اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی امام علی نقی الهادی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

کم تر از امام علی نقی (ع) و امام حسن عسکری(ع) مطلبی گفته و نوشته می شود. البته شرایط زمانی آنان و حبس و بازداشت خانگی در منطقه نظامی و پادگان نظامیان عباسیان، به طور طبیعی محدودیت هایی را برای امامان(ع) ایجاد کرد. از همین رو، از آنان کم ترین  سخن و سیره ای نقل شده است. اما همین اندک نیز کم تر از سوی نویسندگان نقل و بررسی و تحلیل شده است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به مجموعه ای از روایات بر آن است تا سبک و سیره زندگی آنان را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

شرایط سخت دوره امامت امام هادی(ع)

ويژگيهاى امام معصوم، علم و عصمت و برخوردارى از فضايل اخلاقى و قدرت تكوينى و برترى از همه افراد زمان خويش در همه خصلتهاست و اينها همه در وجود امام هادى عليه السلام جمع بود. مسئولیت امام(ع) به عنوان حجت و خلیفه الهی بر زمین محدود به تبیین گری مسایل و تفسیر الهی از قرآن برای انسان ها نیست؛ بلکه دایره مسئولیت آنان همه بشریت است. آنان همانند خورشیدی هستند که ماسوی الله را به عنوان خلیفه الهی ربوبیت و پروردگاری می کنند؛ حال اگر برخی خواسته و ناخواسته در برابر بهره گیری ظاهری از نور هستی بخش آنان، حایل و دیواری کشیده اند، به معنای عدم انجام مسئولیت نیست؛ بلکه آنان در باره همین افراد یعنی حتی دشمنان خویش از شیاطین جنی و انسی نیز نقش ربوبیت و پروردگاری خویش را انجام می دهند و به آنان را به کمال بایسته و شایسته ایشان می رسانند.

از نظر قرآن کم ترین نقش آنان اتمام حجت نسبت به دشمنان است تا کسی مدعی نشود که حق را ندیده و نمی شناخت و حجت بر او تمام نشده بود. خداوند می فرماید: وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ؛ و هيچ آبادی و شهرى را هلاك نكرديم، مگر آنكه براى آن هشداردهندگانى بود.(شعراء، آیه 208)

امام علی نقی(ع) یکی از انذارکنندگان الهی بود که وجودش انذاری برای شیاطین جنی و انسی از عباسیان و دیگران بود. ایشان همه خصوصیات امامت را داشت و به مسئولیت خویش در حد استطاعت عمل می کرد و می کوشید تا به اصلاح امور امت در حد توان بپردازد؛ چنان که همه پیامبران این گونه عمل می کردند. این در حالی است که تقیه بر پیامبران(ع) جایز نیست در حالی برای امامان تقیه جایز و بلکه در شرایطی واجب است؛ با این همه آنان به مسئولیت اصلاح گرایانه خویش در امت اسلام می پرداختند و به تعبیر شعیب در حد استطاعت عمل می کردند: قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ؛ گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزىِ نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمى‏خواهم در آنچه شما را از آن باز مى‏دارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم‏]. من قصدى جز اصلاح [جامعه‏] تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [يارى‏] خدا نيست. بر او توكّل كرده‏ام و به سوى او بازمى‏گردم.»

امام هادی(ع) در شهر سامرا در بازداشت زندگی می کرد. سامرا يك شهر نظامى و پايتخت بعضى از خلفاى عباسى بود و انتقال امام به آن شهر، براى آن بود كه آن حضرت و رفت و آمدها و روابطش را تحت كنترل داشته باشند. امام هادی(ع) را نیز عسکری می گویند؛ زیرا همانند فرزندش امام حسن عسکری (ع) در عسکر سامرا یعنی پادگان نظامی در بازداشت زندگی می کرد؛ از همین رو، در کتب روایی از دو امام(ع) به عنوان عسکریین(ع) یاد می شود.

البته برای جدا کردن آن دو بزرگوار و تشخیص آن دو از هم ، در روایات به کنیه آنان اشاره می شود. مثلا درباره امام علی نقی هادی، کنیه و لقب: اَبَاالحَسَنِ العَسكَرىُّ(وسائل الشيعه، ج 4، ص 750) و برای امام حسن عسکری(ع) کنیه و لقب : اَبا مُحَمَّدٍ العسکری(خرائج و جرائح، ج 1، ص 443) به کار می رفته است؛ زیرا نام فرزند امام حسن عسکری(ع) محمد (عج) یعنی همان حضرت مهدی(عج) است. اما از آن جایی که نام فرزند امام علی نقی(ع)، حسن(ع) است وی را به اباالحسن مکنا کرده اند. البته در برخی از منابع از وی به عنوان ابوجعفر الثالث نیز یاد می شود؛ زیرا فرزند دیگر امام علی نقی، جعفر است که مدعی امامت پس از مرگ امام حسن عسکری(ع) می شود و امام زمان(عج) او را کنار زده و وی را در این امر کذاب دانسته است. از این رو، به این جعفر کذاب می گویند که در برابر جعفر الصادق است. البته این جعفر هماره دروغ نمی گفت، ولی چون دروغی بزرگ و ادعای کذب درباره خود نموده و مدعی امامت از برادرش شد، به جعفر کذاب معروف شده است؛ چرا که دروغی بسی بزرگ گفته بود.

به هر حال، هر دو امام در شرایطی سخت در پادگان نظامی در بازداشت خانگی بودند. درباره علت بازداشت ابنُ العِمادِ الحَنبَلى می نویسد: اِنَّما قيلَ العَسكَرىُّ؛ لاِنَّهُ سُعِىَ بِهِ اِلَى الْمُتَوَكِّلِ اَحْضَرَهُ مِنَ الْمَدينَةِ وَ هِىَ مَوْلِدُهُ وَ اَقَرَّهُ بِمَدينَةِ الْعَسْكَرِ وَهِىَ ـ سُرَّمَنْ رَأى ـ سُمِّيَتْ بِالْعَسْكَرِ ؛ لِأَنَّ الْمُعْتَصِمَ حينَ بَناها إِنْتَقَلَ اَلِيْها بِعَسْكَرِهِ فَسُمِّيَتْ بِذلِكَ؛ امام هادى عليه السلام را عسكرى گفته اند: چون پيش متوكل از ايشان سخن چينى كردند و متوكل او را از شهر مدينه كه محل تولدش بود احضار كرده و در سامرّا كه محل لشكر متوكل بود جاى داد ـ سامرا را چون موقع ساختن، متوكل لشكر خود را بدانجا منتقل كرد لشگرگاه گفته اندـ. (شذرات الذهب، ج 2 ، ص 128)

پس آن حضرت(ع) با آن که در شرایط بازداشت سخت خانگی بود، با این همه در حد توان به مسئولیت خویش در برابر شیعیان نیز عمل می کرد. این در حالی بود که هماره تهدید به قتل می شد؛ چنان که حضرت هارون(ع) خلیفه حضرت موسی(ع) در بنی اسرائیل از سوی یهودیان سامری کیش تهدید به قتل می شد: قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي؛ [هارون‏] گفت: «اى فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند.(اعراف، آیه 150)

شرایط سختی که آن حضرت(ع) در آن زندگی می کرد، در همه ابعاد زندگی ایشان نمود داشت. از آن جایی که هر لحظه مکن بود که عباسیان ایشان را به شهادت برسانند، و بدگویان زمینه شهادت را فراهم آورند، تنها اعتماد و تکیه ایشان خداوند بود که بدان توکل کرده و خود را به ستون الهی حفظ و سرپا نگه می داشته است. ایشان با انتخاب شعاری برای نقـش نگـين انگشتری خویش سلامت از توطئه های دشمن را از خدا می خواست.

دو شعاری که برای نگین انگشتری ایشان نقل شده خود گواه روشنی از شرایط سخت زندگی ایشان در پادگان نظامی و بازداشت خانگی در آن عسکر و پادگان بود. كَفْعَمى گوید: نَقـْشُ خاتَمِهِ [الهادى عليه السلام]: حِفْظُ الْعُهُودِ مِنْ اَخْلاقِ الْمَعْبُودِ وَ قيلَ: اَللّهُ رَبّى وَ هُوَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ؛ كفعمى گويد: نقش نگين انگشترى حضرت امام هادى عليه السلام چنين بود: «پايبندى به پيمان از اخلاق الهى است». گفته شده است: «اللّه پروردگارمن است و اونگهدار من از خلقش است.» (بحارالانوار، ج 50 ، ص ص 117 ح 9)

در شعاری نخست، به این نکته توجه داده می شود که وی عهد و پیمانی را با خدا بسته است و بدان وفادار است. خود را در مقام بنده خدا نه بنده خلق می داند و پیش از آن که به تعهدات خویش در قبال خلق و دولتمردان عمل کند، خود را متعهد می داند که به عهد خود با خدا وفا کند و در هر شرایط به مسئولیت عبودیت خویش یعنی تعلیم و تزکیه دیگران و مانند آن ها بپردازد که مسئولیت امامت است. اگر خلیفه غاصب وقت از او تعهد گرفته تا در مسایل اجتماعی و سیاسی دخالت نکند، وی به حکم عهد با خدا مسئولیت دارد که به مسایل آنان رسیدگی کند. وی اخلاق بندگی را حفظ عهود می داند، ولی هرگز حاضر نمی شود عهد با خدا را برای رضایت مخلوقی بشکند.

شعار دوم انتخابی ایشان خود گواه روشنی از تهدیدهای دایمی می کند که از سوی حکومت و خلافت غاصب وقت انجام می گرفت و هر دم ممکن بود ایشان را به قتل و شهادت برسانند. ایشان با تاکید بر عصمت و پناه جویی به عاصم حقیقی یعنی خداوند سلامت خویش را در گرو مشیت و اراده الهی دانسته و بر آن تاکید می ورزد.

ایشان با انتخاب این دو شعار و مهر کردن در زیر اوراق و نوشته با این شعار به شیعیان خویش اصولی از مهم ترین اصول زندگی را بیان می کرد. به این که شیعیان دریابد هماره تعهدات خویش را نسبت به خداوند انجام داده و اخلاق بندگی را فدای اخلاق اجتماعی و تعهداتی نکنند که به زور سر نیزه و شمشیر از ایشان گرفته می شود. دیگر آن که تنها تکیه گاه خویش را خداوند قرار دهند و عصمت از بدی دشمنان را در اعتماد و توکل بر خدا بجویند.

به هر حال، امام علی نقی(ع) چنان برخوردار از صفات و ویژگی های امامت بود و در آن شرایط سخت مسئولیت خویش را انجام می داد که همه بالاتفاق و الاجماع، امامت ایشان را پذیرفته و بدان اقرار کرده اند. شیخ مفید در این باره می نویسد: وَ كانَ الاِمامُ بَعْدَ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام اِبْنَهُ اَبَاالْحـَسَنِ عَلىَّ بْنَ مُحـَمَّدٍ عليه السلام لاِجْتِماعِ خِصالِ الاِمامَةِ فيهِ وَ تَكامُلِ فَضْلِهِ وَ اِنـَّهُ لاوارِثَ لِمَقامِ اَبيهِ سِواهُ؛ امام بعد از ابوجعفر(امام جواد) فرزندش ابوالحسن على بن محمد عليه السلام (امام هادى) بود، بخاطر اينكه خصوصيات امامت در او جمع بود و در فضل كامل بود و جز او، جايگاه پدرش را كسى وارث نبود. (ارشاد ، مفید، ص 327)

خصوصیات و ویژگی هایی امام هادی(ع)

در روایات به برخی از ویژگی ها و خصوصیات فردی امام (ع) اشاره شده است. این خصوصیات شامل دو دسته فضایل اکتسابی و غیر اکتسابی می شود. کسانی که می خواهند ایشان را سرمشق قرار دهند باید از ویژگی های اکتسابی ایشان بیاموزند و خود را همسان و همانند ایشان در حد توان کنند.

کسانی که ایشان را دیده اند فضل‏ونجابت امام هادى عليه‏السلام سخن گفته اند. عُبَيدُاللّهِ بنِ يِحيى الخاقان می گوید: لَوْ رَأَيْتَ اَباهُ رَأَيْتَ رَجُلاً جَزْلاً نَبيلاً فاضِلاً؛ اگر پدر امام عسكرى عليه السلام (یعنی امام هادى) را مى ديدى او را شخص بسيار كريم و بخشنده، با نجابت و صاحب فضل مى يافتى. (الارشاد ، للمفید، ص 339 )

این روایت بیان می کند که امام هادی(ع) با آن که در شرایط حبس خانگی قرار داشت و وجوهات و درآمد وی زیر نظر مستقیم دولتمردان و نظامیان عباسیان قرار داشت، با این همه همان اندک چیزی که به دست ایشان می رسید در راه خدا به نیازمندان و سائلان می داد. در حقیقت ایشان سرمشقی دیگر برای امت بود؛ چنان که كرم و بخشش و نيكى به مردم، از سيره و سجاياى اخلاقى همه امامان (ع) بود.

از دیگر خصوصیاتی که برای آن حضرت (ع) بیان می شود این که ایشان در علم دین، فقــيه و از نظر علم به دین، متـعبد بوده است. در حقیقت جمع علم و عمل داشته و به چیزی که می دانسته عمل می کرده است.

ابنُ العِمادِ الحَنبَلى می گوید: اَبُوالْحَسَنِ عَلىُّ بْنُ الْجَوادِ … كانَ فَقيـها ، اِماما، مُتَعَبـِّدا؛ ابوالحسن على بن الجواد عليه السلام فقيه، پيشوا و متعبد (پاى بند به دستورهاى الهى) بود. (شذرات الذهب، ج 2 ، 128)

تاکید بر عناصری چون فقیه بودن از آن روست که در آن دوران نقش فقه و فقیه درجامعه بسیار برجسته بوده است و مردم همه افکار و اندیشه و تکالیف خویش را از فقیه می گرفتند. فقیهان اهل سنت در دستگاه حکومت عباسی با نفوذی که داشتند، زمام امور به شکلی در اختیار داشتند. تاکید بر عناصری از جمله فقه، امامت و تعبد برای آن است که برای مخاطب روشن شود که امام در فقه و علم دین سرآمد بوده و به نقش پیشوایی خویش نیز عمل می کرده و با همه فشارها و سختی ها هرگز از تعبد الهی دور نمی بوده است؛ این در حالی است که حاکمان عباسی یعنی مدعیان خلافت، از علم فقه بهره ای نبرده و ناتوان از پیشوایی و امامت مردم بوده و به جای بندگی و تعبد به شراب خواری و کارهای زشت و نابهنجار که خلاف تعبد و عبودیت بوده رو آورده بودند. کسی که این صفات را درباره امام علی نقی(ع) از کسی که وی را مثلا اهل وثوق و وثاقت می دانست، به این معنا بود که ایشان حاکم و خلیفه واقعی هستند؛ زیرا هر کسی می دانست که خلفای عباسی از چنین صفاتی برخوردار نبودند. در حقیقت ذکر خوبی ایشان به معنای نفی عباسیان بود و در این نوع کلمات نوعی مبارزه منفی با حاکمان عباسی فهمیده می شود.

هر کسی می دانست که بندگى خدا، اطاعت و تسليم را در پى دارد، و شکی نیست که در آستان خداوند، هر كه متعبد تر و بنده تر باشد، مقرّب تر است. تعبّد، آن است كه مؤمن در برابر فرمان الهى و تكليف دينى مطيع محض باشد و هيچ چون و چرايى نسبت به اوامر مولى نداشته باشد و اين بالاترين درجه ايمان و اسلام و بندگى است؛ این در حالی است که عباسیان به گونه ای رفتار می کردند که گویی حر و آزاد از هر گونه قید و بندی هستند و از بندگی خدا بهره ای نبرده اند.

در شرایطی که عسکریین می زیستند همانند عصر امام سجاد(ع) تنها راه بیان حقایق و هشدار به شیعیان ، دعــاها و نیایش بود. ایشان در دعای خویش بر آن بودند تا راهنمای شیعیان باشند. البته بعد شخصی قضیه در جایی خود محفوظ است ولی بعد اجتماعی و تزکیه ای و تعلیمی را نمی بایست نادیده گرفت. از همین روست که از پیامبر(ص) حتی دعاهایی که امامان(ع) می خوانند نقل می شود تا هم شخصیت هم شرایط زمانه هر امامی دانسته شود و هم مردم بتوانند از راه این ادعیه شناختی نسبت به امامان عصر خویش پیدا کنند.

در روایت است که پیامبر(ص) فرمود: يَقُولُ [عَلِىُّ بنُ مُحَمَّدٍ الهادى عليه السلام] فى دُعـائِـهِ: يا نُورُ يا بُرهانُ يا مُنيرُ يا مُبينُ يا رِبِّ اِكفِنى شَرَّ الشُّرُورِ وَ آفاتَ الدُّهُورِ وَ أَسأَلُكَ النَّجاةَ يَومَ يُنفَـخُ فِى الصُّورِ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: (امام هادى عليه السلام) در دعاى خود مى خـواند: اى نور، اى برهان، اى درخشان، اى آشكار كننده، اى پروردگار! مرا از شر شرور و آفات روزگاران بسنده باش و رستگارى روزى را كه در صور دميده شود را از تو مى خواهم. (عيون اخبار الرضا 1: 62 ح 29)

از قدیم گفته اند: دست حاجت چو برى، نزد خداوندى بر كه كريم است ورحيم است و غفور است و ودود. به هر حال، استعاذه به درگاه خدا و خود را در كنف حمايت او قرار دادن، از خداشناسى انسان سرچشمه مى گيرد. البته امام (ع) بر آن است تا در شرایط سختی که شیعیان به سر می برند، تکیه و اعتماد مردم را به خداوند سوق دهد و بگوید که سررشته همه امور، چه در دنيا و چه در آخرت به دست خداست. در حقیقت با توجه دادن شیعیان به این مهم، از آنان خواسته می شود تا براى دفع شرّ و آفت دنيا و عذاب آخرت تنها او مدد خواهند و از شر دولت عباسی و دشمنان این گونه در پناه خدا در امان مانند.

ایشن در دعا و نیایش دیگر خدا پنـاه بى پنـاهان معرفی می کند. الَّسيِدُ بنُ طاوُوس می گوید: دُعاءُ قُنُوتِهِ [الهادى عليه السلام]: يا مَنْ تَفَرَّدَ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ تَوَحَّدَ بِالْوَحْدانِيَّةِ يا مَنْ اَضاءَ بِاسْمِهِ النَّهارُ وَ اَشْرَقَتْ بِهِ الاَنْوارُ وَ اَظْلَمَ بِاَمْرِهِ حِنْدِسُ اللَّيْلِ وَ هَطَلَ بِغَيْثِهِ وابِلُ السَّيْلِ يا مَنْ دَعاهُ الْمُضْطَرُّونَ فَاَجابَهُمْ وَ لَجَأَ اِلَيْهِ الْخائِفُونَ فَآمَنَهُمْ؛ سيد بن طاووس گويد: دعاى قنوت امام هادى عليه السلاماينگونه بود: اى آنكه در پروردگارى يكتايى، و در وحدانيت و يگانگى واحدى، اى آنكه به اسم او روز روشن مى شود و نورها پرتو افشانى مى كنند، و به فرمان او ظلمت و تاريكى شب را فرا گرفته و قطره هاى باران پيايى فرود مى آيد، اى آنكه درماندگان او را مى خوانند و جواب مى دهد و بيمناكان به او پناه مى برند و ايمن مى سازد. (مهج الدعوات، سید بن طاووس، ص 60)

در حقیقت این دعا به شیعیان می آموزد که هر چیزی در چارچوب مشیت و اراده الهی است و اگر مشکل و مصیبتی است خداوند از آن آگاه بوده و تنها اوست که می تواند دفع و رفع مصیبت نماید. البته در این جا نکات آموزشی و پرورشی در دعا نیز مراعات می شود؛ زیرا از آداب دعا و حاجت خواستن از خداوند، برشمردن اوصاف و تمجيد و ذكر اسماء پروردگار و ياد كردن از لطف و نعمت و احسان او نسبت به بندگان است.

شرایط سختی که امام زندگی می کند، برای دشمنان هم معلوم بود. آنان با آن که می دانستند شیعیان برای امام خویش وجوهات می فرستند و مالی بس عظیم در اختیار امام (ع) است، اما آن حضرت(ع) هرگز از ساده زیستی و زهد نسبت به دنیا بیرنون نرفته است. در هجوم های ناگهانی که به منزل آن امام(ع) از سوی دولت غاصب انجام می گرفت، حقیقت زهدورزی آن حضرت (ع) برای دشمنان آشکار می شد. جالب این است که دشمنان به جایی حمله می کردند که در عسکر و پادگان نظامی بوده است و کم ترین رفت و آمدها زیر نظر جاسوسان بوده است. با این همه حتی آنان به خودشان نیز اعتماد نداشتند و گمان می کردند بخشی از همین نظامیان ممکن است از شیعیان بوده و در اشکال مختلف به امام (ع) امکانات و حتی ابزار و الات نظامی برسانند.

ابنُ العِمادِ الحَنبَلى می گوید: قيلُ لِلْمُتَوَكِّلِ اِنَّ فى بَيْتِهِ سِلاحا وَ عُدَّةً وَ يُريدُ الْقِيامَ، فَاَمَرَ مَنْ هَجَمَ عَلَيْهِ مَنْزِلَهُ، فَوَجَدَهُ فى بَيْتٍ مُغْلَقٍ وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ شَعْرٍ يُصَلّى، لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الاَرْضِ فِراشٌ؛ به متوكل گفته شد كه در خانه حضرت امام هادى عليه السلاماسلحه و وسايل ديگر هست و او قصد قيام و خروج دارد. دستور داد كسانى به خانه او حمله بردند و حضرت را در اتاقى در بسته يافتند در حالى كه لباسى پشمى بر تن داشت و نماز مى خواند و هيچگونه فرشى در زمين نبود. (شذرات الذهب، ج 2 ، ص 128)

در حقیقت محبوبيّت امامان و توجّه قلبى و عميق مردم به آنان، سبب حسادتِ حاكمان ظالم مى شد. گزارش هاى مغرضانه و حسودانه مخالفان هم بر آن مى افزود. از اين رو به بهانه هاى مختلف، مأموران را به تفتيش خانه آنان مى فرستادند و اغلب هم ناكام مى شدند، چون سلاح و نامه و نشانه هاى قيام در آن نمى يافتند. اما این حملات خود ابعادی از شخصیت امام (ع) را به مردم و شیعیان و حتی دشمنان آشکار می کرد که از جمله آن ها زهدورزی و عبادت ایشان است.

در باره بى‏رغبتى ایشان به دنيـا باید به ابعاد احسان ایشان توجه کرد؛ زیرا در شرایطی که وی در حبس و بازداشت خانگی بود و دولت غاصب می کوشید تا از نظر مالی تقویت نشود، ایشان هر آن چه را داشت به دیگران احسان می کرد. يَحيَى بنُ هَرثَمَه گوید: كانَ [الهادى عليه السلام] مُحسِناً اِلَيهِم مُلازِماً لِلمَسجِدِ لَم يَكُن عِندَهُ مَيلٌ اِلَى الدُّنيا ؛ [امام هادى عليه السلام] به اهل مدينه احسان مى كرد و هميشه در مسجد بوده و رغبتى بر دنيا نداشت. (تذكرة الخواص، ص 322)

رویه و رفتاری که ایشان در پیش گرفته بودند خود گواهی بر فضایلی استکه پیش از این به برخی از آن ها از جمله عبودیت ایشان توجه داده شده است. شکی نیست که احسان به ديگران، مايه سرافرازى است. اهل مسجد بودن، نشان بندگى است. بى رغبتى به دنيا هم نشان زهد است.

ویژگی های شخصیتی حضرت امام(ع) با همه محدودیت هایی که اعمال می شد، از راه ها گوناگون به مردم و شیعیان منتقل می شد و مردم از ایشان درس زندگی می گرفتند. به عنوان نمونه ، مردم از صداقت، سكوت و كلام به جای امام هادى عليه‏السلام آگه و مطلع شده و از آن سرمشق می گرفتند.

ابنُ شَهر آشُوب درباره ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی امام هادی(ع) می گوید: وَ كانَ اَطْيَبَ النّاسِ بَهْجَةً، وَ اَصْدَقَهُمْ لَهْجَةً، وَ اَمْلَحَهُمْ مِنْ قَريبٍ وَ اَكْمَلَهُمْ مِنْ بَعيدٍ، اِذا صَمَتَ عَلَتْهُ هَيْبَةُ الْوَقارِ، وَ اِذا تَكَلَّمَ سَماهُ الْبَهاءُ؛ امام هادى عليه السلام كاملترين مردم از نظر خوشرويى، و صـادقترين آنان از جهت گفتار و با نمك ترين آنهـا از نزديك و كامـلترين آنهـا از دور، وقتى ساكت مى شد شكوه وقار بر او سايه مى افكند و زمانى كه سخن مى گفت، عظمت و جلوه اش آشكار مى باشد. (مناقب بن شهر آشوب 4: 401)

باید توجه داشت که اموری چون چهره باز و گشاده، گفتار راست و شيرين، زيبايى و ملاحت، كمال و وقار از عوامل محبوبيت پيشوايان معصوم(ع) بود و همين شكوه معنوى آنان را در دلها جاى مى داد و مايه عظمت اجتماعى آنان مى شد.

با آن که کم تر کسی می توانست به محدوده خانه های آنان تردد و رفت و آمد داشته باشد، اما برخی از خادمین آن حضرت (ع) که در خدمت پدر بزرگوار ایشان امام جواد(ع) نیز بودند، در بیان اخلاق اجتماعی ایشان مطالبی را بیان می کند که خود گواه از عظمت شخصیت ایشان است.

نادِرُ خادِم آن حضرت(ع) می گوید: كانَ اَبُوالْحَسَنِ [العَسكَرى عليه السلام] إِذا اَكَلَ اَحَدُنا لايَسْتَحْدِثُهُ حَتّى يَفُرغَ مِنْ طَعامِهِ؛ زماني كه غذا مى خورديم ابوالحسن امام علی نقی عسكرى عليه السلام، كسى از ما را به سخن وا نمى داشت تا غذايش تمام شود. (وسائل الشيعه 16: 518 ح 3)

از این که امام (ع) خادمین خویش را مورد احترام و تکریم قرار می داد و حتی هنگام خوردن آنان را به سخن نمی گرفت، پس به طور قطع به کاری نمی فرستاد تا انجام دهند، بلکه آنان بتوانند در آرامش غذا بخورند. این که خدمتکاری به این نکته توجه می دهد، بیانگر این معنا است که دیگران برخلاف این رویه عمل می کردند و نه تنها اجازه نمی دادند که خدمتکاران در آرامش غذا بخورند بلکه به آنان را به کار می گرفتند و غذا را بر آنان زهر می کردند. از این روست که رویه و روش امام (ع) در ذهن خدمتکار نقش می بندد و آن را به عنوان یک فضلیت نقل می کند.

اهتمام به مسایل اجتماعی و سیاسی

آن حضرت (ع) با آن که در شرایط سختی قرار داشت ولی به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعه اش توجه خاصی داشت. با همه محدودیت ها و اعمال بازداشت خانگی و محاصره و تجسس و هجوم شبانه روز به خانه اش، آن حضرت(ع) به اشکال گوناگون فضای سیاسی جامعه را تبیین می کرد و با راه های مختلف مردم را نسبت به ظلمی که در حق اهل بیت(ع) روا می شود ، آگاه می ساخت.

به عنوان نمونه ایشان در سلام خویش به حضرت على عليه‏السلام به مسایل سیاسی و سیاست های دولت های باطل و طاغوتی گذشته و حال اشاره می کند: رُوِىَ عَن اَبِى الحَسَن عليه السلام : أَنَّهُ كانَ يَقُـولُ عِنْدَ قَبْرِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوَلِىَّ اللّهِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ اَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ اَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقَّهُ، صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتّى اَتاكَ الْيَقينُ. حديث

از ابوالحسن امام هادى نقل شده كه فرمود: در كنار قبر اميرالمؤمنين عليه السلامچنين مى گفت: سلام بر تو باد اى ولىّ خدا! شهادت مى دهم كه تو نخستين مظلوم و اولين كسى هستى كه حقش غصب شد. براى خدا صبر كردى تا آنكه يقين (وفات) تو را فرا رسيد. (كامل الزيارات ص 94 : ح94)

در حقیقت بيان مظلوميت امير المؤمنين عليه السلام در قالب زيارتنامه و از زبان امامان شيعه، براى آگاهانيدن مردم و نسل هاى آينده از ستمى است كه از سوى مخالفان، بر خاندان عصمت و طهارت رفته است. اينگونه زيارت ها، مثل خواندن اعلاميه افشاگر، كنار مزار يك شهيد است.

امـام عليه‏السلام در شرایط سخت به روشی بر آن بود که در برابر خلافت طاغوتی امامت اهل بیت(ع) را تبیین کند و رشته اتصال آن را تا امام زمان(عج) حفظ نماید. تاکید بر حجّت اسـتوار در طول تاریخ و امامت فرزندش امام حسن عسکری(ع) نوعی اعلان حضور جدی در صحنه سیاسی کشور و قلمروی اسلامی است. در روایت است: قالَ الامامُ الهادى عليه السلام : اَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام ابْنى، اَصَـحُّ آلِ مُحَـمَّدٍ صلي الله عليه و آلهغَريزةً وَ اَوْثَقُهُمْ حُجَّةً وَ هُو الأكْبَرُ مِنْ وُلدى وَ هُو الْخَلَفُ وَ اِلَيْهِ تَنْتَهى عُرَى الاَمامَة وَ اَحْكامُنا؛ امام هادى عليه السلام فرمود: پسرم ابومحمد عليه السلام از نظر غريزه صحيح ترين شخص آل محمد صلي الله عليه و آله و از نظر دليل و حجت استوارترين آنهاست و او بزرگترين فرزند من و جانشين من است و پيوندهاى امامت و احكام ما به او منتهى مى گردد. (كافى، ج 1، ص 327)

این ادبیات نکاتی دیگری را نیز بیان می کند. در این روایت و همانند آن این معنا مورد تاکید است که امامان هر لحظه كه بخواهند، از امور غيبى و نيّات افراد و كارهاى پنهان باخبر مى شوند و علومشان «لَدُنّى» است و گاهى گوشه اى از آن را به مردم مى نمايانند، تا حجت بر آنان تمام شود و به مقام امام حق، معرفت و يقين پيدا كنند.

به هر حال، شرایطی که امام هادی(ع) در آن زندگی می کرد با همه مشکلاتی که داشت، هم چنان شیعیان را در پیوندی محکم با امامت حفظ می کرد و دستگاه وکالتی که امام موسی کاظم(ع) راه اندازی و با امامان دیگر تقویت و تحکیم شده بود، می توانست این پیوند را حفظ کرده و حتی برای شرایط غیبت کبری امام زمان(عج) آماده سازد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا