عرفان

عرفان اجتماعي در قرآن

پيامبراني كه خداوند از ايشان گزارش مي كند كساني هستند كه مجموعه كامل بينشي و نگرشي آنان به سبب تحليل و نقدي كه همواره با آن مطرح مي شود،

مي توانند انسان را به عنوان فرد و يا عضوي از جامعه به كمال نهايي برساند و همه ظرفيت ها و توانمندي هاي او را بروز و ظهور بخشد. از اين روست كه قرآن به عنوان كتاب هدايت و دستور عمل راهنمايي انسان فردي و جمعي به سوي كمال مطرح شده است. بر اين اساس است كه در آيه اي به صراحت و روشني مي فرمايد: قد تبين الرشد من الغي؛ راه رشد و دست يابي به كمال از راه گمراهي و گرفتاري به نقص مشخص و روشن شده است.اگر كساني كه قرآن از آنان گزارش مي كند به عنوان نمونه هاي عيني و بشري مطرح مي باشند كه مي بايست در زندگي فردي و شخصي از آنان پيروي كرد و در مواردي كه به هر عنوان از ترك اولي و يا خطا و اشتباه از رفتار و يا انديشه و بينش آنان نقدي شده مي بايست دوري و پرهيز كرد، پس بايد گفت كه زندگي پيامبران و كساني كه در قرآن از آنان ياد شده و زندگي آنان به عنوان الگوهاي رفتاري مورد تاييد وتاكيد قرار گرفته است، بهترين نمونه هاي زندگي بشر و مسير رشد و كمالي است كه مطلوب قرآن و خداوند است.

هر كسي اگر بخواهد به هر كمالي رشدي دست يابد مي بايست همين مسير آسان و كامل و راست الهي را بپمايد كه پيش از آن پيامبران و مردان الهي رفته اند. آناني كه رنگ خدايي به خود گرفته اند و صبغه الهي بودن در ذات و نهادشان جاي گرفته است. آنان همان ربانيون و به تعبير ديگري متالهاني است كه تاله و الوهيت عرضي در طول ربوبيت الهي وصف ثابت آنان شده است.متالهان به سبب رنگ خدايي است كه در مسير رشد بي نهايت قرار گرفته اند و هر دم با بيان " رب زدني علما" در مسير رشد و علم رشدي حركت و از خداوند بيش از پيش مي خواهند و مي جويند.اگر " و امرهم رشد "( كارهايشان بر رشد ) است و در مسير " اتبعك علي ان تعلمن مما علمت رشدا" ( از آن دانش رشدي كه به حكم الهي آموختي به من بياموز) قرار گرفته اند، ديگراني كه بخواهند به مقصد رشدي و كمالي برسند مي بايست همين راه رفته را بپمايند : واتبعوني ( گام به گام راهم را بپماييد و پيروي كنيد) ؛ زيرا كه اين همان راه راست و كوتاه و آساني الهي است: هذا صراطي. اين راه الهي است كه آدمي را به رشد و كمال و لقاي الهي مي رساند كه نهايت كدح و تلاش آدمي است: يا ايها الانسان انك كادح الي ربك فملاقيه ؛ اي انسان تو به طور ذاتي و غريزي در تلاش و كوشش هستي تا به پروردگارت كه نهايت كمالات است برسي و او را ملاقات و ديدار كني ، پس مي بايست كوشش كني تا به كمال و جمال او برسي نه به جلال و خشم او. اگر به كمال و جمال او رسيدي محبوب خدا شده و هر كس محبوب خدا شود محبوب خلق خدا نيز خواهد شد: يحبهم و يحبونه ؛ آن گاه خداوند او را دوست مي دارد چنان كه او هم خداي كمالي را دوست مي داشت؛ زيرا به حكم : الجنس الي الجنس يميل هر كسي طالب هم جنس خويش است و كمال گرا به سوي كمال مي گرايد و زشت گرا به سوي زشتي متمايل مي شود.اين كساني كه به علم رشدي و كمالي دست يافته اند كساني بودند كه رنگ خدايي و تاله را در ميان مردمان تحصيل كرده اند: و قالوا ما لهذا الرسول يأكل الطعام و يمشي في الاسواق؛ گفتند كه چرا اين پيامبر و فرستاده غذا مي خورد و در بازارها مي گردد.(فرقان آيه 7) درحالي اگر خداوند فرشتگاني نيز به عنوان پيامبر و نمونه هاي عيني براي بشر مي فرستاد مي بايست آنان را مانند مردمان مجسم مي ساخت تا با جسم و جسد خويش در ميان مردمان باشند. به اين معنا كه اقتضاي دنيا و زمين آن است كه جسم داشته باشد و بخورد و بياشامد. اگر كسي كمالي را مي جويد مي بايست در مسير كمالي و رشدي پيامبران حركت كند و همانند آنان در بازارها بگردد و زن بگيرد و و زناشويي كند. زندگي اجتماعي لازمه زندگي رشدي و كمالي است كه قرآن براي دست يابي به همه كمالات در نظر گرفته است. بنابراين كسي نمي تواند با دوري از خلق و اجتماع به تمام كمالات لايق و شايسته بشري دست يابد.در داستان خضر (ع) و موسي (ع) نيز حضرت خضر (ع) براي آموزش دانش رشدي حضرت موسي (ع) را به ميان جامعه مي برد و همه آموزش ها در ميان مردم در كشتي و آبادي انجام مي گيرد و اصولا مهم ترين آزمون هاي رشدي و آموزه هاي تعليماتي حضرت خضر(ع) با گرايش و رويكرد اجتماعي بوده است.البته اين بدان معنا نيست كه انسان دوره هاي كوتاه مدتي دور از مردم نداشته باشد. از اين روست كه حضرت موسي (ع) چله در ميقات الهي داشته است ( سوره اعراف ) و يا حضرت پيامبر (ص) چله هايي در پيش از بعثت در كوه جبل النور و غار حرا داشته و اين مساله به شكل روزه هاي ماه رمضان نيز تداوم يافته است.البته اعتكاف و يا روزه داري و يا شب زنده داري ها نمي بايست در اموري اجتماعي فرد به شكل طولاني اختلال ايجاد كند ؛ از اين روست كه دوري موسي (ع) از مردم و اختلال در امور اجتماعي موجب شد تا جامعه وي دچار بحران شود و آثار آن نيز در زندگي خود آن حضرت (ع) بروز و ظهور كند و او را در مشكلات چندي قرار دهد كه گوساله پرستي و پيامدهاي ديگر آن بخشي از آن بوده است.آدمي در تفكر اسلامي زماني به كمال مي رسد كه بتواند در ميان مردم باشد و با ايشان بماند و به مقامات برسد و خود را متاله گرداند. رنگ خدايي زماني پايدار خواهد بود كه در ميان خلق و اجتماع به دست آيد.حكايت شده كه برخي از مريدان عارف بزرگ قرن چهارم هجري، ابوسعيد ابوالخير نزد شيخ از كرامات برخي سالكان اين گونه ياد كردند كه: فلان كس بر روي آب [راه] مي رود. (ابوسعيد وقتي تعجب و حيرت آن ها را ديد به آنها) گفت: وزغي و صعوه اي [هم]، بر روي آب [راه] مي رود. گفتند فلان كس را ديديم كه در هوا مي پرد، گفت: زغني و مگسي [هم] در هوا بپرد. گفتند: فلان كس دريك لحظه از شهري به شهري مي رود، شيخ گفت: شيطان نيز در يك نفس از مشرق به مغرب مي شود (مي رود). اين چيزها را بس قيمتي نيست. مرد آن بود كه در ميان خلق بنشيند و برخيزد و بخسبد و با خلق داد و ستد كند و با خلق درآميزد و يك لحظه از خداي غافل نباشد. اين همان عرفان اجتماعي است كه مطلوب اسلام و قرآن است و پيامبران (ع) و ربانيون و متالهان از اين راه به مقصد كمالي رسيده و لقاء الله كمالي داشته اند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا