اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

شاخص ها و مولفه های نظری و عملی تمدن اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

اصول و ارکان تمدن اسلامی، بر اساس نگرش وحیانی قرآن و سنت اسلامی، در گرو شناخت و تبیین مبانی نظری و فکری آن از جمله: ایمان به خدا و معاد، کرامت انسان، عقلانیت و خردورزی، علم و دانش، تدبیر اجتماعی یا علم سیاست، اخلاق و معنویت و مانند آن ها است.

تمدن اسلامی قرآنی، بر اساس توحید، فلسفه توحیدی و موازین اسلامی – انسانی شکل گرفته و با درنظر گرفتن لوازمات سعادت دنیوی و اخروی، انسان و جامعه را به شکل کامل تامین می کند.

مهم ترین شاخص ها و مولفه های نظری و عملی فرهنگ و تمدن اسلامی بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و سنت های اسلامی بر گرفته از تفسیر و تبیین معصومان(ع) عبارتند از :

اول: توحید محوری

تمدن اسلامی یک جریان انسانی اصیل با فلسفه الهی است. به این معنا که «قیام و قوام» بنیاد فکری و فرهنگی تمدن اسلامی، فلسفه الهی است که در آن توحید نقش محوری دارد تا جایی که «وجود مطلق» خدا است و همه «موجودات» مظاهر وجودی خدا هستند. پس از غیر از وجودی الهی هیچ وجودی دیگری نیست تا در طول و عرض الهی قرار گیرد؛ چرا که در طول نیز موجودات به وجود الهی موجود هستند و وجود دیگری جز وجود الهی فرض ندارد. از همین روست که خدا در آیات قرآنی، خود را به «صمد» توصیف می کند که همه هستی را پر کرده و جای خالی به جا نگذاشته است.(توحید، آیه 2) بنابراین، همه هستی را «نور الله» است.(نور، آیه 35)

اقتضای چنین بینش و نگرش فلسفی آن است که همه موجودات و مخلوقات از جمله انسان، دارای ماهیت «فقری» در ذات خویش است، به طوری که اگر خدا از آن حذف شود، موجودیت آن چیز حذف شده است(فاطر، آیه 15)؛ چنان که مقتضای چنین نگرش و بینشی آن است که خدا در همه چیز به شکل «معیت قیومی» حضور دارد و حقیقت هر موجود و مخلوقی را تشکیل می دهد.(حدید، آیه 4) پس نسیان و فراموشی نسبت به این حقیقت متعالی به معنای فراموشی خود است؛ زیرا کسی که حقیقت متعالی را در خود نمی بیند و نمی یابد، حقیقت خودش را فراموش کرده و گرفتار «از خود بیگانگی» شده است. بر این اساس، صفر تا صد هر چیزی به خدا وابسته است و نوعی ولایت مطلق برای خدا بر همه چیز اثبات می شود. بنابراین، انسان و دیگر مخلوقات الهی هیچ موجودیت مستقلی از خود ندارند.

البته بر اساس همین اصول توحیدی، خدا دو موجود دارای «اراده» به نام انسان و جن را خلق کرده است که آنان در دایره مشیت الهی می تواند به شکل محدود از «اراده» بهره مند شوند و در مسیر کمال و رهایی از عیب و نقص گام بردارند، یا آن که حتی سرمایه های وجودی ابتدایی خویش را که در قالب فطرت برای آنان قرار داده شده را دفن و دسیسه کرده و گرفتار هبوط و سقوط شوند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیه 38 و آیات بسیار دیگر)

بر اساس مبانی و اصول قرآنی که در ساختار توحید تعریف شده، همه آفریده های الهی بر اساس حکمت الهی آفریده و خلق شده و خدای خالق در مقام ربوبیت و رب العالمین، برای هر آفریده ای هدفی را تعریف و مقدر کرده و او را در همان راستا با نرم افزاری به نام فطرت، به سمت و سوی آن حکمت و هدف الهی، هدایت تکوینی کرده است.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30 و آیات دیگر)

البته از آن جایی که انسان و جن دارای «اختیاری» در چارچوب مشیت الهی؛ یعنی همان قاعده معروف «لاَ جَبْرَ وَ لاَ تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ »(کافی، ج 1، ص 160؛ توحید صدوق، ج 1، 362؛ بحارالانوار، ج5، ص 17) است، از این اختیار برخوردار است تا با بهره گیری از نرم افزار فطرت و هدایت تکوینی، با تقوای الهی به سمت کمال برود و اسمای حسنای الهی را در ذات خویش ظهور و بروز دهد؛ یا آن که با فجور و دریدگی خطوط قرمز الهی، آن اسمای حسنای الهی را در خود دفن و دسیسه کند و سقوط نماید.(شمس، آیات 7 تا 10)

از نظر قرآن، به دلیل ویژگی های خصلتی انسان و جن، آنان گرفتار هواهای نفسانی در دورن و دشمنی بیرونی به نام ابلیس و شیاطین هستند که مانع جدی بر سر راه بهره مندی از فطرت و هدایت تکوینی و حرکت به سوی کمالات و اظهار آن هستند؛ در این جا است که خدا از با ارسال رسولانی از جنس بشر برای جن و انسان بر آن شد تا هدایت تشریعی را با تکوینی در آمیزد و انسان و جن را برای کمال یابی یاری رساند.(بقره، آیات 2 تا 5 ؛ 30 تا 38 و آیات دیگر)

هم چنین از نظر قرآن، خدا برای انسان به عنوان «خلیفه الله»(بقره، آیات 30 و 31)، برنامه های خاصی را تدارک دیده تا به عنوان تکلیف آن را به جا آورد. انسان به عنوان «مظهر اسماء الله»(همان) می بایست افزون بر اظهار صفات و «متاله و خدایی شدن»(بقره، آیه 138) به عنوان خلیفه الله، موجودات دیگر را به کمال برساند و در مقام مظهریت ربوبیت، تصرفات تکوینی در آن ها داشته باشد.

بر همین اساس، یکی از مهم ترین وظایف انسان در دنیا آن است که به «استعمارالارض» بپردازد و آن را با بهره گیری از اسماء و صفاتی الهی سرشته در نفس خویش به کمالات برساند و با آبادانی و تصرفاتی در خلقت برای بهره مندی خویش و دیگران مورد استفاده قرار دهد.(هود، آیه 61) ان شاء الله در این باره بیش تر توضیح داده خواهد شد.

دوم: شریعت محوری

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان و جن همانند دیگر مخلوقات الهی، برای حکمت و هدفی خاص آفریده شده است. بر همین اساس، حکمت و هدف متعالی هر یک از آنان در نرم افزار فطرت آنان به شکل هدایت تکوینی تعریف شده است تا جایی که این نرم افزار به آنان این امکان را می دهد تا حق و باطل را شناخته و به سوی حق، گرایش و نسبت به باطل، گریزش داشته باشند.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10)

این نرم افزار فطری دارای سامانه ای است که می توان از آن به شریعت باطنی یاد کرد؛ یعنی چارچوب های مشخصی را برای گرایش و گریزش انسان تعریف کرده است تا جایی که انسان به طور طبیعی و فطری بر اساس آن عمل می کند. نتیجه و خروجی این سامانه هدایت باطنی و تکوینی، تقوای فطری است. بنابراین از نظر قرآن، شریعت محدود به شریعت ظاهری نیست که پیامبران در هدایت تشریعی آن را بیان کرده اند؛ بلکه شامل شریعت باطنی و فطری نیز می شود. قلب و عقل انسان به طور طبیعی آن را می شناسد و گرایش ها و گریزش ها را بر اساس آن دارد؛ اما بسیاری از مردم چنان که گفته شد، به هواهای نفسانی غضب و شهوت یا وسوسه شیطانی ابلیس و یارانش، با مخالفت با اصول فطری شریعت، یعنی صداقت، امانت، عدالت، وفاداری و مانند آنها، بی تقوایی پیشه کرده و آن را دفن و دسیسه می کنند.

در این جا است که خدا برای یاری انسان و جن، و بهبود وضعیت در قالب «ربوبیت و پروردگاری» هدایت تشریعی را از طریق پیامبران اعمال می کند تا از سقوط جن و انس جلوگیری کند و آنان را در مسیر حکمت خلقت راهنمایی و بلکه دستگیری نماید؛ زیرا هدایت های الهی در دو قالب «ارایه الطریق» و «ایصال الی المطلوب» انجام می شود. پس خدا در هدایت های خویش تنها به راهنمایی بسنده نمی کند، بلکه دستگیری نیز دارد تا انسان در دام هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی سقوط نکند. این گونه است که تعلیم و تزکیه انسان را خود به طور مستقیم یا مظاهر اتم و اکمل یعنی معصومان(ع) انجام می دهد.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ توبه، آیه 103 و آیات دیگر)

خدا در قرآن تاکید دارد که اگر عنایت و فضل الهی شامل انس و جن نشده بود و هدایت تشریعی به مدد هدایت تکوینی فطری نیامده بود، هیچ انس و جنی تزکیه نمی شد و به پاکی و طهارت شایسته و بایسته اش نمی رسید.(همان؛ نور، آیه 21)

بنابراین، مهم ترین شاخص تمدن اسلامی قرآنی، پذیرش هدایت های تکوینی و تشریعی و محوریت بخشی به شریعت های الهی است. این شرایع که در طول تاریخ بشریت با پیامبران بیان و اجرایی شده است(شوری، آیه 13؛ مائده، آیه 48)، چارچوب های فکری و عملی انسان و جن را بیان می کند و اجازه نمی دهد تا هر کسی بیرون از این چارچوب سبک زندگی خود را سامان دهد؛ زیرا پذیرش شریعت الهی به معنای این که انسان در هر چیزی تکلیفی دارد و هر فعلش می بایست در این چارچوب انجام شود و خروج از آن شریعت به معنای خروج از هدایت الهی و سقوط است. امروز بسیاری از انسان و جوامع بشری به جای خدا به تشریع و تقنیین و قانونگذاری می پردازند و شریعت الهی را نادیده می گیرند. این در حالی است که تمدن اسلامی بر ساختار و محور شریعت الهی سامان می یابد و جز قوانین الهی که با «عقل سلیم و نقل معتبر وحیانی» کشف می شود، هیچ قانونی دیگر مشروعیت ندارد.

بر این اساس می بایست گفت که از مهم ترین ویژگی های تمدن اسلامی، حاکمیت دین اسلام و شرایع آن به عنوان فلسفه و سبک زندگی است. بر این اساس، فرهنگ تمدنی اسلام زمانی شکل می گیرد که عقاید و اخلاق و قوانین اسلامی – الهی بر فکر و عمل امت حاکمیت یابد و چیزی دیگر جایگزین آن نشده باشد یا به شکل التقاطی مورد اهتمام نباشد؛ زیرا تمدن اسلام در قالب امت شکل می گیرد که از نظر معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، جهان بینی و هم چنین «هدف و روش» بر اساس آموزه های وحیانی اسلام باشد. بر این اساس، آن چه فلسفه و سبک زندگی امت را شکل می دهد، اسلام و شرایع آن است ، به طوری که هیچ گونه عقیده یا قانونی دیگر جایگزین آن نشده باشد. هر گونه فلسفه و سبک زندگی غیر اسلامی حتی به شکل التقاطی موجب می شود تا تمدن اسلامی شکل نگیرد. تعطیلی قوانین اسلامی و شریعت به معنای عدم تحقق تمدن اسلامی خواهد بود.

سوم: عدالت محوری

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هدایت تکوینی گرایش به عدالت و گریزش از ظلم را اقتضا می کند؛ زیرا عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای حقی است که خدا آن را به عنوان «مقدر» مشخص کرده است(نگاه کنید: نهج البلاغه، حکمت 437)؛ زیرا برای هر چیزی «قدر» و مقدراتی است که حق آن چیز است: وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا.(فرقان، آیه 2)

بر این اساس می بایست که گفت که انجام کاری در قالب: «العدل، اعطاء کل ذی حق حقه؛ عدل به معنای بخشیدن حق هر صاحب حقی است(المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 271) یک تکلیف الهی است؛ زیرا اگر بر خلاف تقدیر و مقدر کسی یا چیزی حق او گرفته شود، به او ظلم شده است.

عدالت آن چنان مهم و اساسی است که در فرهنگ اسلامی تا اصول دین بالا آمده و در میان صفات الهی، صفت عدل مورد تاکید ویژه قرار می گیرد تا کسی گمان نکند که خدا بیرون از دایره عدالت، عمل می کند و کسی که مستحق چیزی است محروم داشته و به حمایت ظالم علیه عادل بپردازد چنان که اشعری چنین گمان کرده است که خدا به خواست و اراده خویش بهشتی را می تواند به دوزخ ببرد؛ در حالی که خدا به صراحت می فرماید: أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ؛ خدا هیچ ظلم به بندگان نکند.(آل عمران، آیه 182)

پس باید توجه داشت که از ویژگی ها و شاخص های امت اسلامی که تمدن اسلامی را رقم می زنند، حق گرایی است. بنابراین، هرگز گرایش به باطل نداشته و کمکی به آن نمی کنند، بلکه هر آن چه حق است و با منشای حق تعالی بدان گرایش داشته و آن را تحقق می بخشند. بر همین اساس، گرایش به صداقت، عدالت و امانت و وفا دارند.(اعراف، آیه ۱۸۱؛ نورالثقلین، ذیل‌آیه)

به هر حال، از نظر قرآن، نزدیک ترین عملی که انسان با آن به تقوای الهی می رسد، عفو و عدل است.(بقره، آیه 237؛ مائده، آیه 8) از همین روست که خدا می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد براى خدا بسیار محکم به عدالت قسطی برخيزيد و سهم هر کسی را بدهید، و به عدالت‏ شهادت دهيد، و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است. (مائده، آیه ۸)

بر اساس همین تکلیف الهی است که تمدن اسلامی می بایست بر اساس عدل حکم و حکومت جهانی را ساماندهی کند؛ زیرا «العدل اساس الملک.» این بدان معنا است که تمدن اسلامی نه تنها «ظهیر مجرم» نیست و از آن پشتیبانی نمی کند(قصص، آیه 17) ، بلکه به دفاع از مظلوم در برابر ظالم و مستضعف در برابر مستکبر می پردازد(نساء، آیه 75)؛ زیرا تمدن اسلامی، بر اساس هدایت فطری و شریعت تکوینی سامان یافته است که دفاع از حق و عدل در ذات آن است. بنابراین، دایره آن مرزهای جغرافیایی نیست تا محدود شود، بلکه دایره مرزهای آن انسانی است و هر جا مظلوم و مستضعفی را دید که حق او تضییع شده به حکم «تکلیف الهی» شرعی قیام می کند و علیه ظالم و مستکبر می ایستد و او را تا حدّ حذف فیزیکی و قتل تحت تعقیب قرار می دهد.(همان)

چهارم: عقلانیت محوری

چنان که گفته شد، هدایت های الهی در دو قالب تکوینی و تشریعی، ارتباط تنگاتنگی با عقل و قلب دارد که قوه ادراکی و گرایشی بشر را تشکیل می دهد. از نظر قرآن، هدایت تشریعی مطابق با همان هدایت تکوینی فطری است(روم، آیه 30) و از همین رو، عقل سلیم همان را کشف می کند که نقل وحیانی بیان می کند.(همان) این بدان معناست که عقل و قلب انسان اگر دفن و دسیسه نشده باشد، در فرآیندی به «رشد» می رسد که به طور طبیعی اموری چون ایمان در آن می شکفد و نه تنها به خدا و معاد و ربوبیت باور می کند، بلکه نسبت به عدالت و صداقت و مانند آن ها گرایش طبیعی می یابد و نسبت به ظلم و فسق و عصیان نیز کراهت و گریزش دارد.(حجرات، آیه 7)

عقلی که در این جا مطرح است همان عقل الهی است که به طور طبیعی «عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ؛ خدا بدان پرستش شده و بهشت بدان کسب می شود.»(کافی، ج 1، ص 11) بنابراین، عقلی که خدا را نشناسد و گرایش به خدا و حق نداشته باشد، عقل نیست، بلکه وهم و خیال است. هم چنین عقلی که در این جا مطرح است در حکمت عملی نیز به عدالت و خیر و وفا و صداقت و مانند آن ها گرایش دارد و علیه ظلم، بی وفایی، دروغ، کذب و مانند آن هاست.

مقام معظم رهبری عقل و عقلانیت را از شاخصه‌های اصلی و مهم تمدن اسلامی می دانند و در این زمینه فرموده اند: عقلانیت یعنی نیروی خرد انسان را استخراج کردن و آن را بر تفکرات و اعمال انسان حاکم قرار دادن. برای تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلام، باید عقل را معیار و ملاک قرار بدهیم. اوّلین کار در این راستا این است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام شود. عقلانیت به معنای محافظه‌کاری، مسامحه و تساهل نیست. … یکی از مشکلات بزرگ مسلمانان، به کار نبستن عقل و خرد خدادادی است که سبب خسارت‌های مادی، معنوی، دنیوی و اخروی شده و تشکیل امت بزرگ واحد اسلامی را با اخلال مواجه کرده است.

پنجم: قسط محوری

قسط به معنای سهم است. از نظر قرآن، هر موجودی قسطی از هستی دارد که می بایست بر اساس «عدالت قسطی» به آن برسد؛ زیرا مقدرات او بر اساس همان سهمیه ساخته و دسترسی بدان فراهم شده است. اگر کسی یا چیزی به قسط خویش نرسد به او ظلم شده است که این بدترین نوع ظلم است. از نظر قرآن پیامبران و کتب آسمانی آمده است تا انسان و جن قسط و سهم خویش را بشناسد و برای آن «قیام» کند.(حدید، آیه 25)

البته ساختار تمدنی و فرهنگی اسلام بر این است که دولت و امت اسلامی، نه تنها قیام به قسط داشته باشند، بلکه «قوامین بالقسط» باشند.(حدید، آیه 8؛ نساء، آیه 135) این نوع عدالت موجب می شود تا همگی موجودات و هر انسان و جنی به قسط خویش برسد و سهم خویش را از مواهب هستی به دست آورده و به کمالات خویش برسد. از نظر قرآن، بدون توجه به دین و مذهب و عقاید و رفتار هر کسی، لازم است تا حقوق طبیعی او در قالب عدالت قسطی عطا شود و مردم برای دست یابی به آن قیام کرده و دست به شمشیر برند.(حدید، آیه 25)

ششم: استعمار محوری

انسان به عنوان خلیفه الله می بایست نه تنها خود خلاقیت داشته باشد و در مقام خالق به ابداع و نوآوری بپردازد و در خلقت چیزها تصرفات تکوینی داشته باشد، و به عنوان مظاهر اسماء الهی خود این اسماء را فعلیت بخشد، بلکه می بایست در جهان تصرفاتی داشته باشد تا آنان را به عنوان مظهر ربوبیت الهی به کمالات بایسته و شایسته برساند.(بقره، آیات 30 تا 34 و 138؛ آل عمران، آیه 79)

از تکالیف الهی انسان آن است که خود را در چارچوبی قرار دهد که خدا و مظاهر اتم و اکملش او را تعلیم و تزکیه دهند و این گونه با رشد علمی و عینی در درون خویش، به جایگاهی برسد بتواند عالمانه و عاقلانه در جهان تصرفات اکمالی داشته باشد. در همین راستا تصرفات در عالم ماده می بایست انجام شود که موجب «آبادانی و استعمار زمین» باشد؛ زیرا چنین چیزی به عنوان خلیفه الله تکلیفی الهی است.(هود، آیه 61)

اگر تمدن اسلامی بخواهد به این تکلیف الهی خویش عمل کند انسانهایی می خواهد که تعلیم و تزکیه الهی در آنان انجام شده و به انسان های عاقل و عالم و متعهد و متخصص تبدیل شده باشند؛ و گرنه انسان های جاهلی که بر اساس شهوت عملی و ظنون علمی کار می کنند، موجبات تباهی محیط زیست خواهند شد که امروز نتیجه چنین جهالتی را می توان در سرتاسر جهان دید.(روم، آیه 41)

هفتم: اخلاق محوری

از نظر قرآن، تمدنی می تواند تمدن اسلامی قرآنی باشد که اصول اساسی اخلاق را در قالب کرامت انسانی، اخلاق فطری، اخلاق احسانی و اخلاق اکرامی تحقق بخشیده باشد و انسان و امتی با چنین خصوصیات پرورانده باشد. خدا در آیات بسیاری به این نکته توجه می دهد که محور هر کاری در زندگی بشر می بایست اخلاق در سطح اخلاق احسانی و اکرامی باشد؛ زیرا بعثت پیامبر(ص) برای چنین هدفی بوده است: – إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.( بحارالانوار، ج 16، ص 210؛ ج 70، ص 372)

پس از نظر قرآن، امت اسلام زمانی می تواند تمدن ساز باشد که دارای ایمان و اخلاقی برتری نسبت به دیگران از جمله اهل کتاب باشد؛ زیرا اگر در همان سطح از ایمان و اخلاق باشد، ناتوان از تحقق امتی است که بتواند شاهد تمدنی برای امت های دیگر باشد.(آل عمران، آیه ۱۱۰) پس اگر فرض شود که ایمان اهل کتاب در سطحی است که از نظر اخلاقی عدالت محور هستند، امت اسلام می بایست در سطح محاسن و مکارم اخلاقی باشند و اهل عفو و نیز ایثار بوده و با چنین شیوه ای با دیگران تعامل داشته باشند. چنین امری موجب می شود تا نظام های اجتماعی منسجم شود. به سخن دیگر، نسبت به یک دیگر بسیار رحیم و نسبت به دشمنان سخت گیر باشند و اجازه تعرض به دشمنان ندهند.(فتح، آیه ۲۹؛ فرقان، آیات 65 و 72؛ حشر، آیات 7 تا 9؛ انسان، آیات 5 تا 12)

هشتم: آرمان محوری

از نظر قرآن، انسانی می تواند تمدن ساز باشد که آرمان محور باشد؛ مراد از آن این که حقیقت گرا باشد و حقایق هستی که همان جلوه حق تعالی است، مد نظر قرار دهد؛ اما این حقیقت گرایی، می بایست با واقع بینی همراه باشد؛ زیرا انسان نمی تواند بر واقعیت های موجود چشم بپوشد و تنها بر اساس حقیقت گرایی و آرمان محوری حرکت کورکورانه داشته باشد.

از نظر قرآن، آرمان هایی که انسان می بایست بدان توجه داشته باشد تا حرکت رو به جلو و تمدنی در او تقویت شود، آرمانی به نام حکومت جهانی صالحان مصلح است.(انبیاء، آیه 105؛ نور، آیه 55) بنابراین، موتور محرکه امت در تمدن سازی اعتقاد به غلبه و سیطره اسلام به عنوان حکومت مهمین و مسلط بر اوضاع جهانی در حاکمیت مصلح موعود است.

رویکردهای اصلی تمدن اسلامی

رویکردهایی که تمدن اسلامی به دنبال آن است عبارتند:

  1. جهانی اندیشیدن: جهان شمول بودن و مرز نشناختن در شکل گیری تمدن اسلامی نقش اساسی دارد، از نظر قرآن، اسلام دینی جهانی برای همه اعصار و امصار است و امت اسلام می بایست با چنین نگرش و رویکردی به دنبال جهانی سازی باشد و در محدوده جغرافیای سرزمینی مسلمانان در جا نزند، بلکه تلاش جهانی داشته باشد. بنابراین، نظام نامه ها و راهبردها و سیاست ها و نظریه پردازی ها همه می بایست نه تنها از دایره شخصی به دایره فقه اجتماعی بیاید، بلکه می بایست رویکرد جهانی در همه این امور مد نظر قرار گیرد.
  2. تساهل و مدارا: اسلام دین سمحه و سهله است و هیچ سخت گیری بی موردی ندارد، بلکه بر آن است تا اشخاص بر اساس استطاعت و توان خویش کار کنند. بر این اساس، اصل عفو و گذشت و ایثار و مانند آن ها در قوانین اسلامی موج می زند. در همین رابطه امت اسلام برای تحقق تمدن اسلامی می بایست رویکردی مبتنی بر گشادگی مشرب و آمادگی برای پذیرش افکار تازه و عناصر فرهنگی دیگران و منطبق ساختن آن با روح توحیدی اسلام داشته باشد.
  3. تبلیغ جهانی: اسلام برای همه اعصار و امصار و حتی غیر انسان نازل شده است و جنیان نیز می بایست تابع شریعت اسلام باشند. تبلیغ جهانی و تحت پوشش قرار دادن همه انسان ها می بایست در دستور کار قرار گیرد و آنان را بدان دعوت کند تا این گونه آنان نیز به عدالت قسطی قیام کنند. بنابراین، باز بودن اسلام در مقایسه با آیین های بسته ای چون یهودی و زرتشتی از ویژگی های اسلام است که تمدن سازی را موجب می شود.
  4. تعادل دنیا و آخرت: در نگرش تمدنی اسلامی – قرآنی پیوند میان دنیا و آخرت به گونه ای است که عقبا برآیند دنیا است. از این رو، حسنات دنیا و آخرت را باید با هم خواست بلکه باید برای کسب آخرت به دنیا توجه و اهتمام کرد تا کشتی کاشت که قابل برداشت در آخرت باشد. این امر موجب می شود تا نگاه به سیاست و اجتماع و امور دیگر به گونه ای خاص تعریف شود.
  5. عدالت فراگیر: چنان گفته شد رویکرد اسلام بر عدالت و برابری نژادها و احترام به حقوق ملل و مذاهب و فرهنگ های دیگر تاکید خاص دارد.
  6. نهضت علمی : ایجاد زمینه فکری برای گسترش نهضت علمی با تاکید بر تجربی اندیشیدن و توجه دادن انسان به نظام طبیعی و اسرار آن برای استعمار الارض و آبادانی آن از تکالیف امت است که تمدن اسلامی را شکل خاصی می بخشد. دقت نظر در موجودات و نظر علمی به آن ها در آیات بسیاری به عنوان تفکر در آیات آفاقی مطرح شده است. پس کشف اسرار طبیعت و بهره گیری برای کمال یابی و کمال سازی در این رویکرد تمدنی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. آیات بسیاری به این نکات توجه داده است.

نیز نگاه کنید: شاخص های تمدن اسلامی از نظر قرآن:

شاخص های تمدن اسلامی از نظر قرآن

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا