اجتماعیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیاقتصادیحقوقیسیاسیمعارف قرآنی

ضرورت قیام توده ای برای عدالت قسطی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

اسلام بر مطالبه گری تاکید خاص و ویژه ای دارد. این مطالبه گری زمانی معنای مفید و سازنده ای خواهد یافت که بر اساس فلسفه آفرینش و سبک زندگی قرآنی باشد. از این روست که در آیات قرآنی بر قیام توده ای در راستای مطالبه حقوق به ویژه عدالت قسطی در چارچوب کتاب و قانون و با رهبری و مدیریت رهبرانی الهی که تنها در سایه فلسفه و سبک زندگی قرآنی فرمان می دهند، تاکید شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بر اساس آموزه های قرآنی، نوع مطالبات و چگونگی اجرای و اقامه عدالت قسطی را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عدالت قسطی، فلسفه بعثت پیامبران

خداوند در آیات قرآنی به صراحت فلسفه بعثت پیامبران و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی را تبیین کرده است. این بدان معنا است که امت اسلام از همه شرایع از نوحی، ابراهیمی، موسوی، عیسوی و محمدی(ع) باید این فلسفه را بشناسند و برای تحقق آن تلاش و کوشش کنند. عدم توجه و اهتمام به این فلسفه و هدف بعثت به معنا و مفهوم عدم تحقق فلسفه و اهداف بعثت پیامبران(ع) و شکست آنان در تحقق هدف اصلی خواهد بود.

خداوند درباره فلسفه و هدف بعثت پیامبران، به قیام توده های مردم به عدالت قسطی اشاره کرده و می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.(حدید، آیه 25)

در این آیه نکاتی بیان شده که توجه به هر یک می تواند در تبیین هدف اصلی ضرورت قیام توده ای برای عدالت قسطی مفید باشد. از جمله این نکات می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. خداوند در این آیه معناى تشريع دين از راه ارسال رسولان و انزال كتاب و ميزان را بيان مى‏كند و مى‏فرمايد كه: غرض از اين كار اين است كه مردم به قسط و عدالت عادت كرده و خوى بگيرند و برای تحقق عدالت قسطی بدون توجه به شریعت و مذهب و جنس و رنگ و قوم و نژاد با توجه به معیار و موازین الهی چون قانون و ترازو قیام کنند؛
  2. هم چنین در آیه آمده است مردم به اين وسيله و با انزال آهن و حديد امتحان می شوند، و برايشان معلوم شود كه چه كسى خداى ناديده را يارى مى‏كند، و چه كسى از يارى او مضايقه مى‏نمايد؛
  3. هم چنین آیه بيان می كند كه امر رسالت از آغاز خلقت مستمرا در بشر جريان داشته، و به طور مداوم از هر امتى، جمعى هدايت يافته، و بسيارى فاسق شده‏اند؛
  4. تاکید خداوند بر عنصر بینات به معنای دلایل روشن که گواه بر رسالت شخص است، برای جلوگیری از سوء استفاده افرادی است که مدعی رسالت و نبوت می شوند و مردم را به گمراهی سوق می دهند و به جای عدالت خواهی و مطالبه گری قسط، به سوی پذیرش ظلم و استکبار و بی عدالتی می کشانند و یا برای خودشان دکانی برای کسب قدرت و ثروت می سازند؛
  5. منظور از كتاب در آیه همان وحي الهى است كه صلاحيت آن را دارد كه نوشته شود و به صورت كتاب در آيد، هرچند که مجلد شده از آسمان فروفرستاده نشده باشد. پس مراد و منظور از کتاب در آیه دستورها و فرمان هایى است كه مى‏شود آن را نوشت. این دستورها و فرمان های الهی شامل معارفى دينى، از قبيل عقايد حق و نیز اعمال صالح است. با توجه به آیات دیگر از قرآن از جمله آیه 13 سوره شوری می توان گفت اين كتابهاى آسمانى شامل پنج كتاب الهی است که حاوی پنج شریعت الهی است. این کتب الهی عبارتند از: 1- كتاب نوح، 2- كتاب ابراهيم، 3- كتاب تورات، 4- كتاب انجيل، 5- كتاب قرآن؛
  6. برخی از مفسران، «ميزان» را به معنای همان ترازویی تفسير كرده‏اند كه داراى دو كفه است و چیزهای سنگين را با آن مى توان ‏سنجند . بر اساس این تفسیر، معناى جمله اين است: ما ترازو را نازل كرديم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهيم، و در نتيجه ديگر خسارت و ضررى نبينند، و اختلالى در وزن‏ها پديد نيايد، و نسبت ميان اشياء مضبوط شود؛ زیرا قوام زندگى بشر به اجتماع است، و قوام اجتماع هم به معاملاتى است كه در بين آنان دائر است، و يا مبادلاتى كه با دادن اين كالا و گرفتن آن كالا صورت مى‏گيرد، و معلوم است كه قوام اين معاملات و مبادلات در خصوص كالاهايى كه بايد وزن شود به اين است كه نسبت ميان آنها محفوظ شود، و اين كار را ترازو انجام مى‏دهد. احتمال دیگر در تفسير میزان، همان دین است؛ زیرا دين عبارت است از چيزى كه عقايد و اعمال اشخاص با آن‏ سنجيده مى‏شود، و اين سنجش هم مايه قوام زندگى سعادتمند انسان اجتماعى و انفرادى است. به نظر علامه طباطبایی اين احتمال با سياق كلام كه متعرض حال مردم از حيث خشوع و قساوت قلب و جديت و سهل‏انگاريشان در امر دين است، سازگارتر است.(نگاه کنید: المیزان، ذیل آیه 25 سوره حدید)
  7. برخی از مفسران جمله« لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» را غايت و غرض انزال ميزان گرفته و گفته‏اند که تفسیر نخست از واژه میزان ناظر به آن بوده است؛ اما به نظر می رسد که این جمله بیانگر غایت و غرض از فلسفه دین از انزال کتب و ارسال رسولان و کتاب و میزان باشد. در حقیقت این مردم هستند که با استفاده از کتاب یعنی قانون و دستورهای آن با حقوق و تکالیف خود آشنا می شوند و بر اساس ترازوی دین می توانند دریابد که حق و باطل ، خیر و شر، عدالت و ظلم، و مانند آن چیست و با استفاده از آهن و قدرت می توانند مطالبه گری کنند؛ زیرا حق هرگز به سادگی به دست نمی آید و ظالم و مستکبر هماره اجازه نمی دهد تا کسی به حق خویش برسد و قسط و سهم خود را از مواهب هستی برگیرد. از امیرمومنان امام علی(ع) نقل شده است که در تفسیر معنای عدالت فرموده است: «العدل یضع الامور مواضعها؛عدل هر چیزی را در جایگاه ویژه خود قرار می‏دهد» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 437) حکیم سبزواری بر اساس همین روایات و مانند آن در تعریف عدل گفته است: «وضع کل شی‏ء فی موضعه و اعطاء کل ذی حقّ حقّه؛ هر چیزی را در جای مناسب خود نهادن، و حق هر صاحب حقی را به او اعطا نمودن» (شرح الاسماء الحسنی، ص 54) اما مشکل این است که موضع مناسب هر چیزی چیست؟ این دین است که می تواند موضع مناسب هر چیزی را بیان کند؛ زیرا باید حقیقت هر چیزی را بداند و بشناسد و آن گاه در جای مناسب ملکی و ملکوتی اش قرار دهد. پس برای تعیین وضعیت هر چیزی که همان جای مناسب و عدل آن چیز است، باید به دین مراجعه شود. بر این اساس است که برای کشف حقیقت عدالت قسطی هر چیزی باید بر اساس موازین کتاب الهی و معیاردین عمل کرد. بر همین پایه باید گفت که مراد از ترازو هر چند هر میزان دیگری نیز می تواند باشد، ولی بی گمان برترین و بهترین میزان و ترازو شناخت هر چیز در قالب عدالت همان کتاب الله است.
  8. به هر حال، عدالت قسطی ، فلسفه بعثت و هدف اصلی فرستاده شدن پیامبران و فروفرستاده شدن کتب آسمانی و دین اسلام و ترازو است، تا مردم با حقوق خویش آشنا شوند و در قالب مطالبات قانونی، قیام به عدالت کنند و سهم خویش را به زور شمشیر نیز شده است بگیرند. از آیه 75 سوره نساء به دست می آید که این مطالبه گری قانونی با استفاده از قدرت شمشیر حتی می تواند برای دیگران نیز باشد، به این معنا که واجب است تا امت اسلام برای مطالبه گری علیه ظالم و مستکبر دست به شمشیر برد و حقوق مظلوم و مستضعف را بی ملاحظه دین و نژاد و آیین او مطالبه کند. خداوند می فرماید: وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجاتِ‏] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‏جنگيد؟ همانان كه مى‏گويند: «پروردگارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستم‏پيشه‏اند بيرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما.»

لزوم آشنایی با حقوق انسانی در عدالت قسطی

دانسته شد که هدف و فلسفه بعثت پیامبران(ع) در راستای قیام توده ای مردم برای عدالت قسطی در گام نخست، روشنگری نسبت به مردم است. پس وظیفه و تکلیف پیامبران (ع) تبیین حقوق و قوانینی است که مردم را به کمال می رساند. برای رسیدن به کمال باید هر انسانی از فرصت برابری برخوردار باشد که او را به کمال برساند؛ وجود کسانی که حقوق مردم را سلب می کنند و اجازه بهره مندی از فرصت برابر در زندگی را نمی دهند، به عنوان یک مانع جدی در سر راه کمال یابی بشریت است که باید برداشته شود. از این روست که مبارزه با ظالم و مستکبر در دستور کار پیامبران (ع) بوده است.

پیامبران(ع) مامور بودند تا مردم را نسبت به حقوق و تکالیف خود آشنا سازند؛ زیرا حتی در مسایل اخلاقی اگر مبانی دینی و الهی وجود نداشته باشد، نمی توان ارزش ها و ضدارزش ها و فضایل و رذایل را از هم باز شناخت؛ زیرا این دین است که مشخص می دارد که کدام ارزش و کدام ضد ارزش است و عقل تنها همانند چراغ عمل می کند و نوری را می تاباند تا چاه از راه شناخته شده و ارزش از ضد ارزش در تاریکی ظلمت دنیا دیده شود.

شناخت هر چیزی و این که در کجا قرار گیرد همان موضع مناسب آن است، جز با دین امکان پذیر نیست. بنابراین در هر جایی و هر کاری نیاز است تا دین و پیامبران حضور یابند و مردم را در شناخت یاری رسانند. آن چه در شرایع اسلام بیان شده است(شوری، ایه 13) مجموعه ای کامل است که انسان را با مواضع هر چیزی آشنا می سازد. این چیزها که در قالب فطرت و عدالت(روم، آیه 30) بیان شده است، کتاب قانونی است که انسان را نسبت به حقوق و تکالیف خود آشنا می سازد. واژه کتاب به معنای مجموعه ای حقوق و تکالیف انسانی است. از این روست که در تبیین احکامی چون نماز و روزه از واژه کتاب سود برده شده است. مثلا خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد. (بقره، آیه 183)

همان طوری که بر پیامبران است تا تکالیف و حقوق مردم را به ایشان بگویند، هم چنین بر مردمان است تا حقوق و تکالیف خویش را بشناسند؛ زیرا در چارچوب شناخت دقیق از تکالیف و حقوق است که می توانند به درستی رفتار خویش را مدیریت کنند و در اجتماع انسانی حقوق خود را مطالبه کرده و یا به تکالیف خویش به عنوان شهروند و امت عمل کنند. شکی نیست که هر انسانی در اجتماع در قالب ضابطه و رابطه وظایف و تکالیفی دارد که بر اساس مسئولیت و نقش اجتماعی او تعریف شده است. در رساله حقوق امام سجاد(ع) حقوق هر کسی در قالب نقش ها و مسئولیت های اجتماعی بیان شده است. در این رساله از حقوق والدین، فرزندان، همسایگان، دولت ، و مانند آن ها سخن به میان آمده است. البته هر حقی تکلیفی را برای دیگری موجب می شود؛ چنان که هر تکلیفی برای او حقی را به وجود می آورد. به سخن دیگر، هر تکلیف و انجام هر وظیفه ای پاداشی مادی و معنوی و دنیوی و اخروی به دنبال دارد که از آن به حق تعبیر می شود؛ چنان که هر حقی موجب تکلیفی نیز خواهد بود.

در دعای توفیق الطاعه که از امام زمان(عج) نقل شده است، مجموعه از حقوق و تکالیف حتی برای اعضا وجوارح انسانی بیان شده است که خود معلوم می کند که دایره حق و تکلیف در اسلام فراتر از حوزه عمل اجتماعی است.

به هر حال، آن چه در قالب کتاب و دین از آدم (ع) تا خاتم(ص) به ویژه در شرایع متاخر یعنی پنج شریعت مهم مطرح شده است، همگی حاوی حقوق و تکالیفی است که برای بشر از سوی خداوند در قالب عدالت و فلسفه آفرینش جهان و انسان وضع شده است. شناخت این حقوق و تکالیف به ما کمک می کند تا مطالبه گری بر اساس قانون باشد.

پس باید گفت که دین اسلام و کتب آسمانی همگی به عنوان مرجعیت اجتماعی از جایگاه برتری برخوردار است و باید به آن اهتمام ورزید. دست کم دو کارکرد اصلی برای مرجعیت اجتماعی و مراجع اجتماعی بیان شده است که عبارند از : 1. کارکرد ارزشی، 2. کارکرد مقایسه ای. در کارکرد ارزشی ما در می یابیم که چه چیزی ارزش یا ضد ارزش است؛ در کارکرد مقایسه نیز می توانیم دریابیم در اجرای و انجام مسئولیت خویش در جامعه در کجای کار قرار داریم و وضعیت و موقعیت ما نسبت به هدف اصلی چیست؟ چه میزان به هدف و غایت نزدیک یا دور هستیم یا شده ایم؟ این کارکرد مقایسه ای به ما نشان می دهد که امروز مثلا نسبت به هدف عدالت قسطی بسیار دور هستیم ؛ زیرا یک درصد جمعیت حتی در ایران بر نود و نه درصد مردم غلبه داشته و قدرت و ثروت ایشان را به غارت می برند و حقوق ایشان را به ظلم و استکبار برای خود مصادره می کنند.

مصادیقی از حقوق و مطالبات اجتماعی مردم

در این جا به برخی از حقوق و مطالبات اجتماعی به حق مردم اشاره می شود تا مردم آن را شناخته و به عنوان حق و حقوق از مردم و دولت و دیگران مطالبه کنند و برای خواسته خویش قیام کرده و با زور و قدرت شمشیر حق خویش را بخواهند و اگر در این راه کشته شدند به عنوان شهید در راه خدا و حق شناخته خواهند شد. در حقیقت اگر پیروز شوند به حسنه ای دنیا دست خواهند یافت و اگر کشته شوند به حسنه آخرت دست می یابند.(حدید، آیه 28) پس چه بکشند یا کشته شوند ، پیروز شوند یا شکست بخورند، باز پیروز میدان حق و حقیقت هستند و به « احدی الحسنین» به تعبیر قرآن دست می یابند.(توبه، آیه 52)

در آیات و روایات اسلامی حقوق مردم به شکل کامل و تمام بیان شده است. به عنوان نمونه در رساله حقوق امام سجاد(ع) این حقوق برای مردم ثابت دانسته شده است: 1 – حق اللّه؛ 2 – حق نفس بر انسان؛ 3 – حق زبان؛ 4 – حق گوش؛ 5 – حق چشم؛ 6 – حق پا؛ 7 – حق دست؛ 8 – حق شكم؛ 9 – حق غريزه شهوت؛ 10 – حق نماز؛ 11 – حق روزه؛ 12 – حق صدقه؛ 13 – حقّ حجّ؛ 14 – حق قربانى؛ 15 – حق فرمانروا؛ 16 – حق آموزگار؛ 17 – حقّ مالك؛ 18 – حقّ رعيت؛ 19 – حقّ دانش آموز؛ 20 – حقّ همسر؛ 21 – حقّ برده و غلام؛ 22 – حقّ مادر؛ 23 – حقّ پدر؛ 24 – حقّ فرزند؛ 25 – حقّ برادر؛ 26 – حقّ مولا بر بنده آزادشده او؛ 27 – حقّ بنده آزادشده بر مولا؛ 28 – حقّ احسان كننده؛ 29 – حقّ مؤذّن؛ 30 – حقّ امام جماعت؛ 31 – حق همنشين ؛ 32 – حق همسايه؛ 33 – حق دوست؛ 34 – حق شريك؛ 35 – حق ثروت؛ 36 – حق بستانكار؛ 37 – حق معاشر؛ 38 و 39 – حق طرفين دعوا؛ 40 – حق مستشير؛ 41 – حق مشاور؛ 42 – حق نصيحت خواه؛ 43 – حق نصيحت كننده؛ 44 – حق بزرگسالان؛ 45 – حق خردسال؛ 46 – حق سائل؛ 47 – حق مسوول؛ 48 – حق شخص شادمان كننده؛ 49 – حق بدى كننده؛ 50 – حق هم كيش؛ 51 – حق اهل ذمّه.

از جمله حقوق و مطالبات به حق مردم نسبت به مواهب دنیوی و مادی و معنوی این جهان می توان به این موارد اشاره کرد:

  1. سهم و قسط از انفال: بر اساس آیات قرآنی، هر چیزی که در دنیا از مواهب و نعمت های مادی است بخشی برای مردم است. البته اولویت با کسانی است که از آنان به مستحقان یاد می شود و در آیات قرآنی بیان شده است. پس اگر حق ایشان از بیت المال و انفال و فی داده نشود ایشان باید قیام کنند و اجرای عدالت قسطی را بخواهند. خداوند در آیات بسیاری مستحقان را معرفی کرده که آنان باید مطالبه کنند و اگر ناتوان از مطالبه گری هستند دیگران به حکم دفاع از مظلوم و مستضعف باید شمشیر بر گیرند و به جنگ و مقاتله بر اساس آیه 75 سوره نساء بپردازند. خداوند می فرماید: وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ؛ و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى [حقّ از باطل‏]- روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند- نازل كرديم، ايمان آورده‏ايد. و خدا بر هر چيزى تواناست. ( انفال، آیه 41) و نیز می فرماید: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصدّيان [گردآورى و پخش‏] آن، و كسانى كه دلشان به دست آورده مى‏شود، و در [راه آزادى‏] بردگان، و وامداران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [اين‏] به عنوان فريضه از جانب خداست، و خدا داناى حكيم است.(توبه، آیه 60) و نیز می فرماید: مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ؛ آنچه خدا از [دارايىِ‏] ساكنان آن قريه‏ها عايد پيامبرش گردانيد، از آنِ خدا و از آنِ پيامبر [او] و متعلّق به خويشاوندان نزديك [وى‏] و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت‏كيفر است. (حشر، آیه 7) البته آیات بسیاری دیگر بر این معنا دلالت دارد. از جمله می توان به آیات 215 سوره بقره، 8 و 36 سوره نساء و مانند آن ها اشاره کرد. خداوند در آیات 24 و 25 سوره معارج و 19 سوره ذاریات از حق دو گروه سائل و محروم نسبت به هر درآمدی از درآمدهای انسان سخن به میان آورده است که البته در قالب زکات و انفال و خمس و انفاقات مالی واجب و نیز مستحب ساماندهی شده است که باید پرداخت شود و این افراد مستحق می توانند مطالبه حق خویش نمایند و بر دولت است که آن را ادا نماید و اگر نخواست باید مطالبه گری به زور شمشیر در چارچوب قانون کتاب الهی کرد. البته حق مالی از مهم ترین حقوق مردم است؛ زیرا قوام خانواده و جامعه به اقتصاد است.(نساء، ایه 5)
  2. حق ازدواج: انسان پس از غذا که مهم ترین نیاز مادی انسانی را شکل می دهد، به ازدواج نیاز دارد که مهم ترین نیاز عاطفی و جنسی او را نیز برطرف می کند. از این روست که در آیات و روایات بر ازدواج تاکید بسیار شده است و باید فرد و جامعه برای تحقق یک جامعه سالم اسلامی و نیز فرزندان سالم و صالح تن به ازدواج دهد و نیازهای عاطفی و جنسی و نیز تولید نسل خویش را از این طریق تامین نماید. البته همگان ممکن است شرایط ازدواج را نداشته باشند و باید والدین، جامعه و دولت برای ازدواج آنان تلاش کنند. پس مهم ترین حق هر فردی بر والدین و جامعه و دولت این است که شرایط ازدواجش را فراهم آورند. خداوند به صراحت در باره این حق می فرماید: وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ بى‏همسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خويش بى‏نياز خواهد كرد، و خدا گشايشگر داناست.(نور، آیه 32) در این آیه به صراحت بر حق بی همسران نسبت به والدین و جامعه و دولت اشاره شده است؛ زیرا كلمه” انكاح” به معناى تزويج دادن است. بی گمان مهمترين راه مبارزه با فحشاء ، همان ازدواج ساده و آسان ، و بى ريا و بى تكلف است. با اينكه ازدواج يك امر اختيارى و بسته به ميل طرفين است ، از آیه به دست می آید که دیگران باید مقدمات ازدواج آنها را فراهم سازند. یعنی دیگران باید از طريق كمكهاى مالى در صورت نياز، پيدا كردن همسر مناسب ، تشويق به مساله ازدواج ، و بالاخره پا در ميانى براى حل مشكلاتى كه معمولا در اين موارد بدون وساطت ديگران انجام پذير نيست ، در امر ازدواج دیگران کمک کنند. مفهوم آيه به قدرى وسيع است كه هر گونه درم و قدم و سخنى در اين راه را شامل مى شود. بدون شك اصل تعاون اسلامى ايجاب مى كند كه مسلمانان در همه زمينه ها به يكديگر كمك كنند، ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است .(نگاه کنید، تفسیر نمونه ، ذیل آیه 32 سوره نور) در تفسیر نور نیز در ذیل همین آیه آمده است: جامعه‏ى اسلامي، مسئول ازدواج افراد بى‏ همسر است… تنها سفارش به ترك نگاه حرام، كافى‏ نيست، مسأله‏ى ازدواج را بايد حل كنيم… تنها سفارش به ترك نگاه حرام، كافى‏ نيست، مسأله‏ى ازدواج را بايد حل كنيم… اقدام جامعه براى‏ عروس و داماد كردن افراد صالح، تشويقى‏ است كه جوانان لااُبالى‏ و هرزه نيز خود را در مدار صالحان قرار دهند… بهترين واسطه گرى‏ ها، شفاعت و واسطه گرى‏ در امر ازدواج است. چنانكه در روايت آمده است: كسى‏ كه ديگرى‏ را داماد يا عروس كند، در سايه‏ى عرش خداست. پدر و مادرى‏ كه با داشتن امكانات، فرزندشان را همسر نمى‏دهند، اگر فرزند مرتكب گناه شود، والدين در گناه او شريك هستند.(نگاه کنید: تفسیر نورالثقلین؛ تفسیر مجمع البیان)
  3. حقوق متقابل امام و امت: امام سجاد(ع) درباره حقوق امام نسبت به امت می فرماید: فَأَمّا حَقّ سَائِسِكَ بِالسّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً وَ أَنّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَهُ اللّهُ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ السّلْطَانِ وَ أَنْ تُخْلِصَ لَهُ فِي النّصِيحَةِ وَ أَنْ لَا تُمَاحِكَهُ وَ قَدْ بُسِطَتْ يَدُهُ عَلَيْكَ فَتَكُونَ سَبَبَ هَلَاكِ نَفْسِكَ وَ هَلَاكِهِ وَ تَذَلّلْ وَ تَلَطّفْ لِإِعْطَائِهِ مِنَ الرّضَا مَا يَكُفّهُ عَنْكَ وَ لَا يُضِرّ بِدِينِكَ وَ تَسْتَعِينُ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ بِاللّهِ وَ لَا تُعَازّهِ وَ لَا تُعَانِدْهُ فَإِنّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ عَقَقْتَهُ وَ عَقَقْتَ نَفْسَكَ فَعَرّضْتَهَا لِمَكْرُوهِهِ وَ عَرّضْتَهُ لِلْهَلَكَةِ فِيكَ وَ كُنْتَ خَلِيقاً أَنْ تَكُونَ مُعِيناً لَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا أَتَى إِلَيْكَ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ ؛ و اما حق اداره كننده تو به حكومت (حق فرمانروا و پيشواى تو) اين است كه بدانى تو براى او وسيله آزمايش (او نزد خدا) شدى و او به خاطر تسلطى كه خداوندش بر تو داده به وسيله تو آزمايش مى‏شود، و اينكه خيرخواه او باشى و با او نستيزى كه به راستى دستش بر تو گشوده است، و سبب نابودى خود و هلاك او نگردى. نسبت به او (چندان) زيردستى و نرمش كن كه خرسندى او را، بدان حد كه زيانش به تو نرسد و (در عين حال) زيانى به دين تو نزند، به دست آرى و در اين مورد از خدا يارى بجويى. در سلطه با او رقابت مكن و به مخالفتش برنخيز؛ زيرا اگر چنين كردى او را ناسپاسى كرده و پاس خود را نيز نداشته‏اى و خويشتن را دستخوش نارواييهاى او ساخته‏اى و او را هم از جانب خود عرضه هلاك كرده‏اى و شايسته است كه تو به زيان خود مددكار وى شوى و در هر چه با تو كند شريك (و همراه) او باشى. و لا قوه الا بالله؛ یعنی و نيرويى نيست جز به خدا. امام سجاد(ع) هم چنین درباره حقوق امت می فرماید: فَأَمّا حُقُوقُ رَعِيّتِكَ بِالسّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنّكَ إِنّمَا اسْتَرْعَيْتَهُمْ بِفَضْلِ قُوّتِكَ عَلَيْهِمْ فَإِنّهُ إِنّمَا أَحَلّهُمْ مَحَلّ الرّعِيّةِ لَكَ ضَعْفُهُمْ وَ ذُلّهُمْ فَمَا أَوْلَى مَنْ كَفَاكَهُ ضَعْفُهُ وَ ذُلّهُ حَتّى صَيّرَهُ لَكَ رَعِيّةً وَ صَيّرَ حُكْمَكَ عَلَيْهِ نَافِذاً لَا يَمْتَنِعُ مِنْكَ بِعِزّةٍ وَ لَا قُوّةٍ وَ لَا يَسْتَنْصِرُ فِيمَا تَعَاظَمَهُ مِنْكَ إِلّا بِاللّهِ بِالرّحْمَةِ وَ الْحِيَاطَةِ وَ الْأَنَاةِ وَ مَا أَوْلَاكَ إِذَا عَرَفْتَ مَا أَعْطَاكَ اللّهُ مِنْ فَضْلِ هَذِهِ الْعِزّةِ وَ الْقُوّةِ الّتِي قَهَرْتَ بِهَا أَنْ تَكُونَ لِلّهِ شَاكِراً وَ مَنْ شَكَرَ اللّهَ أَعْطَاهُ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ؛ و اما حقوق رعيت تو كه بر آنان حكومت دارى اين است كه بدانى تو به فزونى نيرويت بر ايشان آنان را به زير سرپرستى گرفتى و ناتوانى و خوارى آنان ايشان را زير سرپرستى تو در آورده، پس چه شايسته است كسى كه ناتوانى و خوارى‏اش تو را از او بى‏نياز ساخته چندان كه وى را رعيت تو كرده و حكمت را بر او روا ساخته، به غلبه و نيرو از تو سرنتابد و بر آنچه از تو او را بزرگ و دشوار آيد جز (به خداوند) به رحمت و حمايت‏خواهى و بردبارى، يارى نجويد. و چه سزاوار است براى تو كه چون دانستى خدايت به مدد اين تسلط و نيرو كه بر ديگران چيره آمده‏اى چه (نعمتى) به تو بخشيده خدا را سپاسگزار باشى كه هر كه شكر گزارد خدايش بدان نعمت كه بدو بخشيده در افزايد. و لا قوة الا بالله یعنی و نيرويى جز به خدا نيست.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا