فرهنگیوب نوشت

سُماموس

سماموس سُماموس یا سَماموس واژه ای است گیلکی و نام چکادی است با ۳678 متر ارتفاع، مرتفع ترین قله مشرف به دریای خزر در استان گیلان، همرز با شهرستان رامسر.

سمام نام عمومی منطقه‌ای در سمت شمال غربی چکاد است که چند پارچه آبادی در آن قرار دارد و در صورت نسبت سمامی خوانده می‌شوند. از جمله افراد سرشناس آن، یکی از بنیانگذاران مکتب تفکیک شیخ علی اکبر الهیان سمامی رامسری است. منطقه سمام جزو پایین اشکور و به اصطلاح محلی سمام یکی از آبادی‌های (جیر اشکور) است.

در نزدیکی‌های قله امامزاده‌ای قرار دارد به نام آقا سماموس که می‌توان وسایل را آنجا گذاشت و برای صعود به طرف قله رفت. هنگامی که بر فراز قله سماموس می‌ایستید معمولاً همه دره اِشکَوَرات تا دریا پوشیده از مه است.[۱]

بر پایه باورهای عمومی مردم منطقه روزگاری سماموس کرانه دریای بزرگی بوده‌است که همه منطقه عمومی شمال کشور ایران را گرفته بود. در اشعاری که به زبان گیلکی آمده این مضمون چنین بیان شده‌است: سوماموسا سوماموسا سوماموس/ آب دریا بومه اوجه بومانوس. [[پرونده: |left|thumb|400px| عکس ماهواره ایی قله سماموس با ارتفاع دقیق 3678 متر، گوگل ارث.]]

فهرست مندرجات

 

نام‌شناسی

درباره معنای آن اختلاف است اما در این که واژه‌ای ترکیبی است به ظاهر هیچ اختلافی نیست. برخی آن را ترکیبی از دو واژه سمام (با زبر و فتحه سین) (samam) و (somam و sumam) و موس (mos و یا mus) می‌دانند.

  • معانی واژه سماموس (samamus)یا سوماموس (somamos)(sumamos).

در خود معنای واژه سمام نیز میان مردم اختلاف است که این اختلاف به سبک خواندن و تلفظ این واژه بر می‌گردد.

  • معنای نخست: برخی سماموس را ترکیبی از دو واژه سمام و موس دانسته‌اند. در نظر ایشان موس به معنای هر چیز تپه مانندی است که از این رو به کون، قله، تپه و بلندی موس و یا موز می‌گویند. در این منطقه واژه موس به معنای باسن به کار رفته‌است و به آن «موس» و در صورت نسبت و دشنام و ناسزا «موسی» گفته می‌شود. بنابر این تفسیر، معنای سماموس، قله و چکاد سمام یعنی آبادی‌های پایین اشکور است.
  • معنای دوم: برخی سوما را به معنای ماده‌ای دانسته‌اند که از آن شربتی مقدس ساخته و در آیین‌های مذهبی زرتشتی و آیین‌های هندی مصرف می‌شده‌است. بر پایه این تفسیر و معنا از واژه سوما (که مردم با پیش و ضمه سین این واژه را نیز تلفظ می‌کنند) سوماموس به معنای چکادی است که در منطقه رویش و پرورش سوما قرار دارد. این نوع نامگذاری در منطقه بسیار دیده می‌شود، مانند توبن به معنای منطقه‌ای که در آن درخت تو (با زبر تاء و اشباع واو) می‌روید و بن به معنای زیر و بنه است؛ یعنی در زیر و بنه منطقه رویش درخت تو. در مناطق دیگر از استان‌های شمالی نام‌های دیگری می‌توان از همین ریشه یافت که سوماسرا (sumäsarä) در غرب گیلان یکی از شهرهایی است که از این نام اشتقاق یافته‌است و به معنای سرزمین و محدوده آزاد و بدون دیواری است که گیاه سوما در آن می‌روید. البته به اشتباه این نام تصحیف شده و در حال حاضر به نام صومعه سرا خوانده می‌شود که نادرست و برخلاف لهجه‌های گیلکی است.
  • معنای سوم: برخی سماموس را ترکیبی از واژه سه و ماموس دانسته‌اند و ماموس یا ماموز را نام منطقه و آبادی سه گانه‌ای دانسته‌اند که در زیر این قله وجود دارد. بنابر این نام چکاد از نام آبادی‌های سه گانه آن گرفته شده‌است.
  • معنای چهارم: برخی نیز سو (su) را به معنای نور و روشنایی گرفته‌اند، چنان که می‌گویند «سوی چشمانم کم شد»، که این عبارت به معنای کم شدن دید شخص است. بنابراین سوماموس به معنای روشنای و ماموس نیز نام منطقه‌است. این چکاد را از آن رو به نام سوماموس خوانده‌اند که روشنایی آن بس خیره کنند است؛ زیرا این چکاد بزرگ برف نشین در هنگام برخورد تابش آفتاب بسیار خودنمایی می‌کند و در هنگام زمستان و آفتابی بودن آسمان، روشنایی و بازتاب نور خورشید آن واقعا دیدنی و جذاب است، به ویژه که این چکاد را می‌توان از دشت‌های لنگرود تا نزدیکی تنکابن به وضوح دید.
  • معنای پنجم: برخی آن را ترکیبی از «سوماً و»موز«و یا مازو دانسته‌است که»مازو و موز" به معنای رشته کوه‌ها، کوهستان و نیز قله آمده‌است چنان که در معنای مازندران گفته‌اند که آن آبادی است که درون کوهستان و یا قله‌ها و یا درون رشته کوه‌ها قرار گرفته‌است. البته نا گفته نماند که واژه مازو نام درختی نیز می‌باشد که در پارسی آن را بلوط گویند. در جنگل‌های شمالی چند گونه از بلوط یافت می‌شود که از معروف‌ترین آن‌ها مازو و پلوت است.
  • معنای ششم: برخی از اهالی، سما را مخفف آسمان و موس را به معنای چکاد و قله گرفته اند؛ بنابراین سماموس به معنای چکاد آسمان گفته‌اند. این معروف ترین معنای سماموس در زبان توده های مردم در رامسر و رودسر است. گالش های منطقه آن را قله آسمان معنا می کنند.
  • معنای هفتم و هشتم: البته برای آن دو معنای دیگری می‌توان یافت که این سه معنای اخیر شاید به حق نزدیک‌تر باشد. گروهی واژه سوم (به پیش سین) را به معنای گیاه چرید چهارپا و چرا کردن و وزیدن باد دانسته‌اند. پس سوماموس به معنای قله چراگاه و یا قله‌ای است که گیاه مخصوص چریدن چهارپایان وجود دارد. این معنا از آن رو درست می‌نماید که در این منطقه از گذشته چراگاه چارپایان بوده‌است و هنوز هم گله‌های بزرگ است در دامنه آن رها و در حال چریدن است. افزون بر آن که در زمانه ما نیز چراگاه رمه‌های گالش‌ها در تابستان و بهار است. چنان که از اسناد تاریخی نیز به عنوان چراگاه خاندان‌های معروف جورده رامسر مانند شل شریف و سطان رستم یادشده‌است.
  • معنای نهم: گروهی دیگر سمام را به معنای باز و شاهین شکاری دانسته‌اند. پس سماموس ترکیبی از سمام و موس است که در حالت ادغام تخفیف داده می‌شود و سماموس خوانده می‌شود. در این صورت سماموس به معنای آشیانه شاهین و عقاب معنا می‌دهد که این دور از ذهن نیست.
  •  

قله‌های دیگر سماموس

چکاد سوماموس و یا سماموس دارای چهار قله‌است که بلندترین آن در غرب قرار دارد قله‌های شرقی آن شامل سرخ تله و قله زلزلان دشت و سه برار رژه (رجه) است. به نظر می‌رسد که نام این شرقی‌ترین بخش نام خاص و ویژه آن نباشد، بلکه اشاره مردم جورده (جواهرده کنونی، چون جورده در برابر جیرده به معنای بالا ده‌است) رامسر به سه قله‌است، زیرا رژه و یا رجه در زبان محلی به معنای قله و ردیف و یا ایستاده و به نظم در آمده نیز به کار رفته‌است که در این صورت به معنای سه برادری است که ردیف و در کنار هم به رژه ایستاده‌اند. در قم در کنار جمکران دو قله است که از آن به دوبرادران تعبیر می شود. بنابراین در عرف مردم ایران، کاربردی از این است متداول و رایج است. بر اساس این نظریه می بایست گفت کاری که برخی انجام می‌دهند و بر سر یکی از قله سه نماد سنگی و ردیف می‌سازند، مفهوم درستی پیدا نمی‌کند. بر این پایه‌است که برخی بر این باورند که مردم جواهرده با اشاره به سه قله و چکاد شرقی سماموس یعنی قله‌هایی که از جورده به چشم می‌آید و کاربرد نام سه برار رژه در حقیقت به این سه چکاد سماموس را اشاره می‌کنند.

پانویس

  1. ^  حکیمی ۲۲-۲۴ (=صفحات کتاب).
  2. ^  حایری سمامی ۵۷-۵۲ (=صفحات کتاب).
  3. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  4. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  5. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  6. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  7. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  8. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  9. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  10. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  11. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  12. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  13. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  14. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).
  15. ^  دهخدا ذیل واژه (=صفحات کتاب).

منابع

  1. حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، انتشارات کیهان، تهران.
  2. حایری سمامی، بزرگان رامسر، انتشارات کتابخانه مرعشی نجفی، قم.
  3. روزنامه همشری، سال چهارم، شماره ۱۱۱۰‏‎ نوامبر ۱۹۹۶، سال‌‏‎ آبان ۱۳۷۵، ۲‏‎ شنبه ۱۲‏‎
  4. کوه، فصلنامه فرهنگی. ورزشی، معلومات عمومی، سال ششم شماره ۲۴، پائیز ۱۳۸۰
  1. مازندنونه، بازدید: آوریل ۲۰۰۹.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

4 دیدگاه

    1. به نام خدا
      شاید این هم یکی از معانی آن باشد. زیمی به معنای زمی کهن همان زمین است. موس در گیلانی به معنای کپک آمده است. شاید این معنا باشد که زمین کپک سپیدی زده است؛ چون روی قله همیشه برف بوده و گویی کپک زده است. به هر حال، معنای آن می تواند با توجه به لهجه ها و تلفظ ها متفاوت شود.

  1. زیما, سیما,زمی,سمی,شمی,هیما همان طور که کسروی آورده بیش تر به معنی سرما است تا زمین سرد. موت (موس)هم همانطور در نام الموت آمده به معنی آشیانه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا