اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

سخریه و استهزاء از نظر قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

دست انداختن، مسخره کردن، شکلک در آوردن و مانند آن که موجبات خنده خود و دیگران می شود، از نظر اخلاقی ناپسند و از نظر شرعی حرام و در برخی از موارد گناه کبیره ای است که جاودانگی در آتش دوزخ را به همراه دارد. برخی لطیفه گویی و مزاح را با مسخره کردن و استهزاء در هم آمیخته اند و گمان برده اند که تفاوتی میان این دو گونه رفتار نیست؛‌ در حالی مرزهای معناداری میان این دو وجود دارد، به گونه ای که خنداندن دیگران با ابزارهای مشروع نه تنها ناپسند و بد نیست بلکه به سبب ادخال السرور و ایجاد شادمانی در دیگران عملی پسندیده و از نظر شرعی مستحب است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های قرآنی و تبیین مرزهای مسخره کردن از لطیفه گویی و مزاح، آثار زیانبار مسخره کردن را روشن سازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

معنا و مفهوم شناسی مسخره کردن

تمسخر از ریشه ( س خ ر ) گرفته شده و در باب تفعل ثلاثی مزید به کار رفته است. معنای تسخیر، تذلیل و ذلیل کردن در برابر عزیز کردن است. ابن منظور سخر را مقهور کردن و ذلیل کردن معنا کرده است و در باره تسخیر گفته که آن مکلف کردن شخص به کاری بدون اجرت و مزد است. هر مقهوری که از سوی دیگری تدبیر شود و مالک خود نباشد و تحت قهر دیگری عمل کند، مسخر و تسخیر شده است.(لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه سخر)

با نگاهی به دو حرف سین و خاء و قرار گرفتن آن در واژگان دیگر، می توان در همه واژگانی که این دو حرف در آن به کار رفته است، نوعی نرمی و سبکی و ذلت و خفاء را از معانی آن واژگان به دست آورد. این بدان معناست که سخر نیز دلالت بر چنین احوالاتی دارد.

واژگان دیگری در عربی برای بیان حالت های گوناگون تمسخر به کار می رود. از جمله هزء، غمز، لمز، همز، ضحک، تهکم، تندر و مانند آن برای بیان آن چه به آن تمسخر گفته می شود به کار می رود. البته هر یک از این واژگان با همه اشتراکات دارای افتراق و تمایزهایی است که موجب امتیاز به کارگیری هر یک در موقعیت خاص و معین می شود و لطایفی را بیان می کند. به عنوان نمونه استهزاء از ماده (هزء) است که دو حرف هاء و زاء دلالت بر خفت و نرمی دارد، و ریشه این کلمه دلالت بر قتل نرمی دارد که به سبب سرما ایجاد می شود؛ چرا که أهزأه البرد: إذا قتله، وهزأ الرجل إبله هزءاً: قتلها بالبرد، وهزأت الراحلة: إذا حركتها. در این ماده به حرکت درآوردن و تحريك وقتل همراه با سرمای نرم بدون خشونت و شکستن است. سیدحسن مصطفوی باتوجه به ریشه (هزء) آن را به معنای تحقیر کردن گرفته است و در تعریف استهزاء می نویسد كه آن عملی است که انسان با هر وسیله ای، دیگری را تحقیر كند ودر طلب آن باشد. (التحقیق فی كلمات القرآن ، ج۱۱، ص۲۵۶) پس اسهتزاء به معنای خوار کردن بدون خشونت است.

البته برخی میان سخریه و استهزا تفاوت هایی قایل شده و گفته اند كه استهزا در جایی به كار می رود كه شخص بدون این كه كاری انجام دهد ریشخند می شود، ولی سخریه در آن جایی است كه این ریشخند به خاطر كاری است كه شخص انجام می دهد. (الفروق اللغویه، ص۵۰)

در حالی که تهکم که در معنای اصلی آن به معنای هدم و فروریختن چاه و ضربه زدن با قدرت و صدای بلند قابل شنیدن است، دلالت بر نوعی تحقیر کردن همراه با تکبر است به گونه ای که شخص مسخره شده بازیچه او شود. پس تهکم به معنای تمسخر همراه با قوت و بدون نرمی و به دور از نهان و خفا است. هم چنین تندر که از واژه (ندر) گرفه شده به معنای سقوط و شذوذ است و هدف از آن اظهار عیوب شخص به شیوه ای است که رفتارهای نادر شخص را برجسته کرده و او را این گونه در جامعه خوار و ذلیل می کنند. هم چنین (عنظ) به معنای تمسخر همراه با شتم و بیان زشتی هاست و یا تفلیح که از ماده فلح گرفته شده به معنای اسهتزاء و تمسخر همراه با مکر و حیله است. در این حالت با بیان امور باطل و غیر حق شخص را در حالتی قرار می دهند که خوار و ذلیل و تحقیر شود.

استخفاف، مداعبه و تعریض و مانند آن نیز از دیگر شیوه هایی است که همه در اصل یک هدف را دنبال می کند و آن استخفاف و تحقیر و دست انداختن شخص و خوار و ذلیل کردن او در نزد دیگران و چشم مردمان است. «ضحك» به معنای خنده، «غمز» به معنای اشاره با چشم و ابرو، «همز» به معنای عیب جویی در غیاب شخص و «لمز» به معنای عیب جویی در حضور شخص و مسخره كردن وی آمده است كه همه این ها جنبه ای از ابعاد استهزا و تمسخر است. (لسان العرب، التحقیق، كشاف زمخشری ج۴ ص۷۹۵)

پس مسخره کننده کسی است که می کوشد تا رقیب و دشمن خویش را به هر شکلی شده به خضوع بکشاند تا این گونه به آرامش و راحتی برسد و رنج خود را کاهش دهد و ناراحتی ژرف نهادین خود را درمان کند. در حقیقت شخصی که نمی تواند در واقعیت شخصی را تحت سلطه و قهر و تسخیر خود در آورد، با کلمات و از راه نرم زبان و شکلک و با زیرکی همراه با خباثت می کوشد تا شخص را ذلیل و خوار کرده و به تسخیر خود در آورد.

از نظر فرهنگی، مسخره کننده با هر شیوه ای که وارد می شود و با هر حالتی که به خود می گیرد( چنان که واژگان پیشین آن را بیان می کنند) می کوشد تا همانند ماری با صدا و خشونت و یا بی صدا و در خفا و آرام، شخص را با مسخره کردن به قتل برساند و اگر چه قدرت بر ترور فیزیکی ندارد ، ولی می خواهد به هر وسیله و شکلی شده با نیش زبان و رفتار خود مسخره شونده را ترور شخصیت کند و به قتل برساند.

تمسخر اعتقادی و اخلاقی

این ترور شخصیت که از طریق مسخره کردن و استهزاء انجام می شود، گاه نسبت به اعتقادات شخص است و گاه دیگر نسبت به امور اخلاقی و رفتاری اوست. به این معنا که گاه مسخره کننده شخص را به سبب اعتقاداتش می خواهد ترور شخصیت کند؛ زیرا نمی تواند او را به هر دلیلی ترور فیزیکی کرده و بکشد؛ یا این که می خواهد از نظر اخلاقی او را تحقیر و ذلیل و خوار کند و از سر راه بردارد.

در آیات قرآنی کسانی که اعتقادات مومنان را به سبب ایمان ایشان به استهزاء و تمسخر می گیرند، به عنوان دشمنان خدا قلمداد کرده و ایشان را به دوزخ و آتش جاودانه آن وعید می کند و می ترساند.

اما کسانی که مومنی را نه به سبب اعتقادات اسلامی اش، بلکه تنها به سبب حسادت و یا مزاح و مانند آن مسخره می کنند، وعده مجازات می دهد ولی این مجازات هرگز ابدی نخواهد بود؛ زیرا این مسخره کننده یک رفتار ضد اخلاقی را انجام داده و می بایست در این سطح مجازات و تنبیه شود.

در كتاب های اخلاقی، استهزا را مسخره كرده افراد یا برخی امور دانسته اند كه به وسیله گفتار یا كردار و شکلک در آوردن، مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت می گیرد. البته این عمل نابهنجار و زشت اخلاقی گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم كردن زمینه خوشحالی و سرور خود و دیگران، یا تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، یا برای جبران كمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگر آزاری و مانند آن انجام می پذیرد. (معراج السعاده، نراقی ص۵۰۲) البته در مواردی نیز از این روش به هدف مجازات و یا تنبیه و یا تربیت فرد و یا جامعه ای استفاده می شود كه در این صورت به نظر برخی از مفسران به سبب آن که موجب طرد اجتماعی برخی از افراد جامعه ستیز و مانند آن می شود، به عنوان امری پسندیده و ممدوح قلمداد می شود. (الفرقان، ج۲۶ ، ص۲۴۴)

پس ابعاد تمسخر را می بایست در دو حوزه اعتقادی و اخلاقی مورد بررسی قرار داد. از نظر قرآن مسلمانان از تسمخر اعتقادات کافران بازداشته شده اند؛ تا آنان به تمسخر اعتقادات مسلمان اقدام نکنند. هم چنین خداوند هر کسی که اعتقادات ایمانی مسلمانان را به جهت ایمانش تمسخر کند، تهدید به عذاب جادوانه دوزخ می دهد و از این کار باز می دارد. اگر مسلمانی مسلمانی را به سبب اعتقادات تمسخر کنند مانند این که او را به نماز خواندن یا روزه گرفتن و یا صدقه دادن تمسخر کند،‌ چنین شخصی در حقیقت از اسلام خارج شده و حکم مرتد را دارد و خداوند وعده دوزخ ابدی را به چنین شخصی داده است.(توبه، آیات 65 و 66 و نیز 79 و 80)

کافران و منافقان که به مسخره کردن مومنان به سبب ایمان آن ها می پردازند، با صورت در دوزخ انداخته می شوند و خداوند با آنان همانند سگی رفتار کرده و با واژه اخسئوا که به سگ برای دور شدن گفته می شود ایشان را در قیامت مورد خطاب قرار داده و فرمان سکوت به آنان می دهد؛ زیرا اینان در دنیا مومنان را مسخره می کردند و موجبات خنده و ضحک خود را فراهم می آورند؛ اینک روز قیامت خودشان تحقیر شده و مسخره مومنان خواهند شد.(مومنون، آیات 104 تا 110 و آیات دیگر)

البته کافرانی که مومنان را نه به سبب ایمان آن ها بلکه به سبب امور دیگری چون قیافه و رفتار و مانند آن مسخره می کنند، به سبب آن که مسخره کردن آنان به جنبه ایمانی ربطی ندارد، حکم رفتارهای اخلاقی نابهنجار و‌ آثار آن بار می شود.

اما تمسخر کردن از منظر اخلاقی و هنجاری نیز از نظر قرآن مردود است و خداوند این گونه رفتار را نه تنها در شأن مؤمنان ندانسته، بلكه آن را به عنوان نابهنجاری مردود دانسته و خواهان پرهیز و اجتناب از آن به عنوان فعل حرام شده است. از این رو قرآن با اشاره به منشأ این ناهنجاری و آثار و پیامدهای اجتماعی و روحی و روانی آن و بیان عاقبت این كار به كسانی كه در این وادی به استهزای مؤمنان می پردازند و آن را امری عادی برمی شمارند هشدار داده و تهدید به مجازات و كیفری سخت در آخرت می كند.

ریشه های اعتقادی، روانی و اجتماعی تمسخر

از آن جایی که دو نوع تمسخر در جامعه وجود دارد، ریشه های آن نیز متفاوت خواهد بود. خداوند در آیات قرآنی به 6 عامل اصلی و کلی در ایجاد حالت مسخره کردن در انسان ها اشاره می کند.

1. جهل و نادانی: مهم ترین عامل در ایجاد حالت تمسخر کردن را می بایست در جهل و نادانی انسان ها جست؛ به این معنا كه انسان جاهل بدون توجه به مسایل و فهم و درك درست آن تنها بر پایه ظاهر حكم كرده و رفتاری را به تمسخر می گیرد كه اگر خوب دقت كند و در آن تأمل نماید درمی یابد كه این دسته از رفتارها در آن اندازه نیست كه بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسیار دیده شده است كه برخی از استهزاكنندگان بدون فهم مسأله به تمسخر كردن می پردازند. خداوند در آیه 67 سوره بقره با اشاره به فرمان خداوند برای ذبح کردن گاو جهت حل مساله قتل می فرماید که یهودیان به حضرت موسی(ع) گفتند که ما را مسخره می کنی؟! آن حضرت(ع) پاسخ می دهد که معاذالله که از روی جهل سخنی بگویم و از جاهلان باشم.

2. خودبرتربینی : برخی از مردم گمان می کنند که خودشان خیلی خوب هستند و همین مساله موجب می شود تا شخص یا گروهی به تمسخر دیگران بپردازند؛ چنان که ابلیس با خودبرتربینی گفت که من بهتر از حضرت آدم(ع) هستم و سپس با اشاره به آفرینش آدم از گل و آفرینش خود از آتش به تمسخر آن حضرت(ع) برای کسب مقام خلافت پرداخت.(اعراف، ایه 12) البته خود برتر بینی که موجب تکبر و غرور و خودخواهی می شود می تواند قومی و نژادی یا اخلاقی و رفتاری و مانند آن باشد. این كه انسان خود را برتر از دیگران بداند باعث می شود كه دیگران را خوار و كوچك شمارد و به استهزا رفتار و كردار دیگران اقدام كند و برای آنان جوك و لطیفه بسازد و یا با در آوردن شکلک و تقلید از رفتارهای نادر آنان ایشان را تحقیر کند. این دسته از اشخاص و یا گروه های اجتماعی و یا قومی بر این باورند كه خودشان از دیگران بهتر هستند و به تعبیر قرآنی خود را خیر و خوب می یابند و هر آن چه خود می كنند و یا می گویند به عنوان گفتار و رفتار پسندیده دانسته و آن را برتر می یابند. این از خود متشكر بودن موجب می شود تا دیگران را تمسخر كنند.خداوند در آیه ۱۱ سوره حجرات با اشاره به این مسئله می فرماید كسانی كه خود را بهتر می یابند و از خود متشكر هستند به استهزا و تمسخر اقوام دیگر می پردازند. اگر این افراد به خودشان و آنانی كه مسخره شان می كنند خوب نگاه كنند و با دقت و تأمل بنگرند شاید آنان را از خود بهتر بیابند.

3. دنیاطلبی: فريفتگى و دل‌بستگى كافران به دنيا، عامل تمسخر و استهزاى مؤمنان است. البته این امر نیز به همان جهالت فلسفی ایشان باز می گردد؛ زیرا بینش مادیگری و کوتاه آنان اجازه نمی دهد تا ورای ماده را ببیند و از اموری متافیزیک آگاه شوند و به معنویت و آخرت اعتقادی پیدا کنند. از این روست که ایمان به ماورای دنیا و گرایش به آخرت را امری باطل و بیهوده دانسته و کسانی که چنین باور و اعتقادی را دارند،‌به تمسخر می گیرند.(بقره، آیه 212)

4. نابخردی و فقدان تعقل: خداوند به همگان عقل را داده است ولی بسیاری از مردم از عقل خویش بهره نمی برند. این گونه است که برخی از رفتارهای دیگران را به عنوان رفتاری خرافی و به دور از عقلانیت و تعقل ارزیابی می کنند. اینان چون خود از عقل و تعقل بهره نبرده اند، گمان می کنند که هر آن چه خود دریافته اند، درست و خیر و خوب و عقلانی است و هر آن چه دیگران می دانند خرافه و بی خردی و به دور از عقلانیت و تعقل است. از این روست که مثلا کافران نابخردی که از خردورزی به دور هستند،‌ مناسک و اعمال عبادی مسلمانان را امری خرافی دانسته و به تمسخر می گیرند؛‌در حالی که ایشان می بایست در خود تامل کنند و به تعقل و اندیشه ورزی بیش تر بپردازند.(مائده، آیات 57 و 58)

5. نفاق: از دیگر عواملی که موجب رفتاری نابهنجار مسخره کردن می شود، نفاق است. البته شکی نیست که نفاق و کفر ریشه در جهالت و عدم تعقل دارد. پس این ها را می بایست به عنوان عوامل قریب دانست؛ چرا که عامل اصلی و بعید همان عدم تعقل و جهالت انسان است. به هر حال انسان های جاهل و بی خردی که دچار کفر و نفاق شده اند، دین و ایمان مومنان را به سخریه می گیرند و به استهزاء و تمسخر مومنان می پردازند.(بقره، ایه 14؛ توبه، آیات 64 و 65)

6. جرم و گناه: بدکاران به سبب همان بدی و جرم و گناهی که مرتکب می شوند، دریچه های تعقل و تعلم خود را می بندند و قدرت تشخیص خود را از دست می دهند و دیگر نمی توانند مانند نفس پاک و معتدل نخست از الهامات تقوایی و فجوری آگاه شوند و حق و باطل یا خوب و بد را بشناسند(شمس، ایات 7 و 8)؛ چرا که پرده های گناه یا آیینه قلب را زنگار آلود کرده یا قفل و مهر نموده است(بقره، آیه 7 و آیات دیگر) از این روست که رفتارهای دیگران را مورد تمسخر قرار می دهند و یا بدتر از آن، دین و ایمان را بازیچه دانسته و آن را مورد تمسخر قرار می دهند.(حجر؛ آیات 11 و 12؛ روم، آیه 10؛ مطففین، ایه 29)

روش های استهزاء

خداوند در آیات قرآنی برخی از روش هایی که بدان مسخره کنندگان دیگران را به مسخره می کنند را بیان کرده که دراین جا به آن ها اشاره می شود.

1. اشاره : یکی از روش هایی که از سوى استهزاگران به کار گرفته می شود اشاره چشم به هم‌ديگر برای دست انداختن فردی است که از آن به غمزه تعبیر می شود.(مطففین، ایات 29 و 30)

2. حرکت سر و شکلک در آوردن: تكان دادن سر از شيوه‌هاى استهزاگران براى تمسخر دیگران است. این روش از سوی کافران و منافقان مورد استفاده بوده است.(اسراء، ایه 51)

3. سوت زدن: دست بر دهان و سوت كشيدن از دیگر شیوه هایی است که برخی برای تمسخر دیگران به کار می برند. شاید این شیوه در اجتماعات امروز در میادین ورزشی و غیر ورزشی به کرات مشاهده می شود.(ابراهیم، ایه 9)

4. کنایه زدن: استفاده از كنايه‌هاى تمسخرآميز، از دیگر روشهاى استهزاگران است. خداوند در آیاتی از جمله آیه 64 سوره نساء و 38 سوره هود به این شیوه و روش اشاره می کند.

5. القاب زشت : نام‌گذارى زشت و كفرآلود، از شيوه‌هاى دیگر تمسخركنندگان است. این روش در میان برخی از مسلمانان دیده می شود که مثلا افراد به اسم هایی زشت نامگذاری کرده و آنان را در جامعه دست می اندازند. علت این امر را می بایست در کاستی اخلاقی و روانی افراد و یا حسادت و بیماردلی ایشان جست که می کوشند با نامگذاری زشت، ترور شخصیت کنند یا کمبودهای خود را با ایجاد کمبود های دروغی در دیگران بپوشانند و یا جبران کنند.(حجرات، آیه 11)

6. درخواست های نامعقول: گاه برای دست انداختن دیگری از روش درخواست های نامعقول استفاده می کنند که شخص از انجام یا گفتن آن عاجز است تا این گونه با فضاسازی و آلوده کردن جو و فضا به مقاصد پلید خودشان برسند.(انعام،آیات 8 و10 ؛ نحل، آیات 33 و 34)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا