اصولی فقهیاعتقادی - کلامیعرفانعلوم قرآنیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

عقل و نقل از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عقل سلیم و نقل وحیانی دو کاشف از حقایق هستی و سنت ها و قوانین الهی در تکوین و تشریع است. بنابراین، هر دو از جایگاه بس رفیع و بلندی برخوردار است، با این تفاوت که نقل وحیانی با عقل تایید می شود و عقل با نقل وحیانی فربه. به این معنا که این عقل است که نقل وحیانی را تایید و امضا می کند و این نقل وحیانی است که به عقل معلوماتی را ارایه می دهد که فراتر از ابزارهای شناختی اوست. از همین روست که در آموزه های وحیانی قرآن، از جمله آیه 10 سوره ملک راه رستگاری و نجات از دوزخ بشریت، بهره گیری از عقل و نقل دانسته شده و دوزخیان در قیامت به این نکته اقرار می کنند: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛ و دوزخیان گفتند: اگر می شنیدیم یا تعقل می ورزیدیم،در جمع یاران آتش دوزخ نمی بودیم.

عقل و نقل کاشفان حقایق و سنت ها

تعقل فعالیت قلب انسانی است؛ از همین روست که خدا می فرماید: فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا؛ بر آنان قلوبی باشد که بدان تعقل می کنند.(حج، آیه 46)

البته قلب انسانی کارهای دیگری را نیز انجام می دهد که شامل فقاهت و فهم عمیق و ژرف فراتر از سطحی نگری است؛ خدا در این باره نیز می فرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا؛ برایشان قلوبی است که بدان تفقه می کنند.(اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، قلب از این قوت برخوردار است که نسبت به دیده ها و شنیده ها به سنجش و ارزیابی بپردازد و حق و باطل را بشناسد و به حق گرایش و نسبت به باطل گریزش داشته باشد. از همین روست که خدا خواهان سیر آفاق و انفس است تا انسان با قلب خویش تعقل و فقاهت کند.(حج، آیه 46 و اعراف، آیه 179؛ بقره، آیه 164)

خدا در قرآن بیان می کند که اگر کسی قلب سلیمی داشته باشد که کور و نابینا نشده باشد، می تواند شنیده ها از جمله نقل وحیانی را به قلب سلیم عرضه کند و قلب سلیم به تعقل خویش در می یابد که آن چه در قالب وحی و نقل معتبر شنیده، حقیقت است.(بقره، آیه 170؛ حج، آیه 46)

مشکل اساسی انسان این است که اکثریت آنان در سطح چارپایان بلکه پست تر از آنها هستند؛ از همین روست که از نقل وحیانی و عقل سلیم بهره ای نبرده اند: أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ؛ يا گمان دارى كه بيشترشان مى ‏شنوند يا مى‏ انديشند؟! آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‏ ترند.(فرقان، آیه ۴۴)

به نظر می رسد که انسان برای کشف حقیقت یا می بایست به نقل معتبر اعتماد کند یا با قلب سلیم به تعقل بپردازد؛ اما بسیاری از مردم از هر دو غافل هستند. این که نقل بر عقل مقدم شده، به سبب اکثریت یا مقدمه بودن آن می تواند باشد؛ یعنی اکثریت مردم قدرت تعقل در سطح مناسب را ندارند، و می توانند با استفاده از نقل معتبری چون وحی اعتماد کنند که عقل عادی به اسباب چون دیدن معجزات و بصائر و بینات، به آن اعتماد می کند، یا آن که خود اهل تعقل باشد. مقدمه بودن نقل به این است که نقل را در کلیت می بایست به عقل مستند کرد تا با استناد به عقل آن را پذیرفت. از همین روست که اول نقل سپس عقل بیان شده است.

اما با توجه به این که در آیه 44 سوره فرقان و 10 سوره ملک، عطف با «أَو» است نه «واو» می توان گفت که هر یک از عقل و نقل با آن که ارتباط و پیوندی وثیق دارند، ولی به عنوان کاشفی مستقل عمل می کنند؛ یعنی می توان در امور دینی و راه نجات به هر یک از عقل سلیم و نقل وحیانی تکیه کرد.

با این همه با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن می توان به این نکته توجه داد که در امر هدایت و راه نجات می توان به هر یک به طور مستقل مراجعه کرد، هر چند که «الجمع مهما امکن اولی من الطرح»؛ یعنی جمع میان عقل و نقل بهتر از عمل بر اساس یکی است؛ زیرا نسبت عقل سلیم و نقل وحیانی، «مانعه الجمع» نیست؛ به ویژه که از نظر قرآن، عقل سلیم که بر اساس داده های فطری و معیارهای الهامی عمل می کند، تایید کننده نقل وحیانی است؛ چنان که نقل وحیانی نیز به قلب سلیم و عقل سلیم کمک می کند تا به جزئیاتی دست یابد که راه دست یابی به آن جز از طریق وحی شدنی نیست. از نظر قرآن، داده های نقل وحیانی مطابق و موافق داده های قلب سلیم در قالب تعقل است.(روم، آیه 30)

از نظر قرآن، قلب سلیم در قالب تعقل و نقل معتبر، هر یک کاشفان از حقایق هستی و از جمله سنت ها و قوانین حاکم بر هستی است.(حج، آیه 46؛ بقره، آیه 170؛ فرقان، آیه 44) این سنت ها را قلب سلیم با تعقل در داده هایی به دست می آورد که با سیر در آفاق و انفس برایش حاصل می شود. قوانین حاکم بر هستی یعنی جان و جامعه و جهان را قلب سلیم با تعقل در می یابد؛ چنان که نقل وحیانی نیز این حقایق را در اختیار مردمان می گذارد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب سلیم با تعقل تنها سنت های تکوینی را در نمی یابد، چنان که نقل وحیانی تنها ناظر به سنت های تشریعی نیست، بلکه قلب سلیم با تعقل و نقل وحیانی هر دو دسته از حقایق تکوینی و تشریعی را کشف می کنند و هدایت را برایش فراهم می آورند.

فربه شدن تعقل با نقل وحیانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب سلیم با آن که از چنان جایگاهی بلند برخوردار است که وحی بدان امضاء و تایید می شود؛ زیرا نقل وحیانی با تعقل پذیرفته می شود؛ از همین روست که خدا برای اثبات حقانیت وحی، معجزات و بصائر و بیناتی را می فرستد تا قلب سلیم با تعقل در آنها آن را بپذیرد، اما از نظر قرآن، قلب در تعقل خویش با محدودیت هایی مواجه است؛ زیرا اگر قلب سلیم با تعقل از کلیت موجودیت عالم غیب فراتر عالم شهادت نیز آگاه می شود؛ اما در جزئیات دسترسی به عالم غیب ندارد؛ به طوری که اگر نقل وحیانی نباشد، بسیاری از حقایق عالم غیب هم چنان در پرده غیب باقی می ماند و به دست بشر نمی رسید؛ بلکه بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، حتی حقایق گذشته از جمله اخبار عالم شهادت و انباء تمدن ها و اقوام و ملت ها و پیامبران نیز هم چنان غیر مکشوف باقی می ماند(یوسف، آیه 102؛ هود، آیه 49؛ آل عمران، آیه 44)؛ زیرا عقل ابزاری برای کشف و دست یابی به آنها نداشته و ندارد. از همین روست که خدا به صراحت حتی خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا؛ خدا بر تو کتاب و حکمت را فرو فرستاد و به تو چیزی را تعلیم داد که نمی توانستی بدانی؛ و فضل الهی بر او عظیم است.(نساء، آیه 113)

البته از نظر قرآن، همان طوری که پیامبر(ص) از طریق وحی به علومی دست یافت که قابل دسترسی به شکل عادی و از طریق عقل نبود، هم چنین مردمان نیز اگر همه عقول خویش را جمع می کردند، به این علوم دسترستی نمی یافتند؛ حال چه از علوم گذشته عالم شهادت باشد، و چه از علوم عالم غیب. از همین روست که خدا می فرماید: فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ؛ خدا را چنان یاد کنید که به شما تعلیم داده که نمی توانستید بدانید.(بقره، آیه 239)

در جایی دیگر نیز می فرماید: كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ؛ همان طور كه در ميان شما فرستاده‏ اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‏ خواند و شما را تزکیه و پاك مى‏ گرداند و به شما كتاب و حكمت مى ‏آموزد، و آنچه را نمى‏ توانستيد بدانید به شما ياد مى‏ دهد. (بقره، آیه ۱۵۱)

بنابراین، اگر وحی نباشد، عقل به چنان حجمی از معلومات دست نمی یافت که اینک در اختیار انسان قرار گرفته است. در حقیقت معلومات انسان و قلب انسانی با وحی اکمال و تکمیل شده و به فربگی رسیده است. این معلومات را عقل به سبب اموری از جمله وجود شواهد درونی یا بیرونی امضا و تایید می کند یا آن که به سبب پذیرش حقانیت وحی به معجزات و بصائر و بینات هر چند که نمی تواند در جزئیات به اثبات یا انکار بپردازد، چرا که راهی برای نقض و اثبات ندارد، ولی آن را می پذیرد؛ زیرا به معجزه حقانیت وحی را پذیرفته است و از همین رو، معلومات وحیانی را که هیچ راهی دیگر برای اثبات آن نیست، می پذیرد و انکار نمی کند؛ زیرا انکار آن را به معنای انکار یقین می داند(نمل، آیه 14)، هر چند که خود به طور مستقیم کاشف آن نبوده است؛ ولی از طریق غیر مستقیم آن معلومات را مثبته می داند و بدان اعتقاد و باور دارد.

از جمله معلوماتی که عقل به هیچ طریقی جز نقل وحیانی نمی توانست آن را به دست آورد، صفات خدا، وجود فرشتگان و صفات آن، عالم آخرت از بهشت و دوزخ و جزئیات آن است. این وحی و نقل معتبر است که این امور را بیان کرده و به قلب و عقل سلیم به عنوان معلومات یقینی و قطعی آن را پذیرفته است.

معقولات نظری و عملی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب انسان دو کارکرد اصلی دارد که شامل حوزه معرفتی و شناختی و حوزه عملی و رفتاری است. به این معنا که قلب با تعقل به دو دسته از حقایق دست می یابد که شامل هستی شناسی و رفتارگرایی است. در حقیقت هم ساحت هست ها و نیست ها را در قالب عقل نظری به دست می آورد و کشف می کند و هم ساحت بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدها را در قالب عقل عملی کشف می کند. از همین روست که عقل سلیم در حوزه کشف هست ها و حقایق و نیز در ساحت قوانین و سنت های تکوینی و تشریعی می تواند مفید و سازنده باشد.

از نظر قرآن، نفس الهی که در حالت اعتدال و استواء است، حقایق را می شناسد و بدان گرایش دارد؛ چنان که نسبت به باطل نیز شناخت و از آن گریزش دارد.(شمس، آیات 7 تا 10)

وقتی ما از عقل نظری سخن به میان می آوریم، منظور همان معقول نظری است که به حوزه و ساحت شناختی و معرفتی و هستی شناسی مربوط است؛ و هنگامی که از عقل عملی سخن می گوییم، مراد همان معقول عملی است. از همین روست که حضرت امام صادق(ع) در تبیین عقل عملی آن را به عمل عبادی تعریف می کند. در روایت است: قُلْتُ لَهُ: مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ. قَالَ: قُلْتُ: فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ ؟! فَقَالَ: تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ؛ از حضرت صادق (علیه‌السلام) سؤال شد: «عقل چيست؟» فرمود: عقل آن است كه به وسيله آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست آيد. راوى گويد: عرض كردم: «پس آن‏چه معاويه داشت چه بود؟» حضرت فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است! آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.( الكافي، ثقة الإسلام كلينى،‏ ج۱، ص۱۱.)

سطوح متفاوت عقلانیت در انسان ها و آثار آن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب سلیم برای تعقل خویش محدودیت هایی دارد؛ زیرا ابزارهای دسترسی به عالم غیب مطلق را ندارد، بنابراین ، لازم است تا در هستی شناسی به نقل وحیانی معتبر از جمله قرآن اعتماد کند؛ چنان که در مباحث عقل عملی و سنت ها و قوانین حاکم بر هستی نیز در بخشی نیازمند وحی و نقل معتبر است؛ زیرا برخی از سنت های حاکم بر هستی از جمله بر جهان و جان و جامعه، با تعقل قابل کشف نیست؛ هر چند که پس از کشف عقل سلیم که در سطح عالی است آن را تایید می کند، ولی بسیاری از قلوب مردم به سبب آن که گرفتار «رین، مرض، طبع و ختم» است(مطففین، آیه 14؛ نساء، آیه 155؛ رعد، ایه 108؛ بقره، آیه 7) نمی توانند کشفیات نقل وحیانی را بپذیرند و با آن ارتباط برقرار کنند؛ بلکه حتی سفاهت خویش را عین عقلانیت می دانند و بر اساس آن عمل می کنند.(بقره، آیات 7 تا 15)

بنابراین، این که گفته شود که عقلاء می توانند کشفیات نقل وحیانی را کشف کنند، برای همگان نیست، زیرا سطوح سلامت قلب و نیز ادراکات و گرایش های آن متفاوت است و همه در یک سطح نیستند. از همین روست که مثلا در حوزه تشریع ، ممکن است که اکثریت مردمان ربا را همانند بیع بدانند، در حالی که چنین نیست، یا قایل به احتکار اموال خویش باشند؛ زیرا مالکیت را بر اموال و سلطه بر آن را به عقل دریافته اند، اما نمی دانند که این نوع از مالکیت، خلاف مصالح عمومی است و می بایست به عنوان آسیب اقتصادی و رویه نادرست و ناهنجار کنار گذاشته شود.

به هر حال، تفاوت سطوح سلامت قلب انسان ها موجب می شود که سطح ادراکی و نوع گرایش های آنان نیز متفاوت باشد؛ پس نمی توان گفت که هر کسی که قلب دارد، از بصیرت و تعقل و فقاهت برخوردار است، بلکه ممکن است که قلوب آنان کور یا مریض، یا زنگار گرفته یا مطبوع یا مختوم باشد. پس این گونه نیست که اگر نقل وحیانی معتبر چیزی را بیان کرد، حتما همگان به عنوان عقلاء آن را بپذیرند؛ زیرا سطح تعقل انسان با تغییر در سطح سلامت قلب متفاوت است.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، عقل عملی با عمل به سنت ها و قوانین تکوینی و تشریعی(انعام، آیه 151) و استفاده درست از نعمت های الهی و شکرگزاری عملی(احقاف، آیه 15) به بلوغ و نهایت رشد خود می رسد. در حالی که اگر برخلاف آن عمل شود، نه تنها عقل عملی رشد نمی کند، بلکه عقل نظری نیز در محاق می رود و قلب کارکرد تعقلی و تفقهی و نیز گرایشی مثبت و سازنده خود را از دست می دهد.(بقره، آیات 7 تا 15)

بنابراین، رشد عقلی یا سفاهت عقلی بستگی به عملکرد انسان و قلب او دارد، به طوری که کسی که خلاف اسلام عمل می کند، دچار سفاهت می شود و قلب او کارکرد اصلی خود را در تعقل و تفقه از دست می دهد؛ چرا که چنین شخصی گرفتار حیرت اندیشه و انگیزه ای می شود و شیطان وهم بر او مسلط می گردد(بقره، آیه 130؛ انعام، آیه 71)؛ اما قلب سلیم او را به سوی اسلام و اعمال هنجاری بر اساس سنت های تکوینی و تشریعی سوق می دهد و به بهشت می رساند.(شعراء، آیات 75 تا 89)

از نظر قرآن، عقل انسانی مرحله به مرحله به رشد می رسد و این گونه نیست که یک دفعه به بلوغ و رشد برسد، بنابراین لازم است تا شرایطی برای رشد فراهم آید. این بلوغ ممکن است تا چهل سالگی طول بکشد(احقاف، آیه 15)؛ از جمله «بلغ اشدّه و بلغ اربعين» در آيه استفاده مى شود كه قوّه عقلى از چهل سالگى شروع به كامل شدن مى كند.(التفسير الكبير، ج 10، ص 17)

از نظر آموزه های وحیانی قرآنی، کتاب قرآن، کتابى مطابق با عقل و در جهت رشد عقلانى انسان است؛ یعنی اگر بخواهیم عواملی را برای رشد عقل یعنی سلامت قلب بیان کنیم، از مهم ترین آنها قرآن و عمل بر اساس آن است که هم معقولات نظری و هم عملی انسان را افزایش می دهد و به تزکیه قلب و رشد تعقل و تفقه می انجامد.(یوسف، آیه 2؛ انبیاء، آیه 10؛ زخرف، آیه 3)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا