اجتماعیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

عرفان كاذب وسراب معنويت

erfanبررسي ويژگي بدعت هاي باطل و عرفان هاي نوظهور

در مقاله حاضر نويسنده با بررسي دو مقوله تحريف و بدعت در اديان كهن مسيحي و يهودي، خصوصيات بدعت باطل و علل پيدايش طريقت هاي عرفاني كاذب و ويژگي هاي آنها را تشريح كرده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

يكي از گروه هاي سه گانه اي كه در سوره حمد در كنار منعمان و مغضوبان معرفي شده اند، گمراهان است. اينان هر چند كه در هر دوره اي مصاديق بارز و گوناگوني پيدا مي كنند، ولي يكي از مصاديق معروف آنها كه در روايات از باب جري و تطبيق معرفي شده اند، مسيحيان هستند.

از ويژگي هايي كه قرآن در معرفی مسيحيان بیان مي كند، مي توان به بدعت در دين اشاره كرد. اگر يهوديان به عنوان مصاديق معروف مغضوبان، گرايش ويژه اي به تحريف داشتند، مسيحيان را بايد استاد بدعت دانست. اينان چنان كه قرآن گزارش مي كند، حتي در همان بدعت هاي خويش استوار نيستند و بيش از آن كه اهل عمل باشند، اهل تفكر و سازه هاي فكري هستند. به اين معنا كه در حوزه انديشه و بدعت گري، بسيار فعال و پرتلاش وارد مي شوند ولي در مقام عمل وامي مانند. خداوند درباره اين ويژگي ايشان در آيه 27 سوره حديد مي فرمايد: و اما ترك دنيايي و رهبانيتي كه از پيش خود درآوردند ما آن را بر ايشان مقرر نكرديم، مگر براي آن كه كسب خشنودي خدا كنند، با اين حال آن را چنان كه حق رعايت آن بود، منظور نداشتند.»

بدعت مسيحي و تحريف يهودي

مسيحيان نخستين كه همان حواريون و انصار حضرت مسيح عيسي بن مريم(ع) بودند، انسان هايي پاك و با خلوصي بودند كه مهر و محبت در ايشان موج مي زد. (سوره حديد، آيه 27) روحيه حضرت عيسي(ع) كه با دميدن روح القدس در رحم دوشيزه مريم(س) به وجود آمده بود، روحيه اي لطيف بود. آن حضرت(ع) را روح الله نيز مي نامند، چرا كه همانند حضرت آدم(ع) با دميدن مستقيم روح از سوي خداوند تنها با واسطه روح القدس حضرت جبرئيل(ع) وجود يافته و كلمه اي الهي شده بود. لطافت روحي حضرت مسيح روح الله(ع) موجب شد تا حواريون ايشان نيز داراي روحيه بسيار لطيف باشند.(همان)

همين لطافت روح و روحيه، از حواريون به ديگر پيروان آن حضرت(ع) منتقل شد و آنان نيز خواستند تا خود را همانند روح الله(ع) سازند. با توجه به وجه روح اللهي حضرت عيسي(ع) كه گرايش به عزوبت و حصوريت داشت، آنان به ديرها و صومعه ها رفتند و از زن و زندگي خود را جدا نمودند و زنان نيز راهبه و ترسا شده، پارسايي را در بي شوهري جست وجو كردند.

آنان در يك فرآيند، رهبانيتي را پديد آوردند كه بيرون از آموزه هاي معتدل وحياني بود و رياضت ها و سخت گيري هايي را بر خود تحميل كردند تا بتوانند روحانيت خويش را دو چندان سازند و از ماده و تعلقات آن بيرون روند.

اين رهبانيت هر چند كه براساس آموزه هاي وحياني نيست؛ چرا كه با فطرت و طبيعت ذاتي انسان در تضاد است، ولي از آن جايي كه امري ارادي بود كه شخص به اختيار خود انتخاب مي كرد و انجام مي داد، مورد تأييد قرار مي گيرد ولي هرگز به عنوان يك قانون، تأييد و امضا نمي شود تا فراگير و اجباري گردد.

البته اين كار در شريعت يهودي پيشينه اي تاريخي دارد، چرا كه قرآن از حضرت يعقوب(ع) گزارش مي كند كه آن حضرت(ع) براي خود قوانين سخت گيرانه اي وضع كرده بود كه بعدها بني اسرائيل آن را به عنوان قوانين الهي مورد تأكيد قرار مي دادند؛ اين درحالي بود كه خداوند آن قوانين را به عنوان قوانين الهي و وحياني امضا و تأييد نكرده بود. همين اتهام زني بني اسرائيل و يهود به خداوند درباره اين قوانين و احكام سخت گيرانه بود كه خداوند را وادار مي سازد تا از يهود بخواهد مدركي از تورات عرضه دارند كه خداوند چنين قوانيني را وضع كرده است.

خداوند در آيه 93 سوره آل عمران مي فرمايد: «همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود، جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل (يعقوب) بر خويشتن حرام ساخته بود. بگو: «اگر جز اين است و راست مي گوييد، تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.»

در حقيقت، قوانين و مقررات شخصي را كه حضرت يعقوب(ع) براي خود وضع كرده بود، بعدها يهوديان به عنوان قوانين الهي مطرح مي كردند و مخالفان با آن را مجازات و تنبيه مي نمودند. همين شيوه غلط و نادرست يهوديان موجب شد تا خداوند با بيان اين كه قوانين سخت گيرانه حضرت يعقوب(ع) ارتباطي به وحي و تورات ندارد، از يهوديان بخواهد تا مداركي از تورات درباره اين قوانين و وضع الهي آن ارايه دهند؛ ولي از آن جايي كه در تورات اين قوانين وجود نداشت، دست به تحريف مي زنند و خود و ديگران را گمراه مي كنند تا شيوه باطل خود را به عنوان دين الهي معرفي كنند. اين همان بدعت باطلي است كه ايشان در پيش گرفتند و امري غيرديني را به دين و خدا نسبت دادند.

بدعت باطل و بدعت مجاز

بنابراين مي توان دريافت كه نوعي بدعت مثبت در ميان يهوديان و حتي پيامبران ايشان وجود داشت كه مساله شخصي بود و هرگز به عنوان احكام الهي امضا و تأييد نشده بود بلكه خداوند نسبت به آن سكوت كرده و در منطقه الفراغ اجازه داده بود تا هر كسي كه بخواهد و بتواند آن قوانين سخت گيرانه را در حق خود مراعات نمايد. بنابراين رياضت ها و رهبانيت هايي كه حضرت يعقوب(ع) و حواريون و انصار پس از روح الله(ع) ايجاد كرده بودند، از جمله بدعت هايي بود كه مخالفت الهي را بر نينگيخت ولي هرگز اجازه داده نشد تا به عنوان شريعت مطرح و عمل شود.

به سخن ديگر، بدعت باطل، عملي است كه به عنوان شريعت انجام مي شود در حالي كه شريعت آن را نگفته و حتي امضا نكرده است و شخص آن را به عنوان شريعت انجام مي دهد و يا جواز انجام آن را به شريعت نسبت مي دهد.

اما اگر عملي سخت گيرانه و يا نوآورانه به سبب گرايش هاي عقلايي و يا شخصي در جامعه صورت گيرد كه منسوب يا منتسب به شريعت نباشد و با اصول عقلاني و اصول وحياني در تضاد نباشد، انجام چنين عملي بيرون از دايره بدعت باطل خواهد بود و نياز به مجوز ندارد. البته نمي توان اين رفتار را اجباري كرد و يا ديگران را به انجام آن وارد نمود، بلكه هر كسي مجاز است به اختيار خود آن عمل را انجام دهد.

به عنوان مثال اگر در گذشته چيزي به نام جشن تولد وجود نداشت و در زماني ديگر عرف عقلايي انجام اين عمل را پسنديده دانست، اين به عنوان بدعت باطل شمرده نمي شود؛ چرا كه برخلاف حكم عقل يا وحي نيست و تضادي با احكام عقلاني و وحياني ندارد، افزون بر اين كه جشن تولد را افراد به عنوان يك عمل ديني و حكم شرعي انجام نمي دهند.

مولفه هاي بدعت باطل

به سخن ديگر، بدعت باطل داراي دو مولفه است: 1- امري خلاف حكم عقل و وحي باشد؛ 2- آن چيز را به دين و شريعت نسبت دهند. بنابراين اگر امري خلاف حكم عقل و يا شريعت نباشد و يا كساني كه آن را انجام مي دهند به عنوان يك عمل ديني و شرعي انجام ندهند، به عنوان بدعت باطل تلقي نمي شود.

آن چه حضرت يعقوب(ع) بر خود واجب كرده و سخت گيري هايي كه نسبت به خود انجام مي داد، از آن جايي كه بر خلاف حكم عقل و يا حكم شريعت نبود و آن حضرت(ع) نيز به عنوان امر شرعي به جا نمي آورد، به عنوان بدعت شناخته نمي شد. هم چنين نوآوري كه برخي از مسيحيان پديد آورده بودند و رهبانيتي را طراحي و به كار مي بستند، به عنوان يك امر شخصي تلقي مي شد و خداوند با آن به عنوان يك امر مجاز و مباح برخورد مي كرد.

طريقت شريعت، راه رسيدن به حقيقت

اما زماني كه اين كارها از سوي برخي يهوديان و يا مسيحيان به عنوان شريعت و قانون ديني مطرح و معرفي مي شود، خداوند به شدت با آن ها به عنوان بدعت باطل برخورد مي كند.

پيامبر گرامي (ص) بارها مي كوشد تا همواره مردم در چارچوب آموزه هاي وحياني و اسلامي در مسير كمالي گام بردارند و در حوزه هاي فردي و جمعي اجازه نمي دهد تا رهبانيت و رياضت هاي خودساخته وارد عمل مسلماني شود. از اينرو مي فرمايد: لارهبانيه في الاسلام؛ رهبانيت در اسلام نيست. هم چنين آن حضرت(ع) با مواردي كه حضرت يعقوب(ع) بر خود وضع كرده بود، مقابله مي كند كه اعتراض يهوديان را به دنبال داشته است و حضرت پيامبر(ص) از ايشان مي خواهد كه براي اثبات اين كه اين موارد از احكام و قوانين وحياني و الهي است، از تورات مدركي دال بر اثبات بياورند كه يهوديان ناتوان مي كوشند تا دست به تحريف تورات بزنند كه با خشم الهي و لعن خداوند مواجه مي شوند.

از نظر پيامبر(ص) رسيدن به همه كمالات فردي و جمعي از طريق شريعت اسلام شدني است و نيازي نيست تا اشخاص خود دست به نوآوري و بدعت در اين زمينه بزنند؛ چرا كه شريعت اسلام طريقت آسان و ساده اي براي رسيدن به حقيقت كمال مطلق و تمام است و نيازي نيست تا با سخت گيري و رياضت، اين اهداف به دست آيد. قوانين اسلامي چنان است كه همه افراد با همه شرايط و خلقيات را پوشش مي دهد و اجازه مي دهد تا در يك روند سالم با حضور در اجتماع و تشكيل زندگي به كمالات مطلق دست يابند. از نظر اسلام، دست يابي به كمالات در زندگي اجتماعي و در كنار زن و فرزند، چه بسا آسان تر و ساده تر است و حتي برخي كمالات تنها در اجتماع و با تشكيل خانواده به دست مي آيد كه در طريق ديگر امكان پذير نيست.

عرفان كاذب، طريقت گمراهي

از قديم گفته اند كه هر چيز با ارزش، بدل و تقلب بيشتري دارد؛ چرا كه چيزهاي نادر، خواهان بيشتري دارد و از آن جايي كه نمي توان براي همه فراهم آورد، بدليجات آن رونق مي گيرد. عرفان به سبب اين كه بازتاب هاي شگرفي در زندگي فردي و جمعي اشخاص دارد، يكي از اين قلمروهاست. اين قلمرو به سبب پيچيدگي ها و دنياي شگفت آن، دور از دسترس توده هاي مردم است. تصرفاتي كه عارفان انجام مي دهند و توانايي هايي كه از خود بروز و ظهور مي دهند و آگاهي هاي ايشان از بسياري از مسائل، توده هاي مردم را به وجد مي آورد.

از آن جايي كه دستيابي حتي به توانمندي هاي ظاهري كه اهل رياضت دارند، براي بسياري از مردم دور از دسترس مي باشد، دنبال نسخه هايي مي گردند كه بتواند به سادگي آنان را به اين مراتب و مراحل برساند. اين جاست كه طريقت هاي باطل به عنوان نسخه هاي معجزه گر نوشته و مطرح مي شود.

بسياري از عرفان هاي كاذب، نسخه هاي دروغين طريقت حقيقت عرفان است كه ازسوي بدليجات سازان نوشته و ارائه مي شود. دراين نسخه به توده هاي ساده دل اين گونه القا مي شود كه به سادگي مي توانند به مراتبي از عرفان و حقيقت برسند كه ديگران در يك فرآيند پيچيده و ساليان سال زحمت و مراقبت و محاسبه نفس رسيده اند. اين نسخه هاي معجزه گر، كاري مي كند كه شخص ره صدساله را يك شبه مي پيمايد.

اين گونه است كه انواع بخور و مواد توهم زا بخشي از طريقت عرفانهاي كاذب را تشكيل مي دهد تا توهم خيال برانگيز قدرت و احاطه معرفتي و شهودي را ايجاد كند. شخص با بهره گيري از اين مواد توهم زا، در حالتي از خلسه شبه عرفاني كاذب قرارمي گيرد كه عارفان واقعي را به شگفتي وامي دارد.

ويژگي هاي طريقت هاي كاذب عرفاني

از آن جايي كه كاهش عرضه، همواره افزايش تقاضا را در پي دارد، كاهش عرفان حقيقي و سختي دستيابي به بصيرت شهودي، موجب مي شود تا تقاضا براي طريقت هاي كاذب عرفاني نيز افزايش يابد. اين جاست كه طريقت هاي تقلبي همچون قارچ از زمين حقيقت بيرون مي آيد و آسمان حقيقت را پر مي كند و ابرهاي تيره و تار طريقت هاي كاذب جايي براي نفس كشيدن طريقت هاي واقعي عرفاني نمي گذارد. سادگي و آساني دستيابي به حقيقت و منابع شناختي و شهودي دراين طريقت هاي كاذب موجب مي شود تا سالكان طريقت به دام آنان افتند.

دراين طريقت ها با قرص هاي معجزه گر و ذكرها و اوراد شگفتي ساز مي توان در هر شرايطي به حقيقت و كمال مطلق متصل شد و از حقايق هستي آگاه و در كون و كائنات تصرف كرد.

در اين طريقت هاي كاذب عرفاني مي توان هر طوري كه بخواهي باشي و به هرچه خواهي برسي. تنوع و تعدد راه هاي رسيدن به خدا و حقيقت مطلق چنان زياد است كه از نفس هاي مردم نيز بيشتر مي باشد. مي خواهي هر ملت و قبيله اي باشي و به هر كار ضداخلاقي و ضدانساني و ضدعقلاني و اشتغال داشته باشي، راهي در اين طريقت هاي كاذب براي رسيدن به حقيقت وجود دارد. براي هركسي با هر سليقه اي و مزاجي، مي توان نسخه اي يافت. تعدد و تفاوت و تضاد و تناقض طريقت ها چنان زياد است كه ديگر نيازي نيست تا خودت را به رنج افكني. هركه هستي و هرچه خواهي باش، چرا كه براي شما نسخه اي در اين عالم عرفان هاي كاذب و تقلبي وجود دارد.

يكي از برجسته ترين ويژگي هاي عرفان هاي كاذب آن است كه مي تواند بي دين و بي خدا باشي ولي حقيقت هستي را درك كني، بنابراين نفي شريعت و قوانين شرعي كه سهل است حتي مي توان قوانين عقلاني را نپذيرفت ولي حقيقت هستي را ازطريقت عرفان هاي كاذب درك كرد.

البته مخالفت با اصول عقلاني در بسياري از اين طريقت ها، يك اصل اساسي است، بنابراين مخالفت با هنجارها و اصول اخلاقي و حقوق انساني نيز امري طبيعي مي باشد، چرا كه اصولا مهم ترين عامل در عدم رشد و پيشرفت در طريقت هاي عرفاني كاذب، پذيرش اصول عقلاني و اصول اخلاقي و عمل به آن هاست. بنابراين همان گونه كه در عالم توهم و خيال، هر تضاد و تناقضي معنا مي يابد، در عالم خارج مي بايست هر اصل عقلاني و منطق و خردي را كنار زد تا به حقيقت موهوم رسيد.

نقش غرب در ايجاد طريقت هاي كاذب

انسان اگر اهل اعتدال و تعادل نباشد با هر گرايش افراطي به سوي تفريط مي رود و سرانجام هر تفريطي، افراط است. از اين رو اسلام همواره بر تعادل و اعتدال به دور از هرگونه افراط و تفريط تأكيد مي كند و لذا اصول اسلامي بر اين قاعده، نظام يافته و سامان دهي شده است.

با نگاهي گذرا به افراط گرايي افلاطون در فلسفه اشراق، شاهد تفريط گرايي ارسطويي در مشاء هستيم. اصول گرايي افراطي، زاده تفريط اخباريون بود. حس گرايي غرب و اصالت بخشي به ماده در دوره اي، معنويت گرايي افراطي دوره اخير را سبب شد.

قانون زدگي غرب در آغاز قرن بيست، قانون گريزي جوانان پس از جنگ جهاني دوم بويژه در دهه شصت ميلادي را سبب شد. در روان شناسي اجتماعي گزارش هاي بسياري را مي توان يافت كه چگونه افراط يك دوره زماني، واكنش هاي تفريطي يك دوره ديگر را به دنبال داشته است. در عرصه سياسي نيز همواره اين گونه بوده كه افراط در اصلاحات يا اصول گرايي چگونه تفريط را در دوره هاي ديگر سبب شده است.

غرب خسته از ماديت براي رهايي از بحران هويت و سرخوردگي و افسردگي، نسخه افراطي معنويت را مي نويسد كه در آن همه جور طريقت هاي عرفاني كاذب وجود دارد تا عطش سيري ناپذير جوانان سرخورده را پاسخي در خور و مناسب دهد؛ ولي اين نسخه ها همواره نسخه هاي افراطي و تفريطي بوده است.

غرب كه هنوز دين و دينداري واقعي را تحمل نمي كند، با انواع فلسفه هاي دروغين، طريقت هاي عرفاني مي نويسد و نسخه هاي دروغين تجويز مي كند تا عطش معنويت را پاسخ و در حقيقت سركوب كند؛ چرا كه جوان خسته از ماديت و سرمايه داري جهان امروز، اگر نسخه واقعي را پيدا كند ديگر به سوي ماديت و سرمايه داري ليبرال دمكراسي غرب باز نمي گردد؛ اين جاست كه انديشمندان شيطان صفت غربي، عرفان هاي كاذب را براي جامعه و جوانان گريزان از مكتب پايان تاريخي غرب مي نويسند تا پس از شكست در اين تجربه دوباره به آغوش مكتب ليبرال دمكراسي سرمايه داري برگردند. از اين رو نسخه هاي آنها همواره افراطي و نادرست است و شخص سالك را به چيزي و جايي نمي رساند و در نهايت سرخورده دوباره به دامن همان ماديت و سرمايه داري باز مي گردد.

نسخه هايي كه در غرب براي معنويت پيچيده مي شود همواره به دور از شريعت و مكاتب وحياني است، چنان كه اين نسخه ها همواره افراطي و به دور از طريقت هاي سالم عقلاني و عقلايي مي باشند تا سرخوردگي بيش تري را به دنبال داشته باشد. زماني فلاسفه غربي مي گفتند چون برای دينداري كاركردهایي در جوامع است كه نمي توان از آن چشم پوشيد، پس مي بايست دين نماهاي فلسفي ساخت و به جامعه تزريق كرد تا جامعه، هم به دين واقعي گرايش نيابد و هم از این طریق، اين بعد از نيازهاي ديني خويش را برآورده سازد. اكنون غرب براساس همان طرح پيشين خود، معنويت هايي از عرفان دروغين مي سازد و به جامعه تزريق مي كند تا هم پاسخي به نياز جوانان و جامعه باشد و هم آنان را از ماديگري سرمايه داري ليبرال دمكراسي غرب دور نسازد و كودك جامعه همواره در آغوش چنين تمدني باقي بماند و قهر نكند و به آغوش اديان و مكاتب الهي نرود. بنابراين مكتب هاي عرفاني كاذب همان پستانك دروغيني است كه كودك را هرگز سير نمي كند ولي او را سرگرم و در نهايت خسته مي كند و به آغوش نامادري ماديت باز مي گرداند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

  1. سلام. من دانشجوی کارشناسی روانشناسی هستم. یه تحقیق کلاسی جمع و جور نوشتم با عنوان “عوامل روانشناختی جذب نوجوانان و جوانان به عرفان های کاذب”
    اگه وقت کردید یه نگه بندازید. خوشحال می شم از نظراتتون استفاده کنم.

    http://mshams.blogfa.com/post-46.aspx
    http://mshams.blogfa.com/post-47.aspx

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا