۲۴) هم چنین حضرت علی (ع) در این باره به امام حسن (ع) می فرمایند: إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّكَ؛قلب نوجوان چونان زمین كاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است كه در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب كردم، پیش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد.(نهج البلاغة ، نامه ۳۱)
  3. جنسیت: از دیگر عوامل موثر در تربیت می توان به جنسیت اشاره کرد. به این معنا که زن و مرد به دلایلی از هم متفاوت هستند. این تفاوت چنان که گفته شد در اصل نیست؛ زیرا فطرت و روح هر دو یکی است. خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا؛ اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد و از خدايى كه به [نامِ‏] او از همديگر درخواست مى‏كنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مَبُريد، كه خدا همواره بر شما نگهبان است.(نساء، ایه 1) اما در جنس زن و مرد تفاوت هایی به سبب کالبد پدید می آید که نمی توان آن را نادیده گرفت. از جمله این تفاوت ها که به کالبد باز می گردد، توانایی زن در فرزندآوری و نیز عواطف شدید مادرانه در زنان و عقلانیت مدیریتی در مردان است که به هرمون های جنسیتی آنان ارتباط پیدا می کند. از آیه 18 سوره زخرف نیز این معنا به دست می آید که افزون بر محیط اجتماعی، تفاوت جنسیتی متاثر از کالبد زنانه و مردانه چگونه می تواند زن را در معادلات خصمانه در نقطه ضعف قرار دهد؛ زیرا توانایی بدنی مردان در خصوصت و دشمنی و درگیری خودش را قوی تر از زنان نشان می دهد. پس در تربیت باید افزون بر روح مشترک زن و مرد به این نکته کلیدی توجه داشت که کالبد زنانه و مردانه و جنسیت بر آمده از آن نقش کلیدی در تربیت دارد.
  4. سن و سال: از دیگر عوامل موثر در تربیت ، سن و سال است. به این معنا که نمی توان شرایط و مقتضیات سن و سال را نادیده گرفت؛ چرا که هر سن و سالی شرایط و اقتضائاتی دارد و انسان در هر سنی گرایش ها و تمایلاتی دارد و نیز از نظر کنش و واکنش و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متفاوت است. به عنوان نمونه همان طوری که گفته شد کودکان در پذیرش بهتر از بزرگ ترها عمل می کنند و هم چنین قدرت یادگیری بیش تری دارند و یادگیری های آنان ماندگارتر و پایدارتر است. پیامبر(ص) نیز می فرماید: اوصيكُمْ بِالشُّبّانِ خَيْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّهَ بَعَثَنى بَشيرا وَ نَذيرافَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّيوخُ، ثُمَّ قَرَاَ «فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ»؛ شما را به نيكى با جوانان سفارش مى كنم، چرا كه آنان، دل هاى رقيق ترى دارند، بهراستى كه خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگيخت، جوانان با من همپيمان شدند و پيران با من به مخالفت برخاستند. آن گاه اين آيه را خواندند: «و عمر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد». (سفينة البحار، ج ۲، ص ۱۷۶) و نیز می فرماید: مَنْ تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ كانَ بِمَنْزِلَةِ الْوَشْمِ فِى الْحَجَرِ وَ مَن تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبيرٌكانَ بِمَنْزِلَةِ الْكِتابِ عَلى وَجْهِ الْماءِ ؛ هر كس در جوانى اش بياموزد ، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر كس دربزرگ سالى بياموزد، مانند نوشتن بر روى آب است . (نوادر راوندى ، ص ۱۳۲، ح ۱۶۹) امیرمومنان امام علی(ع)به تفاوت سنی در تربیت توجه داده و می فرماید: مُرُوا الاَحْداثَ بِالْمِراءِ وَ الْجِدالِ وَ الْـكُهولَ بِالْفِكَرِ وَ الشُّيوخَ بِالصَّمْتِ ؛ جوانان را به مباحثه و مناظره ، و ميان سالان را به انديشيدن ، و پيران را به سكوت ،فرمان دهيد . (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، ج ۲۰،ص ۲۸۵، ح ۲۶۰) پیامبر(ص) نیز می فرماید: خَيْرُ شَبابِكُمْ مَنْ تَزَيّا بِزِىِّ كُهولِكُمْ وَ شَرُّ كُهولِكُمْ مَنْ تَزَيّا بِزِىِّ شَبابِكُمْ ؛ بهترين جوانانِ شما آنان اند كه خود را به سبك بزرگسالان بيارايند و بدترينبزرگسالان ، كسانى اند كه خود را شبيه جوانان كنند. (اِرشاد القلوب ، ص ۴۱) از همین رو، به طنز زیبایی این معنا بیان شده که : شیئان عجیبان، هما ابرد من یخ / شیخ یتصبّی و صبی یتشیّخ ؛ دو چیز است كه عجیب است و آن دو از یخ خنك‌ترند. پیری كه جوانی كند و جوانی كه پیری کند. خداوند با توجه به تفاوت های سنی می فرماید: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛ بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يكديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن [باران‏] به شگفتى اندازد، سپس [آن كشت‏] خشك شود و آن را زرد بينى، آن گاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.(حدید، ایه 20) هر چند این آیه ناظر به زندگی دنیا و دسته بندی آن است، ولی بیش تر مفسران آن را به گرایش های سنی انسان گرفته اند و علامه طباطبایی می نویسد: و از شيخ بهايى (رحمه اللَّه) نقل شده كه گفته است: اين پنج خصلتى كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است حريص در لعب و بازى است، و همين كه به حد بلوغ مى‏رسد و استخوان‏بنديش محكم مى‏شود علاقه‏مند به لهو و سرگرمى‏ها مى‏شود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش مى‏پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخرى تهيه كند، مركب جالب توجهى سوار شود، منزل زيبايى بسازد، و همواره به زيبايى و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت مى‏رسد آن وقت است كه (ديگر به اينگونه امور توجهى نمى‏كند، و برايش قانع كننده نيست، بلكه) بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مى‏افتد، و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مى‏شود.(المیزان، ذیل آیه 20 سوره حدید) پس در امر تربیت افراد باید به این نکته توجه داشت که سن و سال تاثیر به سزایی در نوع تربیت و نیز تاثیر گذاری برخی از مسایل و یا کم تاثیری برخی دارد. از همین روست که امیرمومنان امام علی(ع) هشدار می دهد و می فرماید: اِذا عاتَبْتَ الْحَدَثَ فَاتْرُك لَهُ مَوْضِعا مِنْ ذَ نْبِهِ لِئَلاّ يَحْمِلَهُ الاِخراجُ عَلَى الْمُكابَرَةِ ؛ هرگاه جوان را توبيخ كردى ، برخى خطاهاى او را ناديده بگير، تا توبيخ تو، او را بهمقابله وادار نسازد. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ، ج ۲۰،ص ۳۳۳، ح ۸۱۹)
  5. زمان: هر زمانی اقتضائاتی دارد که باید به آن توجه داشت. قرآن تاکید دارد که دین اسلام یکی است(آل عمران، آیه 19) و جز اسلام دینی را خداوند نفرستاده و نمی پذیرید(آل عمران، آیه 85) اما با این همه با توجه به مقتضیات زمانی و عصری خداوند شرایع را فرستاده است.(شوری، آیه 13) البته پس از اسلام در کلیات هیچ تغییری رخ نمی دهد ولی در منهاج و روش ها و نیز در جزئیات با توجه به مقتضیات زمکانی یعنی زمانی و مکانی باید تغییرات را پذیرفت. از این روست که امام علی(ع) نیز می فرماید: لا تَقسِروا اَولادَكُم عَلى آدابِكُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَيرِ زَمانِكُم؛ آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نکنيد؛ زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده‏اند.(شرح ابن ابى الحديد ، ج20، ح102 .)

البته عوامل دیگری نیز در تربیت تاثیرگذار است که به همین میزان بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا