عرفان

عاقبت به خيري

هر انساني مي ‌كوشد تا در مسير زندگي خويش به گونه‌اي عمل نمايد كه از همه نواقص و كاستي‌ها برهد و به همه كمالات دست يابد. دست كم تلاش انساني اين گونه است و چنان كه در فلسفه بيان شده است سعادت به عنوان فضليت مطلوب هر انساني است و انسان سعادت را در رهايي از نواقص و دست يابي به كمالاتي چون آرامش و آسايش مي جويد.

اين گونه است كه در تدبير منزل و تدبير جامعه، آرامش و آسايش به عنوان مولفه و عنصر اصلي در نظر گرفته مي شود و مدير و مدبر را كسي مي دانند كه بتواند در خانه آن دو را فراهم آورد و در جامعه دولتي را دولتي كارآمد و مقبول مي شمارند كه براي اجتماع آسايش و آرامش را فراهم آورد. براين اساس است كه دولتي كه حتي با زور سر نيزه و كودتا روي كار آمده است و از مشروعيت سياسي برخوردار نمي باشد به سبب كارآمدي دراين حوزه در فرآيندي به مشروعيت سياسي دست مي يابد، زيرا با كارآمدي مقبوليتي را كسب مي كند كه پايه مشروعيت سياسي آن را تثببت كرده و به وجود آن مشروعيت مي بخشد؛ زيرا توجيه هر اقتدار و قدرت مشروعي تنها با كارآمدي دولت ها نسبت به ايجاد آرامش و آسايش فراهم مي آيد.
به هر حال همه در جست و جوي كمال و دوري از نقص و كمبودها گام بر مي دارند و اين امري طبيعي و فطري است.
اما آن چه مهم است پاسخ گويي به اين پرسش است كه چه چيزي كمالي و چه امري نقص و كمبود است؟ به نظر مي رسد كه انسان طبيعي بر اساس فطرت و غرايز طبيعي خويش به سادگي و آساني مي تواند بدان پاسخ دهد.
به اين معنا كه هر كسي كمال را مي شناسد و از نقص و كمبود آگاهي داشته و از بود نقص و نبود كمال در خود رنج مي برد. هر چند كه برخي در شناخت و يا انتخاب كمال از نظر مصداقي اشتباه مي كنند ولي همگان به سوي امري گرايش دارند كه آن را كمال مي دانند و يا به اشتباه و خطا آن را كمال يافته اند.
گرايش ذاتي آدمي به كمال آن چيزي است كه در آيات قرآن بدان اشاره شده است ولي از آن جايي كه برخي از اشخاص به سبب تربيت و آموزش هاي نادرست و يا محيط اجتماعي و مانند آن ، ذوق طبيعي و گرايش فطري خود را از دست مي دهند گرفتار خطا در انتخاب امر كمالي مي شوند.
مولوي بلخي در داستاني اين بيماري را به شعر در آورده و بيان مي دارد كه شخصي كه تمام عمر خويش را در كار دباغي پوست بوده است روزي گذارش به بازار عطاران مي افتد و در آن جا از بوي عطري كه در فضاي پيچيده بوده بيهوش مي شود.
هر كسي مي كوشد تا با عطري خوش او را هوش آورد ولي همه درمان هاي ايشان بيهوده مي شود و شخص به جاي آن كه هوش آيد بيهوش تر مي شود. اين مساله ادامه داشت تا اين كه هوشمندي دريافت كه مشكل دباغ از چيست. پس پوستي چرمين و دباغي شده آورده و در كنار دماغش گرفته تا هوشش باز آمد.
كسي كه عمري را در محيطي زيست است و او را از مسير اصلي دور داشته نمي تواند حق را از باطل و خير را از شر و كمال را از نقص بازشناسد.
اين مشكلي است كه محيط هاي تربيتي براي شخص ايجاد مي كند. ولي مشكل اختصاص به اين امور نداشته است ، زيرا برخي از مسايل به سبب شباهت ها به هم متشبهه مي گردند و تشخيص كمال از نقص و شر از خير دشوار مي شود. اين مساله اي است كه قرآن در آياتي بدان پرداخته است و بيان داشته كه چگونه حق و باطل در هم مي آميزد و شخص را از انتخاب حق از باطل به دردسر و رنج مي افكند.
از آن جايي كه همواره در دنيا حق و باطل به هم آميخته است كار دشوار مي شود و چنان كه اميرمومنان علي(ع) بيان مي دارد شبهات را از آن رو شبهه ناميده اند كه باطل خود را شبيه حق مي سازد.
در قرآن از آميختگي حق و باطل و شر و خير به آميختگي آب و كف سخن به ميان مي آيد كه شباهتي چنان در ميان است كه تفكيك و جدايي را سخت و دشوار مي سازد.
در اين حالت است كه نياز به نشانه است تا حق را از باطل و خير از شر باز شناساند و كمالي را از ضد كمالي آن جدا كنند.
بسياري از آموزه هاي وحياني قرآن در راستاي معرفي حق وحقيقت و كمالي و كماليات از نقص و شر و باطل مي باشد. در حقيقت وحي به كمك و ياري عقل آمده است تا شرايطي براي او فراهم آورد تا با سادگي و اساني بهتري تفكيك و جدايي را انجام دهد و كمال را دريافته و بدان سو متمايل شود.
كمال كمالات
اگر هر كسي به سوي كمال گرايش داشته و از نقص و بدي و زشتي و نقص مي گريزد ولي چگونه و چه چيزي را مي بايست به عنوان كمال كمالات در نظر گرفت و بدان سو متمايل شد؟
اگر آدمي هر يك به طور طبيعي در جست و جو كمال هستند ولي چه كمالي را مي بايست نهايي و غايي دانست؟
به نظر مي رسد كه اگر براي هر كاري ارزشي باشد آن ارزش مي بايست به گونه اي باشد كه در نهايت كار براي شخص كمالي را بيافريند.
بسياري از امور در ظاهر امر خير و نيك و كمالي هستند ولي در نهايت آدمي را به چيز كمالي نمي رسانند و دست او را پر نمي كنند. بنابراين مي بايست آدمي امري را بر گزيند و آن را مطلوب خويش قرار دهد كه در نهايت و غايت خير و مفيد باشد.
در طول زندگي آدمي بسياري از كارهاي نيك و خير انجام داده و امور كمالي را هدف خود قرار مي دهد ولي در نهايت دستش از همه چيز خالي است؛ زيرا برخي از امور در ظاهر كمالي و يا در بخشي كمالي مي باشد و يا در روش و مسير كمالي هستند ولي در نهايت كمال نيست. در اين گونه از امور مي بايست دقت بيش تري كرد.
در روايات اسلامي آن چه مهم است عاقبت و نهايت هر چيزي است كه مي بايست كمالي باشد. اين همان چيزي است كه از آن به عاقبت به خيري تعبير مي شود.
عاقبت به خيري به اين معناست كه هر امري از نظر اسلام زماني كمالي است كه در نهايت همراه با كمال و خير باشد. از اين روست كه در دعاها و نيايش آمده است: اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا؛ خدايا پايان كارهايمان را خير قرار ده!
خير به عنوان كمال مطلق مطلوبي است كه مي بايست مورد توجه قرار گيرد. كاري خير است كه دربردارنده كمالي باشد و آدمي را از نقصي برهاند.
در زندگي آن چه براي آدمي مهم است دست يابي به كمال در نهايت زندگي است. به اين معنا كه شخص در زماني كه از اين دنيا رخت بر مي بندد در مقامي باشد كه از همه كمالات بهره مند باشد. بسياري از مردم در مسير از كمالاتي بهره مند مي شوند ولي در نهايت دست خالي هستند. اين خطرناك ترين چيزي است كه انسان در طول زندگي خويش با آن مواجه مي شود. بسياري از عارفان و كساني چون بلعم باعورا و سامري ها كه در مقام عظيم و خطير بصيرت نشسته بودند ولي عاقبت به خير نشدند، زيرا كمالي در مسير را هدف خويش قرار داده بودند نه كمال مطلق و نهايي را.
اگر بخواهيم به اين مطلب به صورت ساده تري اشاره كنيم اين است كه شخص در زندگي خويش تلاش و كوشش مي كند تا مثلا بتواند ديگري را هيپتونيزم كند و يا از دل هاي ديگران آگاه گردد و يا دردي را به تصرفي درمان كرده و شفا دهد و يا برهوا پرد و يا از آبي بگذرد و يا طي الارضي نمايد. اين ها اگر هدف قرارگيرند بسيار خطرناك مي شوند.
بسياري از كساني كه به كسب و رياضت و سير و سلوك به مقامي چنين دست يافتند و اهل تصرف و طي الارضي شدند ولي نتوانستند خود را به كمال مطلق رسانند. اين گونه شد كه كمالي در راه هدف ايشان شد و از هدف اصلي باز ماندند.
شماري از اشخاص مي پرسند چگونه مي توانيم جن و پري را تسخير كنيم و يا بتوانيم به چشم برزخي دست يابيم و يا در ديگري تصرف كنيم؟ از اين روست كه به چله گيري و نماز شب خواني و اعتكاف و امور ديگري چنگ مي زنند و يا دنبال كساني مي روند كه داراي تصرفاتي هستند و از قدرت هايي برخوردار مي باشند ولي اين ها همه خود امري ضد كمالي است كه آنان را به گمراهي مي برد و از عاقبت به خيري دور مي سازد.
آدمي مي بايست همواره در انديشه عاقبت به خيري باشد و كمال مطلق را بجويد و از افتادن در دام مقامات تصرفي و چشم برزخي داشتن و طي الارض كردن و ديدار با صاحب زمان (عج) و ارتباط با وي به قصد مقاصد دنيوي دوري ورزد.
اين همان دامي است كه بايست از آن گريخت و به تعبير قرآن : فروا الي الله ؛ به سوي او بگريزيد. در اين جا مشخص نكرده است از چه چيزي به سوي خدا گريخت ؟ به نظر مي رسد كه از هر چيزي غير از خدا مي بايست به سوي خدا گريخت كه از آن جمله است گرفتاري در امور و مقامات دنيوي كه با آخرت وامور معنوي آميخته است.
اين ها همان كف هاي روي آب است كه پس از قيامت و زماني كه " بصرك اليوم الحديد" چشم هاي شما به حقايق باز شود ، خود را نشان مي دهد و آن آدمي خود را دست خالي مي يابد و " خففت موازينه " سبكي ترازوي و ميزان خويش را مي نگرد و افسوس مي خورد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا