اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

عوامل سقوط و انحطاط بشر

SAMAMOSانسان براي عروج آفريده شده و صعود كلمه انسان به اوج خدايي، همانند پرواز پرندگان امري طبيعي است، اما چرا بسياري به جاي پرواز در خاك گرفتارند و برخي ديگر نه تنها توان راه رفتن بر روي خاك را ندارند بلكه چون ماري مي خزند و يا چون موري در لجن غوطه مي خورند؟
انسان را چه شده است كه پر پروازش را از دست داده و سقوط و هبوط كرده و از فراز، فرود آمده و در خاك و خل دنيا گرفتار شده و پست مي بيند و پست مي خورد و پست زندگي مي كند.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني بر آن است تا تحليل و تبيين قرآن را از علل و عوامل هبوط و سقوط آدمي ارائه دهد و خلود وي در زمين را روشن كند.

انسان، اوج آفريده هاي الهي
از نظر قرآن، انسان، تنها آفريده اي است كه در اوج نهايي است. البته اين بدان معنا نيست كه خداوند قادر به آفرينش آفريده اي برتر از انسان نيست، بلكه به اين معناست كه ساختار احسن كنوني نظام هستي، بيش از اين را برنمي تابد و ظرفيت اين خلقت و آفرينش، بيش از اين نيست. از اين رو در آيه 19 سوره ابراهيم مي فرمايد: الم تر ان الله خلق السماوات و الارض بالحق ان يشا يذهبكم و يات بخلق جديد آيا نمي نگري كه خداوند آسمان و زمين را بر پايه حقانيت آفريد و اگر بخواهد شما را مي برد و آفرينش جديد و نويي مي آورد.
در آيات 16 و 17 سوره فاطر نيز مي خوانيم: يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد؛ ان يشا يذهبكم و يأت بخلق جديد؛ اي مردم شما به خداوند نيازمند هستيد و خداوند بي نياز ستوده است. اگر بخواهد شما را مي برد و آفرينش جديدي مي آورد.
همچنين خداوند در آيه 133 سوره نساء بر اين مطلب به گونه اي ديگر تاكيد مي كند و مي فرمايد: «ان يشا يذهبكم ايها الناس و يات بآخرين و كان الله علي ذلك قدير؛ اي مردم، اگر او بخواهد شما را از بين مي برد و افراد ديگري به جاي شما مي آورد و خداوند بر اين كار تواناست.
بنابراين، اقتضاي نظام كنوني كه بر مدار آسمان و زمين است، اين است كه انسان تنها موجود برتر باشد؛ زيرا اين نظام نمي تواند موجود برتري غيرانسان را برتابد وگرنه خداوند آن را مي آفريد. بنابراين اگر بخواهد موجودي برتر از انسان بيافرييند مي بايست نظام كنوني را به طور كامل دگرگون سازد و نظام ديگري را بيافريند كه البته بر اين كار توانا و داناست.
به هر حال، همين برتري انسان بر همه آفريده هاي نظام كنوني هستي، موجب شده تا در مقام تكوين، خواسته و ناخواسته همه آفريده هاي ديگر الهي كه در نظام كنوني آفريده شده اند، مسخر و مطيع انسان باشند و همگان حتي همه فرشتگان بي استثنا، بر اين انسان برتر، سجده اطاعت به جا آورند و خلافت وي را در مقام تكوين بپذيرند، هرچند كه در مقام تشريع تنها موجود مريد و مختاري به نام ابليس و شياطين همراهش، طغيان كرده و خلافت وي را نپذيرفتند. اما اين تمرد و طغيان هرگز به معناي خروج از خلافت تكوين انسان نيست؛ زيرا همانطور كه تمرد برخي از انسان ها به معناي خروج از ولايت و حكومت الهي نيست، همچنين تمرد ابليس و شياطين نيز به معناي خروج از ولايت و خلافت انساني نخواهد بود.
در همين رابطه مي توان به عدم پذيرش ولايت اميرمؤمنان علي(ع) از سوي همراهان سقيفه بني ساعده اشاره كرد كه اين طغيان و تمرد به معناي خروج از ولايت تكويني و امامت و خلافت الهي آن حضرت(ع) نيست، بلكه در ظاهر، خود، حاكم و خليفه هستند ولي در باطن، آن حضرت(ع) است كه در منصب الهي ولايت و خلافت نشسته است؛ زيرا هرگز ولايت و خلافت الهي جوامع بشري و غيربشري به ظالمان نمي رسد كه دوره اي بت پرستيده اند و به ظلم عظيم شرك مبتلا و گرفتار بوده اند؛ هر چند كه ايشان به عنوان ائمه الكفر و الشرك، امامت جامعه كافران و مشركان را به عهده گرفته و بر جاهليت اولي، نظام سياسي برپا مي كنند ولي هرگز در مقام ائمه الايمان نخواهند نشست كه امامت مؤمنان و جوامع ايماني تنها از آن معصوماني است كه خداوند ايشان را ساخته، تطهير كرده و خالص براي خود نموده تا نمونه و مثل براي ديگر انسان ها باشند.
به هر حال، انسان تنها آفريده اي است كه به اقتضاي طبيعت آفرينش كنوني، در اوج نشسته و مقام خلافت الهي را با خود همراه دارد. از اين رو خداوند در آيه 41 سوره مؤمنون بر خود آفرين مي فرستد و مي فرمايد: ثم انشأناه خلقا آخر فتبارك الله أحسن الخالقين؛ سپس آفرينش ديگري از آن جسم كرديم و روح در آن دميديم. پس آفرين بر خداوندي كه بهترين و نيكوترين آفريدگان است؛ زيرا اين انسان با روح الهي و تعليم همه اسماي الهي، دارنده همه صفات الهي شده و شايسته خلافت الهي بر همه موجودات است. (بقره، آيات 30 و 34 تا  38 و آيات ديگر)
چرايي سقوط آدمي از اين اوج
اما چرا برخي از انسان ها از اين اوجي كه نشسته اند هبوط و سقوط مي كنند و خلافت الهي را قدر نمي شناسند و حق الهي را ادا نمي كنند و در مسير متاله شدن و فعليت بخشي به همه اسماي سرشته در ذات خويش گام برنمي دارند؟
از آيات قرآني اين معنا به دست مي آيد كه عامل اصلي در اين سقوط، دو دسته عامل دروني و بيروني است كه از آنها به عنوان هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني ياد مي شود. خواسته هاي پست نفساني، عامل دروني است كه انسان را به سوي اموري پست مي كشاند و از اوج گيري و پرواز تا خدايي شدن باز مي دارد. در اين ميان، دشمني كينه توز وجود دارد كه مي خواهد هر طور شده، انسان را از سفر خاك تا خدا باز دارد و سوگند خويش در گمراهي بشر و اسقاط از خلافت الهي در بيشتر انسان ها را درست و صادق بنمايد.
البته بسياري از مردم دچار خطا و اشتباه در تطبيق مي شوند. به اين معنا كه انسان به طور طبيعي گرايش به زيبايي ها، خوبي ها و كمالات دارد و از زشتي ها، بدي ها و نواقص مي گريزد؛ ولي گاه در تشخيص به خطا مي رود و دشمن سوگند خورده نيز چيز زشت و بد را خوب و زيبا جلوه مي دهد و بر او تزيين مي كند.
در داستان گناه نخست حضرت آدم(ع) كه از آن به ترك اولي ياد مي شود، قرآن گزارش مي كند كه هر دو عامل دروني و بيروني حضور داشت تا آدم دچار هبوط شد. از سويي گرايش به دست يابي آسان به اوج، او را به سوي درخت ممنوع و خوردن از آن كشاند؛ چرا كه گمان مي كرد با اين كار مي تواند فرشته سان شود و يا به جاودانگي دست يابد و از آن جايي كه اين دو چيز را بزرگ و امري كمالي مي دانست، براي به دست آوردن آن، عزم جزم كرد، درحالي كه فراموش كرده بود هيچ كمالي جز خدايي شدن از طريق عبوديت خداوند و اطاعت او نيست و راه و شريعت و طريقتي كه پيموده بود، جز گمراهي و ضلالت و هبوط چيزي به همراه نداشت؛ و از سويي ديگر، وسوسه هاي دشمن سوگند خورده، وي را به گمراهي انداخت و گمان كرد كه كمال در اين دو امر، و راه دست يابي نيز خوردن از ميوه درخت ممنوع است.
عوامل سقوط بشر
انسان ها به علل مختلف اين هبوط و سقوط را تجربه مي كنند. بخش بزرگي از آيات قرآني به عوامل و علل سقوط بشر اشاره دارد. در اينجا به برخي از آنها توجه داده مي شود:
1- خودخواهي و خودپسندي: يكي از مهم ترين عوامل سقوط بشر، خودپسندي و خودبرتربيني است. همين عامل، اصلي ترين علت سقوط ابليس بود؛ چراكه خودرا ازنظر نژادي برتر از آدم مي دانست؛ ازنظر وي آتش، برتر از گل و خاك است. (اعراف، آيه12) لذا از فرمان الهي به سجده بر آدم سرباز مي زند و استكبار مي ورزد و هبوط و سقوط مي كند. بسياري از انسانها نيز گرفتار همين صفت زشت و ناپسند خودپسندي و خودبرتربيني هستند. اين گونه است كه همانند قوم ثمود سقوط مي كنند و از اوج بصيرت به دامن كوردلي و غفلت مي افتند. خداوند در آيه 28سوره عنكبوت بيان مي كند كه قوم ثمود، انسان هاي داراي بصيرت و آگاهي بودند و به همين دليل در تمدن، به رشد و شكوفايي بزرگي رسيده و فرهنگ متعالي را ايجاد كرده بودند، ولي در دام تكبر و خودخواهي افتاده و راه دروغ و دغل را در پيش گرفتند و سقوط كردند. (قمر، آيات23 تا26)
2- بي تقوايي: از علل سقوط آدمي، بي تقوايي است. بسياري از مردم برخلاف فرمان هاي عقل و شرع عمل مي كنند و آنچه ناپسند و زشت و بد است را انجام مي دهند و حتي امور زشت و نابهنجار را امري ارزشي و زيبا و هنجاري جلوه مي دهند. اين درحالي است كه حركت در مسير تقوا به معناي پايبندي به احكام و آموزه هاي عقلاني و عقلايي و شرعي است كه نتيجه آن گشايش همه راه هاي تعالي و تكامل برروي انسان است. خداوند، سقوط و نابودي امت ها را در بي تقوايي آنان تحليل مي كند.(شعراء، آيات 141تا 150)
3- خوشگذراني و سرمستي: از ديگر عوامل سقوط انسان به دامن پست رذايل و آتش دوزخ، مي توان به خوشگذراني و سرمستي اشاره كرد. كساني كه ازنظر مالي در رفاه قرار گيرند، به سبب اتراف، در دام اسراف و تبذير مي افتند و همه محدوديت هاي اخلاقي را زيرپا مي گذارند. اين گونه است كه بسياري از ثروتمندان گرفتار سرمستي و خوشگذراني مي شوند و كمتر به اصول اخلاقي پايبند مي گردند و هنجارشكني در ايشان تقويت مي شود. شكوفايي تمدني كه همراه با ثروت و قدرت است، آدمي را دچار جنون خودبرتربيني مي كند و سرمست مي شود و خوشگذراني را براي مصرف ثروت بي پايان خويش راه درمان مي شناسد. ثروت زياد، موجب مي شود تا شخص به زندگي عادي دلشاد نشود، بلكه بخواهد تا با ثروت خويش عيش و نوش خود را افزايش دهد. لذا در تفريح و سرگرمي راه افراط را مي پيمايد و اندك اندك تفريحات عادي، او را شاد و سرمست نمي كند. از اين رو به دامن خوشگذراني مي افتد و سرمست از باده ثروت و قدرت، همه اصول اخلاقي و هنجاري را زيرپا مي گذارد و خدا را بنده نمي شود و بدين ترتيب راه هلاكت و سقوط را براي خود هموار مي سازد. ازنظر قرآن، چنين رفتاري همان سرمست شدن است كه غفلت، نتيجه طبيعي و سقوط، پيامد نهايي آن مي باشد. (شعراء، آيه 149و نيز مجمع البيان، ج7و 8، ص213)
4- حزب گرايي: از ديگر عوامل سقوط انسان از دايره انسانيت و كمال، گرفتار شدن به دسته بندي هاي حزبي و جناحي است. افراد براي حفظ منافع گروه و حزب و جناح خويش، حقايق را ناديده مي گيرند و به سادگي از مرز راستي مي گذرند و دروغگويي را جانمايه رفتار و كردار خويش مي سازند. اصولاً همه انسان ها، گرايش به جمع و اجتماع دارند، ولي گاه اين اجتماع گرايي به شكل حزب گرايي درمي آيد كه منافع حزبي را بر حقايق و منافع عمومي چيره مي سازد. به طوري كه شخص براي رضايت حزب و منافع حزبي، حقايق را فدا مي كند. خداوند يكي از صفات اقوامي كه هلاك شدند را حزب گرايي ايشان برمي شمارد كه بيانگر آن است كه حزب گرايي به اين مفهوم تا چه اندازه مي تواند اسباب سقوط آدمي و جامعه را فراهم آورد. (ص، آيات12 و 13 و نيز غافر، آيات30 و 31)
5- قدرت و ثروت: قدرت و ثروت مادي از ديگر عوامل سقوط فرد و جامعه است كه در آيات 69 و 70 سوره توبه و نيز 11 تا 13 سوره ص به آن توجه مي دهد. بنابراين انسان ها مي بايست مواظب و مراقب باشند كه قدرت و ثروت ايشان موجبات سقوط آنان را فراهم نياورد؛ زيرا همان عامل تكامل و شكوفايي استعدادهاي انسان و جامعه، مي تواند در نقش شمشير دو لبه عمل كند و موجبات سقوط شخص و يا جامعه را فراهم آورد.
6- طغيانگري و فسادگري: از ديگر عوامل سقوط آدمي طغيانگري و عبور از حدود قانوني و اخلاقي است كه به اشكالي چون ظلم و ستم بروز مي كند و زمينه فساد و تباهي در فرد و جامعه را فراهم مي آورد. خداوند در آياتي از جمله 5سوره حاقه و 9 و 11 سوره فجر و 61 و 67 سوره هود به طغيان و ظلم به عنوان عوامل تباهي و نابودي و سقوط قوم ثمود اشاره مي كند و از مردم مي خواهد تا از اين مسأله عبرت گيرند و راه ايشان را نپيمايند؛ زيرا طغيان، فساد در همه زمينه ها را موجب مي شود و انسان و جامعه را از انسانيت خود خارج مي سازد و به شخص اجازه نمي دهد تا درك درستي از حقايق هستي داشته باشد و تصميم درست نسبت به مسايل اتخاذ كند. (شعراء، آيات141تا 153 و فجر، آيات9و 12)
اينها تنها نمونه ها و گوشه هايي از عوامل سقوط آدمي از اوج انسانيت است. با مراجعه به قرآن مي توان عوامل و علل ديگري را شناسايي كرد. البته آنچه در اينجا بيان شد، مهم ترين و اساسي ترين علل و عوامل سقوط و تباهي انسان ها و جوامع بشري بود كه در قرآن بيان شده است. باشد با پرهيز از همين علل و عوامل، خود را همچنان در اوج نگه داريم و با بهره مندي از ايمان و عمل صالح به عنوان دو بال پرواز، همه اسماي حسناي الهي سرشته در ذات خويش را فعليت بخشيده و تا اوج خدايي و متاله شدن پرواز كنيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا